داستان ها: "مهره های ریف دریایی"

Anonim

ارجاع: Larisa Bratnikova نویسنده دو رمان و بسیاری از داستان است. می نویسد جذاب، روشن، فله. متوجه نشدم که باقی نمی ماند: لاریسا - برنده جایزه آنها. یوری کازاکوا (برای بهترین داستان سال) و صاحب جایزه معتبر Roscon 2013، برای دستیابی به داستان به دست آمده است. تنها نویسنده، هفت بار در رقابت شبکه افسانه ای از داستان "Rvangery" فتح شد، که در آن ستاره های داستان با تازه واردین برای پیروزی برای پیروزی مبارزه می کنند. دور زدن در پایان Sergey Lukyanenko معروف؟ برای Bortnikova، این چیزی معمول است.

مهره های دریایی

کودکان، دو قطعه وجود دارد.

پسر هشت ساله

خواهرش چهارده ساله است.

یکی از کودکان عصر گرم و بدون باد، در دریا حمام می کند.

آب شفاف پایین، مانند کف دست من.

در پایین، محصولات دریایی کوچک به آرامی حرکت می کنند. Wollection پشت سر شما خانه های دریایی خزنده است.

جامد، متمرکز، مهم، هدفمند ...

"بیایید به Raffs یک بسته کامل، عالی، ما را می گیریم و گوشت،" دختر ارائه می دهد، ". دختران اغلب به سر ایده های عجیب و غریب می آیند.

- بیا دیگه! - پسر شاد است - ما در ماه سپتامبر به مدرسه می رویم، هر کس قابل مشاهده خواهد بود.

کودکان دو بار بیش از دو ساعت آب کم عمق رانده می شوند. دست های پنبه ای پایین تر به آرنج به آب. تعداد انگشت شماری از قفسه ها را بکشید. کودکان، مانند این پیچ و تاب. افراد جامد متمرکز، مهم هستند ... به معنی یک هدف خاص است.

نزدیک به غروب خورشید، زمانی که ساحل در حال حاضر تقریبا خالی است، و خورشید در حال سقوط در افق است، من بچه ها را از آب می نامم.

"برای یک دقیقه،" پسر می پرسد.

- نیمی از، - دختر می خورد

من به عنوان غروب آفتاب بی رحم هستم.

خانه را مجددا من، پسر، دختر، نژادهای دریایی پناه گرفته شده در یک کیسه پلاستیکی با آب.

- آیا شما دقیقا مهره ها را انجام می دهید؟ - من از دختر میپرسم او شروع کرد. او خیلی بیشتر از یک پسر جمع شده بود. او تصمیم می گیرد - مطمئنی؟

- مطمئنا! در حال حاضر می آیند و شروع به انجام بلافاصله پس از دوش و شام.

- چطور؟ - من علاقمند به .... هستم.

- خب، ابتدا Raffs را بر روی بالکن بگذارید تا آنها خشک شوند. سپس گوساله را از غرق شدن بکشید، سپس با پوسته سوزن با یک سینک، سپس ...

فرآیند تولید مهره ها برای من جالب نیست. من کنجکاو هستم هک ها زنده هستند آنها خزیدن، هل دادن یکدیگر، سعی می کنند پلی اتیلن را از طریق Kleesk خراش دهند. کودکان با کنجکاوی نگاهی به شکار، بحث در مورد رفتار زندانیان، خنده. به ویژه نقاشی های فعال یا غیر معمول Raschkov را تشخیص دهید. آنها حتی نام آنها را دادند.

من عقلانیت های کنجکاو کودکان هستم

من می دانم که اگر بچه ها واقعا این دانه ها را انجام دهند، آنها کاملا بی رحم هستند، بدون فکر کردن درباره چیزی "چنین"، حیوانات را نابود می کنند. اما به احتمال زیاد، هیچ دلیلی به هیچ "بازی ها در مهره ها" نمی آیند، و Wraps های بی رحمانه بر روی همه چیز در همان بسته قرار می گیرند، و سپس آنها را به سبد پرتاب می شود. من یک بزرگسال هستم متاسفانه

بنابراین، من متاسفم برای این بی مغز، اما چنین موجودات سرگرم کننده. آنها می خواهند با منطق تاسف خود را توجیه کنند، می گویند، مرگ صدها و دیگر راش از دست نوزادان بی تفاوتی کاملا بی معنی است و اگر چه آن را به هماهنگی جهانی آسیب نمی رساند، اما هنوز هم ... من 'm فقط متاسفم برای raschkov.

من هم برای بچه ها متاسفم آنها جمع آوری شدند. تلاش کرد. آنها برنامه ای دارند. آنها تصور می کنند که چگونه به مدرسه بروند و یک دستبند منحصر به فرد داشته باشند. اما چقدر متاسفم Rachkov ...

- دیدن. اگر شما با مهره های خود آشنا نباشید، بهتر است اجازه دهید بروید. مطمئن؟

- ما مطمئن هستیم، - فریاد در یک صدای.

بعد از شام، روی بالکن نشسته باشید. راکت ها به یک ظرف سواری منتقل شدند. نگران یکی حتی پنجه را از دست داد. به نظر می رسد دیگر به خواب رفته است. من یک پازل کودکان را به یاد می آورم "هنگامی که من تا حسین، که دارای یک استخر کوچک بود، گفت که مداد قرمز خزنده در آن پس از مبارزه از دست رفته" ...

- یکی درگذشت، - من دختر را می گویم. - صبح همه چیز میمیرد

"من به هر حال میمیرم،" دختر لبخند می زند. - فردا من آنها را در خورشید پست می کنم.

"پس از همه، شما نمی توانید کاری انجام دهید،" من سر من را لرزاند. - بیهوده، چیزهای ضعیف است. فقط. به خاطر هوس.

"ما آن را انجام خواهیم داد،" او پای خود را می نویسد.

پسر آه آه آه او غیر قابل تحمل است بیش از حد تنبل. ایده با مهره ها دیگر جذاب نیست. و یک سکته مغزی مرده یک غیر منتظره، ناخوشایند، مکیدن زیر قاشق، Ukorbank است.

یک ساعت دیگر از عقب رفتن بیشتر می شود. "سپس او شروع به شمارش ماهی سرخ کرد، چپ چپ پنج ..."

- صبح، هیچ کس باقی نمی ماند، - من به طور معمول رها می شود.

- هنوز زنده می شود؟ - پسر به آرامی به ریل های نیش نیش ثابت برای لیموناد لمس می کند. بلا استفاده.

- و مهمتر از همه، هدر رفتن. من می دانم که هیچ مهره ای وجود نخواهد داشت.

- خواهد بود! - دختر عصبانی است اما به نظر می رسد که درک می کنم که من درست است.

- من برای آب شیرین رانندگی می کنم! تا صبح کشش، و سپس نگاه کنید! - پسر خوشحال فریاد می زند. او یک راه حل موقت پیدا کرد.

- آره! - دختر را برداشت او همچنین به نظر می رسد خیلی خوب است.

در حالی که پسر به دریا می رود و برگشتم، سکوت میکنم سکوت و دختر شانه موهای بلند، برخی از انواع، نوشیدن پپسی را می فرستد. پسر با یک بطری پلاستیکی دو لیتری پر از آب دریای تازه می رود.

پور در یک ظرف پز زندانیان به زندگی می آیند، شروع به سخت شدن بر روی دیوارهای فلزی، سقوط، دوباره تقلا می کنند.

"آنها می خواهند زندگی کنند،" پسر زمزمه می کند. اشک های گوشتی در زمزمه خود شنیده می شود. این در مورد آن است و او شروع به گریه خواهد کرد. اما نگه می دارد

- آره اما، به نظر من، آنها بیهوده می خواهند. بیهوده، - من همچنین می دانم که چگونه بی رحمانه.

- عمدا من خودم را می خواهم و من انجام خواهم داد! - دختر پرش می کند، بالکن را ترک می کند، یخچال را با صدای بلند می کند.

"آنها برای مدت کوتاهی در طبیعت زندگی می کنند، من کشف کردم." به هر حال این تابستان میمیرد، "پسر گزارش می دهد و در انتظار گره من یا هر تایید دیگری از تفکر صرفه جویی است.

- چقدر مورد نیاز است، خیلی زنده است. اما موفق به ضرب شدن و در روزهای شگفت انگیز در یک تابه آهن کوچک خفه نکنید. - من می توانم بسیار بی رحمانه باشم

"من می خواهم مهره ها،" دختر از اتاق فریاد می زند. به نظر می رسد که او تمام این مدت گوش می دهد. - و من انجام خواهم داد!

- nea آیا شما انجام می دهید؟ و حیوانات میمیرند

این کنجکاو است من درک می کنم که من در حال حاضر در هر دو فرزند برخی از نوع سابقه کلاسیک زندگی پاپ، مامان راک، بچه های Rachkov، و غیره، موجودات خزنده ذخیره خواهد شد. من به یاد می آورم، در یک زمان، این دقیقا همان چیزی است که من دامداری را در کشور پدر و مادرم نجات دادم. اما من نمی خواهم. من نمیدونم که چی میخوام.

از یک طرف، من هنوز هم متاسفم برای Craws. از سوی دیگر، من می خواهم بچه ها خود را تصمیم بگیرند. و به منظور حل آنها، نه تنها احساسات تک - آه، متاسفم برای بچه های فقیر کوچک، بلکه یک موقعیت آگاهانه. من می خواهم بچه ها پشیمان نشوند، اما آنها فکر کردند "چرا". من زیاد می خواهم؟

آره اما گرما، هوا دریا و Niga ترویج امتیاز زیادی می کند.

- باشه. من دانه ها را نخواهم گذاشت، "پسر تصمیم می گیرد. - من خواهم رفت، من به اراده خواهم رفت. اجازه دهید این نژادها را پرورش دهند و زندگی کنند.

امداد، شادی، تقریبا لذت ... غرور کمی، البته. رحمت خود همیشه علت اعتماد به نفس است.

- فقط meh من سعی نمی کنم! و شما کمتر من را جمع آوری کرد، قابل فهم! - دختر در بالکن پرواز می کند. شر فریبنده

من فکر می کنم او بد است که پسر فرصت خود را برای تصمیم گیری برای اولین بار. در حال حاضر او هیچ جایی برای رفتن ندارد یا بر روی خود اصرار کنید یا بر من حساب کنید. که من یک بزرگسال را خواهم ساخت ...

نه من نمی خواهم امروز من تسکین نمی دهم

- خوب ... پس بیایید تصمیم بگیریم که کجا wraps. - من می گویم و یک ظرف را بساز برچسب ها را از بین ببرید و با خاکستر پخته شوید، به طوری که آنها را فریب می دهند "من را انتخاب کن، من". اما این همه دروغ ها و احساسات است. تسمه ها بدون تفاوت. آنها فقط می خواهند بیرون بروند کسانی که هنوز زنده هستند.

"این چیزی است که من این را گرفتم، پسر اول را می کشد.

- باشه. سپس آن را بساز در این کاسه، من یک جام رس را در کنار پان قرار دادم، "ما کسانی را که زندگی می کنند را حل می کنیم. و در آشپزخانه ما کسانی را که می میرند را ترک خواهیم کرد.

آره این یکی دیگر است. این "منتشر نشده" نیست - "ترک". این یک راه حل یک نظم کاملا متفاوت است. کودکان از بین می روند. هر دو.

دختر یک شانه بر روی میز را پرتاب می کند و دوباره اجرا می شود. شامل موسیقی در حجم کامل است.

ما برای مدت طولانی یک "صرفه جویی" طولانی "Rachkov است.

- این کمی کوچک است. او هنوز رشد نکرده است. بنابراین اجازه دهید آن را رشد و ضرب، - یک بسته دیگر به "زندگی" محکوم شده است.

"و این زیبا،" من در مورد یک پوسته لکه دار می گیرم. " ساکنان پوسته ها تلاش می کنند تا انگشت خود را به انگشت خود برسانند.

- و این یکی به نظر می رسد مثل یک مادربزرگ ...

من نمی دانم از یک سرطان بزرگ دریایی در پوسته خاکستری به نظر می رسد مثل یک مادربزرگ، اما من موافقم. پنج دقیقه بعد، در جام رس، بیش از نیمی از پیشگامان قبلا.

- او متوجه نخواهد شد که ما بیشتر گرفتیم. بگذار بگذار آنها زندگی کنند، - یک پسر بچه می زنند

با این حال، در یک کاسه، علاوه بر کسانی که به خواب می روند، نیز زنده هستند. خیلی کمی از پسر غمگین به دنبال آنهاست. آه چلپکو. اسمیس بینی.

- این سرخدارش است. هیچ چیز شما نمی توانید انجام دهید. ببخشید، سرخ شده - دوباره آه، بدون برنج نیست. اما نه بدون پشیمانی صادقانه.

- خوب. سپس به جلو - بیایید کسانی که می توانید.

پسر، خوشحال، فرار می کند حتی درب را فراموش می کند تا از بین برود. دمیدن

دختر بر روی تخت قرار دارد، گوش دادن به موسیقی، عمدا غرق می شود. وانمود می کند که او نمی شنود زمانی که پسر بی رحمانه گزارش می دهد، لبخند و اهمیت خود را در بر می گیرد: "آه. چطور همه چیز را خوردند! به سرعت به سرعت خوب، ما آنها را کشتیم. "

رفتن به تخت خواب. "اما من خودم را از غرق می کنم، هر کس قابل مشاهده خواهد بود،" دختر پشت سر هم، سقوط خواب.

***

ما شب بعد را ترک می کنیم. بعدا رفتن، اما من مجبور بودم. در اتوبوس راضی، شاد، ناراحتی از خورشید به یاد داشته باشید این دو هفته. و بستنی زردآلو، که خوردند. و کسانی که در ساحل ساحل یافت می شوند. و شکستن توپ. و مرد جوان که به طرز قابل توجهی به دختر نگاه کرد ...

"من به شما در مدرسه می گویم،" دختر رویاهای. - ما استراحت خوبی داشتیم

- و مهره ها! - پسر پرش می کند و به ما با ترسناک نگاه می کند. - دانه ها! هک ها!

"فراموش کرده ام،" دختر زمزمه می کند.

- یادم رفت؟ آیا آنها را در آنجا فراموش کرده اید، بر روی بالکن در یک کاسه؟ آره؟ شما فقط آنها را کشتید ... - پسر امواج و نشسته در جای خود. هیچ چیز نمی تواند کاری انجام دهد

اتوبوس به آرامی خزنده خزنده است. پسر بر روی بینی خود را به شیشه چسبیده، به دریا نگاه می کند. من نشسته ام، Gumileva را با یک آیفون بخوانید. من گوش می دهم که چگونه دختر دختر را در صندلی بعدی گریه می کند.

لاریسا برتنیکووا

اگر داستان ها را بنویسید و می خواهید در پورتال ما منتشر کنید، آنها را به آدرس ارسال کنید: [email protected] "داستان ها" را مشخص کرد.

ادامه مطلب