والریا: "من احساس نمی کردم که من می توانم به شوهرم تکیه کنم"

Anonim

سالگرد ها گاهی غمگین هستند ده سال پیش، داستان پری زیبا بعدی عشق بزرگ سقوط کرد. در سال 2002، تولید کننده توسط الکساندر شولگین و والری طلاق گرفته شد. ازدواج حتی سه فرزند را نجات داد. Pygmalion تبدیل به Galatee او شد - هر کس این داستان دراماتیک را می داند ... از آن زمان، بسیاری از آب منتشر شده است، والری هنوز شادی زنان را با تولید کننده جوزف خوب، و در حرفه او همچنان همراه با موفقیت، اگر در تایید گفتن "خدا هم - همه برای بهتر". با این حال، قضاوت توسط آلبوم خانوادگی خواننده، حساب های خود را برای گذشته. ظاهرا، بنابراین در آرشیو آن یک عکس واحد از همسر سابق وجود ندارد. با این حال، کاملا توضیح داده شده است. اگر فردی به عنوان یک منبع رنج خدمت کرده باشد، باید فراموش شود. و در هر شرایطی، در زندگی خود اجازه ندهید.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

1. "1970. پدرم با پدرم، او فقط من را از مهد کودک هدایت کرد. معمولا از صبح تا عصر آنجا میروم، بنابراین من در پایان بودم. من بعد از یک یا دو سال به باغ رفتم، و من در حال حاضر ساده تر بودم. در خانواده، من بسیار دوست داشتم و مشتاق بودم، زمان زیادی را صرف کردیم. من به پیانو نزدیک شدم، کلیدها را فشار دادم، به طور کلی، علاقه مند شد. و هر سال همه چیز را قوی تر کرد ... این تعجب آور نیست: پدر مدیر مدرسه موسیقی Atkarsk، مادر - یکی از معلمانش بود. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

2. "این من با دوست عزیز دوران کودکی من - لنا Carpenikov. شیطان، شاد، واقعی آغاز شد. ما آواز خواندن، رقص، مرتب سازی های خانگی، باله ها را مرتب کردیم. لنا بزرگتر بود، بزرگتر و به یاد داشته باشید، به یاد داشته باشید، در یکی از تولیدات بازی رومئو، و من - ژولیت. او حتی سعی کرد تا من را بپوشاند. هنگامی که لنا ده ساله بود، او با پدر و مادرش به ماگادان نقل مکان کرد، اول از زمان من بسیار نگران بودم. علی رغم سپرده های هنری آن، به عنوان یک پزشک تبدیل شد. ما گاهی اوقات با او ملاقات می کنیم. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

3. "1991، اولین جلسه عکس حرفه ای، سازماندهی شده توسط الکساندر شوولگین. این تیراندازی توسط این واقعیت به یاد می آورد که من به شدت خسته هستم. او تمام روز ادامه داشت. هنگامی که همه آنها به پایان رسید، من هر عضله را بیمار کردم، مثل اینکه بعد از تمرین شدید از ورزشگاه آمده ام. من فکر می کنم من به دلیل بی تجربگی ناراحت شدم: من نمی دانستم چگونه نشستن، چگونگی برگزاری پا، مثل دست. این در حال حاضر من می توانم بدون هیچ مشکلی مطرح کنم، و پس از آن من مجبور به آسان نیست. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

4. "2012، بالی. زمستان، به هر حال. ما در تعطیلات سال نو به آنجا رفتیم. من دریا را تحسین می کنم، من با انرژی، ویتامین D و خلق و خوی خوب، اتهام می کنم. هیچ شوهر و شوهر و نه در کودکان وجود نداشت، هرچند ما از میوه های مسکو وارد شدیم. هر کس بسیار آسان و شاد بود. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

5. "من پنج ساله هستم، تعظیم ظریف - به افتخار تیراندازی در مهد کودک، کودکان با والدین وجود دارد. پس از آن، من می خواستم به مادرم بازگردم، که از گروه فرار کرد. من به یاد می آورم که چگونه در خانه، مغازه ها، مغازه ها، که من عجله کردم، فریاد زدم. او می دانست که چگونه به خانه برود و چیزی را بیشتر از آنچه که در مادربزرگ زیر میز پنهان نشود، مطرح نکرد. البته، من به معنای واقعی کلمه پانزده دقیقه بعد از "خرابکاری" یافتم و به باغ بازگشتم. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

6. فلورانس، تابستان 2008. در کلاه بیس بال قرمز - پدرم، نزدیک شوهر با Anchka و موضوع و من. به دنبال گردشگران عادی، درست است؟ یک روز آفتابی شگفت انگیز وجود داشت، ما در اطراف شهر سرگردان، عکس گرفتیم و احساس فوق العاده ای داشتیم. پدر به خوبی جوزف را درمان کرد، به خوبی، نوه هایش را تحسین کرد، آنها روابط خوبی گرم داشتند. متأسفانه، این آخرین تابستان دیگر بود که ما با پدر و مادر صرف کردیم، 22 نوامبر 2009 این کار را نکردیم.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

7. "من با شوهر اول لنا یراوشفسکی هستم. ما در سال 1987 امضا کردیم. ازدواج جوانان، عشق اول ... او یک موسیقیدان است که از اداره هادی کر فارغ التحصیل شده است. ما در Atkarsk ملاقات کردیم: او به دنبال یک سولویست برای گروهش بود. من هفده ساله بودم، لنا بیست و شش ساله بود. من آنها را تحسین کردم، او به نظر من توسط یک فرد از دنیای دیگری، هوشمند، جالب بود. اما پس از آن معلوم شد که ما بسیار متفاوت هستیم: او آرام است، و من هدفمند، به دنبال، در حال اجرا، در حال اجرا، من احساس نمی کردم که من می توانم به آن تکیه کنم. چهار سال بعد ما شکست خوردیم. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

8. "2005، یک کافه، یک تولد آرسنی. مهمترین لحظه این است که شمع ها را شکوفا کنید. جوانترین پسر هفت ساله بود. در کنار او Artem و آنا. در پشت آهنگ ها و iOSIF و فرزندانش - دیما، لیزا و دانی. این یک تولد خانوادگی فوق العاده بود. به نظر می رسد که آرسنی بسیار شبیه به من است - همان فجیع و عاطفی. علاوه بر این، او پیشرفت بزرگی در زمینه موسیقی دارد: او پیانیست است، در مسابقات مختلف شرکت می کند، حتی گاهی اوقات دریافت می شود. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

9. "این شهر Divnomorsk، نوعی زمین بازی است. من ده ساله هستم. من با پدر و مادرم تقریبا هر ساله توسط دریا استراحت می کنم. پیش از این، ما در خانه های شبانه روزی ماندیم، و در آن زمان، در سال 1978 آپارتمان را برداشت، مادر من برای غذا آماده شد. خوب بود، دنج بود. من نمی دانم چرا من در همه جا بود که جدی اتفاق افتاد. در واقع، من یک کودک طبیعی و فعال بودم. من پسران را دوست داشتم، در پایان کلاس نهم قبلا یادداشت ها را با شناخت در عشق دریافت کردم، اما همه چیز بدون هماهنگی باقی مانده بود. در مدرسه من یک رمان جدی نبودم. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

10. "در 5 ژوئن 2004، عروسی ما با یوسف پریشین. البته، البته، خوشحالم، اما پر از سر و صدا دیوانه، ما به طور مداوم توسط روزنامه نگاران سپرده شد ... من فکر کردم: "خوب، چرا همه ما آن را شروع کردیم، ما با یوزی بودیم و به خوبی زندگی کردیم!" در عکس - یکی از لحظات پیش آمادگی، شوهر به من کمک می کند تا بر روی یک شوهر قرار دهید. لباس باز در سبک یونانی من در آمریکا خریدم. این تنها دو نسخه بود. جانت جکسون همان را به دست آورد و به ارائه حق بیمه در آن رسید. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

11. "روزنامه نگاران اغلب از دستور العمل زیبایی من می پرسند. این یوگا است من هفت سال را برای هفت سال انجام دادم: گاهی اوقات با معلم، گاهی اوقات به طور مستقل. علاوه بر این، نتایج بلافاصله پس از کلاس های اول را دیدم. انعطاف پذیر تر، هاردی شد، هرچند من می دانم که هیچ کمال محدودی وجود ندارد. یوگا من را الهام بخشید تا یک کتاب در مورد تجربه من در یک شیوه زندگی سالم بنویسم. "

عکس: آرشیو شخصی والریا.

عکس: آرشیو شخصی والریا.

12. "پانچ بور، نیمکت مدرن. چیزی به روسیه یادآوری می کند. در واقع، این فرانسه، محل ضد سرولام، نه چندان دور از دریاچه است. در مرکز - پدر من، یوری ایوانویچ، پشت سر او - مادر من، Galina Nikolaevna. و من با بچه ها هستم - Anya و Artem. تعطیلات فوق العاده، خانواده، آرامش. درست، کوتاه - فقط چند روز. و سپس دوباره کنسرت، تور. "

ادامه مطلب