ایگور پترنکو: "از تولد یک دختر، من شروع به پرداخت زمان بیشتری برای پسران کردم"

Anonim

این اتفاق افتاد که این مصاحبه با ایگور و ایگور دو بار، با یک دوره چند ماه انجام داد. برای اولین بار او کمی خسته به نظر می رسید، به نحوی ناامید شد. در حال حاضر آن را در مقابل من یک فرد کاملا متفاوت بود - پر از قدرت، خوش بینی، که معنی جدیدی را در زندگی پیدا کرد. صادقانه بگویم، خوشحال شدم که او را ببینم و متوجه شدم که باند سیاه هنوز قطعا روشن خواهد شد. نکته اصلی این است که صبر کنید و ایمان را از دست ندهید.

ایگور، من می بینم، مدل موهای به طور چشمگیری تغییر کرده است. در نتیجه؟

ایگور Petrenko: "من مجبور شدم فیلمبرداری Andrei Kravchuk را به نام" وایکینگ "اصلاح کنم. این اقدام در طول غسل تعمید RUS اتفاق می افتد. این یک داستان در مورد افرادی است که در دوران تغییر زندگی می کنند. فتنه، خیانت و البته، عشق اصلی "افراد" این فیلم است. یک شخصیت، که زندگی من به زندگی، به نام Varyazhko. وسواس با احساسات مرد. عشق ناخواسته برای ایرینا و نفرت کور برای شاهزاده ولادیمیر، خائن اصلی تصویر را می سازد. "

این شخصیت چقدر نزدیک است؟

ایگور: "در طول کار، بازیگر باید یک وکیل نقش او باشد. من قهرمانان مختلف را دیدم به دنبال آنها، من درک می کنم که آنها گاهی اوقات به طور قطعی مخالف یکدیگر هستند: هر کس توسط نویسندگان مختلف نوشته شده است، میوه تخیل مردم کاملا متفاوت است، اما در هر یک از آنها سعی کردم به پیدا کردن نقاط تماس با خودم. بیایید بگوییم، رمانتیک رمانتیک و Cynic Pechorin من بسیار نزدیک تر از pragmatics varyazhko، که cynicism یا رمانتیک نیست. "

و برای شما عاشقانه چیست؟

ایگور: "اول از همه، یک عاشقانه یک طبیعت خلاق است. در همه مسائل، او به دنبال الهام است. الهام موتور آن است. اما اغلب دقیقا دقیقا آن را با توهمات، ساخت در اطراف قفل های شنی پرده گذاری می کند. و Cynic بسیار عاشقانه است، قفل های آن موج زندگی را نابود کرد. در سی و هشت سال، من دلایل کافی برای تبدیل شدن به یک بدبختی سالم داشتم. اما من در حال مبارزه هستم (می خندد.) هیچ ایمان به سینیک وجود ندارد، اما در آنجا وجود دارد. "

آیا در دوران کودکی من رویاهایی دارید؟

ایگور: "من از هر چیزی مهم و جالب در مورد هر چیزی مهم و جالب نیستم. نه در مورد zurbagan، و نه در مورد کسانی که من می خواهم تبدیل شود. احتمالا به دلیل کسری بودجه، تمام رویاهای من برای اولین بار به یک اسباب بازی معمولی آمده اند، و هنگامی که به یک سفر قدیمی تر به دریا و دوچرخه تبدیل شد. و این رویاها درست بود. و اسباب بازی ها (اما بلافاصله شکست خورده یا خرد شده)، و اولین سفر به دریا به یاد ماندنی بود. در روز اول، آب نمک را افزایش می دهد، من کمی با دمای چهل ساله هستم. و دوچرخه زیبا بود - او را از خواهرش گرفت، از آلمان آورده شد، جایی که او به عنوان پدرش خدمت کرد. اما به زودی به خاطر فریب دادن او، من آن را از دست دادم. یک پسر به من با چشم های سوزش بر روی "Orlenka" نامشخص رفت و شروع به پرسیدن کرد: "سوار شدن". و من دادم چه احساسی دارم متاسفم یا چیزی! بنابراین، من صاحب خوشحال از "عقاب" زنگ زده شدم. به طور طبیعی، پدر و مامان گفتند: "شما از پینوکیو چه خبر هستید؟" (می خندد نوع غم و اندوه. "

و اکنون احساس می کنید زمانی که برخی از فریب ها اتفاق می افتد؟

ایگور: "این احساس تا حد زیادی حفظ می شود. اگر چیزی اتفاق می افتد، من درک می کنم که این افراد مایه تاسف هستند، ناقص هستند. من تصور می کنم که در زندگی آنها چه اتفاقی می افتد. اگر فردی با نوعی از عذاب، خشمگین، نفرت، بی اعتمادی به دیگران پر شود، به این معنی است که نور بسیار کمی و خوب و خوب در دنیای او اعتماد وجود دارد. ظاهرا، او دائما تقلب می کند، بنابراین او رفتار می کند. افراد بد اتفاق نمی افتند. "

در همه؟!

ایگور: "نه، نه، همه چیز بستگی به شرایط و تربیت دارد. به یاد کارتون "Prostokvashino"؟ درباره Postman Pechekin گفت: "شاید این به این دلیل است که او دوچرخه ندارد." (خندیدن خوب است.) او یک مرد پیش از آن بود. و سپس به طور ناگهانی ... یک عمل، ژست، و یک فرد تغییر کرده است. "

ایگور پترنکو با همسر سابق کاترین Klimova.

ایگور پترنکو با همسر سابق کاترین Klimova.

Lilia Charlovskaya

و برعکس، آیا فکر می کنید این اتفاق می افتد؟

ایگور: "بله، و اگر ببینم که سم شروع به رفتن از مردم نزدیک می شود، به این معنی است که چیزی اتفاق افتاده است. و در چنین شرایطی، آنها آنها را پرتاب نمی کنند، بلکه هشدار را ضرب و شتم می کنند و سعی می کنند کمک کنند. "

بله، شما، دوست من، خوش بینانه ناپذیری ...

ایگور: "خوش بین، بله! (می خندد.)، اما بر من نیز اتفاق می افتد، بدبینی حملات. ما باید سعی کنیم به آن بپردازیم. زندگی مانند پیانو است: کلیدهای سفید و سیاه. و فقط از آنها موسیقی را دریافت می کنند. من به یاد داشته باشید، پس از بسیار جالب، یک تخریب اخلاقی و فیزیکی داشتم، اما کار سختی در شرلوک هولمز، پس از آن مشکلات در خانواده شروع شد، شرایط درگیری با برخی از تولید کنندگان. حتی جریمه و حذف از نقش برای تجزیه و تحلیل وجود دارد. و من نمی توانم بگویم که من از همه چیز پشیمانم، زیرا من ارزیابی مقادیر موازی دارم. شما می دانید که یک مار پوست را تغییر می دهد، بنابراین من دردناک آن را انداختم. همدلی رخ داده است - چنین نوع سن انتقالی. این همه آغاز شد، احتمالا پس از سی سال، و چند سال به سی و پنج نفر تبدیل شدند. و اخیرا من فرود آمدم. "

پایان دادن؟

ایگور: "و به پایان، احتمالا غیر ممکن است. لازم نیست. با این حال، من یک مرد روسی هستم (لبخند می زند.) اما هیچ چیز در روح وجود ندارد. و سپس این اتفاق افتاد که من حتی به خواسته های والدین من پاسخ نمی دهم. من اعتراف می کنم، آنها نگران عصبی هستند. من خواهرم را از ریگا نامید، پرسید: "چه اتفاقی افتاد؟" سعی کردم به او توضیح دهم. این، عجیب و غریب به اندازه کافی ... (تفکر) با خواهر من، من می توانم صحبت کنم. "

من می دانم که خواهر یک فرد بسیار نزدیک به شما است، اما من فکر نکردم که تا حدودی ...

ایگور: "ایرا، کوپا من فوق العاده است."

چرا پلیس؟

ایگور: "من به یاد نمی آورم چرا، اما زمانی که من کوچک بودم، به همسایگی نزدیک شدم تا شیرینی بپرسم و گفت:" TAST VAL! به من بده، لطفا، آب نبات سلام من و معامله گران Kokki! (خواهر بلبرینگ). " متأسفانه، ما اغلب دیده نمی شود، و من حتی نمی توانم بگویم که شما اغلب تماس بگیرید، اما یک موضوع جدایی ناپذیر بین ما وجود دارد. و من مطمئن هستم که در هر زمان از روز و شب من می توانم با هر گونه سوال تماس بگیرم. او با شادی و عشق همه چیز را در قدرت خود می سازد. و حتی بیشتر. این سهم خود را از یک آزمون وحشتناک کاهش داد، که تنها می تواند در زندگی رخ دهد - پسر هفت ساله کشته شد. سپس او تنها فرزند بود. سپس خدا دو دختر زیبا خود را به او داد، در حال حاضر آنها در حال حاضر سیزده و چهار سال است. اما، با وجود تمام آزمایشات در زندگی، IRA خوش بینی را حفظ می کند و بقیه را اتهام می دهد. با تشکر از والدین، این خانواده ما است. "

و شما در تربیت کودکان خوش بینی نمی کنید؟

ایگور: "به عنوان مثال، من شکایت می کنم که پسر بزرگتر، او نه ساله است، ناگهان شروع به سوگند کرد. و کاترین می پرسد: "سرقت، سخت، نظم". من اول، البته، تمایل به او را در پاپ، برخی از مجازات آمده است. اما پس از آن من درک می کنم که کودک سرزنش نمی کند، همه چیز را جذب می کند، می بیند که چگونه بزرگسالان رفتار می کنند. علاوه بر این، دسترسی بی حد و حصر به اینترنت وجود دارد. هر چیزی را ممنوع کرده است، زیرا آنها این جهان را کشف می کنند. اما شما می توانید ذهن خود را هدایت کنید تا آنها به درستی متعلق به یک یا چیزهای دیگر باشند. آنها برای گفتگو جدی به من رسیدند، من هیچ فرصتی برای رسیدن به آنها نداشتم. و من هشدار دادم که پیش از آن - پرستار بچه، راننده که بازدید می کرد: "اعتصاب همانطور که می توانید. پیشنهاد، تاثیر. آنها مانند سرگرمی رفتند. (می خندد) و سپس من آنها را برعکس کاشته و چگونه شروع به نشان دادن سختی کردم! دو ساعت گفتگو با آنها بود، جوانتر در کنار برادرش نشسته بود، همچنین به آینده گوش داد. من نیاز به بالا بردن مردان از آنها به طوری که آنها به درستی تحت درمان یکدیگر، آنها احساس برادر، خواهر، والدین، و پس از آن چگونه زندگی برای زندگی است. "

به گفته بازیگر، شرلوک هولمز یکی از بهترین آثار آن است. اما پس از او، او از لحاظ اخلاقی و جسمی ویران شد. قاب از فیلم.

به گفته بازیگر، شرلوک هولمز یکی از بهترین آثار آن است. اما پس از او، او از لحاظ اخلاقی و جسمی ویران شد. قاب از فیلم.

پس پدر سخت است؟

ایگور: "یک شلاق و یک شیرینی زنجفیلی وجود دارد. البته، البته، مسن تر، با او و تقاضای بیشتر. بنابراین ریشه کنی این فرصت را دارد تا از تجربه برادر یاد بگیرد. به طور کلی، با توجه به شرایط، پسران را خیلی دوست ندارم، اغلب پسران را به صرف ساعات نادر جلسات در مورد اخلاق و تجاوزات. برای آن اشتباهات و لپ تاپ هایی که در حضور من انجام می دهند، از آنها میپرسم، اما سعی می کنم آن را به آنچه که دقیقا پرواز کنم توضیح دهم. به دست نویسنده نمی رسد خدا را شکر، از کلمات درک کنید. "

کل اینترنت توسط تولد دختر شما شلیک شده است. شما می توانید تبریک بگویید؟ و آیا این چیزی را در شما تغییر داد؟

ایگور: "من همیشه تصور می کردم که ظاهر یک پسر، رویداد اصلی در زندگی یک مرد است. اما من تصور نمی کردم که تولد دخترش بر زندگی من تأثیر بگذارد. هیچ چیز در سال های اخیر من را مختل نکرده است. آیا تصادفی، آیا پراویدنس، رستگاری - من دقیقا می دانم که به موقع اتفاق افتاده است. و من از خدا سپاسگزارم من احساس می کنم که قدرت، انرژی داشتم. البته، این احساسات کاملا متفاوت است، مسئولیت دیگر در حال حاضر تجربه و آگاهانه است. همراه با من تغییر کرده و بزرگ شده است. با توجه به این واقعیت که دختر نزدیک است، حالا من پدرم را به طور مداوم احساس می کنم، و حتی زمان بیشتری برای دادن پسران. به نظر من به نظر می رسد که من شروع به درک این گفتن: هنگامی که یک پسر در یک مرد متولد می شود، او پدر می شود، و زمانی که دخترش متولد می شود - او پاپول می شود. " (می خندد

قبلا، شما خود را به عنوان یک سوراخ و شکستن ...

ایگور: "بله! (می خندد . و این مرز، من این مرز را احساس می کنم. سوراخ به اصطلاح دقیق، دقیق، کمال گرا است. و گاهی اوقات طرف دیگر باز می شود - این یک "شامپاین با یک صابر" است: هر کس همه، گرم، کمک، همه تاج، رفتن به جایی، به اطراف نگاه نمی کند. "

طبیعت گسترده روسیه ...

ایگور: "این احتمالا، احتمالا." (خنده حضار)

آیا خلق و خوی خود را در گرمای نزاع نشان می دهد؟

ایگور: "بله! همچنین اختلافات و رسوایی ها وجود داشت، حتی بر روی مجموعه، به افزایش شدید تبدیل شد. هنگامی که یک فرد را از دولت برای لرزش گرفتم و بر روی دیوار فشار آوردم. من احساس عدالت را افزایش دادم اما در عین حال من یک فرد بسیار بیمار و دیپلماتیک هستم. من می توانم برای مدت طولانی چیزی را کنار بگذارم، از درگیری ها اجتناب کنم، "زمین" آنها. اما اگر چیزی اتفاق بیفتد و من درک می کنم که مهربانی من برای ضعف گرفته شده است، به این معنی است که شما باید فردی را درک کنید که او درست نیست. "

ایگور پترنکو:

تصویر "راننده برای ایمان" ساخته شده Petrenko معروف. قاب از فیلم.

دوستان نزدیک شما بازیگران الکساندر Golubev و Volodya Widovichenkov هستند. می بینید - نشستن، چت؟

ایگور: "ما اغلب ما با توجه به اشتغال ملاقات نمی کنیم. هنگامی که برخی از دوستان خود را در مسکو پیدا می کنند و زمان آزاد می شوند، ما قطعا فرصت برقراری ارتباط را پیدا می کنیم. من خوش شانس بودم که بسیاری از دوستان واقعی را آزمایش کرده ام. آنها مرا در معرض مشکل قرار دادند و با من شادی را به اشتراک می گذارند. در اینجا، به عنوان مثال، این سال من نمی خواهم جشن تولد من را جشن بگیرم. بنابراین شرایط توسعه یافته اند که برای این روزها به Gelendzhik رفتند. البته، من تصور می کردم که تماس های تلفنی وجود دارد، اما انتظار نداشتم که دوستان از مسکو به طور غیر منتظره به من شخصا تبریک بگویم. یک غافلگیری مطبوع بود. "

من خواندنی که شما به نحوی صدای خود را برای یکدیگر ترک کردید، Volodya Vdovichenkov ...

ایگور: "هنوز در موسسه بود. خوب، صدای در این مورد چیست؟ و تیراندازی لغو شد اگر یک دوست به دردسر افتاد. اگر او ماشین را شروع نمی کند - این یک داستان است، و اگر او نیاز به کمک، برادران، شانه دوستانه، پس من در داخل. من فقط در شرایطی بودم که عکسبرداری به دلیل بی معنی لغو شد. و هیچ چیز وحشتناک اتفاق افتاد، روز دیگر را گرفت. من یک مورد داشتم - پسر دوم فقط متولد شد. پرواز به شلیک در ایالت اشتیاق. من دو جعبه شامپاین را گرفتم: فقط با سکوت، یک گروه بزرگ است، حدود صد نفر. اول، اولین بار شکستن است، من فکر می کنم: "حالا شما باید تمام شامپاین و نوشیدن، و سپس، در خلق و خوی خوب، صدمه به کار و بازی سی دقیقه امروز، و چهل و نه دقیقه از زمان مفید است." (می خندد.) و تنها ما عینک را مطرح کردیم، همانطور که تولید کننده اجرایی با چشم های دیوانه فرار کرد: "همه چیز ایستاده. و خوب، عینک را قرار داده است. چه اتفاقی می افتد اینجا؟! "او حتی چیزی را برای پاسخ دادن نمی داد، شروع به خداحافظی کرد:" ادامه کار! "(لبخند بزنید درست است که مردم عادی، به رغم هر چیزی، آنها گفتند "تبریک میگم!" و به سرعت دمار از روزگارمان درآورد. من ماندم من ایستاده ام و احساس می کنم که این توپ انرژی که من را غرق کرد، در حال حاضر آن را فقط پشت سر گذاشت و نمی فهمید که چه باید بکنم؟ و در مقابل من - بسیاری از فنجان پر شده است. و من به طور کامل از دست دادم من سرم را عوض کردم، برعکس یک سرویس ماشین وجود داشت، و من می بینم: دو قفل ساز مکانیک نشسته و برخی از دنده ها را پرورش می دهند. من آنها را فریاد می زنم: "بچه ها! نمی خواهم نوشیدم؟ "آنها:" و چه چیزی، دلیل وجود دارد؟ "من می گویم:" پسر متولد شد. " - "بدون مکالمات!" صادقانه، من چند بطری از ودکا داشتم تا پس از فیلمبرداری آنها را قطع کنم. (می خندد.) من به آنها در خدمت خودرو رفتم، این مورد را ذکر کردم و به نحوی آن را به شدت فرود آمد. حتی دو نفر از این افراد توانستند توده های من را تخلیه کنند. اما من قبلا فریاد زدم: "ایگور، لباس، ایگور، سریعتر. فقط منتظر شما هستم! "و من گفتم:" متاسفم من با شما کار نخواهم کرد. نمیخوام". و او از آنجا رفت. البته، من بلافاصله شروع به تهدید با جریمه کردم: "چگونه می توانم! جرم و جنایت! "آنچه من فقط در عدم تمایل به کار با این افراد تایید کردم. در اینجا من تولید کننده عمومی Timur Vanttein نامیده می شود و پرسید: "ایگور، چه اتفاقی افتاد؟ شما به آنجا رسیدید؟ "من پاسخ دادم:" تیمور، من نمی فهمم که من چنین بدی را انجام دادم و از این بیست گرم جلوگیری می کنم. " او گفت: "من متوجه شدم." تغییر لغو من مجازات نکردم به عنوان یک نتیجه، حقیقت حقیقت، و ما هنوز تولد پسر من را با یک گروه جشن گرفتیم. من از تیمور بسیار سپاسگزارم، که او به صورت انسانی رفتار می کرد، هرچند او به دلیل شکست نصف تغییر، از دست رفته بودبه نظر می رسد که روسیه از غرب متفاوت است، زیرا ما هنوز یک عامل انسانی نقش مهمی ایفا می کنیم. برای ما، مهمترین چیز این است که همه چیز روانی است. سپس ما آماده هستیم که هر کوه را فرو ریختیم! "

شما گفتید که از این فرآیند لذت زیادی از این فرصت برای ایجاد، از بین بردن در شرلوک و اخیرا در "تاسف"، که در سینما نادر است، لذت بردم. اکنون تو چی هست؟

ایگور: "در آخرین نقاشی های من خوش شانس است. در حال حاضر من فیلمبرداری سرگئی گاازروف در "پدر تنها"، که وجود دارد و به عنوان یک مدیر. من از کار با این کار لذت می برم، همانطور که فکر می کنم، یک شخص برجسته و فوق العاده است. او حس خیره کننده ای از طنز دارد. و به عنوان یک بازیگر من با او بسیار علاقه مند هستم، زیرا او یکی از بهترین بازیگران مدرنیته است و چگونه کارگردان درگیر جواهرات با هنرمندان است. بنابراین ناگهان شروع به بازگشت شادی روز کاری کردم. فقط از "وایکینگ" فارغ التحصیل شد. بنابراین خشونت آمیز، بسیار جامد، شخصیت های بی نظیر، حیوان، حتی من بازی نکرده ام. تقریبا تمام صحنه ها بر روی یک گام فوق العاده عاطفی اتفاق افتاده است. من این نقش را "نقش سکته" نامیدم. (خنده حضار)

چطور احساس کردید، مجموعه را ترک کردید؟

ایگور: "این نقش به طوری افتخار بود، من همه چیز را در طول کار پرش کردم، بنابراین خسته شدم، خیلی خسته شدم که فقط به رختخواب رفتم، سقوط کرد و بدون پاهای عقب سقوط کرد. این اتفاق می افتد که فقط در شکاف آئورت. "

ما در مورد بحران که در آن چند ساله بودیم صحبت کردیم. و شما به راحتی می توانید در مورد آنچه که در ده یا بیست اتفاق می افتد فکر کنید؟

ایگور: "برای من، این مشکل در همه وجود ندارد. زمانی که شما فکر می کنید دوره هایی وجود دارد: "چگونه همه خسته! من هیچ چیزی نمیخواهم! چگونه خسته ام هیچ چیز جالب در زندگی وجود ندارد. و من قبلا بعدا خیلی زیاد شده ام. برای مریخ، من یک وب ندارم، اما در اینجا همه چیز در حال حاضر روشن است و هیچ احساسی را ایجاد نمی کند. " اما من درک می کنم که این ها برخی از حالت های افسردگی مرتبط با وضعیت شما، با غم و اندوه غم انگیز در دوش، و آن موقع است. و لحظات زمانی که شما با خوش بینی پر شده اید - و برای شما جالب تر است. و شما با شادی غرق می شوید. "

مارینا Zeltser

ادامه مطلب