تاتیانا ناکا: "من یک کودک بدبختانه بزرگ شدم"

Anonim

تاتیانا عکس را بررسی می کند و در مورد زندگی Peripetia استدلال می کند. شخصیت ادبی مورد علاقه او Scarlett O'Hara از رمان "کار شده توسط باد" یک خوش بینانه ناپایدار است. "من سعی می کنم از زندگی لذت ببرم،" یک ورزشکار می پذیرد. "من فکر می کنم که هر رویدادی آن رنگ آمیزی را که به او می دهد، به دست می آورد." Navka از دوران کودکی متوجه شد که چه چیزی حرفه او را دوست داشت، با تماشای اسکیت بازی با تمام روح. اما یک لحظه زمانی بود که او فکر کرد که باید از ورزش بیرون برود. به عنوان یک نوجوان، تاتیانا طی چهارده سانتیمتر در طول تابستان فوت کرد و برای پرش مشکل بود. "من پریدم و سقوط کردم، پرید و سقوط کرد. در شب، پاپ من را در کبودی ها فشرده می کند، و صبح دوباره به سمت چپ رفتم. " مامان راهی برای خروج از یخ ارائه داد. و Navka، که آنها را "ورزش برای معلولان"، کشیده شده است. تست دیگری بود که زمانی بود که مربی ناتالیا لینچوک آنها را یک زن و شوهر با Kostomarov را شکست. اما تانیا از یک تنگی اجباری برای ترتیب زندگی شخصی استفاده کرد. تولد یک کودک را به دنیا آورد. پس از آن یک پیروزی در المپیک، نمایش تلویزیونی روشن، شهرت و طلاق با الکساندر ژولین، پیروزی بود. "بیش از یک بار من فکر کردم: چگونه سرنوشت من کار می کند، ما در آمریکا باقی خواهیم ماند؟ .. اما امروز خوشحالم، من در مورد زندگی خوشحالم. ما باید با ایمان به روح زندگی کنیم و همه چیز را باز کنیم خوب است. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

1. "من با عروسک عزیزم هستم این یکی از اولین تصاویر من است، در اینجا من دو ساله هستم. ما به استودیوی عکس رفتیم. به یاد داشته باشید، من خیلی ترسیدم ببینید، آنجا، پشت پشت، برخی از دزدی بر روی دیوار؟ به نظر من به نظر می رسید که او اکنون زندگی می کند و من را به جنگل می برد. من نمی توانم بگویم که من یک دختر ترسناک بودم. من خیلی موبایل و بدبختی بزرگ شدم. لیسیلا در حیاط درختان مانند Mowgli. بنابراین، والدین و به من اسکیت زدن به من دادند - تصمیم گرفتند انرژی خود را به مسیر درست ارسال کنند. وقتی اولین بار به یک مهد کودک رفتم، من توانستم از طریق سوراخ در حصار فرار کنم. خوب است که خانه دور نبود، و من از دست نرفتم. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

2. "خانواده مورد علاقه من: پاپ الکساندر پتروویچ، مامان Raisa Anatolyevna و خواهر جوانتر ناتاشا. این دسترسی به خانواده یکشنبه ما به پارک است. معمولا همه ما لباس پوشیدیم، مادرم مو را بر روی کاردان قرار دادیم، به ما گفته شد. و پدر یک ژاکت "جشن" بود. بنابراین، با یک رژه کامل، ما برای پیاده روی رفتیم، جاذبه ها را سوار کردیم، بستنی خوردیم. هر بار، به دنبال این تصویر، من لبخند می زنم - ما اینجا سرگرم کننده هستیم. افسوس، پس از تمرینات، من اغلب وقت نداشتم. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

3. "من، شوهر سابق من ساشا رولن و دختر ساشا. این یک لحظه رسمی در زندگی او است. اولین بار در کلاس اول. من به یاد داشته باشید دختر من قبل از اولین سپتامبر بسیار نگران بود، او می خواست به مدرسه، مانند بسیاری از کودکان. درست است، پس از دو هفته، آن تا حدودی

UGAS ... اگر چه ما با شوهرتان بودیم، او هنوز هم بومی برای من است. برای او احترام قائلم. برای سالهایی که ما با هم گذشتیم، از او سپاسگزاریم و برای دخترم شگفت انگیز ما هستیم. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

4. "خانه ما در نیویورک. من پس از آن احساس غیر عادی خوشحال شدم ساشا تنها متولد شد، او فقط چند هفته است. دختر ما واقعا منتظر بود. در واقع، در حالی که من در حال ترک زایمان بودم، با نوعی صلح آمیز و هماهنگی پر شده بود. برای اولین بار من مجبور نیستم هر روز بر خودم غلبه کنم، عجله به سمت چپ. من از زندگی لذت بردم: در اطراف شهر راه می رفتم، من تماشای بزرگراه را تماشا کردم. افسوس، این آرامش به مدت طولانی ادامه داشت: من کوستوماروف رومی را صدا زدم و دوباره به منظور آموزش با هم دادم. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

5. "این اولین مسابقات من است. حالا، نگاهی به این عکس، من لبخند می زنم - خیلی خنده دادم. و در آن لحظه من قبل از خنده نبودم. لباس من دختران دختر دوخته شده، که در تصویر در کنار من است. این زن بر روی جابجایی درز کار می کرد. برای دخترم، با توجه به کاتالوگ، لباس های غیرمعمول زیبا را با مهره ها ساخته شده بود. من همچنین برخی از لباس های عجیب و غریب قرمز سفید را دریافت کردم. هنگامی که من آن را امتحان کردم، من خودم یک مرغ واقعی احساس کردم. در اشک به مادرش رفت. او گفت: "دختر، نگران نباش. این فقط توسط لباس جشن گرفته می شود. " در رقابت، من رتبه اول را رتبه بندی کردم. اما هنوز هم تا به امروز من در مورد لباس هایم بسیار مراقب هستم. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

6. "ما با خواهر کوچکتر ناتاشا در یک تورباز تحت Dnepropetrovsk هستیم. اغلب ما به آنجا رفتیم تا بمانیم وقتی خواهر داشتم، ابتدا از والدینم بسیار حسادت کردم. پس از همه، در حال حاضر کودک توجه بیشتری را جلب کرد. و ما تنها دو سال تفاوت داریم. من نمی فهمم: حالا من هم دوست ندارم؟ چند بار سعی کردم از "رقیب" خلاص شوم: من سعی کردم او را با یک بالش خفه کنم، سپس از پنجره دور شوم. خوشبختانه، هر بار پدر و مادر به نزدیک شدن نزدیک شدند. پس از بالغ شدن، من خیلی دوستت دارم خواهر کوچکتر و در حال حاضر فقط زندگی من را بدون آن تصور نمی کنم. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

7. "پذیرش در کرملین، پوتین ما را با پیروزی در المپیک تبریک می گوید. در کنار من، بخش من رومان رومی کوستوماروف و پشت - ساشا ژولین. ساشا همواره ناامید شده است که در عکس های گروهی قابل مشاهده نیست. نقش او به عنوان یک مربی در پیروزی ما بسیار عالی است، او به من کمک کرد تا رویای گرامی را برآورده سازد. سپس رئیس جمهور، برندگان المپیک را در ماشین و آپارتمان ارائه داد. من به یاد می آورم، من ایستاده بودم، کلید های دستم را فشرده کردم و فکر کردم: "خداوند، واقعا این اتفاق می افتد؟ این فقط یک افسانه است! "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

8. "المپیک در لندن. من آن را به عنوان یک بیننده حضور داشتم. در من ژاکت ورزشی قدیمی - او نماد موفقیت بود. چند بار به من گفتم که شما نیاز به تغییر لباس آموزشی برای مدرن تر، اما من موافق نیستم. من به نشانه ها اعتقاد داشتم به طور کلی پذیرفته نشده، اما برخی از موجودات خودشان. قبل از رقابت من مجبور شدم دراز بکشم، کتک زدن را پنهان کردم، بنابراین انرژی انباشته شدم. در یخ همیشه از پای چپ بیرون آمد. ورود به هزینه قبل از رقابت، در همان تی شرت، لباس پوشیدن، جوراب و جوراب را تغییر نداد. درست قبل از بازی های المپیک، ما برای تهیه ده روز آماده شدیم. بنابراین من هنوز تصمیم گرفتم که ریسک کنم و چیزها را شستشو بدهم. و هیچ چیز وحشتناک اتفاق افتاده است. برعکس - ما مدال المپیک را به دست آوردیم! "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

9. "من با اولین شریک من در شکل اسکیت Samvel Gezalyan هستم. ما یک جفت موفق بودیم. و پس از آن فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد، و از آنجا که رقابت در تیم ملی روسیه بسیار زیاد بود، ناتالیا دوبووا تصمیم گرفت ما را تحت پرچم بلاروس قرار داد. در سال 1995، من و من چهارمین قهرمانی جهان بودم. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

10. "این یک دیدگاه سال نو است، من یک دختر باران هستم. داشتن یک قهرمان، رویای فرزندان من بود، زیرا به سخنرانی تلویزیونی النا وایزوا نگاه کردم. سپس، در زمان شوروی، اسکیت ها کسری بود، و در ابتدا من غلتک های چهار چرخ را رد کردم. اما پس از آن، هنگامی که من برای اولین بار معلوم شد که در RINK، این آماده سازی نتیجه را داد. همه بچه ها بر روی یخ راه می رفتند، نگه داشتن طرف، و من بلافاصله بلند شدم و رفتم. محیط اطراف تحسین می شود: "بله، او یک اسکیت باز متولد شده است!"

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

11. "ما و ساشا، عکس سال گذشته انجام شد. آنها می گویند که ما در هر صورت مشابه هستیم، این رقم یکی در یکی است. دختر بسیار هدفمند است، به طور جدی در تنیس مشغول به کار است، آن را بسیار دوست دارد. من اغلب مرا سرزنش می کنم: آنها می گویند، دوران کودکی خود را ندیده بود، و شما کودک را خفه می کنید، آن را در همه چیز استراحت نمی کند! به نظر من مهم است زمانی که یک فرد یک هدف دارد. و ما زمان استراحت داریم: ما با دختر خود به دریا می رویم، ما اسکی را سوار می کنیم، ما در اسب سواری مشغول به کار هستیم. به طور کلی، ساشا یک کودک با استعداد است. من فکر می کنم، و در شکل اسکیت او موفق به موفقیت، اما شما باید چیزی را انتخاب کنید. "

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

عکس: بایگانی شخصی Tatiana Navka.

12. "در اینجا چنین حزب Bachelorette زیبا است. دوست من با دوست من، مادر من، خواهر، خواهر و دختر در کریمه استراحت می کنند. من خودم از اوکراین هستم، بنابراین در دوران کودکی من اغلب با خانواده و دوستان به دریای سیاه رفتیم. یک هوا زیبا، طبیعت، میوه تازه وجود دارد. برای من، این احتمالا یک نوع نوستالژی برای آن روزهای خوشحال است. چند سال پیش من یک آپارتمان را در کریمه خریدم و اکنون خوشحالم که تعطیلات خود را در آنجا سپری کنم. "

ادامه مطلب