Karina Andoltenko: "برای دیدار با شوالیه، شما باید شاهزاده خانم"

Anonim

پشت شانه کارینا و آلوکو در حال حاضر نقاشی های بسیاری هستند، اما ساعت ستاره ای او به نظر می رسد تنها در حال حاضر است. در یک ردیف، آثار جدی برگزار شد: در "زندگی UNAD" و "ملکه زیبایی" در کانال "روسیه"، و همچنین سری "شور و شوق اسرار آمیز" در رمان Vasily Aksenov، که به تازگی در حال حاضر برگزار شد در ابتدا.

چهره خالص، کمی ناخوشایند، به طوری که با عکس های قرن گذشته قرن گذشته، با یک نگاه نرم و کمی ساده لوحانه، که در آن، با این حال، نه، هیچ، هیچ sparlers بازیگری وجود دارد. زیبایی بلوند با عجیب و غریب به نام او Karina، خنده، می گوید که او می تواند فاطمه، از آنجایی که آن را جریان خون مختلف، از جمله تاتار. و مادر در ابتدا می خواست به این طریق تماس بگیرد، اما ذهنش را تغییر داد. بنابراین کارینا او کاملا راحت زندگی می کند. من اعتراف کردم، من نگران شدم، مذاکره در مورد مصاحبه: ناگهان سادگی و جذابیت انتظار می رود توسط من فقط به ظاهر، چنین خم شدن وجود دارد. اما در این نشست به سادگی توسط آن مجذوب شد: گرما، طبیعی بودن رفتار و دوستانه غیر آواره. به جای ساعت برنامه ریزی شده، ما بیش از دو مورد صحبت کردیم و در نهایت آنها فقط گفتگو کردند: و در مورد چیزی دخترانه، و در مورد چیزی جدی. مجذوب در نتیجه، او به سختی زمان برای آموزش داشت، یک ساعت قبل از خروج فرار کرد: گاسترولز با تئاتر ولایتی مسکو سرگئی بذرکوف آغاز شد، جایی که او فصل اول نبود، و تقریبا دیر به تئاتر نبود.

کارینا، نگاهی به فیلمبرداری شما، شوکه شد - شما قبلا بیش از چهل نقاشی دارید.

کارینا Andallko: "این می تواند حتی بیشتر باشد، فقط چیزی که نمی تواند در زمان متصل شود. من یک کارمند هستم، من نمی توانم بدون کار. و تمام دوستانم در مورد آن می دانند، من فقط سه یا چهار روز دارم، حداکثر یک هفته برای استراحت، و من آماده هستم تا در "Stroy" بروم. ظاهرا، من بیش از حد انرژی دارم، و شروع به خوردن از داخل می شود، اگر هیچ جایی برای پیوستن ندارد. اما، البته، مقدار همیشه به کیفیت نمی رسد. و اگر قبل از آن، به موجب حداکثر شدن جوانان، من فکر کردم که باید در مورد همه چیز موافق باشم، پس با سن، متوجه شدم که "غیرممکن" نمی تواند مرتب شود، اگر می خواهید کار خود را به عنوان منصفانه انجام دهید. اما در اصل، حرفه ما عملی است، نه فلسفی، و اگر شما برای اسپیلبرگ صبر کنید، تنها بر خلاف آن توسعه نخواهید یافت. "

با توجه به علاقه "ملکه زیبایی"، جایی که شما نقش مهمی ایفا کردید. و خیلی زود نقاشی "اشتیاق اسرارآمیز" بر روی صفحه نمایش منتشر خواهد شد. احساسات خود را در مورد این کار به اشتراک بگذارید.

کارینا: "برای فیلمبرداری در چنین مواد، که رمان Vasily Aksenov، و با شرکای، مانند فیلیپ Yankovsky، جولیا Peresilde، Chulpan Hamatova، هدیه ای برای بازیگر است. من به طرز شگفت انگیزی جالب بود و فقط آنها را تماشا کردم. گاهی اوقات هیچ چیز نمی خواست (خنده) را تلفظ کند، فقط به آنها تحسین شود. من پرواز کردم به عنوان یک تعطیلات شلیک کردم. من احساس کردم که من با این افراد طول عمر زندگی کردم. و "ملکه زیبایی" یکی از فیلمهای مورد علاقه من شد. همه چیز بیرون آمد: در حالت درونی من، و در آنچه که من نیاز داشتم به عنوان یک فرد بگویم، و من می خواستم به عنوان بازیگر، و در دوران، که من می خواستم احساس کنم. و بسیاری از افراد نزدیک بودند که من قبلا کار کرده ام یا آموخته ام. "

Karina Andoltenko:

"یک آثار کامل جمع آوری شده از آثار استانی اسلواکی به فروشگاه منتقل شد، ارزش پولی برای ما ناخواسته بود. من گفتم که من صبحانه های مدرسه را ترک خواهم کرد، خرید! "

عکس: آلیس گوتکین

شما ناراحت نکردید که شما تعداد زیادی عکسبرداری می کنید، اما نظرات ویژه ای را احساس نمی کنید؟

کارینا: "چرا احساس نمی کنم، احساس می کنم. اما من فکر می کنم اتوپیایی، اگر فردی در حرفه ما چیزی را فقط برای رسیدن به شهرت انجام دهد. این نباید به خودی خود پایان یابد، افتخار نتیجه است. و در حرفه ما فقط یک فرایند جالب است. البته، شناخت یک طرف دلپذیر از صنایع دستی ما است، اما ما نباید فراموش کنیم که افتخار مسئولیت بزرگی و قدرت زیادی است، زیرا تعداد زیادی از مردم به شما اعتماد می کنند و گوش می دهند. بنابراین، بسیار مهم است که چگونه از آن استفاده می کنید که به لطف شکوه به خوبی انجام می دهید. "

من به معنای نیستم، اما در مورد این واقعیت که هر هنرمند نیاز به عشق و شهرت دارد. همانطور که الکساندر Anatolyevich Shirvindt دوست دارد صحبت کند: "افتخاری به عنوان یک سرباز ناشناخته، اما هنرمند ناشناخته بسیار نیست." هنگامی که هنرمند می گوید که او به آن نیاز ندارد، او KILMETS است.

کارینا: "اگر این نیست، شما باید پیش بروید و سپس کاری انجام دهید. من مثل این به ارمغان آوردم. درست است، من یک کیلومتر نیستم هنگامی که من فقط متوجه شدم که من می خواهم این کار را انجام دهم، مادر من من را به معلم فوق العاده مری الکساندرونا Kovalenko منجر شد (او دیگر زنده نیست)، که دانش آموز از بازیگر بزرگ Mkhatov Mikhail Tarkhanov بود. او شاگردان زیادی در سراسر جهان و در مسکو دارد. اولین چیزی که او به من گفت این است: "عزیزم، صفوف توسط مردم داده می شود، و مردم می توانند فریب دهند. با این و شروع. " و سالها در حال حاضر ده نفر به این نظریه پیوسته اند. من نمی توانم همه را دوست دارم چرا این را تعقیب می کنی؟ من باید بدانم که صادقانه کار من را انجام می دهد. من هیچ تلاشی ندارم که کسی متوجه نشود اگر من می دانم که من علاقه مند به کار بودم. در اینجا چنین "خودخواهانه" است. (لبخند می زند.) علاوه بر این، هر کس راه خود را دارد. اما یک فرد فرصت انتخاب را داده است. من معتقدم که اقدامات شما: و اشتباهات، و تصمیمات درست، - در مجموع و سرنوشت خود را بسازید. برای من، سرنوشت یک درخت بزرگ است، که در آن بسیاری از شاخه های بسیاری وجود دارد، و همه چیز بستگی به آنچه شما می گیرید. "

شما موقعیت های خاصی داشتید، زمانی که همه چیز می تواند به شیوه ای متفاوت عمل کند، اما در غیر این صورت و با خوشحالی برای شما معلوم شد؟

کارینا: "به نظر می رسد که مهمترین مثال این است که من در اینجا در مسکو هستم. من در خارکف تحصیل کردم، اما زمانی که مادرم ماریا الکساندرونا را یافتم، اعتماد به نفس ما را به ما تحمیل کرد که باید در یک موسسه جدی تئاتر عمل کنم. قبل از آن، ما حتی افکار را نداشتیم که شما باید سعی کنید آن را در برخی از شهر های دیگر انجام دهید. ماریا الکساندرونا اولین بار در مورد کیف فکر کرد، و در نهایت او گفت: "بیایید هنوز در مسکو ریسک کنیم". مادر من و من برخی از ناتوانی و ایمان به موفقیت در آنجا وجود دارد. و ناگهان من، به تعجب من، من تمام تورها را در تمام موسسات منتقل می کنم، به جز Vgika، جایی که من رفتم. "

Karina Andoltenko:

"در حال حاضر من تبدیل به یک Sociophobe،" بازیگر شناخته شده است

عکس: آلیس گوتکین

چرا شما در مدرسه استودیوی MCAT انتخاب کردید؟

کارینا: "من بلافاصله احساس کردم که این من بود، در اینجا خانه من است، و من می خواهم فقط در اینجا یاد بگیرم. در ابتدا، بیشتر از همه خواستار MHAT بود. من همیشه مغازه های bucinistic را دوست داشتم. در دوران کودکی و جوانان اغلب به آنها سرگردان شدند. در یکی از مغازه ها، من به خوبی می دانستم، من همیشه از فروشندگان خواسته بودم کتاب های من را در مورد تئاتر و فیلم ها ترک کنم. و یک بار، آنها به من گفتند که کار جمع آوری کامل Stanislavsky را به ارمغان آورد. این هزینه های برخی از پول غیر قابل تصور برای ما هزینه می شود (مادر من را تنها به من رساند)، اما من گفتم: "مامان، من یک ماه از مدرسه پول نمی خواهم، فقط این کتاب ها را بخرم." سپس سیزده ساله بودم و همه آن را خواندم. به طور طبیعی، نیمی از آنها را درک نکرد، اما من خودم را در تخیل MCAT نقاشی کردم. و هنگامی که من به مسکو رسیدم، فقط به آنها رویا کردم. البته لازم بود که تمام موسسات را امتحان کنید. به خاطر شرم آور، من در مورد بی تجربگی نمی دانستم، به عنوان مثال، این دوره در Gitis توسط سرگئی Zejovach به دست آورد - زیبا ترین مدیر، اما کنستانتین Arkadyevich Raikina من به عنوان یک هنرمند فوق العاده شناختم. بنابراین، به نظر می رسد که کل داستان با مصرف من و اولین بار، یک معجزه بزرگ وجود دارد. در یکی از آزمونها در یک دانشگاه دیگر (و سپس من قبلا به دوم یا دوم دوم رسیده ام، یا قبل از دور سوم)، کسی از کسانی که قبلا "پرتاب کردند" گفتند که شخص معمولی هرگز آن را انجام نمی دهد. و ما با مادرم با هم نشسته ایم، کمپاها را نگه داشتیم و متوجه شدیم که من تمام تورها را بدون آشنایی واحد داشتم. "

آیا شما به هر حال برای اقامت در مسکو؟

کارینا: "نه، مامان نوعی خوابگاه را پیدا کرد. به یاد داشته باشید که نزدیک به ایستگاه مترو ایستگاه "فرودگاه" بود، و به دلایلی، پس از هر تور، ما راه می رفتیم و یک کوره مرغ را در نوعی کیوسک خریداری کردیم و با خوشحالی او را خوردیم. "

مامان، به نظر من فرشته نگهبان شما.

کارینا: "بله، قطعا، زیرا او تمام عمر خود را دروغ می گوید، گاهی اوقات بیش از من خود را محافظت می کند."

من می دانم که مادر شما به عنوان غم و اندوه در جامعه ناشنوا و گنگ کار می کرد.

کارینا: "بله، به طرق مختلف، زیرا پدربزرگ و مادربزرگ من ناشنوا و گنگ هستند، حقیقت، نه از تولد. بنابراین برای مادر اولین زبان مادری است. اگرچه او همیشه به عنوان بقای کار نمی کرد. و سه سال پیش، او به من به مسکو نقل مکان کرد، در اینجا از دوره های آموزشی پیشرفته فارغ التحصیل شد و سرش را گرفت، گفت که حرکات اوکراین و روسیه بسیار متفاوت است. اما او دوست دارد به یادگیری، پیدا کردن چیزی جدید. ظاهرا، من پیچیده ای از برتری با مادرم دارم. "

افراد مسن تر و حتی میانسال می توانند به راحتی منتقل شوند، با این واقعیت که آن را تبلیغ می کند، پاره می شود: خانه، دوستان، کار ...

کارینا: "من یک مادر جوان دارم، من به او بیست و یکم. اما او اکنون فقط شروع به استفاده از مسکو می کند. قبلا، من گفتم: "من چند ماه به شما آمدم، چیزی که من به تأخیر افتاد، وقت آن رسیده است که به خانه بروم." اگر چه ما هر دو رنج می بریم، از هم جدا شد، زیرا آنها همیشه بسیار نزدیک بودند. او فقط یک مادر برای من نیست، بلکه یک دوست واقعی است، من می توانم همه چیز را بگویم! به عنوان یک کودک، این اتفاق افتاد، من می ترسم به اعتراف چیزی، اما در حال حاضر من درک می کنم که هیچ کس، مانند مادر، از من حمایت نمی کند، گوش نمی دهد و مشاوره درست را ارائه نمی دهد. "

و پدر؟

کارینا: "والدین وقتی که من در درجه دوم بودم طلاق گرفتم. اما پدر دیگر زنده نیست، این اتفاق افتاد، او تنها چهل و چهار ساله بود. ما از رابطه با او حمایت کردیم، اما، البته، نفوذ مادر من همیشه بیشتر غیر قابل اندازه گیری شده است. "

و در مسکو، شما به سرعت سازگار هستید؟

کارینا: "این به نوعی رعد و برق رخ داد، علاوه بر کنستانتین Arkadyevich - یک معلم درخشان، و او به سادگی زمان برای همه نوع بی معنی را ترک نکرد. من متوجه شدم که علاوه بر خیابان Tverskaya و ایستگاه مترو "Belorusskaya" در مسکو برخی از مکان های دیگر وجود دارد، تنها در سال چهارم وجود دارد. از نه صبح تا یازده سالگی، ما در موسسه بودیم، و پس از آن ما به Trolleybus رفتیم قبل از خوابگاه در بلاروس. و من یک وحشت را در مترو تجربه کرده ام، گرچه در خارکف نیز وجود دارد، اما خیلی کمتر. "

من شگفت زده شدم که شما از خارکف هستید، زیرا شما در همه چیز هیچ روش معروف وجود ندارد.

کارینا: "هنوز چه چیزی بود! اما من به اندازه کافی به اندازه کافی راه می رفتم، چون از مدرسه موسیقی فارغ التحصیل شدم و معلمان به من گفته شد: "گوش دادن به مردم، کانال های روسی". و ما معلمان بسیار خوبی در مدرسه استودیو داشتیم. با انجام این کار، من، به هر حال، چیزی بهتر از خواندن نامه تاتیانا پیدا نکردم. من نمی دانم که چگونه کنستانتین Arkadyevich فرصتی به من داد و من را از دست داد (می خندد)، زیرا این مثل این بود: "شوم من هنوز می گویم؟ حالا من می دانم، در اراده شما، من Puniser Presrenem ... ". من چنین مشخصی تاتیانا داشتم، اما اکنون می فهمم که احتمالا حق دارد چنین باشد. " (خنده حضار)

مطالعه، آیا شما از ریکین ترسیدید؟

کارینا: "به طور طبیعی، من ترسیدم، اما ترس همیشه از احترام هیپرتروفی بوجود می آید. همه ما درک کردیم که او سخت بود، زیرا او به ما آموخت که در این حرفه زنده بماند. اگر ما همه چهار دوره را بر روی سر خود قرار دادیم و گفتیم که ما نابغه بودیم، پس از انتشار آنها چه می کردیم؟ او ما را برای بزرگسالی آماده کرد، اما این به این معنا نیست که ما سرزنش شدیم، آنها برای هر چیزی شکسته شدند. ما سعی کردیم احساس عشق و احترام به حرفه را تحریک کنیم. هر ماه، البته، به محض اینکه کسی برخی از گزیده ها را برداشته یا از امتحان خارج شد، تمام وحشت ها شروع شد. "

کنستانتین Arkadyevich بلافاصله شما را به ساتیریکون برد. و چرا از چند سال گذشته از آنجا رفتی؟

کارینا: "او بسیاری از دوره ما را گرفت. ما حتی احساس نمی کردیم که ما از موسسه فارغ التحصیل شدیم، زیرا از دانش آموزانی که ما در Satiririkon تمرین کردیم، به راحتی حرکت کردیم، فقط محل اقامت تغییر کرد. و من ترک کردم چون شرایط توسعه یافته است. کنستانتین Arkadyevich ما را از همان ابتدا برد که حرفه و صحنه میانه طلایی را ببخشند. من مسکووی نیستم، و من نیاز به زندگی در چیزی داشتم. متأسفانه، در فیلم های شما خیلی بیشتر می شود و شما همیشه نمی توانید در تئاتر خدمت کنید، اگر شما مسئول افراد دیگر هستید. به طور طبیعی، این مرحله دردناک بود. این فقط دوست دارد خانه پدر و مادر را ترک کند. اما هنگامی که کودکان رشد می کنند، باید انجام شود تا یاد بگیرند که چگونه خود را زندگی کنند. "

کارینا Andolyanko می گوید که در دوران کودکی یک دختر عالی و متوسط ​​بود

کارینا Andolyanko می گوید که در دوران کودکی یک دختر عالی و متوسط ​​بود

عکس: آلیس گوتکین

رابینن تخریب نکرد؟

کارینا: "نه، او به فضای خود و فضای هنرمند احترام می گذارد، انتخاب او. در این احتمالا، شخصیت به پایان رسیده است. شما یک عمل انجام دادید، شما پاسخ می دهید. من عاشق من عاشق کنستانتین Arkadyevich برای آن و احترام است. از آنجا که من ساترون را ترک کردم، او در زندگی من یک فرد کمتری نداشت. او به من اجازه داد که در این حرفه باشم و اسرار موجود در آن را به اشتراک گذاشت. او روشن کرد که اگر شما واقعا می خواهید چیزی را یاد بگیرند، باید سقف خود را از بین ببرد. در غیر این صورت، معجزات اتفاق نمی افتد. همه آنها در سال اول موسسه پایان می یابند، زمانی که شما در شور و شوق لخت بازی می کنید و به نظر می رسد که شما یک نابغه هستید، زیرا شما هنوز نمیتوانید کاری انجام دهید. و سپس - کار روزمره، بر ترس شما، بیش از تنبل شما کار می کند ... "

و چه ترس شما دارید؟

کارینا: "کلاسیک اصلی ترین ترس از عزیزان خود و افراد مورد علاقه است. اگر من نمی توانم از طریق مامان به مدت بیست دقیقه دریافت کنم، پس می دانم که او می تواند تلفن را فراموش کند و با یک سگ رفت. طول می کشد کمی طولانی تر، و وحشت من شروع می شود، من می خواهم همه کسانی که می توانند به خانه بروند. هیجان هیپرتروفی گاهی اوقات من عزیزان خود را فقط روح، و دوستان هم. اما من نمی توانم کاری با شما انجام دهم. هیچ ترس جدی دیگری وجود ندارد. از ترس کوچک از مردم جدید. من یک شخص نسبتا بسته هستم، و من در این راستا با سن متفاوت است، زیرا پدرم همیشه یک باللالایی، یک طرفدار شرکت های بزرگ، یک مرد با یک مرد با حس عالی از طنز بوده است. و تا زمانی که چند لحظه چنین بود. و به تازگی، مادر من فقط گفت که من شبیه به او هستم. و مادر من همواره به معنای "گرگ در یک گله"، محافظت از بستگان و تعداد کمی از مردم در فضای خود بوده است. به طور طبیعی، چیزهای زیادی در من وجود دارد، و همچنین یک روان شناختی وجود دارد، اما در حال حاضر من درک می کنم که من احتمالا یک Sociophobe هستم، یعنی من در شرکت های جدید و در شرکت هایی که بسیاری از مردم سخت است، سخت است. من منتظر بد نیستم، اما من به اندازه کافی قوی هستم، و من نیاز به غلبه بر یک دوره زمانی برای استفاده از مردم و نشان دادن. به نظر می رسد که مهمترین چیز در زندگی این است که بتوانیم بر چیزی غلبه کنیم. اگر می خواهید چیز جدیدی را یاد بگیرید، باید از ترس به سمت آن برخوردار باشید. این نقل قول بسیار قدیمی است، سه صد سال پیش توسط من جایی به دنبال من بود، اما درست است. "

چگونه ترس از اسب سواری را برطرف کردید؟ درست است، به خاطر کسب و کار.

کارینا: "بله، بیش از حد. به طور طبیعی، دست ها، پاها تکان خوردند، اما این توسعه یک آدرنالین خاص است. و در مقابل هواپیما، من همیشه سعی می کنم نوعی از عوامل هومیوپاتی آرام بخش را بنورم، زیرا برای من پرواز می کنم، یک چیز بسیار ناخوشایند است. اما من به بالاترین قدرت اعتقاد دارم که شما می شنوید و به ما کمک می کنید. من به فرشته نگهبان اعتقاد دارم، این نوع بر روی زمین بیشتر از شر است. همانطور که با دوران کودکی من به افسانه ها اعتقاد دارم. در زندگی شخصی من بسیاری از معجزات وجود داشت. اما با سن ما خودمان را از دست می دهیم. چرا ما، کوچک، بر این باورند که عروسک ها زنده، درختان، گل زنده هستند؟ در این تراژدی انسان - ما جادو را در داخل خودمان از دست می دهیم. اما چه کسی می داند که چگونه آن را حفظ کند، او خوشحال است. شما همیشه می توانید یک مناسبت را پیدا کنید، به دلیل آنچه که از بین می رود - و همچنین به دلیل آنچه که شاد است. مادر من به من آموخت که اگر چیزی را لیسیدید، به این معنی است که من خریدم. هنگامی که من جواهرات را از دست دادم، خیلی دوست داشتم، ناراحت شدم، گریه کردم، و مادرم گفت: "شاید کسی آن را دکوراسیون پیدا کرد و زندگی خود را نجات خواهد داد." و من آسان تر شدم. "

نگاه بسیار مثبت به زندگی. به هر حال، و شما در دوران کودکی و جوانان خود را یک دختر زیبا در نظر گرفتند؟

کارینا: "من از دوران کودکی گفته شد که یک ظاهر کافی نبود. و من بر این توجه تمرکز نکردم. همیشه برای من مهم بود که یک فرد در داخل باشد. اگرچه هر زن ادعا می کند به خودش، اما من آن را در سر گوشه قرار نداد. "

کارینا پنهان نمی کند که حالا قلبش مشغول است

کارینا پنهان نمی کند که حالا قلبش مشغول است

عکس: آلیس گوتکین

اما آیا شما احساس می کنید که پسران توجه شما را افزایش می دهند؟

کارینا: "من یک دختر عالی و مدرن بودم. و من مهم بود که مطالعه کنم. من واقعا می خواستم مادرم افتخار کند. بله، من کسی را دوست داشتم، اما به آن توجه نکردم. "

و تا به امروز، شما از ظاهر به عنوان یکی از ابزارهای تاثیر بر روی مردم استفاده نمی کنید؟

کارینا: "به نظر می رسد که مهمترین سلاح یک زن ذهن اوست."

و جذابیت؟

کارانا : "جذابیت زنان بر روی زمین بسیار زیاد است، همیشه کسی زیبا خواهد بود."

اما این نه تنها زیبایی است.

کارینا: "من میفهمم. به طور طبیعی، جذابیت زن به طور خودکار تبدیل می شود. اما من هرگز آن را آگاهانه انجام نمی دهم: در حال حاضر من چشم های غنی هستم، اما اکنون تحت تاثیر اسفنج قرار می گیرم. به نظر من به نظر می رسد که تنها لازم است بر روی آن حساب شود - Utopia، زیرا این همکار نیاز به مردان در کنار زیبایی دارد. همه ما می خواهیم شنیده شود. البته، شما باید خودتان را دنبال کنید، مراقب یک زن باشید. اما باید طبیعی باشد. شاید یک پوشش آب نبات بسیار زیبا، و او خودش بسیار طعم دار است. همه چیز باید هماهنگ باشد. "

شما در مورد زندگی شخصی صحبت نمی کنید. شاید از بسته یا خرافات. اما نمونه هایی از شخصیت ها مانند Nevolyaeva - Lazarev، Churikov - Panfilov، Druzhinina - Mukasy وجود دارد که همیشه در مورد رابطه خود با طنز، با عشق صحبت می کنند. و اکنون برای ایجاد اسرار، مد روز است ...

کارینا: "به نظر من این است که در حال حاضر مد روز در مورد آن صحبت می کنند. من همه چیز را در پشت هفت قلعه نگه ندارم، من دوست داشتم، اما ... چه می گویند؟ همه چیز واقعا خوب است من عاشق، دوست داشتم، با این شخص توسعه پیدا کنم. امیدوارم او با من باشد. "

آیا این اولین احساس جدی است؟

کارینا: "من Virgo هستم و در اصل، مونوچف، به طور کلی دشوار است که من در عشق سقوط کنم. به طور طبیعی، من احساس کردم، اما Virgo - او به طور کامل پذیرفته نیست. و اگر شما کاملا فرانک داشته باشید، مامان مقدس است، بسیار عمیق است. و در تمام بقیه، من متوجه شدم که اگر، اگر خداوند ممنوع است، چیزی اتفاق خواهد افتاد، از صبح بیدار می شوم و من به خاطر یک فرد معقول زندگی خواهم کرد. (لبخند می زند.) و در حال حاضر من همچنین می توانم این احساس را نیز تماس بگیرم، زمانی که شما در مورد یک فرد، به عنوان مادر نگران هستید. "

شخص مورد علاقه شما چیست؟

کارینا: "او از محیط ما است، اما نه یک بازیگر، اگر چه ممکن است یک هنرمند عالی باشد. بنابراین ما بسیاری از منافع مشترک داریم. "

شما به نحوی گفتید که دختر می تواند و خود را اولین گام به سوی یک مرد ...

کارینا: "به نظر می رسد که من هر روز لازم است به سمت یکدیگر حرکت کنم. پس از همه، رابطه همیشه مراحل: نزدیکتر، نزدیکتر، نزدیکتر است. به نظر من، بزرگترین مشکل زمان ما این است که ما آموخته ایم که در مورد احساساتمان صحبت کنیم، ما همه منتظر مردان، از زنان، از دوستان از اقدامات باور نکردنی به آدرس ما هستیم، مثل اینکه ما مرکز جهان بودیم. ما به دنبال خودمان هستیم اما برای دیدار با شوالیه، باید یک شاهزاده خانم باشید. و این کار روزمره است. "

اما شاهزاده خانم، اعتقاد بر این است که فتح شده است، و او باید افتخار کند که منتظر بماند.

کارینا: "اگر احساس کنم یک فرد برای من مهم است، پس چرا او نباید در مورد آن بداند؟ لازم نیست که نوعی رابطه وجود داشته باشد یا به یک دوستی بزرگ تبدیل شود، اما اگر او می داند که کسی همیشه آماده کمک خواهد بود، آن را آسان تر خواهد شد. و من عشق، دوستی را تشخیص نمی دهم، من در مورد اصول زندگی صحبت می کنم. بدون نیاز به ترس از گفتن این که مردم جاده ها هستند. ما نمی توانیم در مورد آن، مشاهده و از دست دادن یک فرد بدانیم. "

Karina Andoltenko:

"ما به خودتان نگاه کردیم، ما منتظر اقدامات باور نکردنی به آدرس شما هستیم. اما برای دیدار با شوالیه، شما باید یک شاهزاده خانم باشید، و این کار روزمره است "

عکس: آلیس گوتکین

قهرمان شما در "ملکه زیبایی" باید در مورد سنگین، حتی لحظات غم انگیز که با ریاکاری عادی، بی اهمیت، خیانت آغاز شد، نگران بود. و در زندگی شما تجربیات مشابهی وجود دارد؟

کارینا: "برخی از اختلافات وجود داشت، اما پشتی از یک محیط نزدیک، از خدا سپاسگزاریم، نبود. من با دوستان خوش شانس بودم، و این یک نکته نیست و نه ظرافت. من آن را بالا می برم من فکر می کنم اگر من گاز گرفتم، به این معنی است که این درگیری عمیق درون من گذاشته شد. مامان همیشه تدریس می شود: "هیچ چیز برای ایجاد یک آینه وجود ندارد ..."، نه، همه چیز در خود ما به پایان می رسد. کسی برای ما برای یک درس در نظر گرفته شده است، و کسی - برای برکت. ما نمی توانیم همه را دوست داشته باشیم. و من به آنچه که در مورد مردم می گویند گوش ندادم، به شهودم اعتماد دارم. شما اولین جلسه را به شما می دهید، و سپس ما خود را احساس می کنیم. بنابراین، اگر چیزی بعدا اتفاق می افتد، هیچ کس به سرزنش، شما بلافاصله به شما هشدار داد، و شما هنوز به استخر می روید. به عنوان یک کودک، ما به طور مستقیم می دانستیم که چگونه به رویکرد، و چه - نه. فکر می کنم قلب اگر احساس می کنم که من با کسی ناراحتی می کنم، من فقط سعی می کنم این ارتباطات را وارد کنم، چرا فرد را به برخی از اقدامات بد در رابطه با خود تحریک می کند؟ اگر من، Enchanting، سپس ناامید شدم، سپس فردی را با تمام دانش او درک کنید. و او متوقف می شود جادویی برای من. "

با تشکر از شما برای کمک به سازمان Salon Neopolis Casa، Frunzenskaya nab، 36/2

ادامه مطلب