Evgeny Miller: "کسی که نمی خواهد او را ستایش کند، احتمالا مرد مرده"

Anonim

Evgeny Miller مدتهاست توجه مخاطبان را جلب کرده است - پس از همه، در حساب خود قهرمانان هوشمند و مبهم. رأی نرم نرمی "سه خواهر" در تئاتر اولگ تبکوف، یک پس زمینه سخت عملی از ریشه در "دوئل" در مرحله MHT، یک قهرمان قوی و قابل اعتماد در سریال تلویزیونی "Leningrad-46" و اشتیاق حالت های دوستانه و قطبی در "جامد دوگانه". اما بازیگر بسیار بازیگر کمی می داند، و پس از آن همه چیز مربوط به واقعیت نیست. پس او چه چیزی است و سرانجام شادی شخصی خود را پیدا کرد؟ جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- Zhenya، شما اخیرا به تازگی تبدیل به یک پدر شد، من به شما تبریک می گویم! شما به طور همزمان منتظر دو فرزند هستید: پسر و نخستین "نیمکت" در "Tabakcoque".

- متشکرم! بله، در 10 آوریل، همسر من و من به والدین تبدیل شد. و من حتی منتظر سه فرزند بودم، زیرا اخیرا ما یک نخست وزیر دیگری داشتیم - "جنگ روسیه از Pectoralis"، که توسط سرگئی Pustopalis عرضه شد. این بود، من اعتراف کردم، به سختی، اما هیچ چیز وحشتناک، در لحن بود. (لبخند می زند.)

- اما اکنون شما، به نظر من، در یک دولت خیرخواهانه کمی آرام است که شرکای شما در تئاتر برای شما متوجه شده اند. در حال حاضر موفق به احساس پدر؟

- نه، من فقط شروع به احساس آنچه که هست. من می خواهم بیشتر با پسرم بیشتر باشم، فقط دروغ می گویم یا نشسته کنار او، دستم را نگه دارم. او شروع به افزایش کمتر کرد، اما در مقایسه با یک احساس جدید، بی معنی است. امروزه ولادیمیر Lvovich Mashkova، تا پایان فصل، من را از تمرین اجرای جدید برای اقامت با خانواده اش آزاد می کنم و بعدا به تدریج شروع به عمل می کنیم، هنوز نیاز به درآمد بیشتری دارد. او به ملاقات من رفت. و من از همکارانم برای شادی صادقانه بسیار سپاسگزارم.

- آیا شما در تولد یک بچه حضور دارید؟

- نه. در این زمان، من فقط "نیمکت ها" را اجرا کردم. و بلافاصله پس از او متوجه شدم که پسر من متولد شد. اما من در هر صورت در زایمان نخواهم بود، زیرا آن را ضعف می کند. (لبخند می زند.)

evgeny میلر

evgeny میلر

عکس: ولادیمیر Myshkin

- شما تا زمانی که آموخته اید که به زودی به یک پدر تبدیل می شوید، و شاید قبل از آن، فرزندان خود را آگاهانه می خواستند؟

- من متوجه شدم که من یک کودک می خواهم. و من از آن از کاتیا فکر کردم، اما هیچ تلاشی خاصی برای پیوستن وجود نداشت. اگر چه، به عنوان همه افراد عادی در زمان ما، به پزشکان رفتند، به سلامت رسیدیم، به ما گفته شد که همه چیز خوب بود. و پس از آن چه نامیده می شود، آنها تصمیم گرفتند که چگونه خواهد بود. و همینطور، خدا را شکر، ما میخائیل متولد شدیم.

"بیایید در مورد" کودک دوم "صحبت کنیم، که فقط یک" نیمکت "را منتشر کرده است، جایی که شما به طور مرتب وضعیت مزدور خود را انتقال دادید، با یک زندگی شخصی پیچیده ای که قهرمان شد. چگونه در مورد آن احساس نمی کنید نه به عنوان یک بازیگر؟

"به عنوان یک بازیگر، من باید شخصیت خود را توجیه کنم، اما من واقعا برای من متاسفم، من بسیار متشکل از او هستم، زیرا او در زندگی خود و دروغ هایش اشتباه گرفته است." او با برخی از قوانین آمد و نمی توانست از آنها بیرون بیاید، خود را از دست بدهد و در آنچه که عشق به آن متصل است، یک خانواده، رابطه یک مرد و یک زن است. او در همه چیز اشتباه گرفت، اما قهرمان به او کمک می کند تا آن را بفهمد.

- آیا شما قبلا درک کرده اید که عشق چیست؟ آیا این احساس شما در حدود بیست سال نگران هستید؟

- من نمی دانم که آیا عشق قبل از آن بود. در حال حاضر برای من چیز اصلی در رابطه مردان و زنان اعتماد به نفس به یکدیگر، آرامش و توانایی خود را. هنگامی که مردم سعی نمی کنند یکدیگر را بازسازی کنند، آزادی را به دیگری با اعتماد کامل بدهند ... این احتمالا عشق است.

"بسیاری از تماشاگران، به تعجب، محکوم کردن قهرمان، آنها می گویند، او پاسپورت قهرمان را بررسی می کند، شماره تلفن او را به او دعوت می کند، تلاش می کند دروغ های خود را افشا کند.

- پس او دروغ می گوید؟ دروغ گویی. چه کسی غیر اخلاقی است؟

- من معتقدم که او به طور کلی مقدس است، در نهایت از این وضعیت برای ترتیب زندگی خود استفاده نکرد، اما سعی کرد به او کمک کند. شما خود را به تلفن، رمزهای عبور کامپیوتر نزدیک نمی کنید؟

- من اسرار کتی ندارم

- آیا تا به حال تقلب؟

- من نمی توانم دروغ را تحمل کنم. اگر فقط "در رستگاری". من نمی دانم چگونه دروغ بگویم - اگر سعی می کنم این کار را بکنم، بلافاصله قابل توجه است. از دوران کودکی، پدرم مرا آموخته است. برای فریب گاهی اوقات از الاغ او دریافت شد.

Evgeny Miller:

"من می خواهم بیشتر به احتمال زیاد با پسرم باشم، فقط در کنار او نشسته ام، آن را بر روی دستم نگه دارم. من شروع به خواب کافی کمتر کردم، اما این مزخرف است!"

عکس: ولادیمیر Myshkin

"شما در تئاتر اولگ تبکوف برای یازده سال خدمت کرده اید، جایی که شما نقش زیادی را بازی می کنید، و یک رمان جالب به تدریج شکل گرفته است. با این حال، آیا شما وحشت زده، زمانی که هیچ کار جدیدی برای مدتی وجود ندارد؟

- البته، من شروع به نگرانی و حتی وحشت. به محض سکوت، شما فکر می کنید: "در مورد شما را فراموش کرده اید! همه، شما به کسی نیاز ندارید! " چه باید بکنید، حرفه این است، و من قطعا شروع به ساختن خودم می کنم. شاید در حال حاضر آن را به شدت نمی رسد، با سن، همه چیز کمی صاف است.

- آیا شما تا بی سر و صدا، بازتاب به کسی از والدین؟

- مامان، احتمالا. او یک دکتر، متخصص زنان و زایمان است، او یک فرد حساس به حساسیت است، با احساس عظیمی از مسئولیت. و من عاشق هر کس فکر می کنم، همه چیز حل می شود، طبخ، حتی آنچه لازم نیست. اگر چه در حال حاضر من در حال حاضر شروع به نگاه دقیق، من فکر می کنم، شاید لازم نیست مردم را به چنین نگرانی احاطه کنند. اما برخی از احتیاط من احتمالا در پدران. پدر، مهندس، مدیر DK Chkalov، سپس - فیلارمونیک در نووسیبیرسک، بعدا - معاون رئیس کمیته منطقه ای در فرهنگ. او اغلب مجبور شد تصمیمات را بسیار سریع تصمیم بگیرد، و گاهی اوقات آنها به اشتباه تبدیل شده اند که او گفت. من سعی می کنم ده بار اندازه گیری کنم، سپس قطع شود. اما اگر چیزی رو برمیدارم، سپس در نهایت. برای من آسان تر است

- و چه چیزی می تواند چکار کند؟

- در یک رابطه به تازگی، دقیقا، و حتی با مردم "با مسافت پیموده شده" شد. (می خندد.) حالا همه را چک می کنم، اما من آن را به طور خاص انجام نمی دهم، فقط در اقدامات، به خصوص در شرایط شدید، قضاوت کنم. من می توانم ریه انسانی، پیراهن مرد را تحت تاثیر قرار دهم، اما من بی مسئولیتی، خیانت و دروغ را دوست ندارم. اگر احساس می کنم فردی دروغ می گوید، من قصد ندارم به بحث و گفتگو بپیوندید یا رابطه را بیابید. آسان تر است بگوییم: "همه چیز، متشکرم، در این ارتباط ما متوقف می شود."

- آیا شما خشمگین هستید؟

- مطمئن! برای من بسیار آسان است. به این معنا، من یک فرد انفجاری هستم، با آستانه صبر کم. و چلپ چلوپ می تواند در هر نقطه رخ دهد. اما من مطالعات خود را مهار می کنم.

- این اتفاق افتاد که هنوز نمیتوانید مانع آن شوید و به شما چیزی در یک برنامه حرفه ای یا شخصی خراب کردید؟

- هنگامی که من به نمونه ها می روم، تیراندازی یا اولین تمرینات، رفتار من اغلب به عنوان بسته، حتی تهاجمی درک می شود، به نظر می رسد افرادی که من دائما ناراضی هستم. بپرسید: "خب، چه راه رفتن، راه رفتن راش؟" - و در واقع، من در این لحظه یک کار جدی درونی دارم، و من فقط متوجه نیستم که چه چیزی از آن نگاه می کنم.

- Katya به جز نقش جدید مادر و چه سالی است؟

- او بیست و هشت است. او یک پرواز کننده پرواز است، اما توسط آموزش و پرورش - یک فیلسوف، اما در مسکو بسیار دشوار است برای پیدا کردن کار در تخصص. علاوه بر این، کیت همیشه می خواست با یک پرواز پرواز کار کند، این رویا اوست. او به طور کلی دوست دارد یاد بگیرد، برخی از دوره ها، کلاس ها، تسلط بر زبان های مختلف را پیدا می کند، هرگز بدون یک مورد نشسته است.

Evgeny Miller:

توانایی بزرگ Kati برای گوش دادن، به ندرت، که این هدیه را دارد، دارد. ما خیلی صحبت می کنیم. من همه چیز را که من رزرو کردم به اشتراک می گذارم "

عکس: ولادیمیر Myshkin

- شجاع! و چگونه در مورد هواپیما احساس می کنید؟

"من خیلی ترس داشتم، حالا من به طور معمول پرواز می کنم."

- پس از ملاقات با Katya؟

- نه. وقتی ملاقات کردیم، او یک پرواز پرواز نبود. در حال حاضر به من مطالعه کرد، از دوره های "عالی" فارغ التحصیل شد.

- شما چهار سال است. بلافاصله احساس کرد که این شخص شما بود، یا همچنین به دنبال آن بود؟

- نه، نه بلافاصله پس از مدتی متوجه شدم که ما به خوبی با هم بودیم که ما از یکدیگر بسیار تکمیلی داریم.

- همسر سابق شما جولیا Kovalev یک بازیگر بود. و Katya دوست دارد تئاتر و فیلم ها، آیا همه چیز جالب برای او است؟

- بله، اما حتی اگر او تئاتر را دوست نداشت، هیچ چیز وحشتناک نیست. ما خیلی صحبت می کنیم، همیشه چیزی در مورد آن وجود دارد. من همه چیز را که جوش داده ام به اشتراک می گذارم Kati به طور کلی توانایی بزرگ گوش دادن، به ندرت که آن را دارد. جولیا همسر دوم من است. اول، لنا، بازیگر نیست، بلکه در تئاتر کار کرد. در Globus ما، یک استودیوی پلاستیکی وجود داشت. همه ما در طول تمرین در آنجا رقصیدم، آنها ملاقات کردیم. ما حدود ده ساله با لنا به نحوی متصل بودیم. همگرا، واگرا شده است. جوان بود حالا او خوب است، خدا را شکر و من هم، چون قبل از ظهور کودکان میخائیل نداشتند.

- همگام، انحراف، و می گویند که rubit ...

"من چنین چیزی را با سن، درک چیزی به دست آوردم. ما همه بسیار متفاوت هستیم، نه آسان، من به طور کلی یک فرد بسیار دشوار است. من به آزادی، فضای شخصی نیاز دارم. من نمی توانم در برخی لحظات لمس کنم، چیزی را مجبور به انجام دادن، محدود کردن، به طور کلی، سعی کنید به من وابسته.

- اما شما می گویند کیت، آنچه در خانه در خانه خواهد بود به طوری که شما در مورد شما نگران نیست، بعدا تماس بگیرید؟

"من هرگز ترک نمی کنم، بدون گفتن جایی که من، من، و تماس، البته." من یک قاعده دارم - مردم نزدیک باید آرام باشند.

- مادر شما مربوط به هنر نیست، پدر با فرهنگ متصل است، بدون مشروط، اما هنوز در یک حرفه خلاق نیست. کجا شروع کار می کنید؟

- در ابتدا من در یک دایره دراماتیک مدرسه شرکت کردم و به طور کلی همیشه برخی از وظایف هنری را با همکلاسی من از Vitea انجام دادم. سپس همه چیز به مدرسه کورن تبدیل شد و رفت، رفت. و من در مدرسه با تعصب انگلیسی، در یک کلاس زبانی تحصیل کردم. و من به من در موسسه پدیک اشاره کردم، و مترجم، اما من به طرف دیگر رفتم.

- نیروی محرکه برای شروع تمرینات بازیگری چیست؟

- من فکر می کنم توجه عمومی را دوست داشتم. و به نظر می رسید که آن را آسان تر از حل وظایف ریاضی و آموزش علمی دقیق تر بود. در عین حال، من بسیار خجالتی بودم، فشرده شدم، یک کودک بسیار احساساتی، و در حال حاضر به نظر می رسید. من همیشه قبل از شروع یک کار جدید و دیدار با افراد جدید بسیار نگران هستم، چگونه همه چیز به آن عمل می شود، زیرا رابطه همکاری می شود. من نمی توانم قبل از اولین روز تیراندازی بخوابم، چون خیلی نگران هستم. به طور کلی، همیشه با هیجان و لرزش من شروع به آغاز چیزی جدید.

- و در عین حال، بازیگری از شما حداقل کمی موفق، با اعتماد به نفس بیشتر ساخته شده است؟

- نمی دانم. صحنه تنها جایی است که می توانم از چیزی مطمئن باشم. این کار به من کمک می کند تا خود را درک کنید، زیرا به شما اجازه می دهد تا به نقطه ای که در داخل هستید، به دست آورید. ما خود را معامله کردیم، اعصاب، مجتمع ها، خرابی ها، بیماری ها، کلیپ ها، زیان ها و پیروزی ها را به فروش می رسانیم. Axiom که صحنه رفتار می کند، اگر چه آن را به انرژی می دهد، و انتخاب می کند. به عنوان مثال، پس از "نیمکت"، من اساسا باید حداقل یک روز استراحت کنم. اما اخیرا من چنین فرصتی نداشتم، روز بعد من مجبور شدم زودتر بروم و به کار بروم. من وقت نداشتم تا بازیابی کنم، و عملکرد آن سخت بود، اما مجبور شدم این کار را انجام دهم.

- در Novosibirsk، شما از شاخه گیتی فارغ التحصیل شد و سپس در تئاتر آنجا ماند. در موافقت خود را؟

- این یک دوره هدف بود، برای تئاتر Globus گلزنی کرد. من از موسسه در سال 1999 فارغ التحصیل شدم و یکی از هنرمندان برجسته تئاتر بود. و در سال 2005 به مسکو رفت. او در تئاتر به نام Gogol و نیم فصل خدمت کرده است، سپس خود را در تئاتر Tabakov یافت.

- این شش سال در "Globus" به نظر می رسید که همه چیز خوب بود و نمی خواست هر چیزی را تغییر دهد یا بیش از حد تغییر کند: "به مسکو، به مسکو، به مسکو"؟

- همه چیز در نووسیبیرسک خوب بود، اما من باید کلیشه ها را بسیار بلند کنم تا مدت زیادی طول بکشد که من یک پدر لیسانس هستم. درست است، در ابتدا من این را به طور جدی تحت درمان قرار دادم، سپس - با عجیب و غریب. نه اینکه من آن را ناراحت کردم، اما تصمیم گرفتم وقت آن رسیده که از چنین حلقه ای خلاص شوم، برای اینکه مستقل شود و حرکت کنم. مسکو در سر نشسته بود، احساس خوبی داشت و در حال حاضر همه چیز به نظر می رسد که فرصت های بیشتری در پایتخت وجود دارد. من فتح نکردم، اما هنوز چیزی برای رسیدن به آن هستم. والدین به من کمک کردند مسکن در مسکو، به طور کلی از اولین بار پشتیبانی می کردند. اگر نه، من خیلی سخت خواهم بود.

Evgeny Miller:

"من به طور کلی یک فرد بسیار دشوار است. من به آزادی، فضای شخصی نیاز دارم. من نمی توانم برای بعضی لحظات لمس کنم، چیزی را مجبور کنم"

عکس: ولادیمیر Myshkin

- قبل از آن، آیا شما به مسکو؟

- مطمئن. اما من هنوز خودم شخص دیگری را احساس می کنم، احتمالا من هرگز به یک مسکو تبدیل نخواهم شد. من از نووسیبیرسک هستم اگرچه من به طور کلی نمی فهمم که مسکو و مسکوک، Sibiryak سیبری نیستند، پترزبورگ ... برای من، شهر بالاتر از همه مردم است. و آنها متفاوت هستند ...

- چه کسی به شما فرصتی داد تا در مسکو بیشتر یا کمتر راحت شود؟

- افراد مختلف کمک کردند، از جمله همکاران - بازیگران کمک کردند. و کلمه خوب، و کسب و کار بتن. به هر حال، اکثر آنها مسکو نیستند. البته، اولگ Pavlovich Tabakov نقش مهمی در این بازی ایفا کرد. پدرم با او آشنا بود، در تور تئاتر در نووسیبیرسک اتفاق افتاد. و او به من گفت پس از آن: "من فورا کاست را با سوابق خود را، نشان می دهد توباکوف." من یک کاست ثبت کردم. من اولگ پالیچ را به هتل آوردم. آنجا نبود، من تمام مارینا Vyacheslavovna Zudina را ترک کردم و فرار کردم. در این پس همه چیز به پایان رسید. درست است، پس هیچ چیز برای نشان دادن وجود نداشت، تا آن زمان من هیچ نقش بزرگی نداشتم. یک رپرتوار جدی بعدا ظاهر شد. و هنگامی که من به کار در تئاتر گوگول رفتم، اولگ پالیچ با کارگردان به بازی "روم با کوکائین" آمد، جایی که من بازی کردم، تماشای وانیا شیبووا (او همچنین ما، نووسیبیرسک) در نقش تئاتر Tabakov بود. سپس پدر به دیدار آمد و گفت: "بیایید تماس اول را بگیریم، به شما نگاه کن." من رد شدم، اما او هنوز به درخواست او برای آمدن به تئاتر گوگول، به مرد نگاه کرد. و اولگ پالیچ پرسید: "و پس این شما، یا چه؟ بنابراین ما این عملکرد را دیدیم. من متوجه شدم، یک مرد عادی. " برخی از زمان ها گذشت، و پس از آن پدر به نام، او گفت که من فورا به "Toobbackerka" فرار کردم، آنها به دنبال من هستند. من عصبانی شدم، بازی "ازدواج Belugina" وجود داشت، Seryozha Puskapalis شروع به قرار دادن آن کرد. من بازی را خواندم، به Pustopalis آمدم، و او مرا تصویب کرد. پس از آن، من و شیبانوف در این گروه قرار گرفتند. بعدها، اولگ پولوویچ من را به "دوئل" و "Vass Zheleznov" در MHT فرستاد. او عموما در بازیگران و استعدادها شگفت انگیز بود. او همه را به یاد آورد و می دانست که این هنرمند برای این نقش مناسب بود، و برای این یکی - دیگری. و او به طرز تفصیلی همه چیز را به یاد می آورد، حتی در مورد کسانی که سالها پیش کار می کردند، و گفتند: "و تازیا توله سگ را پیدا کنید" - و یک شخص را برای نقش نامید. او همچنین نام ها، اسامی و نامتقارن افرادی را که به دست آمد، به یاد می آورد و هر کس خوب بود. او به هنرمندان زیادی کمک کرد، همیشه گفت: "برای کسانی که بعد از من می روند، آسان تر می شود." او همیشه همه چیز را در مورد افرادی که با او کار می کنند، می دانستند. این احساس بود که او نگرانی خود را برای همه احاطه کرده است. او هنرمندان را دوست داشت، این ویژگی اصلی او بود، کسانی را که در تئاتر کار می کردند، دوست داشتند، دوست داشتنی تئاتر. او یک فرد منحصر به فرد بود. او بسیار کم است

- اولین بار، اگر چه شما نقش کوچکی در سریال تلویزیونی بلند مدت "Adjutants of Love" ایفا کرد، که در سال 2005 منتشر شد، زمانی که شما فقط به مسکو وارد شدید. بنابراین شما بلافاصله شروع به خاموش شدن کرد؟

"هنگامی که من به مسکو رسیدم، هر روز برای یک مترو به مدت چهار ساعت سوار شدم، زیرا همه جا عکس هایی را پخش کردم، من همه را صدا زدم، سعی کردم جایی را پیوستم. اولین تمایل این بود که من را بخورم. و این نقش اپیزودیک بود، در اولین روز من بر روی برف برای یک پودولین بودم. (می خندد.) اما از این کار شروع به خرید تجربه سریال کرد. و از سال 2007، دو سال اول در Tabakcoque من حداقل در تئاتر بودم، پنج وزیر نخست وزیر را آزاد کرد. و اولین چیزی که به یاد می آورد به عنوان بیشتر یا کمتر جدی در سینما "Yalta 45" است. برای من، این نقش سریع بود، با کارشناسی ارشد مانند Tigran Keosayan، اپراتور ایگور Klebanov، و شرکای عالی کار کرد.

- پس از اولین کار خود، به ویژه در مسکو، و در تئاتر، و در فیلم ها، والدین شما به شما چه گفتند؟

- مامان به ندرت ستایش و بسیار شسته و رفته است. این می تواند بگوید: "به خوبی انجام شده، متن فراموش نشدنی" یا "شما شما را شنیده". این بالاترین ستایش، مهار و وحشی است.

- و پدر، به عنوان یک انسان بشردوستانه مرد، سخاوتمندانه به ستایش؟

- پدر و شخص انبار فنی، مهندس، و این واقعیت که او در زمینه فرهنگ کار می کرد، خودآموزی خود است. او یک کتاب خودخواه است و خود را بدون تئاتر فکر نمی کند. مانند مادر، خواهر، تمام خانواده ما افرادی هستند که تئاتر را در هر یک از تظاهرات و ادبیات خود تحسین می کنند، شاید علاوه بر من در دوران کودکی. (لبخند می زند.) من مجبور شدم بخوانم اما پدر نیز بسیار محرمانه است، ما در ستایش تسلیم نشده ایم. و همسر من Katya اولین دیدار سپاسگزار است، اما او من را ضبط نمی کند. ما همه چیز را امتحان می کنیم

عینی ارزیابی کار من

- و شما هرگز نمی خواستید بیشتر تعریف کنید؟

- کسی که نمی خواهد او را ستایش کند، احتمالا یک مرد مرده است. پس از همه، "کلمه خوب و یک گربه خوب است." اما من واقعا آن را در خانواده ما دوست دارم، احساسات ما را از کار من محروم کرده ام، به شما اجازه نمی دهد که آرام باشید. (لبخند می زند.)

ادامه مطلب