کنستانتین Ivlev: "من یک bezhkin نیست، من فقط می خورم"

Anonim

- Constantine، شما به تازگی تغییر کرده اید، تقریبا نصف کاهش یافته است. به من بگویید، چرا معمولا یک آشپز است، بگذارید بگوییم، و نه دوباره استفاده شود؟

- این یک داستان بسیار سرگرم کننده نیست. آشپزی یکی از رایج ترین بیماری ها نقض متابولیسم است. باور کنید، طبخ، صادقانه، خیلی کمی بخورید. من صبحانه بسیار تنگ هستم و ناهار می خورم، من چیز دیگری نمی خورم. اما در عین حال من هنوز وزن دارم. و وزن بزرگ است، زیرا تخطی از متابولیسم وجود دارد، یک بیماری حرفه ای دوم وجود دارد - این رگهای واریسی است. این یک داستان غم انگیز است. اگر مردم فکر می کنند که آشپز تنها به این دلیل است که او به طور مداوم می خورد، به من اعتماد کن، نه. این دقیقا فیزیولوژی است.

- در این مورد، هرگز پشیمان نیست که آنها به یک موتور آشپزی تبدیل شدند؟

- من هرگز در زندگی من هرگز پشیمانم. اگر شما حتی آخرین بار را می گیرید، من فقط شروع به تمرین خودم کردم. و، همانطور که همیشه، ما رژیم های مختلف را توسعه می دهیم. در طی شش ماه گذشته، من، به عنوان مثال، 24 کیلوگرم را از دست داده ام. و دقیقا به این دلیل که من تغذیه مناسب را انجام می دهم. من یک پوست نیستم، فقط درست می خورم و از آنجا که من مردم را تغذیه می کنم، رژیم غذایی را برای تعداد زیادی از مردم کار می کنم، همیشه آنها را در خودم احساس می کنم. و آن را به میوه داد. به گفته من، در حال حاضر ممکن است بگویم که یک آشپز خوب یک آشپز بزرگ نیست (می خندد)، اما برای اندازه گیری رنگ.

کنستانتین Ivlev:

"باور کن، آشپزی، صادقانه، خیلی کمی بخور"

خدمات مطبوعات مواد

- به طور خلاصه، چه رژیم غذایی؟

- این یک راز نیست اول از همه، کاهش کربوهیدرات ها: شکر و آرد. اگر چه خوشمزه است، اما نه مفید نیست. نقطه دوم مقدار زیادی از فیبر است: سبزیجات، سالاد که به انرژی می رسند. من 46 ساله هستم، و من معتقدم که اگر یک فرد طول بکشد، با خوشحالی از لحاظ جسمی به خوبی زندگی می کند، باید احترام بگذارد و بدنش را حفظ کند. مشکل بزرگی از مردم که ما همیشه با بدن خود صحبت نمی کنیم، به او احترام نمی گذاریم. هر کس روز دوشنبه تغییر کرد. بگو، من آن را در روز دوشنبه متوقف خواهم کرد، من شروع به ورزش و مانند آن خواهم رفت. من به من آمدم که اگر بیشتر بخواهم به جامعه کمک کنم، خانواده ام و خودم، من هنوز هم باید همراه با بدنم باشم. اگر او به من می گوید: "کستان، شما مقدار زیادی از وزن دارید، من قبلا از حمل شما خسته شده ام، پاها خسته شده اند،" سپس من این تعظیم را شنیدم. بعدا بعد از بسیاری دیگر. اما شنیده ام و او شروع به زندگی در هماهنگی با بدن خود، و در نتیجه، با خود. داستان ظریف من به همه توصیه می کنم.

- و هنوز، آیا غذاهای مورد علاقه خود را دارید؟

- البته سیب زمینی سرخ شده من یک بار در ماه می خورم. من نمی توانم آن را رد کنم (می خندد). اما اگر زودتر پنج بار در ماه خود را خوردم، در حال حاضر یکی. و من بیشتر خواهم گفت: من شروع به دوست داشتن آن را حتی بیشتر. نه به این دلیل که او شروع به ظاهر شدن در میز کرد، اما چون من بار دیگر طعم و هدف واقعی او را امتحان کردم. البته، من یک مرد متولد شده در اتحاد جماهیر شوروی، بیشتر دوست دارم آشپزخانه مردم قفقاز و آسیای مرکزی، اما، مانند یک فرد مدرن، من آشپزخانه مدرن را دوست دارم: ایتالیایی، ژاپنی، فیوژن. و هنگامی که آنها از غذاهای مورد علاقه خود از من بپرسید، مانند پرسیدن در مورد فیلم مورد علاقه خود. این به سختی دشوار است. به هر حال، مجرم شما پنج نقاشی را می خوانید، اما یکی - هرگز. فقط با ظروف

- گفته شده است که اصول تغذیه مناسب باید از دوران کودکی خارج شود. شما دو فرزند دارید ماریا در حال حاضر رشد کرده است، ماریا تنها سال آینده به مدرسه می رود. شما خودتان این موسسه آموزشی را برای آنچه که آنها آن را تغذیه می کنند بررسی می کنند؟

- هنگامی که من به مدرسه رفتم، من، به عنوان یک پدر مشغول، بسیار نادر بود، اما زمانی که ظاهر شد، پس از آن، مدیر یا زلزله گریه کرد: "کمک!" این گناه برای پنهان کردن، گاهی اوقات من ترک کردم، متوجه شدم که تقریبا غیرممکن است که وضعیت را در سطح مکان تغییر دهید. البته برای Marusi، من نگرانم. حالا او به باغ می رود، و من همیشه از او می خواهم از آن تغذیه شود. اگر شما آن را صادقانه پیدا کنید، Marusya نیز از این واقعیت که تغذیه شده است بسیار خوشحال نیست. اما من تعجب می کنم که دختر من در مدرسه خواهد بود. و اگر نیروها و فرصت ها وجود داشته باشد، سعی خواهم کرد چیزی را تغییر دهم. ما سعی خواهیم کرد.

کنستانتین Ivlev:

"من فکر می کنم لازم است غذا را متنوع کنیم"

خدمات مطبوعات مواد

- ماتوی به قدم های شما رفت و یا راه خود را انتخاب کرد؟

"او ابتدا راه من را انتخاب کرد، اما پس از آن متوجه شدم که او اینطور نیست، زیرا این مسیر از لحاظ جسمی بسیار پیچیده است، هرچند ضعیف نیست. اما در عین حال، ماتی هنوز چیزی برای خود و در صنعت من بود. او در خارج از کشور آموخت و متوجه شد که بیشترین عجله در خلاقیت بود. بنابراین، او اکنون در شرکت مشغول به کار است و در تجارت مشغول به کار است. او، بر این اساس، موضوعات مختلف را تعریف می کند، ایده ها را می دهد. و این به خاطر این واقعیت است که نسل او امروز خلاق را دوست دارد. خلاق دوست پسر من (لبخند).

- شما اشاره کردید که پسر تحصیل کرد. شما خودتان هستید که در حال حاضر سزاوار و سرآشپز احترام گذاشته شده است، همچنین برای Bvgor تحصیل در اروپایی ها و آمریکایی ها رفت. برای چی؟ چه چیزی به شما داد؟

- من فکر می کنم هرگز دیر به یادگیری نیست. ارزش پرتاب نیست آشپز مانند شراب قرمز است. هر چه بیشتر آن را دروغ، بیشتر آن را به دست آوردن طعم و قیمت، به عنوان آنها می گویند. و پس از آن، اروپا و امریکا هنوز هم قانونگذاران مد در کسب و کار من هستند. و روسیه نیست بنابراین، به منظور خنک شدن، بگذار بگویم، بارها و بارها ادامه دهید، هنوز هم با لذت زیادی روبرو می شوم، به آنچه که اتفاق می افتد، چه روندها چه اتفاقی می افتد. من فکر می کنم درست است و لازم نیست که اینجا خجالت بکشم. من در هر صورت تردید ندارم رویای من همچنان ادامه دارد من همیشه چیزی جاسوسی دارم

- چگونه این اتفاق افتاد که شما، آشپز و محبوب ترین نمایشگاه های تلویزیونی تلویزیونی، همراه با جنبش روسی دانش آموزان (RDSH)، تصمیم گرفتند یک مفهوم جدید از غذای مدرسه را توسعه دهند؟

- من چیزی شگفت انگیز در اینجا نمی بینم. پس از همه، من سرآشپز و می توانم طبخ. از نقطه نظر تصویر تلویزیونی خود، من برخی از حقیقت را در کسب و کار ما تماشا کردم. من واقعا دوست ندارم خود را ستایش کنم، اما من یکی از مهمترین چیز را می دانم: نسل جوان من را به اندازه کافی دوست دارد و به من احترام می گذارد. بنابراین، RDS این ایده را به من ارائه داد. ما یک پروژه مشترک "آشپز را در مدرسه" ایجاد کردیم. خود خود، هیچ سابقه برنامه تلویزیونی "بر روی چاقو" وجود نخواهد داشت، جایی که من آمده ام و همه "پارافین"، من با صفحات عجله دارم. نه وظیفه ما این است که غذا مانند دانش آموزان، کودکان، نوجوانان را دوست داشته باشیم. به طوری که آنها هنوز خوشمزه و متنوع بوده اند. به طوری که آنها غذای گرم خوردند و در میان وعده های غذایی، همه این پودر سریع و تراشه ها مشغول به کار نبودند. بنابراین، من این پیشنهاد را پذیرفتم. همه این ها به من بی تفاوت نیستند. دختر من شش ساله، پسر، هر چند، در حال حاضر 19.

- به یاد داشته باشید صبحانه ها و ناهار خود را به یاد داشته باشید؟

- من هنوز بر روی سیب زمینی سیب زمینی با آب و شاه ماهی بزرگ، کتک های وحشتناک و سوپ با چشمان ماهیگیری بزرگ شدم. من، به عنوان یک فرد، چگونه پدر می خواست فرزندان من در مدرسه متنوع باشند و مهمتر از همه، خوردن خوشمزه.

- آیا می دانید که امروز کودکان در موسسات مدرسه پرورش می یابند؟

- این یک چیز هیجان انگیز است که آنها در RDSH به من گفتند. حدود 70٪ دانش آموزان در تمام غذاهای غذا خورده نیستند. از آنجا که یا آن را بی مزه است، یا منزجر کننده است یا این چیزی است که من نمی خواهم بخورم. و من فقط نمی فهمم که چرا افرادی که مسئول آن هستند، نمی توانند غذا را به سادگی نه تنها نه تنها خوشمزه، بلکه فرصتی را برای انتخاب، ارائه دهند. متأسفانه، اکنون نسل سالم نیستیم. و بسیاری از کودکان از بیماری های مادرزادی رنج می برند. یکی از شایع ترین گلوتن است. آنها رژیم غذایی بدون گلوتن را دنبال می کنند. نوجوانانی هستند که وزن بیش از حد دارند. چرا باید آنها را انتخاب کنند؟ کسی ماهی را نمی خورد، کسی کتلت گوشت را نمی خورد، و اگر آنها را تنها به آنها بدهد، کودک گرسنه خواهد بود، به نظر می رسد؟ و من فکر می کنم ضروری است که غذا را انتخاب کنیم، همانطور که در زمان های شوروی در کاندای کلاسیک: دو یا سه کاهو، تنقلات سرد، سوپ، سه طرف، سه ظروف گوشت پرنده و در واقع غذاهای دریایی. و از کلمات غذاهای دریایی نترسید. ما یک کشور بزرگ هستیم و ما محصولات داریم - به عنوان مثال، مانند ماهی مرکب. و خودشان ارزان هستند. و امروز در جلسه ای با شهردار Solnechnogorsk، متوجه شدم که حدود 120 روبل در کودکان برجسته است. اما بگذارید به یاد داشته باشیم که در مسکو فروش حداقل حداقل قیمت ناهار از 130-180 روبل آغاز می شود. و در این بازرگانان نیز کسب می کنند. بنابراین هزینه ناهار از سه ظروف به عنوان یک حرفه ای، می توانم بگویم - 80-100 روبل. باور کنید، اگر مردم برای ناهار کسب و کار آماده پرداخت و خوردن آن هستند، پس چرا ما نمی توانیم همان کیفیت و مهمتر از همه، خوشمزه، غذای متنوع برای فرزندانمان را انجام دهیم؟ و کودکان آینده ما هستند. آیا ما می خواهیم یک نسل از فقرا رشد کنیم؟ و همه آنها می بینند زمانی که آنها توسط نان شات داده می شوند، و یک قطعه کوچک از ژامبون بر روی آن وجود دارد. این چیزی است که من در مدارس دیدم، من شوکه شدم. و از اینجا انتخابی از من می شود، مانند پدر و یک بزرگسال: چه باید بکنید؟ او را برای یادگیری در خارج از کشور ارسال کنید؟ پرداخت پول در آنجا؟ یا افرادی وجود خواهند داشت که کمی وضعیت را تغییر دهند؟ ما نمی خواهیم فرزندان را با خاویار سیاه، De Flopha، Krutona تغذیه کنیم. ما فقط می خواهیم غذا های مختلفی را به طوری که جالب است و مهمتر از همه، خوشمزه است. به طوری که او به طور انحصاری بر روی تراشه ها و غذای سریع "گیر کرده بود، و می توانست یک شام کامل را با اولین، دوم و سوم بخورد. در عین حال، پول لازم نیست. بنابراین، با خوشحالی پاسخ دادم و سعی خواهم کرد تا تمام فیلم های روح را کمک کنم.

- کودکان شما، ماتی و ماریا چگونه درمان شدند، به آنچه که شما شروع به شرکت کردید؟

- Matvey واکنش بسیار خنده دار. او بلافاصله به من یادآوری کرد: "پدر، و شما همکار خود را به یاد داشته باشید Jimmy Oliver، که در یک زمان به تاریخ چنین تاریخ در انگلستان کشیده شد؟ اما این پروژه دچار فساد شد. " همچنین کارگران پذیرایی بسیار محافظه کارانه وجود دارد. من چنین می گویم من خودم در زندگی یک جنگنده به اندازه کافی قوی هستم، دوست دارم آزمایش کنم. من به ضرر نمی روم، فقط برای پیروزی.

- شما در زندگی - برنده. به طور کلی، ویژگی های شخصیت، در نگاه حرفه ای خود، مهم ترین برای آشپز چیست؟

- بدون شک، دشوار است، اما منصفانه است. پس از همه، پیچیدگی در این واقعیت است که ما هنوز هم با افراد آزادیخواهانه کار می کنیم. کسب و کار رستوران بسیاری از مردم را دارد. بنابراین، در اینجا باید رشته ای شدید وجود داشته باشد، اما باید درست باشد. و کلمات نباید با پرونده پراکنده شوند.

- این اتفاق می افتد در زندگی است که آنها قسم می خورند که به عنوان سخت به عنوان سخت به عنوان در نمایش "بر روی چاقو"، "آشپزی جهنمی"؟

- مطمئن. این باید به عنوان "غذاهای جهنمی" درک شود، و "بر روی چاقو" من بازی نمی کنم. در زندگی، همان. من یک پدال نسبتا سخت در کار شما دارم، و در زندگی من یک فرد بسیار آرام است. اما من آنچه را که قبلا گفته ام تکرار خواهم کرد، باید یک رشته در آشپزخانه وجود داشته باشد. و من توضیح خواهم داد. هنگامی که شما چیزی بخرید، و او در یک ماه شکست خورد، شما نمی دانید که چه کسی ادعا می کند. ممکن است که خودتان او را خراب کردید. اما هنگامی که یک فرد به رستوران آمد، یا در هر نقطه از غذا، او غذا را رانندگی کرد، او به وضوح آن را به وضوح درک می کند، او این ظرف را دوست دارد یا نه. بنابراین، باید یک رشته حرفه ای مناسب باشد. البته من یک شخص نسبتا قدرتمند و عادلانه هستم. هیچ کس مرا گریه نمی کند و هیچ کس به من غافلگیر نمی شود اینها افرادی هستند که نشان می دهند یا شایعات زندگی می کنند، معتقدند که من هر کس را برای صبحانه یا ناهار می خورم. و در واقع ما همه مردم هستیم. یک اعتقاد حیاتی دیگر وجود دارد که سفتی ویژگی های بسیار خوبی است. او می آید زمانی که آنها شروع به پاک کردن پای خود را در مورد مهربانی خود را. و غم انگیز است بنابراین من یک شخص بسیار عاقل هستم، به من اعتقاد دارم (می خندد).

- آیا دوست دارید برای استراحت یا کار برای شما و تعطیلات وجود دارد؟

- من خوش شانس بودم که پانزده سال پیش کار شغلی من را ترجمه کرد. بنابراین، امروز من فقط یک وزوز هستم اگر خسته ام، می توانم گوشی را خاموش کنم. تا حد زیادی در زندگی من مشغول به کار هستم. بنابراین، من دوست دارم به کار، و من من را ناراحت نمی کنم، چرا و چرا. من صاحب خودم هستم من خودم در خودم به دنبال یک برنامه زندگی هستم، چقدر بلند می شوم، چقدر می روم. و من هرگز کسی را ندیده ام - نه خدا، نه این ویژگی یا رئیس جمهور ما. انسان خود را برای لحظات خاص سرزنش می کند. اغلب، فقط کسی نمی تواند به خود اعتراف کند و به دنبال گناه در دیگران است.

- چگونه حرفه ی آشپز را انتخاب کردید؟

- من حرفهام را بر اساس اصل جایی که من بیشترین دوستان را انتخاب کردم، انتخاب کردم. من در مسکو بزرگ شدم، من بومی Moskvich هستم. در Bescordnikovo، منطقه ای که من تمام زندگی ام را زندگی کردم، سه حرفه داشتم. من خیلی خوب مطالعه نکردم، بنابراین مجبور بودم مقدار زیادی را انتخاب کنم. یکی از آشپزی بود، پزشکی دیگر و دومی یک نمایش خودکار را آماده کرد. برش ها، دوستانش، من خودم ترسیدم، آن را همیشه به سوخت نفت و ناخن ها بوی سیاه بود. پزشکان نیز می ترسند، مردم بی رحم هستند. و سرآشپزها، آنها خیلی ترسناک نبودند. من به یاد می آورم پدر یک بار گفت: "کستیا، رفتن به آشپز، با هر گونه قدرت مردم می خواهند به خوردن! و اگر شما همچنین بر روی شانه های من سر دارید، همیشه با یک قطعه نان خواهید بود. " خوب، به نحوی این اتفاق افتاد (می خندد).

"اما پس از آن، در جوانان، زمانی که شما این حرفه را انتخاب کردید، احتمالا نمیتوانید تصور کنید که این همه این اتفاق می افتد؟"

- من نمی توانم، درست است، اما من همیشه دوست داشتم کار کنم. و من فکر می کنم که خدا همه چیز را می بیند، شاید او را با برخی از توانایی های قطعی، استعدادها و خواسته ها به من داد، فرصتی را به آنها تحقق داد. و همه اینها با تعداد زیادی از کار همراه است. اغلب مردم این را درک نمی کنند. آنها فکر می کنند که قهرمان المپیک درست مثل این است. آنها نمی فهمند که همه در ورزش مشغول به کار هستند، اما تنها یک درصد از این افراد به المپیک تبدیل می شوند. همچنین در مورد من آشپزی زیادی، اما خوب - واحدهای! مانند برندگان نوبل

ادامه مطلب