ماریا کوزاکوا: "با پدرم، تا چهارده ساله ارتباط برقرار نکردم."

Anonim

مادرش آلنا Yakovleva بازیگر است. پدربزرگ پدربزرگ - میخائیل کوزاکوف. به گفته پدر و مادر - یوری Yakovlev. و همه سه هنرمند عامیانه هستند. بنابراین، رفتن به قدم های بستگان معروف خود، ماشا بسیار نگران بود که او به طور مداوم باید اثبات کند: موفقیت های او - تنها شایستگی او. اما او حتی معتقد بود که چنین مقیاس هایی را می گیرد. در فیلمگرافی او، بیش از ده نقاشی در حال حاضر بیش از ده نقاشی است، مخاطبان او را دوست دارند و می دانند، اما هنوز هم برای پشت های خود می شنوند، این همه او به طور انحصاری به لطف روابط مرتبط به دست آورده است ...

با پدرش، Kirill Kozakov، ماشا تا چهارده ساله ارتباط برقرار نکرد. پدر و مادر دختر هنگامی که او به طور کامل خرده بود، متفاوت بود. "چند مرد عاشق مشکلات خانگی هستند. ماشا چهار ماهه بود، زمانی که من چیزها را به کالسکه بچه فرو ریختم، کودک را در آغوش گرفتم و رفته بودم. من از همه شکایت نمی کنم این یک مرحله خاص در زندگی بود، بلکه سنگین بود، اما او به پایان رسید، "او در مصاحبه ای با آلانا یكولول، مامان ماشا به یاد آورد. اگر یک پدربزرگ، یوری یاکولوف، مشارکت دائمی در زندگی نوه خود را، پس از آن با پدربزرگ دوم، میخائیل کوزاکوف، تنها در سال 2007 ملاقات کرد. در حدود همان زمان، یک جلسه سرنوشت ساز از ماشا با پدرش برگزار شد. آنها در سایت های همسایه ستاره دار شدند: بازیگر جوان در فیلم تلویزیونی "تیم خود"، و Kirill Kozakov - در سری "زن بدون گذشته" نقش خود را دریافت کرد. در ابتدا آنها فقط سلام می کنند، سپس شروع به برقراری ارتباط کردند، و سپس Kozakov ارائه داد: "من را ببخش، و اجازه دهید همه بد را فراموش کرده ام". همانطور که ماشا به رسمیت شناخته شده است، در حال حاضر آنها به واقعا نزدیک و بومی مردم با پدر تبدیل شده است. و مشاوره حرفه ای او به او کمک می کند. به هر حال، در سری "Carmelita"، که مری شهرت را به ارمغان آورد، کوزاکوف با هم فیلمبرداری شد: Kirill نقش اپیزودیک پدر هیتان را دریافت کرد.

اغلب، کودکان بازیگران به شدت مقاومت می کنند، سرکش می شوند، نمی خواهند سلسله خلاق را ادامه دهند. و در نهایت، آنها هنوز هم در صحنه های صحنه قرار می گیرند. فقط نمی گویم که شما نمی خواهید به عنوان یک بازیگر به عنوان یک کودک تبدیل شوید، فقط شرایط بود ...

ماریا کوزاکوا : "اما من واقعا به این حرفه رفتم! اگر چه، احتمالا، بنابراین، در جایی عمیق در داخل من در مورد او فکر کردم، اما به طور فعال این افکار سعی کرد کشتن. حتی بیشتر از اصل. هنگامی که مادربزرگ من گفت: "خب، شما هنوز هم به هنرمندان می روید" - من بلافاصله "در قفسه"، "نه، در هیچ مورد، هرگز در جهان!" من تعداد وحشی از مجتمع ها در دوران کودکی داشتم . من اعتقاد داشتم که من توانایی نداشتم که من وحشتناک باشم، و فقط می ترسم. هنگامی که مادر من به مرحله ادامه داد، متوجه نشدم که چگونه او هنوز زنده بود، زمانی که یک هزار و صد نفر از سالن اجتماعات به او نگاه می کردند. بنابراین، من به همه گفتم که نمی خواهم مثل یک بازیگر باشم. و هنگامی که شروع به شلیک کردم، متوجه شدم که می خواستم واقعا! " (خنده حضار)

و والدین شما چه می گویند؟

ماریا: "هیچکس من را محروم نکرد، بلکه متقاعد نشد. مادر به طور کلی برای هر حرفه ای بود، هر آنچه که من انتخاب کردم. "

و چه کسی دوست داری؟

ماریا: "OH، گزینه های دسته ای. من می خواستم یک وکیل باشم، و یک طراح و یک دکتر و یک نویسنده. بسیار کمی از حرفه ی مخترع رویا بود. رده "دستگیرهای دیوانه" در یک نمایش تلویزیونی - این برای من بود! من دوست داشتم اختراع کنم، برخی از صنایع دستی را از دوست دختر انجام دهم. "

ماریا کوزاکوا:

"من همیشه بسیار مطیع شده ام. و اکنون، هر چه انجام می دهم، من در مورد این مادر صحبت می کنم. ما با او ارتباط برقرار کردیم و مانند یک دوست ارتباط برقرار کردیم. " عکس: بایگانی MK

اما با این حال، شما شروع به شروع به زودی ...

ماریا:

"در چهار سال. این فیلم "وسوسه خدا دیرک" بود. من پدربزرگم را اجاره کردم، Cyril Mozgalonevsky، مامان نقش مهمی ایفا کرد. من واقعا واقعا به یاد نمی آورم چگونه همه چیز اتفاق افتاده است. اما من درک می کنم که این بهترین کار من است. من متنوع هستم، و آلی و جالب هستم. ظاهرا، به موجب سن. بر روی ناخودآگاه کار کرد. من واقعا شروع به درک این حرفه، در چهارده سال. سپس من در سری "تیم خودم" - هشت ماه، هر روز، همه چیز جدی است. خوب، و پس از آن یک "Carmelita" بود، زمانی که آنها با تیراندازی همزمان بودند، و امتحان، و امتحانات ورودی در تئاتر. این، من به شدت به وضوح تمام دقیقه حرفه را متوجه شدم: در لباس های تابستانی دروغ گفتن بر روی زمین سرد، به ساقه با درجه حرارت و غیره. و در عین حال برای من روشن شد: من راه دیگری را نمی خواهم. "

بازی های بازی

به من بگویید، در چه لحظه ای متوجه شدید که خانواده شما مانند هر کس دیگری نیست، من متاسفم برای پافوس، جانشین سلسله خلاق بزرگ؟

ماریا: "خب، من از دوران کودکی این را درک کردم. البته، من همیشه در سر من "ترکیب" را نداشتم، زمانی که مادرم یا پدربزرگم را در تلویزیون دیدم، این مادر یا پدربزرگ است. اما از سن بسیار مهربان، او با مامان در عکس های عکس شرکت کرد، مصاحبه کرد. همیشه در مورد بستگان من - و در مدرسه، و بعدا در موسسه وجود داشت. "

مادر شما در مصاحبه ای با مجله ما گفت که این نام خانوادگی بسیار زیاد بود ...

ماریا: "در واقع، او همچنین از او جلوگیری کرد، فقط به میزان کم. از آنجا که او تنها بازیگر پدر است، و من مادر، و پدر و دو پدربزرگ دارم. تصور کنید من چیست؟ من فقط به موسسه رفتم، هنوز هم وقت نداشتم تا کاری انجام دهم، اما قبلا گفته ام: "کاملا پاک، کاملا". البته، آن را فشار می دهد. اما اکنون من قبلا درک می کنم که هنوز به صحنه می روم، بیننده به من نگاه می کند، پس از مدتی او دیگر فکر نمی کند که دختر یا نوه است. فقط با فیلم: من آرام کسب و کار خودم را انجام می دهم و فکر نمی کنم که آنها بگویند یا نه. علاوه بر این، اخیرا من اغلب در شرایطی که آنها را با همه بستگان من مرتبط نمی کنند، به من مربوط می شود. من به نحوی در مترو رفتم، مادربزرگم به من نزدیک شد، شروع به لمس کرد: "این شماست! بسیار! و من، نوه من، به "Carmelite" نگاه کرد.

این سری به معنای زیادی برای شماست؟

ماریا: "البته. پس از همه، این اولین کار بزرگ من است. یک سال و نیم تیراندازی - تجربه عظیمی. "

من شنیدم که پدربزرگ Yuri Yakovlev شما، با تمام مورد علاقه و

ماریا: "نه، کمک نکرد. اما او بسیار از من حمایت کرد. او گفت که من به خوبی انجام دادم که همه چیز را دوست دارد. من برای کلمات من مهم هستم پس از همه، در موسسه، من هنوز این مجموعه را از این سریال دارم. و در ابتدا یک وحشت وجود داشت. هر بار که من به مرحله رفتم، به من گفته شد: "خب، این یک کرمل از آب خالص است." من به ناامیدی افتادم: چگونه این سری را نشان می دهد؟ اما بیشترین کابوس که در هفته اول تحصیل من در موسسه یک مجله را با من در پوشش اختصاص داده شده به "Carmelite" منتشر کرد. و معلمان، و دانش آموزان آن را دیدند. و من به شدت شرمنده و ناراحت شدم، زیرا من چیز دیگری را آموخته ام، اما در حال حاضر در پوشش. اما با این حال، من سپاسگزارم "کارملیت". مانند سایر فیلم های تلویزیونی که به من شروع کردم، شروع به کار کردم. "

با پدربزرگ Yuri Yakovlev. او به ماشا بسیار کمک کرد وقتی که او برای اولین بار در سری بازی کرد. عکس: بایگانی MK

با پدربزرگ Yuri Yakovlev. او به ماشا بسیار کمک کرد وقتی که او برای اولین بار در سری بازی کرد. عکس: بایگانی MK

نقش مورد علاقه شما چیست؟

ماریا:

"اگر در تئاتر - سپس در بازی" Waterville "، که ما در مدرسه قرار داده ایم. من یک قهرمان مشخص دارم برای من، این یک کار شگفت انگیز جالب است که از آن لذت می برم. در فیلم من آخرین کار من را مطلع می کنم - در سریال تلویزیونی "خون بد". من یک دختر ماشا را از یک شهر کوچک ولایتی بازی می کنم، او به مسکو می آید و به یک اتصال دهنده جدی می افتد، که زندگی خود را از پاهای خود تبدیل می کند. ترس بازی دشوار است، اما جالب است. من رفتم تا شلیک کنم! یک گروه فوق العاده، یک مدیر با استعداد جمع آوری کرد. امیدوارم این یک پروژه خوب باشد. "

آیا با مادرم در تئاتر بازی می کنید، آیا دوست دارید؟

ماریا: "بله، من در مورد آن رویای! برای من، تئاتر در وهله اول ایستاده بود. من اکنون دوره چهارم را در مدرسه Schukinsky به پایان رسانده ام و امیدوارم که من به برخی از گروه های متروپولیتن منتقل خواهم شد. البته، من واقعا می خواهم به تئاتر Satira بروم. حتی به این دلیل نیست که مادرم آنجا بازی می کند من فقط فضای که در آنجا حکومت می کنم، به معنای واقعی کلمه هر استخراج می دانم. چیزی قدیمی است که واقعا تئاتر است. خوب، و علاوه بر مدیر هنری تئاتر Satira - الکساندر Anatolyevich Shirvindt، که ما را در موسسه "Waterville" قرار داد.

اوراق قرضه خون

نام خانوادگی، همانطور که ما متوجه شدیم، من با شما دخالت کردم. آیا افکار را به نام مستعار دارید؟

ماریا: "و من یک بار نام خانوادگی را تغییر دادم - وقتی به مدرسه شوکین رفتم. من هنوز در رتبه دهم تحصیل کردم. و من به امتحانات در تئاتر رفتم، فقط خودم را امتحان کردم، درک می کنم: آیا می توانم حق داشته باشم؟ جایی گذشت، جایی شکست خورد، جایی حتی قبل از دور سوم من. سپس از نام خانوادگی دیگری استفاده کردم. خوب، و پس از یک سال، پس از کلاس یازدهم، در همان زمان، مدرسه Schukin تحت نام او آمد. و البته، همه معلمان می دانستند که من هستم. "

من تعجب می کنم: چه نام خانوادگی برای اولین بار انتخاب کردید؟

ماریا: "Lisitsyn. این اولین چیزی است که به ذهن آمد. من پس از آن با یک مرد جوان با چنین نام خانوادگی ملاقات کردم و به دلایلی تصمیم گرفتم نامیده شود. "

بستگان برجسته سعی نکردند کمک کنند - با آشنایان خود تماس بگیرید، کلمه را بچرخانید؟

ماریا: "البته، کمک کرد. من برنامه Michal Mikhalych Kozakov، پدربزرگ مرحوم را خوانده ام. مادر، به طور طبیعی، از من حمایت کرد. من مربیان آشنا را صدا زدم، آنها همه چیز را می شناختند. اما نه به طور کلی به منظور پرسیدن - "دختر من را ببوسید"، او به سادگی به رسمیت شناخته شده، پرسید چه چیزی و چگونه. و پدر همیشه مادر را صدا کرد. من آماده ام که به دوست مادر و شریک زندگی در تئاتر Satira Yury Borisovich Vasilyev وارد شود. بنابراین همه بستگان و آشنایان کمک کردند. اما من سعی کردم به حداکثر خودم عمل کنم: من بسیار جدی گذاشتم، من بیشترین تعداد نقاط را در مجموع داشتم - امتحان، محقق، رقابت، خواننده. من نمی خواستم هیچ کس در هیچ موردی به من نگفتم - "بلوم". اگر چه، به طور طبیعی، آنها گفتند. "

ماریا کوزاکوا:

"من به وضوح تمام معایب این حرفه را متوجه شدم - در لباس های تابستانی که در زمین سرد قرار می گیرند، به ساقه با درجه حرارت ... و در عین حال من درک کردم: من راه دیگری را نمی خواهم!" عکس: لیلیا شارلوفسکی.

چرا مدرسه Schukin را انتخاب کردید؟

ماریا: "من حتی نمی دانم. اما زمانی که آنجا آمدم، من بعضی از شادی های وحشی را تحت پوشش قرار دادم. من نمی توانم این را توضیح دهم، اما احساس عجیب و غریب است: من فقط به ساختمان وارد شدم و متوجه شدم که می خواهم در آنجا یاد بگیرم. من نمی دانم اگر آن را با این واقعیت مرتبط است که مادر و پدربزرگ نیز از "پیک" فارغ التحصیل شده اند. احتمالا متصل است. "

در حال حاضر، زمانی که شما به چیزی دست یافت، بستگان مشاوره حرفه ای را ارائه می دهند؟

ماریا: "بله! اما برای من بدترین چیز زمانی که مادر می آید به من نگاه کنید. اگر چه، او از من حمایت کرد، هیچ کس حمایت و هرگز ... من همیشه به توصیه های خویشاوندان گوش می دهم. آنها عالی هستند، بسیاری از آنها در حرفه به دست آمده است. "

و آنها معمولا شما را ستایش می کنند یا می توانند و می توانند؟

ماریا: "در ابتدا، همه چیز، البته، فقط خوب صحبت کرد - پشتیبانی کرد. و با گذشت زمان، ما شروع به ایجاد نظرات کردیم: آنچه که شما نیاز به کار دارید اشتباه بود. همه در مورد. دارم همه سعی م را میکنم

ثابت.

خرید و دوما

اعتقاد بر این است که دختران معمولا مانند پدران هستند. فکر میکنی چی فکر میکنی؟

ماریا: "برخی می گویند که من یک نسخه دقیق از مادرم در سن من هستم. دیگران اطمینان حاصل می کنند که او از پدر بسیار زیاد گرفته است. سوم معتقد است که من کمی از مادرم و از پدرش گرفتم. به نظر می رسد که من بیشتر شبیه یک مادر هستم. همانطور که او را به ارمغان آورد، پس من یک دختر هستم. "

و چگونه او را به ارمغان آورد؟

ماریا: "خوب. من هرگز چیزی را ممنوع نمی کنم اما من برای هر گونه تخریب تلاش نکردم، اولتیماتوم را تنظیم نکردم: "خرید آن، خرید آن". بنابراین همه چیز آرام بود. "

آیا شما یک کودک پشتی بوده اید؟

ماریا: "البته. من زمان زیادی را در تئاتر در مامان سپری کردم. به خصوص هنگامی که کوچک بود: من نشستم و به خاطر کولس تمام اجرای را تماشا کرد. "

بنابراین شما چنین دختر تجدید نظر بودید که هیچ مشکلی ایجاد نمی کند؟

ماریا: "بله، من بسیار مطیع بودم! من الان هستم، هر کاری که انجام می دهم، همیشه در مورد این مادر صحبت کن. او بهترین من است ما همیشه مانند یک دوست ارتباط برقرار کردیم و ارتباط برقرار کردیم. "

آیا اکنون به طور جداگانه یا با مادر من زندگی می کنید؟

ماریا: "من با مادرم زندگی می کنم. در حال حاضر من بسیار راحت هستم من نمی خواهم او را ترک کنم، هرچند چنین فرصتی وجود داشت. "

و رابطه شما با پدر، بازیگر Kirill Kozakov چگونه است؟ پس از همه، پدر و مادر شما طلاق گرفته اند زمانی که شما هنوز یک کودک سینه بود ...

ماریا: "من شروع به برقراری ارتباط با پدر برای چهارده سال، قبل از آن من چیزی را ایجاد نکردم. سپس من شروع به ستاره در "تیم من" کردم، و او در غرفه همسایه کار کرد. و ما به تدریج شروع به نزدیک شدن کردیم. من می توانم بگویم که اکنون روابط بسیار خوبی داریم، اعتماد به نفس. در طول رسید من در "قله" او نگران من و بسیار پشتیبانی شده است. و امروز نیز به نمایش های من می رسد. بنابراین ما یک تماس نزدیک داریم. "

مادر شما اخیرا تقریبا رسما اعلام کرده است که او آماده تبدیل شدن به یک مادربزرگ بود. چه فکری در این باره دارید؟

ماریا: "من هنوز نمی خواهم ازدواج کنم. من فقط بیست ساله هستم، و من هنوز خودم را در نقش همسر من نمی بینم. من می خواهم کار کنم در حالی که کار می کنم، و برای من آن را در وهله اول است. شاید زمانی که زمان بیشتری وجود داشته باشد و چیزی پایدار ظاهر شود - من موسسه را به پایان رسانده ام و به نوعی بر روی این حرفه اصرار می کنم، سپس به موضوع ازدواج فکر می کنم. "

اما شما قبلا می دانید چه چیزی باید انتخاب شود؟

ماریا: "من با یک مرد جوان ملاقات می کنم. و اگر چه به ازدواج، همانطور که گفتم، هنوز آماده نیست، ما یک رابطه جدی داریم. او خیلی دقیق است! "

ادامه مطلب