دنیس سوئدی: "ابتدا ساشا را شکار کردم، و سپس او روی من بود"

Anonim

دنیس سوئدی ها در سینما در تصویر یک قهرمان وحشیانه در سری "Major" ظاهر شد و به طور جدی این طاقچه را روی صفحه نمایش گذاشت، بازی های بزرگ "پنیر"، "Rave" و بسیاری از تلویزیون های دیگر را نشان داد. با این وجود، پروژه ها به صورت انتخابی اعمال می شود، نمی ترسد که در کار شکسته شود. با وجود این واقعیت که مسئول خانواده است. سال گذشته، آنها و همسرش Alexandra Posovskaya پدر و مادر خود را تبدیل به پدر و مادر خود، دختر خود میروسلاو در جهان ظاهر شد. بازیگر در یک مصاحبه گفت که چگونه جهان بینی و اولویت ها تغییر کرده است.

- دنیس، شما بلافاصله به بازیگر و شهرت تنها چند سال پیش احساس نکردید. شما از اینکه چگونه زندگی حرفه ای خود را توسعه می دهد راضی است، من اغلب می خواهم به گریه: "توقف، لحظات، آیا شما زیبا!"؟

- یک بازیگر راضی مضر است. به نظر من این است که برای او غیرممکن است. این همه چیز را می کشد بازیگر، مانند ورزشکار، نمی تواند متوقف شود. شما فقط می توانید یک نفس کشیدن را انجام دهید. لازم است تمام وقت کار کنید، به رغم این واقعیت که شما می توانید یک روز به اندازه بسیاری از مردم در شش ماه درآمد کسب کنید. من خوشحالم عاطفی، اما من نمی خواهم آن را در، نشستن و لذت بردن از آن. من از زندگی رضایت دارم، همه چیز خوب است، اما متوجه شدم که آن را آرام می کند.

- آیا این را به دلایلی متوجه شدید؟

- من اخیرا در فیلم کوتاهی طولانی مدت داشتم، تقریبا شش ماه ستاره ای نکردم، من در خانواده ام مشغول به کار شدم. و ماه اول احساس می کرد زیبا بود - نشستن، استراحت، رفتن به جایی، برای دیدن کسی، یک دسته از چیزها را بازسازی کرد، اما در چند ماه متوجه شدم که به طور کلی چنین زندگی من نیست.

- چرا شکست بود، چیزی را رد کرد؟

- بله، آنچه آنها ارائه دادند، به طور قطعی دوست نداشتند. و در پروژه هایی که من دوست داشتم یا چیزی همگرا نبودم، یا آنها منتقل شدند. در حال حاضر شروع به تیراندازی در فیلم با Yura Bykov و سرگئی تارامایف.

دوران کودکی قهرمان ما نمی تواند نامیده شود بدون ابر: مادرش مطرح شد

دوران کودکی قهرمان ما نمی تواند نامیده شود بدون ابر: مادرش مطرح شد

عکس: آرشیو شخصی دنیس سوئدف

- هنگامی که شما در حال حاضر یک دختر داشتید، بدون کار به مدت نیمی از سال نشسته اید. بدون احترام از وجدان - خلاقیت خلاقیت، و برای خانواده شما باید پاسخ دهید؟

- من برای خودم تصمیم گرفتم که در حالی که آب را از زیر شیر نمی نوشم، من در تمام قبر عجله نخواهم کرد. من تجربه ای داشتم و این یکی از سخت ترین دوره هاست.

- در ابتدای حرفه ای شما بود؟

- نه، نسبتا اخیرا. و متوجه شدم که تا زمانی که باید تکرار شود.

- اصلی ترین چیزی است که ساشا از شما پشتیبانی می کند ...

- در اینجا من تصمیم می گیرم خودم. این قربانی من است

- شما یک دختر یا پسر را می خواستید؟

- من اول دخترم را می خواستم ظاهرا آن را احساس کرد

- شما در حال حاضر با نقش پدر، با تغییر، که احتمالا در زندگی شما اتفاق افتاده است، بیمار شده است؟

- برخی از تغییرات، البته، است. و عالی است! اما در عین حال، ما سعی می کنیم زندگی پیشین سابق را حفظ کنیم. این تابستان ما برای استراحت در کرواسی رفتیم، و دختر به سرعت آن را اقتباس کرد، هیچ مشکلی با آن نداشت. اما هنوز هم نیاز به درک در ساحل است که شما با یک کودک می روید، و اگر شما می خواهید به طور کامل بیرون بروید، پس از آن بلافاصله مذاکره، خود را فریب ندهید و به تنهایی بروید. اما من راضی هستم، ما یک تعطیلات خانوادگی خوب داشتیم، با ریتم من، متفاوت از آنچه که ما عادت داشتیم، بلکه با فریبندگی های خودمان نیز داشتیم.

سال گذشته، بازیگر خودش به پدر تبدیل شد

سال گذشته، بازیگر خودش به پدر تبدیل شد

عکس: آرشیو شخصی دنیس سوئدف

- با شما از پایان موسسه، تنها یازده سال گذشت. احساس می کنید که مدت زیادی در حرفه یا زمان فورا پرواز کرده اید؟

- رویدادهای بسیاری در طول سال ها اتفاق افتاد! این زمان بسیار اشباع بود، بنابراین به نظر می رسد که بیشتر تشکر می کنم.

- پس از فارغ التحصیلی از اولین موسسه به دانشگاه تئاتر بروید؟

- نه، من از دوره دوم شروع کردم.

- و پس از آن چند سال قبل از پذیرش، چه کاری انجام دادید؟

- هیچ چیز، فقط در فضا وجود داشت. برخی از سفرها، جلسات، احزاب در درک آن زمان وجود داشت، اما هیچ چیز جدی نبود.

"اما لازم بود که در چیزی زندگی کنی یا مادر من را دوست داشت؟"

- احتمالا بله، مادر. در آن زمان، من آگاهی کمی نسبت به صلح و مردم را نشان دادم، بنابراین بعضی چیزها به عنوان مناسب درک می شد. و سپس یک داستان عجیب و غریب وجود داشت - یک دوست به طور غیر منتظره به من توصیه کرد که وارد موسسه تئاتر شود. قبل از آن، من افکار داشتم: "چه چیزی بعدی است؟"، اما من به هیچ چیز بتن نرفتم.

- و اولین، موسسه گردشگری، مامان توصیه کرد؟

- نه واقعا. فقط او نزدیک خانه بود

- اما شما نمیتوانید خودتان را ژله کنید؟

- نه. برای یک پوسته، به هر حال حداقل چیزی باید انجام شود. و هنگامی که ما موضوع "مطالعات کشور" را داریم، متوجه شدم که نمی توانم، در همه جا. "پس از مطالعه" به دوره دوم، من هرگز متوجه آنچه که در اینجا آموزش داده شد و آنچه حرفه آینده من بیان شده است.

- و اگر شما در شرکت این دوستی، که در Gitis مورد مطالعه قرار نگرفتید و شما را به عمل برساند، چه مدت می تواند بیفتد؟

- به طور کلی، غیر قابل درک است. تقریبا صحبت می کنم، من واقعا شروع به یادگیری در مدرسه کردم. قبل از آن، یک شغل جدی یک ورزش بود، اما به پایان رسید، دیگر نمی توانستم آنجا بروم. و پس از آن هیچ چیز، فقط نوعی مه بود.

همسر آینده، الکساندر Rosovskaya، دنیس در تئاتر بومی خود ملاقات کرد

همسر آینده، الکساندر Rosovskaya، دنیس در تئاتر بومی خود ملاقات کرد

عکس: آرشیو شخصی دنیس سوئدف

- این دوست شما را با یک حرفه ای به طور انحصاری توسط داستانها و یا شما مجددا مجذوب کرد، شاید در این زمان از برخی تئاتر بازدید کرد؟

- نه، به طور انحصاری توسط داستان های مربوط به تحصیل و دنیای تئاتر. ما باید به عنوان یک بازیگر به او بدهیم. افرادی هستند که فقط نشسته اند، غذا خوردن یا چیزی بگویند، و در حال حاضر مسخره است. بنابراین او به چنین اعمال می شود. و هنگامی که او شروع به صحبت در مورد چیزی کرد، آن را وسوسه انگیز بود، شجاعانه.

- و شما بچه ها و مردان جوان و تئاتر را دوست دارید؟

- من علاقه زیادی به تئاتر نداشتم، اما من فیلم را دوست داشتم. من همیشه توسط غرفه جذب شدم، که نوارهای ویدئویی جدید را با فیلم ها در کیفیت وحشتناک به ارمغان آورد. (خنده حضار)

- انجام، شما خیلی نگران نیستید؟

- من فکر می کنم نه، چون من نمی فهمم که چه مداخله ای داشتم. این جهل به من کمک کرد سرم را آزاد کنم. اما من فکر کردم بسیار جالب بود. هنگامی که شما به مدرسه تئاتر وارد می شوید، احساس کرد که این یک فضای خاص است و او ابتدا شما را فشار می دهد.

- و کجا رفتی؟ در Gitis، جایی که دوستی مورد مطالعه قرار گرفت؟

- نه، ابتدا در تراشه ها. فقط از خانه من در یک خط مستقیم در Trolleybus رفتم. (لبخند می زند.) در Gitis، ممیزی چند روز پس از تراشه ها بود. و من به آنجا رفتم، چون همه می روند. و سپس فکر کرد: "چرا؟ اگر آنها اینجا هستند، نقطه چیست؟ " در گناهان، من قبلا گفته بودم به طوری که من هیچوقت سعی نکردم.

- و چگونه در تراشه ها دوست داری؟ همچنین یک فضای سخت کلاسیک بسیار کلاسیک وجود دارد، نه به عنوان نهادهای دیگر ...

"بله، با انجام این، احساس کردم که این دانشگاه به طور چشمگیری از آنچه دوست من در مورد گویت گفته بود، به طور چشمگیری متفاوت است. و من برای مدت طولانی برای همه چیز به دست آوردم: به معلمان، برای مطالعه، برای همکلاسی ها. حداقل کل دوره اول.

- نترسید که اخراج شوید؟

- در آن لحظات زمانی بود که مجموعه کلی برگزار شد، که او اعلام شد، که همچنان به یادگیری بیشتر شد، و چه کسی نیست. من در مورد عمومی آویزان نگران بودم، اما متوجه شدم که من صادقانه کار کردم و بنابراین من قطعا در پایین لیست در عملکرد دانش آموزان نیستم.

دنیس سوئدی:

در نقش آنارشیست Mikhail Bakunina در بازی "ساحل اتوپیا"

عکس: آرشیو شخصی دنیس سوئدف

- پذیرش به موسسه تئاتر - یک رویداد، و کاملا شگفت انگیز است. مادر شما چگونه درک کرد؟

- برای او، همه چیز ساده بود: پسر خود را انجام داد، او یاد می گیرد، راضی - و این اصلی ترین چیز است. احتمالا از آنچه که من به گناهان وارد کردم شگفت زده شدم، زیرا به طور کامل از ما در کلاس های حرفه ای کاملا دور بود. و، البته، مادر آن را بدون هیجان به دست آورد، چرا که مردم، به ویژه حرفه های فنی، می گویند: "و شما چیزی را به دست آورید؟" اما هنوز هم فکر کردم: "خداوند، حداقل جایی". (می خندد.) و مادر من به من بسیار کمک کرد، زیرا او بسیار متشکرم. او با شما و خواهر جوانتر به تنهایی کشیدن، و آن سال ها برای همه آسان نبود. به طور طبیعی، من می خواستم بسیاری از چیزها، اعم از "ترانسفورماتور" و پایان دادن به دوچرخه، بازیکن، تلفن ... چیزی گاهی اوقات به نظر می رسد، اما اغلب نه.

- آیا شما در دوران کودکی بوده اید، کسانی را که یک خانواده کامل داشتند، حسادت کردند؟

- من این را در مدرسه متوجه شدم، زمانی که من قبلا خودم را مطالعه کردم، منعکس کننده بودن هستم. به این ترتیب، مغز شروع به بالا می برد. و متوجه شدم که من پس از آن خانواده کامل را می خواستم. و در دوران کودکی و جوانان، من فقط امروز زندگی کردم. علاوه بر این، او در مورد ورزش پرشور بود. در ابتدا من در کاراته مشغول به کار بودم، پس یک استراحت وجود داشت، و سپس من راگبی را برای اولین بار در تلویزیون دیدم و آتش گرفت. و تمام افکار من در ورزش جذب شد.

"من می دانم که قبل از انجام راگبی، دختران شما را به خصوص برجسته نکنند، هیچ دوستی وجود نداشت، شما در سایه بودید. آیا این مراقبت نمی کند؟

- در آن زمان، همه چیز برای اولین بار شناخته شده است. البته، همیشه بچه ها در کلاس هایی هستند که دختران کشیده شده اند. سپس، به دلایلی هر کس به طور چشمگیری تغییر می کند. اما پس از آن به نظر می رسید که همه آنها شاد، روشن، من می خواستم سعی کردم زندگی خود را زندگی کنم. همه این ها کمی بعد به من آمدند، حتی بیش از حد. زمان من در حال حاضر، دقیق تر، کمی زودتر.

- اما پس از همه، در کلاس هفتم، کودتا اتفاق افتاد؟

- بله، ورزش شما را تغییر می دهد، وزن آن، وزن انرژی احساسی را می دهد، زمانی که شما نیازی به پر کردن هر کسی نیستید. و بدون در نظر گرفتن پیروزی ها.

دنیس سوئدی:

در سریال تلویزیونی "پرونده" دنیس نقش یک افسر پلیس را دریافت کرد

- آیا سعی کردید در پایان مدرسه کار کنید؟

- نه. من هیچ کس به من فرستاد، و من نمی فهمم که چگونه انجام شد، کجا شروع شد. و در طول تحصیلات خود در تئاتر، ما با همکلاسی ها با انیماتورها کار کردیم. و برای سال نو در باشگاه ها انجام شد. ممکن بود چیزی به دست آورد، هرچند که توسط استخدام نادر بود.

- و آیا شما به RAM در اراده خود رسید؟ و اینکه آیا شما در تئاتر کوچک ترک کردید، انتخابی بود؟

- من در تئاتر کوچک نامگذاری نشده بودم. دعوت به تئاتر ماه، MCAT آنها. گورکی و در چند تئاتر دیگر اتاق. و هنگامی که پیشنهاد از بثورات دریافت شد، متوجه شدم که ما باید موافقت کنیم. و از آن پشیمان نیست

- اما به طور تصادفی، به نظر من، مدت زیادی طول می کشد، شما را آرام نخواهید کرد ...

- من اخیرا ورودی های زیادی داشتم و بسیار جالب بود.

- بنابراین شما، به عنوان یک فرد وفادار، جستجو برای دیگر تئاتر را در نظر بگیرید؟

- نه. اما اکنون یک پیشنهاد کارآفرینی دارم. من و Cyril Kyaro با تمرین "لوازم آرایشی دشمن". من از هر گونه پیشنهاد از Anhydriz استفاده کردم، اما برای مدت طولانی به آن رفتم. و در اینجا همه چیز همگرا است: و Kirill یک پسر عالی است، ما با هم کار کردیم، و مواد زیبا است. من تصمیم گرفتم امتحان کنم

- به تئاتر شما به عنوان یک خانه دوم درمان می کنید، جایی که دمپایی های کسی ایستاده اند، یا تنها محل کار است؟

- دمپایی ها در حال حاضر یک کلینیک هستند. اما چای با همکاران، مکالمات معنوی خوب است. من نمی دانم که چگونه در کشورهای دیگر، اما ما هیچ ارتباطی بدون جدول نداریم. در هیچ سطح. اما شما برای کار اینجا آمده اید. وقتی که من این موسسه را تمام کردم، یک اسطوره داشتیم که مهمتر از همه - برای رسیدن به تئاتر. حالا من درک می کنم که این نیست. اما مردم پیشتر به شیوه ای متفاوت فکر کردند و تئاتر یک سلول نخبگان جامعه، سحر و جادو بود.

- هنگامی که افتتاح یک فیلم برای شما به عنوان یک بازیگر آغاز شد، زمانی که احساس کردید که شما یک وزوز در مجموعه دریافت می کنید؟

- احتمالا، در سایت "عمده"، به دلیل اصلی، مواد بسیار پیچیده و شرایط فیلمبرداری وجود دارد، و "عمده" در کیف فیلمبرداری شده بود، یک تابستان، یک شرکت فوق العاده بود ... ما بلافاصله یک رابطه گرم با همه. سهولت، پرواز، لذت بردن از روند بود.

- آیا شما ناراحت شدید زمانی که قهرمان شما در "عمده 3" تبدیل نشد؟

- از پروژه ها، حتی بهترین، شما باید قادر به ترک در زمان باشید. من به طور طبیعی آن زمان را از دست می دهم، زیرا تیم ما فقط یک رویا بود. اما من بسیار خوشحالم که من یک هدیه را به شکل یک فینال روشن و به یاد ماندنی ساخته ام.

دنیس سوئدی:

و در "ماجراجویان" او بانکدار بازی می کند

- و "خیانت" تبدیل به یک پروژه تبدیل برای شما شده است؟

- آره. اگرچه من رابطه بسیار عجیب و غریب با همه در این سری داشتم. اما من از وادیم پرالمن سپاسگزارم برای فراخوانی من در آنجا، و برای کار با او. این یک تجربه باور نکردنی است، اما متأسفانه، من نمی توانم بخشی از تیم را احساس کنم و تمام وقت من می خواستم این احساس را که من در بزرگ بود، بازگردانم. اما در اینجا کار نکرد. من تمام وقت را دیدم و آن کمی بود.

"شما در مورد حرفه خود به عنوان یک بازی خاص، یک کسب و کار سرگرم کننده، چگونه می گویند اولگ Pavlovich Tabakov. آیا شما همیشه خود را از شخصیت به طور کامل جدا کرده اید؟

- همیشه البته، من تلاش کردم تا آنچه را که در بازیگران بزرگ توضیح داده شده بود تکرار کنم. گاهی اوقات در درجه های مختلف موفقیت و خود فریب شما هنوز درک می کنید که این تصویر نیست، بلکه تمرکز مواد و شریک است. و این دولت منجر به این واقعیت است که یک فرد در کسی مجددا مجددا عمل می کند. و گاهی اوقات، زمانی که ما بر روی خودمان تمرکز می کنیم و نیاز داریم، به صورت تصویری صحبت می کنیم، از طریق یک گلدان بر روی سر خود حمل می کنیم، هرچند شما چیزی را نمی شنوید، حتی اگر به شما فریاد بزنید، زیرا در غیر این صورت شما آن را رها می کنید - و این آن است. اما با تجربه تبدیل می شود. در مدرسه، ما کمی درباره تجهیزات بازیگری توضیح داده ایم. ما فقط گفتیم: "بازی".

- و هنگامی که شما مواد را بخوانید، خود را در تاریخ غوطه ور کنید، همدردی کنید؟

"من فقط خواندن و سعی کردم درک کنم که آیا من علاقه مند به طرح است." این اتفاق می افتد، داستان نوشته شده است به طوری که آن را به شما متصل می شود. این شایستگی نویسنده است.

- آیا شما یک فرد بلندپرواز هستید؟

- من معتقدم که بدون جاه طلبی در این حرفه، به دست آوردن چیزی غیرممکن است. من بازیگران را نمی فهمم که می گویند که آنها آنها را دوست ندارند و یا زمانی که آنها را تشخیص می دهند. چه طور ممکنه؟! پس از همه، شما به طور آگاهانه به طور آگاهانه انجام دهید تا یک پاسخ را ایجاد کنید. من می خواهم بپرسم: "شخصا چیزی را اشتباه نگیرید؟" یا این یک شعار، نوعی از بازی است. به طور کلی، افراد بلندپروازانه، پیشرفت، صلح، خلاقیت را تحت فشار قرار دادند. به خصوص در چنین حرفه ای.

- در Rammit، بدون خروج از محل کار، همسر آینده ما Sasha Rosovskaya را پیدا کردید. کجا به آن توجه کردید: در جمع آوری گروه ها، در تمرین، فقط در راهروهای تئاتر؟

"ما زمانی که او به تئاتر آمد ملاقات کردیم." اما در آن زمان او با یک مرد جوان دیگر بود، بنابراین من به سمت او نگاه نکردم. و هنگامی که آنها شکست خوردند، ساشا را با چشم های دیگر دیدم. اما من واقعا به یاد نمی آورم، جایی که ما ارتباط برقرار کردیم. احتمالا، در ابتدا من هیجان خاصی داشتم - یک دختر از چنین خانواده ای خوب (الکساندرا - دختر یک سناریو معروف و مدیر مارک Rosovsky - توجه داشته باشید. Avt.)، تحصیل کرده، در هیچ ماجراهای عشق شرکت نکردید ... این تحریک من را بسیار تحریک کرده است. و من شکار خود را آغاز کردم، که با شکار من به پایان رسید. (خنده حضار)

- به این ترتیب، او در عشق با شما افتاد؟ گاهی اوقات توجه صریح زنان مرد را ترساند ...

- من نیستم احتمالا، در ابتدای رابطه، ما تا به حال UP، و قطره، محو شدن عاطفی، همه از طریق آن، اما چیزی در حال حرکت بود. سپس میرا در زندگی ما ظاهر شد. و اکنون خانواده واقعی را احساس می کنیم.

- با تولد یک دختر در رابطه با ساشا شما تغییر کرده است؟

- برای من در مورد آن دشوار است، اما به نظر می رسد چیزی تغییر کرده است. شاید بعدا این را درک کنم، زیرا این یک فرآیند است. اما مهمترین چیز برای من این است که ما هیچ چیز وحشتناکی نداریم که خانواده را از بین ببرد، خستگی است. گاهی اوقات ما فقط ساکت هستیم، اما این سکوت فعال است. پس از همه، ممکن است تنها با افراد نزدیک سکوت کنید، زمانی که لازم نیست که به سادگی با کلمات تکان دهید. و این آزمون چیزهای زیادی است. و ساشا حس خوبی از طنز دارد، که به نظر من بسیار مهم است.

- هنگامی که متوجه شدید که پدر خواهد بود، خوشحال بود یا ترسید؟

- البته، اولین احساس شوک بود. به طور طبیعی، خودخواهانه، من در مورد خودم فکر می کنم، در مورد زمان من، برنامه ها. و بلافاصله همه آنها شروع به فروپاشی کردند. اما نه، همه چیز ممکن است، همه چیز به طور کامل برنده است. علاوه بر این، هنگامی که کودک به نظر می رسد، اولویت ها تغییر می کنند. هنگامی که دختر به شما تحویل داده شد، حتی اگر خواب کافی نداشته باشید، شما در بالای سعادت قرار دارید، زیرا عشق مطلق است. تنها وسیله ای برای شکست دادن خودخواهی خود، کودکان است. فقط آنها را به بهشت ​​می رسانند

Major برای علامت Swedov تبدیل شده است

Major برای علامت Swedov تبدیل شده است

- حالا شما می توانید مادر من را به صورت مالی، به او کمک کنید؟

- البته، من در زندگی او شرکت می کنم. او دوست دارد به صرف وقت در کلبه، و برای کلبه شما به طور مداوم نیاز به خرید چیزی و انجام. به هر حال، من سعی کردم مادرم را به دیگران بسپارم، اما به دلایلی او را رد می کند، کلبه برای مردم روسیه بسیار مهم است. شاید نسل بعدی آن را ترک کند.

- برعکس، بسیار شیک است - برای شرکت در باغ. و در میان جوانان همکاران شما، به هر حال ...

- کسی آن را دوست دارد اما من هنوز چنین سرگرمی هایی را در خودم پیدا نمی کنم. برعکس، من این را نمی خواهم، زیرا تمام زندگی من یک تخت مادربزرگ بود. و اگر من یک dacha داشته باشم، من می خواهم یک تخت خواب وجود نداشته باشم، فقط یک چمن صاف. حداکثر گلهایی که به سی و نیم درجه حرارت می رسند، و به طوری که آنها نباید آب باشند. (لبخند می زند.) Dacha همواره با برخی از مبهم همراه است. اما هنگامی که دوست من مرا به کلبه دعوت کرد، و زمانی که من یک خانه را دیدم که در آن همه چیز کاملا وجود دارد، و فوق العاده صرفا، و زیباترین حیاط، من احساس کردم که من به دنیای دیگری رسیدم.

- همانطور که من درک کردم، بخش مادی از زندگی برای شما ارزش آن را برای شما ارزش ندارد، شما به تمام پروژه ها در یک ردیف پرتاب نمی شود. اما بسیاری از همکاران شما، به سختی تبدیل به والدین می شوند، در حال حاضر در مورد آموزش آینده کودک فکر می کنند.

- هنگامی که پول بزرگ شروع به ظاهر می شود، آنها، البته، سر خود را تضعیف می کنند. درخواست های فوق العاده افزایش، به ویژه در جوانان. و من می توانم آنها را درک کنم. هیچ دستور العمل و یک رفتار وفاداری یا شیوه زندگی وجود ندارد. حرفه ما خیلی ناامید است، به تپه بسیار دشوار است که اگر شما آنجا هستید، ما نیاز به قدرت به طور ناگهانی رد می کنیم. حتی دختران سخت تر است. هنگامی که ما در اولین ماه سپتامبر بلیط های دانشجویی را دادیم، گفتیم: "بچه ها، بازیگران از شما یک یا دو نفر خواهند بود. اینها کسانی هستند که زندگی خود را به دست خواهند آورد. " و هنگامی که شما فرصتی برای ایجاد شرایط زندگی خوب برای خانواده خود دارید، یک کودک برای استراحت در دریا ارسال کنید، به او آموزش خوبی بدهید، احساس می کنید که می توانید حرفه ای کسب کنید. اما اگر شما بر روی شانه های من سر دارید، به طوری که خودتان یک بیوگرافی خلاقانه خود را از بین ببرید، نباید نه تنها در مورد روز امروز فکر کنید. لازم است قادر به محدود کردن، منتظر احکام مناسب و معقول، به درستی ترتیب اولویت ها. اما این انتخاب همه است.

ادامه مطلب