ویکتور Drobysh: "رشوه در یک میلیون دلار من در چمدان به دست آوردم"

Anonim

ترجمه شده از یونانی نام او به معنای "برنده" است. ویکتور Drobysh فردی است که نباید نمایندگی شود. او یکی از موفق ترین تولید کنندگان و آهنگسازان در کشور ما است که او می خواهد هر هنرمند تازه کار را کار کند. در Mediakruks، Drobysh شهرت "پسر با شخصیت" است، که قادر به دفاع از منافع خود است و به طور منظم نیست. اما از لحاظ خانواده، تولید کننده مهربان تبدیل به یک مرد شگفت آور نرم و مستحکم شد، که به فرزندانش با حساسیت و عشق به آنها مربوط می شود.

ما می توانیم بگوییم که Drobysh پدر افتخار است. در یک زمان، تاریخ روشن عشق آهنگساز به همسر آینده تاتیانا به طور دقیق در مجلات توضیح داده شد. این دختر او را در نگاه اول - نه تنها با زیبایی او، بلکه همچنین با این واقعیت که او هرگز به دنبال صحنه بود، فتح کرد. او همسر و مادر عالی شد، چه ویکتور هرگز متوقف نمی شود در مصاحبه خود تکرار شود. بنابراین، "لینک های راننده"، نقاط تاریک در بیوگرافی Drobysh، با مطبوعات، او به راحتی ارتباط برقرار می کند. اما به دلیل حجم کار، همیشه در این زمان ممکن نیست. به عنوان مثال، این مصاحبه ما سه بار منتقل کردیم، هرچند دلیل آن ارزشمند بود - مشارکت در تلویزیون نمایش "دو صدای".

ویکتور Drobysh:

در دوران کودکی، ویتا کوچولو در همه ی پسر PAI نبود. "دولت حیاط روح" توسط برخی معجزه ترکیب شده در او با عشق به موسیقی

عکس: سرویس مطبوعات ویکتور Drobysh

"ویکتور، شما مشغول و مورد نیاز در یک PR اضافی." و در عین حال عضو هیئت منصفه در نمایش "دو صدای" در STS شد؟

- و من ایده این انتقال را دوست داشتم، رابطه والدین و کودکان. من دیدم پدران با فرزندان خود ارتباط برقرار می کنند، آن را بازی می کنند، از آنها حمایت می کنند. من اعتقاد دارم که این انتقال یک شارژ مهم انسانی را حمل می کند. به عنوان مثال، من خیلی بهترین پدر بودم تا قبل از آن بود. در چنین پروژه هایی، من همیشه برای شرکت کنندگان کوچک متاسفم. در برخی مواقع من حتی فکر کردم، احتمالا، بیهوده در آن دخیل بود. نه اینکه من نوعی شکوهی هستم، اما وقتی می بینم که به خاطر بچه های من می بینم، به خودی خود نمی شود. اما پس از آن به نحوی جمع آوری شد: از آنجا که این قوانین بازی، به این معنی است که آنها باید برای این آماده باشند.

- چه فکر می کنید، و چرا والدین در این شرکت شرکت می کنند؟

- برخی، من فکر می کنم، تصمیم گرفتم رویاهای خود را بسازیم. تمام عمر من آنها را در موسیقی مشغول به کار می کنند و هرگز فرصتی برای آواز خواندن در جایی نداشتند، مگر در کارائوکه یا دوش. و اینجا - بتز! آنها در مرحله هستند، آنها به کل کشور نشان داده شده است. گاهی اوقات آنها حتی فراموش کرده اند که فرزند فرزندشان، که فقط یک وسیله برای رسیدن به صحنه بود. و در اینجا آنها بر روی یک واکنش هیئت منصفه دشوار در چهره من اجرا می شوند. و با توجه به والدین دیگر، واضح است که آنها به موسیقی مربوط نیستند و همیشه به یادداشت ها نمی افتد، اما آنها می خواهند به کودک خود کمک کنند! من به آنها نگاه می کنم و تحسین می کنم.

- شما همچنین چنین پدر و مادر ...

- من پسر حیاط را بزرگ کردم. و با چنین وضعیتی من، هیچ چیز پیش بینی کرد که من به موسیقی تبدیل شدم. اما به نوعی تبدیل شد و صعود کرد و مدت زیادی برگزار شد. فقط سال ها در سیزده ساله "من از دست دادم". این چنین سن، افزایش هورمون ها زمانی است که پسران سقف را سوار می کنند. بنابراین افکار باور نکردنی در سر ظاهر می شود! پس از همه، من، داشتن فیزیک و ریاضیات، به طور کلی، بدون درک این، به دوره های آماده سازی رفت تا ثبت نام در مدرسه فنی ساخت و ساز ساختمان.

اگرچه ویکتور تلاش کرده است تا سرنوشت را تغییر دهد و به هواپیما برود

اگرچه ویکتور تلاش کرده است تا سرنوشت را تغییر دهد و به هواپیما برود

عکس: سرویس مطبوعات ویکتور Drobysh

- و چرا؟ برای شرکت، احتمالا؟

- خب بله. برخی از مورون از این مدرسه فنی آمدند و شروع به گفتن چگونگی خنک شدن فضا، هواپیما کردند. و من تصمیم گرفتم که همه چیز، من می توانم Tsiolkovsky. چرا ناگهان؟ .. به یاد داشته باشید که من به این دوره ها در شب ها رفتم، مدرسه موسیقی را از دست دادم، و یک بار معلم را فریاد زد: "من به موسیقی شما نیاز ندارم! من یک فروشگاه هواپیما هستم! " او پاسخ داد: "احمق! کدام یک از طراح است؟ " من به پدر و مادرم آمدم، گریه کردم: "آیا شما به طور کلی درک می کنید که چه اتفاقی می افتد؟! ما مرد را از دست می دهیم. " و سپس من شرمنده بودم من فکر کردم: اما من حتی هیچ چیز در ریاضیات نیست. خوب، من می توانم، البته، دلار برای روبل برای بازنشستگی، به ویژه از آنجایی که در حال حاضر و دستگاه ها کمک می کند، اما این همه است.

- هنوز، اشک های تیز در شما تحت تاثیر قرار گرفته است یا پدر کلمات مناسب را پیدا کرد؟

- با یکدیگر. هنگامی که والدین در چنین لحظه ای سهل انگاری را نشان می دهند، می توانید کودک را از دست بدهید و آن را ناراضی کنید. من خوش شانس بودم که دست سخت من من را به دست سخت من فرستاد. وای! در حال حاضر حتی ترسناک است که تصور کنید که اگر من از موسیقی پرش کنم، چه خواهد بود. پس از همه، من همچنین می خواستم در فوتبال زمستان ترک کنم، زیرا لازم بود در مدرسه شبانه روزی انجام شود.

- تا آنجا که من می دانم، فوتبال یک سرگرمی دارد.

- بله، فوتبال و هاکی. اما در این من حرفه ای نیستم و من خوشحالم که زندگی من این اتفاق افتاده است. اگر من موسیقی را پرتاب کرده بودم، بدتر می شود و بعضی از بازیکنان هاکی را که می دانستند چگونه می توانند بر روی پیانو قرار گیرند. احتمالا، با این حال، خدا استعداد موسیقی بیشتری را در من گذاشت.

- شما گفتید: با دست سخت ثابت کنید. احتمالا، در رابطه با یک نوجوان آن کار می کند، تنها اگر والدین از اقتدار استفاده کنند.

- آره. و برای این منظور شما باید به طور مداوم با فرزندتان باشید، به او توجه کنید. گاهی اوقات فکر می کنم که من به فرزندانم رفتار می کنم: آنها تغذیه می شوند، آنها تغذیه می شوند، لباس پوشیدنی دارند، هر کدام دارای اتاق خود هستند. اگر آنها بالش را با یک عنکبوت یا یک قیاسی دوست داشته باشند، او آنها را خواهند داشت. اگر آنها می خواهند آجیل بخورند - آجیل، بستنی - بستنی وجود خواهد داشت. من تمام خواسته های خود را، بالن ها انجام می دهم. و به اندازه و بزرگ، آنها نیازی به پدر ندارند، که در تمام هفته نیست، در آخر هفته تلاش کرد تا کمبود توجه را با کمک موسی پوسی بازپرداخت کند. بسیار مهم تر روزانه، مشاهدات معمول. به هر حال، پس از آن انتقال آن شرمنده شد، و من شروع به درمان وظایف پدرم خود را به روش های مختلف. تیراندازی به پایان رسید در ساعت دو صبح. در حالی که من آمده ام - این سه ساعت بود. بچه ها به باغ به باغ می روند. اما من هنوز هم در Autopilot بالا رفتم، دندان هایم را پاک کردم و با آنها صبحانه نشستم. من چت کردم، نوعی جایزه را به آنها دادم، آنها را صرف کرد. و بنابراین آن را در روح خوب بود، زیرا من آنها را در صبح دیدم! و حالا من یک هفته امتحان می کنم حداقل آنها را به خواب رفتن و یا انتخاب از مهد کودک. برای پسر، پدر بزرگترین مثال است. در اینجا دانا می بیند که من هاکی را دوست دارم، و در حال حاضر بازی می کنم.

با همسر عزیزش تاتیانا، دختر لیدا و پسر بله

با همسر عزیزش تاتیانا، دختر لیدا و پسر بله

عکس: سرویس مطبوعات ویکتور Drobysh

- آیا موسیقی انجام می دهد؟

- موسیقی مانند لیدا، و دانی علاقه مند به هاکی است. من به طور کلی طرفدار سلسله های خلاق نیستم. من فکر می کنم که نباید کودکان را مجبور به پیروی از قدم های خود کنید. اگر، البته، کودک چنین تمایل دارد، من کمک خواهم کرد، و به زور - چرا؟ علاوه بر این، زودتر از چهار سال پیانو استفاده می شود. کودک باید دوران کودکی داشته باشد. من به برخی از والدین نگاه می کنم: آنها در سه سال یا چهار ساله فرزند دارند و انگلیسی ها یاد گرفته اند و آنها موسیقی و رقص و باله دارند. بچه از سنین اولیه در حالت استرس زندگی می کند. به او فقط یک احمق برای آشپزی بدهید! اگر زندگی خود را سازماندهی کنید، خیلی بهتر است که زمان کمی آزاد باشد. بیکار بودن یک نوجوان را به خیابان هدایت می کند - در معنای بد کلمه. به یاد داشته باشید که من به یاد می آورم، کسانی که از بچه ها هیچ کاری نکردند، به خیابان رفتند - آنها از طریق گودال ها فرار کردند، آنها بر روی پناهگاه ها رفتند، فریاد زدند، فریاد منطقه منطقه را به منطقه تنظیم کرد. اما من، هر چند او یک مرد خیابانی بود که در چارچوب والدین من را برگزار کرد. و علاوه بر مدرسه موسیقی و بازی در پیانو، لازم بود هر روز هر روز پنجاه صفحه را بخواند. من نمی دانم چرا پدرم چنین اندازه ای از آموزش را انتخاب کرد. او خودش را دوست داشت که بخواند و یک مرد بسیار هیجان انگیز بود، با وجود این واقعیت که تمام عمر خود را در کارخانه کار می کرد. در اینجا برخی از مادران می گویند: پسر من به هشت ماه رفت و من در نه، و سال من در حال حاضر، و او هنوز ادامه نیافت. پس چی؟ تفاوت در چیست؟ نکته اصلی این است که در آن آمده است.

- زن تاتیانا با شما موافق هستید؟

- نه واقعا. او "معلم سخت" دارد. علیه کودکان برای تحسین، سعی کنید آنها را تحسین کنید. و من، برعکس، آنها را تخلیه می کنم. (می خندد.) بنابراین سیستم تربیتی ما متولد شده است. به طور کلی، آنها به طور معمول رشد می کنند. کسی می داند، قرعه کشی، خواندن، اشعار را به زبان انگلیسی بگوید. لیدا می خواند، اسکیت های Danya سوار می شود.

- و پسران مسن تر خود را با موسیقی نداشتند؟

- چرا؟ آنها متصل هستند ایوان درامز را بازی می کند ارشد، والری، - گیتاریست، حتی چیزی خسته شده است. اما در عین حال در یک بانک کار می کند. موسیقی او را به عنوان یک سرگرمی. او چنین شرایطی ندارد: اگر من یک آهنگ بنویسم، من چیزی برای خوردن ندارم. هنگامی که یک موسیقیدان از خلاقیت پول می گیرد، این یک معجزه است.

با خواننده، شکوه و استاس پیکی، آهنگساز چندین سال کار کرده است، آنها قبلا به طور عملا مانند اعضای خانواده هستند

با خواننده، شکوه و استاس پیکی، آهنگساز چندین سال کار کرده است، آنها قبلا به طور عملا مانند اعضای خانواده هستند

عکس: سرویس مطبوعات ویکتور Drobysh

- آیا شما همیشه رابطه خوبی با پول دارید؟ آنها می گویند هر فرد "پول نقد" دارد. یک ضربه، ضرب و شتم، هیچ چیز بیرون نمی آید، و به پول و لیپوت دیگر.

- من همیشه کاملا هماهنگ شدم چنین به طوری که در حال حاضر فقط یک فاجعه نیست. من به یاد داشته باشید زمانی که من با گروه "Earthlings" صحبت کردم، اولین دستمزد خود را در Lenconcert دریافت کردم - نه صد و نود و نهم روبل! مقدار آن در آن زمان بزرگ است. والدین من دو صد دارند. و من، یک پسر جوان، این پول را در دستانم نگه دارید و فکر کنید: "بنابراین، چیزی باید با آنها انجام شود!" (می خندد.) ما حتی زمان و صرف وقت نداشتیم. آنها حقوق و دستمزد دریافت کردند، در تور، آمدند، پول گرفتند، دوباره ترک کردند. هیچ افکار وجود نداشت: جمع آوری، پیوستن به تعاونی، خرید یک آپارتمان. یا خرید ماشین. تف کردن بر روی آن علاقه مند نیست

- و دختران؟

- هرگز به خودی خود پایان نیافت. ما محبوب بودیم، کنسرت ها را دادیم - طرفداران حداقل اشکال زدایی. من در مورد رابطه جنسی در مورد رابطه جنسی صحبت می کنم. افرادی هستند که از این محروم هستند، پس وقتی اولین ایده به نظر می رسد، که آنها دارند: خود را با جوجه های زیبا احاطه کرده اند. ما درآمد بیشتری کسب کردیم، بیشتر آنها به موسیقی وارد شدند. من خوشحالم که در سال های جوانم به این شرکت رسیدم. من از ایگور رومانوف بسیار سپاسگزارم، که همیشه برای من نمونه ای بوده است. هر دو ولادیمیر Kiselev، رئیس Earthlings، نقش مهمی در زندگی من ایفا کردند. من از این واقعیت سپاسگزارم که در دهه نصوه من را از هر یک از این زباله ها با مواد مخدر ندیده ام. Kiselev، که من را به گروه "سنت پترزبورگ" فراخواند، بلافاصله گفت: "من منظورم این است: اگر حداقل یک بار شما را با مواد مخدر می بینم، بلافاصله از گروه خارج می شود." من فکر کردم: بله دروغ گفتن، Ponte. اما بچه ها گفتند: "نه، او واقعا چنین است. هدف - خداحافظ، مذاکرات. و این ترس من را در مسیر باریک گذراند تمام وسوسه ها. من هنوز می توانم بگویم که در این رابطه "باکره". مواد مخدر به هیچ وجه سعی نکردند

ویکتور Drobysh:

Drobysh چند بار تولید کننده "کارخانه ستاره" بود. هنگامی که او سعی کرد رشوه بگیرد

عکس: سرویس مطبوعات ویکتور Drobysh

- چگونه شما دریافت کردید که شما در خارج از کشور زندگی می کنید، و سپس به میهن خود بازگشت و بلافاصله شروع به کار با چنین ستارگان از مقدار اول، مانند والری و کریستینا Orbakaite؟

- این فحش من و رویکرد درست بود. من برای موفقیت آیندهم خیلی زیاد بودم. در سال 1994، بچه ها و من به آلمان رفتم. ماشین های فروخته شده، تمام پول در پروژه خود سرمایه گذاری شد - گروه Pushkin. من فکر می کنم این یک گروه بسیار با استعداد بود، اما ما پرواز کردیم. به دلایل مختلف: سیاسی، اقتصادی. پس از آن، من معلوم شدم یکی برای یکی با زندگی است. بی پول. او مانند گاو کار کرد، سه ساعت در روز خوابید. دادن درس های موسیقی، ترتیبات ساخته شده، آهنگ ها را نوشت. سپس خانواده من و من به فنلاند نقل مکان کرد. همکاری با Doet حیوانات خانگی وجود داشت. آنها آهنگ Dadidam را آواز می خوانند (بعدا بلدرسی کریستینا Orbakaite). ورود به کن به جشنواره موسیقی، من از "همکاران" روسیه دیدم. بسیاری فکر کردند که من فین بودم

- و شما به نظر می رسد

"بله،" من می گویم، "من فین نیستم، من روسی هستم." - "و آنچه در روسیه کار نمی کند؟" اما من می دانستم که فساد چیست. من متوجه شدم که شش سال گذشت، من نمی فهمم هر کس را در نمایش کسب و کار می داند در حال حاضر گران تر است. و من همه را رد کردم . اما من خیلی بیشتر از پول دریافت کردم. شهود، Flair، همانطور که می خواهید، اما آهنگ های من انجام شده توسط این هنرمندان به بازدید شد. سپس من به کانال اول، به "کارخانه ستاره" به عنوان تولید کننده دعوت شدم. در حال حاضر یک مرد نسبتا معروف.

- چه فکر می کنید، آیا شما "آزمایش لوله های مس" بوده اید؟

- شاید اگر این اتفاق در سال 1986 اتفاق افتاد، من سقف را رانندگی می کنم. اما من تا به حال، و قطره. من می دانم که کار موسیقیدان چیست؟ و موفقیت او به موفقیت او رسید کاملا یک مرد بالغ. همانطور که Alla Borisovna می گوید، با افراد معروف، شما باید در دومین بار آشنا شوید. نه، این در مورد من نیست من تغییر نکرده ام

ویکتور قطعا دارای Flair است: آهنگ های او اغلب به بازدید می شود. بنابراین، بسیاری از هنرمندان رویای خود را در میان بخش هایش قرار می دهند

ویکتور قطعا دارای Flair است: آهنگ های او اغلب به بازدید می شود. بنابراین، بسیاری از هنرمندان رویای خود را در میان بخش هایش قرار می دهند

عکس: سرویس مطبوعات ویکتور Drobysh

- درست است که در "کارخانه ستاره" شما رشوه - یا یک میلیون روبل، چه دلار؟

- میلیون دلار، به طور مستقیم در چمدان به ارمغان آورد. بزرگ این چمدان از زمان شوروی، که آنها در ارتش نگهداری می شدند. و اگر چه این شخص آن را به آرامی به ارمغان می آورد. نه، او در طی یک شکست سه دقیقه ای وارد شد و او را به سمت پیانو بریده بود. و اطراف یک دسته از مردم. احتمالا همه چیز، فکر کرد که این تکنسین می تواند برخی از ابزارها را به ارمغان بیاورد. و من یک چمدان Tikhonechko فرار کردم - مامان عزیزم، پول زیادی! من قبل از آن یک میلیون دلار دلار دیده ام. به هر حال، در دیپلمات، همانطور که در فیلم نشان داده شده است، او مناسب نخواهد بود. این مرد می گوید: "خب، همانطور که آنها موافقت کردند. یک میلیون نفر وجود دارد. " فشار من افزایش یافت، آن را ترسناک تبدیل شد. سر در حال چرخش است که پلیس در حال حاضر آمده است و به عنوان در فیلم ها در مورد گانگستر ها چرخانده می شود. اما وسوسه، من اعتراف کردم، بود. من حتی شروع به متقاعد کردن خودم کردم: "اگر او بخوابد؟ خوب، یا آواز خواندن، اما حداقل زیبا؟ ". اما وقتی او بیرون آمد، متوجه شدم که پول کمک نمی کند. آنها آن را از "کارخانه" رانندگی می کنند، و سپس برای این میلیون باید گزارش شود. و ناگهان این شخص همه چیز را می گوید! من به این مرد نزدیک شدم و گفتم: "نگاهی به چمدان، معامله انجام نخواهد داد!" و پس از آن توهین به خواندن این بود که این فساد ترین "کارخانه ستاره" در کل تاریخ است که تنها فولز وجود دارد.

- آیا شما همیشه در مورد موفقیت تجاری فکر می کنید؟ این به این معنی بود که من مجبور شدم "گام بر روی گلو گام بزنم"، زیرا شما فهمید: هیچ ضربهی وجود نخواهد داشت؟

- من آهنگ های مورد علاقه، مانند "دختر در یک کاسه"، "تقلید". من بلافاصله متوجه شدم که آنها در کشور ما باز نمی شوند. آنچه که "فرمت نیست" نامیده می شود، نه برای مصرف گسترده. آنها "Groaden Golden Groaden" را برنده نشدند، و چه؟ آنها هنوز هم مثل من هستند

ویکتور Drobysh:

ویکتور در "دو صدای" نشان می دهد، ویکتور گاهی اوقات برای شرکت کنندگان کوچک متاسفم: بنابراین عاطفی آنها انتقاد را تجربه کرده اند

عکس: سرویس مطبوعات ویکتور Drobysh

- آگاهی از قدرت بر سرنوشت هنرمندان - برای شما چیست؟

- مسئولیت بزرگ این اتفاق می افتد به من می آید و می گویند: "با من یک قرارداد را امضا کنید!" و من امتناع می کنم، نمی خواهم. این همانند یک کودک اضافی برای قرار دادن گردن است. Stas Pieha در حال حاضر پانزده ساله با من، در چشم من بزرگ شده است. من تمام بیماری های او را می دانم، همه زنانش، که او می خورد، نوشیدنی ها، چند بار در Crossbar می کشند. من می دانم که در زندگی شخصی شهرت چه اتفاقی می افتد. ما همه در یک خانواده بزرگ هستیم. به طور مداوم برخی از درگیری ها برای از بین بردن کسی با کسی که به Myrchi، مذاکره، ملاقات، ملاقات با افراد ضروری وجود دارد. افتتاح شد در کرملین یک کنسرت بزرگ، Anchlag. من خوشحال هستم و او خوشحال است و تمام بقیه نیز خوشحال است، اما فکر می کنم: "و من، و من؟ من همچنین می خواهم یک کنسرت در کرملین. " و من همه آنها را دوست دارم و من گروگان از وضعیت را دریافت می کنم. بنابراین من مسئولیت جدیدی دارم، یک "کودک جدید" - یک مرد با استعداد Sasha Ivanov. این امید من، حقوق بازنشستگی من، غرور من است. من یک هنرمند را از آن ساختم و می توانم با خیال راحت به استراحت بروم. او از بلاروس، ما برخی از ریشه ها را با او داریم. امسال ما برای حق ورود به سطح اروپا مبارزه خواهیم کرد و به یوروویژن بلاروس می رویم.

- شما فردی با اعصاب فولادی هستید.

- نه. و این بزرگترین مشکل من است. من اخیرا در برخی از مصاحبه مجله با Gerard Depardieu خواندم. او پرسید: "شما قبلا یک مرد بالغ هستید. مهم ترین زندگی در زندگی آموخته اید؟ " او: "من آموختم که دوباره واکنش نشان نکنم." و درست تمام بزرگترین شکست من از احساسات بیش از حد رخ داده است، و لازم بود که در مورد آن با سر سرد فکر کنید.

- شما در خانه، سخت است؟

- من؟! بله، من حداقل یک بار فرزند را مجازات کردم؟ گاهی اوقات احساس می کنم که من باید آن را بر روی الاغ، خوب یا حداقل صدای افزایش دهم. اما نه. من می گویم سرب: "اگر شما در حال حاضر نمی توانید به خواب بروید، می دانید که من الان شما را انجام خواهم داد؟ میدونی؟! " او Cilias را رنگ می کند: "من می دانم، پدر. هیچ چیزی". و من یک بوسه هوا را می فرستد

ادامه مطلب