یولیا شیلاوا: "بدون من ازدواج کرد"

Anonim

Chernogorsk Alphonsees عشق muscovites

"من همیشه از دریا زندگی می کردم. و اگر چه زمانی که من در ولادیووستوک زندگی کردم، خانواده ام و من رفتم تا در ساحل آرام باشم، اما من می خواستم یک خانه در دریای گرم و جنوبی داشته باشم. در رویاهای من به من ارائه شد که در آن تمام خانواده در حال رفتن است. خانه، از پنجره هایی که می توانید ببینید که چگونه خورشید به دلیل افق می آید.

چند سال پیش من خودم را در مونته نگرو یافتم. من در سراسر کشور رفتم و زمانی که معلوم شد که در شهر بودم، که به طور کامل من را مجذوب کرد. به نظر من به نظر می رسید که در این شهر بسیار دنج، عملا به صورت مخفی. و سپس من خانه را دیدم که تجسم تمام رویاهای من بود: بسیار نزدیک به دریا، بزرگ و نور، و یک درخت نخل لوکس در حیاط رشد کرد. من مجبور شدم سخت کار کنم تا این خانه من باشد، اما این اتفاق افتاد. و در اینجا من میزبان در خانه در ساحل، مامان و دختر برنامه ریزی برای چگونگی استراحت در اینجا، و به نظر می رسد که رویای تبدیل به یک واقعیت است.

یولیا شیلاوا:

"من همیشه از زندگی دریا زندگی می کردم." عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

تعداد کمی از روس ها در این شهر وجود دارد و مردم محلی خیلی خندان و مهمان نوازی بودند که من واقعا در خانه احساس کردم. مردم محلی وقت خود را در رستوران های کوچک در دریا گذراندند. و از آنجا که چنین رستوران نزدیک به خانه من است، و خانواده ام و من به شام ​​در آنجا شام می خورم و به سرعت با همه هماهنگ شده است. اما مادر من بسیار شگفت زده شد، زمانی که او یک بار چندین آشنای جدید ما را در تراس خانه جدید ما پیدا کرد. آنها به راحتی در سالن های خورشید مستقر می شوند و چیزی را در زبان خود مورد بحث قرار دادند. وقتی که من رفتم و از آنها خواسته بودم که این کار را انجام دهند، این بچه های داغ پاسخ دادند که آنها برای بحث در مورد موضوع مشارکت آمده اند. در ابتدا به نظر می رسید که من شنیده ام. من سعی کردم بپرسم، اما در پاسخ او فقط اطمینان را شنیدم که همه چیز در نظم است و من نیازی به نگرانی ندارم. در ابتدا من واقعا نگران بودم، فکر کردم این نوعی سفارشی محلی بود. من به مسکو رفتم اما در هنگام ورود بعدی، متوجه شدم که تقریبا همه ساکنان این شهر در مورد عروسی آینده بحث می کنند. "چه کسی ازدواج می کند؟" من پرسیدم. و در پاسخ شنیدم: "شما!"

"نامزدی" معلوم شد که یکی از دوستان ما بود که در صبح نشسته اند. "این درست نیست،" من اعتراض کردم. "اما همه چیز قبلا دستور داده شده است،" آنها به من اطمینان دادند. معلوم شد که مردم محلی به سرعت متوجه شدند که من ازدواج نکرده ام، در روسیه آنها را خوب می شناسم و من یک آپارتمان بزرگ دارم. داشتن این اطلاعات، یکی از محلی، نامزدی خود را برای نقش داماد معرفی کرد، امیدوار بود بقیه را که همه چیز را در خارج از فصل تعطیلات، در مسکو داشته باشید، و از هر کس که از آن استفاده می کنید استفاده کنید.

بنابراین متوجه شدم که مردان مونتهنگرو کار نمی کنند. حداکثر از آنها قادر به مقابله هستند - این تحویل آپارتمان ها توسط دریا برای اجاره است. اما "کار" آنها تنها در طول فصل تعطیلات طول می کشد، و سپس آنها را صرف صحبت کردن در مورد چگونگی دفعه بعد که آنها فرصت را پیدا خواهند کرد و نه برای بارگذاری خود را با کار خود را. این در چنین شرکتی بود که من دریافت کردم! "داماد" من با افتخار به من یک مجله محلی به من نشان داد که او مصاحبه ای را که در آن او به "داستان عشق ما" گفت، به من داد. حتی نمی دانند که زبان، من توانستم این را درک کنم، همانطور که در سخنان ما می گویند: "بدون من ازدواج کرد، زیرا در این کشور تنها کار مردان محلی جستجو برای زنان است، در هزینه ای که می توانید زنده.

یولیا شیلاوا:

"در مونته نگرو، مردان کار نمی کنند." عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

من شوکه شدم - یک کل شهر از حروف الفبا! برای من با مشکل بزرگ موفق به متقاعد کردن دوستان که عروسی یک بلوف است! اما این بدان معنا نیست که من به طور کامل از توجه ساکنان محلی خلاص شدم. هنگامی که آنها متوجه شدند که من نمی خواهم با کسی ازدواج کنم، آنها را با خواهر خود اعلام کردند و شروع به تقاضای من برای پیدا کردن زنان روسی کردند. علاوه بر این، آنها حتی نمی خواستند که "عروس" آنها از مسکو بودند، آنها به شهرهای دیگر موافقت کردند. از زمان پایان فصل تعطیلات، یکی از این "Grooms" به بهانه حفاظت از خانه، به من در واندا به من رسید، زیرا آپارتمان او توسط طلبکاران گرفته شد. به نظر می رسد که خیلی پذیرفته شده است - تمام اموال در وام ها زندگی می کنند. به همین دلیل آنها، مانند پرندگان شکار، عجله در استراحت آینده. بنابراین در حال حاضر من صاحب یک دسته از کل دسته از "داماد های غم انگیز"، با این حال، آنها آماده نیست به هر چیزی به یک زن، اما آنها معتقدند که در روسیه مهم نیست، و مهمتر از همه، آن را زیبا خواهد بود در این نزدیکی هست. من می دانم اشتباه است! من می دانم که ما زنان زیبا، قوی و خودمختار زندگی می کنیم که یک مرد یک برنامه نیست و یک ماهواره ای ارزشمند و قوی از زندگی است. و من معتقدم که همیشه اینطور خواهد بود! "

ادامه مطلب