Polina Strelnikova: "دوستان باور نکردند که ما استخوان های طلاق داده ایم"

Anonim

والدین با انتخاب نام او اشتباه نبودند. پس از همه، Polina از یونانی به معنای "آفتابی، روشن" ترجمه شده است. به عنوان یک کودک، او به شدت متقاعد شد که این تنها این بود که این جهان به این دنیا آمد، وظیفه او این است که نور و خوب را حمل کند، کمک به دیگران بهتر می شود. درست است، پدر و مادر - مهندسان حرفه ای - و نمی توانستند فکر کنند که پولینا چنین مسیری را برای انجام "ماموریت" مانند عمل انجام خواهد داد. در مینسک، قهرمان ما فارغ التحصیل از آکادمی هنر بلاروس است. برای فیلمبرداری در فیلم آغاز شد، در حالی که هنوز یک دانش آموز است. او موفق به شرکت در تولید چندین تئاتر شد و کاملا خوشحال بود که چگونه حرفه ای بسته شد. اما پس از آن زندگی به نوبه خود شیب دار ساخته شده است. در فیلمبرداری از فیلم تلویزیونی "در ظهر بر روی اسکله"، پولینا با یک شوهر آینده، بازیگر روسیه، کنستانتین Strelnikov، بازیگر روسیه ملاقات کرد. این احساس خیلی قوی بود و عمیق بود که جوانان تقریبا بلافاصله پس از پایان پروژه ازدواج کردند. پس از گذراندن چهار سال پیش به مسکو نقل مکان کرد، پولینا نه تنها نام خانوادگی Syrkina را در نام خانوادگی شوهرش تغییر داد، تا حدودی او مجبور بود تمام طرح حرفه ای را شروع کند. امروز، بازیگر جایگاه خود را نه تنها در تلویزیون، بلکه در قلب مخاطب قرار داد. اما ازدواج، متاسفانه، سقوط کرد. در مورد این که چرا این اتفاق افتاد و به حفظ خوش بینی کمک می کند، پلیینا در مصاحبه ای گفت.

- Polina، نگرش شما نسبت به 8 مارس چیست؟ این تعطیلات چیست؟

- نمی توانم بگویم که من منتظر او هستم. اما برای من، هر تعطیلات یک دلیل برای گفتن با بستگان شما است که من آنها را دوست دارم که من عجله دارم. در خانواده ما این اتفاق افتاد که در 8 مارس ما تمام خانواده را از مادربزرگم ملاقات می کنیم. بنابراین، برای من او جاده ها، گرما است. چرا که نه؟ ما یک بار دیگر دوباره به عزیزان خود توجه نمی کنیم. بنابراین من هستم

- تاریخ ظهور این تعطیلات همراه با مبارزه برای برابری طبقه است. فکر میکنید چیزی تغییر کرده است؟ چه ویژگی هایی باید یک زن مدرن داشته باشد؟

- البته، تغییر کرد. و در زنان، و در مردان. سرعت زندگی بسیار فشرده شده است. این به دست آوردن بزرگ ما و مشکل ما است. خیلی وقت ندارم که این کار را ببینم چه زن مدرن باید باشد؟ به نظر من، به نظر من، علیرغم این واقعیت که سن آنها شرایط خود را دیکته می کند، ما هنوز باید کیفیت اولیه خود را نشان دهیم: مهربانی، فروتنی، زیبایی، حکمت. دشوار است، زیرا زنان مسئولیت های کمتر و یا حتی بیشتر از مردان نیستند.

سبک: نادین اسمیرنوا؛ آرایش: Anastasia Baranova (هنرمند رسمی آرایش کارخانه)؛ مدل مو: IRA Sanchez (هنر هنر الکساندر Todchuk). لباس، Tarik Ediz؛ گوشواره، دیور؛ حلقه، سنت لورنت

سبک: نادین اسمیرنوا؛ آرایش: Anastasia Baranova (هنرمند رسمی آرایش کارخانه)؛ مدل مو: IRA Sanchez (هنر هنر الکساندر Todchuk). لباس، Tarik Ediz؛ گوشواره، دیور؛ حلقه، سنت لورنت

عکس: آلیس گوتکین

- آیا شما آن را دوست ندارید؟

"هیچ چیز از آن تغییر نمی کند یا نه." این یک واقعیت عینی است که مقاومت در برابر آن دشوار است و حتی تا حدودی احمقانه است. اگر می گویم، "من آن را متناسب نیستم. من یک شاهزاده خانم در تمام این هرج و مرج خواهد بود، "این یک بازداشت خواهد بود.

- به هر حال، در یکی از مصاحبه های خود را خوانده ام که در دوران کودکی من اعتقاد داشتید که در زندگی گذشته شاهزاده خانم ها وجود داشت.

- من برای این بیانیه جدی نخواهم بود. (می خندد.) به نظر می رسد که در دوران کودکی همه چیز در مورد آن اعتماد به نفس است. تا سن خاصی، به نظر می رسد که ما خاص، استثنایی هستیم و جهان طراحی شده است که خوشحال باشد.

- در خانواده شما ریخته شد؟

"من نمی توانم بگویم که او یک کودک خراب را بزرگ کرد و هر کس هذیان من را به هیچ وجه به دست آورد. به طور کلی، برای من یک شاهزاده خانم نوعی داستان در مورد هذیان و لباس نیست. اگر چه، البته، شاهزاده خانم باید زیبا باشد و باید شاهزاده زیبای او را دوست داشته باشد. (لبخند می زند.) شاهزاده خانم یک ماموریت بزرگ است، این مسئول همه مردم در این سیاره است. در عوض، آن را از آگاهی از انحصار آن رفتم که من نه تنها زندگی نمی کنم، باید جهان را نجات دهم. چنین قهرمان شاهزاده خانم. (خنده حضار)

- آیا شما در مدرسه دوست داشتید؟

- من هم اینچنین فکر میکنم. اگرچه من Ballerina نیستم. در کلاس های ما، دختران تحصیل کرده اند، برخی از مفاهیم مدرسه بسیار موفق تر هستند. اما من همیشه در موقعیت های اول نیستم، بلکه در رهبران تیم بود. بله، به نظر من که دوست داشتم. من جوجه تند تند نبودم و نمی توانستم نسبت به خودم نگرش اشتباه را شکایت کنم.

- در حال حاضر، پس از آن شما یک لمس، داستان عاشقانه مرتبط با پسر همراه با آنها به شما رفتید به مهد کودک با هم ...

- بله، من یک پسر داشتم مثل همه شاهزاده خانم ها، من عاشقانه هستم. (لبخند می زند.) نه، در واقع این مورد نیست، من عاشقانه نیستم. با سن، بسیاری از توهمات گم شده اند. اما در جوانان هر کس برخی از انواع فلر را احاطه کرده است. با آن پسر، ما عشق زیادی داشتیم، فکر کردیم که آنها ازدواج می کردند و تمام زندگی من را ازدواج می کردند. (لبخند می زند.) و در مدرسه من رمان های زیادی نداشتم، آنها عمدتا در دبیرستان ها اتفاق افتاد.

- آنها مثبت بودند یا با تراژدی حمله؟

- همه عشق در شانزده سال همیشه با حمله غم انگیز است. اگر هیچ درام وجود نداشته باشد، ما از آن فکر خواهیم کرد. ما به دنبال آن هستیم، کشت می کنیم. و من در شب گریه کردم و اشعار را نوشتم و آهنگ را به هدف عشق او اختصاص دادم.

لباس، Tarik Ediz؛ گوشواره، RL Gewel

لباس، Tarik Ediz؛ گوشواره، RL Gewel

عکس: آلیس گوتکین

- بسیاری از بازیگران اعتراف می کنند که آنها برای احساسات قوی به این حرفه آمدند که نمی توانند در زندگی واقعی احساس کنند.

- در ابتدا به این حرفه رفتم. برای اولین بار، من برای اولین بار به تئاتر آمدم و از آنجا با آگاهی کاملا تغییر یافته بیرون آمدم. این اقدام من را به یک تصور ناخوشایند تبدیل کرد. به نظر من به نظر می رسید که افرادی که چنین معجزه ای را در صحنه ایجاد می کنند، فقط نوعی Kudesniki، Celersists، آنها واقعا جهان را بهتر می کنند. و هنگامی که چند سال بعد تصمیم گرفتم سرنوشت خود را با این حرفه کراوات کنم، وعده دقیقا همان بود - من می خواستم نور و خوب را تحمل کنم. من به دنبال شهرت، محبوبیت نیستم. و من به دنبال آن نیستم - علاوه بر این، او مرا ترساند. من در مورد فیلم فکر نکردم فقط در مورد تئاتر، صحنه، مقدس، که به دلیل تبادل انرژی، تعامل بین کسانی که در صحنه و مخاطب است، که به عملکرد آمدند کمک می کند تا تمیز تر، بهتر شود. به نظر می رسید که بسیار مهم بود. همانطور که برای احساسات - داستان دیگری وجود دارد. پس از آمدن به حرفه، در حال حاضر پیکربندی روان فیزیک خود را به شیوه ای متفاوت، ما، بازیگران، تبدیل به یک نوع معتادان به مواد مخدر انرژی. و هنگامی که احساسات قوی را متوقف می کنید، نقش ها را بازی می کنید، ما شروع به جستجوی "دوپینگ" در زندگی عادی می کنیم. من با همکارانم ارتباط برقرار می کنم، دوستانی که با داستان های شخصی خود به اشتراک می گذارند و درک می کنند که و بزرگ، در حالی که ما کار می کنیم، ما در خانواده و در زندگی - مردم ناز هستیم. ما به کار رفتیم، بخش ما از "داروهای عاطفی" - و خوشحال بود. به محض این که هیچ کاری وجود نداشته باشد، هیچ پروژه های روشن وجود ندارد، "شکستن" آغاز می شود.

- آیا شما آن را از استخوان ها دارید؟

- مطمئن. به محض این که کار به وجود آمد، ما شروع به عجله به مردم کردیم. (می خندد.) هر کس در خانواده دارای دوره های دشوار است. اما هنگامی که کسی هیچ پروژه ای از ما ندارد، آنها را بسیار سخت تر می کند. حس غیر دانش خود هنوز در طبیعت بهبود نیافته است. و این نگرانی بر روی دیگران ریخته می شود. یک فرد نیاز به احساس ضروری دارد. برای من شخصا، این شماره یک نقطه برای خوشحال است.

- من تصور می کنم که چگونه آن را ترسناک و دشوار برای شروع همه چیز از ابتدا در اینجا در مسکو. پس از همه، در مینسک شما قبلا کاملا مشهور بودید.

- مشکل حتی در این نیست، بلکه در این واقعیت است که من مصونیت نداشتم، من عادت نکردم که برای جایگاه زیر خورشید مبارزه کنم. بنابراین، در شادی و یا مشکل، زندگی من بسته شد، که قبل از آن من مجبور به فشار آرنج، نیش، رفتن از طریق سر. در مینسک، من تقریبا هیچ نمونه ای را به تئاتر منتقل کردم و نه در یک، بلکه بلافاصله در چند. من حتی فرصتی را انتخاب کردم. من به سرعت به فیلم ها و تقریبا بلافاصله به نقش های اصلی تبدیل شدم. من نیازی به اثبات چیزی برای کسی نداشتم، من دعوت شدم. وقتی وارد مسکو شدم، متوجه شدم که من کاملا نمی دانم چگونه خودم را ارائه دهم، فروش. و مسکو چنین شهری است که باید بتوانید خودتان را اعلام کنید. البته، هیچ کس آمد و به من زنگ زد. کستیا سپس به من کمک کرد: هر دو از لحاظ اخلاقی و با ارتباطات او، آشنایان با برخی از عوامل. اما پس از آن معلوم شد که همه چیز خیلی ترسناک نیست، در برخی موارد در حزب تولید سینما نیز در مورد من می داند، پیشرفت های مینسک مفید بود. پس از همه، در مینسک، هنوز سینمای روسی بود. کستیا برای من مبارزه کرد، از منافع من دفاع کرد، زیرا مدتی او به عنوان مدیر من کار کرد. من کاملا در امور کسب و کار پیچیده نیستم. شما کمی می توانید به من فشار دهید، چند استدلال قوی را به ارمغان بیاورید، و من تقریبا برای غذا و برای این ایده کار خواهم کرد. (می خندد بنابراین برخی از زمان ها وجود داشت، و در حال حاضر من قبلا عامل خودم را به دست آورده ام.

لباس، Maison de Marie؛ گوشواره، نام تجاری لوکس

لباس، Maison de Marie؛ گوشواره، نام تجاری لوکس

عکس: آلیس گوتکین

- آیا شما راضی هستید، چگونه حرفه ای است؟ آیا احساس می کنید که شما به جلو حرکت می کنید، توسعه می یابد؟

- نه، من نمی توانم بگویم که من کاملا راضی هستم اما، احتمالا این ملک شخصیت من است. من نمی دانم، آیا چنین افرادی وجود دارد - کاملا با واقعیت خود راضی هستند؟ اما در عین حال من صادقانه خوشحالم که چه چیزی دارم. و من فراموش نمی کنم از این فضا، خدا، افرادی که به من کمک می کنند سپاسگزارم. من واقعا از کار من شادی می کنم اما، البته، من می خواهم به سطح دیگری بروم، و نه تنها در داستان های سریال برای شرکت در. و من واقعا میخواهم به تئاتر بازگردم وجود دارد که من در مکان من احساس می کنم، در فیلم ها، افسوس، این همیشه اتفاق نمی افتد.

- آیا شما برای چهار سال آینده اینجا هستید و به تئاتر نرسیده اید؟

"من هنوز یک دلیل را پیدا کردم، خودم را توجیه می کنم، به اشتغال مراجعه می کنم." اما در واقع، من فقط از شکست می ترسم، چه چیزی من را نمی گیرد. این تنها مشکل است.

- شاید با یک کوچک شروع کنید - با کارآفرینان؟

- شاید "(لبخند)

- شما با استخوان ها در منطقه تیراندازی فیلم "در ظهر روی اسکله" آشنا شدید. بلافاصله در عشق به یک فرد یا هنوز هم کمی در تصویر بازی کرد؟

- ما داستان خاصی داریم، رابطه ما به سرعت توسعه یافته است. و استخوان ها و من خیلی سریع ازدواج کردم. هیچ وقت برای درک و تجزیه و تحلیل چیزی وجود نداشت. سپس معلوم شد که ما کاملا افراد متفاوت هستیم. و ... ما دیگر با هم نیستیم.

— ?!

- بله، ما تصمیم گرفتیم سال گذشته بخشی را بخشیدیم. برای نیم سال من طلاق گرفته ام. تعداد کمی از مردم در مورد آن می دانند، و زمانی که من در مورد آن به دوستان صحبت کردم، آنها باور نکردند: "چه؟ آیا طلاق گرفته اید؟!". ما به نظر می رسید همه ی یک جفت هماهنگ و دوست داشتنی. بله، اگر من خودم هنوز یک سال پیش هستم، کسی گفت که ما از استخوان ها تقسیم شده ایم، من بسیار شگفت زده خواهم شد. اما این اتفاق افتاد که اخیرا آزمایشات زیادی در کنار هم قرار گرفتند. برخی از جفت ها تقسیم می شوند. و به دلایلی، آزمایش ها با هم تجربه نکردند، بلکه تنها بود. حالا، خدا را شکر، همه چیز زنده، سالم است، و ما روابط خوبی با استخوان داریم. او یک فرد بسیار ارزشمند است، و من به خاطر همه چیز به او سپاسگزارم، او به من کمک زیادی کرد. داستان ما با استخوان ها توسط هر دو ما مورد نیاز بود، و من به شدت افزایش یافت. او برای همیشه یک مرد بومی برای من باقی خواهد ماند. این مورد زمانی نیست که مردم چهار سال زندگی می کنند، پس از آن به صورت شانس رخ می دهد و وانمود می کند که آنها یکدیگر را نمی دانند. من بسیار محترم هستم، ما در حال حاضر به عنوان یک برادر با خواهر، ما در حال تجربه یکدیگر، ما کمک می کنیم، به اشتراک گذاری اخبار ما. من تعجب آور هستم که در غیر این صورت اتفاق می افتد. پس از همه، برای زمانی که زن و شوهر با هم، آن را بسیار عاطفی، مرتبط، ارتباطات مالی. من نمی فهمم که چگونه این را می توان انجام داد و یک شبه به شکستن. من فکر می کنم ما همچنان به دنبال یکدیگر با استخوان ها خواهیم بود.

- آیا روابط جدیدی دارید؟

- نه، هیچ رابطه جدید با من، بدون استخوان.

- شما به نحوی آرام هستید معمولا، زن پس از طلاق احساس متفاوت می کند: پشتیبانی از دست رفته، به تنهایی باقی مانده است.

- من از کسانی نیستم که تنهایی را ترساند. نه، من را دوست ندارم بسیاری، ترس از تنهایی، به یک مصالحه جنایی با آنها می روند. اجاره یک رابطه، منافق. من به این معنا بسیار صادق هستم اما اگر عشق هرگز در زندگی من اتفاق افتاد، روزی، من به او باز خواهم شد و به خدا متشکرم.

لباس، Miu Miu؛ کفش، استوارت ویتزمن؛ گوشواره، نام تجاری لوکس

لباس، Miu Miu؛ کفش، استوارت ویتزمن؛ گوشواره، نام تجاری لوکس

عکس: آلیس گوتکین

- برای شما، عشق تعهد است؟

- من از کسانی هستم که شادی هستند، دادن. من نمی گویم که بهتر است. کسی می دهد، کسی می گیرد - ما به همه چیز نیاز داریم. اما برای من، عشق زمانی که شادی او، لبخند او، موفقیت او مهم تر از خود من است. من لذت بردن از ایجاد راحتی کسی. مهم است که من از کسی مراقبت کنم، در کسی که سرمایه گذاری کنم. اما ما بی پایه نیستیم، کشتی باید پر شود. اگر این اتفاق نمی افتد، در برخی موارد یک فرسودگی عاطفی وجود دارد.

- اکنون چه کسی مراقبت می کند؟

- در مورد دوستان خود. من کمی دارم، اما من بسیار عجله دارم. من به والدین شما احتیاج دارم در اصل، هر فردی که به من احترام می گذارد. من می خواهم همه را نجات دهم. (می خندد.) در واقع، این یک تصور غلط بزرگ است - صرفه جویی در فرد، به خصوص اگر شما در مورد آن خواسته نیست. من واقعا میخواهم بچه ها داشته باشم ...

- در حال حاضر سخت تر شده است.

- درسته. اما دوباره، من در مورد این موضوع مصالحه نخواهم کرد. من ازدواج نخواهم کرد، فقط برای تولد یک کودک. و زمانی که زنان فرزندان خود را "برای خود" غیر قابل قبول است، غیر قابل قبول است. بعضی از موقعیت های خودخواهانه، به نظر من.

- آیا شما با بچه ها زندگی می کنید؟ من می دانم که شما یک دسته از برادرزاده دارید.

"بله، برادر هر دو برای ما تلاش کرد، او چهار پسر دارد." و سه سگ دیگر. (می خندد.) در واقع، از کودکان خسته نمی شوم. من آسان و دلپذیر هستم که با آنها ارتباط برقرار کنم. این سوال بوجود نمی آید تا آنها را اشغال کند، چه باید بکنید. به نحوی همه چیز به طور طبیعی اتفاق می افتد من دوست دارم آنها را تماشا کنم، یاد بگیرم. اونا با حالند!

- شاید هنوز بچه ها نباشند، حیوانات خانگی را بسازند؟

- من واقعا سگ می خواهم اما ذهن من متوقف می شود من یک فرد پریشانی هستم و فقط احساس کردم: حیوان خانگی من چطور است؟ من تمام روز در خانه نیستم من صبح زود به تیراندازی می روم، در اواخر شب دیر می شود. و این در مسکو است. اگر من برای سفر تجاری ترک کنم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نه، من نمی توانم حیوان را عذاب نکنم. اما سگ بسیار می خواهد. علاوه بر این، جهان تمام وقت من را وسوسه می کند. به تازگی در برخی از صنایع گیر کرده است، ماشین را بر روی شستشو قرار دهید - و چنین توله سگ فوق العاده ای وجود داشت! او به من نگاه کرد با چنین چشمهای دست زدن! تا به حال، من نمی توانم آن را فراموش کنم. من فکر می کنم لازم بود آن را انتخاب کنید. اما کجا؟ در آپارتمان قابل جابجایی به طوری که او منتظر من بود، و منتظر دیدار با او بود؟ اما روزی من رویایم را برآورده خواهم کرد.

- صبح بخیر، صبح زود بیا چه موقع زندگی می کنی؟

- و این زندگی من است، من هر دقیقه به طور کامل زندگی می کنم. من عاشق آنچه که من انجام می دهم، و این را با شادی پر می کند. من این افراد را دوست دارم، این نژاد سینما. من تعجب می کنم و لذت بردن از برقراری ارتباط با آنها.

- در ابتدای مصاحبه، شما گفتید که عجله نمی تواند چیزی مهم را ببیند. ظاهرا، شما در داخل شما را ناراحت می کند. علاوه بر این، بازیگر مردی است که غرفه معنوی درونی خود را پخش می کند و باید پر شود.

- بله این درست است. گاهی اوقات یک زمان طول می کشد چرا میخواهم به تئاتر بازگردم؟ هنوز تبادل انرژی با مخاطب وجود دارد. این افراد نشسته در سالن گاهی اوقات شما را بیشتر از شما می دهند. چنین فیلم ای وجود ندارد، شما با دوربین کار می کنید. و تمام وقت را بدهد ...

"اما هنگامی که فیلم به صفحه نمایش می رود، آیا شما احساس رضایت نمی کنید اگر کار خوب است؟"

- پس حتی همیشه! در حال حاضر یک پروژه بسیار بزرگ به پایان می رسد، ما او را نیمی از سال شلیک کردیم. این فیلم "رمز و راز مروارید" نامیده می شود، این یک ملودراماتیک است و در عین حال یک داستان کارآگاه، من نقش اصلی آن را دارم. و من یک شریک فوق العاده الکساندر Domogarov، که معلوم شد به باور فوق العاده توجه و حساس است. و مدیر فوق العاده سرگئی کراسنوف - جوان، سوزاندن، ابتکار عمل. لذت بردن از کار بود اما چنین داستان طولانی مدت - بیست و چهار سری - من برای اولین بار. ما در ماه سپتامبر شروع به تیراندازی کردیم، ما در ماه آوریل به پایان خواهیم رسید. و فیلم در یک سال منتشر خواهد شد. البته، در آن زمان من دیگر خواهم بود، احساسات دیگر را پر می کنم. نیاز به بازگرداندن کسی که در این امر به خانواده، دوستان، کتاب، سفر کمک می کند.

- و شما؟

- چگونه می توانم روزم را صرف کنم؟ اول از همه، من باید بخوابم - این یک اولویت است. به طور کلی، به روش های مختلف. گاهی اوقات من باید تنها باشم، و سپس با یک کتاب روی مبل بهترین سرگرمی است. گاهی اوقات برعکس، شما باید ارتباط برقرار کنید، و من شروع به کشیدن دوستان خود را به انجام در جایی. بسیار آرامش بخش. ما باید کاری را انجام دهیم که مربوط به خلاقیت نیست - برای حذف در خانه، کار فیزیکی بی نهایت، به ورزشگاه بروید. همچنین کمک می کند تا مغز را دوباره راه اندازی کنید.

ترانشه، لیلا؛ گوشواره، نام تجاری لوکس

ترانشه، لیلا؛ گوشواره، نام تجاری لوکس

عکس: آلیس گوتکین

- یکی از ماموریت های زن این است که زیبایی را حمل کند. آیا شما همیشه یک رژه دارید، خودتان را تماشا کنید؟

- زیبایی عمیق تر و سخت تر از ظاهر است. البته من همیشه با یک رژه نیستم. و هر روز آرایش نمی کند. من لباس نمی زنم و به پاشنه به فروشگاه نمی روم. اما برای من ضروری است. من از طریق صبحانه نشسته ام، اگر من شسته نشده و شانه نشود. من خودم ناخوشایند هستم به نظر من این است که این موارد ابتدایی، اجباری است.

- سلاح زنانه شما چیست؟

- چنین سوال دشوار برای من. چه چیزی از زمانی که من نیاز به تسخیر یک مرد استفاده می کنم؟ من تسخیر نمی کنم، من غیر مسلح هستم. "(لبخند می زند.)

- آیا واقعا کاملا غیر مسلح، باز است؟

- احتمالا کمی در اینجا. من نمی توانم بگویم که من باز هستم، اما من یک شخص صادق هستم. و اگر چیزی را به جهان پخش کنم، درست است. وقتی یک مرد را دوست دارم، می خواهم برای او زیبا باشم. و، البته، من سعی می کنم کاری برای این کار انجام دهم. من فکر می کنم من یک کوکت نیستم و نه انتگران. و من نمی توانم بگویم که من همه این بازی های interwatel را دوست دارم. در هر صورت، این اتفاق بی وقفه اتفاق می افتد. من هرگز فریاد نخواهم کرد و یا بازی با یک مرد درست مثل آن. من یک مرد را با من حفظ نخواهم کرد - فقط در مورد. به این معناست که اگر می بینید که من به شما توجه می کنم، به این معنی است که من به طور جدی به شما وابسته است. (خنده حضار)

ادامه مطلب