اولگا لومونوسوا: "اگر شوهر شعر را به من می نویسد، پس ما هنوز زنده هستیم"

Anonim

بازیگر اولگا لومونوسوف و شوهرش، به کارگردانی پاول صفونوف، با هم به مدت دوازده سال. اما این احساس این است که آنها تازه شروع به زندگی می کنند: همه چیز بین آنها زندگی می کند و علاقه زیادی به یکدیگر وجود دارد. دو دختر در خانواده رشد می کنند و پسر فدور نیز به جهان ظاهر شد. در همین حال، کار متوقف نمی شود: OLGA به طور فعال در سری حذف شده است، و پولس Premiere را در Lenkom منتشر می کند.

- معلوم شد که ما پس از تولد هر کودک با شما ملاقات می کنیم. الیا، آیا سه فرزند مادر من را تصور کرده اید؟

اولگا: من واقعا فرزندم را می خواستم و به طور کلی فرزند سوم. اما آنچه در این سال اتفاق می افتد، فرض نمی شود. فدایا به وسیله فضا به ما فرستاده شد. در آن زمان، من در پترزبورگ به شدت شلیک کردم، به طور مداوم بین دو شهر نقل مکان کرد، ملاقات ما با شوهرش خود به خودی بود (خنده)، و در نتیجه، فدایا ظاهر شد. به نظر من، من دیگر در سن نوجوانی نبودم و شما باید قدرت را برای کودک، و ناگهان ... این خبر برای ما به اندازه کافی غیر منتظره بود.

- چند تا فدای زمانی بود که شما به کار بازگردید؟

اولگا: ماه من به Gelendzhik در تیراندازی سری "دکتر مارتوف" با او و پرستار بچه رفتم. و در مسکو ما همچنان به شلیک "بهتر از مردم"، پاشا به من کمک زیادی کرد. پس از تئاتر برای تیراندازی به من رفت، من فدی را تحمل کردم. به نظر من به نظر می رسد که او پس از آن به پسر تنظیم شده بود و اکنون بهتر از آن با او تماس می گیرد.

پاول: من توسط بازیگران عصبی آموزش دیده ام. در آن زمان، چنین تمرینی هایی وجود داشت، جایی که من به سادگی به قطعات پمپاژ شدم، لازم بود که یک دسته از مشکلات را حل کنیم، و در آن زمان فدورور ظاهر شد. اما تولد او قدرت زیادی را به وجود آورد که من آنها را ندیده بودم، اما فقط صرف شد. از تمرین، پس از آن من لگد زدن، من فدایا را گرفتم، چون Olya Kookoko حتی بیشتر. و به اندازه کافی عجیب و غریب، کودک من را آرام کرد.

- پاشا، چگونه همه چیز به شما با "Lenkom" اتفاق افتاد؟

پاول: یک سال پیش، زمانی که من "سگ را در سنایا" در تئاتر Satira آزاد کردم، الکساندر آناتولیویچ شیروینت پرسید: "شما از Lenkom تماس گرفتید؟" اما هیچ کس به من زنگ زد، و بنابراین یک سال بود. اما بعد از همان "طنز"، من "شب دوازدهم" را گذاشتم، فکر کردم که من می توانم بمانم و از OLE در ارتباط با تولد فدور هنوز ناشناخته ما مراقبت کنم، چگونه ناگهان تماس زنگ زد: "مارک بوریسویچ می گوید جنگنده ما واقعا می خواهیم شما را به ما دعوت کنیم. " و من بلافاصله او را ملاقات کردم و مارک آناتولیویچ زاخاروف را علامت گذاری کردیم - لازم بود به سرعت شروع به کار کرد. من پیشنهاد کرد Zakharov سه نام، از جمله بازی Bulgakov، که او انتخاب کرد. ما مدرن، اما نه یک بازی منطقی در هنرمند و قدرت "رویاهای آقای د مولیر" ساخته ایم. علاوه بر این، میزان شخصیتی بزرگ برای من است، همراه با مفهوم "تئاتر"، با آناتولی Efros ...

در پل: بلوز و شلوار، همه - Marina Yachting؛ کفش، زارا. در Olga: ژاکت، لارووم؛ دامن، زارا؛ صندل، Stradivarius.

در پل: بلوز و شلوار، همه - Marina Yachting؛ کفش، زارا. در Olga: ژاکت، لارووم؛ دامن، زارا؛ صندل، Stradivarius.

عکس: سرگئی لی

- Olya، شما نیز، تولد فودور قدرت را داد؟

پاول: الیا در 9 روز در سیرانو بازی کرد. و من این چهار ساعت با فدور و با پرستار بچه کار می کنم.

اولگا: من به تئاتر آمدم و متوجه شدم که هیچ راهی وجود ندارد، اما احساس کردم که من به من تعلق ندارم. اما، ظاهرا، یک فرد دارای ذخایر پنهان، به ویژه در زنان، بنابراین من عملکرد را بازی کردم. با این حال، ضربه به بدن بسیار جدی بود که نتیجه درجه حرارت بالا بود.

- پاشا، خوشحالم که وارث ظاهر می شود؟

پاول: اگر پسر اول به دنیا آمد، ترسیدم. من برای این آماده نیستم و اکنون متوجه شدم که من واقعا وارث را می خواهم، اگر چه چیزی برای به ارث بردن، به جز عشق ما وجود دارد. (لبخند می زند.) من فکر می کنم که اکنون، در دخترانم آموزش دیده ام، می توانم او را بسیار تربیت مناسب تر کنم.

- این بار در زایمان حضور داشتید؟

پاول: بله، البته، اما پشت درب ایستاده بود، من عاشق احساسات شدید نیستم. من به طور کلی نگران اولی هستم، چطور همه چیز می رود. شاید به این دلیل که من با انتشار بازی در "Lenkom" همخوانی داشتم، و من، در اصل، یک شخص تعهد.

اولگا: اما همه چیز خوب بود! من تمام حاملگی را در وحدت با فرزند سپری کردم. من بچه آبی رنگ آبی را در یک رویا دیدم و متوجه شدم که این پسر من است. حتی قبل از اینکه متوجه شدم که واقعا یک پسر هستم و تولد به راحتی رفت: من دو ساعت تولد دادم. و روز بعد در ساعت پنج بعد ما از بیمارستان زایمان تخلیه شدیم.

- به زودی به زودی تخلیه نشد؟

اولگا: چه اتفاقی می افتد؟ من یک کودک سوم دارم آنها همه کودکان قبل از نوشتن، سونوگرافی و آزمایش خون را انجام می دهند. ما متوجه شدیم که همه چیز به ترتیب است و به خانه می رود.

"الیا، مذاکره مصاحبه با پاشا، من از او پرسیدم آیا شما می توانید بهبود پیدا کنید." به او پاسخ داد: "نه، آن را حتی بهتر شده است." او هنوز یک زن زیبا را در شما می بیند و نه تنها مادر سه فرزندش.

اولگا: علاوه بر این واقعیت که او یک شوهر است، و من همسر هستم، او کارگردانی می شود، اما من بازیگر هستم. این خیلی مهمه.

پاول: ما باید تحسین کنیم (لبخند می زند.) من تمام وقت به لباس او عذرخواهی می کنم. اما اکنون او چنین زندگی غنی دارد که با لباس توسعه نمی یابد. (خنده حضار)

- Olya، پاشا به شما برخی از علائم مردان را فراهم می کند؟

اولگا: من نمی توانم بگویم که من توجه را از دست می دهم، گرچه هدایا را نمی دهد. اما اگر او بتواند گاهی اوقات اشعار را بنویسد، به این معنی است که آنها هنوز هم بین ما زنده هستند. (خنده حضار) در حال حاضر برای من بهترین هدیه - به من یک ساعت به خواب به من بدهد. و تنها با بچه ها بمانم - من نیز این عمل را در نظر می گیرم.

در خانواده، دو دختر وارارا در حال حاضر در حال رشد هستند (در عکس - راست) و ساشا، و اکنون پسر ظاهر شد

در خانواده، دو دختر وارارا در حال حاضر در حال رشد هستند (در عکس - راست) و ساشا، و اکنون پسر ظاهر شد

عکس: آرشیو شخصی

- پاشا، و چگونه Olya را برنده شدید؟

پاول: همه چیز در ما اتفاق افتاد، مثل اینکه ما حتی درباره ما فکر نکردیم. به نظر می رسید که این درست نیست. و آن را تکامل و تکامل یافته بود. گاهی اوقات من حتی فکر می کنم: "من شایسته چنین پاداش بود؟ چه چیزی من را به شخصی من هدایت کرد که می تواند من را درک کند و آن را بگیرد؟ " اما، ظاهرا، برخی از اسرار وجود دارد، ما ناشناخته و مناسب نیستیم.

- مادر شما چگونه شما را شگفت زده کرد و شما را شگفت زده کرد؟ پس از تولد فرزندان، چیزی تغییر کرد؟

پاول: نه در محتوای داخلی آن، و نه در ظاهر هیچ تغییری جدی نداشت. هیچ شگفتی وجود نداشت که بتواند مرا گیج کند. نه برای اولین بار، نه در دوم، و نه در حال حاضر. و من آن را بسیار دوست دارم. اما، البته، من نمی توانستم بدانم که الیا مسئول چگونگی مقابله با همه چیز است. من واقعا از آن قدردانی میکنم

- Olya، آیا شما احساس ساده تر برای درمان مشکلات با کودکان، و یا بالعکس؟

اولگا: نه، با دختر دوم ساشا، ما از هر چیزی نمی ترسیم، او فرار کرد تا با ما آرام شود، کاملا کوچک است. چه، به دلیل این واقعیت که فودور در حال حاضر متولد شد، همه آنها را در کلبه قرار دهید؟ وارارا در یازده سال بسیار جالب نخواهد بود. و او آلرژی دارد، من باید آن را از مسکو بیرون کنم. بنابراین، در تابستان ما به یونان رفتیم و فدرال را با آنها گرفتیم. همه چیز شگفت انگیز بود بچه ها در نهایت به دریا رسیدند، زیرا هر سال ما به Palanga می رویم، جایی که فقط شناور می شود.

پاول: این سال ما با آب و هوا بسیار خوش شانس بودیم. به نظر می رسد که اولی به دنیا آورد و پس از آن به طرز شگفت انگیزی در تئاتر بازی کرد و من اجازه داد که برتر و همچنین به او کمک کند. من بلافاصله احساس می کنم که زندگی می گوید بله چیزهای کمی وجود دارد که شما می فهمید که همه چیز درست است، کسی شما را هدایت می کند و دست خود را اعمال می کند.

- و هنگامی که پاسخ "نه" را دریافت کردید، موقعیت هایی وجود داشت؟

پاول: البته وجود داشت. در زندگی، همانطور که در هر جاده، آسانسور و فرود وجود دارد. سال های اخیر، به نظر می رسد، ما افزایش می دهیم، اما با توخالی شما. به ما به ایمان به یکدیگر کمک می کند. ما حتی زمانی که کسی هیچ روزی ندارد خنده می دهیم. این اتفاق می افتد، Olya depresoin یا من اجازه می دهم که من و یا تصمیمات من، اما در حالی که ما از یکدیگر حمایت می کنیم و برای کمبودهای جبران می کنیم.

بر روی پاول: کت و شلوار، تمام قایقرانی مارینا؛ تی شرت، هنری پنبه. در Olga: کت، سوتلانا Tegin؛ لباس، لارووم

بر روی پاول: کت و شلوار، تمام قایقرانی مارینا؛ تی شرت، هنری پنبه. در Olga: کت، سوتلانا Tegin؛ لباس، لارووم

عکس: سرگئی لی

- چه نقص هایی دارید، پاشا؟

پاول: من مقدار زیادی از آنها دارم

اولگا: پاشا دارای ویژگی هایی است که او به هر حال مبارزه می کند، اما گاهی اوقات آنها آشکار می شوند. پاشا بسیار غیرقابل تحمل است، او صبر ندارد.

پاول: من تمام صبر و شکیبایی در تئاتر در هنرمندان است. من به خانه می آیم، و زمانی که چیز دیگری نیست، من نمی توانم احساسات خود را حفظ کنم. من مشکلات خانوادگی را دوست ندارم

اولگا: به عنوان مثال، شما قبلا نیاز به رفتن به رختخواب دارید، و Varya شروع به شستن اسباب بازی اسباب بازی خود می کند، که او در طول سه ماهه فیبر است. او واقعا سگ می خواهد و در حالی که با اسباب بازی ضبط می شود. و پاشا دیروز را متوقف نکرد. این چیزهای کمی است، و البته، او خود را سوگند می زند. حتی پخت و پز می گوید: "خوب، پدر، شما قبلا یک صد و پنجاه بار را برای بخشش خواسته اید."

پاول: و Olya دوست ندارد درخواست بخشش را بپرسد.

اولگا: بله، من دوست ندارم حتی زمانی که درست نیست به خاطر شخصیت من بسیار دشوار است.

قله : فقط خون سلطنتی، بسیار بزرگ است تا تبدیل شود. جایی که او به ما می رود، سنت پترزبورگ ساده. پارک لهستانی (می خندد) و ما خیلی، Rusichi هستیم. صادقانه، طنز و خودخواهی به ما کمک کن. در حال حاضر دختران بیش از جوک های ما عجیب هستند. به هر حال، بازگشت به رویاهای آقای د مولیر، معلوم شد که من وقت نداشتم تا از اردوگاه انتخاب کنم، و هنگامی که او تمام تمرینات را نشسته بود. و ما فقط اختلافات فعال را با هنرمندان انجام دادیم، حتی در مورد دخترم نگران بودم، زیرا او بسیار حساس است. و ما صحنه را تمرین کردیم. سپس من فریاد زدم، آیا او در طول صحنه با Madelena نترسید. و دختر پاسخ داد: "نه، پدر، این زمانی است که شما بحث کردید، ترسناک بود." (می خندد) او تمام نمایشنامه هایی را می خواند که من قصد دارم قرار دهم و چه کسی قبلا قرار داده است. و الیا در آن زمان به طور فعال در سری "بهتر از مردم" ستاره دار شد.

اولگا: من خیلی خوش شانس بودم: من به مدت طولانی چنین عشق و درک متقابل با کارگردان در فیلم ها بوده ام. Andrei Dzunkovsky زیبا، سوزش است. به طور کلی، ما یک رمان خلاق با او داشتیم.

پاول: او در عشق با اولگا افتاد، عکس های خود را از فیلمبرداری فرستادند ... (خنده)

- پاشا، و شما متوجه دیدگاه های مردانه OLGA هستید؟

اولگا: پاشا، به من نگاه کن

پاول: مطمئن. گاهی اوقات خیلی خوب است اما من خودم عزت زیتون را می بینم، آنها را خوشحال و فریب می دهند. و مردان دیگر به سادگی نظر من را تایید می کنند. من فکر می کنم همه مردم را حسود، فقط همه به شیوه خودشان. اما در حال حاضر، ما اعتماد به نفس کافی در خود و برخی از نوع انرژی، به طوری که نگران نباشید در مورد هر نگاه و یا چیزی شبیه به آن.

- Olya، بسیاری از عملکرد با پاشا قبلا منتشر شده است. آیا شما در کار هر گونه تفاوت در مقایسه با اولین نقش زمانی که شما با هم نبوده اید؟

اولگا: تفاوت این است که تقریبا یک صدای را به دست آوردم. در "مردم زیبا"، من به هیچ وجه از هیچ سؤالی نپرسیدم، من فقط آنچه را که گفته شد انجام دادم: "دست" را بالا برد "- و مطرح شد. (می خندد.) و در حال حاضر گاهی اوقات من حسادت را به درخواست: "چرا؟" اما من در شرایط غریبه تر از دیگر بازیگران وجود ندارد. برعکس، من همیشه برای همه چیز سرزنش می کنم، حتی این که عملکرد بد (خنده) یا چیزی است که با اتمسفر در تمرین اشتباه است. و سپس من در خانه نظرات را دریافت می کنم. تنها چیزی که موقعیت من سودآور تر است، بنابراین این است که اگر من از یک سوال برای تمرینات سوال نکردم، پس از آن از آن مطمئن خواهم شد. (خنده حضار)

در Pavel: Jacket، Feraud؛ بلوز و شلوار، همه - Marina Yachting. در Olga: بلوز و شلوار، همه - sol؛ کفش، زارا.

در Pavel: Jacket، Feraud؛ بلوز و شلوار، همه - Marina Yachting. در Olga: بلوز و شلوار، همه - sol؛ کفش، زارا.

عکس: سرگئی لی

- کسی می گوید که کار مشارکتی همیشه برای روابط مفید نیست و اگر هنوز در خانه ادامه دارد ....

اولگا: و به نظر می رسد که این یک پیوند متصل دیگر است - ما با هم علاقه مند هستیم. و غیرممکن است که در مورد کار در خانه صحبت نکنیم. این زندگی ماست. ما به طور کلی در مورد همه چیز بحث می کنیم. و اگر من در تمرین نیستم، هنوز می دانم که چه اتفاقی افتاده است. به طور مشابه، من، از فیلمبرداری، فضای سایت Taja Home می آید.

- پاشا، نگاه کردن یا انتخاب برخی از بازی ها، آیا شما در مورد OLE فکر می کنید، در مورد بازیگر نقش مکمل زن، حداقل در ناخودآگاه؟

پاول: در ابتدای کار، من همیشه شک دارم که نقش آن را ارائه می دهد. گاهی اوقات به صورت خود به خود اتفاق می افتد، به عنوان مثال، در مورد Pygmalion. اولگا مجبور به بازی نشد، اما فقط به من کمک کرد. و همیشه به عنوان یک بینش، به عنوان نوعی هدیه از طرف او اتفاق می افتد.

- به نظر من به نظر می رسد که احساسات شما از بسیاری جهات گرم شده است، تحسین استعداد یکدیگر ...

اولگا: شاید من خوش شانس بودم، اما من کاملا درک نمی کردم، من احساسات را شناسایی نمی کنم، اما جایی که تحسین پاشا.

پاول: این قطعا خوشبختی است که ما همچنین می توانیم با هم همکاری کنیم. این واقعیت تنها علاقه ما را به یکدیگر افزایش می دهد. من از اولی بسیار خوشحالم و مهمتر از همه، جالب است که آن را بسازیم. یک رابطه خانه و خانواده نوعی پلت فرم عمومی است. و او با تمام تفاوت های ظریف بدون تغییر است: اولین فرزند، دوم، سوم ...

- پاشا، شما می دانید، Olya بسیار به شما افتخار می کند و بسیار نگران است، اگر شما نمی توانید چیزی را تحقق بخشید یا نه پاسخ مناسب انتقاد ...

اولگا: خوب، چطوری؟

پاول: بله، ایلیا Tigress به این معنا. آن را می کشد تا مانند یک گربه خزدار محافظت شود. البته، من آن را در چنین لحظاتی تحسین می کنم.

اولگا: من نمی دانم چه چیزی با تربیتی ارتباط دارد، شاید، اما من واقعا برای همه چیز در مورد خانواده ام، مبارزه خواهم کرد.

- الیا که پاشا به شما یک فرد داد، در زندگی شما ظاهر شد؟

اولگا: او خیلی زود ظاهر شد، چه چیزی باید بگویم که او به من داد، دشوار بود. نکته اصلی این است که من به عنوان یک فرد هیچ چیز را از بین نمی برد، شکست خورد. من خودم باقی مانده بودم، و در عین حال بیشتر شدم، به طرز شگفت انگیزی صحبت کردم. فقط یک زندگی کاملا متفاوت را آغاز کرد.

- آیا هنوز رنگ نشده اید؟

پاول: من برخی از چیزهای سنتی را دوست دارم، اما من به طوسی در پاسپورت بسیار تردید دارم، و همچنین همه "نهادها"، که در آن کاغذ نیاز دارد. شاید اگر این اتفاق بیفتد ... ما راهی دشوار، خود به خود داشتیم، و اولیا و من برای مدت طولانی یکدیگر را می شناختم. زندگی تمام عروسی است. خوب، پس این اتفاق افتاد - ماشین قبلا مست بود. خوب، سپس ناگهان یک چرخ را به آن اضافه کنید؟ برای چی؟ رفتن

ادامه مطلب