ایرینا گرینووا: "من می خواستم ازدواج کنم، مؤمن، نابغه غنی"

Anonim

ورزش ها و ازدواج های عمل بسیار زیاد نیست، حتی زمانی که این ورزش هنرمند ترین و خلاق ترین هنرمندان و خلاق ترین، مانند اسکیت، و حتی رقص روی یخ است. شاید به این دلیل که طبیعت ورزشی، در تئوری، کاملا مخالف عمل است. ایرینا Greeneva و Maxim Shabalin چندین بار آشنا شدند و، به گفته ایرینا، او را تنها از سمت سوم به یاد می آورد. این به خاطر دوست مشترک خود، اقلیدزودی، به اشتراک گذاشته شد. بنابراین با یک دست سبک او دو نفر ساده ترین مردم شادی را نداشتند.

با همدردی من برای IRA، که من برای چند سال می دانم، همیشه، خنده، گفتم که حتی به نظر می رسد که حتی در یک مرد واقعی دوست داشتنی، پیش بینی می شود که پیش بینی شود. و این به طور کامل به حداکثر اعمال می شود، در کنار آن که او در خود خود را نشان داد، که در داخل شخصیت روشن و مبهم خود را ضبط کرد. IRA همیشه از عشق افسانه ای رویای است و نمی تواند با کوچکتر موافقت کند. احتمالا به این دلیل است که به رغم شک و تردید دوستان) و منتظر کل "حساب هامبورگ" بود. و، علیرغم احساس خود و نامرئی به زندگی روزمره، معلوم شد که یک زن عالی و یک مادر شگفت انگیز است. بدون متوقف شدن یک بازیگر زن با یک حرف بزرگ.

IRA، پس از تولد Vasilisa تغییر کرده است، و شاید بعد از ازدواج؟ شما نیز دیر شده اید، چیزهای گران قیمت را از دست می دهید، فراموش میکنید که با شما پول بگیرید، نشستن در یک تاکسی ...

ایرینا Grneeva: "بله، همه این باقی می ماند. اما به نظر من، من هنوز خیلی تغییر کرده ام. قبل از ازدواج، زندگی خود بسیار جالب نبود. من بیشتر از آن در تئاتر، فیلم ها، در تمرینات زندگی می کردم. دوستان من، جلسات، همه چیز مربوط به حرفه است. بقیه به نظر من خسته کننده، عجیب و غیر قابل درک بود. هنر پس از همه، تحمل ناپذیری، سر و زندگی را تحمل نمی کند. به عنوان مثال، "Salome"، لباس طلایی را بردارید، به یک شهر کسل کننده بروید، باران می آید ... اینجا جالب است؟ و حالا من شادی و ارزش زندگی خود را احساس می کنم. زیبایی را در آن می بینم. "

و بعد از تولد Vasilisa، این شادی را احساس کردید یا زمانی که Maxim را ملاقات کردید؟

ایرینا: "با حداکثر این، شما می دانید، چنین احساساتی که من خودم را پیدا کردم و آرام شدم. به طوری که کشتی به مدت طولانی سفر کرد، سوار شد و در نهایت یک اسکله پیدا کرد. و با Vasilisa، من احساس کامل شدن زندگی را احساس کردم. به نظر می رسد که چنین احساساتی در هر مادر ظاهر می شود. من صبح روز اول را به یاد می آورم من او را تغذیه می کنم و پنجره را نگاه می کنم، و دریا، کشتی ها با بادبان ها، و صبح شفاف است ... و من درک می کنم که مهمترین چیز اتفاق افتاده است. و با این حال ... من هرگز قبل از آن فریاد نگرفتم و در واقع خودم. من حتی نمی فهمم که چه چیزی بود - برای مراقبت از خود و هرگز از مرگ نترس. و حالا من می ترسم و خیلی خودم. و حالا من به شدت متاسفم که زمان صرف آن را روشن نیست. گاهی اوقات حتی تمرینات می تواند اتلاف وقت باشد، ما شش ساعت را بهبود می بخشیم. برای چی؟ (می خندد.) بهتر خواهد بود اگر من در یک پارک با دختر من راه می رفتم. "

ایرینا و ماکسیم تصمیم گرفتند برای روز سوم قدمت ازدواج کنند

ایرینا و ماکسیم تصمیم گرفتند برای روز سوم قدمت ازدواج کنند

عکس: آرشیو شخصی ایرینا Grinau و Maxim Shabalina

شما همیشه گفتید که منتظر شاهزاده هستید برای شما چیست؟ ماکسیم - این شاهزاده؟

ایرینا: "آره. این معنی چیست؟ من کلمات ایرینا را از "سه خواهر" می گویم: "من منتظر واقعی بودم." به نظر من این است که این یک لحظه بسیار مهم برای هر فرد است - منتظر بمانید. "

شاهزاده چه ویژگی هایی دارد؟

ایرینا: "من هنوز یک یادداشت دارم که مدتها پیش نوشتم. او را در طول حرکت پیدا کرد، چیزهای جدا شد. ده مورد وجود داشت که باید تنگ شود. و بعد از همه، همه چیز بیرون آمد! "

و این موارد چیست؟

ایرینا: "چهار نفر اول بسیار خنده دار هستند: بالا، مؤمن، غنی، نبوغ. بر اساس این نیازهای باور نکردنی، روشن است که چرا من تا به حال ازدواج نکرده ام. "

و لزوما غنی است؟

ایرینا: "من همچنین می دانستم که ما در این مرحله متوقف خواهیم شد. به یاد داشته باشید، من به نوعی از یک سوال پرسیدم: "آیا شما با یک راننده تاکسی ازدواج می کنید؟" (می خندد.) من بیرون می روم اگر او مانند قهرمان اولگ Efremov در فیلم "سه پوپلاس در قله" بود. همه چیز در مورد شخص است. پدرم یک مرد فقیر است، اما اگر زن یک کیف پول را در مقابل او باز کرد، گفت: "متاسفم. من نمی توانم آن را بپردازم، "و همیشه برای همه زنان محاسبه شد. به طور کلی، برابری آمریکا برای من نیست. برای من، ازدواج کرده ام - این برای شوهرش، پشت سر او است. "

قبل از ازدواج، ماکسیم را روی یخ نمی بینید، اما در مورد نگرش در مورد نابغه چیست؟

ایرینا: "بله، من در مورد آن را فراموش کرده ام، بنابراین در مورد ماکسیم پرشور بود. اگر چه یک واقعیت این است که او قهرمان جهان و مدال المپیک است، اما بسیاری از آنها صحبت می کنند. در یونان، کسانی که بازی های المپیک را به دست آوردند، نه تنها به نابغه ها، بلکه به خدایان در نظر گرفته شدند. اگر به طور جدی، زمانی که من، قبلا ازدواج کرده بودم، "Masquerade" نگاه کرد، شوکه شد! Maxim یک هفته پس از جراحی، بر روی مسکن، رقصید. این یک شاهکار واقعی است که تاریخ رقص ورزشی را وارد کرده است. هر بار که من هر بار اشک می کشم، قدرت و جشن روح انسان را می بینم. اگر سخنرانی های خود را قبل از ازدواج دیدم، احتمالا، و من نمی توانم با او صحبت کنم، زیرا من تمام آزادی را از دست خواهم داد. "

هنگامی که بازیگر یک یادداشت را از ده آیتم نوشت، چگونه او را می بیند. و همه چیز همزمان بود!

هنگامی که بازیگر یک یادداشت را از ده آیتم نوشت، چگونه او را می بیند. و همه چیز همزمان بود!

عکس: آرشیو شخصی ایرینا Grinau و Maxim Shabalina

شما فقط چهار امتیاز را یادداشت می کنید. و چه چیز دیگری آنجا بود؟

ایرینا: "مهمترین چیز وفاداری است و من اهمیتی نمی دهم. (می خندد) به طور کلی، من بیشتر از وفاداری قدردانی می کنم. بدون این شما هیچ کس نیستید و هیچ کس ندارید اگر دوستان اختصاص داده نشوند، پس هیچ دوستی وجود ندارد ... و من باید یکی از عزیزان خود را تحسین کنید. استعداد مهم بود که ما بتوانیم در یک جهت فکر کنیم تا بتواند دنیای من را به اشتراک بگذارد. و حتی بهتر بود، دقیق تر، مهربان تر از من بود. من یک ماگالیست هستم، و هرگز به زندگی نرسیده ام. حتی برعکس، آن را به پیدا کردن حاضر کمک می کند. "

یعنی، ماکسیم این بیانیه را رد کرد که ورزشکاران ذهن چیز اصلی نیستند؟

ایرینا: "بله، صد درصد. او به من تعجب کرد که دنیای ما هم همخوان بود. ما به استراحت رفتیم، و او کتاب "گفتگو" افلاطون داشت، که من خیلی دوست داشتم. تصور کن؟ چه کسی در حال خواندن افلاطون است؟ حتی از بازیگران، بسیاری نمی دانند که چه کسی است. من شوکه شدم او توماس منن را می خواند، که من را تحسین می کنم. اینها چیزهای بسیار مهمی هستند. به عنوان مثال، من نمی توانستم یک مرد را دوست داشته باشم که شعر های پوکین را دوست نداشته باشد. اگر یک مرد جوان به من بگوید که Pushkin ابتدایی است، پاسخ خواهم داد: "متشکرم. خدا حافظ. خوب بود دیدم. "

شما به نحوی گفتید که چگونه Maxim قصد داشت شما را در رستوران ارائه دهد. و شما خیلی صحبت کردید، و نمیتوانست کلمه را وارد کند. آیا شما احساس می کنید که چه اتفاقی افتاد و از آن می ترسید؟

ایرینا: "آره. علاوه بر این، من پاسخ دادم: "من فکر می کنم." نمی دانم چرا. احتمالا به این دلیل که این یک رویداد بسیار مهم است که سرنوشت شما را تعریف می کند. برای هر فرد. برای هر دو مردان و زنان. به عنوان مثال، من اعتقاد ندارم زمانی که آنها می گویند "ازدواج مهم نیست، ما دوست یکدیگر، و بقیه کنوانسیون". بله نه، فقط در تمام شرایط، اما اطمینان. تصمیم شرکت برای رفتن به این شخص و تقسیم زندگی با او. وجود در به اصطلاح "ازدواج مدنی" به این معنی است که یک مرد نمی خواهد ازدواج کند، و زن وانمود می کند که او اهمیتی نمی دهد، زیرا در غیر این صورت او باید ترک کند. یا بالعکس، یک زن آماده نیست که با این مرد باشد و در انتظار خاصی از بهترین ها زندگی کند. حتی اگر آنها با یکدیگر صادق باشند، به این معنی است که آنها آماده نیستند مسئولیت کامل یکدیگر را بر عهده بگیرند. به طور کلی، گام بسیار جدی است. بنابراین، همه نگران هستند. "

آغاز رابطه عاشقانه بود؟

ایرینا: "نه (می خندد.) ما در روز سوم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم، و چند ماه برای عروسی آماده شد. ما هیچ دوره نانوایی آب نبات نداشتیم. حداکثر پیشنهادات: "در صورت لزوم - اجازه دهید او را ترتیب دهیم". (لبخند می زند.) به یاد داشته باشید، من به من گفت: "شما بلافاصله شوهر خود را تشخیص دهید." و به نظر می رسید که این نوعی اسطوره است، آیا واقعا اتفاق می افتد؟ معلوم شد که بله هنگامی که، در همان ابتدای آشنایی، در همان ابتدا در رستوران نشسته بودم و او نوعی ظرف را به ارمغان آورد، او گفت: "آیا می خواهید سعی کنید؟" - من پاسخ دادم: "بله" و نشستن. و اولین ایده این بود: "خب، اینجا شوهرم است." قبل از جلسه با ماکسیم، من به طور کلی به نظر می رسید که من نمی توانستم با هر کسی همکاری کنم، و داستان بین یک مرد و یک زن چیزی غیر قابل درک، مرگ، دردناک است. من حتی تصمیم گرفتم که سعی کنم خوشحال باشم که خانواده من نیست، چرا که من نمی خواستم با آنچه که با دنیای ایده آل من مخالفم، مطرح کنم. و در اینجا چنین نوبت! (لبخند می زند.) و سپس همه چیز به سرعت اتفاق افتاد، اتاق رعد و برق، رویداد برای این رویداد. "

Vasilisa زیبا به طور کامل نام او را توجیه می کند

Vasilisa زیبا به طور کامل نام او را توجیه می کند

عکس: آرشیو شخصی ایرینا Grinau و Maxim Shabalina

Maxim به شما می گوید کلمات تحسین، اگر به Premiere در فیلم و تئاتر می آید؟

ایرینا: "هنگامی که من بازی خوبی - می گوید، و من برای من بسیار مهم است. اما حداکثر چند است. من خودم را درک می کنم: خوب معلوم شد که عملکرد یا نه، و نظرات ما همیشه همزمان است. ما در حال حاضر خیلی نزدیک هستیم که من هیچ مدرک روزمره عشق را به شکل تعارف و تحسین نیاز ندارم. این برای من ارزشمندتر است، که او چندین بار در شب، زمانی که واسیلیسا گریه می کند، به من می دهد تا به من بخوابد، هرچند صبح برای نورد. "

و برخی از حرکات زیبا او را انجام می دهد؟

ایرینا: "بله، بسیاری از آنها وجود داشت! به عنوان مثال، من می گویم من می خواهم در پاریس، و ما به پاریس پرواز می کنیم. اگر چه در حال حاضر به نظر می رسد هیچ فرصتی نداریم. و من می توانم آن را در جایی در هوا بگویم، و یک بار و ... ما در حال حاضر وجود دارد. "

و شما اختلاف جدی ندارید؟

ایرینا: "اختلافات، چه چیز دیگری! ما هر دو با شخصیت هستیم. اما من همه چیز را در آن دوست دارم، به جز یکی - زمانی که او متهم می شود، می تواند مدت هاست سکوت کند. و این شکنجه برای من، چیزی وحشتناک است. "

به طور شگفت انگیز، ماکسیم بسیار عاطفی به نظر می رسد، بنابراین باید گرم شود ...

ایرینا: "حداکثر - قهرمان، بنابراین احساسات خود را متعلق می کند. او می تواند کشتن، اما نه آزاد - نه. "

و چه چیزی می تواند از خود خارج شود؟

ایرینا: "ما مجبور بودیم یک جفت در" دوره یخی "سوار شویم. این، من دیگر ماکسیم را آموختم. و او درست قبل از شروع پروژه درست است (من قبلا یک لباس را پوشانده بودم، و اتاق آماده است) از من، از شرکت در این نمایش تلویزیونی رد شد. "

چرا؟

ایرینا: "از آنجا که من بدتر از Domnin سوار شدم" (می خندد.)

احتمالا، در آن لحظه شما ناامید شدید؟

ایرینا: "او تصمیم گرفت که سوار شود؟ نه من به نظر او اعتماد دارم اگر او "نه" می گوید، پس برای من بهتر خواهد بود. او می داند که من دوست ندارم از دست بدهم. اما چقدر کار سرمایه گذاری شد! "

پس از آن داستان، آیا شما در کنار هم قرار می گیرید؟

ایرینا: "وای نه! در حال حاضر به نحوی من نمی خواهم سوار شوم. "

Maxim تصور یک مرد نرم را می سازد و به نظر می رسد سخت است. آیا برای شما درست است؟

ایرینا: "اما مردم نرم در یخ وجود ندارد. آنها به المپیک نمی رسند. "

حتی در ابتدای رابطه شما، والدین Maxim را برای عملکرد بسیار عجیب و غریب با مشارکت خود "Ornithology" دعوت کردید. به نفع خود و یا در این واقعیت بود که شما نمی توانید آن را دوست داشته باشید؟

ایرینا: "من هیچ آشنایی در محافل دیگر ندارم. من فکر نکردم که این به نحوی عجیب و غریب می تواند با من همراه باشد، اما فقط به عملکرد خوب دعوت شده است. و سپس ماکسیم پرسید: "والدین شما فکر نمی کردند که او دیوانه بود و می تواند همین کار را با شما انجام دهد؟" و من یک خانم جوان را در آستانه خرابی عصبی بازی می کنم، حتی خارج از همه چهره ها. (می خندد.)، اما پدر و مادر Maxim معلوم شد که تئاتری است، آنها همه چیز را انجام دادند. "

به هر حال، آیا شما به طور پیوسته به صحنه های فرانک در بازی، فیلم ها درمان نمی شود؟

ایرینا: "من همیشه به شدت تحت درمان قرار گرفتم. در یک زمان حاضر به فیلمبرداری شده در فیلم الکسی Balabanova "Morphy". نه به این دلیل که من پوریتان هستم و می ترسم که بر روی صفحه نمایش برهنه ظاهر شود، فقط نیازی به این نقش برای عمل به عنوان یک عنکبوتی نداشت. مهم نیست چیزی که ممکن است بر من تاثیر بگذارد. و در "Ornithology" در این جنون قهرمان من تمام عملکرد را ساخت. او نمی خواهد هر فریم را در زندگی خود ببیند. به هر حال، هرگز یک سوال از این که چرا من لباس پوشیدم. حتی شوهرم. "

حداکثر در همه چیز حسادت نیست؟ پس از همه، بازیگران نیاز به سقوط پیشینی در عشق با شرکای، حداقل برای دوره تمرین ...

ایرینا: "نمی دانم. ما به یکدیگر اعتماد داریم من معتقدم که همیشه احساس می کنم زمانی که یک فرد در اینجا نیست، و نه با روح او. "

پس از چه زمانی پس از تولد واسیلیسا، به صحنه رفتی؟

ایرینا: "پس از سه ماه من در فیلم" در یک نفس "فیلمبرداری شد، سپس نانا Georzhadze در" شب سال نو "، او فقط گذشت. در طول این دوره من واسلیسا را ​​تغذیه کردم، بنابراین چنین پیشیککا وجود دارد. در اجرای، شروع به بازی در یک سال، چرا که من نمی توانم به یک لباس، و من تمام دختران، در همه جا به یک فرم نیاز دارم. من فقط شروع به کار محکم کردم. نه ماه من Vasilis را پوشیدم و برای یک سال با او نشسته بودم چون من تغذیه کردم. به هر حال، ما هنوز از این عادت غرق نشده ایم. من نمی خواستم به کسی اعتماد کنم. "

اما حالا همه شما در کار خود هستید. به طور فعال "Seagull" را در تئاتر به نام Stanislavsky به کار می گیرد. به نظر من، شما می توانید زیبا نینا، و امروز نقش Arcadine به سادگی برای شما در نظر گرفته شده است ...

ایرینا: "متشکرم! این بدرفتاری در موضوع "Seagulls" است. و من اینجا همه بازی ها (خنده)، و آرکدین و نینا و حتی ... Trigorin را بازی خواهم کرد. این پروژه سه مدیر را انجام می دهد: یوری Mavitsky، یوری Kvyatkovsky و Kirill Pullopt. من در بخش دوم، خاتکوفسکی مشغول به کار هستم. من همچنین تمرین Tartuf را در Grigoryan مدیر جوان آغاز کردم، که من فقط به دنبال آن هستم. و در کانال اول، آنها در مورد نشان دادن "شور و شوق اسرار آمیز" در Vasily Aksenov، من نقش کوچک، اما ستاره - بازیگران Tatiana Lavrof. او در زندگی من آشنا بود، او Gertruda را بازی کرد، و من در بازی دیمیتری Krymova بازی کردم. زن شگفت انگیز! و در ماه فوریه، فیلم کامل "30 تاریخ" منتشر خواهد شد.

ایرینا Greenieva و Maxim Shabalin - نمونه ای از ورزش های نادر و اتحادیه عمل

ایرینا Greenieva و Maxim Shabalin - نمونه ای از ورزش های نادر و اتحادیه عمل

عکس: Alena Polosukhina

شما گفتید که شما و حداکثر برای دختر خود نام های مختلف را برداشتید، اما زمانی که چشم های آبی او را دیدم، تصمیم گرفتم که او Vasilisa باشد. اما همه کودکان با چشم های آبی متولد می شوند ...

ایرینا: "بله، اما من آن را نمی دانستم! (می خندد.) و حالا او چشمان قهوه ای دارد. اما او واقعا واقعا بسیار خوب است. اول، تمام زیبایی های Vasilisa، چشم با یک قطر دردناک، مورب. دوم، حکمت. و سوم، با شخصیت - و دختر ما چنین است. در روز، که به زایمان منصوب شد (و ما در اسپانیا بودیم)، فروش آغاز شد. من رفتم و Vasilisa گفت: "نشستن، لطفا، حتی کمی." (لبخند می زند.) و او به من گوش داد، در شب متولد شد. من خرید فوق العاده و خودم و او را ساخته ام. به هر حال، من فکر کردم که من از بیمارستان زایمان به عنوان نازک به عنوان آن را قبل از آن آمده است. و حتی لباس قرمز Terekhov قرمز با قطار، با یک آویز به بیمارستان آمد. من می خواستم واسیلی را در تخلیه نگه دارم. و بیست کیلوگرم برای بارداری را به ثمر رساند. دکتر پرسید: "اینجا چی هست؟" "من پاسخ دادم:" لباس من گذاشتم، تو را ترک کردم. " او گفت: "بیایید ببینیم." (خنده حضار)

پس از ازدواج و تولد Vasilisa، آیا دوست دارید لباس زیبایی داشته باشید؟

ایرینا: "من هرگز برای مردان و یا برای کسی لباس پوشیدم. من معتقدم که هدف زن زیبا است. لباس، سبک - چنین چیزی غیر مهم نیست. ما می توانیم دنیای درونی یک فرد را بخوانیم تا ببینیم آیا او یک ماهیت دشوار است، خوشحال است که او می خواهد به ما بگوید. من نمی توانم بی نظیر زن را درک کنم، که دستش را تکان داد. این به این معنی است که او زندگی را دوست ندارد، از او قدردانی نمی کند. وقتی وارد موسسه تئاتر شدم، من فقط دو لباس داشتم - یکی از پارچه های سبک وزن، یکی دیگر از پشم. من فقط یقه را عوض کردم. همچنین یک یقه ی سیاه و سفید و یک دامن مداد وجود داشت. به یاد داشته باشید که چگونه Gablu یک بازنشستگی را ارسال کرد، چهل روبل، و من خودم برخی از ژاکت های زیبا را خریدم، و سپس یک ماه از گرسنگی و خوردن در یک وظیفه در بوفه. اما هنوز هم سعی کردم کمد لباس من را دوباره پر کنم. من اولین بار به پوشیدن جوراب های سیاه شدم، من آن را در عکس های مادربزید دیدم. من بعدا به من نگاه کردم مثل یک دیوانه، و اکنون می توان آن را در پرادا مشاهده کرد، دیور ... "

و چگونه با زندگی انجام می دهید؟ هنگامی که شما فقط ازدواج کردید، گفتید که در خانه نمی خورید. من می دانم که شما دوست داشتید کف را در مقابل اجرای، و بیشتر، به نظر من، هیچ چیز ...

ایرینا: "بله، این در حال حاضر یک مراسم است، من هنوز هم طبقه های خود را قبل از عملکرد. من باید خانه را ترک کنم و پاکیزگی کامل وجود داشته باشد. به نظر من، در غیر این صورت در بازی قابل مشاهده خواهد بود. من هنوز آن را دوست نداشتم، من آن را در خلق و خوی یا تعطیلات انجام می دهم. مثلا می توانم کیک را برای عید پاک بر روی دستور العمل مادربزرگم پخت کنم. "

به تازگی، شما به یک آپارتمان جدید در مرکز مسکو نقل مکان کردید. آیا دقیقا همان چیزی است که شما رویای؟

ایرینا: "بله، فقط این. این قرن XIX Century سودآور: سقف های بالا، بسیاری از ویندوز، یک سالن بزرگ. شما می توانید هتل ها را ترتیب دهید و اشعار را بخوانید، در حال حاضر آن را مد است. "

رویاها حقیقت دارند؟

ایرینا: "خب، نه همه. من چند ایده دیگر دارم (می خندد.) اما من فکر می کنم که در اصل یک فرد در رویاهای خود بیدار می شود و سپس عمل می کند. رویاها فقط به ما نمی آیند خدای آنها به ما هدف می دهد، از جمله ما باید باشد. اما شما باید سخت کار کنید تا آنها را به واقعیت برسانید. "

ادامه مطلب