یانا صاف: "ما با نیکیتا به عنوان دو عنصر شیمیایی هستیم که با هم یک انفجار تشکیل می شود"

Anonim

اگر کسی نیاز به نوشتن یک اسکریپت در مورد شرایط با موفقیت تاشو سرنوشت داشته باشد، یانا هموار یک نمونه نمونه خواهد بود. ورزشکار تجدید نظر در پایان یک مسیر عمل را انتخاب کرد که در آن تمام درها بدون موانع باز شد. اولین بار به استودیوی MCAT پذیرفته شد، در MHT معروف به تصویب رسید، جایی که او نقش های رهبری را انجام داد، به همسر نیکیتا Efremova تبدیل شد. علیرغم این واقعیت که اکنون این زن و شوهر از بین رفته است، او موفق به حفظ روابط دوستانه شد. یانا مطمئن است: اگر مشکل رخ دهد، نیکیتا اولین کسی خواهد بود که کمک خواهد کرد.

- یانا، با توجه به بیوگرافی خود، شما در حال حاضر در شانزده سالگی زندگی کرده اید. مدرسه از خارج فارغ التحصیل شد تا وارد مدرسه استودیوی MCAT شود. به نظر می رسد، شما عجله به زندگی می کنند ...

- بله، من به طور کلی به نظر من اتفاق افتاده است. اگر چه در مورد حرفه ای عمل بود که من از دوران کودکی من رویا نداشتم (من می خواستم یک وکیل باشم)، مامان توصیه به رفتن به استودیوی تئاتر برای آزاد کردن و یادگیری صحبت کردن. در اینجا، من همچنین تئاتر بیمار را دریافت کردم و به این دوره به رمان توسط Efimovich Kozaku و دیمیتری ولادییمیویچ Brusnikna، در یک بار، دو کلاس برای سال برگزار شد.

- هدف مشابهی قطعا اوقات فراغت شاداب را انتخاب می کند ...

- به عنوان چنین جوانان - با Gulys شب او، ماجراهای بی دقت - من واقعا نداشتم. خوب، اگر فقط با استثناء نادر است. من در یک برنامه سختگیرانه وجود داشت: درگیر آواز، رقص - اولین بار توسط سالن رقص، سپس مدرن، هیپ هاپ. بنابراین، در حال حاضر، علاوه بر باله کلاسیک، من می توانم کاملا همه چیز را رقص. علاوه بر این، من تنیس، والیبال بازی کردم و حتی پنج سال به جعبه و کیک بوکسینگ رفتم. پدرم کارشناسی ارشد ورزش در بوکس است. (لبخند می زند.) اما من دختران را توصیه نمی کنم: سپس مشکلات مربوط به مفاصل در دست و در دستگاه فک و صورت وجود دارد.

با وجود این واقعیت که قهرمان ما تنها فرزند خانواده است، والدین آنها را به استقلال تحمیل کردند

با وجود این واقعیت که قهرمان ما تنها فرزند خانواده است، والدین آنها را به استقلال تحمیل کردند

عکس: بایگانی شخصی یانا صاف

- وای! بنابراین شما شاهزاده خانم نیستید!

- نه، بر خلاف ظاهر. نه یک قهرمان "آبی"، و نه مشخصه. اما من به این واقعیت می گویم که به دلیل حجم کار دیوانه، یک زندگی شاد تنها در بیست و پنج سال آغاز شد. ظاهرا، من فقط به زودی بالغ شدم و تمام شادی ها و باز کردن جوانان بعدا به پایان رسید. درست است، و با دیگران در حال حاضر احساسات. اما من خوشحالم که همه چیز مهم به موقع به من رسیده است. من قبلا شانزده ساله هستم، من به یک دانش آموز دانشگاهی که نیاز دارم، و در این دوره جوانتر شده ام. فقط در این زمان، پدر و مادر من نقل مکان کردند برای زندگی برای شهرستان، من تنها در آپارتمان مسکو مان ماندند و به شدت مورد مطالعه قرار گرفتم - در هفت صبح بیدار شدم، در دو صبح، من برگشتم. اغلب، همه انواع احزاب دانشجویی راضی بودند. و این همه بدون هیچ گونه کنترل توسط مادر و پدر. ما در این شهر در جایی دو ماه تقسیم می کنیم، احتمالا. به این معنا، من خوش شانس بودم علیرغم این واقعیت که من تنها فرزند هستم، من هرگز من را ندیده ام، به معنای واقعی کلمه از جوانان به آرامی یکی را ترک نکردم، پیگیری نکردم، من دیکته نکردم - من فقط گاهی اوقات به تصمیمات من گوش دادم. مامان به من گفته نشده است: "آیا شما فکر می کنید درست است، زندگی شما، اشتباهات شما است." و همه به این دلیل که هر عضو خانواده ما کاملا آزادی و خودکفایی است. هر یک از ما دارای کسب و کار و منافع خود است. پدر و مادر از موسسه مدیریت فارغ التحصیل شدند، اما پاپا همیشه به زمین کشیده شده است، او رویای بالا بردن کشاورزی و در حال حاضر در تولید دام در منطقه کستروم، متأسفانه بدون هیچ گونه کمک دولتی مشغول به کار است. علاوه بر کسب و کار اصلی خود، او را برای روح انجام می دهد. مادر من تحصیلات دوم را دریافت کرد و یک ستاره شناس بسیار محبوب شد، که چند ماه پیش از آن ثبت شد.

به عنوان یک کودک، یانا بسیار پیچیده در مورد ظاهر، حتی رفتن به عمل جراحی پلاستیک

به عنوان یک کودک، یانا بسیار پیچیده در مورد ظاهر، حتی رفتن به عمل جراحی پلاستیک

عکس: بایگانی شخصی یانا صاف

- به این ترتیب، کودک به و بزرگ شما خودتان را اعطا کردید ...

- من مثل چمن بزرگ شدم، بنابراین فشار خارجی را انجام نمی دهم. به طرز شگفت انگیزی، همانطور که من نوشیدم، من خسته نشدم، من آن را اداره نکردم، هیچ چیز اشتباه نکردم، هیچ چیز اشتباه نکردم علیه پس زمینه دانشکده عمل با طیف گسترده ای از وسوسه ها. معلوم شد که من پایدار بودم و بدون هیچ گونه نشانه ای از عادت های زیان آور و اوراق قرضه زایمان زودرس. همیشه مسئول، و به من اعتماد کرد. تنها چیزی که مادرم به طور مداوم من را سرزنش کرد، برای ظروف سرباز یا مسافر در اتاق است. او فریاد زد که من هرگز ازدواج نخواهم کرد، زیرا من یک هرج و مرج در اطراف خودم ایجاد می کنم. و من فریاد زدم، یک ظرف غذای خلاق را پاک کردم، اما او دوباره به سرعت به سرعت بازگشت. (لبخند می زند.) مقررات به احتمال زیاد مواجه خواهند شد. من حتی چیزی را در یک نوت بوک برای خودم نوشتم، من این کار را به شدت بر اساس حاکم انجام نمی دهم - می توانم در یک دایره بنویسم، به عقب بر گردم ... این یک مجموعه عجیب و غریب از hieroglyphs، قابل فهم تنها برای من است.

- داشتن خیلی مستقل، شما به سختی از مجتمع ها رنج می برید، درست است؟

- نه. من دچار رنج شدم حتی فکر کردن در مورد عملیات. اما، خوشبختانه، من یک جراح فوق العاده ای گرفتم، که گفت: "عزیزم، به من اعتقاد دارم، یک روز یک مرد ظاهر خواهد شد، که شما را برای گوش های شما دوست خواهد داشت." من رشتگان بودم، از بین رفته بودم.

- امیدوارم امروز شما هیچ شکایتی در مورد ظاهر خود ندارید. شما یک دختر دیدنی و جذاب هستید، و در سریال تلویزیونی اخیر "عالی" هنوز به شدت شبیه به زیبایی شناخته شده سینمای شوروی Tatyana Samoilov ...

- Oksana Caras مدیر ما به خصوص این مرجع را به ورونیکا از نقاشی "جرثقیل پرواز" اختراع کرد. و تمام ناآرامی های من نسبت به ظاهر به مدت طولانی روشن شده است. اگر چه این خنده دار بود، در سال دوم، Marina Stanislavovna Brusnikna به من تلفن کرد تا قهرمان را در بازی MHT "Nest Nest" بازی کند، و من یک حلقه بالا، نازک، سوزانده شده، در عینک بود در سر من و بدون لوازم آرایشی. معلمان در این هزینه شگفت زده شدند و به رسمیت شناختند که فقط برای غیبت یک براق ادعا شده و من را گرفتند. هنرپیشه ها در جامعه درک می شوند - مادربزرگ من، متوجه شده است که من می خواهم، بلافاصله پاسخ دادم: "شما هم اکنون همیشه گوشواره های طلایی و رژ لب قرمز را می پوشید!" من مخالف تمام این جلوه های ویژه را هدایت می کنم. اما من در Buzz تحصیل کردم، چیزی را انجام دادم، سعی کردم از معلمان با استعداد من خیلی زیاد نبودم و به نحوی دشوار بود که دیپلم قرمز دریافت کنم، و سپس به گروه MHT وارد شد، جایی که او برای نه سال خدمت کرد، آزادی چهار نخست وزیر در سال، و تقریبا در همه جا در نقش های اصلی شرکت داشت.

هیچ یک

عکس: بایگانی شخصی یانا صاف

- آیا شما MHT را در ابتکار خود ترک کردید؟

- آره. من به این تئاتر بی نهایت سپاسگزارم، این عالی است که بخشی از چیزی بزرگ باشد. اما در حال حاضر من آن را در قراردادهای خود، و همچنین در "کارگاه پیتر Naumovich Fomenko"، و در "تمرین" بازی می کنم. علاوه بر این، اخیرا پیشنهادات از سه تئاتر بزرگ متروپولیتن دریافت کرده است. در یک کلمه، در حال حاضر من در برنامه بسیار کار با توجه به تیراندازی فعلی و مطالعات فعلی من. او همیشه می خواست آموزش دوم را دریافت کند و در سال جاری در نهایت دوز - او وارد بالاترین دوره های فیلمنامه نویس ها و دایرکتوری ها به ولادیمیر ایوانویچ خاتینکو شد. امروز من به طور فعال کار دانشگاهی را حذف کردم، یک اسکریپت نوشتم، و من ایده کامل نوار را دارم. به طور طبیعی، من هنوز هم به آرامی انجام مراحل در این جهت، من هیچ جاه طلبی خاصی ندارم، من متعصب نیستم که در مورد آنچه که من یک شاهکار را اجاره می دهم، کاهش می دهم. در عوض، هدف من توسعه خود، اجازه دادن و در منطقه مجاور است. در ابتدا، من در مورد فلسفه دانشکده دانشگاه دولتی مسکو فکر کردم، اما من علاقه مند به فیلمساز بودم. به هر حال، دیمیتری ولادیمیروویچ بارها و بارها به من چیزی داد تا چیزی را با بچه ها در تئاتر قرار داد، اما من از کمال گرایی خود رد شدم - من باید ابتدا اصول نظری را بکنم تا بدانم چه ابزاری که من خودم هستم، احساس می کنم که خاک زیر آن است ، و بلافاصله برای تمرین کافی نیست.

- آیا به تلویزیون دعوت شده اید؟

- یک بار، اما چیزی وجود ندارد رشد نکرده است. صادقانه بگویم، من از تلویزیون و تبلیغات بیش از حد می ترسم. واضح است که من سالن های هزارم را بازی می کنم و نه یک جامعه ی اجتماعی، اما هنوز به فضای من نیاز دارم که به آرامی نشسته ام،

چیزی برای انجام و استراحت از مردم. (لبخند می زند.) در زندگی، به جز فیلم و تئاتر بسیار هیجان انگیز است! این روز دیگر من، به عنوان مثال، به برلین، به کنوانسیون رقص بروید، جایی که بهترین معلمان از سراسر جهان جمع آوری خواهد شد: من مهارت های خود را بر روی کلاس های اصلی خود افزایش خواهم داد. من همیشه به تئاتر پلاستیکی علاقه مند شدم، و نه دراماتیک، و من عملکرد رقص من را ترک نکردم. در عین حال، من در تمام انواع کلیپ های موسیقی به عنوان نقاش آموزش می بینم. در اینجا با داشا چارس به تازگی همکاری کرده است.

- به طور کلی، حرفه شما را می توان حسود ...

"شما می دانید، من هرگز در برخی از تقاطع های جدی ایستاده بودم، انتخاب نکردم، با تمام توان من چیزی نداشتم. بنابراین معلوم می شود که سرنوشت خود من را هدایت می کند. من از اولین بار دقیقا همانطور که برنامه ریزی کردم، من حتی نباید به موسسات دیگر تلاش کنم. تئاتر همان وضعیت است. نه همه چیز برای من آسان است، اما بدون شرایط مقاومت مطمئنا است.

به عنوان یک کودک، یانا در والیبال، تنیس مشغول به کار بود، به کیک بوکسینگ رفت. ورزش در زندگی او باقی ماند

به عنوان یک کودک، یانا در والیبال، تنیس مشغول به کار بود، به کیک بوکسینگ رفت. ورزش در زندگی او باقی ماند

عکس: بایگانی شخصی یانا صاف

- ورزش در مورد شما یک جایگزین برای اجرای هنر بود؟

- من امید زیادی به تنیس داشتم. پدر هنوز هم خرد می شود، درآمد را در دادگاه و در تئاتر مقایسه می کند. (لبخند می زند.) البته، او را دیدم ورزشکار، قهرمان. احتمالا به دلیل این دلیل که پسر در ابتدا منتظر بود. هنگامی که او در بیمارستان زایمان در مورد تولد یک دختر مطلع شد، از پزشکان پرسیدند که هنوز هم نزدیک تر نگاه می کنند. (لبخند.) احتمالا، بنابراین، با تمام شکنجه من، اغلب و به معنای واقعی کلمه، بسیار سخت و با مجموعه ای خاص از کیفیت مبارزه است. من یک جنگجو هستم من به آزارت مبارزه قابل فهمم، اگرچه من رقابت نمی کنم، نمی توانم چیزی برای اثبات چیزی ثابت کنم - بهتر است خود را بخورم. مبارزه برای عشق، برای توجه، من قطعا برای ارزیابی عالی نیست. این در حال حاضر در مؤسسه روشن بود: Brusnikin متوجه شد که وقتی که من ستایش کردم شکوفا شدم، و من از انتقاد سخت نزدیک شدم، به بی تفاوتی می افتم. درست است، چند نفر، مربیان من در زندگی وجود دارد، که از آن من رویای آن را به شنیدن نظرات و انتقاد سازنده - به معنای واقعی کلمه آن را از آنها لرزش، حتی زمانی که آنها در مورد معایب برخی از نوع کار صحبت نمی کنند. اشتباهات - این همان چیزی است که به رشد کمک می کند و بهتر می شود. اما شخصیت ها با یک ساختار کاملا متفاوت وجود دارد که برعکس، از بین بردن منفی ترین منفی است. من قبلا از تجربه خودم متقاعد شده ام - من مهارت تدریس در مدرسه استودیوی MCAT را انجام داده ام. من این فرآیند را دوست دارم، صادقانه. من، مانند یک مرغ مرغ، با دانش آموزانم اجرا می شود، من همه حیوانات خانگی را تحسین می کنم سعی نکنید تخصیص ندهید. (لبخند می زند.)

- به نوعی شما گفتید که واقعیت بسیار بی معنی است، سعی نکنید هر ساعت به هدر ندهید. درسته؟

- البته. همه در بی نظیر. من حتی به سینما برای شرکت نمی روم، اگر من تمایل به تماشای این فیلم ندارم. و این به این معنا نیست که من یک معکوس و خودخواه هستم. فقط برای تمرکز بیشتر برای من تمرکز بر آنچه من تعجب و مفید است. همچنین، من هرگز یک پروژه بی ارزش را صرف پول نخواهم داد. به طور طبیعی، من می خواهم بی تردید غنی باشم، اما بعید به نظر می رسد برخی از مراحل ناراحت کننده برای آن.

"علیرغم این واقعیت که پدرم در خارج از کشور مستقر شد، به نظر من، به نظر من، کاملا یک دختر مگاپولیس است و بعید به نظر می رسد در مورد مزرعه.

- بله، من نیز به طبیعت تنها با خلق و خوی تصمیم گرفتم. این تابستان به عمویش، برادر مادرش، به Chukotka پرواز کرد. به خصوص یک ماجراجویی غیر معمول مناسب است. دو هفته در تاندرا، از جمله Chukchi، گوزن زندگی می کردند. من حتی برنامه ریزی کردم که در این یورت حرکت کنم، اما تیراندازی فوری اجازه نمی داد. به هر حال، خیلی زود در کانال اول، یک سری "ذره جهان" وجود خواهد داشت، جایی که ما با آنا Mikhalkova و ویکتوریا ایزاکوا بازی فضانوردان بازی می کنیم.

یانا و نیکیتا در سال 2014 ازدواج کردند، اما بعدا طلاق گرفتند

یانا و نیکیتا در سال 2014 ازدواج کردند، اما بعدا طلاق گرفتند

عکس: instagram.com/Efrastyle_Morrison_O.

- آیا شما یک کشش دارید تا خودتان را با برخی از شدید تجربه کنید؟ برنده و با چتر نجات شما پرید ...

- من این عمل را در دوره ناامید کننده من انجام دادم. فقط پس از آن، زمانی که به معنای واقعی کلمه، من جوانان را تجربه کردم. من تعدادی از چیزهایی را که مردم معمولا انجام می دهند، به ارمغان آورده اند، نوجوانان، و این همه این بیست و سه ساله پس از موسسه را تحت پوشش قرار دادند. بنابراین، من همه را در تایلند، در جنگل وحشی ترک کردم، یک صومعه بودایی وجود دارد. سپس او دو خالکوبی را ساخت، معنای آن این است که به هیچ کس در زندگی چسبیده، خود را به خود اختصاص ندهید، اما قادر به رفتن به آن نیست. در این صومعه، من یک راهب خیره کننده ای را دیدم، از استرالیا، یک مرد با آگاهی کاملا اروپایی، که بسیار شبیه به اصول مهم من بود. او گفت: "هنگامی که شما رنج می برید، چیزی به شما آرد غیر قابل تحمل می دهد و شما نمیتوانید با آن روبرو شوید، تصور کنید که این یک Kocherga داغ است. شما او را در دست خود نگه دارید، شما فریاد می زنید، به جای پرتاب دعا کنید. " به نظر من، یک انجمن روانشناختی عالی، به ویژه در رابطه با خال کوبی. احساساتی که من تا به حال وجود دارد، برای یک سال من خیلی نگه داشتم. جهان تبدیل به خیلی ساده، روشن و شفاف است که تقریبا هیچ چیز نمی تواند من را به افسردگی تبدیل کند. علاوه بر این، من همه چیز را نزدیک به قلب می پذیرم و به طور کلی، من یک روان هنرمند پذیرفته شده دارم. (لبخند می زند.) نمودار خلق و خوی من به سرعت در حال تغییر است، و صرف نظر از شرایط خارجی - تنها با ورود برخی از اندیشه ها و حتی صحنه دیده شده در خیابان. افرادی که با من هستند، دچار مشکل هستند. گاهی اوقات آنها نتیجه می گیرند که من برای آنها برای آنها متهم شدم، حتی فرض اینکه دلیل آن به طور انحصاری در فانتزی های من است.

- به مدت دو سال، همانطور که شما با نیکیتا Efremov طلاق گرفته اید، و چند سال پیش، من مصاحبه ای با او کردم، که در آن او با تحسین به من گفت که تنها همسر منحصر به فردش می تواند نامه های داستونفسکی را در ساحل یونان بخواند ... اگر به بالا بروید، چگونه همه شما توسعه یافتید؟

- ما در همان موسسه مورد مطالعه قرار گرفتیم، تنها برای سه سال دیگر نیکیتا. من نمی دانم چگونه برای او، اما برای من مطمئن بود که در نگاه اول عشق وجود دارد. علاوه بر این، من در عشق نیستم من به استعداد توجه می کنم، اما به معنای روابط کاملا محدود است. ما با نیکیتا عشق را دوست داشت - درست مثل یک آجر بر روی سر. پس از همه، این احساس همیشه به یک مرد بالای زمین منجر نمی شود، زمانی که بال های شما رشد می کنند. برای من، عشق مثل Bulgakov: "او به عنوان قاتل به عنوان گوشه ظاهر خواهد شد." بی فایده است که بپرسید که او در یک فرد قلاب شده است، زیرا شما او را دوست داشتید، که آن را ساکت بود. این قابل توضیح نیست. چهار سال ما با هم، از جمله ازدواج رسمی بودیم.

یانا صاف:

در فیلم "عالی"، بازیگر بازیگر با شوهر سابق خود نیکیتا Efremov بازی کرد

"عروسی شما در گرجستان گذشت، و شما خود را با یک لباس عروسی آمد ... یک مراسم سنتی برای شما مهم بود؟

- من هرگز اهمیت ثبت نام رابطه را نداشتم. تخیل من یک تصویر شاد را به من ندادم که من به یک لباس سفید و سفید با فتا می روم و به من می روم همسرم ... خنده دار، اما، ظاهرا، من متعلق به دسته از آن دخترانی هستم که همیشه ازدواج می کنند. بچه ها من را درک کردند: خوب، با یانک، همه چیز جدی است - لازم است پیشنهاد یک پیشنهاد! (خنده حضار) در مورد ما با نیکیتا، جشن های ما را در کشور جشن گرفتیم که دوست داشتم، و لباس خودم را نقاشی کردم، زیرا چیزی را که من در فروشگاه ها دیدم دوست نداشتم. چنین رویکردی، به جز برای انحصار، خوب بود و پس انداز آن بود. خیاطی هزینه های لباس در بیست هزار روبل، در بوتیک ها گزینه های آماده و برای دو صد هزار ... من لذت بردن از چیزی برای خودم، من چیزهای زیبا را تحسین می کنم.

- از طرف به نظر می رسید که شما برای پیوستن به قبیله های بازیگری افسانه ای بسیار ساده بودید، جایی که مردان برای جذابیتان و بی رحمانه خود مشهور بودند، و به نحوی به راحتی از آن خارج شد ...

- نام معروف اینجا چیست؟ ما در مورد رابطه دو نفر صحبت می کنیم. فقط این مهم است. نیکیتا هر دو طبیعت بسیار پرشور هستند، بسیار عاطفی. به عنوان دو عنصر شیمیایی که با هم یک انفجار را تشکیل می دهند. بنابراین، ما رویاییم. شاید اگر ما در سن بعد ملاقات کردیم، همه چیز به شدت متوجه شد. جایی که صبر کافی نداشتم، متاسفم تصمیمات ساختم ... اما، تجزیه و تحلیل، من از چیزی پشیمان نیستم. در بعضی از مراحل ما در یکدیگر نیاز داشتیم و با هم بودیم. نیکیتا معلم من در بسیاری از مسائل روزمره است. به طور کلی، به نظر می رسد که ما بسیار جدی رشد کردیم. در هر صورت، این مورد گذشته است، امروز دشوار است که ما را ارزیابی کنیم، این واقعیت را قبلا انجام داده است. درست است، نیکیتا و من متوقف نشدند به دوستان و ارتباط با یکدیگر با حساسیت زیادی. او یک مرد بی نهایت و باهوش است. من هیچ شک ندارم: اگر چیزی برای من اتفاق بیافتد، قطعا به نجات خواهد آمد. و من هم همیشه آماده حمایت از او هستم، او آن را می داند. به هر حال، ما با یک چتر نجات با نیکیتا پریدیم، زمانی که قبلا در مرحله طلاق وجود داشت ... ما یکدیگر را با نصف نیمی درک می کنیم، ما یک ارتباط عالی داریم، بنابراین آنها در یکسان دشوار نبودند مجموعه ای از "عالی" در عشق با همان سری. شما می بینید، اتصالات وجود دارد که جدایی ناپذیر هستند، صرف نظر از این افراد یا نه.

یانا صاف:

"من یک جنگجو هستم. من با هیجان مبارزه درک می کنم، اما من رقابت نمی کنم. مبارزه برای عشق، توجه، من قطعا تبدیل به یک ارزیابی عالی نیست"

عکس: بایگانی شخصی یانا صاف

- چگونه این رابطه شما را تغییر داد؟

"اگر من در عزیزانم محروم شدم، هیچ چیز در اطراف، به جز او، نمی بینم، حالا من یک فضای شخصی دارم. من شروع به فرمول سازی و تجسم وظایف خود کردم.

- در برنامه ایوان Urgant، شما در تمایل به زندگی بوهمیان اعتراف کردید ...

- این شوخی بود، مربوط به فرمت انتقال بود. دیر به خواب رفتن، تنبل داستان من نیست. مانند سفرهای خرید بی پایان. استثنا تنها کفش است. برخی از نسخه هایی که من به عنوان یک اثر هنری خریداری می کنم. و من نیز با لذت آماده ام، اما واقعا دوست ندارم تمیز کنم. و همه به این دلیل که در این فرایند خلاقیت وجود ندارد. در اینجا برای رنگ آمیزی گلدان گل به یک دوست برای یک روز تولد، این چیز کاملا چیز دیگری است! (لبخند می زند.)

ادامه مطلب