روم Pavlyuchenko: "من تصمیم گرفتم برای لاریسا صبر کنم، و حالا منتظر بودم."

Anonim

میراث اصلی رومی معتقد است خانواده - همسر و دخترش. او یک شوهر دوست داشتنی است، یک پدر مراقبتی است. برای دوازده سال ازدواج از احساسات خود، تنها حکمت زندگی ظاهر شد، بنابراین در روابط خانوادگی ضروری بود. به هر حال، تاریخچه ورزشکار معروف یک پاسخ مناسب و معقول به شک و تردید است که ادعا می کنند که احساسات جدی و اتحادیه های خانوادگی قوی در سال های جوان نمی توانند متولد شوند.

چه جوری آشنا شدید؟

رومی Pavlyuchenko: "پدر و مادر من و من به محله شهر مسکو از Cherkesssk نقل مکان کرد، و من به یک مدرسه جدید رفتم، جایی که من لاریسا را ​​دیدم. به طور کلی، تنها دو مدرسه در این شهر وجود داشت، و من خوش شانس بودم که فقط در آن چیزی بود که نیاز دارید. "

لاریسا Pavlyuchenko: وقتی رم به ما آمد، "من در کلاس ششم تحصیل کردم. تنها محل شل در کنار من بود، و معلم ما را با هم متحد کرد. بنابراین اولین جلسه ما برگزار شد. "

به یاد داشته باشید که چه احساسی را به یکدیگر متصل کردید؟

لاریسا: "رم نور بود، با چشم های خیره کننده آبی و یک لبخند جذاب. من به او علاقه مند شدم برای برقراری ارتباط: چه کسی، از جایی که او به مدرسه آمد، چه کاری انجام داد. و به نحوی این اتفاق افتاد، ما شروع به دوستان کردیم. "

رمان: "تا آنجا که به یاد می آورم، لاریسا و خواهر دوقلوش بلافاصله به چشمانم عجله کردند. آنها هر دو در یک پس زمینه کلی ایستاده اند - بالا، زیبا، روشن. افرادی هستند که به طور غیرمستقیم توجه خود را جلب می کنند. خواهران فقط از چنین هستند. "

این اولین عشق بچه بود؟ من خانه را سپری کردم؟

لاریسا: "نه، ما در مناطق مختلف زندگی کردیم. هیچ نکاتی در رمان وجود نداشت، ما فقط دوستان بودیم. اگر چه در مدرسه، به دلایلی ما یک جفت بود. و در حال حاضر در دو سال، ما شروع به رفتن به فیلم، پیاده روی، به طبیعت رفتیم. اما من، صادقانه، متوجه شدم که رم در عشق با من و من خودم احساس می کنم احساس می کنم. "

اگر نه یک راز، رمان، و چرا شما دقیقا بر روی لاریسا انتخاب کردید و نه بر خواهر او؟

رومی: "در واقع، در ابتدا من واقعا دوست داشتم لاریسا - زیبا، هوشمند، جذاب. اما در حال حاضر یک مرد جوان برای او بود، بنابراین می توان گفت، من ترک نبودم. سپس سعی کردم علاقه به جهان را نشان دهم، اما او بلافاصله روشن کرد که او تنها علاقه مند به تحصیل و دوستان جدید او مورد نیاز نیست. علاوه بر این، خواهران به خوبی مطالعه کردند، و من خیلی زیاد هستم. بنابراین، من هیچ علاقه ای به سوتلانا نداشتم. و من تصمیم گرفتم که لاریس صبر کنم، و حالا منتظر بودم. "

لاریسا به معشوقش در استوروپول آمد، جایی که او در مدرسه شبانه روزی ورزشی تحصیل کرد. عکس: آرشیو شخصی از خانواده Pavlyuchenko.

لاریسا به معشوقش در استوروپول آمد، جایی که او در مدرسه شبانه روزی ورزشی تحصیل کرد. عکس: آرشیو شخصی از خانواده Pavlyuchenko.

و شما سعی نکردید با حریف مبارزه کنید؟

رومی: "نه این در آن زمان مضحک خواهد بود. او بیش از دو سال داشت، بالا بود. دختران به عنوان یک قاعده، علاقه مند به بچه های مسن تر هستند. بله، و من پس از آن کوچک بود، شانه او. این در نهایت شروع به رشد کرد. به نظر می رسید رقابت کرد. هنگامی که لاریسا با این مرد و فرصتی برای جلب توجه او را از بین برد، منتظر صبر و حوصله بودم. درست، لاریسا و پس از آن متوجه نشد که من عاشق او بودم. البته، تلاش برای مراقبت، به هدایا، اما او همه چیز را به عنوان حرکات دوستانه درک، نه بیشتر. و به نظر من به نظر می رسید که احساسات من خیلی قابل فهم هستند، بدون کلمات. "

لاریسا: "به هر حال، دانش آموز دبیرستان فقط برای من مراقبت کرد، ما هیچ ارتباطی نداشتیم و نمی توانستیم. من یک کودک بودم - تنها دوازده سال بود. اگر چه این مرد جوان خود را از من حسود به رم. و هر بار سعی کردم آن را به پس زمینه منتقل کنم. "

خواهران بسیار شبیه به یکدیگر هستند؟ هرگز آنها را اشتباه نگیر

لاریسا: "ما با نور متفاوت در طبیعت هستیم. شاید او دوست دخترش را داشت، من خودم را داشتم. اگر چه خارجی ما واقعا دو قطره آب را دوست داریم. "

رمان: "و صداها نیز مشابه هستند. بصری من شروع به تشخیص آنها بسیار سریع، اما من نمی توانم در صدای من. اغلب من تماس می گیرم، من در لوله لاریس می شنوم، من شروع به صحبت می کنم و در اینجا من درک می کنم که در واقع نور به تلفن آمد. اما در طول زمان من آموختم که از این سردرگمی اجتناب کنم. "

وقتی متوجه شدید که این فقط دوستی نیست، و یک احساس عمیق واقعی؟

لاریسا: "آنچه که او در عشق با من دارد، من برای سال نو فهمیدم. ما این تعطیلات را با سنت کل کلاس جشن گرفتیم. برای اولین بار، ما نبرد زنگ ها را بوسیدیم. و پس از آن آنها شروع به ملاقات نه به عنوان دوستان، بلکه به عنوان یک پسر با یک دختر. و سپس در کلاس نهم، او را به تحصیل در یک مدرسه ورزشی تخصصی ورزشی که در یک شهر دیگر بود، تحصیل کرد. من متوجه شدم که برای او بسیار مهم بود و به سادگی ضروری بود، زیرا او همیشه در فوتبال مشغول به کار بود و با او بود که او آینده خود را متصل کرد. و من رومی نداشتم غیر معمول بود که او دور است و ما نمی بینیم، ما ارتباط برقرار نمی کنیم. با خروج او، زندگی من تغییر کرده است. احتمالا، در آن لحظه من اول و فکر کردم که رابطه ما چیزی غیر از دوستی بود. تماس با Intercorda هزینه کمی گران است، بنابراین ما نامه های یکدیگر را نوشتیم. من مشتاقانه منتظر وستا از رمکا بودم و بلافاصله به او پاسخ دادم. "

رمان: "وقتی می خواهم ترک کنم، لاریسا و خواهر تصمیم گرفتند با من بروند. بنابراین بگذارید بگوییم، صرف می کنیم آنها هر کسی را نگفتند، جایی که آنها جمع شدند: ظاهرا، آنها محاسبه نمی کردند که جاده طولانی است - چند ساعت یک راه. خواهران پشتی خیلی دیر بازگشت. در خانه آنها بزرگ پرواز کردند. پس از آن هیچ تلفن همراه وجود نداشت و والدین متوجه شدند، سر خود را شکست و تجربه كردن كودكان كودكان ناپدید می شدند ".

لاریسا: "سپس به نوعی چگونه مامان روما به من گفت که او به او گفت که خلق و خوی او بد بود، او بسیار او را از دست می دهد و با او پیشنهاد می کند که او را در مدرسه شبانه روزی از او بگذارد. البته، من موافقت کردم ما هیچ گونه اعترافاتی در عشق، مانند کتاب ها و فیلم ها نداشتیم، زیرا شرایطی وجود دارد که همه چیز بدون کلمات غیر ضروری روشن باشد. "

به یاد داشته باشید که چگونه رومی شما را حکم کرد؟

لاریسا: "غیرممکن است بگویم که او پیشنهاد من را ساخت. ما به سادگی تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. سپس من در Stavropol در حقوقی تحصیل کردم و رم در Volgograd بازی کردم. من اغلب به او رفتم والدین من علیه رابطه ما نبودند، اما آنها دوست نداشتند که من در حال حرکت هستم و اینجا. "

رمان: "این زمانی است که ما تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم و با هم زندگی کنیم. اگر چه، صادقانه، من هنوز هم پیش از این متوجه شدم که لاریسا فقط بیشتر زن بود که من می خواهم تمام زندگی خود را زندگی کنم، یک خانواده ایجاد کنم. "

در حالی که کریستینا تنها فرزند خانواده است. اما این زن و شوهر قصد دارند یک کودک دیگر ظاهر شوند. عکس: آرشیو شخصی از خانواده Pavlyuchenko.

در حالی که کریستینا تنها فرزند خانواده است. اما این زن و شوهر قصد دارند یک کودک دیگر ظاهر شوند. عکس: آرشیو شخصی از خانواده Pavlyuchenko.

به نظر می رسد که شما، لاریسا، به خاطر عزیزانتان به چالش کشیدن موسسه؟

لاریسا: "نه، من خودم را انجام داده ام، دیپلم دریافت کردم. پس از همه، من از دوران کودکی به یک وکیل تبدیل شدم. اما من مجبور نیستم در تخصص کار کنم. خانواده، خانه، مکرر حرکت از محل به محل ... و سپس دختر متولد شد، و من نیز شروع به مطالعه کودک. اما من فکر می کنم، در طول زمان، من هنوز به کار ادامه خواهم داد. "

رمان: "و من آن را نمی خواهم. من سعی خواهم کرد خانواده را در آینده فراهم کنم تا همسر من کار نمی کند و خانواده ام هرگز به چیزی نیاز ندارند. "

اما زنان گاهی اوقات سعی نمی کنند به دلیل مشکلات مالی کار کنند، بلکه به خاطر بیان خود ...

رومی: "من هنوز لاریس را نمی خواهم در فعالیت های حرفه ای شرکت کنم. شاید موقعیت من و به نظر خودخواهانه به نظر برسد، اما برای من مهم است که همسر من کنار من باشد، با دخترم. به خوبی دانستن او، من درک می کنم که او قادر نخواهد بود در زندان کار کند، آن را با یک خود فداکاری کامل مشخص می شود. به طوری که آن را می سازد، همیشه تمام صد را می سازد. و این بدان معنی است که من آن را کمتر می بینم. من می خواهم همه چیز را در حال حاضر باقی بماند. اجازه دهید او همیشه در کنار من باشد و بازگشت به خانه، من امیدوارم که همیشه آن را از شکار خانواده ما بگیرم. درست است، من لاریس را از چیزی درست نمی دانم، من فقط می توانم بپرسم. "

گفته شده است که عروسی شما خیلی صاف نیست ...

لاریسا: "ما عروسی فوق العاده ای داشتیم، اما مردی بود که می خواست ما را تعطیل کند. واقعیت این است که وقتی رم در Volgograd بازی کرد، او طرفدار یاریا بود. سپس در یک شهر دیگر زندگی کردم. و این دختر با چیزی مطرح شد، تصور می کرد احتمال عشق متقابل با رومی، سعی کرد به او عجله کند. سپس، هنگامی که من وارد شدم، او ظاهرا متوجه شد که او هیچ چیز را در اینجا ندیده بود، اما به جای ترک ما تنها، شروع به ساختن smallquail شد. در غیر این صورت، شما آن را نمی نامید. او در عروسی به عنوان یک دختر یکی از همکاران روم در تیم ظاهر شد. او رفتار خود را منحرف، ناامید، به انواع تند و زننده گفت. وقتی از او خواسته شد ترک کند، او پاسخ نمی داد. به معنای واقعی کلمه، این کلمه باید این دونه را بر روی درب قرار دهد. به طور کلی، خانم عجیب است. او حتی سعی کرد به مادرش برساند، اما او نیز به سرعت دست ها را دریافت کرد. "

این در حال حاضر متعصب است ...

لاریسا: "بله رم دارای بسیاری از طرفداران است، و من فکر نمی کنم بد است. اما من دخترانی را که شروع به ساخت برخی از توهمات می کنند را درک نمی کنم، همه انواع پوچ را در مورد اینترنت بنویسید: "من لاریسا Pavlyuchenko را دوست ندارم. او چنین سیاوشیا ... "اول، من نباید برخی از احساسات را از آنها تماس بگیرم، و دوم، چگونه می توانم آن را صدا کنم، اگر آنها کاملا من را نمی شناسند؟ در ابتدا من ناخوشایند بودم که چنین اتفاقی بیفتم، و در حال حاضر من به آنها بی تفاوت هستم، من فقط توجه نمی کنم. "

شاید این فقط یک تظاهرات حسادت از سوی آنها باشد. و شما خودتان از رمان حسادت دارید؟

لاریسا: "او هرگز به من نگفت. علاوه بر این، من به شوهرم اعتماد دارم و می دانم که او هرگز به من اجازه نخواهد داد. "

رمان: "به طور کلی، این تنها از خارج است به نظر می رسد که داشتن یک بازیکن فوتبال به راحتی و بسیار سرد است. در واقع، این کار درست است. او باید با ریتم زندگی من سازگار باشد: او برای من و در شهرهای مختلف روسیه - به عنوان یک همسر افسر راه می رفت و به لندن رفت. به علاوه، شخصیت من یک هدیه نیست اگر چیزی کار نمی کند - روانشناسی. او بر روی شانه های زیادی حمل می کند. و من در جای او خواهم بود، احتمالا خودم را شلیک کردم. و لاریسا هرگز شکایت نمی کند که چقدر سخت است، و نشان نمی دهد که چقدر او برای من و خانواده ما برای من انجام داده است. "

اگر چه عکس در عکس به نظر می رسد مانند یک راکت راکتی، او هرگز موتور سیکلت را سوار نیست. فوتبالیست ها ممنوع هستند، و همچنین اسکی و اسکیت. عکس: آرشیو شخصی از خانواده Pavlyuchenko.

اگر چه عکس در عکس به نظر می رسد مانند یک راکت راکتی، او هرگز موتور سیکلت را سوار نیست. فوتبالیست ها ممنوع هستند، و همچنین اسکی و اسکیت. عکس: آرشیو شخصی از خانواده Pavlyuchenko.

شما در سال 2000 ازدواج کردید و دختر تنها در پنج سال متولد شد. آیا شما نمی خواستید فرزندان را به زودی فرزندان خود بگذرانید؟

لاریسا: "ما می خواستیم، اما در ابتدا کار نمی کردیم. اول، ما نوزده ساله بودیم، و دوم، من هنوز مطالعه کردم. بله، و شما نیاز به زمان به ابتدایی برای رفتن به پای خود را. شما می دانید، آنها می گویند همه چیز زمان آنهاست. این واقعیت که من باردار هستم، 30 دسامبر را آموختم. ما فقط آماده هستیم که به طرف دوستان سال نو برویم، من قبلا رفتم. و سپس من فکر می کنم - شما باید یک آزمون را انجام دهید، اما من به طور مداوم به تعویق افتادم. به محض این که نتایج به وضوح مشخص شد که من در موقعیتی قرار گرفتم، به شدت به من افتادم. من درک می کنم که آن را به نظر می رسد مسخره، اما من روی مبل افتادم، و به نظر می رسید که سر چرخش بود، و آن را سخت به حرکت، و سپس تمام علائم ممکن بارداری شروع به احساس. به طور خلاصه، ما تصمیم گرفتیم که به هیچ جا برویم و در خانه ملاقات کنیم. "

آیا شوهرش نزدیک بود، زمانی که دخترش متولد شد؟

رومی: "نه در آن روز من یک بازی بسیار مهم داشتم - سوال از انتشار "اسپارتاک" در مرحله گروه لیگ قهرمانان (Pavlyuchenko، در آن زمان او برای این باشگاه بازی کرد - تقریبا. auth.). و هنگامی که من به خانه رفتم، همه چیز خوب بود. همانطور که می گویند، هیچ چیز پیش بینی نشده است. "

لاریسا: "سپس انقباضات شروع شد، و من به بیمارستان زایمان رفتم. رمکا تماس نگرفت من متوجه شدم که این مسابقه مهم است، من نمی خواستم او عصبی باشم. "

رمان: "آن روز ما 2: 1 بردیم. و من یک توپ تعیین کننده را به ثمر رساند. بازگشت از میدان به اتاق قفل، من شروع به تماس با همسر من، و او پاسخ نمی دهد. هنگامی که من نمی توانستم به مدت نیم ساعت به او رسیدم، من قبلا شروع به نگرانی کردم، چیزی را فهمیدم. درباره این واقعیت که لاریسا در بیمارستان، من توسط دکتر او گفته شد، و من بلافاصله به همسرم رفتم. "

مردان تمایل به رویای پسران ...

رومی: "و از همان ابتدا من در مورد دخترم رویایم. البته، اگر پسر متولد شد، بسیار خوشحال خواهد شد. اما دختر چیزی خاص است. شادی دوگانه من نمی خواهم و برای دومین بار ما یک دختر متولد شده بود. "

آیا دوست دارید دوباره پر کردن در خانواده؟

لاریسا: "بله کریستین در حال حاضر شش ساله است. و شما قبلا می توانید در مورد فرزند دوم فکر کنید. در هر صورت، ما چنین برنامه هایی داریم. "

و چه کسی بیشتر شبیه دخترش است - در بابا یا مادر؟

لاریسا: "در هر دو. و خارجی، و در شخصیت. درست مثل من، او با علاقه، سخت گیر، مرگ می آموزد. در بابا به وسیله فعالیت، عاطفه رفت. "

رمان: "اگر چیزی کار نمی کند، آن را بسیار خشونت آمیز واکنش نشان می دهد. این دقیقا در من است. "

آیا دختر شما فوتبال را تماشا می کند، برای شما بیمار است؟

رومی: "بله، تا زمانی که. این اتفاق می افتد، من بعد از بازی به خانه می روم، و او را به من نشان می دهد که من هدف من را جشن گرفتم. من می پرسم: "چگونه می دانید؟" و کریستینا پاسخ می دهد که او مسابقه را در تلویزیون تماشا کرد. اگر تیم ما برنده شود، دختر شاد، تبریک می گوید. هنگامی که ما از دست می دهیم، او تلاش می کند تا حمایت کند. او می گوید: "شما نه تنها می توانید تمام وقت را به دست آورید ..." در شش سال خود، او کلمات دلسوزی را پیدا می کند، که حقیقت را به مقابله با تلخی از شکست کمک می کند. "

روم Pavlyuchenko:

"ما با لاریسا دوازده سال ازدواج کردیم، و آشنا - هجده سالگی. من تصور می کنم که همه ما با هم، تقریبا از تولد. و در طول سالها، احساسات تنها قوی تر هستند. " عکس: آرشیو شخصی از خانواده Pavlyuchenko.

و با لاریسا بحث های گذشته را بحث می کند؟

رومی: "بله او اغلب به ورزشگاه می رود تا ریشه یا بازی در خانه به نظر برسد. و سپس در شب ما تجزیه و تحلیل آنچه درست بود و آنچه نیست. گاهی اوقات من حتی با او عصبانی هستم، زیرا همیشه از طرف به اندازه کافی آسان تر است، نشستن بر روی پدیوم نسبت به در میان بازی خود در زمینه خود را. اما من درک می کنم که کلمات بی طرفانه همسران اغلب عادلانه هستند. ما باید به او بدهیم: او می داند که چگونه و حقیقت تلخ می گویند و در یک لحظه دشوار حفظ می شود. به طور کلی، من فکر می کنم که انتقاد معقول مهم تر و مهمتر از ایجاد توهمات است. "

لاریسا، شما اغلب باید بشنوید که چگونه شوهر شما را سرزنش می کند؟ چگونه واکنش نشان می دهید؟

لاریسا: "به عنوان یک قاعده، این اتفاق می افتد زمانی که مردم نمی دانند که من همسر روم Pavlyuchenko هستم. اگر ادعاهای مورد بیان شده باشد، هنوز قابل قبول و قابل فهم است. اما این اتفاق می افتد به ندرت. معمولا در بی اساس است. بنابراین، کاملا اخیرا، من با یک دوست دختر در یک تاکسی رفتم، راننده گفت: "فقط در یک موضوع فوتبال گفت. هر دو رم و همکارانش را دریافت کنید. استدلال به این واقعیت کاهش یافت که بازیکنان فوتبال حقوق عظیمی هستند و نمی خواهند بازی کنند، فقط راه رفتن و نوشیدند. بنابراین، آنها می گویند، آنها هیچ کاری برای انجام دادن ندارند: خوب، یک بار در هفته، یا حتی کمتر، در اطراف میدان نود دقیقه اجرا کنید - و این است. و او به این راننده گفت، به طوری که تصور به نظر می رسید که اگر او موضوع را از داخل می داند، و نه در شکستن. "

آیا به او گفتید که شما همسر فوتبال هستید؟

لاریسا: "نه و چرا؟ احمقانه است که به فردی که اشتباه کرده است توضیح دهد و در واقع، همه چیز خیلی ساده نیست، زیرا به نظر می رسد او. واقعیت به صورت قطبی از ارائه بسیاری از آنها متفاوت است. مسابقات برنامه ریزی شده، اما آموزش روزانه. بنابراین، من شوهرم را کمتر احتمال دارد که همسران همسر من در فعالیت های دیگر شرکت کنند. و اگر شخص دیگری پس از تغییر به خانه آمد، آرام بود و همه مشکلات در محل کار خود تا فردا، همسر من تمام این خانه را به ارمغان می آورد. تجزیه و تحلیل، دوباره پوشیده شده، فکر می کند که چگونه و چه کاری باید انجام دهید. ما همچنین باید در مورد صدمات، و در مورد مشکلات بهداشتی، که اتفاق می افتد، فراموش کنیم، اگر فرد حرفه ای در ورزش مشغول به کار باشد. به عنوان یک بازیکن فوتبال به همان اندازه ساده نیست. و هنگامی که شما هیچ کاری مثل این کار نکردید، دیگران را محکوم می کنید. باور کنید، شما می توانید یک نظر کوچک به همان تاکسی ها را در مورد چگونگی هدایت خودرو کامل کنید، و این نان او، حرفه او است. به یک کلمه، که من هستم، من نمی گویم، اما به طور طبیعی، من نمی توانستم سکوت کنم، شروع به استدلال و اثبات اینکه نظرات او ناعادلانه است. با این حال، همانطور که تصور می کردم، او را نمی شنود. او نظریه خود را دوست دارد. "

آیا شما به رمان درباره چنین جلسات بگویید؟

لاریسا: "به عنوان یک قانون، من سعی می کنم ساکت. من نمی خواهم شوهرم را ناراحت کنم اگر انتقاد توجیه شد، من او را در خانه فرستادم. و به همین ترتیب - چرا فصاحت خالی شخص دیگری است؟ اگر چه ما در حال حاضر اظهارات منفی را به یاد می آوریم و اشاره نکردم که افرادی نیز وجود دارد که با کلمات خوب صحبت می کنند و سخن می گویند، حمایت خود را بیان می کنند. از شما بسیار سپاسگزارم برای تفکر مورد نیاز برای انجام این کار. از جمله کلمات آنها کمک به زنده ماندن به زنده ماندن و تنظیم به یک بازی جدید، برای پیروزی های آینده. "

بیایید به موضوعات دلپذیر بازگردیم رومی، چطوری هدیه را انتخاب می کنید؟

رومی: "من او را دوست دارم به چیزی لطفا، و حتی بیشتر دوست دارم تعجب او را ترتیب دهد. درست است، همیشه امکان ذخیره آن را در راز نیست. بنابراین، به عنوان مثال، من تصمیم گرفتم که همسرم ماشین را بدهم. مدتها انتخاب کرد، در حال آماده سازی بود، مذاکره کرد. سپس او ماشین لاریسا را ​​ارائه کرد، او بسیار خوشحال شد، و تنها پس از مدتی متوجه شدم که تعجب کار نمی کند. با توجه به تماس تلفنی من، او حدس زد که من قصد دارم انجام دهم. و اگر چه محرمانه موفق نشد، من در اختلال نیستم، برعکس: به این معنی است که همسر من خیلی خوب می داند. هیچ چیز اشتباه نیست ".

به دلیل رانندگی، نزاع نکنید؟ به عنوان یک قاعده، مردان دوست ندارند که چگونه همسرانشان ...

رومی: "نزاع اتفاق نمی افتد، اما نظرات انجام می شود یکدیگر. اگر من ماشین را هدایت کنم، همسر نزدیک است، او شروع به صحبت کردن با من می کند که چگونه در یک وضعیت جاده خاص عمل کند. در این مورد، من می گویم: "توقف! پشت چرخ در حال حاضر من هستم! "و در این اختلاف به پایان می رسد. اما، من توبه می کنم زمانی که لاریسا به عنوان یک راننده عمل می کند، و من یک مسافر هستم، من نیز شروع به آموزش آن چگونه بهتر است بازسازی، جایی که به نوبه خود. او به من کلمات خود را پاسخ می دهد: "توقف! حالا من رانندگی میکنم! "و من سکوت می کنم و این درست است: چه کسی مالیات، آن و درست است، و راهنمایی های اضافی تنها از جاده منحرف می شود. "

اما به طور کلی، نزاع در خانواده شما اتفاق می افتد؟

لاریسا: "من نمی توانم بگویم که ما نزاع می کنیم. البته درگیری ها، البته، در هر خانواده هستند. یا شاید آنها حتی کوچکتر باشند، زیرا ما به گوش دادن به یکدیگر گوش می دهیم و همه چیز را مورد بحث قرار می دهیم. بنابراین، قبل از نزاع، ما به سادگی نمی رسیم. "

رمان: "این اتفاق می افتد گاهی اوقات من شروع به فریاد می کنم اگر چیزی اتفاق افتاد، همانطور که من می خواهم. لاریسا عاقلانه گوش می دهد، و پس از آن، هنگامی که درخشش احساسات سقوط می کند، نظر او را بیان می کند. "

اغلب، پسر در قانون به جوک های خود را در مورد مادر خود می گوید. و چگونه شما، رمان، روابط با مامان لاریس است؟

رومی: "من یک مادر طلا دارم! من او را خیلی دوست دارم، و او به من جواب می دهد. این خود را در همه چیز نشان می دهد. هنگامی که ما با همسرم می رویم تا از والدینش بازدید کنیم، من شکی ندارم که میتن ها قطعا به طور سخاوتمندانه روی میز قرار می گیرند. او می داند که من آنها را دوست دارم، و به همین دلیل، مهم نیست که چقدر مشغول است، زیرا او آنها را انجام خواهد داد. او دوست دارد من را تحسین کند. "

لاریسا: "من، بر خلاف بسیاری از دختران، با مادر من نیز درک متقابل کامل است. او یک شخص فوق العاده است و هر دو ما رامان را دوست داریم. اما به نظر من به نظر می رسد که همه چیز دقیقا این اتفاق افتاد، و در غیر این صورت آن را نیز به این دلیل که به من احترام می گذارد، مهربان، ملایم، مثل یک دختر. "

چه کسی تصمیم می گیرد در خانواده شما؟

لاریسا: "همراه با تلاش های مشترک. ما سعی می کنیم به دنبال راه های با هم باشیم: من می روم برای مشورت با رم، او - به من. نه چند موقعیت زمانی که شما باید چیزی را به تنهایی حل کنید. "

رمان: "در واقع، من قادر به راه حل های خود به خودی، تکان دهنده هستم، و من آنها را پذیرفتم، که اغلب پشیمان شدند. لاریسا یکی دیگر از مرد است. اول از همه، آن را وزن می کند همه "برای" و "علیه"، به نظر می رسد به ریشه وضعیت، تلاش برای پیش بینی، چیزی و یا در غیر این صورت می تواند منجر شود، بنابراین، آن، با راه حل های متفکرانه آن، به ندرت سقوط می کند. در حال حاضر من تقریبا تمام سوالات را برای بحث در مورد همسر من قبل از دادن پاسخ من سعی می کنم. او دور و به ندرت اشتباه است. علاوه بر این، ما یک خانواده داریم، و بنابراین برخی از منافع. "

ادامه مطلب