آندره Barilo: "آنها من را در نقش Rascal می بینند"

Anonim

- آندره، شما در شهر Schäulya، در لیتوانی متولد شدید، و در آن زمان آن دریایی در خارج از کشور بود، در مقایسه با روسیه مینی اروپا ... برخی از خاطرات دلتنگی حفظ شده است؟

- مطمئن. درست است، من همه چیز را به عنوان هنجار درک کردم. او پنیر لعاب خوشمزه، آب نبات "Grilyazh"، نان سیاه با Tmina از Riga را تحسین کرد. ما اغلب به پایتخت لتونی رفتیم، زیرا مرزها وجود نداشت، و او تنها صد و بیست کیلومتر از یک شهر نظامی بود که من بزرگ شدم؛ علاوه بر این، خواهر بزرگتر من در آنجا تحصیل کرد. هر بار که سفر یک تعطیلات واقعی بود، Cocks را بر روی برج ها، گربه ها روی سقف ها تحسین می کردم ... حالا، زمانی که من به آنجا بروم، یک احساس عجیب و غریب از حفاظت وجود دارد، غیر ممکن از این مکان بوجود می آید. اما، به هر حال، من ابتدا همان فانتوم را در مسکو سعی کردم وقتی که ما با والدین در طول المپیک در سال 80 به اینجا آمدیم. این یک روز مهم برای من بود. (لبخند می زند.) اما زمانی که من در سال 90 در شانزده سال به اینجا آمده ام، احساسات قبلا متفاوت شده اند. در کشورهای بالتیک، همه چیز دنج است، و در مسکو مقیاس تحت تاثیر قرار گرفت، و سپس بحران بلافاصله شروع شد، هیچ غذایی ...

- آیا خانه را از دست دادی؟

- نه. علاوه بر این، با توجه به نزاع ملی، که به هر حال، همیشه در کشورهای بالتیک بود، حتی در دوران کودکی من، شرکت های لیتوانی به ضرب و شتم ایالات متحده، بچه های روسی، والدین و خواهر من به زودی برای بستگان ما در قلمرو کراسنودار رفتند ، در Armavir. در مسکو، تنها برادر بزرگتر وجود داشت. او خلبان هواپیمایی مدنی است، "بوئینگ" جدید دو طبقه را مدیریت می کند. او پس از یوری گاگارین نامگذاری شد. و من - به افتخار آندری Mironova، بنابراین من یک بازیگر شدم و در تئاتر طنز خدمت کردم، در مرحله ای که او یک بار بازی کرد.

- به طور بیرونی، شما چنین نوع Aestread هستید، و شما حتی نمی توانید بگویید که شما به معنای واقعی کلمه در فرودگاه افزایش یافت، جایی که من به عنوان مهندس ارتباطات خدمت کرده ام، مادر به عنوان یک پرستار کار می کرد، و شما با چتر نجات با دوستان پرید، پرواز کرد Glider، می تواند موتور هواپیما را بر روی سر و صدای موتور تعیین کند و شما یک حرفه خلبان را حذف کردید. احتمالا، در حال حاضر ارتفاع نمی ترسد و عشق به پرواز؟

"اگر من در هالیوود زندگی کردم، قطعا مجوز را برای خلع سلاح می کردم، یک هواپیما کوچک خریدم و در اوقات فراغت، مانند برخی از همکاران محلی من سرگرم شدم. اما ما وضعیت دیگری داریم. علاوه بر این، به علاوه، من به اندازه کافی آدرنالین در دوران کودکی داشتم. ما به طور قابل توجهی با یک چتر نجات از هواپیما در مقابل پنجره های مدرسه پریدیم، در قالب آنها همیشه مدالها چتر نجات، نشانه بتمن را پوشیدند، و این هنوز در دوران شوروی است، و یک بار در چهارده سال، تقریبا درگذشت به طرز معجزه آسایی من را کشت. سپس هواپیما بدون موتور، بدون موتور، من تنها بود، بدون مربی، من از بین رفتم، من از جریانهای صعودی و پایین دست و به طور ناگهانی متوجه شدم که ارتفاع به شدت کاهش یافت. من به دستگاه رسیدم، به عنوان مورد نیاز، فلش افتاد، و مشخص شد که این محل اقامت در زمینه او نیست. من فریاد زدم که در جاده ها، در جنگل سقوط کردم ... من شروع به نشستن در نزدیکترین چمنزار با یک مزرعه، مستقر در هواپیما و پایین شمع ها را دیدم و من به سمت راست پرواز کردم. فقط در زمین خود را قادر به هماهنگی هواپیما، نه خزنده به مزرعه و قرار دادن یک بال در خاک، چنین توقف گردش خون. بنابراین شانس خالص بود که من رنج نمی برم، من هواپیما را نگه داشتم و مزرعه مزاحم نشوید. در حال حاضر در این فرودگاه، جایی که بچه ها و من تمام وقت آزاد خود را صرف، - چند ضلعی ناتو، و هیجان من در منطقه دیگری - تئاتر و سینما. خانواده همیشه در این زمینه از من حمایت کردند. پس از همه، من در حال حاضر در دبیرستان هستم، جایی که من بهترین دانش آموز نبودم، شروع به یاد گرفتم که گیتار را بر روی آکاردیون بازی کنم، و دیگر لسه لشس من یک گروه را ایجاد کرد، انجام شد، آهنگ های Sang Viktor Tsoi، "Nautilus "...

- بر روی صفحه نمایش شما تصور می کنید یک موضوع غیر عاطفی و غیر قابل نفوذ. آیا شما در زندگی آرام آرام هستید؟

- من نمی گویم من کاملا قابل اعتماد هستم، اما، مانند همه مقیاس ها، تلاش برای تعادل، هماهنگی و آرامش. (لبخند می زند.) من نمی توانم درگیری ها، رسوایی ها را تحمل کنم. اگر جوانان یک ماگالیست بودند، در حال حاضر من تغییر کرده بودم، برخی از گوشه ها صاف شدند. برای من، جهان و درک در درجه اول آغاز شد.

آندره بریلو. عکس: ولادیمیر Chistyakov.

آندره بریلو. عکس: ولادیمیر Chistyakov.

- در مدرسه تئاتر آنها. Schukina، Vladimir Vladimirovich Ivanov، شما با ماریا Aronova، Nonaya Grishava، Anna Dubrovskaya، ولادیمیر Epifantsev، Kirill Pirogov، که بعدا تبدیل به کارگاه واقعی بازیگر Fomenko شد، مورد مطالعه قرار گرفت. چرا شما با او به استاد افسانه ای رفتید؟

- احتمالا، من می توانم آن را انجام دهم، اما پس از آن من هیچ گام را نگرفتم ... اگر چه من از آن پشیمان نیستم. پس از همه، در سال سوم، من صحنه ای از طنز معروف را بازی کردم، که در آن زمان یکی دیگر از ولنتاین معروف PLEK بود، بنابراین من بیشترین چشم انداز رنگین کمان داشتم. و تا کنون من به این تئاتر وفادار هستم، اگر چه، روشن است، در حال حاضر کاملا متفاوت از زمان Mironov و Papanova است. افسوس، امروزه تقریبا تمام تئاتر رپرتورهای از دست دادن مقیاس، تنها تصویر اسطوره ای باقی می ماند، که یک بار جذب شد.

- ظاهرا، شما از کسانی نیستید که توسط رفقای پیچیده شده اند، با آرنج ها به دنبال نقش خود هستند، در تولید کنندگان، مدیران، به خودشان راه می روند ...

- کاملا دقیق من مدت ها یاد گرفته ام که این حرفه ای است که شما را انتخاب می کنید. فقط یک بار در زندگی من آتش گرفتم، متوجه شدم که نیکیتا Sergeevich Mikhalkov به دست آوردن بازیگران به فیلم "سلمانی سیبری"، و تصمیم گرفت در ماجراجویی - به نام یک همکلاسی، Seryazh Sereblov، که در سه Te کار می کرد، و از او خواسته بود که نشان دهد عکس های من به نماینده برای بازیگران باید حداقل فرصتی برای دعوت به نمونه داشته باشند. در حال حاضر پس از چند ساعت آنها به من نام دادند، خواستار یک دیدار شدند و نقش جونکر را تأیید کردند. اما تعجب من چه زمانی بود که متوجه شدم که سرگئی حتی چیزی برای انتقال چیزی نداشت و به این رویداد ناموفق بود. از آن به بعد، من یک روش مصنوعی برای جذب وضعیت انجام داده ام. آنچه پیش بینی شده است، قطعا اتفاق خواهد افتاد، و نقش من از من دور نخواهد شد. من به سرنوشت و در حواس من اعتقاد دارم.

"اما در بیوگرافی شما هیچ فیلم ای وجود ندارد که بلافاصله اخراج شود، و روز بعد شما را از خواب بیدار شد." به رسمیت شناختن به تدریج از سری به سری تلویزیون می آید. آیا شما با چنین حالت آهسته راضی هستید؟

- پس از فارغ التحصیلی، پیش نیازهای روشن برای این واقعیت وجود داشت که این جنبش بسیار سریعتر خواهد بود. من قبلا به نقش مهمی در فیلم لهستانی هوفمن تایید شده ام، اما این بحران مانع این شد، پس من به آگنوشکا هالی دعوت شدم، و همچنین به اطراف نرفتم. و بر روی نمونه های یک مدیر آمریکایی، به جای موافقت با او، رابرت د نیرو و آل پاچینو - نابغه شروع به اثبات کرد که ما یک کولر فرد داریم، مانند اولگ دالایا، Innokenty Smoktunovsky ... من موافقم، در برخی موارد من موافقم پرس و جو های داخلی شروع به هماهنگی با واقعیت، اما هیچ چیز وحشتناک در آن وجود دارد، این تجربه است. بنابراین مسیر من مثل این است. من یک حرفه ای را به طور استراتژیک ساختم، من فقط با بازگشت کامل کار می کنم و سعی می کنم از آن لذت ببرم. اغلب من هنوز از زمانی که یک ماده ضعیف و خسته کننده را می بینم امتناع می کنم، حتی اگر آنها هزینه خوبی را به عهده بگیرند. افسوس، اما به ندرت ادبیات خوب را ارسال می کند و چه چیزی باعث می شود صد درصد با خلق و خوی شما همخوانی داشته باشد. من می خواهم در آثار نابوکوف، بونین، کپپر، چخوف، فالکر، اسکار وایلد، بولورسچ بازی کنم. تمایل به خارج از کشور ناپدید می شود، بنابراین در حال حاضر من به طور فعال بهبود زبان انگلیسی. من تارانتینو را به عنوان یک مدیر تحسین می کنم. و در میان نزدیک بودن به من، آنچه Zvyagentsev، معلم، ursulak ...

اندرو اذعان می کند که هر کلاس دیگر علاوه بر اقدام، یک فاجعه کامل برای او است. به عنوان مثال، برای باز کردن یک رستوران، خواهر خودش در همه برنامه های خود نیست. عکس: ولادیمیر Chistyakov.

اندرو اذعان می کند که هر کلاس دیگر علاوه بر اقدام، یک فاجعه کامل برای او است. به عنوان مثال، برای باز کردن یک رستوران، خواهر خودش در همه برنامه های خود نیست. عکس: ولادیمیر Chistyakov.

- در سینمای روسی، معمول است که با استفاده از نقش ثابت شده بی رحمانه مورد سوء استفاده قرار گیرد. چه نوع نقاشی ها را مدیران می بینید؟

- دوستداران قهرمانان نیست (لبخند می زند.) rogish، به عنوان یک قاعده. اخیرا یک قاتل دیوانه ای بازی کردم اگرچه اخیرا طیف گسترده ای وجود دارد. و این عالی است - جالب است که نقش های مشخص، پیچیده و مبهم را انجام دهید.

- سپس به من بگویید آخرین کار شما چیست؟

- علاوه بر سریال تلویزیونی "Zoya" و "بدون شاهدان"، من یک تصویر کامل سال نو را داشتم Yuri Vasilyeva "اسباب بازی های فروشنده"، جایی که من با پیر ریچروم ستاره دار بودم. و اخیرا فیلمبرداری را در یک فیلم تلویزیونی دو بخش "داشا" به پایان رساندم. علاوه بر این، من منتظر خروج به نور نوار Andrei Bogatyreva "Judas"، جایی که من بازی، متاسفم، عیسی. نه بلافاصله، چگونه می توانم بگویم، من فکر می کردم ...

- و بسیاری از گناهان بر شما؟

- بله، گناه اما من با خودم، با معایب مبارزه می کنم.

- شما به ویژه از زندگی افتخار می کنید؟

- دو دختر من فوق العاده هستم ارشد، الکساندرا، هفده ساله، این سال را به پایان رسانده است و در سال جاری به دانشکده هدایت می شود. در حال حاضر او، با گذشت یک مسابقه کوچک، در دوره های آماده سازی تحصیل می کند. ساشا به طور کامل ترسیم می شود، طرح های احمقانه را می سازد. روز دیگر من مرا فرستادم که اولین سناریوی کوتاه مدت من را بخوانم. در ابتدا من نگرانی هایش را ابراز کردم - پس از همه، زن کارگردان نادر است، اما او با شخصیت اراده ای است، بنابراین آرام است. و من، اعتراف می کنم، مانند این هدف او. جوانترین، چهارده ساله کاتیا، همچنین به مدرسه هنر نیز به طور متوسط، نه بی تفاوت به نقاشی و به طور جدی درگیر در آواز است. من در حال اجرای او بودم، و او واقعا عالی می خوانم. من نمی دانم چه چیزی در آینده انتخاب خواهد شد، اما کودک نیز خلاق است. ژن ظاهرا تحت تاثیر قرار می گیرد. (لبخند می زند.)

"من می دانم که شما با مادر خود زندگی نمی کنید، بلکه در ازدواج مدنی با بازیگر" مسئول "توسط الکساندرا سلینینا است. آیا قربانی رمان سرویس خواهد بود؟

- دقیقا. و قبل از اولین جلسه عادی در مجموعه ای از جایی در یک نگاه اجمالی به یک نگاه اجمالی، ما در اطراف حلقه ها رفتیم، اما با دقت به یکدیگر فقط در سریال تلویزیونی "عمومی درمانی" نگاه کردیم. از من، این دقیقا در نگاه اول بود. و برای چهار سال ما با هم هستیم ساشا فقط یک فرشته طبیعی است که از بهشت ​​پایین آمده است، و نه تنها به خاطر بلوند. (لبخند می زند.) او فوق العاده است - نور، مهربان، عاقل. و من کسانی را که اعتماد به نفس دارند، با هم برخورد می کنند که با دو نفر یک حرفه ای زندگی می کنند بهتر از اینکه آنها از زمینه های مختلف فعالیت بودند. بدیهی است، دارایی ها و معایب وجود دارد، اما هنوز هم در همان زبان صحبت می کنند.

- شما ریشه های Greco-Ukrainian-Italian ...

- Aleksey Vasilyevich Petrenko اصرار بر روی اوکراین، و در ایتالیایی من به طور مداوم ساکنان شبه جزیره آپنین را متقاعد می کنم. و من ایتالیا را برجسته می کنم این یک لبه پر برکت است، با شرایط آب و هوایی فوق العاده، معماری، غذا ...

- برای مدتی شما یک ساکن رسمی شهری، با کمک کارگردان هنری الکساندر Anatolyevich Shirvindt یک آپارتمان را در مرکز آپارتمان به دست آورد ...

- بله، یک اتاق، 35 متر مربع. اما ما کافی داریم من حتی می توانم چیزی را در او انجام دهم ... اما من حتی در مورد یک خانه کشور با حمام و باغ نمی بینم - این من نیستم. من طرفدار عرض های جنوبی، دریا، خورشید هستم ... و من نمی دانم چگونه نجات - معمولا به سرعت، بدون پشیمانی پول و ترجیح می دهم از روز امروز لذت ببرید، سفر.

- به دلایلی به نظر می رسد که اوقات فراغت شما تنبل است، احتمالا، بازی های کامپیوتری علاقه مند به ...

- تو حدس زدی. اما من یک دیوانه نیستم، بیش از یک ساعت، به عنوان یک قاعده، من نشسته ام. برای من، این یک راه تخلیه روانشناختی است. اما من به شرکت ها بی تفاوت نیستم. و دیروز، دوستان من و من گذشته را به یاد می آورم و فوتبال بازی کرد. و اگر در دوران کودکی من قهرمان شهر در فوتبال بودم، پس من به طور غیر منتظره کشف کردم که من صلاحیت را از دست دادم، من توپ را احساس نمی کنم، تنفس ها از دست رفته، به دلیل سیگار کشیدن، ظاهرا ... احساس وحشتناک، بنابراین شما باید به وضوح بیشتر آموزش دهید. (لبخند می زند.)

برای کمک به سازماندهی تیراندازی، ما از رستوران "چادر" (Chistoprudny Boulevard، d. 12 a) تشکر می کنیم.

ادامه مطلب