ماریانا اسپیک: "شوهرم و من نقش ها را تغییر می دهم: پس او مادر من است، سپس من"

Anonim

به دنبال مارجان اسپیک، شعر Nekrasovskaya را در مورد یک زن روسی به یاد داشته باشید. استاتیک، زیبا، با شخصیت قوی - بسیار شبیه به مادربزرگش، هنرمند عامیانه جین Prokhorenko. تا همین اواخر، نماینده سلسله بازیگری در استپه بزرگ، نه تئاتر - ماریاان برای سالهای زیادی در تئاتر Sachirikon خدمت کرد. اما تصویری از آندری Zvyagintseva "دوست نداشتن"، جایی که بازیگر نقش اصلی را ایفا می کند، موجب ایجاد رزونانس بزرگ نه تنها در کشور ما، بلکه در جشنواره های اروپا نیز شد. در همان ماریانا، این کار خاطرات کودکان را متوقف کرد و او را به سمت خانواده اش لرزاند.

"ماریان، در سرنوشت بازیگر، چنین آثاری رخ می دهد، که به شدت به شدت تغییر زندگی خود را، به کار خود را فشار دادن. من معتقدم که چنین "دوست نداشتن" Zvyagintsev برای شما چنین بود. آیا اکنون پیشنهادات جدیدی وجود دارد؟

- البته، بیشتر از آنها وجود داشت. ظاهرا این دور جدید محبوبیت است. (لبخند می زند.) علاوه بر این، اکنون ما با یک عکس در اروپا، عبور از جشنواره ها در اسپانیا، ایرلند، اسرائیل می رویم. به زودی برتر در فرانسه و انگلستان. این فیلم در حال تماشای مدیران خارجی، تولید کنندگان است، و ما به طور دوره ای به رهبری حوزه هایی که کار ما باعث پاسخ های مثبت زیادی می شود، هدایت می کنیم. البته، این نوعی تقاطع مرزهای واقعیت برای من است. اما من نمی توانم بگویم که زندگی من به طور چشمگیری تغییر کرده است. پیشنهادات کاری بیشتر شده است - بله و به طوری که من بیدار شدم ... نه، همه چیز نیز در نظم کار ادامه دارد: تئاتر، تیراندازی، خانواده، خانه ...

- پس از تماشای در اروپا، پس از آن فرصتی برای علاقه به کسی از مدیران اروپایی وجود دارد؟

- من حتی می ترسم که در مورد آن فکر کنم. اما ناگهان، شما هرگز نمی دانید چه. چگونه می توانم به مقیاس جهانی آنجلینا جولی تبدیل شوم! (خنده حضار) هنگامی که مرزهای جدید باز هستند - همیشه جالب است.

- و یک احساس وجود داشت که تصویر به طوری "تیراندازی" وجود دارد؟

- Zvyagentsev - یک مدیر اروپایی بدون درز، بنابراین روشن بود که تصویر به جشنواره ها می رود. اما شما قبلا هرگز نمی دانید، موفق خواهد بود یا نه. همیشه هیجان وجود دارد، ترس و مسئولیت بزرگ است. من واقعا می خواستم با آندری پتروویچ کار کنم. من نمی توانم بگویم که این رویا بزرگ من بود، اما، شما می بینید، راه رفتن، راه رفتن در اطراف ریخته گری، و شما به شما می گویم تمام وقت "متشکرم، تماس بگیرید" - و تماس نگیرید. و سپس به طور ناگهانی چنین مدیرعامل، مانند Zvyagintsev، دعوت به نمونه ها. و سپس دوباره. و همچنین ... و شما فکر می کنید: "بله، و به خوبی، اجازه دهید من برای این نمونه ها نیمی از سال به راه رفتن بروید، اجازه دهید آن را هرگز به پایان نمی رسد. حتی اگر او من را تایید نکند. " این یک شادی بزرگ است - برای کار با او.

لباس، دیور؛ دکوراسیون، Valtera.

لباس، دیور؛ دکوراسیون، Valtera.

عکس: آلنا کبوتر

- شما شخصا این نقش را می دهید؟

- من هنوز بسیار فوق العاده برای درمان خانواده ام. قهرمان من خود را دوست نداشت و سپس فرزند خود را نیز افزایش می دهد. من همه چیز را فقط به این معنی خوب دارم: عشق در خانه ما حکومت می کند. اما من مجبور شدم چیزی را از گوشه های پنهان روح خود بیرون بکشم، برای احیای برخی خاطرات. من نمی توانم بگویم که قهرمان من به شدت منفی بود، به پایان رسید تبه کار. او یک زن عادی است، به سادگی ناراضی است. و من او را به عنوان یک تبهکار بازی نکردم، همانطور که خودم رفتار کردم، در چنین شرایطی بود.

- شما به درستی گفتید که همه چیز از دوران کودکی شروع می شود. خاطرات شما در مورد آن دوره چیست؟

- بسیاری از خاطرات روشن لحظات خوشحال نیز وجود داشت، و نه خیلی. پس از همه، برخی از مزخرفات کافی است که مجذوب شود. من در حال حاضر به پسر من Grisch نگاه می کنم، که دو نفر بیش از یک سال است، و من درک می کنم که در واقع، ما، بزرگسالان، به نظر می رسد هیچ چیز معنی دار معنی دار، برای کودکان غم و اندوه واقعی نیست. بنابراین او مجاز به گرفتن یک گربه بزرگ تدی با من برای پیاده روی نیست، زیرا آن را جایی برای قرار دادن، "و کودک در راه پله و قطعات به صدا. البته، در نهایت، ما یک گربه را با شما می گیریم، زیرا او همچنین می خواست راه برود. این اتفاق می افتد، ما از کودکان ترسانیم، ما فکر می کنیم: "اکنون پرداخت و آرام باشید." خوب، حماقت: چرا او می خواهد به کلاه برود، و نه در هدر؟ او کوچک است، من می دانم بهتر است آنچه را که باید برود. و او کلاه را دوست دارد، و او غم و اندوه جهان دارد. اگر نمی دانید چگونه مذاکره کنید و به این واقعیت توجه نکنید که فرزندتان را ناراحت کنید، به یکدیگر داده می شود.

- شما در دوران کودکی احساس عدم توجه نکردید؟

- نه. به استثنای این تجربیات احمقانه، من دوران کودکی کاملا خوشحالم.

- کودکان عمل اغلب در مورد آن شکایت دارند.

- علیرغم این واقعیت که والدین من از هم جدا شدند، من از همه طرف ها توجه داشتم. شاید به این دلیل که بزرگسالان فقط متوجه شدند که من از کمبود توجه بد می شوم، همه چیز را برای جلوگیری از این مشکل انجام دادم.

ژاکت، Chapurnin؛ پیراهن، النا میرو؛ شلوار، نئو؛ دکوراسیون، Valtera.

ژاکت، Chapurnin؛ پیراهن، النا میرو؛ شلوار، نئو؛ دکوراسیون، Valtera.

عکس: آلنا کبوتر

- آیا شما با مامان در تیراندازی سفر کرده اید؟

- وقتی کوچک بود، بله من به یاد می آورم، در یالتا او را با او برد. و سپس بحران به سینما رسید، مادر شروع به خرابی کرد. او با ترجمه های همزمان، فیلم های دوبله و به ندرت به مدت یک دوره طولانی به دست آورد. من به یاد می آورم زمانی که او چندین ماه در بلغارستان به صدای سری "فقط ماریا" رفت. من از دست دادم، اگرچه من با مادربزرگ عزیزم ماندم. اما مادران همیشه فاقد هستند وقتی او ناگهان وارد شد، شب را به یاد می آورم. من روی صندلی تاشو در اتاق مادربزرگ خوابیدم، بیدار شدم و یک خنده آرام مادر را شنیدم. او او چنین زیبایی، قابل قبول دارد ... من دروغ می گویم و می ترسم حرکت کنم - ناگهان تردید شد. سپس هنوز تصمیم گرفتم از اتاق خارج شوم، و آنها در آشپزخانه با مادربزرگ من، Zhantytik و صحبت می کنند. و من به مادرم فشار دادم و بوی او را نفس زدم. و او می گوید: "چه اتفاقی می افتد؟ نیاز به توالت؟ خوب، برو، برو و من برای این کار نکردم (لبخند می زند.)

- به نظر می رسد شما یک دختر ملایم بود ...

- نه این. (می خندد.) آغوش همیشه ارزش داشت. اگرچه مادربزرگ ما با شخصیت بود و حساسیت گوساله را دوست نداشت. اما در برخی موارد من او را شکست. هنگامی که مادر یک خانواده دیگر به نظر می رسید، او خواهر من کساشیا را به دنیا آورد، ما با Zhantytik باقی ماندیم. این اتفاق افتاد زمانی که من قبل از ورود به موسسه در مدارس دبیرستان بودم. و من اغلب شروع به صعود به یک مادربزرگ با آغوش و نوازش. هنگامی که، پس از ناهار، او روی مبل قرار گرفت، با استفاده از کلمات متقاطع به سودوکو، من بی سر و صدا در نزدیکی اعتراف کردم. او، البته، کمی به دستور، اما من دیدم که او خوب بود.

- شما اغلب می گویید که شما مثل یک مادربزرگ هستید. آیا در مورد شباهت خارجی یا شخصیت در آن نیز هست؟

- نمی دانم. من واقعا دوست دارم به هر حال مانند او باشم. اما شروع به این واقعیت که او دو سر زیر من بود. (می خندد.) من در پدرم بالا رفتم. در اصل، کل بخش زن ما از خانواده ما: مادر، و من، و خواهر من Ksyusha - بسیار شبیه به Zhanik. این نژاد ما چنین، prokhorenkovskaya است. به خصوص در عکس ها قابل توجه است. اما من هم مثل مادرم نگاه می کنم. اغلب، بسیاری از آنها در حال تلاش برای درک جایی که آنها مرا دیدند، و سپس به یاد می آورند که آنها فیلم را تماشا می کنند "شما رویای خوابید"، جایی که مادر من شلیک شد. همانطور که برای شخصیت، در خانواده ما، همه مردم جدی هستند، به طوری که به سادگی شما را در یک مأموریت لنگ رانندگی نخواهید کرد. ما می توانیم از گرما بپرسیم، تحویل بدهید. و من رهبری کردم، مسئولیت را بر عهده گرفتم. در ائتلاف خانواده خانوادگی ما، آنقدر پذیرفته شده است که بتواند قادر باشد. فقط در مورد

- ثابت آهن، لامپ را ببندید؟

- لامپ لامپ را فشرده، جدا کنید و یک سوکت را جمع آوری کنید. مامان، ما عمدتا یک حیاط، حصار، دروازه را ساختیم. همه چیز که خواستار تعمیرات در روستا و خانه ها می تواند تعمیر شود. و نه اینکه من به طور خاص چیزی را آموزش دادم، به سادگی، به دنبال او بودم، متوجه شدم که چنین مهارت هایی می تواند در زندگی استفاده کند.

- در مورد فرضیه، یک زن قوی هنوز می خواهد یک مرد قوی را ببیند؟

- می خواهد اما در عین حال کاملا، اگر مرد قوی شما نیز به شما اجازه می دهد کاری خود را بدون تکیه بر او انجام دهید. و اگر ناگهان آن را در حال حاضر نیست؟ من اکنون یک شوهر برای تیراندازی برای یک ماه دارم، بین کریمه و بلگراد عجله دارد. (Atton Kuznetsov Atton. - تقریبا. auth.). و اگر ناگهان سوکت شکست خورد، چه باید بکنم؟ برای او صبر کن اگر چه، البته، اگر مشکلات یک مرد را حل کند، خوب است. معمولا این اتفاق می افتد زمانی که آن را در خانه است.

- من درک می کنم که در مدرسه شما نیز یک گل ملایم نیست ...

- درخت نخل بود. (می خندد.) منظور شما چیست؟ اگر من را تحریک نکردم، به مبارزه صعود نکردم. و تحویل می تواند بدهد. تیم ما Hooligan بود، اما با این وجود، ما خود را خلاقانه نشان دادیم: برخی از تولیدات تئاتری، کابینز را سازماندهی کرد. من همه چیز را در من گذاشتم: من شعر های عاشقانه پر سر و صدا نوشتم و در عین حال پوشیدن شلوار های Baggy و Sang Punk Songs تحت گیتار.

ژاکت، Chapurnin؛ پیراهن، النا میرو؛ شلوار، نئو؛ دکوراسیون، Valtera.

ژاکت، Chapurnin؛ پیراهن، النا میرو؛ شلوار، نئو؛ دکوراسیون، Valtera.

عکس: آلنا کبوتر

- مخفیانه در عشق با دانش آموز دبیرستان بود؟

- همه جا اتفاق افتاد، اما خارج از آن ظاهر نشد. تمام درد و رنج من به طور انحصاری در خانه بر روی کاغذ ریختند. من یک دوست دختر دارم که در سنت پترزبورگ زندگی می کند. ما او را تنها در تابستان در تعطیلات در روستای ما دیدیم. و هر چیز دیگری بازنویسی شد. و بنابراین، همانطور که معلوم شد، ما عاشق او در عشق با یک پسر بودیم. به طور طبیعی، هیچ کدام از این ها این را نشان ندادند. و موضوع همدردی ما حتی چیزی را حدس زد. به طور کلی، پسر بیشتر دوست داشت، جالب تر آن بود، به عنوان مثال، ضرب و شتم بر سر من. (خنده حضار)

- معمولا این فقط پسران این کار را انجام می دهند. و با اسرار شخصی، با آنها به اشتراک گذاشته شده - با مادر من یا با مادربزرگ؟ چه کسی می تواند شما را بهتر درک کند؟

- دوست اگرچه مادر نیز می تواند تقریبا همه چیز را بگوید. معمولا او گفت: انجام آنچه قلب نشان می دهد، اصلی ترین چیز این است که شما خودتان احساس خوبی دارید.

- آیا محافظ قوی از طرف مادربزرگ وجود دارد؟

- او بسیار عاقلانه رفتار کرد. من متوجه شدم که من این دوره نوجوان وحشتناک را داشتم، زمانی که، اگر شما چیزی را ممنوع کرده اید، باید پیش از آن انجام دهید. بنابراین، دیکتاتوری وجود نداشت، آن را ممنوع نکرد، اما فرستاده شد. به عنوان مثال، او سیگار بسیار قوی و سنگین را سیگار می کشد، اما من متوجه شدم که من خودم هرگز سیگار نکشید. Zhanik داد تا درک کند: این عادت نیست که از آن دور شود. و برخی از چیزهای دیگر که مربوط به تربیت هستند: چگونه با مردم رفتار می کنند، در جامعه ارتباط برقرار می کنند، به من تحمیل نمی شوند، اما نازک و منظم پیوند خورده اند.

- آیا شما متوجه شدید که هنوز یک خانواده غیر معمول، خلاق دارید؟

- مطمئن. اما من هرگز آگاهی از انحصار خودم را نداشتم: آنها می گویند، شما همه کودکان مهندسان اینجا هستید، و من یک کودک هنرمندان هستم. برعکس، من هرگز به دنبال آن نیستم، به این نکته اشاره نکردم که من هنرمند مردمی مادربزرگ و پاپ و ماما را نیز داشته باشم، نه آخرین افراد سینما. همانطور که در بسیاری از کودکان بازیگری اتفاق می افتد، برعکس، من می خواهم استقلال خود را از خانواده ثابت کنم. به عنوان مثال، در موسسه، تنها در پایان سال اول سال اول، همکلاسی ها متوجه شدند که مادر من یک بازیگر اکاترینا Vasilyeva است، و فقط به این دلیل که او به نمایش ما آمد.

شلوار، النا میرو؛ بالا naumi؛ ژاکت، برهنه؛ دکوراسیون، Valtera.

شلوار، النا میرو؛ بالا naumi؛ ژاکت، برهنه؛ دکوراسیون، Valtera.

عکس: آلنا کبوتر

- آیا شما مسئول هستید؟ پیشنهاد شده، چه باید در حرفه ای بدتر شود؟

- مطمئن.

- احتمالا، بنابراین، آنها بلافاصله این مسیر را انتخاب نکردند.

"شما همیشه می خواهید از واضح به ترک." اگر همه پزشکان در خانواده باشند، شما نیز باید به پزشکی مراجعه کنید. و اگر در خانواده همه هنرمندان - به صحنه بروید. من می خواستم چیز دیگری را امتحان کنم، من تماشا کردم، دانشگاه های مختلف بشردوستانه را انتخاب کردم: روزنامه نگاری، Inaz. اما تا آن زمان، زمانی که لازم بود انجام شود، متوجه شدم که این حرفه ای بود که من بیشتر دوست داشتم. هیچ یک از خویشاوندان من علیه نبود. سعی کنید، انجام دهید، هیچ کس مانع شما نیست، اما کمک نخواهد کرد.

- با تئاتر خود، از همان ابتدا همه چیز را خوب داشتید و سینما را ندید؟

- من این فرصت را نداشتم فقط به این دلیل که همه چیز در تئاتر خیلی خوب بود. من در هر ماه دوازدهم داشتم. من به صورت دوره ای به برخی از پروژه های بزرگ دعوت شدم، اما زمانی که من اشتغال خود را ابراز کردم، گفت: "چرا اینجا بودی؟" مهم نیست که چگونه به نظر می رسد به نظر می رسد به نظر می رسد، فرصت های بیشتری برای فیلمبرداری زمانی که یک کودک متولد شد، وجود دارد. اگر چه ترک زایمان من کوچک بود، ما قبلا ترکیبات را در این اجرای معرفی کرده ایم، جایی که من به تنهایی بازی کردم. و برخی از اجرای این رپرتیور را ترک کرد: تئاتر برای تعمیرات بسته شد، و در پلت فرم اجاره ای امکان پذیر نیست همه چیز را قرار دهید. بنابراین، حالا من وقت بیشتری دارم

محبوبیت بیشتری از این بازیگران که در تلویزیون چشمک می زنند استفاده می کنند. آیا برای شما مهم است؟

- شناخت دلپذیر است. اما در حالی که من در این منطقه احساس نمی کنم، نمی توانم بگویم که در حوادث سکولار من ماهی را در آب دوست دارم. من نمی دانم چگونه با افراد مفید ارتباط برقرار کنم، به خاطر اهداف مزدور، دوست داشتنی. همه دوستان من می توانند مطمئن باشند: من کاملا صادقانه صادقانه هستم. (لبخند می زند.)

- احساس حسادت حرفه ای به شما عجیب نیست؟

"من نمی دانم اگر من اسمیر می کنم اگر من می گویم که وجود ندارد." احتمالا حاضر - حتی حسادت، اما برخی از جاه طلبی ها. اما من فکر می کنم: همه چیز وقت شماست. در حال حاضر من این عکس "دوست ندارم" - و یک موج جدید از لحاظ خلاقیت رفتم. این کار نمی کند ... خب، صبر کن فقط به خاطر اینکه من از خانواده بازیگری هستم، می فهمم که هر کس هر دو یو پی اس دارد و سقوط می کند. من برای این آماده بودم که اینجا بود: امروز شما یک ستاره هستید، و هیچ کس. و بسیار آرام در مورد همه چیز. مهمتر از همه، یک خانواده وجود دارد که می تواند از من حمایت کند.

- اما آنها می گویند ازدواج در منطقه خطر به دلیل رقابت حرفه ای.

- من با شوهرم خوش شانس بودم، ما یکدیگر را بسیار خوب درک می کنیم و بین ما هیچ حسادیدی وجود ندارد. در تئاتر ما در همان اجرا بازی می کنیم، و زمانی که یک شات دارم بسیار خوشحالم. و او برای من تجربه می کند و شادی می کند. هنگامی که من یک سری بیست و یکم داشتم، آنتون برای مادر من بود. او با من و کمی گریشا در Yaroslavl سفر کرد. چهار ماه، مانند یک پرستار بچه، با یک کودک نشسته بود. بنابراین شوهرم و من نقش ها را تغییر می دهم: او مادر است، سپس من. (خنده حضار)

- چقدر شما در حال حاضر با هم هستید؟

- سال هشتم

- آیا شما احساس نیاز به ایجاد یک رابطه ندارید؟

"من ثبت نام نمی کنم که روزی آن را حل می کنم، و اعتماد به احساسات ما هر روز افزایش می یابد." اما من فقط به خاطر تمبر در پاسپورت لازم نیست. رول به نوعی مراسم باشکوه با کبوتر و با آکاردئون ... این در حال حاضر در زندگی من بود. (بازیگر زن با همکلاسی Kirill Petrov ازدواج کرد. - تقریبا. Auth.). و این تضمین نیست که شما با هم خواهید بود. در حال حاضر بهتر است پول را در برخی از سفر عالی صرف کنید. (لبخند می زند.)

- آیا وقت خود را برای صرف آن پیدا می کنید؟

- ما چنین نیازی نداریم - برای بازنشستگی با هم، یک کودک را ترک کنید. نه، فقط می خواهم به جایی بروم.

- Grigory از کجا موفق به بازدید شد؟

- او یک مسافر است! او سه ماهه تبدیل شد و ما در حال حاضر با ماشین هشتصد کیلومتر به روستا رفتیم، سپس به مونته نگرو رفتیم، سپس به قبرس پرواز کردیم. و ما نمی خواهیم آنجا را متوقف کنیم. در حال حاضر Grisha دارای چنین سن زیبا است، تمام وقت شما چیز جالبی را به یاد می آورید، با او متصل شده است: چگونه در گوا او سعی در هندوانه یا نارگیل از لوله و خوردن فرنی برنج، اما در قبرس، نه به عقب، دو مرحله اول را گذراند . و در روستا شروع به گفتن کلمه "کمی". ما نگاه می کنیم، چنین کوچکی وجود داشت، من چیزی را نمی دانستم، و در حال حاضر چنین بالغ در دو سال او. همه چیز درک می کند، نگران است.

- چنین گرایش وجود دارد: والدین جوان که دوران کودکی باید در دهه نود گرسنه باشند، اکنون فرزندان خود را بسیار تحریک می کنند. تو هم همینطور؟

- بله، تمایل به خرید همه چیز وجود دارد! (می خندد.) شما چیزی برای مدت طولانی خریداری نمی کنید، من می خواهم کودک را بپذیرم. و البته، تمام این سوئیت های فوق العاده ای عصبی هستند، Jumpsuit. و کودکان به سرعت در حال رشد هستند، او ممکن است، و تمام این شکوه را چند بار قرار داده است. بنابراین، مادران به یکدیگر چیزها را "توسط ارث" می دهند، و این حداقل به نحوی صرفه جویی می کند. اما هنوز نمی توانید با خرید اسباب بازی های جدید با چنین زیبایی و منیفولد مقاومت کنید. دیروز، به عنوان مثال، من یک گربه گربه را بر روی دنده خریدم. یک پیچ گوشتی و پیچ گوشتی به آن متصل می شود. و پسر روز دوم از این گربه کاهش نمی یابد: آن را توسعه می دهد، آن را پیچ می کند. گریشا طرفدار نقل قول ها، قطارها و فوتبال است. اشتیاق به فوتبال از پدر است. و من نمی دانم گربه هایی که از آن عشق می آیند.

ژاکت، لارئوم؛ دکوراسیون، Valtera.

ژاکت، لارئوم؛ دکوراسیون، Valtera.

عکس: آلنا کبوتر

- گربه های زنده در خانه نیستند؟

- یک گربه وجود دارد، اما بیشتر سگ های ما است.

- هدایا تظاهرات عشق هستند؟ چطور فکر میکنی؟

- خوب، چه چیز دیگری؟ در اینجا فقط دو گزینه وجود دارد. تمایل به ایجاد دلپذیر یا عذرخواهی برای بی توجهی. احتمالا هر دو اتفاق می افتد به خصوص هنگامی که شما برای مدت زمان طولانی در محل کار می روید، کودک را نمی بینید و می خواهید او را علاوه بر حضور خود لطفا. اما این نباید به آنچه که انتظار می رود فقط به خاطر یک هدیه باشد، تبدیل شود.

- شما می خواستید مادر پسر شوید؟

- بله، من یک پسر را می خواستم علاوه بر این، ما در خانواده عمدتا Girks هستیم. مامان، وقتی متوجه شدم که من یک پسر دارم، من وحشت زده شدم. همه گفتند: "و ما با او چه کار خواهیم کرد؟" (می خندد.) چه؟ بالا بردن، عشق

- در مورد برخی از بخش ها، حلقه ها فکر کنید، کجا می خواهید یک کودک را بفرستید؟

- او یک مرد فعال است، بنابراین باید به ورزش داده شود. دوست دارد به رقص و بازی فوتبال. بدمینتون، اخیرا شروع به دریافت کرده است. یکی دیگر از Grisha بسیار موسیقی است، اما من آن را به یاد داشته باشید، چه چیزی است - برای انجام موسیقی! یادگیری من به پایان رسید که من به یک قلم آبی احساس آبی بر روی کلیدهای سفید یادداشت های پیانو نوشتم. دریافت شده برای آن در نقطه پنجم و سر و صدا. من فکر کردم به نظر می رسید به من خیلی سرد همه چیز اختراع شد! (می خندد.) او هنوز هم خورده است، این فانتزی، بود، نه رها کردن. و آموزش Solfeggio به این واقعیت پیوسته است که آموخته ام که یک کلید سه گانه را قرعه کشی کنم و تصمیم گرفتم که این کاملا کافی باشد. حالا من درک می کنم که عالی است - بازی در برخی از ابزار موسیقی. Grisha دوست دارد موسیقی، به خصوص او سوت، کسل کننده و لب-هارمونیک را دوست دارد. صبر کن و ببین. من هنوز یک زمان رزرو را دارم تا فکر کنم اگر شما باید یک کودک را به یک مدرسه موسیقی بدهید.

- در حال حاضر چنین لحظاتی وجود داشت زمانی که شما ناخوشایند، ناخوشایند قبل از پسر بود؟

- هر بار که من شکستن و به او بدهم در حال حاضر در نیمه دوم من شرمنده هستم من اولین بار به یاد می آورم، Grisha بسیار کوچک بود. ما این دوره ماموریت خزر را زمانی که کودک توسط کولیک عذاب می کرد، داشتیم، و من دو روز خواب نداشتم، او تمام وقت گریه نکرد. در برخی مواقع من او را گرفتم و فریاد زد: "خب، چی میخوای؟" و او به طور ناگهانی سکوت کرد و با چنین چشمهای شگفت انگیز به من نگاه کرد، که من متوجه شدم: چه موجودی من هستم، زیرا او به او آسیب می زند! و من، به جای حفاظت، کمک به او. امیدوارم او مرا ببخش و دیگر لحظه ای وحشتناکی را به یاد نمی آورد. هیچ کس نمی آموزد که مادر باشد، نمی گوید چگونه و چه کاری باید انجام دهید. به یاد آوردن جرایم کودکان خود، شما می ترسید که اشتباهات والدین ما را تکرار کنید. برعکس، فکر کردن درباره چیزی خوب، آنچه در دوران کودکی بود، تلاش کرد تا آن را به زندگی فرزند من برساند. هنگامی که گریشا تنها متولد شد، مادر من پیشنهاد کرد که به او حرکت کند. اما من رد شدم من می خواستم همه چیز را انجام دهم، همراه با آنتون. او به من از اولین دقیقه تولد گریشا کمک کرد و در هنگام تولد حضور داشت - آنتون یک پدر فوق العاده است.

لباس و بارانی، همه - Naumi؛ دکوراسیون، Valtera.

لباس و بارانی، همه - Naumi؛ دکوراسیون، Valtera.

عکس: آلنا کبوتر

- آیا شما تعطیلات شخصی با آنتون دارید؟

- اینها روزهای مخفی هستند، اما بله - آنها هستند. (می خندد.) ما بازیگران هستیم، بنابراین در زندگی ما همیشه گل ها از طرفداران وجود دارد، ما آنها را پس از عملکرد، اجرای آنها ارائه می دهیم. گل - این چیزی خاص نیست. اما در عین حال، زمانی که ناگهان، یک دسته از یک شوهر در آشپزخانه بسیار بزرگ است. فقط. این بسیار لذت بخش تر از گرفتن گل در هشتم ماه مارس است. اگر چه این بسیار متخلف است، اگر ناگهان این رنگ های وظیفه نخواهد بود. (می خندد.) من به یاد داشته باشید، در روز همه دوستداران، ما یک بار یک مشکل داشتیم. اگر چه هر دو ما این تعطیلات را شک و تردید می کنیم، من بدون اینکه ولنتاین دریافت کردم بسیار ناراحت شدم. رسوایی درست نورد، آماده بود تا رابطه را به دلیل این واقعیت که من در روز 14 فوریه هیچ ولنتاین نداشتم، شکست خورد. (خنده حضار)

- آیا دوست دارید هدیه بدهید یا دریافت کنید؟

- من دوست دارم به بدهم اگر چه، البته، خیلی خوب است. و آنتون و من سعی می کنم به تعجب یکدیگر. ما یک سنت داریم: برای سال نو و روزهای تولد ما ساعت های دیگر را ارائه می دهیم. اگر چه به نظر می رسد نوعی نشانه بسیار خوبی نیست، اما من آن را باور نمی کنم. ما در حال حاضر یک مجموعه کامل، انواع رنگ ها و مدل ها داریم.

- آیا به طور کلی تصویر یکدیگر را دنبال می کنید؟

- آنتون من بسیار شیک دارم، او را در این زمینه مجددا استفاده می کنم. من یک مرد پانک هستم، مانند یک تناسب در یک شلوار جین، و من به آنها می روم. و اکنون سعی می کنم او را متناسب کنم، اما دشوار است. (لبخند می زند.) او دارای صد و پنجاه جفت جوراب های مختلف رنگ های مختلف است که مناسب برای شورت های مشابه، یک کلاه از همان رنگ و یا زیر نقاشی بر روی تی شرت! شوهر من خیلی بیشتر از من است به این معنا، ما یک دختر داریم - او. (خنده حضار)

- زمانی که به نظر می رسید که من آن را ترک نکردم، چند دوره زندگی وجود داشت. و پس چه باید بکنید؟

- رابطه ما با آنتون فقط برای بهتر شدن در حال توسعه است. سالها گذشت، اما عشق کمتر نیست. و امیدوارم بیشتر باشد. همانطور که برای ازدواج قبلی ... برای مدتی سعی کردم صرفه جویی، با احترام، با یک مرده از این "هامستر مرده" صاف. اما تمرین نشان می دهد که اگر عشق شروع به ترک کند، مهم نیست که چگونه آن را بازگردانید، به این معنی است که چیزی در پادشاهی دانمارکی شما کاهش یافته است. به این معنا، شما می توانید ظاهر یک کودک را که عشق را اضافه می کند، صرفه جویی کنید. بنابراین اگر احساس کنم چیزی اشتباه است، من به زودی ادامه خواهم داد. و اگر همه چیز خوب است - بیشتر من تولد خواهم داد! (خنده حضار)

ادامه مطلب