تاتیانا Bulanova: "روابط با ولد به عنوان یک آونگ"

Anonim

جلسه سرنوشت ساز از خواننده و کاپیتان تیم فوتبال "Zenit" به لطف روزنامه سنت پترزبورگ رخ داد. هر دو آنها به مصاحبه ای در عنوان "ستاره با ستاره" دعوت شدند. اشتیاق فورا فریاد زد. در آن زمان، تاتیانا "به شدت ازدواج کرد" برای تولید کننده نیکولای تگریین، پسر ساشا را به ارمغان آورد. Vlad نیز غیر قابل درک بود، اما برای مقاومت در برابر احساس قوی، بی فایده بود. آنها تصمیم دشوار برای شکستن خانواده های خود را برای ایجاد یک جدید پذیرفتند. یک پیشنهاد عاشقانه دست و قلب در برج ایفل، یک رستوران شناور در نوا، آتش بازی و مهمانان مشهور وجود داشت. تاتیانا حتی به طور خاص با یک ستاره شناس مشورت کرد تا روز عروسی مناسب را انتخاب کند - 18 اکتبر 2005. پس از یک سال و نیم پسر در نیکیتا متولد شد. افسوس، این نقاط قوت خود را که شبیه یک بشکه پودر بود، آماده کرد، آماده برای منفجر کردن هر دقیقه. رسوایی، حسادت، مضطرب وجود داشت، چندین بار آنها سعی کردند نقطه را قرار دهند، اما ... "آنها خیلی متفاوت هستند، اما هنوز هم آنها با هم هستند" - این فقط در مورد Bulanov و Radimov است. هنگامی که ما این مصاحبه را ثبت کردیم، خواننده اذعان کرد که آنها و شوهرش واقعا با هم زندگی نمی کنند و به نظر می رسد موضوع طلاق است. اما همه چیز برای دو هفته تغییر کرده است. به معنای واقعی کلمه در آستانه خروجی اتاق، ما Tatyana شادی نامیده ایم و گزارش داد که آنها با VLAD با یک بار دیگر تصمیم گرفتند همه چیز را امتحان کنند.

تاتیانا، چرا شما خیلی ناراحت هستید؟

تاتیانا Bulanova: "من نمی دانم ... شاید این به دلیل ویژگی های Timbre از صدای من است؟ این اتفاق می افتد که در دموی از همان آهنگ ها توسط دختران دیگر انجام می شود - و هیچ دون نیست. فقط شروع به خواندن کردم - چیزی شبیه به غم و اندوه ظاهر می شود. من خودم آن را کاملا درک می کنم. "

یا شاید این به این دلیل است که عشق اغلب با ترس از تلفات، درد همراه است؟

تاتیانا: "من نمی خواهم کسی را با بدبینانه ببینم، اما به نظر می رسد که یک فرد طولانی نمی تواند خوشحال باشد. بنابراین ما مرتب شده ایم. خوشبختی ناکارآمدی، عجری است ... و اجازه دهید این لحظات در زندگی ما تا آنجا که ممکن است، اما هنوز هم برخی از لحظات است. فقط افراد مورد علاقه، به طور دائم احساس خوشحالی می کنند و چند نفر دیگر. بنابراین وضعیت غم و اندوه من احتمالا در سطح ناخودآگاه است. "

آیا شما ملانکولی هستید؟

تاتیانا: "در یک فال من ماهی، و آنها باید آن را کمی از هر نشانه ای از زودیاک مصرف کنند. بنابراین چیزهای زیادی در من وجود دارد، از جمله من ویژگی های شخصیتی افراد را با نوع مختلف خلق و خوی ترکیب می کنم. من می توانم بسیار پر انرژی، شاد باشم، اما من نیز می توانم غرق کنم. این بستگی به شرکت من دارد و شرایط زندگی من در آن زمان چیست. این اتفاق می افتد که من در زندگی مشکلی دارم، اما هنوز هم مردم را نگه دارم، من لبخند می زنم، من بی وقفه گریه نمی کنم. شاید تنها به تنهایی با آن سخت باقی بماند. "

اولین عشق خود را به یاد داشته باشید؟

تاتیانا: "من فقط سیزده ساله شدم، من عاشق یک همسایه در کشور شدم. او یک سال بزرگتر بود. این یک احساس نسبتا قوی بود، قابل توجه نه تنها به من. در شرکت ما، کسی به شوخی در این موضوع نگاه کرد. اما من افزایش نیافتم تا قدم اول را بگیرم، به آن مرد اعتراف کنم، چیزی که من آن را دوست دارم. ما ملاقات نکردیم اگرچه من مطمئنا این داستان را برای ادامه ادامه دادم. من نشان دادم که چگونه می توانیم راه برویم، دست ها را نگه داریم یا سینما را تماشا کنیم. به طور کلی، من رویای و رنج می برم. "

شما از آن دسته از زنان نیستید که مردان را فتح می کنند؟

تاتیانا: "نه، من فکر می کنم تحقیر آمیز است. فتح - مجازات منحصر به فرد مردان. هنگامی که یک زن برای یک مرد مبارزه می کند، نوعی روانشناسی انحراف است. من به طور کلی بیان را درک نمی کنم "مبارزه برای عشق". اگر یک نفر را دوست دارد، و دیگری - نه، چه می توانم انجام دهم؟ هیچ کس نمی تواند به زور متصل شود خوب، اگر عشق متقابل باشد و اگر نه، این یک تراژدی بزرگ، درام است، اما باید زنده بماند. "

وقتی عشق می رود، بهتر است بخشی از آن باشد؟

تاتیانا: "این یک احساس است که تبدیل شده است. اولین فلاش یک اشتیاق زمانی است که او سقف را می شکند - فقط برای مدتی. اما وقتی مردم شروع به زندگی می کنند، تمام جنون عبور می کند. و از دیدگاه روانی به طور کامل طبیعی است. اگر عشق بود، او باقی می ماند، تنها به شیوه ای متفاوت بیان شده است. ممکن است خود را در احترام و مراقبت، و شاید متفاوت باشد. وحشتناک ترین، زمانی که یک نفر، احساس قدرت خود را بر روی دیگران، شروع به سرکوب او، تحقیر. در همان زمان او او را دوست دارد. بنابراین نیز اتفاق می افتد. اما زمانی که متوجه می شوید که دیگر نمی خواهید یک شریک را ببینید، ارتباط شما انجام خواهد شد، شما باید ترک کنید. حتی فرزندان نباید یک خانواده را حفظ کنند. آنها فضای ناسالم را احساس خواهند کرد. "

تاتیانا Bulanova:

"ما و ولد و Vlado بسیار متفاوت هستند. ما در احساسات، طنز، سلیقه های موسیقی همخوانی نداریم. حتی فیلم ها متفاوت هستند! و من مسابقات فوتبال را دوست ندارم. " عکس: لیلیا شارلوفسکی.

چند وقت پیش شما در مورد مشکلات خانوادگی صحبت کردید، حتی در مورد طلاق فکر کردید ...

تاتیانا: "همه چیز در زندگی اتفاق می افتد. ما واقعا تصمیم گرفتیم تا مدتی پراکنده شوند. فکر کردم، بنابراین برای هر دو ما بهتر خواهد شد. تقسیم همیشه غمگین است مهم نیست که عشق باقی بماند یا فقط خاطرات او را حفظ کند. هنگامی که چیزی نتواند، توهین ها بوجود می آیند، ادعا می کند ناخوشایند و اخلاقی سخت است. در آن لحظه شما بر احساسات عمل می کنید. و پس از آن، موافقت کرد به طور جداگانه، ولد من و من متوجه شدم که بدون یک دوست نمی توانست. "

چگونه موفق به ساختن خودتان شد؟

تاتیانا: "ما یک رابطه عاطفی با شوهرم داریم. (می خندد.) مانند آونگ، سپس همه چیز خوب است، آن را به نوعی از گونه ها رول می کند. در چنین لحظات، همه چیز بسیار غم انگیز درک شده است. اما حتی زمانی که ما نزاع می کنیم، احساس گرم و احترام به یکدیگر در روح باقی می ماند. در این زمان، مصالحه ما نیز به صورت خود به خود اتفاق افتاد: تماس، صحبت کرد - و دوباره با هم. احتمالا در روح، ما هر دو می خواستند از دست بروند. "

البته، شما زیاد کراوات می کنید. هنوز هفت سال زندگی می کرد.

تاتیانا: "بله ... من و ازدواج اول طولانی بود - سیزده سال. وجود دارد، ما می توانیم بگوییم، بیست و چهار ساعت در روز در کنار هم زندگی می کردند. من نمی خواهم خودم را ستایش کنم، اما این واقعیت که ما خیلی طولانی، شایستگی من گسترش یافته است. صادقانه، اولین کسی که شوهر دوم دارای شخصیت دشواری است. بنابراین اغلب تحمل و جنبش من رابطه را حفظ می کنند. "

درباره ازدواج با نیکولای ترگن، شما، اعتراف، به چیزهای عجیب و غریب گفت. به عنوان مثال، حتی اگر شما پول شوهر خود را گرفتید، همیشه بدهی را بازگردانید. شما در نزدیکی یک شانه قوی احساس نمی کنید؟

تاتیانا: "پس از اولین ماه های عاشقانه، ازدواج ما با کولا به یک اتحادیه شریک تبدیل شد. شوهر من در مورد من هموار تا آنجا که لازم بود، به طوری که من می توانستم انجام دهم. من احساس خود را احساس نمی کردم و به اندازه ای که می خواهم احساس کنم. شاید بخشی از این بود که من به Radimov رفتم. من فکر می کنم مشکل در من است زن قوی یک تراژدی است. هنگامی که یک مرد احساس شکنندگی زنان، ضعف، او شروع به محافظت از معشوق خود می کند، توجه را محاصره می کند. و اگر یک زن خود را می تواند با تمام مشکلات مقابله کند، او آرام می شود. من، مثل Bulgakov، هرگز کسی چیزی از چیزی نمیپرسد. من به تنهایی با مشکلات روبرو هستم، و مرد من فکر می کند که لازم است. اگر چه من در روح احساس می کنم، به طوری که من هدایت شدم، آنها مشاوره دادند، اما برای این، احتمالا باید به یک فرد اعتماد کنم. و من به خودم اعتماد دارم. "

تاتیانا Bulanova:

"در خانه من می توانم در حمام بمانم، بدون آرایش. خوب، من می خواهم من را با یک رژه ببینم. " عکس: لیلیا شارلوفسکی.

در آن لحظه، زمانی که ولادیسلاوا مشکلات را در محل کار آغاز کرد، این شما بود که او را با حمایت اخلاقی به ارمغان آورد، سعی کرد همه اصطکاک های موجود و اختلافات موجود را فراموش کند. پس از آن، آیا شما نزدیک تر شدید؟

تاتیانا: "بله، البته. اگر چه من کمی از واکنش او شگفت زده شدم. پس از آن مصاحبه ای را انجام دادم که در آن او گفت که تصمیم گرفت از شوهرش حمایت کند، نه اینکه رابطه ما را از بین ببرد، زیرا ولادا با کار مشکل داشت. او اظهار داشت: آنها می گویند، به نظر می رسید که من از آن پشیمانم. در واقع، همه چیز کاملا متفاوت بود. من فقط در مورد او به عنوان یک فرد نزدیک به من نگران بودم. در آن لحظه متوجه شدم که او هرگز او را در زندگی خود خیانت نخواهد کرد و بر دفاع او ایستاده بود. و او آن را به طور متفاوتی در نظر گرفت. شاید من موقعیتی ندارم؟ من به دوست دخترم نگاه می کنم: آنها به شدت می دانند که چگونه وانمود می کنند که زن سبک و جلف سفید و کرکی باشند. من فکر می کنم این احمقانه است، من نمی توانم، اگر چه به دلایلی مردان در حال انجام است. اما من نمی توانم تمام وقت تظاهر کنم. من می خواهم در خانه آرام باشم حرفه من مربوط به صحنه است، با ایجاد تصاویر - یک عنصر از عمل در آن وجود دارد. قبل از مردم، من باید چهره ام را حفظ کنم. مهم نیست که در این زمان در زندگی من اتفاق می افتد. یک روز وضعیت وجود داشت ... شانزده سال پیش من سه هفته به تور رفتم، دانستم که پدرم به طور جدی بیمار بود. پزشکان گفتند که او زندگی می کند تا روزهای روز زندگی کند. اما من با کنسرت پرواز کردم، دانستن این پدر در مرگ. و تمام این تورها کار می کردند هیچ کس از محیط اطراف من به کسی می گوید: "تانیا، ما همه چیز را عوض می کنیم، برگشتیم." من برگشتم، به بیمارستان فرار کردم، من توانستم به پدرم خداحافظی کنم، و بعد از نیم ساعت او فوت کرد. "

وحشتناکی ...

تاتیانا: "در این، احتمالا، قدرت شخصیت من ظاهر شد. مهم نیست که چقدر سخت است در این وضعیت، من وظایف حرفه ای خود را انجام دادم. هنگامی که او احساس کرد که رویکرد اشک، برای صحنه ها فرار کرد. "

بعدا فکر نکردید، چه چیزی برای لغو کنسرت ها درست است، روزهای آخر را در کنار انسان بومی خود صرف کنید؟

تاتیانا: "احتمالا، اگر پدر به بازگشت من فوت کرد و من او را زنده نگرفتم، من می توانستم. و بنابراین - ما توانستیم خداحافظی کنیم. وجدان تمیز من. "

بعضی از بزرگ گفتند که هزینه استعداد، تنهایی است. آیا با آن موافق هستید؟

تاتیانا: "شاید. من شروع به صحبت کردن درباره اینکه چگونه یک فرد رسانه باید تمام وقت خود را حفظ کند. گاهی اوقات، ارتباط با روزنامه نگاران لذت بخش نیست، اما من هرگز اجازه نخواهم داد که یک فرد بوی بگیرم، به نشت، هر گونه احساسات در آن لحظه من غرق شوم. و بازگشت به خانه، همچنین برای نشان دادن یک زن سبک و جلف - صادقانه، نیروهای دیگر وجود ندارد. من می خواهم به سقوط بر روی مبل، تماشای یک فیلم، خواندن برخی از کتاب - برای خلق و خوی. در خانه من می توانم به حمام برود، بدون آرایش. خوب، و شوهرم احتمالا خوشحال خواهد شد که من را در رژه کامل ببینم. شاید او توجه من را نداشته باشد. سپس، ما بسیار متفاوت هستیم. ما در احساسات، طنز، سلیقه های موسیقی همخوانی نداریم. حتی فیلم ها متفاوت هستند! ولد دوست دارد همه چیز را در جای خود نگه دارد، من به آشفتگی خلاق نزدیک تر هستم. احتمالا، ازدواج خوشحال است، ما باید فکر کنیم و در همان موج زندگی کنیم. با این حال، افرادی که با یکدیگر متفاوت هستند ... من نمی خواهم به "سطح توسعه" صحبت کنم - دنیای دیگری دشوار است که یکدیگر را درک کنند. به عنوان مثال، من اپرا را تحسین می کنم و باله را دوست ندارم. وقتی به رقاصان نگاه می کنم، نمی توانم آرام باشم معرفی چقدر سخت بود برای آنها دشوار بود، من پاهای پا را می بینم ... و من نمی توانم از عینک لذت ببرم. احتمالا به همین دلیل من ورزش را دوست ندارم. هرگز مسابقات فوتبال را دوست نداشت. "

یک نظر وجود دارد که مخالفان جذب می شوند.

تاتیانا: "من اعتقاد ندارم که پرستاری از سلیقه ها و شخصیت ها می توانند پایه جامد برای رابطه ایجاد کنند. احتمالا مخالفان جذب می شوند، اما بعدا زندگی می کنند؟ مردم هنوز پیچیده تر از آهن ربا هستند. (می خندد.) و هر فرد یک میکروکوزم است، هر کدام هزینه های مثبت و منفی دارند. مهمترین چیز این است که، البته، یک دسته بین مردم، مستقل از شخصیت، خلق و خوی و علامت زودیاک است. اما پس از همه، زمانی که منافع هماهنگ است، بیشتر احتمال دارد که شما برای مدت طولانی زندگی کنید. "

شباهت های سلیقه ها و منافع، پایه ای جامع برای دوستی است.

تاتیانا: "در اینجا من به دوستی بین یک مرد و یک زن اعتقاد ندارم. همیشه فقر سکسی وجود دارد - قانون طبیعت معتبر است. و اگر مردم جاذبه متقابل را تجربه کنند، به این معنی، دیر یا زود، دوستی به چیزی بیشتر تبدیل خواهد شد. "

آیا شما مردی نداشتید؟

تاتیانا: "نه من بسیاری از مردان آشنا دارم. ما عمدتا از روابط پشتیبانی می کنیم. به عنوان مثال، من یک دوست عکاس دارم اما نمی توانم بگویم که ما دوست هستیم. من نمی توانم او را صدا کنم و بگویم: "خب، چطور زندگی میکنی، به من بگو." ما تماس می گیریم اگر آن را با برخی از عکس های عکس، انتشار یک آلبوم جدید متصل است. در عین حال، گاهی اوقات می توانیم به جایی برویم تا شام بخوریم. من یکی دیگر از آهنگساز معروف آشنا هستم. جالب است که در مورد موضوعات مختلف با او بحث کنید، اما من هرگز او را در جلیقه نمی بینم و از شوراها درباره زندگی شخصی من می خواهم. به نظر من، فاصله ای بین یک مرد و یک زن وجود دارد که اجازه نمی دهد تا به این میزان، نحوه انجام آن، به عنوان مثال، با یک دوست نزدیک، آن را انجام دهد. من و دوست دخترم کمی هستند، من یک شخص نسبتا بسته هستم. "

ولد از شما به دیگران حسادت می کند؟

تاتیانا: "به نظر می رسد که او واقعا یک مرد حسادت است، هرچند او سعی می کند آن را پنهان کند. من می توانم بگویم که من هیچ دلیلی برای حسادت نداشتم و مردان دیگر نداشتم. "

تو حسودی؟

تاتیانا: "نه، کاملا! اعتراف میکنم، حتی گاهی اوقات ترسیده است. "

چه درس هایی را از وضعیت فعلی حذف کردید؟ چه چیزی سعی خواهد کرد که در آینده جلوگیری شود؟

تاتیانا: "من هیچ کاری نکردم ... شاید شما باید به نحوی یاد بگیرید که به احساسات بر روی احساسات عمل نکنید، اما با سر سرد. من همیشه بسیار صادق هستم و نمی توانم تظاهر کنم. اگر چیزی اتفاق می افتد (یکی دیگر از همدردی، عشق)، من نمی توانم آن را پنهان کنم. بنابراین در اولین ازدواج من اتفاق افتاد. نیکولای آماده بود تا مرا ببخشد. من از من پرسیدم، چه نامیده می شود، نقل مکان کرد و برگشت. او واقعا خیلی من را دوست داشت. اما به نظر می رسید به من خیانت، بی احترامی به او. هنگامی که دیگران را دوست داشتید - باید ترک کنید. من آن را درست می کنم زمانی که یک مرد بیشتر در یک جفت دوست دارد. سپس او انگیزه ای برای کار بر روی خود دارد، مانند انتخابش. و او به نظر یک زن قوی تر نگاه می کند. "

اما ولادیسلاو به شما توجه نکرد؟ پس از همه، حرکات زیبا وجود داشت - پیشنهاد دست و قلب در برج ایفل، آتش بازی به افتخار تولد شما، بوسه با ورزشگاه کامل ...

تاتیانا: "بله، این همه بود ... و من امیدوارم که بیشتر باشد. اما زندگی نه تنها یک تعطیلات است. نکته اصلی این است که قدرت را برای غلبه بر برخی لحظات دشواری در یک رابطه پیدا کنید، صحبت کردن غیر ضروری نیست. احتمالا من خودم باید کمی حیله گر باشم. در برخی موارد، رفتار دیپلماتیک، نرمتر. "

با تولید کننده نیکولای ترگن خواننده بر روی مجموعه ای از کلیپ ملاقات کرد. آنها سیزده سالگی زندگی کردند. عکس: لیلیا شارلوفسکی.

با تولید کننده نیکولای ترگن خواننده بر روی مجموعه ای از کلیپ ملاقات کرد. آنها سیزده سالگی زندگی کردند. عکس: لیلیا شارلوفسکی.

در غرب، زمانی که مشکلات بین همسران بوجود می آیند، آنها به روان درمانی تبدیل می شوند. و گاهی اوقات کارشناسان به غلبه بر بحران کمک می کنند.

تاتیانا:

"من یک زن و شوهر متاهل آشنا هستم، ازدواج آنها یک روانشناس را نجات داد. اما من چیزی نیست که من به روان درمانی اعتماد نکنم - من دوست دارم بدانم که چه می توانم به من بگویم. من بسیار علاقه مند به این علم هستم، بسیاری از کتاب ها را می خوانم. و من خودم را می شناسم، همه مشکلات من، من درک می کنم، آنچه که من باید کار کنم. فقط همیشه برای این نیروها کافی نیست. "

یا شاید در روح شما فقط آن را نمی خواهید؟ آیا شما راحت زندگی می کنید که زندگی می کنید؟

تاتیانا: "در واقع، من یک شخص بسیار محافظه کار هستم، من به من بترسم. جای تعجب نیست که چینی های باستانی گفتند: "خداوند شما را در دوران تغییر زندگی می کند."

شما فکر می کنید که آتش بس شما با VLAD جدی است و برای مدت طولانی؟

تاتیانا: "من امیدوارم. (می خندد.) من هیچ چیز را نمی خواهم. من زندگی می کنم، من کار می کنم، من با دوستانم ارتباط برقرار می کنم، من با پسران فوق العاده ای که دوست دارم، صرف می کنم. ساشا و نیکیتا در طبیعت بسیار متفاوت هستند. پسر ارشد آرام است، در دنیای درونی خود غوطه ور شده است، Introvert. و جوانترین بسیار باز است، شرکت، همه احساسات از بین می رود. او دوست دارد به بازی فوتبال بازی کند، من خوشحالم که بر روی لباس های تبلیغاتی راهپیمایی می کنم. اما ما همه زیر علامت ماهی متولد شدیم، بنابراین برخی از ارتباطات اسرار آمیز بین ما وجود دارد، که من در سطح ناخودآگاه احساس می کنم. قدیمی تر اخیرا بیست ساله بود، اما برخی از حداکثر های جوان جوان وجود دارد. البته، از برج زنگ من تجربه زندگی، برخی از مشکلات به نظر می رسد واضح است، و من سعی می کنم به او مشاوره بدهم. گاهی اوقات او به آنها گوش می دهد. من واقعا به زندگی شخصی خود صعود نمی کنم. او می خواهد - چیزی خودش را بگوید. اما ساشا می داند که همیشه درک و حمایت من را پیدا خواهم کرد. "

آیا شما در چهره خود حمایت می کنید؟ به ویژه در حال حاضر زمانی که شما خیلی دشوار است؟

تاتیانا: "من نمی دانم ... احتمالا، در اینجا، در اینجا دوباره ویژگی احمقانه من ظاهر می شود. من به تنهایی مشکل دارم این واقعا وحشتناک است. شاید روزی در زندگی من ظاهر شود، چنین فردی که می گوید: "بنابراین، همه چیز کافی است. تمام مشکلات خود را بر روی خودتان می گیرم. "

من تعجب می کنم که چه نوع مادر در قانون چیست؟

تاتیانا: "عادی، تحمل، من فکر می کنم. مهمترین چیز این است که دختر من در آینده من پسر من را دوست دارد. و هر چیز دیگری انتخاب اوست. حتی اگر این انتخاب به طور ناگهانی به نظر من ناموفق باشد - او با او زندگی می کند. علاوه بر این، من می توانم و اشتباهات را انجام دهم. بنابراین اخلاق را بخوانید و به توصیه هایی بدهید که هیچ کس نمی پرسد، من نخواهم شد. "

ساشا چگونه "زمان" را در زندگی خانوادگی خود درک کرد؟

تاتیانا: "او به این موضوع مربوط نمی شود. هنگامی که ما اولین شوهر من را طلاق دادیم، من ساشا را درک کردم. او و پاپ دوست دارند با پد ارتباط برقرار کنند، اما او به نحوی آن را نشان نداد و هنوز هم تمایل زیادی به ملاقات را نشان نمی دهد. امیدوارم، با گذشت زمان، رابطه آنها اعمال خواهد شد. در مورد وضعیت فعلی با ولادیسلاو، پسر حتی واقعا نمی فهمد که چه اتفاقی می افتد. ما این موضوع را مورد بحث قرار دادیم. "

و جوانتر؟

تاتیانا: "با جوانتر، البته، دشوار است. وقتی که من با شوهر اول من فرود آمدم، به شدت به ساشا متاسفم. و حالا من برای نیکیتا متاسفم اما با تصمیم گیری، ما با ولادیسلاو همراه خواهیم بود، لازم است که از رابطه بین ما ارتباط برقرار کنیم. اگر والدین خوشحال هستید، خوشحال و فرزندان هستید. "

ادامه مطلب