Maxim Averin: "من واقعا زندگی می کنم، و نه به عنوان اگر"

Anonim

به چهارده سالگی، حداکثر Averin می تواند خاطرات را بنویسد. نه به این دلیل که بازنشسته می شود - حداکثر یکی از مشغول ترین بازیگران در کشور است - اما به دلیل تجربه روزمره چشمگیر، که او در روند کار در تئاتر، سینما و تلویزیون دریافت کرد.

من هیچ هدف را فریاد زدم، من و خیلی در تلویزیون. اگر من در قاب هستم، باید درک کنم: چرا من آنجا هستم؟ من اخیرا در دیدار با شاعر Andrey Dementiev بودم. او به من گفت: "و شما واقعی هستید!" و چرا؟ بله، چون من بین فریم و زندگی تمایز ندارم. زیرا به فیلم ها رشد کرد. و من همیشه عجیب بود برای دیدن یک فرد خوب بر روی صفحه نمایش و گریه کامل در زندگی. من نمی فهمم چرا بعضی از مردم چنین تفاوت هایی را ایجاد می کنند؟ بنابراین در قاب و در مرحله - این من! حاضر! و من درک می کنم که چرا من آن را انجام می دهم. احتمالا، بنابراین من برای یک قطعه نان کار نمی کنم.

کار من را به شکل حفظ می کند. و یک ورزش دیگر، که من گاهی اوقات تکان می خورد. درست است، آخرین بار آن را طولانی بود. (خنده.) حمام بیشتر! خوبه! استخر. این بسیار خوب است که در Yaroslavl، جایی که من در حال حاضر اجاره شده، در اختیار من و استخر شنا، و یک ماساژ فوق العاده است. و کارشناسی ارشد واقعی را می توان بر روی انگشتان شمارش کرد. او در حال حاضر در حال پیر است، اما همه چیز را به طوری که من عقب را به عقب نگه می دارم. من یک دوره داشتم - سپس من بیست و نه ساله بودم - وقتی که من از تخت نشستم، اما از او فرار کردم. و خوش شانس: در کلینیک معمولی یک دکتر پیدا کرد که به معنای واقعی کلمه من را مطرح کرد. پای خود را قرار دهید در حال حاضر مشکلات با بازگشت به ندرت اتفاق می افتد. معمولا فقط به خاطر خستگی قوی است.

من لباس ها را تحسین می کنم اما مهم است که من فقط در کت و شلوار نیستم، بلکه در کت و شلوار با نوعی جزئیات. من لباس های baggy را تحسین می کنم. اخیرا، زمانی که آن را در اسرائیل در تور بود، من یک کیسه را در یک فروشگاه عتیقه خریدم. همه گفتند که عالی بودم این یک کیسه پس از فرانسوی است. همه در سوراخ و من عاشق Baula هستم من صبح می روم و در شب دیر می شود. بنابراین، در کیسه من باید همه برای زندگی، حتی یک مسواک باشد. وجود دارد، برخی از جزئیات، لوازم جانبی، یک جفت عینک، مطمئن شوید که دو بطری عطر. چرا دو؟ از آنجا که من نمی دانم که خلق و خوی من خواهد بود. من بسیاری از طعم های مختلف دارم. من گفته ام: "اینجا شما با Raikina هستید تا جمع آوری کنید!" اما این چنین نیست، نه، من درست مثل بوی. آنها درباره من صحبت می کنند که اولین عطر در صحنه می آید، و در حال حاضر پشت سر او Maxim Averin. بنابراین امروز این بوی را دارم و Volodya بیشتر، شوهر شیشه ای Agrippines، معمولا می گوید: "اوه، دوباره در" قالب "تئاتر Stinks، جایی نزدیک Averin."

Maxim Averin می تواند خاطرات را بنویسد

Maxim Averin می تواند خاطرات را بنویسد

گنادی Avramenko

به یاد داشته باشید که چگونه آهنگ های ولادیمیر Vysotsky پیچ خورده بر روی کویل. و، علاوه بر آلله Pugacheva، ما در آن زمان چیزی بهتر را نمی دانستیم. سپس او آمد، جایی که "Bravo" و "سینما" به زندگی ما برسد. به یاد داشته باشید، ما به خانه سینما رفتیم تا بسته به تماشای فیلم "Acca". من چیزی جز یکی را درک نکردم: این خنک است! بعد از زمان، من شروع به درمان هر موسیقی با احترام کردم. چیزی به طور قطعی نیست. اگر چه همه چیز هنگام نوشیدن در شرکت، این موسیقی را که "به طور قطعی قبول نمی کند" قرار دهید. ولی؟ خوشم می آید! سپس رحمانینوف برای خودش کشف کرد. و گاهی اوقات شما "بهترین روز" را به ارمغان می آورید - و من می خواهم زندگی کنم. نکته اصلی این است که با استعداد بود. به نظر می رسد که اصل اصلی انتخاب است.

من از دهه نود متنفرم بهترین سال های من، من شانزده ساله هستم، من به اطراف arbat می روم، من تازه وارد هستم، من یک تازه کار هستم، من، پنجره های فروشگاه "بهار" در نزدیکی سقوط می کنم، زیرا تک تیراندازها شلیک کردند. و کل پروانه کالینینسکی در چادر بود، و در آنها فاللهای پلاستیکی فروخته شد. ترسناک شما نمی فهمید - چه چیزی است؟ چرا؟

من از پروژه "سه وتر" شرمنده نیستم. و در اسرائیل، مردم هوشمند آمریکا از من پرسیدند: "حداکثر، زمانی که این" سه آکورد "در نهایت نخواهد بود؟ متعجب شدم. شانسون واقعا nudio است. و به عنوان مثال، من بسیار علاقه مند به برقراری ارتباط با الکساندر Rosenbaum هستم. او جالب ترین و تحصیلکرده است. مذاکرات Mudro او تمام شلوغی را گذاشت. او شاعر، موسیقیدان است. یا الکساندر Novikov؟ آنها واقعا بچه های شیب دار هستند که بر روی صفحه نمایش و در زندگی بسیار کم شده اند.

حالا همه سرگرم هستند، اما من می خواهم کسی گاهی اوقات چیزی جدی بگیرد. همه ما از آن لذت می بریم، ترس از واقعی بودن، جدی است. این زمان برای این است "همانطور که بود." بنابراین ما زندگی خود را به عنوان اگر زندگی می کنند. و من نمی خواهم مثل این زندگی کنم! و مثل این زندگی نکن! من زندگی می کنم و نفس می کشم پر از سینه. شاید، بنابراین من به طور انحصاری به طور انحصاری با احساسات مثبت ملاقات کردم.

ادامه مطلب