OLGA DIBSEVA: "من یک shopaholic معمولی هستم"

Anonim

بازیگر اولگا دیفتف، بومی از سنت پترزبورگ، بسیاری از دختران بسیار عالی را در نظر می گیرند. با وجود سن جوان، در سه سال، او موفق به بازی بیش از 30 فیلم و نشان می دهد، مانند "روش عشق"، "مورد تحقیقات نیکیتین"، "مبارزه با سایه" و دیگران. در حال حاضر، به گفته هنرمند ، او باید حتی از نقش ها رد شود، زیرا از لحاظ جسمی وقت ندارد تا در پروژه هایی که آنها ارائه می دهند شرکت کنند. با این وجود، هنوز هم برای تعمیرات در آپارتمان خود پیدا شد. ما از اولگا دیدن کردیم و قدردانی کردیم که چگونه می توانید زندگی را در دست آمبولانس ترتیب دهید.

بیشترین مکان در آشپزخانه اولگا آب معدنی را اشغال می کند. "این است که ده بار به فروشگاه بروید و این آب را بر روی شانه های زنانه شکننده بکشید، من در اینترنت سفارش دادم،" میزبان وضعیت را توضیح می دهد. - من به طور کلی همه چیز را به ارمغان می آورم: و غذا و نوشیدنی. من یک کاربر فعال از تحویل همه چیز است که شما می توانید. اگر چه من واقعا دوست دارم طبخ کنم، اما به ریتم زندگی من نمی رسد. هنگامی که من طبخ می کنم، سپس برای تمام روز کشیدن. اگر بورچ باشد، من از صبح تا اواخر شب پخت و پز می کنم، سپس در آپارتمان همه چیز در چغندرقند و کلم است.

- به هر حال، در مورد آپارتمان. من شنیدم تعمیر شما فقط ...

- و حتی Dodelan. این یک راه حل خود به خود بود. من چیزی جدید را می خواستم، و من، همانطور که در برنامه "مدرسه تعمیر"، به استراحت در ایتالیا رفت، کارگران را در اینجا، که همه چیز را بدون من و دانش من انجام داد. به این ترتیب، من یک آپارتمان را ترک کردم، و در دو هفته من به یک کاملا متفاوت رفتم. خوب، در اینجا همه چیز به حداقل می رسد. طراح من خودم را انجام داد، این کار را برای اولین بار انجام داد، هرچند من یک بار مطالعه کردم. درست است که من طراحی گرافیک را مطالعه کردم، داخلی هرگز درگیر نبود، و من حتی یک ایده روشن نداشتم که این امر باشد. فقط در فروشگاه از یک سالن به دیگری فرار کرد. این یک استرس وحشتناک بود. من متوجه شدم که من سه روز پرواز کردم و هنوز کاغذ دیواری خرید نکرده بودم. من همه چیز را بر روی گوشی برداشتم، یک کارگر فرستادم. به طور کلی، سرگرم کننده بود. در حال حاضر تعمیر دست به پایان نمی رسد. هنگامی که من پرده های موقت را آویزان کردم، متوجه شدم که هرگز به طور موقت امکان پذیر نخواهد بود، زیرا این پرده ها از ماه آوریل حلق آویز می شوند.

- و صندلی های سلطنتی پرنعمت که در اتاق خواب شما هستند، آیا از مجموعه حذف شده اید؟

- نه. (می خندد.) من آن را از ایتالیا آورده ام. مغازه های فوق العاده ای وجود دارد که مانند بازارهای کک ما کار می کنند و مبلمان قدیمی را به فروش می رسانند. و ایتالیایی ها مبلمان بسیار جالب دارند. سپس این صندلی ها چند ماه دیگر خوش شانس بودند، آنها در گمرک ایستادند ...

- علاوه بر اتاق خواب، یک اتاق خالی بزرگ که در آن دو کابین بزرگ در هر دو طرف هستند. چرا انقدر زیاد؟

- من فقط یک shopaholic هستم برای من، این درمان است. اگر من یک نوع لباس را دوست داشتم و آن را خریداری نکردم، آن را در یک رویا به من خواهد آمد. (خنده حضار) قبلا، زمانی که هیچ کابینت وجود نداشت، اتاق فقط یک دسته از همه چیز بود. البته، چیز دیگری در این اتاق ظاهر می شود، به جز کابینت، اما این ایده باید به ذهن برسد.

اولگا هرگز از عروسی خواب نیافت و با احزاب تولد با صدای بلند مناسب نیست. او می گوید این همه این تظاهرات پیتر خجالتی معمولی است. عکس: Gennady Avramenko.

اولگا هرگز از عروسی خواب نیافت و با احزاب تولد با صدای بلند مناسب نیست. او می گوید این همه این تظاهرات پیتر خجالتی معمولی است. عکس: Gennady Avramenko.

- تعمیر، البته، فوق العاده است، اما من می خواهم در مورد آثار خلاق صحبت کنم. در حال حاضر چه پروژه هایی را انجام می دهید؟

- من اکنون در سری جدید حرکت می کنم، نمی توانم نام او را بگویم. نقش بسیار جالب، درست با من و برای من نوشته شده است. البته، کمی سخت است، زیرا تمام کمکهای مطلق در این پروژه جمع شدند. و ما 20 دو برابر از همان چیزی که خنده دار بود و در عین حال به تنهایی بود. گاهی اوقات از آنجا میروم (اولگا چهره خسته را می سازد. - اد.)، اما در عین حال خوشحال است. قهرمان من بسیار هیجان انگیز، شاد، دختر باز است که از هر چیزی ترس نیست. او آماده است برای همه ماجراهای که تنها ممکن است، و به طور کامل نمی داند ترس. اما نه به این معنا که او احمق است، اما فقط با یک احساس زندگی می کند - همه چیز خوب خواهد بود. این زنده ماندن نیست که چه کسی در مورد او فکر می کند. اگرچه من به طور طبیعی، نگرانم. اگر یک فرد مطرح شود و او نوعی اخلاقی دارد، او فراتر از حد مجاز نخواهد بود. اما هنوز هم می خواهم از ترس فردا خلاص شوم.

- چرا یک بازیگر نسبتا معروف دارید، چنین افکار بوجود می آیند؟

"امروز من برداشته ام، اما نمی توانم بگویم که فردا انجام خواهم داد." شاید آنها می گویند: شما دیگر به شما نیازی نیست. ما چنین حرفه ای داریم، شما همیشه باید هر کسی را ثابت کنید. هر بار که امتحان را منتقل می کنید: هر نمونه، هر ریخته گری ثابت می کند که شما می توانید. به طور کلی، این حرفه دارای مزایا و معایب است.

- چگونه هنگامی که موهای زرق و برق دار را برای فیلمبرداری در سری "مورد تحقیق نیکیتینا" قطع کردید، واکنش نشان دادید؟

- من حتی نمی فهمم که چه اتفاقی افتاده است. ما یک هنرمند فوق العاده در روسیه Katya Ivanov داشتیم، و او به سادگی باعث شد که من موهای خود را از بین ببرم تا از تصویر زیبایی دور شوم. من حتی در این فیلم به رسمیت شناخته نشده بودم، اما من از والری ایوانویچ USKOV سپاسگزارم که او نمی ترسد که من را در نقش چنین دختر کوچولو، زیبا ببینم.

- بازی همسر شاعر، یک فرد واقعی، احتمالا خیلی آسان نیست؟

- آسان نیست. قهرمان من همسر شاعر شوروی Nikolai Dementeyeva امید Nadezhda است. او اشعار را نوشت، در "Pioneer Pravda" کار می کرد. و هنگامی که سری آمد، بستگان خود را پیدا کردم، از این بازی تشکر کردم. در روند کار بر روی نقش، روح قهرمان من را احساس کردم. این بسیار هیجان انگیز بود، بسیار جالب بود، بسیار مهم بود، من از آن آگاه بودم که مسئولیت آن را می گرفتم. به طور کلی، یک داستان عرفانی کمی معلوم شد. این زمان مورد علاقه برای من است - 30s. من قبلا "Archipelago Gulag"، "داستان Kolyma" را به عنوان یک کودک خوانده ام. من خیلی علاقه مند بودم و سعی کردم آنچه را که در روسیه اتفاق افتاد، سعی کردم تا خیلی زیاد مطالعه کنم. و این نقش از زمان من دوست داشتم. ما با مدیر کتابخانه رفتیم، مواد مربوط به او را مطالعه کردیم، به دنبال اشعار او، خاطرات شوهرش به احساس آن بود.

- در سری "Lovel Method"، جایی که شما یک کادت از یک دانشگاه پلیس بازی می کنید، شما با قهرمانان دیگر، تیم های همبستگی معلمان و دانش آموزان را یادآوری می کنید. و در زندگی موفق به ایجاد دوستان شد؟

- مطمئن! هنگامی که آنها دوباره بر روی مجموعه بخش دوم ملاقات کردند، آنها با شادی کمی اشک نزنند. ما تقریبا 24 ساعت در روز با هم صرف کردیم. به هر حال، بخش دوم کاملا متفاوت است. ما، کادت ها، قبلا رشد کرده اند. نور مورد علاقه ما Hodchenkova نیز سعی کرد چیزی جدید برای آوردن. این، به هر حال، یکی از گرانترین پروژه ها است. ما یک حزب داشتیم. چقدر وقت خود را در این اتوبوس های سرد صرف کردیم، زمانی که آنها در طبیعت شلیک کردند! فقط مرگ بود سپس هر کس صدمه دیده بود و با بینی گذاشته شد. خدا را شکر که یک رنته وجود داشت، اما هنوز هم می توان دید که در چارچوب همه چشم های قرمز دیده می شود. (خنده حضار)

- چگونه با Svetlana Khodchenkova بازی کرد؟ شایعات سکولار ادعا می کنند که وضعیت ستاره او مشکلات را در ارتباطات اضافه می کند ...

- او واقعا یک زن ایالتی است و شاید، به نظر کسی به نظر می رسد. و نور در واقع زیبا است، مرد بسیار خوب و مهربان، بسیار باز، تمیز است. او یک بیماری ستاره ای دارد، حتی نزدیک نیست. او به نحوی، پیچ خورده، روی صندلی خوابید، زیرا هیچ جایی برای دراز کشیدن وجود نداشت.

- در این سری شما یک افسر پلیس آینده بازی می کنید. آیا شما به نوعی به خصوص برای این نقش آماده هستید؟

- ما مشاوران داشتیم که به این گفتند که بله به عنوان. گاهی اوقات با متن سخت بود. "او این چیزی را با توجه به قانون، منشور، مقاله ای از چنین چیزی کشته شد ..." ما کمی گیج شدیم. نور ضعیف، او صبح چنین پشته ای از متن دریافت کرد و مجبور شد او را یاد بگیرد! او او را در آغوش خود نوشت، جایی دیگر. ما در آکادمی وزارت امور داخلی شلیک کردیم، اما هیچ کس در مورد آن در آنجا نمی دانست. و در بخش اول در قهرمان جنسی من یک دامن بسیار کوتاه، ستدس. آنها در تمام مقررات نیستند. اما من، برای رسیدن به مجموعه، در این فرم برای پیاده روی آکادمی، به حساب می آید. من معلمان و استادان را تماشا کردم که به نظر من به طور کامل وحشتناک کار می کرد. هنگامی که من متوقف شدم: "توقف، چه کسی هستید؟ چه بازیگر؟ به سرعت به دفتر من! " به طور کلی، زمانی که آنها را در این لباس دیدند، آنها را به یک طوفان افتاد.

ستاره سری اولگا، می توان گفت، بر خلاف سرنوشت. معمار پدرش دخترش را برای تماشای تلویزیون ممنوع کرده است و فعالیت های مورد علاقه برای بازیگر هنوز خواندن است. عکس: Gennady Avramenko.

ستاره سری اولگا، می توان گفت، بر خلاف سرنوشت. معمار پدرش دخترش را برای تماشای تلویزیون ممنوع کرده است و فعالیت های مورد علاقه برای بازیگر هنوز خواندن است. عکس: Gennady Avramenko.

"من می دانم که در" Marus "شما مجبور به تسلط بر لهجه Kuban هستید. آیا شما ریشه های اوکراین دارید؟

- من ریشه های اوکراین دارم، اما لهجه را مطالعه کردم. و بعد از آن من برای مدتی صحبت کردم. من به صدای فیلم "ستارگان سوپرمن، یا سرنوشت پروانه" آمدم و ناگهان این "و sho؟" به طور کلی، من دوست دارم خودم را در amplua مختلف ببینم. بازیگر مورد علاقه من - ژولیت مازین. در اینجا من به او نگاه می کنم و مطالعه می کنم. این ترکیبی از درام و دلپذیر است. و من همیشه می خواستم یک دلقک باشم. (لبخند می زند.)

- اگر بیوگرافی خود را بخوانید، معلوم می شود که برای سه سال از یک سال شما موفق به بازی بیش از 30 نقش. به نظر می رسد، در چندین فیلم در همان زمان فیلمبرداری شده است؟

- من یک دوره دیوانه در زندگی من داشتم، زمانی که پنج ماه یک آخر هفته نیست. اما من چیزی را رد نکردم گاهی اوقات یک بار در دو و حتی در سه فیلم در یک روز فیلمبرداری شد. نکته اصلی این است که زمان داشته باشیم. اما مملو است. یک بار، زمانی که من کاملا دیوانه بودم، شش شب و شش صبح را اشتباه گرفتم. سه روز خواب نداشت، بریده شد، سپس بدون ساعت زنگ دار پرش کرد. من نگاه می کنم، در حال حاضر نور، و در ساعت شش. من فکر می کنم: همه چیز ترسناک است، هیچ کس حتی من را صدا نمی کند، زیرا احتمالا از همه جا اخراج شدم. و من پشت چرخ نشسته ام، من می روم و درک می کنم که به دلایلی هیچ خودرویی وجود ندارد. اگر چه به نظر می رسد ترافیک است. معلوم شد که در ساعت شش شب نیست، اما شش صبح. در حال حاضر من قبلا پروژه های بسیاری را رد کردم، زیرا به سادگی از لحاظ جسمی نمی توانست بتواند به همان اندازه عمل کند، هرچند من می خواهم.

"اولگا، شما در یک زمان به عنوان یک هنرمند امیدوار بود." چگونه این اتفاق افتاد که به جای هنرمند، آیا شما تبدیل به یک بازیگر شد؟

- من در سنت پترزبورگ متولد شدم، من یک معمار پدر، هنرمند دارم. از دوران کودکی، من فقط آنچه را که من قرعه کشی کردم انجام دادم. من در یک مدرسه هنر تحصیل کردم اما تنها در کلاس دهم فکر به ثبت نام در تئاتر. در آن زمان، او قبلا خارج از آن وارد موسسه هنر خود شد، اما یک برنامه وحشتناک وجود داشت. من نمی توانستم از لحاظ جسمی آن را با خلق و خوی من مقاومت کنم. در نتیجه، از همکلاسی ها و معلمانش متنفر بود. (می خندد.) و هنگامی که من یک کار بر روی یک ورق فرمت A1 امتیاز داده شد، الگوی تزئینی را نشان می دهد، لبه آن بود. متوجه شدم که نمی توانم بیشتر یاد بگیرم، من ترک کردم، و همه چیز احتمالا خسته بود. و سپس دوستان، بازیگران به من توصیه کردند که اشعار را یاد بگیرند. معلم را نشان داد، من وارد سنت پترزبورگ به آکادمی شدم. سپس مسکو وجود داشت. در عین حال، من هیچ چیز در مورد این حرفه نمی دانستم. من به یاد می آورم زمانی که من به دوره اول آمدم و به ما گفته شد که در طبقه خزیدن، من پرسیدم: و نقش من وقتی که ما بازی خواهیم کرد؟ چرا ما در صحنه نیستیم و نه در لباس؟ (خنده حضار)

- به نظر می رسد، عنصر شانس در زندگی شما هنوز وجود دارد. پذیرش، کار ...

- احتمالا این سرنوشت است. اما طولانی تر من در حرفه هستم، بیشتر من احساس می کنم متاسفم برای کسانی که به او می روند و فقط رفتن به یک بازیگر. شما می توانید زیباترین، هوشمندانه و با استعداد باشید - و هنوز هیچ کس مورد نیاز نیست. من فقط یک قاعده را می بینم: انجام آنچه من دارم، و آیا این خواهد بود.

- در مورد شما، احتمالا، بحث در مورد زمان آزاد دشوار است، اما هنوز هم، چگونه شما استراحت؟

- گاهی اوقات اشعار را می نویسم برای خودم، من آن را به طور جدی درمان نمی کنم و مجموعه ها آزاد نمی شوند. من هنوز بر روی اسنوبرد سوار می شوم، حتی در لاپلند یک بار در منهای چهل بود. من دوست دارم خیلی بخوانم اگر من یک کتاب بدهم، می توانم به مدت طولانی با او سقوط کنم. به عنوان یک کودک، من مجاز به تماشای تلویزیون نبودم و خواندن. من از مدرسه آمده ام، و تمام رسانه ها در خانه گیر کرده اند تا اولی تلویزیون و رادیو را روشن کند. من به طور کلی رویای یک معلم ادبیات در مدرسه هستم.

- چنین دختر زیبا، به عنوان شما، بدیهی است که نمی تواند یک ...

"من یک شوهر فوق العاده دارم که یک بار و برای همه قلب من را فتح کرد." او یک بازیگر نیست و هیچ ارتباطی با این حرفه ندارد. مشغول به کسب و کار و پذیرش من و تمام داستان های عمل من است. این رنج می برد که من اغلب در خانه نیستم که همیشه زندگی را دنبال نمی کنم. (لبخند می زند.) اگر چه او، البته، خیلی کار می کند. اما زمانی که زمان به نظر می رسد، ما در حال تلاش برای رفتن به جایی، استراحت. او از همه چیز از من حمایت می کند، به استعداد من اعتقاد دارد.

- بسیاری از مردم ممکن است فکر کنند، بنابراین اولگا خوش شانس بود، شوهرش اولیگارشی را گرفت، و او فیلم ها را با مشارکت او حامی ...

- هاها، البته، خوب خواهد بود، اما نه. هیچ کس تا به حال به من کمک نکرد، من همیشه همه چیز را انجام دادم. من بلافاصله ستاره دار نشدم و به خاطر این فرآیند کار می کردم، من نتیجه نبودم. من واقعا آن را زندگی می کنم.

- خوب، حداقل عروسی، یک لباس سفید بود؟

- نه. من هرگز در مورد آن رویا نداشتم این همیشه به نظر من این است که ناخوشایند است. من احتمالا واقعا یک دختر خجالتی دارم، حتی روز تولد من را جشن نمی گیرم. خوب، چرا همه چیز در مورد من صحبت می شود؟ به نظر من این همه مشکلات سنت پترزبورگ است.

- جمعیت به موسسه برای شما رفت و در نهایت موفق به رسیدن به تنها شد. و او شما را قلاب کرد؟

- با قدرت، ذهن، شجاعت. اکنون تعداد کمی از مردم وجود دارد. من به این رویداد رسیدم، جایی که او بود، و عشق در نگاه اول اتفاق افتاد، همانطور که در فیلم. ما ملاقات کردیم و دیگر جدا شد برای تمام روزها از صبح تا شب با هم. او به من آمد در تیراندازی در شکستن، شنبه، منتظر، من به او فرار کردم، تمام وقت بر روی گوشی، esemace ... چنین داستان عاشقانه. به طور کلی، ما در شهر ساکن هستیم، و حتی قبل از اینکه ما شروع به زندگی کنیم، این آپارتمان را داشتم. فقط از منطقه مسکو در ترافیک استفاده می شود بسیار ناراحت کننده است. برای رسیدن به سایت، شما باید پنج صبح به دست آورید. امروز، به عنوان مثال، من چند ساعت تیراندازی می کنم. بنابراین، این اتفاق می افتد که ما اینجا ماندیم.

- و به دکوراسیون خانه کشور، شما همچنین موفق به ایجاد یک دست؟

- نه، همه چیز قبلا به من اعمال شد. (می خندد.) فقط یک شوهر، مانند یک مرد واقعی، یک خانه را ساخت، و من قبلا آماده بودم. وقتی آنجا رفتم، فقط نقاشی کردم. عالی است من عاشق تنیس روی میز هستم، و گاهی اوقات با شوهرم ما صبح به شب مشغول هستیم. درست است، من هرگز برنده نشده ام. و من یک سگ مورد علاقه دارم، Chihuahua، نام او یک نان است.

- آیا شما به تیراندازی بر روی ماشین یا همسر خود می روید؟

- من خودم ماشین را از 18 سالگی رانندگی می کنم. حالا من یک جیپ دارم، من به یک ماشین کوچکتر رفتم. فقط یک بار من به یک تصادف رسیدم و متوجه شدم که اگر آن را بر روی یک ماشین تحریر کوچک بود، چیزی نبود که خیلی خوب نبود. به هر حال، پس از تصادف آنها در مورد من در روزنامه نوشت. من در 8 مارس یک غرفه را با گل افتتاح کردم. (خنده حضار)

- همه گل ها پس از آن من مجبور شدم با یک غرفه خرید کنم؟

- همه بیمه پوشش داده شده است. به هر حال، آن روز هیچ کس به من گل داد. این در سال اول، قبل از ازدواج بود. سپس فکر کردم: "خب، بچه ها بز!" اما اکنون شوهر به طور منظم به من گل می دهد. نه تنها در 8 مارس.

ادامه مطلب