Egor Druzhinin: "نیکا - مدیر خانواده ما"

Anonim

مدتها شناخته شده است: به طوری که انسان اتفاق می افتد، باید یک زن مناسب در کنار او باشد. این همسر آینده بود، یک بازیگر Veronika Yitkovich کمک به Hireuy یک دوست برای تعیین تماس خود را و تبدیل شدن به شخصیت منحصر به فرد ما در حال حاضر. با هم آنها تقریبا بیست و پنج ساله هستند. و رابطه آنها نه تنها به احساس و اعتماد به یکدیگر، بلکه در فضای طنز خوب، که در خانواده اش حکومت می کند، برگزار می شود.

Vashechkin خود را به عشق با تمام دختران اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد و خواهران بزرگتر، مادران و حتی مادربزرگ ها را مجذوب کرد. به طور شگفت انگیز، اما با وجود این همه، با توجه به خودگور خود، او بسیار شیک بود. به هر حال، امروز، ارتباط برقرار کردن با او، شما احساس می کنید که در مقابل شما یک فرد ظریف و متوسط ​​است. Druzhinina نه تنها با نقش خود را در سینما و تئاتر، تعداد ستاره های پاپ و عضو عادلانه ترین هیئت منصفه نشان می دهد "رقص با ستارگان" و "رقص در TNT". او همچنین یک مدیر شگفت انگیز از اجرای پلاستیک است. سبک دست خط و تیم با هر کسی اشتباه نگیرید. و چند سال پیش، عملکرد او "همه جا زندگی" خیره شد و به عمق روح و مخاطبان، و همکاران و منتقدان، و امروز او دوباره همه را با "گودال" خود در تئاتر در یک زره کوچک شگفت زده کرد.

"Egor، من به نوعی گفتم که در جوانان یک لیسانس متقاعد شده بود، که هیچ کس نمی تواند به همراه داشته باشد. از کجا چنین خلق می شود؟

- اول، از خانواده. پدر و مادر پاپینا پدربزرگ و مادربزرگ من هستند - تمام زندگی من با هم زندگی می کرد. اما حتی گاهی اوقات ما هفته ها با یکدیگر صحبت نکردیم. مامان و پدر وقتی که من پانزده ساله بودم رفتم. دوستان من اغلب از والدین جدا شدند. احتمالا، بنابراین خانواده به من یک شرکت قابل اعتماد به نظر نمی رسید. بله، و با دخترانی که من ترسو بودم. به جای برنده شدن، من ترجیح دادم که شورش کنم. در اینجا همه این مزخرفات در مورد ناسازگاری و شکست است.

"" کالیبراسیون این اتفاق افتاد که فرد در خوابگاه مناسب تر است، که هنوز هم باید جستجو کنم ... "آیا شما در همه چیز پایین تر از نیکا هستید؟

- آیا این نیست که با هم همکاری کنیم، مطمئنا باید با کسی سازگار باشد؟ در خانواده، هر کس باید مصالحه کند. حتی فرزندان ما. اگرچه آنها کمترین هستند. اما نه آنها و نه ما حتی این را متوجه شدیم. در خانواده ما، همه چیز به طور طبیعی توسعه می یابد. ما قوانینی یا قوانین یا تابو را نداریم. ممنوع است از پنجره بدون چتر نجات، همه چیز پرش کنید. ما می خواهیم بخوریم - شما باید به فروشگاه بروید. ما می خواهیم دیر به مدرسه نرسید - شما باید به موقع بمانید و به موقع به رختخواب بروید. و همه اینها به طور کامل و به طور کامل به دست نیکی. او منجر می شود، و ما سرگرم کننده هستیم تا او را ببینیم. از آنجا که این مقدار اطلاعات، مانند او، هیچ یک از ما - احمق ها - در سر من نگه نمی دارد. چه کسی، جایی که در آن ساعت، چه چیزی را با من بگذارد، چه کسی در چه مدت غذا خوردن، چه نوع تکالیف برای انجام آنچه برای خرید، که در آن شهرستان به تور بروید. بهتر است من در همان زمان در تمام آثار سال جهانی در یک هفته کار خواهم کرد تا "مدیر" خانواده ما باشد.

- آیا شما لذت بردن از بازی پادکست؟

- در مورد یک نام مستعار، پاشنه یک پا زن زیبا را طراحی کرد. چرا زیر آن نیست؟ و اگر به طور جدی، "زیر پاشنه" بدان معنی است که اطاعت شود، و نیک هر چند "مدیر"، اما نه فرمانده. سفارشات او توزیع نمی کند. او ارائه می دهد، ما بحث می کنیم، ما استدلال می کنیم، تصمیم گیری می کنیم. هنگامی که دوران کودکی و سوء تفاهم با کودکان در نهایت نام مستعار را تایپ می کند، او از ما دعوت می کند تا چیزی خود را اختراع کند. علاوه بر جذابیت مطلق پوچ، او دوباره همه چیز را به دستان خود می برد، به لذت عمومی ما. اما من در همان زمان Podkinnik را احساس نمی کنم.

Egor Druzhinin:

در حال حاضر Druzhinin نیز عضو هیئت منصفه پروژه "رقص با ستاره"

- نیک، Egor همیشه به عنوان توصیه شما عمل می کند؟

- نه همیشه! او اغلب می داند که من درست است، اما گاهی اوقات به عنوان راحت است. در راز درست است، او یک کیفیت فوق العاده دارد: او نمی داند چگونه فریب. بنابراین، تمام "فریم های" خنده دار خود همیشه بر روی صورتش نوشته شده است. هنگامی که خانواده از این رنج می برند کمی گریه می کنم: به جای صرف وقت با فرزندان، او به کسی کمک می کند تا بتواند خودش را کنار بگذارد. به طوری که من فکر نمی کردم که من کموت بودم، و Egor یک شیرینی زنجفیلی است، من راز را قطع خواهم کرد. Egor، هر چند یک مرد بیمار، اما خیلی سخت است. از رقاصان یا بازیگران خود بپرسید. او به ندرت صدای را بالا می برد، اما ترس است. آنها می گویند بهتر است فریاد بزند.

- به هر حال، شما در عملکرد Egor بازی نکرده اید. آیا با او سخت کار می کنید؟

- بطور باور نکردنی. Egor ترس وحشتناک است. به خصوص هنگامی که آن را به رقص خود می آید. کمی اشتباه است، او شروع به طور مستقیم به طور مستقیم در صحنه، Undquest می شود. حالا من ساکت شدم اگر شما به خوبی کار می کنید، او معتقد است که این طبیعی است و ستایش نمی کند. و من، مانند هر بازیگر، ستایش الهام بخش ...

- شما نقش مهمی در Egor ندارید. چرا؟

"امیدوارم نقش اصلی من در عملکرد او هنوز هم پیش رو باشد." او هرگز وضعیت را نپذیرفت. اگر من او را با مردم مذاکره نکنم، او دو، سه بار کمتر گذاشت. پس از Yegor اختراع "همه جا زندگی!" برای اردوگاه تابستانی STD، او فکر نمی کرد که عملکرد را در یک صحنه بزرگ انجام دهد. من مجبور شدم عملکرد تولیدکنندگان را ارائه دهم. و او با خیال راحت در خانه موسیقی می رود و در مرحله تئاتر در یک زره کوچک راه می رود. به هر حال، این عملکرد توسط Khukruk، Sergei Golomazov و چند سال بعد متوجه شد، من از Egor دعوت کرد تا "گودال" را "گودال" دعوت کرد. و من یک سوال دارم: این "گودال" بدون من کجاست؟ پاسخ: در گودال. خوب، و اگر به طور جدی، من می دانم که آن را قادر به نقش بسیار پیچیده تر، عمیق و بزرگ است و الهام بخش شوهر برای اجرای خوب است. من امیدوارم که دیر یا زود او را نه تنها موز و رفقا، بلکه یک بازیگر خوب نیز ببینیم. بهتر است، البته، اوایل. و پس از آن من می توانم خسته از انتظار و نسل او را با یک لپ تاپ.

"Kubrin به" گودال "از جوانان اختصاص داده شد و به عنوان یک اخلاق عمل کرد، اگر چه او متوجه شد که داستان او تمام سوابق آشکار را ضرب و شتم. یگور، چطور رفتی؟

- صحنه های فرانک در عملکرد ما وجود ندارد. من توصیه می کنم آن را به تماشای حتی دانش آموزان کلاس های ارشد. اما هیچ اخلاقی مستقیم وجود ندارد. دقیقا من را جذب کرد؟ پارادوکس در روسیه پیش از انقلاب، فحشا، صنایع قانونی بود. دختران پاسپورت های غیرنظامی خود را به دست آورده اند، پس از دریافت یک سند خاص در عوض یک سند خاص - "بلیط زرد": یک کارت شناسایی با یک عکس، علامت گذاری در مورد عبور از معاینه پزشکی منظم و قوانین در هشت صفحه. نگرش نسبت به کاهنان عشق توسط قوانین غیرقانونی شرکت تنظیم شد. مردان بدون شاخه ای از وجدان، ستایش و نه دیوانه، از خانه های عمومی بازدید کردند. و دختران، حداقل یک بار ما پاسپورت خود را در "بلیط زرد" مبادله کردیم، به عنوان یک قاعده، هیچ راهی وجود نداشت. فقط در حلقه فحشا در روسیه امروز توسط قانون ممنوع است. اما متوجه شدم که کسی از دختران مشغول به کار در دفاتر شرکت های دوست داشتنی مادران، همسران مراقبتی در زندگی گذشته خود، بدبختی به یک فاحشه، ما آنها را در قبر به حداقل نمی رسانیم. جامعه به طور کلی تبدیل به بسیار تحمل کننده تر شده است. آیا این بدان معنی است که فحشا در دنیای مدرن نیست؟ بی معنا است. هابب اینجا و آنجا اما عملکرد ما در مورد زمان نیست، نه در مورد محل، نه در مورد شرایط دشوار که در آن باید زندگی قهرمانان خود را، اما در مورد عشق و رویا.

مهمترین چیز برای رقصنده تعادل تعادل است

مهمترین چیز برای رقصنده تعادل تعادل است

عکس: آرشیو شخصی از Egory Druzhinin و Veronica Izkovich

"Egor، شما گفتید که نیک بلافاصله توجه شما را جلب کرد، اما این واقعیت که او یک بالرین بود، برای شما غیرقابل دسترس بود. عاشقانه شما چطور بود؟

- این همه با دوستی آغاز شد. ما یک شرکت شاد داشتیم. ما زمان زیادی را صرف کردیم. در روز اول که من اسم مستعار را دیدم، متوجه شدم که برای من دشوار است که با او دوست باشم. اما من ترسیدم که او را با اعترافاتم ترسیدم. او از تفلیس آمد و از دنیای باله آمد، که من نگه داشتم. این امکان وجود دارد که او فقط برای شوخی یا مکالمه اختیاری به او نزدیک شود. گذشت سال و اگر خودش به من نرسیده بود، شاید شاید من را آشکار کنم، خجالتی و تسخیر کنم.

- نیک، آیا Yegor شما را از اولین روز از قدمت جذب کرد؟

- قطعا نه. من بیشتر خواهم گفت: هنگامی که ما ملاقات کردیم، یگور به طرز ناخوشایندی به هر گونه اشاره ای به واسچکین واکنش نشان داد، که من تنها در این مورد دیدم. اگر کسی "Vashekin" در حال مرگ بود، او به طور مداوم پاسخ داد: "نام خانوادگی من یک دوست است." به نظر من به نظر می رسید که این خیلی چمدان بود و این را مطرح کرد که این "Vaskin" نمی تواند این "Vaschkin" را انتظار داشته باشد. "

- چگونه می توانم دوستان را بسازید؟

- ما دو اشتیاق را متحد کردیم - تئاتر و رقص. من به بچه ها کمک کردم تا کشش را انجام دهم. هرا سخت بود من یک طناب داشتم، که او به طرز شگفت انگیزی "پارابولی" نامید. این است که، کشش، من کمی در پیچ و تاب روی زمین بود. من مجبور شدم صندلی را زیر یکی از پاها قرار دهم تا آن را بالاتر بگذارم. Egor سپس، خم، به سختی می تواند کف را با راهنمایی انگشتان دست، بدون خم شدن زانو لمس کند.

- و هنگامی که دوستی به عشق شما تبدیل شده است؟

- احتمالا، در آن لحظه، زمانی که متوجه شدم که هیچ فرد عادی به طور آگاهانه برای چنین عذاب راه می رفت. خوب، و به طور جدی، ما همه چیز را در طبیعی ترین راه داریم. بسیاری از همکلاسی ها سعی کردند برای من مراقبت کنند، اما من هرگز آنها را تشویق نکردم و دلیلی برای امید به روابط متقابل نداشتم. چرا؟ از آنجا که من فقط یک دوست دوست، Vaskin سابق، و در حال حاضر یک همکلاسی - Egor Druzhinin می خواستم.

- و چگونه او مراقبت کرد؟

- بد! این شخصیت صفحه نمایش او تعیین کننده و جسورانه بود. و سازنده ترسو، خجالتی و بافته شده از مجتمع ها است. با برخی، من با برخی برخورد کردم، و برخی از آنها - به خصوص از بین بردن - اچینگ تا کنون. به هر حال، او درست مثل من بود، به تدریج به آگاهی از احساساتش رسید. و او به دقت، بدون اعترافات بلند، زمزمه های پرشور و بوسه های خود به خود در پشت صحنه تئاتر مراقبت کرد. بعدا بعدا گفته شد.

- در یک معامله بزرگ، آیا شما مجبور نیستید به یکدیگر سعی کنید، خود را در عادت شکستن؟

egor: ما شروع به زندگی با دوره دوم کردیم. و ما خیلی خوش شانس بودیم که ما با هم زندگی کردیم. مادر من به یک آپارتمان جدید نقل مکان کرد، و قدیمی "صندوق موقت" از ما عجله نبود. نه نیکی، و نه من عادت های خاصی ندارم. خوب، این هیچ کس سعی نکرد ما را به ما کمک کند، توصیه و از طرف آن مشاهده نکنیم. ما داغ و طبقه بندی شده بودیم. اگر یکی از ما اشتباه کرد، منفجر شد، جوش، کلمات تهاجمی صحبت کرد، همه چیز بین ما باقی ماند. و خیلی زود ما خیلی زود آموختیم تا با هم زندگی کنیم، چقدر آنها آموخته اند که به طور جداگانه زندگی کنند.

ورونیکا: Egor - تمرکز آنچه من همیشه به شدت ناراحت شدم. اول، کاملا غیر بسته است. پدرم همیشه قیمت زمان را می دانست. و از دوران کودکی من و تا به امروز همه چیز در عرض چند دقیقه رنگ شده است. او ممکن است در جایی برای یک هفته دیر شود. ثانیا، بسیار پراکنده است. هنگامی که او برای یک سال کامل در یک محکومیت جامع زندگی کرد که او سی و هشت ساله بود، اگر چه در واقع او کمتر از یک سال بود. او متوجه شد که او تنها در روز تولدش اشتباه است. من به مدت دو سال باید 38 سال داشته باشم. سوم، او به طور جنبه ای فراموش شده است. او با یک نفر نیم ساعت صحبت می کند، صمیمانه خرد شده است، سپس او را با یک زمزمه می پرسد: "شما نمی دانید که چه کسی بود؟ مرد بسیار زیبا من می دانم که او یک پسر هشت ساله و یک ماشین آبی رنگ دو درب با سواری تاشو دارد، اما او چه کسی است و نام او چیست، من به یاد نمی آورم. " من نیز دور از کمال هستم و احتمالا او را در بی نظیر آزار می دهم. خوب، و کودکان مبتلا به عادت هایشان هرج و مرج ما را در درجه مطلق می گیرند. و این همه ما روابط هماهنگ را در نظر می گیریم. در یکی ما موافق هستیم: زن و شوهر شیرین، که در صبح تا شب، کلمات شیرین بر روی گوش من پیچ خورده است، این مورد ما نیست.

Egor Druzhinin:

Veronika Izkovich در نقش Rovinskaya در بازی "یاما"، کارگردان و کارگردان Egor Druzhinin

عکس: آرشیو شخصی از Egory Druzhinin و Veronica Izkovich

"Egor، تقریبا بلافاصله پس از عروسی، گفت:" من نمی خواهم با یک رویاپرداز زندگی کنم که حتی سعی نکرد رویای خود را برآورده کند "و شما را در نیویورک برگزار کرد. آیا شما عمل او را متعجب کردید؟

- من هنوز شگفت زده هستم ما هر دو در یک حساب خوب در تئاتر بود. ما حقوق و دستمزد کوچک داشتیم، اما نقش های جالب داشتیم. من بیست و سه سال یا بیست و چهار سال بود. به چه کسی نام مستعار نیست که بدانیم که در این سن برای شروع حرفه ای از نقاش، آن را به آرامی، دیر، دیر است. با این وجود، او نه تنها از من حمایت کرد، اما تقریبا به آرامی به یک هواپیما فشار آورد. شاید او می خواست دو سال از من بخوابد؟ (لبخند می زند.) یکی از راه های دیگر، شهود بزرگ زنانه خود را به پایین نگرفت، و من به یک شخصیت تبدیل شدم، آنها می گویند، حتی بد نیست.

- شما به راحتی می توانید از Egor به امریکا بروید؟

- خب، من نیستم به این معناست که من به راحتی می توانم بروم، اما آنچه من ارزشش را داشتم، هیچ کس نمی داند. حتی اگور من خیلی از دست دادم او بر عزیمت خود اصرار نداشت، اما به نظر می رسید احساس کردم که او مجبور بود که تمام زندگی خود را تغییر دهد. در حال حاضر در سال سوم، Egor شروع به رقص کرد. من از مدرسه چورگرافی فارغ التحصیل شدم، در تئاتر اپرا و باله مشغول به کار بودم، با بسیاری از رقاصان فوق العاده آشنا شدم، اما من هیچ کدام از آنها را به یاد نمی آوردم. این جداگانه و نوعی استعداد است. و من متوجه شدم که این استعداد کار نخواهد کرد. او آماده سازی باله خاصی داشت. به عنوان یک کودک، او در یک رقص جاز مشغول به کار بود، در این موسسه یک چارچوب را از دست داد. از آن می تواند یک شخصیت بسیار متنوع داشته باشد. علاوه بر این، برای چهار سال من به طور کامل بر روی کشش خود کار کردم. اما او زانو را بدون من انجام داد. بین دوره اول و دوم موسسه ما، تحصیل در مدرسه لی استراسبرگ در نیویورک، برخورد با رقص، زانوی او را شکست. هنگامی که اولین بار از آمریکا بازگشت، او تنها در چهل و پنج درجه خم شد. او به تئاتر آمد، من روی زمین نشستم و گریه کردم. انتظار نداشتم او را ببینم همه بچه ها از سالن تمرین خارج شدند، به طوری که ما دخالت نمی کنیم. و او به من رسید، و من نمی توانم به من نشستم - پا من نمی دهد. اما تصمیم سخت ترین تصمیم برای من تصمیم به آمدن به هورتا دو سال بعد بود، و تئاتر را ترک کرد که در آن من قبلا تقریبا کل رپرتوار را در آن زمان بازی کردم. قبلا، من آزاد شدم ویزا را نگرفت

- من در درجه اول رفتم چون از دست دادم؟

- چون او احساس کرد که مورد نیاز است. او احساس کرد که اگر پس از دو سال جدایی از افکار به من بازگردد که از لحاظ نظری می تواند در آمریکا بماند، زندگی ما در عدم اطمینان افزایش می یابد. لعنتی به این عدم قطعیت اجازه دهید. من به فلاش چسبیده بودم، به Sirena تبدیل شدم و مانند "آمبولانس" عجله کردم. خوب، و آنجا به جای سوء ظن من تایید شد: آمریکا کشور نیست که ما باید زندگی کنیم. اما آهن باید به پایان برسد. در حال حاضر در روز دوم در آمریکا، من یک کار را پیدا کردم. رقص دختران را در یکی از مدارس رقص آموزش داد. و سپس هیدرا در آنجا مرتب شده است. ما هنوز هم با صاحبان این مدرسه دوست هستیم.

- Egor، آیا شما خوشحال هستید که پس از جداسازی دو ساله ملاقات کنید؟

- پرسیدن! من این روز را تقریبا یک دقیقه به یاد می آورم. چه کسی به فرودگاه رفت، همانطور که منتظر نیکا بودم، چیزی که او لباس پوشیدم، جایی که بعدا رفتیم، با آن که من او را معرفی کردم ... چند لحظه در زندگی من وجود داشت. این است که تولدهای ساشا و سکوت، خوب و افلاطون، البته ...

- آیا چیزی با ظهور کودکان تغییر کرد؟

- همه چيز. به نظر من به نظر می رسد که قبل از آن من در یک اتاق گرد و غبار پر زرق و برق نشسته بودم، با تمام سطل زباله پر شده بودم و خود را به تنها آینه در نظر گرفتم. و از طریق آنها، ابتدا برای اولین بار به جهان نگاه کردیم، در مورد آنچه در اطراف ما و کسانی که ما را احاطه کرده اند. و اگر ما چنین فرصتی داشته باشیم، هر چهار سال به بچه های تولد ادامه خواهیم داد. و بنابراین هیچ چیز باقی نمی ماند، همانطور که من منتظر نوه ها هستم! نیک بهترین مادربزرگ در جهان خواهد بود. و من فقط می ترسم که پس از ظهور نوه ها، کودکان به آنها حسادت خواهند کرد. از آنجا که عشق هنوز در ما کمتر نیست، اما زمان، مانند بازنشستگان سزاوار، حتی بیشتر از زمان خود کودکان وجود دارد.

- آیا نیک با سن تغییر کرد؟

- او تغییر نمی کند بدون پیشرفت این همان لاغر، جوان، جذاب، همچنین آماده سازی، او همه شهود عالی را دارد. بیایید امیدوار باشیم که همه چیز پیش رو باشد. من همیشه زنان مسن تر را دوست داشتم. بنابراین پنج سال دیگر، و عشق من در او در نهایت به یک اشتیاق واقعی تبدیل می شود.

مجمع خانواده: Egor و همسرش ورونیکا، دختر الکساندر، پسران افلاطون و تیکون

مجمع خانواده: Egor و همسرش ورونیکا، دختر الکساندر، پسران افلاطون و تیکون

عکس: آرشیو شخصی از Egory Druzhinin و Veronica Izkovich

- آیا وظایف خانه شما توزیع شده است؟

egor: البته، توزیع شده است. به عنوان مثال، اگر من لباس زیر را به یک ماشین لباسشویی گذاشتم، من آن را راه اندازی کردم، و سپس من را فراموش کرده ام، پس از آن وظایف نیکی به من یادآوری می کند که من اسکلروتیک هستم، همیشه این کار را انجام می دهم. پس از آن، من لباس زیر را ارسال می کنم و دوباره ماشین را اجرا می کنم، دوباره آن را فراموش کردم. وظایف نیکی نیز زمان تمیز کردن را به دست می آورد تا من را از این موضوع کنار بگذارد، که من در طول زمان خودخواهانه پر شده است، زیرا نیک زمان برای حذف کل آپارتمان است. به طور کلی، عبارت "وظایف خانه" به ارمغان می آورد ملایم. ما، همانطور که گفتم، همه چیز به خودی خود می رود. ما بسیار غیر سازمان شده ایم. ظروف شستشو که می خواهند، خارج از برنامه. زباله نیز اتفاق می افتد. او نام مستعار را آماده می کند، اما Dumplings Sculpt همه چیز را دوست دارد. ما بیش از حد با هم و بدون فاجعه می خوریم، زیرا همه چیز که در خانه انجام می شود خوشمزه است. و با کودکان با هم بیشتر دوست داشتن به سفر، خواندن، سقوط به خواب تحت یک فیلم زخم، تماشای فوتبال بیس بال، پیاده روی، بازی، جمع آوری خاطرات و به ویژه در کنار یکدیگر!

ورونیکا: Egor در تمام پاتوتیک. هنگامی که او در خانه حذف می شود، همه چیز از مکان های آنها حذف می شود تا حرکت غیرممکن باشد. همه چیز می میرد و تقریبا یک مسواک را پاک می کند. این می تواند سه روز طول بکشد. در این مورد، بخشی از چیزها ناپدید می شوند. قبل از سال نو، او برای یک روز در حمام نشسته بود. آن چه بود، روشن نیست. اما پس از خروج از او، امکان استفاده از سینک به عنوان یک صفحه سوپ - بدون تردید بود.

- کودکان چه کار می کنند، به جز مبارزات به تئاتر برای اجرای پدر و مادر؟

egor: هنگامی که شما بپرسید، متوجه خواهید شد که کلاس های کودکان همیشه در مورد ترجیحات خود صحبت نمی کنند. به عنوان مثال، Tikhon و Plato به مدرسه موسیقی می روند. Tisch در یک گیتار مشغول به کار است، و افلاطون کلارینت است. و یکی دیگر و دیگری آن را خوب و با لذت؛ افلاطون - کمی بزرگ، تیکون - کمی. اما این بدان معنا نیست که آنها adderkinds کوچک هستند. اگر پس از مدرسه آنها کلاس های موسیقی خود را ادامه ندهند، شگفت زده نخواهد شد. اما آن را به شدت توسعه می دهد. و موسیقی بیشتر از همه خواهر خود ساشا، که فقط درس های خاص نیست، اما بازی یک bille و آواز خواندن فقط فوق العاده است. او همچنین دوست دارد مردم را تماشا کند. و منافع آن چنین است که او قطعا آن را به روزنامه نگاری یا مستند هدایت خواهد کرد. Tikhon همچنین علاقه مند به همه کسانی است که با راه آهن مرتبط است. و افلاطون به تازگی به شدت توسط "رمان های گرافیکی" - کمیک ها منتقل شده است.

- شما به مدت بیست و پنج سال با هم بوده اید. نیک، آیا چیزی از Egor یاد گرفتید؟

ورونیکا: من فکر می کنم که ما خیلی از یکدیگر آموخته ایم. شاید به نظر می رسد اعتماد به نفس خود را، اما به اندازه کافی عجیب و غریب، متوجه شدم که یک مرد مانند یک کودک است. اگر به درستی هدایت شده و به ارمغان بیاورد، می توانید از آن خارج شوید. هر مرد قوی یک زن دوست داشتنی است. اما این درست تنها تحت یک شرط است: اگر یک مرد همسرش را دوست دارد، به شما این امکان را می دهد که با او کار کنید که لازم است آن را در نظر بگیریم.

ادامه مطلب