Glafira Tarkhanova و Alexey Faddeev: "ما چهار فرزند داریم، ما هیچ وقت برای از دست دادن نداریم"

Anonim

Glafira Tarkhanova و Alexey Faddeev - یک زن و شوهر بسیار زیبا جوان. به دنبال آنها و تماشای روابط: تازه، ریه، ملایم، که در آن بسیاری از خنده و عجیب و غریب وجود دارد، شما هرگز فکر نمی کنم که این پدر و مادر ... چهار کودک! هیچ جدی، نگرانی، تحریک و حتی قدرتمند وجود ندارد. آنها با هم خوب هستند، در اینجا عشق واقعی زندگی می کنند، جایی که کودکان مانع نیستند، بلکه فقط مخالف هستند. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- شما قبلا چندین دوره سن مختلف را با کودکان گذراندید. کدام یک، به نظر شما، سخت ترین است؟

گلافیرا: برای من ساده ترین - نوزادان، چون من همه خودم را کنترل می کنم. و سخت ترین چیز، من فکر می کنم که ما پیش رو داریم - سن نوجوان یک پسر در حال حاضر، در دو سال آینده، و سپس در لیست شروع می شود. تنها چیزی که من درک می کنم که نوجوانانشان بسیاری خواهند بود و باید تمام سوالات را با یکدیگر حل کنند، نوعی روبیک مکعب باید کار کند. و ما نزدیک خواهیم بود، یک راه دیگر، ما برای این کار آماده هستیم (خنده)، ما در حال حاضر تجربه می کنیم.

الکسی: بزرگترین، حتی در مکالمات با مامان، درک می کند که او منتظر است، از نظر روانشناسی آماده می شود. بچه ها همه بسیار متفاوت هستند، و در شخصیت، و در تصویر افکار، و در مورد علاقه. با این حال، توسط جوانترین (او به زودی دو سال است)، اما تا کنون قضاوت دشوار است. اما ما قبلا متوجه شدیم که او خلق دیگری دارد. و هر کس از منافع خود دفاع می کند، گاهی اوقات من باید وضعیت را خراب کنم. حتی یک کارتون را دوست دارید و یک و دیگری را انتخاب کنید، و سوم، بسیار دشوار است.

گلافیرا: اما ما آنها را به آنها آموزش می دهیم تا آنها را مذاکره کنیم.

الکسی: در حالی که آن را به ندرت اتفاق می افتد. بزرگترین گاهی اوقات شروع به ارائه راه، می تواند یک اپل یا کتاب و ترک. به تازگی، در حالی که ریشه ها از پدربزرگ و مادربزرگ بازدید می کردند، دو رسانه به کابوی غربی آمریکایی نگاه کردند. من انتظار نداشتم که آنها آنها را خیلی دوست داشته باشند، آنها با فیلم خوشحال بودند. این یک داستان مردانه نسبتا سفت و سخت در مورد چگونگی پسران برای شخصیت اصلی که گانگستر را کشته است، انتقاد می کند. اما بزرگترین، من فکر می کنم من دوست ندارم.

گلافیرا: در شرایط درگیری، آنها را آسان تر می کند تا آنها را در اطراف اتاق ها پرورش دهند تا همه تماشا کنند که چه چیزی را می خواهد، اما شما باید مکانیزم را نشان دهید که چگونه مذاکره کنید. پس از همه، این می تواند در میان دوستان، همکاران اتفاق بیفتد. خیلی متاسفانه، از طریق اختلافات توهین آمیز یا عصبی حل می شود. این همیشه بد نیست، اما کسی باید سازش را ارائه دهد، درگیری مولد نیست.

لباس، ایزابل گارسیا؛ گوشواره و موی سرخ، لوازم جانبی فروشگاه Fedora

لباس، ایزابل گارسیا؛ گوشواره و موی سرخ، لوازم جانبی فروشگاه Fedora

عکس: آلنا پولوشین؛ دستیار عکاس: دینا Zhilinskaya

- آلکسی با چنین لذتی در مورد این فیلم گفت، او خودش را متعجب می کند، یک پسر بچه است. و شما، سر، احتمالا، نه خیلی مشترک با پسران؟

گلافیرا: نه، چرا؟ ما کتابهای کودکی من را می خوانیم. آنها می توانند با قهرمانان دختران باشند، اگر چه آنها علاقه مند به تاریخ عشق نیستند، بلکه ارتباط با جامعه هستند.

- شما قبلا چهار فرزند دارید و آن زمان شما گفتید که به عنوان زایمان به شما نزدیک شد، ترس شما را پوشش داد. بنابراین شاید وقت آن باشد که متوقف شود؟ یا آماده است؟

گلافیرا: صبر کن و ببین. ترس، مهمترین چیز نیست، زمان زمان، این امر هیچ کس را متوقف نمی کند، در مقایسه با وضعیت مالی، نظرات دیگران و چیزهای دیگر.

الکسی: شیر تولستوی به صومعه به قدیم رفت، از اجازه دادن به طلاق همسرش خواسته بود، زیرا پس از فرزند سوم او ممنوع شد تا تولد را ممنوع کند. او معتقد بود که کودکان باید در ازدواج متولد شوند.

- سر، شما دوباره بسیار باریک است. در همان زمان، لسا گفت که او هنوز در چه شکل شما خوب و تنوع ...

گلافیرا: بله، پس یک زن بزرگ، سپس کوچکتر. (خنده حضار)

الکسی: همه چیز برای من مناسب است عجیب و غریب اگر کسی از مردان از این موضوع ناراحت شود.

گلافیرا: من در این مورد گزاف گویی کردم. اما، البته، هر بار یک زن دشوار است. این بار همه چیز به سرعت اتفاق افتاد، اما من وقت نداشتم ورزش کنم.

الکسی: این باید به تدریج انجام شود، به نظر من، اقدامات رادیکال بر سلامت منعکس شده است. بدن طبیعت بیهوده به ترتیب با توجه به مجموعه تدریجی وزن، به ترتیب باید از بین برود.

- لسا، و بوکس شما از زندگی ناپدید نشد؟

الکسی: نه من این هفت سال انجام داده ام. و Ermolai توسط بوکس حمل می شود. و سالمندان صادقانه به من گفتند، توضیح داد که او نمی خواست یک ورزشکار باشد.

گلافیرا: او علاقه مند به رباتیک است، اما به طور منظم در شنا شناخت. می گوید، زمان می آید، و به سالن بروید. و سوم، افتخار، ما زیاد نشدیم. او به چیزی شبیه رقص های ورزشی نیاز دارد، او بسیار خوب حرکت می کند، چنین عنکبوت کوچک یا میمون. آنها حتی در همه چیز متفاوت ساختار بدن دارند. Ermolay قوی ترین فیزیکی است.

پیراهن، Bikkembergs؛ شلوار، 21dot12؛ کمربند، بری

پیراهن، Bikkembergs؛ شلوار، 21dot12؛ کمربند، بری

عکس: آلنا پولوشین؛ دستیار عکاس: دینا Zhilinskaya

- شما یک آپارتمان جدید دارید - این یک رویداد است!

گلافیرا: مطمئن! اولین آپارتمان ما. اما ما نقل مکان نکرده ایم، این یک فرآیند پیچیده است، اگر چه تعمیر تقریبا تکمیل شده است. او تقریبا یک سال را ترک کرد. و قبل از اینکه من خودم تعمیرات، مادر من، به عنوان مثال، کاغذ دیواری چسب، آنها همه homegrown، فقط به ارزان تر و به سرعت.

- الکسی، و شما با چنین استعدادها به دست می آورید، آیا می دانید که چگونه با دستان خود کاری انجام دهید؟

الکسی: در صورت لزوم، همه چیز من می توانم: و طبخ، و شستشو ظروف، و کف. یک بار در زمان، در زمان دانشجویی، من نیز به دوستان و در ارتش تعمیر کردم. اما بهتر است یک حرفه ای پرداخت کنید.

- سر، شما گفتید که ما عملا آماده نیستیم. و آشپزخانه رویاها، همانطور که شما آن را نامید، به آن تحمیل نمی شود؟

گلافیرا: گاهی اوقات آماده ام، اغلب در تعطیلات، چرا که من تقریبا هرگز یک خانه ندارم. اما نه بگویم که من این شغل را دوست داشتم. مکان هایی وجود دارد که در این زمان می توانم تولیدی بیشتری داشته باشم. (لبخند می زند.)

- پسران ارشد کمی در اطراف خانه کمک می کنند؟

گلافیرا: آنها هنوز منافع خود را دارند، نه به خانه.

الکسی: اما من دوره ای را به صورت دوره ای می کنم که بزرگان را بشویید و غذاها را برای همه بشویید. من سعی می کنم آن را تدریس کنم نظم و انضباط یک مرد ضروری است. ارشد "از طریق لب"، به طور متوسط ​​- با لذت.

- لشا، شما هرگز طرفدار نبوده اید که او اولین بار با کودکان را صرف کرد، در حالی که آنها کوچک هستند؟

الکسی: من هرگز چنین فشار را ارائه نکرده ام. من می دانم که پاشنه کار خود را دوست دارد و چقدر دشوار خواهد بود در خانه نشسته است. این فعال است، گاهی اوقات حتی. (می خندد) اگر کار کمی داشته باشد، بسیار سخت می شود. چنین برنامه ای لازم است.

"و این واقعیت که آن را فقط کار نمی کند، اما برای مدت طولانی برگ با تور، شما نیز فشار نمی دهید؟"

الکسی: من آن را به طور معمول درک می کنم. من یک شخص عاقل هستم، می دانم که ما برای حرفه ای داریم. و ما دائما در تماس هستیم

گلافیرا: ما قبلا به این موضوع عادت کرده ایم. گرچه گاهی اوقات لشا حتی نمی داند که شهر من هستم، اما مهم نیست، مهمترین چیز این است که زنده است سالم است. من خودم اغلب به یاد نمی آورم. با Nikifor در تور سرگرم کننده بود، پس حتی به تلفن نبود. (خنده حضار)

- آلکسی، آیا شما در برابر اولین نبرید به سفر بسیار سنگین از یک کودک دو ماهه؟

گلافیرا: لشا "برای" نیست. (می خندد.) و او در برنامه های من به شدت شگفت زده شد. از این واقعیت که او علیه، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. من مسئولیت خودم را گرفتم ما در پاییز طلایی گرم رفتیم و در Khanty-Mansiysk قبلا منفی بود، تعداد زیادی کیلومتر گذشت. اما هیچ چیز، مقابله کرد.

- شما برای تقریبا چهارده سال با هم هستید. چگونه فکر می کنید شما خیلی تغییر کرده اید؟

الکسی: نکته اصلی این است که سر به عنوان سرگرم کننده و شاد باقی مانده است. از آنجا که همه ما با هم، ما هیچ گونه تغییرات تیز را نمی بینیم. اگر چه، با ظهور کودکان، حتی تغییرات زیادی نیست، اما همه.

در الکسی: پیراهن، زارا؛ شلوار جین، Bikkembergs؛ کفش، جیمی چو بر روی تیرانداز: Jumpsuit، کمربند، همه - Villagi؛ کلاه نی، سبک آدری؛ کیسه، Coccinelle؛ کفش، پینکو؛ گوشواره، Gucci

در الکسی: پیراهن، زارا؛ شلوار جین، Bikkembergs؛ کفش، جیمی چو بر روی تیرانداز: Jumpsuit، کمربند، همه - Villagi؛ کلاه نی، سبک آدری؛ کیسه، Coccinelle؛ کفش، پینکو؛ گوشواره، Gucci

عکس: آلنا پولوشین؛ دستیار عکاس: دینا Zhilinskaya

- آیا روزهایی دارید که می توانید خود را فقط به یکدیگر اختصاص دهید؟

گلافیرا: لحظات منحصر به فرد زمانی که ما در مسکو با هم وجود دارد، در حال حاضر همه کودکان را برای مدتی (می خندم) و لذت بردن از آزادی، ما در آن زمان بازگشت، زمانی که شما می توانید به آرامی ارتباط برقرار، صحبت کنید.

الکسی: یا پیاده روی کنید، به رستوران بروید. برای چند سال ما رویای ما را به جایی می رویم، اما هنوز معلوم نیست. من در حال سفر به تور هستم، پس خداوند، کار خواهد کرد. اما ما سعی خواهیم کرد روزهای تیراندازی را تنظیم کنیم.

گلافیرا: من می خواهم پسران بمانند، آنها نیروها را به ثمر رساندند، جهان را به آنها نشان می دهند. این، به هر حال، و بار مالی، چرا که خانواده بزرگ است، و زمان برای این مورد نیاز است.

الکسی: شما باید آنها را به آنها بدهد، آنها در این زمینه خراب نمی شوند. چنین لذتی وجود ندارد

گلافیرا: من متقاعد شده ام که کودکان باید به مشکلات خود اختصاص داده شوند تا بتوانند به خودشان اعتماد کنند. بنابراین، من شرم آور را نمی دانم که می گویم من پول ندارم، و ما نمی توانیم آن را بپردازیم. ما به آنها می گوئیم که اگر چیزی بخواهید، می توانید این را صبر کنید یا آن را بدست آورید.

الکسی: من بزرگترین را توضیح می دهم، چرا ما نمی توانیم چیزی بخریم، ترجمه این رقم در معادل محصولات.

گلافیرا: وقتی ریشه ها برای یک اسباب بازی گران قیمت درخواست می کردند، گفتم: "این، شمارش، Poldivana است." (می خندد.) او شگفت زده شد: "Poldivana؟!" بله، و گاهی اوقات یک مبل ارزان. شما می توانید اتاق را ارتقا دهید، و شما می توانید ابزارهای این پول را خریداری کنید.

- هیچکدام از شما قبلا در مورد چنین خانواده بزرگ فکر نکردید؟

گلافیرا: این اتفاق افتاد ما رویا نداشتیم که بیشتر آشنا نباشیم

الکسی: بله، چنین برنامه ای وجود نداشت. و من می دانم مردم از خانواده های بزرگ که به طور قطعی نمی خواهند یکسان باشند. توجه به همه توجه و نگرش بسیار دشوار است.

- آیا همه چیز را در مورد یکدیگر می دانید؟

گلافیرا: فکر میکنم نه. برای چی؟ باید برخی از آزادی ها، جهان داخلی شخصی باشد. من واقعا دوست دارم که لشا خیلی بخواند، فرصت های کمتری برای این یا تماشای Kinonovinok دارم، اما می توانم او را در هر زمان مشورت کنم. او می تواند در مورد اخبار اصلی روز از من بپرسد، و من می دانم نظر او در مورد فیلم، که من در تمرین به من گفته شد. ما می توانیم بحث کنیم که هر دو دیده یا خواندن.

- سر، آیا خلق و خوی لشا را از آستانه احساس می کنید؟ و آیا راه های بدون دردسر را می دانید تا به سرعت آن را بهبود بخشید، شوهرت را آرام کنید؟

گلافیرا: من احساس می کنم درست است، بله (می خندد.) گاهی اوقات بهتر است صعود یا ترک لشا به تنهایی در آشپزخانه. (خنده حضار)

الکسی: در حقیقت، شما باید خودتان خود را در دست بگیرید. پانزده دقیقه می تواند مانند این باشد، اما نه تمام شب.

گلافیرا: امیدوارم زمانی که ما حرکت کنیم، ساده تر خواهد بود، زیرا فضای بیشتری ظاهر می شود. حالا ما دو اتاق داریم پسران در سراسر یک آپارتمان کوچک. و هنگامی که با مشکل خود می روید، می خواهم به جایی برسم. اما به زودی ما اتاق خواب خود را داریم، جایی که ممکن است بازنشسته شود تا شما را لمس نکنید.

- آیا مقدار زیادی دارید؟

الکسی: من می توانم فریاد بزنم، اما کاملا با صدای بلند وجود ندارد، ما در سه ماهه نابالتی زندگی نمی کنیم. آنها به مدت چند دقیقه در اطراف آپارتمان فوت کردند، آنها به یاد می آورند. و قد بسیار ترک می شود، و من نمی توانم به مدت طولانی عصبانی باشم. و من به طور کلی نمی دانم چگونه به هر کسی برای مدت طولانی صدمه دیده است. برای من سخت است که در چنین ایالت یا نزاع باشم.

گلافیرا: خوشبختانه خیلی به ندرت اتفاق می افتد. کودکان، در اصل، به دلیل درگیری های ما بسیار ترسناک هستند.

الکسی: هنگامی که ریشه ها بسیار کوچک بودند، من درخشش نداشتم، اما چیزی تیز شد، و او آمد، من را پشت سر گذاشت، نگاه کرد و گفت: "پدر، جرات نکنید، لطفا جرات نکنید." و او خیلی صمیمانه این کار را کرد که من برای زندگی به یاد می آورم.

- آیا شما رابطه خوبی با والدین یکدیگر دارید؟

گلافیرا: آره. حالا شما باید بیشتر با مادرم ارتباط برقرار کنید، زیرا در واقع دومین پرستار ما است. البته، او شخصیت های خاص خود را، مانند هر فرد، اما در خانواده ما همه می رود به ملاقات یکدیگر.

الکسی: کلاسیک های کلاسیک درباره مادر در مورد ما درباره ما نیست. (لبخند می زند.)

گلافیرا: برای والدین من و سرسبز، شرط این درگیری غیر طبیعی است. من خیلی بیشتر با مامان لزیا ارتباط برقرار کردم، اما اکنون اساسا به ندرت به آنها، به طوری که آنها بیشتر به پسر صحبت می کنند. من همیشه همیشه

- لسا، پاشنه لباس همیشه تنها در طعم او؟ و آیا او با شما منطبق است؟

گلافیرا: به نظر من این عالی است که لشا آن را کنترل نمی کند. اما من تحریک نمی کنم، من به مینی نمی روم.

الکسی: من به یاد نمی آورم که من به طور قطعی علیه چیزی بود. او افزایش نمی دهد

گلافیرا: من اخیرا نمونه ها را گرفته ام، من لباس پوشیدم و به او توضیح دادم که برای تصویر لازم بود. این یک لباس با دکوراسیون و چکمه بود.

الکسی: علاوه بر این، نمونه ها با بازیگر بودند که من نیز به خوبی می دانم، و او بلافاصله از او پرسید: "شما به شما اجازه می دهید از خانه بروید؟"

- الکسی، و در چه سبک شما آن را بهتر دوست دارید؟

الکسی: صادقانه، من نمی دانم، همه چیز برای من مناسب است.

- شما یک بار گفتید که شما حتی نیازی به شوخی با موضوع حسادت ندارید.

گلافیرا: این نامطلوب است، حتی روانشناسی در مورد آن می گوید.

- آیا هر یک از شما تا به حال حسادت، حداقل در داخل؟

گلافیرا: ما دلیلی نداشتیم

- این اتفاق می افتد بدون دلیل. در اطراف سر شرکای عالی، مردان خوش تیپ ...

الکسی: همه می دانند که ما شوهر و همسر هستیم.

گلافیرا: من چنین زره ای دارم - شوهر من، اگر این، آن را به نظر نمی رسد کمی، و حتی چهار پشت او. چرا به نوعی با چنین ترکیب نیاز دارم؟ من در تاریخ با تمام GURB آمده ام. (خنده حضار)

در الکسی: پیراهن، بیککومبرگ؛ شلوار، 21dot12؛ کمربند، Brioni در تیرانداز: لباس، ایزابل گارسیا؛ کیسه، Coccinelle؛ گوشواره، Asos.

در الکسی: پیراهن، بیککومبرگ؛ شلوار، 21dot12؛ کمربند، Brioni در تیرانداز: لباس، ایزابل گارسیا؛ کیسه، Coccinelle؛ گوشواره، Asos.

عکس: آلنا پولوشین؛ دستیار عکاس: دینا Zhilinskaya

- من می بینم که شما علاقه مند و سرگرم کننده با یکدیگر هستید.

گلافیرا: و راحت، می توانم بگویم. ما چهار فرزند داریم، ما قطعا هیچ وقت به دست نمی آوریم.

الکسی: نکته حتی در این مورد نیست. واضح است که اگر ما یک ریشه داشته باشیم، می توانیم چیزهای دیگری را بپردازیم - به عنوان مثال، سوار شدن بیشتر در سفر. دوستان آخر هفته ما به استانبول یا برلین می روند، به کنسرت راه می روند. از سوی دیگر ...

گلافیرا: ما دیگر نمی توانیم تصور کنیم که Yermola ما یا افتخار یا Nikifora وجود ندارد. هر کس نامعتبر است، غیر ممکن است که آن را برای برخی از کنسرت و حتی در تعطیلات تغییر دهید.

الکسی: علاوه بر این، سفر به کار وجود دارد. هنگامی که شما بلافاصله پس از عملکرد به یک شهر دیگر پرواز می کنید، پس از آن دوباره - در عملکرد و پشت، شما نمی فهمید که کجا هستید. به عنوان معلم من، یوری سلیمین گفت، هنگامی که او در جایی در پرنرون بیرون آمد، اما نمی دانست چه شهر او و جایی که او رفت. و آن را تحت پوشش وحشت قرار گرفت.

- آیا شما در یک دیگ بخار مشترک پول دارید؟ چه کسی تصمیمات مهم را می گیرد؟

الکسی: راه حل های مهم - رایج است. پول نیز رایج است، هیچ کس بر روی شما به اشتراک گذاشته نشده است. هنگامی که او کافی نیست، او تماس می گیرد، می پرسد که آن را بسیار فهرست کنید.

- سر، آیا شما نمی توانید پیشرفت، خرید لباس گران قیمت؟

گلافیرا: البته که میتونم. اگر بسیار گران است، با او مشورت می کنم. اما، به احتمال زیاد، من خودم آن را نمی خریدم، من برای پول متاسفم. (خنده حضار)

الکسی: من همیشه باید سوال کنم: "آیا می توانم خرید کنم؟"، من می گویم: "بله"

- آلکسی سخاوتمندانه، همانطور که من آن را درک می کنم ...

گلافیرا: نه، لشا عملی است، اما نه درخشش. ممکن است چیزی را به تعویق اندازد.

الکسی : در صورت لزوم برای خانواده، من می توانم. اما من، با این حال، یک فرد بسیار عملی نیست و واقعا نمی دانیم چگونه پول را در دنیای مدرن در نظر بگیرم، نه از معایب. من یک مرد شوروی هستم، و حتی هرارد، هرچند او جوانتر از من است، نه به هر جا. مهم نیست که چگونه سعی می کنید با دنیای مدرن و شرایط جدید سازگار شوید، ما هنوز هم فرزندان اتحاد جماهیر شوروی باقی مانده است. و در اتحاد جماهیر شوروی من به یاد نمی آورم که کسی سخاوتمندانه نیست. همه دوستان من مانند دوران کودکی بودند و والدین ما با اولین بار، زیرا همه فقیر زندگی می کردند، اما صادقانه. این نگرش نسبت به پول، همانطور که او داده شد، به شیوه ای غرب، مطرح نشد. ما می خواهیم فرزندانمان را به افراد شایسته تبدیل کنیم، مفهوم مدرن یک فرد مصرف کننده بسیار نزدیک به ما نیست.

ادامه مطلب