AIDA VEDISCHEVA: "من بیت داشتم و نامیده شدم"

Anonim

نگاه تابشی، لبخند خیره کننده، موقعیت مستقیم، صدای اعتماد به نفس. آمریکایی ها به چنین افرادی احترام می گذارند - هرگز ناقص، استعداد و سختگیرانه نیستند. به طور خلاصه، خود ساخته شده است. بله، و ودیسچوا خودش می گوید: "من یک روح نیویورک دارم، من این شهر را دوست دارم و شب ها را در برادوی پیاده می کنم!" اما درباره مسکو چیست؟ پس از همه، این است که در اینجا، استاد یک ایرکوتسک دور یک بار به دنبال. Aida Semenovna اطمینان می دهد که سرمایه روسیه و کل "میهن تاریخی" کمتر از امریکا را دوست ندارد.

Aida Vedischeva: "من فکر می کنم که سی سال پیش از کشور مهاجرت نکردم، اما به سادگی در سفر تجاری طولانی بود. در سال های اخیر به طور منظم به روسیه می روم. و همیشه یک رویداد جدی وجود دارد، به عنوان مثال، همانطور که در حال حاضر - در یک بار سه دعوت نامه برای صحبت در کنسرت. شما می دانید، من چنین "کاغذ" هستم! (AIDA Semenovna از یک پاکت بزرگ کاغذ خارج می شود و آنها را بر روی میز می گذارد.) در حال حاضر نگاه کنید: من با من بررسی کنسرت های من در آمریکا، نامه های سپاسگزارم از فرمانداران دولتی و حتی از چهار راگانیک ... و این صفحه از دانشنامه "چه کسی است" است. من ترک خواهم کرد، و نام من در آن باقی خواهد ماند. و نه تنها در آن! یک چیز حافظه انسانی است و کاملا یک داستان است. آیا می فهمی؟ .. "

آیا برای شما بسیار مهم است؟

AIDA: "اما در مورد چه چیزی! این زندگی منه! من به توهین آمیز اعتقاد دارم، که قبلا زندگی می کردم و بعدا زندگی خواهم کرد، و بنابراین برای من مهم است که در تاریخ بمانم. من برگشتم - و زندگی قبلی من به پرواز نمی رفت، آیا بد است؟ من به یک Clairvoyant صحبت کردم، او گفت: "نام گذشته شما در تمام کتاب ها ثبت شده است. شما Ballerina معروف بودید! "من ابتدا به سخنان او خندیدم، اما پس از آن شروع به توجه به این واقعیت که رقص بدون مدرسه و عشق این نوع هنر بود. ظاهرا، تجربه زندگی گذشته است. "

و در این شما استعداد دیگری دارید ...

آیدا: "خواننده مادر من عالی بود. و حرفه ای - یک جراح کلاس اول. عمه کاملا عاشقانه خواند. و خواهر من - او همچنین یک دکتر است - صدای اپرا زیبا. من به طور کلی در میان موسیقی رشد کردم. تصور کنید: جنگ، کازان (پدر و مادر قبل از جنگ از کیف به کازان نقل مکان کرد - پدر یک استاد در آنجا، و پس از جنگ ما به Irkutsk نقل مکان کرد)، و پانزده نفر از بستگان مادر از کیف فرار از کیف به آپارتمان ما قرار داده شده است. همه آنها بر روی آلات موسیقی بازی کردند و آنها را با آنها به ارمغان آوردند - گیتار ها، Balalaika ... من صبح بیدار شدم، و جاز آمریکایی در خانه صدا می شد! "

والدین چگونه توانستند چنین "تیم خلاق" را تغذیه کنند؟

AIDA: "بله، حقوق و دستمزد استادیار پدر تنها به اندازه کافی برای یک هفته بود (او یک دندانپزشک برجسته بود، دانش آموزان از مدیران تمام اتحاد جماهیر شوروی خود را برای کتاب های درسی خود مورد مطالعه قرار دادند). مامان خانواده اش را نجات داد. او به جنگ بسیار کار کرد و پدر بیشتری کسب کرد. "

والدین اصرار داشتند که انگلیسی را آموختید؟ او برای اقیانوس بسیار مفید بود!

آیدا: "آنها. هنگامی که من چهار سال و نیم سال داشتم، مادر من یک مدافع را گرفت - زنی که از شانگهای آمد. او یک معلم انگلیسی بود، من شروع به مقابله با او کردم. و پس از آن، هنگامی که ما قبلا به Irkutsk نقل مکان کردیم، من به زبان دهم به زبان انگلستان تدریس کردم. و در مدرسه - آلمانی. پدر می خواست من را بداند و آلمانی. "

بنابراین جوان آیدا به شانزده سال نگاه کرد. تعجب آور نیست که مردان سر خود را از دست دادند. در تئاتر بیننده جوان. عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

بنابراین جوان آیدا به شانزده سال نگاه کرد. تعجب آور نیست که مردان سر خود را از دست دادند. در تئاتر بیننده جوان. عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

زبان ها را در یک شکار یا از زیر کمربند آموخت؟

آیدا: "از زیر کمربند. خوب، چرا به دو زبان در اتحاد جماهیر شوروی نیاز دارم؟ من نمی دانستم که مالکیت انگلیسی به نفع من خواهد بود، به شما کمک خواهد کرد که در آمریکا افزایش یابد! .. به هر حال، من چنین جعلی خنده دار با زبان هایم داشتم! هنگامی که من در کلاس ششم، ما، دختران، متحد با بچه ها، قبل از آن که ما از هم جدا شد. و یک پسر ناز به نظر می رسد Idashkin نام خانوادگی خود را ... "

آه، عشق اول؟

آیدا: "نه، نه! این در عشق من بود تنها دلبستگی قلب من موسیقی است. باور کن هیچ کس نمی تواند با او رقابت کند. بله، و من هیچ وقت برای عشق ورزیدن نداشتم، هنوز شروع به صحبت نکردم، اما در حال حاضر آواز خواندم. دو سال رقصیدند و بر روی دوختن نشسته اند. یک عکس داشته باشید: من، کوچک، ایستاده، ایستاده در یک بسته ... "

در اینجا شما می توانید کلمات کلیدی Clairvoyant را به یاد داشته باشید!

آیدا: "بله، بله درست است، این تنها در دوران کودکی بود، و سپس ترک کرد ... بنابراین. و ما یک معلم جوان آلمانی تدریس کردیم. و او عاشق این Idashkin افتاد. و او به دنبال من بود، گاهی اوقات به خانه رفتم. به طور کلی، من طرفدار من بودم و معلم بسیار حسود بود. "

او چند سالش بود؟

آیدا: "ده ساله سالهاست. پس چی؟ من در مورد همان تفاوت در سن با یکی از شوهرم ها هستم. این ترسناک نیست ... و اکنون او من را تهدید کرد که از امتحانات نهایی انتقام بگیرد. من به من داد تا درک کنم که در گواهینامه ترویک من چیست. چرا به آن نیاز دارم؟ به خصوص از آنجا که زبان شناسان زیبا هستند. با ریاضیات - بله، من چیز بدی دارم، اما با زبان، با ادبیات - برعکس! .. به طور خلاصه، تصمیم گرفتم درگیر نباشم. اگر درگیری، من همیشه ترک می کنم، من به نبرد وارد نمی شوم، باقی مانده است. من یک دوست دختر می گویم: "من انگلیسی را می گذرانم." و من به گروهی می روم که در آن من هرگز مطالعه نکردم، اما جایی که دوستانم تحصیل کردند. به هر حال، در میان آنها Vauchka Sharykina وجود دارد، به یاد داشته باشید Pani Zosu از 13 صندلی "Kaschka"؟ .. ما با او در همان مدرسه مطالعه کردیم. بنابراین، من به انگلیسی منتقل می شوم، که یک روز در مدرسه تدریس نمی کرد. هر کس تنها افتخار بود: "خوب، Wecich می دهد!" من Weisika را در مدرسه نامیدم، نام خانوادگی من وایس بود. و در پنج سال گذشته گذشت. "

حماسه مسکو

هنگامی که شما به مسکو رفتید تا به دانشگاه تئاتر وارد شوید و شکست خوردید، نگران شدید؟

آیدا: "بله، این یک ضربه بود. من تمام سه دور را تصویب کردم و به نظر می رسید که پرونده انجام شد. من آمادگی بسیار خوبی در ایرکوتسک داشتم. من در حال حاضر در Tyuze کار کرده ام و به موازات مورد مطالعه در موسسه زبان های خارجی (پدر و مادر اصرار داشتند که من آن را انجام دادم). من به بخش مکاتبات منتقل شدم و فکر کردم که می توانم در مسکو تحصیل کنم و این موسسه به پایان برسد. و سپس ناگهان، افرادی که از کمیبرداری از کمیسیون می گویند: "شما قبلا در یک دانشگاه ثبت نام کرده اید، حالا شما یکی دیگر را می خواهید؟! و ما کسانی را که می خواهند فقط با ما یاد بگیرند، داشته باشیم. " یا شاید دلیل دیگری بود، من نمی دانم. به طور کلی، آنها نبودند. زندگی به نظر می رسید تمام شده است. و رودخانه مسکو تنها راه خروج را دید. اگر چه اکنون فکر می کنم که من فقط خوش شانس بودم. اگر من انجام دادم، سرنوشت من خیلی جالب نبود. من به Irkutsk بازگشتم به روز شده در موسسه و در فیلارمونیک های مختلف کار می کرد. و هنگامی که او در اورویول فیلارمونیک کار کرد، شوهر آینده را ملاقات کرد. او مرا به مسکو فرستاد، جایی که واقعا می خواستم. "

شوهر دوم خواننده، بوریس، رئیس تیم کنسرت او بود. عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

شوهر دوم خواننده، بوریس، رئیس تیم کنسرت او بود. عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

اولین شوهر شما به نظر می رسد یک هنرمند سیرک است؟

آیدا: "ویاچسلاو ودیشچف هنرمند بسیار معروف بود. او من را توسط اولگ لندسترم معرفی کرد و من در ارکستر خود کار کردم. اما اولگ لئونیدویچ باید تمام وقت سوار شود و ما تنها با شکوه ازدواج کردیم، می خواستم با هم باشم. بنابراین، من به صخره رفتم، که هر دو را گرفتند. اما در تیم خود برای مدت طولانی ماند. من می خواستم بیشتر بروم، و سپس در سه یا چهار آهنگ گیر کردم. ترتیبات گران هستند، بنابراین رپرتوار تغییر نیافت. چه چیزی باید انجام شود؟ سنگ ها بسیار متخلف بودند: "هیچ کس من را ترک نکرد!" من: "عزیزم لئونید Osipovich، شما آهنگ Swan خود را پیدا کردید، و من هنوز باید کار کنم و کار کنم. بنابراین من باید پیش بروم. متاسف".

شما فرصتی برای برقراری ارتباط با چنین افراد مشهور به عنوان Lundstrem، Rocks، Papanov، Mironov، Gaidai داشتید. چه کسی قوی ترین تصور را ساخت؟

AIDA: "برای فرهنگ، توسط آموزش، البته، اولگ لندستم."

و در جذابیت مرد؟

آیدا: "درباره چه چیزی صحبت می کنید؟ شما به این آدرس گیرنده اشاره نمی کنید. مردان من را دوست نداشتند فقط موسیقی! این در مورد روح من است، و نه در مورد موضوع من. "

اما شما Vyacheslav را دیدید، و سپس چندین بار ازدواج کرد.

آیدا: "من هرگز کسی را ندیدم پس از آن بود آنها مرا ملاقات کردند. به عنوان مثال، شکوه، در پله ها در یک هتل استان ملاقات کرد. ما یک کنسرت با همراهی خود را ترک کردیم. افتخار از او پرسید: "چه کسی این است؟" در پاسخ او شنیده می شود: "اوه، این یک ستاره واقعی است، من نمی دانم که او در اینجا چه کار می کند! او به مسکو نیاز دارد! "من واقعا شکوه را دوست داشتم، او آمد، دعوت به سخنرانی او. به یاد داشته باشید که من تعداد و فکر خود را تماشا کردم: "همسرش ضعیف! این وحشت است - برای دیدن اینکه چگونه شوهر متعادل در برخی از هیئت مدیره و سیلندر، که حتی صعود ترسناک است! "سپس این همسر خودش و تبدیل شد."

AIDA VEDISCHEVA:

"آواز خواندن" یک موفقیت ناخواسته داشت. عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

در یکی از مصاحبه ها، شما گفتید که در ابتدا همه چیز خوب بود، و سپس ...

AIDA: "خب، چی صحبت میکنی؟ من یک پسر از او دارم من در بیست سال ازدواج کردم، و یک سال بعد، ولدیا تولد داد. و آنها جدا شدند، زیرا آنها فقط افراد مختلف داشتند. "

شوروی کشور

AIDA SEMENOVNA، شاید ارزش آن را ترک نکنم؟

آیدا: "من اتحاد جماهیر شوروی را ترک کردم، چون فهمیدم: همه چیزهایی که من ایجاد می کنم، همیشه در اینجا مطلوب خواهد بود. من تمایل به انجام کاری مانند موزیکال داشتم. ما برای "پرده آهن" زندگی کردیم و عملا چیزی در مورد این ژانر می دانستیم. و من همیشه در خط مقدم بودم برای آن آنها مرا ضرب و شتم کردند و نفرت داشتند، زیرا آنها معتقد بودند که من عجیب و غریب بودم، تمام وقت من بسیار پیچیده هستم، همیشه چیزی می خواهم. و من با یک هنرمند آواز متولد شدم، من ماهیت این را دارم! من به اولین آسیب رسیدم، زمانی که نام خانوادگی من را به تیترز در اسیر قفقاز، و سپس در "دست الماس" قرار ندادم.

و چند مخروط برای آهنگ "کمک به من"!

AIDA: "مهمترین چیز، فیلم Gaidai را برداشت، Zatresin نوشت موسیقی، Derbanev - اشعار، و متهم به تمام گناهان من! به هر حال، سازندگان "دست الماس" به طوری که Vedisyev را به آواز خواندن این آهنگ، آنچه من را از شرق دور، جایی که من در تور بود، من را به من تحویل گرفت ... من به آسیب دوم تحویل گرفتم وقتی که نوازندگان را برداشتم چه کسی فقط همراه نبود، اما در برنامه تئاتری من "آواز خواندن" به عنوان هنرمندان واقعی مشغول بود. به من گفته شد: "شما دیگران را پیدا خواهید کرد."

و پیدا کرد؟

آیدا: "البته. و دوباره او با آنها کار کرد، به طوری که آنها نه تنها در صحنه ایستاده و این ابزار را بازی، اما در ارائه شرکت کردند. اما برخی از داستان های تاریک به این نوازندگان اتفاق افتاده است. به نظر من، برخی از آنها حتی ضرب و شتم. به عنوان یک نتیجه، من تصمیم گرفتم: همه چیز، من به تنهایی کار خواهم کرد و از یوری سیلانتوف هادی خواسته ام تا همراهی موسیقی روی فیلم را ضبط کنم. بله، من برای اولین بار از phonogram در اتحاد جماهیر شوروی استفاده کردم. اما این "تخته سه لا" نبود! من ناعادلانه اول "Pensher" نامیده می شود. فقط موسیقی در رکورد صدا می شود، و من زنده ام! و از آنجایی که نوازندگان این کار را نکردند، لازم بود که صحنه را احیا کنیم. و من سه برادر دوقلو، چچنز را با پلاستیک خیره کننده گرفتم. آنها رقصیدند. این یک ژانر ویژه معلوم شد. به علاوه، یک تغییر آینه نور، یک آینه بزرگ از بالا فرود آمد، و اسلایدها بر روی آن پیش بینی شده بودند. تصور افسانه است! اما ما مجاز به کار نکردیم. کارگردان ولادیمیر فیلارمونیک حتی زمانی که تیم ما را گرفت، اخراج شد. من به یاد می آورم، در تور در تاشکند، از من خواسته شد: "AIIDKA، آیا شما هنوز اینجا هستید؟" - "بله، و چه چیزی مهم است؟" - "ما به سفارشات به تمام سوابق خود را به دست آورد، زیرا شما به اسرائیل رفتید، زیرا شما به اسرائیل رفتید . " و من حتی نمی رفتم! "

با اولگ لندسترم، یک سال قبل از مرگ او. لس آنجلس، 2004. عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

با اولگ لندسترم، یک سال قبل از مرگ او. لس آنجلس، 2004. عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

چه کسی این کار را کرد؟

AIDA: "کل تیم. من Salierie من داشتم، و Furtseva دستم را گذاشتم ... به یاد دارم، از فستیوال بین المللی آهنگ پاپ، جایی که من به عنوان خواننده با بزرگترین گردش سوابق فرستاده شدم، آمدم. و چه رسوایی ناشی از این واقعیت بود که من آواز خواندن "بیش از حد" وجود دارد! فقط من را به خوبی پذیرفتم، به نام BIS - خب، من آهنگ ویکتور Shainsky را آواز خواندم. او فقط اولین جایزه را در مسابقه آهنگ 68 ساله دریافت کرد. اما این برنامه اعلام نکرد، و من رویای آواز خواندم! به دست آمده! Shainsky در آن زمان به نفع نبود، اما من نمی دانستم. و vlipla. "

و آخرین قطره، فشار دادن به خروج وجود دارد؟

AIDA: "کنسرت در آکادمی Zhukovsky. تصور کنید: تمام بلیط ها به Vedischev فروخته می شود، و من از کنسرت حذف شده ام. اعلام کرد که هنرمند بیمار است آنها یک خواننده دیگر، چنین دختر را با یک اسکیت بلندی قرار دادند. دوست دختر من Violetta از Irkutsk می آید و با گل به کنسرت من اجرا می شود. من اینجا نیستم، من بیرون هستم در شب، تماس می گیرد: "چه چیزی با شما اشتباه است؟ بیمار؟! " - "نه، من سالم هستم." این برای من چنین ضربه بود! من فکر می کنم: چه باید بکنم؟ دوستان می گویند: "چرا شما" عملیات لارا انجام نمی دهید؟ (به اصطلاح خروج در خوانندگان 73 خواننده لاریس مونتروس. - تقریبا. Auth.) و من نمی توانم تصمیم بگیرم. اما کمی بعد از این کنسرت، همانطور که به یاد می آورم، خانه را روی مبل گذاشتم. و احتمالا خوابید، احتمالا. ناگهان، درب اتاق همسایه باز شد. یک زن وارد یک لباس سفید براق شد، شبیه به مجسمه آزادی، اما بدون تاج، و می گوید: "شما باید ترک." هنگامی که من بیدار شدم (و شاید من خواب نکنم!)، درب Creaks، شما می خواهید به باور، شما می خواهید - نه. این، ظاهرا روح، روحیه بود! من شوکه کردم که افکار من این زن با صدای بلند گفت ... اما شما می دانید، روسیه هنوز کشور من است. "

آیا شما در اینجا دوست دارید؟

AIDA: "آلنا Ioshpe و Stakhman Rakhimov. Vauchka Tolkunova. او در سال های اخیر به من گفت: "آیدا، من هیچ کاری برای انجام این کار ندارم!" او رنج می برد، بسیار رنج می برد. این یک عاشقانه است - و زمان متفاوت است، آهنگ ها دیگر نیستند ... و مسلمان رفت. این به طور کلی ترسناک است، از دست دادن وحشتناک! خالی بدون او روسیه. "

امریکا-دلیب

سخت بود برای انطباق با ایالات متحده آمریکا؟

AIDA VEDISCHEVA: "من یک مدرسه خوب داشتم. من از مادران مادرم، که در اینجا متولد شده بود، بسیار سپاسگزارم، و نه در خارج از اقیانوس. و یک فرهنگ وجود داشت! در آمریکا، من در یک روز موفق نشدم. همانطور که من وارد شدم، بلافاصله به تحصیل در کالج هنر رفتم. "

این نیز چهل سال بود!

آیدا: "بله، تفاوت چیست، من جوان بودم! من امروز جوان هستم من بعد از چند سال پیش احساس مشابهی داشتم، زمانی که من به مسکو از سیبری وارد شدم. در آمریکا، من هنوز به مدت طولانی مطالعه کردم، من یک فرهنگ جدید را تجربه کردم. بچه های جوان، همکلاسی های من، من خیلی دوست داشتم. و استاد در همه به من گوش داد، چون بیشتر درباره سیستم Stanislavsky بیشتر از او می دانستم. و آنها در سیستم ژاپنی به ما آموختند، بسیار جالب بود. ماهیت او این است که مونولوگ ما مجبور شدیم در یک نفس بخوانیم، در حالی که روی پاهای نیمه خم می رفتیم. این است که چگونه تنفس صحیح تولید می شود، و هنگامی که شما آواز می خواند، خفه نشوید. پس از آن، من شروع به کار کردم. من در ایالات متحده آمریکا در 80، و در حال حاضر در 82 خوانده شده در برنامه Carnegie Hall Broadway! جو فرانکلین من را باز کرد، خالق نمایش گفتگو. لیزا مینیلی از دستان خود گذشت و باررا استریسند ... او به من گفت: "آیدا، شما بسیار با استعداد هستید، اما غیر معمول برای صحنه آمریکایی." افسوس، زمانی که شما در چهل سال وارد شدید، غیرممکن است. اما حداکثر که در این شرایط ممکن است، من در آمریکا رسیده ام. "

پس از همه، شما اتحاد جماهیر شوروی نه تنها با مادر و پسر من، بلکه همچنین با شوهرش؟ ..

AIDA: "بله، با Borea، شوهر دوم و مدیر هنری تیم من. او نه سال جوانتر از من بود. یک فرد شگفت انگیز، من به او بسیار احترام می گذارم و دوست دارم. یک فاجعه به او در آمریکا اتفاق افتاد. واقعیت این است که بوریا در ارتش رشد کرد. والدین هنوز او را به مدرسه موسیقی نظامی داده اند و او با یک سیستم عصبی بسیار نازک بود. این برای او نبود - Mushtra، همسالان خشن ... روان او حتی حتی پس از آن باقی مانده بود. در ایالات متحده، سوراخ بسیار سخت شد، و او به زودی پس از شکست ما به پایان رسید. "

آیا شما یک ابتکار طلاق بوده اید؟

آیدا: "هیچ طلاق وجود نداشت. وقتی به آمریکا رسیدیم، او گفت: "من نمی خواهم با شما ارتباط برقرار کنم." و ما بلافاصله انحراف داشتیم، هرچند آنها همچنان به همکاری ادامه دادند. من نمی فهمم چرا او چنین تصمیمی را پذیرفت، فکر کرد، شاید او هر برنامه ای داشته باشد. بور دین را کشیده، او به هر حال، من را به کلیسا هدایت کرد، زیرا من از او بسیار سپاسگزارم. "

با شوهر چهارم، نیمی، و شاعر عشق Voropayeva (در مرکز). عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

با شوهر چهارم، نیمی، و شاعر عشق Voropayeva (در مرکز). عکس: آرشیو شخصی Aida Vedisyeva.

آیا شما یک ارتدکس یا کاتولیک هستید؟

آیدا: "مهم است؟ خدا به تنهایی، و مسیر او متفاوت است ... و سوراخ و کلیسا را ​​نگه ندارد. مردان بسیار ضعیف هستند ما، زنان، باید به آنها کمک کنیم. اما من نمی توانستم کمک کنم. من او را با گرمای بزرگ به یاد می آورم ... "

خداحافظ، میلیونر!

و چرا شما از نیویورک مورد علاقه خود به لس آنجلس حرکت کردید؟

AIDA: "به دلیل آب و هوا. او واقعا در نیویورک وحشتناک است. آرتریت من به خاطر او آغاز شد. شاید خداوند خداوند از من به ساحل دیگری عبور کند تا میلیونر من را دیدم، شوهر سوم. همه چیز به صورت شانس نیست! .. من در یک باشگاه مد روز "Fryers-Club" در Beverly Hills آواز خواندم. این یک مکان منحصر به فرد است، همه ستاره ها وجود دارد، از جمله فرانک سیناترو، باب هیپا ... او مرا دید و شروع به جستجو برای من کرد. و من واقعا دوستیابی تصادفی را دوست ندارم و من گوشی ها را نمی دهم. اما او تعداد من را از طریق برخی از نمایندگان آموخت. من شروع به تماس کردم، از جلسه پرسیدم، من گفتم که همه چیز برای من انجام خواهد شد، من در هالیوود هستم و کاملا خیلی زیاد خواهم بود. خوب، ازدواج کردم. "

او به نظر می رسد ریشه های روسیه داشته باشد؟

آیدا: "نه، او از لهستان است. اما در طول جنگ او در حزب بود، بنابراین او روسیه را می داند ... او به من کاملا همه چیز را به من داد، اما آزادی نگرفت. من می خواستم که به طور کامل اقدام کنم. برای این کار و سعی کرد با طلاق مجازات شود. "

در آن زمان، آیا ناوما را با آنها ملاقات کردید؟

آیدا: "این خیلی خنده دار بود. من به پسرش آمدم تا کپی های ویدئویی را با اجرای من کپی کنم. کاست ها پس از کنسرت های من فروخته شد. نایم به عنوان یک سرپرست کسب و کار شروع به مشاهده رکورد کرد. "ضبط" زیبا بود. دفعه بعد من آمده ام تا کاست را انتخاب کنم، و او از طریق سرپرست خود به زبان انگلیسی (Nam از اسرائیل "نمی دانست و یک کلمه به زبان انگلیسی نمی داند) من را به من می فرستد که او می خواهد با من ملاقات کند. من: "چرا او خودش این را به من می گوید؟" "او یک مانع زبان دارد، او انگلیسی را نمی داند." "این زمانی است که من یاد بگیرم، پس ما آشنا خواهیم شد." سپس در مورد این مورد فراموش کردم. و هنگامی که کاست ها به دو یا سه ماه به پایان رسید و من دوباره به منظور ایجاد سفارش، مدیر دوباره به من با درخواست مشابه تبدیل شده است. نمیدانستم چه بگویم. من فقط این طلاق وحشتناکی را به پایان رساندم ... اما یکی از دوست دخترم توصیه کرد: "خب، ملاقات! مرد جدی، بازرگان. او را به انگلیسی خود آموزش دهید، شما یک معلم هستید! "

سپس بیمار شدید پزشکان تشخیص وحشتناکی را تعیین می کنند - سرطان درجه سوم. تست جدی روابط!

آیدا: "ما به معنای واقعی کلمه من را در آغوش گرفتم. اگر چه حتی همسران در چنین وضعیتی پرتاب می شوند! پس از آن ما دوستان شدیم. چند سال است که فقط دوستان بوده اند. سپس ازدواج کرد نیلا روح خوبی دارد و مهمتر از همه - او هرگز با من دخالت نکرد. برعکس، کمک کرد. بدون او، من موزیک را مطرح نمی کنم. پس از همه، من چند سال داشتم، موسیقی در حال راه رفتن در برادوی - "شاهکار و آزادی آواز" بود. یکی از آنها تسلط نخواهد داشت. "

شما فکر می کنید که به شما کمک کرد که در روح نباشید، زنده ماندن و سپس دوباره صحبت کنید؟

آیدا: "نماز کمک کرد. خداوند. او مرا تجربه کرد و دید که من قوی بودم. پس از همه، سرطان اتفاق می افتد زمانی که روح باقی مانده است زمانی که ما ماموریت ما را از دست بدهیم. و سپس ما شروع به خوردن خودمان می کنیم. بنابراین من هر روز دعا می کنم و می پرسم: آیا من درست انجام می دهم؟ و خدا من را هدایت می کند بدون آن، غیر ممکن است. به خصوص هنرمند ما مسئول حمل مردم هستیم. "

قلب پری خوب

شما می گویید که شما از مرگ نمی ترسید، به تناسخ اعتقاد دارید. به نظر می رسد که شما می خواهید یک مرد در زندگی بعدی باشید ...

آیدا: "نه فقط یک زن و تنها ورزش!"

به هر حال، شما از طبیعت تاریک مو و رنگ آمیزی زمانی که شما USSR را ترک کردید. آیا این تغییر شخصیت شما را تغییر داد؟

آیدا: "مطلقا نه. من باقی مانده بودم اما من سبزه وحشتناک بودم! "

آیا شما همیشه اعتقاد دارید که روح به این جهان باز می گردد؟

AIDA: "البته نه، من خدایی بودم! من حتی نمی دانستم که قوانین یهودی را نمی دانستم. من فکر کردم روسی، چون من در یک کشور روسی زندگی کردم. اما من داده شدم تا ببینم چه چیزی توسط دیگران غیر متمرکز است. یک داستان کاملا عرفانی زمانی اتفاق افتاد که پدر درگذشت. من بعدا بیست و شش ساله بودم. من در ایوانوو انجام دادم و ظاهرا، من قبلا چیزی را احساس کردم. او به نوازندگان گفت: "من امروز کار نخواهم کرد." البته، من زشت رفتار کردم، اما چیزی با من غیر قابل درک بود. کنسرت، البته، کار کرد، نمی توانست مختل شود. و شوهر من را در صبح زود بیدار می کند: "بیایید برویم." من: "پدر؟" - "بله" ما به Irkutsk می رسیم - و بلافاصله در مراسم تشییع جنازه. من منتظر بودم تابوت معلمان، دانش آموزان، پزشکان را انجام می دهد، بنابراین دست زدن به آن بود ... پاپ یک لومینی پزشکی واقعی بود. و به طور ناگهانی من: "مامان، نگاه، او نفس می کشد!" من داده شد به دیدن ابر بیش از لب خود را. سپس متوجه شدم که این روح پرواز می کند. و سپس فریاد مادر: "نگاه کنید" خواهر - "نگاه کنید!" و آنها نمی بینند. من: "بله، اینجا یک ابر است! او نفس می کشد! "این بیست و دوم آوریل بود، هنوز هم در سیبری سرد است ... من پس از آن ناپدید شدم. سپس او نیم سال داشت. مرگ پدر به من آسیب رسانده بود ... او را در یک گورستان یهودی دفن کرد، زیرا من یک تراژدی دیگر بود. من همیشه فکر کردم من روسی بودم در عوض، من در مورد این موضوع فکر نکردم. و اینجا - گورستان یهودیان. چرا؟ چی؟ و کجا خواهم بود؟ و مامان؟ او روسی است! .. "

و چه کسی در مصاحبه های خود را به صورت تراکم می نامید؟

آیدا: "اوه، من دو نفر از آنها دارم! یک نام آنتونیو مارتینوس است. هنگامی که در سال 1999 در مسابقه بین المللی "طلایی آویزان" در بلاروس شرکت کرد، سازمان دهندگان پرسیدند: "آیا می توانید کسی را از امریکا به ارمغان بیاورید؟" - "البته من می توانم". و در سال 2000 من آنتونیو آنجا آوردم. و او تمام حق بیمه ها را به دست آورد - و جایزه بزرگ و جایزه عمومی. از این کار خود را آغاز کرد. با من، اساسا. و اولگ ایوانوف اولین پدرخوانده من نامیده می شود، او برای آهنگساز در روسیه مشهور است. آیا داستان او را می شناسید؟ او دانشجوی موسسه Barnaul Medin بود. من آنجا کار کردم پس از کنسرت، پسر آمد، چند یادداشت را به ارمغان آورد - آهنگ "رفیق". شما می دانید، این یک داستان عادی است: مردم می آیند، بپرسید: "آیدا، آهنگ های من را خراب!" من شعر، ملودی نگاه کردم - من همه چیز را دوست داشتم. و شروع به انجام این آهنگ در کنسرت. با یک انفجار گذشت و هنگامی که من به مسکو رسیدم، به رادیو به ویرایشگر آشنا رفتم: "نگاه کن". او: "آهنگ عالی! ما به زودی مسابقه ای برای 25 سالگی پیروزی خواهیم داشت، اجازه دادیم او شرکت کند. و چه کسی نویسنده است؟ "و ما دوست داریم: آهنگساز یک آهنگ خوب باید Esphai، Felzman، Frakkin - مطمئن باشید که شناخته شده است. بنابراین، شنیده ام که نویسنده یک دانش آموز ساده است، او، البته، خاکستر، "آیا شما دیوانه شد؟! من از کار اخراج خواهم شد. " من: "خوب، نیازی نیست." در یک روز، تماس می گیرد: "شما می دانید، AIIDKA، ما رقابت تحت شعار، نویسندگان اعلام نمی کنند، بیایید، بیایید ببینیم." و این آهنگ اولین مکان می شود! اصابت! مردم در کمیسیون بیدار هستند: الهیات، کلنوفسکی؟ .. هنگامی که من متوجه شدم که فقط ایوانوف، آنها اولین جایزه را برداشتند و دوم را دادند. خنده دار! و "رفیق" به عنوان یک سعادت جوانان هفتاد سالگی تبدیل شد. من اولگ رکورد را ضبط کردم - همه آهنگ های Komsomol. و او به اتحادیه آهنگسازان با او پیوست. تغییر حرفه ای اینجا فرزندان پدرخوانده من هستند ... "

Marina Boykova

ادامه مطلب