مارک Bogatyrev: "من می خواهم ازدواج یک بار به طوری که آن را یک رابطه طولانی و صادقانه"

Anonim

مارک Bogatyrev یک ستاره جدید در KinoneBlone داخلی است. پس از مجموعه "آشپزخانه"، که در آن بازیگر بازی پخت و پز جوان و بلند پروازانه MAX، پیشنهادات جالب حداقل اشکال زدایی. مانند دوست تماشاگر من توانستم با چشمان خودم اطمینان حاصل کنم. در حالی که ما مصاحبه ها را ثبت کردیم، حداقل سه نفر به نام تجاری نزدیک شدند تا خودشان را بسازند و یک بار آن را بگیرند. با این حال، در زندگی او، همه چیز همیشه صاف نیست.

او اغلب از رویاها در مورد مسکو رویای بود. آنچه که او در انتقال زیرزمینی مترو از دست رفته است، در اواخر عجله در جایی است و نمی تواند خروج را پیدا کند. با این وجود، این شهر درخشان و پیچیده شهر او را. علامت گذاری به عنوان دوران کودکی رویای یک بازیگر بود. او زمانی که او به صحنه رفت و بدون اغراق رفت، او بخشی از برخی از سحر و جادو را احساس کرد. موفقیت فورا نبود - ناامیدی وجود داشت، و لحظات ناامیدی. با این حال، بیشتر از همه ما دقیقا از دقیقا قدردانی می کنیم. شاید به همین دلیل است که مارک به "بیماری ستاره ای" قربانی نمی شود، یک مرد ساده و جذاب را باقی می گذارد.

نه چندان دور، من به نمایش های تلویزیونی با مشارکت خود نگاه کردم - "عنکبوت" و "بزرگ". شما می توانید شادی کنید، حرفه ای به کوه رفت؟

علامت Bogatyrev: "در واقع، برای من این آثار نمادین است. پس از "آشپزخانه"، جایی که من به عنوان یک آشپز سرگرم کننده درک کردم، که به طور مداوم به برخی از موقعیت های مسخره می افتد، آن را در حال حاضر یک نقش کاملا متفاوت است. در "عنکبوت" قهرمان من Circusch، گرجی ها، بسیار در عشق، temperamental است. مرد، واقعی در آن بسیار بیشتر از حداکثر است. این یک شخصیت بسیار زندگی است. همانطور که برای "بزرگ" ... Vasily Zalessky - یک مرد از دوران دیگر، آگاهی، با مفاهیم دیگر افتخار و شرافت. اگر حداکثر به طور مداوم دروغ گفت، در حال اجرا، تلاش کرد تا آن را بگیرد، سپس شاهزاده یک استاندارد واقعی افتخار است. بنابراین از یک پسر فریبنده، من به یکی دیگر از "رده وزن" نقل مکان کردم. (لبخند می زند.)

علامت Bogatyrev در مسکو متولد شد، اما در Obninsk رشد کرد

علامت Bogatyrev در مسکو متولد شد، اما در Obninsk رشد کرد

عکس: آرشیو شخصی مارک Bogatyreva

در "بزرگ" اساسا شخصیت های تاریخی وجود دارد، و شما یک تصویر جمعی خاص است. چه چیزی در کار الهام گرفته شد؟

علامت گذاری: "من یک معلم تاریخی پیدا کردم که درباره اخلاق آن دوران به من گفت. ما با او صحبت کردیم، فیلم های تاریخی را تماشا کردم. و هنگامی که تیراندازی آغاز شد (و ما در سنت پترزبورگ، در تمام این کاخ های زیبا فیلمبرداری کردیم)، مدتهاست قبل از اینکه تصاویری که روی آن دوران آن دوران نشان داده شده بود، به صورت طولانی نگه داشتم. به نظر می رسد که در آن زمان ها کمتری وجود داشت. در آن افراد احساس آرامش وجود دارد. آنها از زمان به شیوه ای متفاوت قدردانی کردند، هر جا عجله نداشتند. حتی سبک های گفتار متفاوت بود - وزنی، متراکم. از آنجا که قهرمان من شاهزاده است، من مجبور شدم این نژاد را نشان دهم. من اعتراف کردم، ابتدا دشوار بود. من به تصویر تاریخی رسیدم که در آن بازیگران بسیار جدی مشغول هستند، از یک سری طولانی و نسبتا خاص. و لازم بود که بازسازی شود، در یک تصویر کاملا متفاوت ناراحت شود و در آن متقاعد شود. من بیش از حد از جریان متن، شیوه صحبت کردن کار کردم. Vasily Zalessky کاملا در زین برگزار می شود، بنابراین من مجبور بودم اسب سوار سوار سخت سوار. من آموختم که پرش بزنم (لبخند می زند.) شروع به درس های شمشیر کرد. و این پازل ها تکامل یافته، پیچیده شده و در وسط تصویر من احساس راحتی در این تصویر داشتم. من حتی فکر کردم که در زندگی گذشته من در دادگاه خدمت کرده ام. (لبخند می زند.) من در فیلمبرداری از برخی از ساختمان ها وارد شدم و Dejavu گرفتار شدم، به طوری که من به اینجا رفتم! این عجیب بود ... و خوب است. "

نمی خواستم در شجره نامه شما حفاری کنم؟ ناگهان…

علامت گذاری: "نه، قبل از آن نبود. پدربزرگ من یک فیزیکدان، هنرمند مادر دارم. پدرم من نمی دیدم - مادرم به تنهایی مرا به ارمغان آورد. من بیشتر به تاریخ، Ekaterininskaya عصر علاقه مند بودم. کاترین علاقه مندی های زیادی داشت، او آنها را دوست داشت، حمایت کرد، زمین ها، املاک را داد. شاهزاده Zalessky و Grigory Orlov - رقبای. من می خواستم درک کنم که تفاوت بین آنها چیست. اگر Orlov نوعی ترمز، یک دوست پسر پیراهن، دوست دارد نشان دهد، سپس Zalessky - تجسم یک نجیب مرد، خون آبی! من آن را در شخصیت احساس کردم و سعی کردم آن را انتقال دهم. من به من کمک زیادی کردم، چیزی که توسط مدیر Igor Zaitsev کارگردانی شد. به عنوان مثال، یک صحنه نسبتا پیچیده ای با ماریا، همسر Zalessky وجود داشت. او نامه ای از کاترین آمد. ملکه یک تاریخ مخفی را نام برد. و لازم است که این موقعیت دوگانه شاهزاده را درک کنیم: او کاترین را دوست دارد، اما بدهی به همسرش وجود دارد، و اشراف به او اجازه نمی دهد که او از خانه بیرون بیاید. ما به مدت طولانی نگاه کردیم، فکر کردیم که چگونه این صحنه را بازی کنیم. به عنوان یک نتیجه، به نظر من، او موفق شد. به طور کلی، در ابتدا، شاهزاده به نظر من بود که علاوه بر این، اما در طول پروژه من بزرگ شدم، با شرکای شگفت انگیز من از پاشا Dereviko، ویکتور راکوف، سرگئی شاکوروف ... خاطرات مطلقا مثبت از این کار. "

پس از نقاشی به زندگی معمولی، خسته نشده اید؟ چنین عصر - فتنه، رمان، توطئه ها، و سپس همه چیز به صورت ریز و سر و صدا است.

علامت گذاری: "خوب ... به هر حال، شما درک می کنید که شما قهرمان خود نیستید. اگر چه بخشی از آن، برخی از عادت های شما باقی می ماند. من به یاد داشته باشید، ما صحنه مبارزه با Sasha Samokhvalov را شلیک کردیم، و من به خوبی یک شمشیر بودم! من تصمیم گرفتم که این کار را ادامه دهم. "

امروز سخت است که به آن اعتقاد داشته باشیم، اما در دوران کودکی، علامت خوش تیپ یک مرد بسیار کامل و ناخوشایند بود

امروز سخت است که به آن اعتقاد داشته باشیم، اما در دوران کودکی، علامت خوش تیپ یک مرد بسیار کامل و ناخوشایند بود

عکس: آرشیو شخصی مارک Bogatyreva

شما در مورد شخصیت های خود صحبت می کنید: شاهزاده نجیب، گرجیه ها و آشپزی های خشن - آنها متفاوت هستند، اما به دلایلی احساس نمی کند که خلع سلاح داخلی در آنها ذاتی است.

علامت گذاری: "بله، وجود دارد ... این نوعی غوطه وری، یک مونولوگ داخلی دائمی است. این نوع این در زندگی است، و ظاهرا، من آن را به قهرمانان من می دهم. شاید ملامت من از دوران کودکی حاصل شود. سخت بود من از یک خانواده فقیر هستم، به طور مداوم چیزهای کسی را متوقف کرده ام، اغلب متهم شدم، دزدی کردم، من بزرگ شدم. (لبخند می زند.) در MHT به نام Chekhov، بیش از حد، به اندازه کافی برای مدت طولانی من نقش ناچیز را به دست آوردم. اما من فکر می کنم که این ویژگی من غم و اندوه درونی است - بازی ها و نقش مثبت، به من یک عمق به عنوان یک بازیگر می دهد. "

تبدیل به یک بازیگر یک ماجراجویی خاص است. افسوس، نه برای همه فارغ التحصیلان دانشگاه های تئاتری یک کار جالب است.

علامت گذاری: "اما من همیشه آن را می خواستم. من هفت ساله بودم، و من برخی از ترفندها، دوستان مخلوط را نشان دادم و رویای تبدیل شدن به یک هنرمند سیرک را نشان دادم. سپس، زمانی که من ده ساله بودم، به اردوگاه ستاره رفتم، یک دایره تئاتر تحت رهبری اولگ دیمیدوف وجود داشت. اولین نقش من هشت پا محور از "پری دریایی کوچولو" است. عملکرد ما بر روی دریاچه تنظیم شده است. اگر چه من متن کمی داشتم، من با دست هایم بسیار جذاب بودم. (لبخند می زند.) و ظاهرا دوست داشت، زیرا دیمیدوف گفت: "یک تئاتر جوان در Obninsk وجود دارد، آمده است." این اتفاق افتاد که وقتی وارد شدم، تئاتر به معنای واقعی کلمه روز بعد را در تور با بازی "جادوگر شهر زمرد" ترک کرد. اما من هنوز نقش گاردین گودوین را دادم. آنها اطمینان دادند: "شما مقابله!" و من چنین ترس داشتم! من به صحنه رفتم و همه چیز را از هیجان فراموش کرده ام. (خنده حضار) پس از عملکرد، مدیر گفت که ما به طور کلی به این نقش حمله می کنیم. چهار سال من بدون نقش نشسته ام. اما پس از آن چیزی تغییر کرده است: من وزن خود را از دست دادم، شروع به دوست داشتن دختران کردم، صدای کاما را داشتم، من شروع به تحصیل در ورزشگاه کردم، احساس کردم در خودم. من واقعا می خواستم صحنه. به دلایلی، من احساس آزاد و خوشحالم. و تمام خلع سلاح درونی من در جایی ناپدید شد. (لبخند.) ظاهرا، مدیر متوجه چیزی شد که من نقش داشتم. رویاها شروع به حقیقت کردند. " (لبخند می زند.)

مارک Bogatyrev:

در فیلم تلویزیونی "بزرگ" بازیگر بازی شاهزاده Zalessky بازی کرد

و تصمیم گرفتید وارد تئاتر شوید. بستگان شما چگونه آن را درک کردند؟

علامت گذاری: "پدربزرگ بسیار نگران بود که من با من کار نمی کردم. من شوخی کردم که باید برای محاسبه، برای پیدا کردن یک عروس غنی، ازدواج کنم. (خنده حضار) او دکتر علم است، او یک انبار دیگر از ذهن دارد. حرفه ای عمل برای او جدی نیست. امروز شما به پروژه ها دعوت شده اید، شما یک شغل دارید، و فردا شما را فراموش کرده اید. او می خواهد یک فیلم در مورد چگونگی ظاهر زمین ایجاد کند. در بالای تئوری هواپیماهای ترمو کار می کند که توسط هوا حمل کالاها را در چند هزار تن حمل می کند. او همچنین با فرمول جاودانگی آمد. "

با این حال؟!

علامت گذاری: "بله، آن را در کلونینگ ساخته شده است."

علامت گذاری، و شما علاقه مند به موضوع زندگی ابدی هستید؟

علامت گذاری: "من معتقدم که بدن مادی وجود دارد و روحیه ای وجود دارد. در طول زندگی، ما انتخاب می کنیم، ما چیزی را یاد می گیریم و نقاط خاصی را استخدام می کنیم. سپس روح بدن را ترک می کند. و او برای این عینک ها جدید است، بیشتر. بنابراین در این رابطه ما جاودانه هستیم. "

آیا شما به نوعی عاشقانه هستید؟

علامت گذاری: "بله، چه چیز دیگری!"

مسکو یک شهر نسبتا سفت و سخت در رابطه با بازدیدکنندگان است، نمایندگان عاشقانه در اینجا دشوار است.

علامت گذاری: "من به یاد می آورم زمانی که من برای اولین بار به مسکو آمد، من یک ماشین داشتم،" شش "قهوه ای قدیمی. دوستان من و من برای عملکرد دیر شده بودند، و من در یک ترافیک در پل کرملین گیر کرده بودم. متوجه شدم که اگر در حال حاضر، پس از یک دقیقه، من نمی خواهم، ما قطعا زمان برای شروع نیست. و ... من به خط درونی رفتم، از طریق جامد، از طریق دو چراغ راهنمایی پرواز کردم. اگر پلیس ترافیک من را متوقف کرد، احتمالا بلافاصله حقوق انتخاب شده را انتخاب کرد. اما آن روز من دیدم سلام، و در قلب من تصمیم گرفتم که آن را به افتخار من. (می خندد.) آن را الهام بخش مسکو به مردم هدفمند و خسته کننده احترام می گذارد. و این نیاز به تصمیمات بسیار سریع دارد. من در مسکو متولد شدم و سپس به Obninsk رفتم. این نیز یک داستان بسیار جالب است. مادر، باردار شدن، برای بازدید از دوستان اینجا رفت. و در مترو، بد شد، به نام "آمبولانس" نامیده شد. بنابراین در بیمارستان مادران مسکو، هفت وعده غذا ظاهر شد. شاید همه چیز از پیش تعیین شده باشد؟ به اندازه کافی عجیب و غریب، من همیشه به مسکو کشیدم. من از رویاها خوابیدم که در مترو اشتباه گرفتم، نمی توانم به ایستگاه مورد نظر، دیر رسیدن ».

Obninsk یک شهر بسیار خوب است، من مجبور شدم به آنجا بروم. به نظر می رسید که افراد باز، ذهنی وجود دارد.

علامت گذاری: "بله، هوشمند، آورده شده است. این علوم، بسیاری از استادان، ارقام علمی است. اما من می خواستم به یک بازیگر تبدیل شوم، و بسیاری از دانشگاه های تئاتری. من اینجا رفتم تا از پسر عموی دیدن کنم و رویایم که من اینجا زندگی خواهم کرد. "

مارک Bogatyrev:

"آشپزخانه" ساخته شده مارک Bogatyreva معروف

آیا شما قبلا یک دایره از دوستان را توسعه داده اید؟

علامت گذاری: "آره. از زمان مدرسه، استودیو MCAT، این بچه ها هستند که با آنها تحصیل کرده اند. ما این بازی را "پنج نفره" از نظر حمص قرار داده ایم، فقط چهار دوست مشغول بود. و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، ما این عملکرد را برای پنج سال دیگر بازی کردیم که بسیار خجالتی بودیم. یک شرکت خوب وجود داشت. ما بازنویسی می کنیم، ما ارتباط برقرار می کنیم، ملاقات می کنیم. ما به اجرای و فیلم ها می رویم، ما به کشور می رویم.

و هنگامی که شما ملاقات می کنید، در مورد کار صحبت کنید؟

علامت گذاری: "بله حتما. حتی کل Hookhma وجود دارد، کسی که کسی را نشان می دهد. "

احتمالا، شما حداکثر قهرمان خود را دریافت کردید؟

علامت گذاری: "خب بله. حداکثر چنین لمس، زنده، بسیار صادق است. ابدی به برخی از داستان ها می افتد او می خواهد به خوبی کار کند، اما همیشه به نظر می رسد. (لبخند می زند) در این ما مشابه هستیم. "

و گاهی اوقات شما می توانید به تصویر وارد شوید که شروع به تجربه احساسات واقعی برای شریک می کنید.

علامت گذاری: "بازیگران مردم عاطفی هستند و در عشق هستند. شما به پروژه می روید، و یک شریک جالب جدید وجود دارد. و یک بار - چیزی چشمک می زند. جاذبه متقابل به نظر من این پدیده عادی است. " (خنده حضار)

و در عشق به یک فرد یا در تصویر که او ایجاد می کند، سقوط کند؟

علامت گذاری: "بستگی به تصویر دارد. (خنده حضار) البته، در یک فرد! شما با او ارتباط برقرار می کنید و نه تنها بر روی مجموعه. "

مردم خلاق تر می شوند؟

علامت گذاری: "از یک طرف، اگر شما یک حرفه را زندگی می کنید، همیشه چیزی برای صحبت کردن پیدا خواهید کرد. منافع مشترک زیادی وجود دارد. از سوی دیگر، نوعی رقابت ممکن است رخ دهد. شخص دیگری حذف شده است، کسی کمتر. باز هم، برنامه های فیلم، زمانی که مردم چندین ماه را نمی بینند، روابط را تقویت نمی کنند. و این اتفاق می افتد که شما فردی را که از فروشگاه بازیگری نیست، ملاقات می کنید، اما او را دوست دارد، کمک می کند، حمایت از امور داخلی و پذیرش راه شما. پس از همه، در خانه همه جذابیت این است که هیچ چیز نیازی به بازی نیست، تصویر می کند. عشق در این سادگی است. "

به هر حال، مت دیمون دارای رمان با بازیگران زیبا از هالیوود بود. و او ازدواج کرد و با یک پیشخدمت متوسط ​​لوزی خوشحال بود. شایعاتی وجود دارد که انتخاب شما یک حرفه خلاق نیست ...

علامت گذاری: "بله (لبخند مرموز)، او یک بازیگر نیست."

... و شما می خواهید ازدواج کنید؟

علامت گذاری: "نه، این شایعات است. ما با هم زندگی می کنیم، اما برای ازدواج هنوز هم باید بالغ شود. یادگیری یکدیگر، از دست دادن. این یک گام بسیار جدی برای من است. من می خواهم یک بار ازدواج کنم، و این یک رابطه طولانی و صادقانه بود که دوست داشتنی بود. نه اشتیاق، اما احساسات. بنابراین، من عجله ندارم لازم است انتخاب آگاهانه و صحیح - برای زندگی. "

مارک Bogatyrev:

"قهرمان من حداکثر بسیار زنده است، صادقانه. می خواهد به همان اندازه بهتر عمل کند، آن را همیشه تبدیل می کند. "

عکس: آرشیو شخصی مارک Bogatyreva

آیا شما یک فرد دشوار هستید؟

علامت گذاری: "من در نشانه ای از زودیاک، بسیار خوانده ام! اگر چیزی به من نیاز داشته باشد، به طور فعال به دنبال آن هستم. اما روابط باید بر اساس احترام باشد. اگر من احترام بگذارم و من عاشق و عشق هستم، البته، البته، به نظر او گوش می دهم، در چیزی پایین تر است. "

اما، ظاهرا، آیا شما فکر می کنید که تصمیمات مهم هنوز باید یک مرد را بگیرند؟

علامت گذاری: "در امور خاص. به عنوان مثال، با توجه به خرید یا سفرهای بزرگ. و زن بهتر است در سازمان زندگی خانه جدا شود. من بسیار احترام می گذارم زمانی که دختر می تواند آن را انجام دهد، راحتی ایجاد کنید. البته، هر زن و شوهر همه چیز را به شیوه خود، اما من فکر می کنم که باید توزیع مسئولیت ها، انسان خود را داشته باشد، زن خود را دارد. "

شما در حال حاضر احساس آرامش ... خوشحال از چنین آرام. و از لحاظ کار شما برای تایید عزیزان شما مهم است؟

علامت گذاری: "البته، من فکر می کنم بسیار مهم است. اگر یک شخص معروف به خلاقیت شما سرد باشد، او را درک نمی کند، فاصله ای رخ می دهد، که می تواند منجر به پارگی شود. و بالعکس، هنگامی که شما احساس می کنید حمایت می کنید، همه چیز را به دست می آورید، مانند بال ها پرواز می کنید. خانواده جایی است که ما قدرت را جلب می کنیم. "

ادامه مطلب