Lyubov Gorina: "برای من، Grisha هنوز زنده است"

Anonim

اخیرا در طول عمر نمایشنامه نویس، Grigory Gorina آثار او توسط نقل قول کشیده شد. و عبارت "پیانو در بوته" تقریبا مردمی شد. بدون توجه به آنچه که گرین سقوط کرد، همه چیز مورد علاقه و محبوب بود. با توجه به مارک زاکاروف، تئاتر "لنک" به شکل که ما امروز آن را می دانیم، همراه با بازی "شور و شوق به Til" متولد شد، در بازی نمایشنامه نویس قرار داده شد. و گرگوری اسرائیل خود مطمئن بود: تمام چیزهای بزرگ او به خاطر زن اصلی زندگی خود متولد شد - همسر Lyubov Gorina.

گرگوری گورینا سیزده سال پیش نیست. اما سقوط به آپارتمان معروف خود را در خانه "نوشتن" در Leningradka، ناخواسته احساس حضور خود را. شاید به لطف این زن شگفت انگیز. او، با چیزی که توسط تمام قهرمانان عاشقانه خود را بازپرداخت می کند، به نظر می رسد در دیوارهای بومی کمی از دست رفته، به نظر می رسد که در حال حاضر در حال حاضر درب باز خواهد شد - و او خواهد رفت، Gris او. پس از همه، او همیشه به او آموخت تا به عجایب اعتقاد داشته باشد! ..

گرگوری گرین عکس: الکساندر Astafiev.

گرگوری گرین عکس: الکساندر Astafiev.

عشق Pavlovna، آیا به یاد داشته باشید که چگونه با شوهر آینده خود آشنا شدم؟

عشق:

"با گریشا؟ من در کتابخانه ای به نام لنین کار کردم، جایی که پس از پایان قرن اول حل و فصل شد. به طور طبیعی، من خیلی بخوانم. و من یک داستان بسیار زیبا را دیدم، که به نام "I - Rex" نامیده شد. این یکی از اولین چیزهاست - Grisha سپس یک نویسنده تازه کار بود. و از آنجا که عمو شکارچی من نیز سگ رکس بود، من این داستان را به یاد می آورم. در این مورد، همه چیز می تواند پایان یابد. اما این اتفاق افتاد که آشنایی مکاتبات به شخصی تبدیل شد. من به یاد داشته باشید به نوعی یک دوست به من می آید، که نزدیک من زندگی می کرد، و می گوید: "شما می دانید، من امروز باید پول امروز بدهم، اما در خیابان در حال حاضر تاریک است. شما نمی توانید با من بروید، در غیر این صورت من ترسیدم؟ "و من با یک دوست رفتم. به ویژه از آنجایی که من واقعا می خواستم به نویسنده "رکس" نگاه کنم. معلوم شد، گریشا دور از من نیست. این چطور با او آشنا شدم. "

آیا بلافاصله یکدیگر را دوست داری؟

عشق: "من فقط نمی توانم آن را درست کنم. در آپارتمان یک اتاق خود، کابینه به سقف، به طور کامل توسط کتاب ها ساخته شده است. البته از من بسیار شگفت زده شد و از من خوشحال شدم. من هنوز در مورد خودم فکر کردم: "در اینجا این شاخه کتابخانه لنین است!" پس از این حادثه، ما با Grisha در لابی تئاتر Satira ملاقات کردیم. و آنجا در شرکت مارک زاخارووا، Shurvindt Shuravindt، Andrei Mironova و Misha Derzhavin، او را به من دعوت کرد تا دیدار، من موافقت کردم. Grisha به سادگی من را به دست آورد و رهبری. از آن به بعد، ما با او دوست شده ایم. او تماس گرفت، پیشنهاد کرد که پیاده روی کند. ما چنین دوستی داشتیم که در طول زمان به عشق تبدیل شد. سپس او پیشنهاد من را ساخت. "

او به زیبایی مراقبت کرد؟

عشق: "بله، اما سرنوشت کمک کرد. یک روز، زمانی که ما از خانه خود به مترو رفتیم (هنوز هم یک ماشین نداشتیم)، او یک صرع بیمار را نجات داد. او به ما در آسفالت سقوط کرد و شروع به مبارزه در تشنج کرد. و تا زمانی که "آمبولانس" ظاهر شد، گریشا برای یک دقیقه به مدت یک دقیقه حرکت نکرد، همه چیز را انجام داد که او نمی میرد. او از پزشکی فارغ التحصیل شد، بنابراین او می دانست که چگونه در چنین شرایطی عمل کند. اگر چه من نمی فهمم که چگونه او در همان زمان مدیریت می شود تا سر، دست ها و پاها را حفظ کند، به طوری که او فلج نخواهد شد. من از دستگاه تلفن به آمبولانس تماس گرفتم. او خیلی سریع وارد شد و زن نجات یافت. آن روز من در نهایت با او عاشق شدم.

من هنوز نامه خود را حفظ می کنم، که او در صندوق پستی من انداخت. در حال حاضر من نمی توانم آن را بدون اشک بخوانم، اگر چه با یک Gris مشخص شده توسط طنز نوشته شده است: "Lyuba، به یاد داشته باشید، یک مرد چاق بالا در مسکو راه می رود و به طور مداوم در مورد شما فکر می کند." عجیب و غریب، زیرا او هرگز چربی ندارد ... "

آیا عروسی سرسبز دارید؟

عشق: "ما جشن عروسی را در مسکو راضی نیستیم. ما شش ماه پس از آشنایی ما امضا کردیم و در همان روز در سالن خلاقیت تحت ریگا به کشورهای بالتیک رفتیم. من نمی دانم، دوستان ما متهم شده اند یا نه، اما بعدا ما را آوردند. اگر چه مواد غذایی ما آنها را آماده کردیم تا آنها آماده شوند. و ما فقط نمی خواستیم در میز نشسته باشیم. ما آن را بسیار عادی شمارش کردیم. در کشورهای بالتیک، ما همچنین ریشه داشتیم، اما ما به عنوان یک سفر عروسی رفتیم. و در عین حال جشن، اجازه دهید کوچک باشد، نمی توان اجتناب کرد. "

Lyubov Gorina:

"توسط ملیت من گرجستان هستم و به این واقعیت که مرد به جاده اصلی داده می شود استفاده می شود. اما من هرگز فشار را از طرف او احساس نکردم. " عکس: بایگانی شخصی Lyubov Gorina.

از پشت Münhhausen آویزان شوید

آنها می گویند، Grigory اسراییل شروع به نوشتن در دوران کودکی کرد. درست است؟

عشق: "او در یک دایره ادبی در مدرسه حضور داشت. من اپیگرام های حیاتی را بر روی سازمان ملل متحد و وال استریت تشکیل دادم. و به همین دلیل او با استعداد بود که معلم آنها را به ساموئل Yakovlevich Marshak نشان داد. او خواندند و گفت: "اگر آن برنده شود، Satirit می شود. و اگر آن را تبدیل به من، من تا پایان راه رفتن نیست! "هنگامی که یک معلم در مدرسه بیمار شد، Grysha راه رفتن، که هنوز یک نوجوان بود. و او بچه ها را با گفتن داستان ها سرگرم کرد، بازسازی افسانه های مشهور پری در حال حرکت. او همیشه داستانش را داشت. "

وقتی او برای اولین بار چیزی را از آثار خود بخواند؟

عشق: "من دیگر به یاد نمی آورم که او اولین کسی بود که او را بخواند. اما قبل از ساختن دفاعیان دادگاه هر یک از بازی های خود، او قطعا به من داد. احتمالا من یک فیلیست هستم. " (لبخند می زند.)

آیا نظر خود را خواندید و بیان کردید یا چیزی را حل کردید؟

عشق: "اگر من اصلاح شدم، اشتباهات گرامری. من در این زمینه سواد بودم (لبخند می زند.) Grisha به سادگی مشورت کرد. غیرممکن است بگویم که من در کار خود بخش بزرگی گرفتم. او همه چیز را انجام داد. "

او به نظر شما در مورد آثار او علاقه مند بود؟

عشق: "البته. یک روز، زمانی که ما قبلا ازدواج کردیم، آنها یک بازی "پله" با Arkady Arkanov نوشتند. گریشا به من داد تا آن را بخواند، و من آن را دوست نداشتم (بلافاصله می گویم که این اولین و تنها مورد بود که من خیلی جدی مورد انتقاد قرار گرفتم). و در زمان، این بازی قبلا مجبور بود تئاتر Satira را تحویل دهد. Arkanov آمد، و Grisha ناراحت است: "شما می دانید، من هیچ کس را دوست نداشت!" آرکانوف هیچ چیز دقیق تر از آنچه می گوید، "خوب، هنوز در تئاتر احمق نیست!" درست است، او هرگز با من صحبت نکرد یک مرحله. (می خندد.) اما در چند روز معلوم شد که ولنتاین خلبان نیز با این کار خوشحال نیست. از آن به بعد، Grisha به سلیقه من اعتماد کرده است. "

در حال حاضر در شش ساله گراساکان پیانو را بازی کرد، اشعار را تشکیل داد و داستان های پری را نوشت. عکس: بایگانی شخصی Lyubov Gorina.

در حال حاضر در شش ساله گراساکان پیانو را بازی کرد، اشعار را تشکیل داد و داستان های پری را نوشت. عکس: بایگانی شخصی Lyubov Gorina.

چگونه او کار کرد؟

عشق: "

من این را می گویم: این کار دردناک نیست، نه. به نظر می رسد که او برای او آسان بود. اما گاهی اوقات "احتقان" اتفاق افتاد، و در چنین لحظاتی او گفت: "من نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد با قهرمانان، که در آن جهنم حرکت می کنم." هنگامی که او در مورد ماجراهای بارون Münhhausen نوشت، من در بیمارستان گذاشتم. Grisha آمد تا از من بازدید کند، و ما رفتیم تا پیاده روی را در حیاط بگیریم. ناگهان او گفت: "قانون دوم کار نمی کند، حتی آویزان!" و من، خنده، در پاسخ: "تصور کنید، و هر کس می گویند:" آه، این همان گورین است که خود را به زودی به خاطر münhhausen به دار آویخته؟ " بنابراین نام "که Münhghausen متولد شد. و این اتفاق افتاد، اما به ندرت، بسیار نادر است. او همچنین می تواند تمام روز را با یک میله ماهیگیری در دستان خود بنشیند. در آن زمان او منعکس شد، قهرمانان خود را، کپی های خود را اختراع کرد. "

محبوبیت Münhhausen خیره کننده بود. گرین پس از چنین موفقیتی تغییر نکرده است؟

عشق: "نه، او" پوشیده نیست ". و گریشا واقعا مردم را به خاطر این بازی دوست داشت. به نحوی یک راننده تاکسی که او را به رسمیت شناخت، گفت: "برای Münhhausen، من آماده هستم که شما را آزاد کنم. اما کارفرمایان نمی فهمند! "درست است، آن را به طور فعال شروع به پیدا کردن در صورت زمانی که او در صفحه نمایش تلویزیونی به عنوان انتقال پیشرو از طوطی سفید ظاهر شد. و بسیار متاسفم که کتاب های او شروع به چاپ تنها پس از مرگ او ".

اعتقاد بر این است که تئاتر "Lenk" در امروز خود را با تولید "شور و شوق به Til" آغاز شد، جایی که Inna Churikov نیز در حال شکستن و بازیگر نیکولای کراچنتوف. عشق Pavlovna، آیا شما به یاد داشته باشید دوره ایجاد یک بازی که در آن عملکرد قرار داده شده است؟

عشق: "من به یاد داشته باشید بسیار خوب! سپس ما در خیابان Gorky زندگی کردیم، نه خیلی دور از Lenkom. به یاد داشته باشید که Grisha بلافاصله در مورد پیشنهاد علامت گذاری به عنوان یک بازی موافقت کرد. و بلافاصله به کار آمد. پس از آن، زاخاروف هر روز به ما آمد. با Grisha، فصل های زیر به مدت طولانی مورد بحث قرار گرفته اند. و مارک انجام نوشته های تازه نوشته شده در تئاتر. به طور شگفت انگیز، اما تمرین بازی شروع شد زمانی که گریشا هنوز آن را تمام نکرده است. همه چیز در فرآیند اضافه شد. من به نحوی در تمرین بوده ام و اولگ یانکوفسکی و ساشا عبدالف وجود دارد. آنها فقط آمدند تا ببینند چگونه مارک را تمرین می کردند، هرچند آنها در عملکرد مشغول نبودند. من فکر می کنم همه می خواهند درگیر شوند

پس از نخستین نمایش "Tille"، افراد معروف شروع به ظاهر شدن در خانه ما کردند. و یک بار، باز کردن درب، من در آستانه یویتوشنکو دیدم. تصور کن؟ در آن زمان چیزی فوق العاده بود! "

آیا شما اغلب یک شرکت در خانه دارید؟ به دلایلی، اعتقاد بر این است که تمام تطبیق ها افرادی هستند که ترجیح می دهند تنهایی ...

عشق: "گریشا یک مرد شاد بود. او مردم را دوست داشت، دوست داشت با آنها ارتباط برقرار کند. ما اغلب از مهمانان بازدید کردیم. یک بار، حتی Marina Vlad وارد شد. ما او را در پاریس ملاقات کردیم و دوستانمان را دوست داشتیم، ما دوستان مشترک داشتیم. اما هنگامی که او قصد داشت به ما آمد، من شروع به بسیار خجالتی کردم، گفت: Grishe که من ترک می کنم، من نمی فهمم که چگونه چنین بازیگر را انجام دهم، به دلایلی من بسیار گیج شدم. و گریشا شگفت زده شد: "چی هست؟ کجا میخواهید بروید؟ اقامت در خانه! "او او را ملاقات کرد، به ما آورد. به یاد داشته باشید، من درب را باز کردم، و مارینا از آستانه: "اوه، چه نوع شما بسیار زیبا است!" تصور کنید، او بلافاصله تمام عصبانیت من را برداشت. جالب بود داستان دوستیابی او با Volodya Vysotsky بود. Grisha با دوستان خود مارینا را به رستوران هدایت کرد. من با آنها نبودم، چیزی که من مشغول بودم. بنابراین، یک Vysotsky در جدول بعدی وجود داشت، او تنها بود. Grisha به او پیشنهاد کرد تا او را آشتی دهد، به طوری که از دست ندهید. بنابراین مارینا با ولدیا این رمان را آغاز کرد. "

Lyubov Gorina:

"شوهر می تواند تمام روز را با میله ماهیگیری در دستان خود بنشیند. در چنین لحظاتی که او منعکس شده بود، تصاویر را اختراع کرد. " عکس: بایگانی شخصی Lyubov Gorina.

در ابتدای مصاحبه، شما در مورد شرکت شوهرتان، که آندری Mironov، الکساندر Shirvindt، مارک زاخاروف، میخائیل دوطون، اشاره کردید. شناخته شده است که آنها دوست داشتند که یکدیگر را تکان دهند ...

عشق:

"به عنوان اولگ یانکانفسکی گفت، شرکت ما آب و هوا را تعریف کرد. همه می خواستند با ما ارتباط برقرار کنند، دوستان باشند. هنگامی که، بازگشت از کار، من یک خنده خوش شانس Grisha شنیده ام، دقیقا حدس می زنم که اندرو Mironov تماس می گیرد. من هرگز اشتباه نکرده ام خوش گذشت. Grisha خنده دار نترسید و شوخی به دوستانش تلاش کرد. به نحوی ایگور کواشا به همه گفت که تصمیم گرفت روز تولدش را جشن بگیرد. بنابراین ما موافقت کردیم که بدون دعوت به او برویم. Grisha با من، Andryusha Mironov با لاریسا، Arcasha Heit با لوس. هر کس در برخی از لباس های کاری لباس پوشید، برچسب، و در قفسه سینه، گریسی علامت را با کلمات آویزان کرد: "بله، من بدتر از تاتار!" ما غذا را گرفتیم و با شما نوشیدنی. ایگور درب را باز کرد، ما به اتاق رفتیم، روی زمین نشسته بودیم و شروع به جشن تولدش کردیم، صدای تند و تیز و کلمات خوب در مورد والدینش را جشن گرفت. Kwasha خود سعی کرد توجه مهمانان غیر منتظره را جلب کند، در اطراف ما پرش کرد، خندید. اما همه ما با چهره های غیر قابل نفوذ نشسته ایم. و آنها فقط به دختر تولد توجه کردند تنها زمانی که بطری خالی شد. "

شور و شوق توسط جین D'Ark

پس از همه، با گرگوری، اسرائیلی ها عملا بخشی نداشتند، همگی با هم بودند؟

عشق: "بله، و سفر کرد، و به جشنواره های مختلف رفت. هنگامی که فیلم ها توسط نمایشنامه های خود فیلمبرداری شدند، من نیز با او در مجموعه حضور داشتم، اگر در مسکو اتفاق افتاد. و گاهی اوقات من بیشتر با او رفتم. بله، به عنوان یک قاعده، او را با او برد. "

آیا شما برای شوهرتان بودید؟

عشق: "چگونه می توانم در مورد خودم صحبت کنم؟ من احساس ناخوشایند دارم ". (خنده حضار)

و با عبارات شما، حرکات او قهرمان بازی های خود را پاداش داد؟

عشق: "گاهی اوقات این اتفاق افتاد، اما من می خواهم آن را بسیار کم بگویم."

من از شما در مورد این درخواست می کنم واقعیت این است که مارک زاخاروف استدلال کرد که در "تام Munchhausen" تصویری از هروئین النا Koreneva با شما نوشته شده است.

عشق: "من نمی دانم، نمی دانم، شما باید دوباره بخوانید. (لبخند می زند.) اکنون یک عبارت را به یاد می آورم که دقیقا وارد فیلم شده است. گریشا دوستی به نام جین داشت، که به طور آشکار او را به او ازدواج کرد. و هنگامی که او با من ناراضی بود، من همیشه گفتم: "چرا شما ازدواج زانا D'Ark؟ او موافقت شد. "

هنوز به یاد داشته باشید در بازی "شور و شوق تا زمانی که نیا (Inna Churikova) به Tili (Nikolay Karachentsov) می گوید:" شما می دانید، چه قوی است؟ برای شما، که می خواهد چشم را به خراش! "همه بینندگان در اشک، و من، به تعجب جهانی، خندیدن. فقط هیچ کس نمی دانست که من به نوعی گفتم این عبارت در آشپزخانه. سپس Churikova چنین کلمات را داشت: "چرا من همه چیز را درک می کنم، اما من نمی توانم؟" این نیز، Grisha از واژگان من گذشت. Arkanov، احتمالا، حسادت به خاطر این! "

با تشکر از شخصیت نور نمایشنامه نویس، دوستان همیشه احاطه کرده اند. در عکس: عشق و گرگوری گورینا، الکساندر Gradsky و یوری Lyubimov. آرشیو شخصی عشق گورینا.

با تشکر از شخصیت نور نمایشنامه نویس، دوستان همیشه احاطه کرده اند. در عکس: عشق و گرگوری گورینا، الکساندر Gradsky و یوری Lyubimov. آرشیو شخصی عشق گورینا.

چرا او باید حسادت داشته باشد؟

عشق: "آنها و گریشا نزدیکترین دوستان بودند. و سپس، زمانی که من ظاهر شدم، آنها دیگر به عنوان اغلب به عنوان قبل از آن ملاقات کردند. اگر چه من در هیچ موردی ممنوع نکردم. "

مرجع Istra

چگونه می خواهید وقت آزاد خود را صرف وقت خود کنید؟

عشق: "هنگامی که ما در مسکو بودیم، درهای خانه ما همیشه باز بود. و ما همچنین دوست داشتیم در Dacha ما در Istra زندگی کنیم. Grisha اغلب در آنجا کار می کرد تا آنجا کار کند، زیرا در مسکو، بدون متوقف کردن تلفن به نام "، او را بسیار ناراحت کرد. من روز شنبه و یکشنبه به او آمدم. پس از همه، من هر روز کار می کردم. اما تابستان، ما عمدتا در کلبه صرف کردیم. "

شما کجا کار میکنید؟

عشق: "بسیاری از کجا. در رادیو تمام اتحادیه در وزارت طنز و طنز. او سردبیر دنده "با صبح بخیر!"، "شما به ما"، "دوباره بیست و پنج". بازگشت به Mosfilm. در اتحادیه کمدی و فیلم های موسیقی، سردبیر نقاشی "عاشقانه وحشیانه"، "گاراژ"، "ملودی فراموش شده برای فلوت" بود، "خواب در مورد فقیر Gusar"، "Kin-Dza-Dza!"، " مرد با بلوار کاپوچین "،" شوهر من "...

چه نوع گرگوری اسرائیلی در زندگی روزمره بود؟ او می تواند، به عنوان مثال، عصبانی است؟

عشق: "من این را به یاد نمی آورم."

و نگران بود؟

عشق: "با توجه به آنچه مربوط به کار است؟ من نیز به یاد نمی آورم. او هرگز به او بازگشت. صحبت نکردم من فکر می کنم موضوع اینجاست که در آن. او نه به ترتیب نوشت، اما آنچه که او می خواست. در نتیجه، همه چیز از اولین بار کار می کرد، بنابراین هیچ تجربی وجود نداشت. "

چه کسی در زندگی روزمره در خانواده بود؟

عشق: "من یک گرجستان خالص توسط ملیت، اما روسی صحبت می کنم. و من به این واقعیت استفاده کردم که مرد به جاده اصلی داده می شود. اما با گریشا، جدایی وجود نداشت. من هرگز کوچکترین فشار را در کنار او احساس نکردم. بنابراین صورتحساب های مختلف فقط پرداخت می شود، این بسیار ضروری بود: برای من بسیار دشوار است که بتوانم با پول ارتباط برقرار کنم. من نمی توانم آن را تحمل کنم. من شاید، و در زندگی روزمره مشغول به کار هستم، اما گریشا خودش را بر روی خودش گرفت. "

و چگونه می توان درک کرد - "آیا برای من با پول ارتباط برقرار می کنم"؟

عشق: "و من در این مورد علاقه ای نبودم. من فقط پول زیادی را به دست آوردم چون من نیاز به هزینه های فعلی داشتم. اما هرگز مورد سوء استفاده قرار نگرفت. من نوشیدن و پشیمانی نیستم (خنده حضار) درست است، پس از مرگ گریشا، من هنوز مجبور شدم با پول ارتباط برقرار کنم، جایی که بروم. "

زندگی با یک تخته سنگ تمیز

تعداد کمی از افراد حتی از آشنایان شما می دانند که قبل از دیدار با گرین، شما ازدواج کردید ...

عشق: "... کمی." (خنده حضار)

درست است، پس از عروسی، گرگوری به شما گفت: آنها می گویند، همه چیز پیش از دیدار با او، شما باید فراموش کنید که هیچ کس برای کسی وجود نداشت؟

عشق: "این چنین است. اما من در مورد اولین ازدواج من صحبت نکردم. هیچ کس از من خواسته بود و موضوع هرگز مطرح نشده است. و کجا در مورد آن می دانید؟ .. بله، گریشا واقعا این را گفت. این مثل این بود: هنگامی که گذرنامه قدیمی من را روی میز Grishine دیدم. از کجا او را دریافت کرد؟ ظاهرا، من آن را در نوعی کتاب قرار دادم، و هنگامی که گریشا او را از قفسه ها گرفت، سقوط کرد. بنابراین، او سپس به من گفت: "به طوری که من هرگز آن را دوباره دیده ام!" و همه، برای او این موضوع بسته شد. "

Lyubov Gorina:

"بازگشت به خانه، من شنیده ام خوشحال Grishin خنده و درک شده است که اندرو Mironov تماس می گیرد." عکس: بایگانی شخصی Lyubov Gorina.

آیا شما به طور آگاهانه کودکان را شروع نکردید؟ من شنیدم که گورین در پاسخ به چنین سوالاتی خندید و گفت که او هنوز یک کودک بود.

عشق: "نه چنین مفهومی به عنوان ناسازگاری از عوامل REE وجود دارد. به طور کلی، من باردار شدم، در حفظ نگهداری قرار گرفتم. اما سقط جنین اتفاق افتاده است. "

پس از مرگ گورینا، شما سعی کردید از زندگی دور شوید، اما پزشکان شما را نجات دادند (پس از شوهرش تبدیل نشد، Lyubov Pavlovna دوز قرص قرص را نوشید - او معتقد بود که بدون او او هیچ اشاره ای در زندگی ندارد. - تقریبا auth.) امروز، دوستان شما را فراموش نمی کنند؟

عشق: "فراموش نکن (متاسفانه لبخند می زند.) قبلا همیشه به اجرای دعوت شده است. ما تولد Grishin را با هم نشان دادیم. اما سال گذشته من در مورد من فراموش کرده ام. دعوت نکنید احتمالا مردم ناراحت هستند که با یک فرد غم انگیز غم انگیز ارتباط برقرار کنند، حتی اگر علت مرگ دوست نزدیک خود باشند. "

حالا چه کار میکنی؟

عشق: "بله، هیچ چیز. من کتاب ها را می خوانم، شنا می کنم. "

چه چیزی دوست دارم؟

عشق: "زنده بودن! هیچ کس نمی تواند آن را برای من جایگزین کند. دو نفر را تحویل داد، دوستان ما، بنابراین من متهم شدم، با آنها ارتباط برقرار کردم. یکی از آنها ولادیمیر وینیویچ است. او در خانه ما زندگی می کرد خدا را شکر، او زنده است. دیگر - یوری Krelin (نویسنده، پرسیدن و دکتر، به گفته جراح خود "در پایان دهه هفتاد، یک فیلم تلویزیونی سه ساله" روزهای جراح Mishkin "با اولگ Efremov، Evgenia Evstigneev و Galina از لهستانی ستاره ای. - تقریبا. aut.) او متاسفانه فوت کرد. "

و امروز آنها شبهای حافظه گورینا را ترتیب می دهند؟

عشق: "حالا شما دیگر راضی نیستید. اما برای من Grisha هنوز هنوز زنده است ... "

ادامه مطلب