الکساندر Yatsenko: "همسر من را خوش شانس می نامد"

Anonim

او از الکسی Balabanova و Boris Khlebnikov، والری تودوروفسکی و نیکولای هومریکی، آندره پكکینا و بختيرا خيارزاروا ستاره دار شده است. Yatsenko - دو برابر برنده جایزه "نیکی"، به طور مکرر به عنوان بهترین بازیگر در جشنواره های مختلف شناخته شده است.

- الکساندر، آیا می توان گفت که تیراندازی "Arrhythmias" شما شروع به آماده شدن در خانه زمانی که پزشکان در ترافیک گیر کرده اند و شما مجبور به تولد همسر من بود؟

"همه چیز به طور غیر منتظره اتفاق افتاد: من از فیلمبرداری" Icelnor "پرواز کردم، پس از تغییر شب، و در اینجا این بود ... Marusya مجبور به تولد در خانه، به طوری که آن را برنامه ریزی شده بود، اما ماماها در ترافیک متراکم بودند مجبور شد به من در بلندگو توصیه کند. در نتیجه، من با همه چیز مقابله کردم و اولین بار پسرم را دیدم. تولد، البته، یک معجزه است، و در ابتدا من در Euphoria بودم. اما صبح روز بعد با همکلاسی خود صحبت کرد، او به من گفت همه چیزهایی که او در مورد زمان آماتور من فکر می کند، و من به معنای واقعی کلمه تکان خوردم. سپس من به طور طبیعی آرام شدم

- Miroslav در حال حاضر دو سال. چه نوع تربیت آنها؟

- بیایید ببینیم که او علاقه ای را نشان می دهد و در این جهت حرکت می کند. من نمی خواهم چیزی را علیه خواسته های خود انجام دهم. در حقیقت، من بد پدر هستم: برای پیدا کردن تماس با پسرش سخت است. حالا او مادر را فتح می کند و در این مبارزه همیشه به من می رسد - توانایی های منحصر به فرد جنگجو!

دو سال پیش، الکساندر و همسرش ماریا پدر و مادر پسر پسر بودند که میروسلاو نامیده می شد

دو سال پیش، الکساندر و همسرش ماریا پدر و مادر پسر پسر بودند که میروسلاو نامیده می شد

گنادی Avramenko

- چه کسی به نظر می رسد بیشتر در مورد؟

- بنابراین شما نمی توانید بگویید. چیزی از من، چیزی از ماریوس. پسر نیز دوقلوها در یک فال است، ما تنها سه روز از تفاوت با او داریم، و ژن های بازیگری در آن ها در حال حاضر ظاهر می شوند. به تازگی، او را از سرماخوردگی به Toyuterra دیدند و بلافاصله شروع به مخالفت کرد - بسیار دقیق و خنده دار بود.

- یک داستان شناخته شده است که چهار ماه قبل از پایان گیته برای مبارزه اخراج شد و شما دیپلم دریافت نکردید. آیا شما فکر می کنید که بازیگر می تواند تدریس کند؟

- و دیپلم چیست؟ من واقعا واقعا آن را ندارم، اما این بدان معنا نیست که سه و نیم سال قبل از آنکه من در موسسه به من آموزش ندادم یا اینکه من آن را مطالعه نکردم.

- شما، مانند بسیاری، از دوران کودکی خوابیدم تا به یک بازیگر تبدیل شود؟

- این همه در کلاس دهم آغاز شد، زمانی که آنها را به مدرسه بشردوستانه نگرفتند و من به فیزیک ریاضی رفتم، زیرا با علوم دقیق بد نبودم. و در این مدرسه به نوعی آنها تصمیم گرفتند که این زمان برای من به صحنه بود، و تیم KVN را با کاپیتان انتخاب کرد. آرام نبود که ادغام شود برای دو سال من تئاتر را آلوده کرده ام، پس من به تامبوف رفتم، در آنجا به دانشگاه رفتم، در دانشکده تئاتر کارگردان. من فکر کردم کجا بروید، و سپس بچه ها از مسکو، از دوره مارک زاخاروف آمده بودند. ما یک مهمانی، همکلاسی هایم، پسران تامبوف را ترتیب دادیم، قارچ ها، قارچ ها، قارچ ها را کشیدند. در نهایت، آن را در حال حاضر کاملا امن است، ما تصمیم گرفتیم که فصلی Muscovites را نشان دهیم، پس از آن آنها به من نزدیک شدند و توصیه می کردند که به مسکو بروند. و من سوار شدم من هنوز در Tambov احساس نکردم که من کسب و کار خودم را انجام دادم، و معلم من ناتالیا ویتالینا Belyakova برای برخی چیزها ستایش کرد ...

الکساندر Yatsenko:

"من تنبل هستم" - یک بازیگر را می پذیرد

- تصویب و ستایش به شما در آنچه شما انجام می دهید کمک می کند؟

- مطمئن. واکنش سالن بسیار مهم است، و حتی زمانی که همکاران آن را دوست دارند. پس از خروجی "Arrhythmias"، یک بازیگر که این نقش را انجام داد، من را با کلمات نامید: "شما من را انجام دادید، اما من به هر حال دوستت دارم!"

- شما شناخته شده است، با تمام انواع جوایز لرزید - نمی ترسد که بیماری ستاره ای به شما دردسر باشد؟

- من برای ایمنی من امیدوارم Me Marusya می گوید که من خوش شانس هستم، و او درست است: من به طور مداوم در تمام قرعه کشی ها، مسابقات، پول، پول اغلب پیدا می شود - اجازه دهید و مقدار کمی، اما هر زمان که آنها به طور مستقیم مورد نیاز است. اما من نیز اغلب از دست می دهم. همانطور که به راحتی می آید، و برگ.

- شما یک بازیگر شناخته شده از خانه هنری هستید و از پروژه های کامل تجاری اجتناب کنید. حزب مالی برای شما خیلی مهم نیست؟

- لازم است که من برای زندگی کافی داشته باشم. من قبلا پول نداشتم، و من به خصوص خیره نبودم. هنگامی که ما با یک دوست به موسسه رفتیم، او همیشه به آن داده شد، اما به دلایلی من رد شدم. سپس من فقط به شلیک یک بی نظیر - پنج، ده روبل ... برای یک ساعت، هزاران نفر از دو می تواند جمع آوری. من نمی دانم چگونه نجات پیدا کنم، و من کار را بر روی یک اصل ساده انتخاب می کنم: من تعجب می کنم یا نه. این خانه هنری اختیاری است: سریال هایی هستند که می خواهید شرکت کنید. اما، البته، زمانی که در سناریو یک صد قسمت و هیچ چیز وجود ندارد، به جز انگشت فتنه، که گفته می شود باید مادربزرگ را منتقل کند، در همه من نیست.

- شما احتمالا اسرار حرفه ای خود را، راه هایی برای رسیدن به یک ماده یا یک ماده دیگر خواهید داشت. اشتراک گذاری؟

- هیچ اسرار وجود ندارد - من فقط به کار غرق می شوم و شروع به اشتباه می کنم. در شب، بعد از تغییر، من به خانه، نافرمانی می روم، و من نمی توانم برای مدت طولانی به خواب بروم، پیمایش در سر من ...

- آیا شما یک کارآفرین هستید؟

- برعکس، تنبل. من دوست دارم استراحت کنم، مانند صرف وقت آزاد خود را در برخی از کشور جدید، ناشناخته ...

الکساندر Yatsenko:

برای نقش یک دکتر "آمبولانس" در فیلم "آریتمی"، الکساندر به نام "بهترین بازیگر" در جشنواره های "Kinotavr" و "لبه نور" نامگذاری شد

- آیا فانتزی غنی شما کمک می کند؟

- مطمئن نیستم. اما من مطمئن هستم که من از من جلوگیری می کنم: من یک بالابول هستم من می توانم بدون سکوت چت کنم، در کلمات اشتباه گرفته ام و با اعتماد به نفس بیشتری برخوردار باشم. (لبخند می زند.)

- در یک زمان، شما تئاتر را بازی کردید، و با موفقیت، و در حال حاضر پیشنهادات وجود دارد؟

- به تازگی، ساشا Milochers من را به Mkatov خود را به بازی نقش مهمی، اما به دلیل فیلمبرداری من مجبور به امتناع. من یک زمان فوق العاده در Tabakcoque داشتم، و البته، البته، بازی تئاتر، همان دنیای فوق العاده ای است که هر چیزی می تواند اتفاق بیفتد. شما می گویید که برف است، و در حال حاضر او در حال حاضر رفتن ... در سینما برای این شما نیاز به سفارش یک ماشین خاص. و برف واقعی نیست.

- زمانی که مجبور شدم شب را در خانه های خالی صرف کنم، روی زمان های عاشقانه شلاق نزنید؟

- واقعا جالب بود درست است، من نمی توانم با Akin بخوابم: من به طور مداوم بیدار شدم، چون من یک رویا داشتم که من به خانه بردم. من سوار شدم و سکوت کردم ... در حال حاضر من زندگی می کنم، زندگی خانوادگی، پس از فیلمبرداری من پرواز به خانه، به خودم. یک زندگی کاملا متفاوت، اگر چه در داخل من احساس نمی کنم که من تغییر کرده ام. و باید مانند چهل سال گذشته باشد.

- آیا وقت آن است که نیروها را در کارگردانی انجام دهیم؟

- من می خواهم یک افسانه کودکان را در تئاتر قرار دهم، اما مطمئن نیستم که با بازیگران کار خواهم کرد. در اینجا من معلمم را می بینم: من با جوان ارتباط برقرار خواهم کرد تا چیز جدیدی یاد بگیرم و نه رشد کنم.

ادامه مطلب