النا Dementieva: "من در نگاه اول به عشق اعتقاد ندارم"

Anonim

رومی آنها برای چندین سال توسعه یافته و آزمون زمان و فاصله را تصویب کرده است. Maxim و Lena در فرانسه، در مسابقات Roland Garros ملاقات کردند. ناراحتی سرماخوردگی او یک بازیکن هاکی را بیان کرد. النا یک دوست دختر هدفمند بود، رویای ترویج ارتفاعات ورزشی و توجه ویژه ای به مردان نداشت. در آن زمان، حداکثر در آمریکا زندگی می کرد، برای باشگاه بوفالو صابر بازی کرد، اما تصمیم گرفت تا به خانه نزدیک شود. در زمان قفل شدن در NHL، او تمام فصل را برای "دینامو" بازی کرد، عنوان قهرمانی روسیه و ... قلب زیبایی را به دست آورد. سپس آنها هنوز هم مجبور بودند بخشی باشند، اما لنا با مشارکت معشوقش از مسابقات بازدید کرد. آنها رابطه خود را تبلیغ نکردند، در مصاحبه به سوالات شخصی پاسخ نداد. این کنجکاوی بیشتر گرم شد. در پاییز سال 2007، آنها درباره تعامل زن و شوهر ستاره نوشتند، اما این اطلاعات به اردک تبدیل شد. در آن زمان، النا در حال آماده سازی برای بازی های المپیک در پکن بود، ازدواج به برنامه هایش گنجانده نشد. مدال المپیک را فتح کرد، بازیکن تنیس رویای گرامی ساخت. و شروع به فکر کردن در مورد آنچه، شاید وقت آن است که به "بله" در پیشنهاد دست و قلب به فردی که به او تعلق دارد، پاسخ دهد. آنها در جولای 2011 یک عروسی را بازی کردند. کبوتر ها بر روی سقف هتل نخبگان منتشر شد "ریتز" نماد یک زندگی جدید شد. هر کس به راحتی می رود لنا دوباره باید بر فاصله ها غلبه کند - حقیقت در حال حاضر بین دو پایتخت روسیه است. Maxim برای SK سنت پترزبورگ بازی می کند و او در مسکو تحصیل می کند و خود را در روزنامه نگار تلویزیونی تلاش می کند. در یکی از این جوانان، النا، ما توانستیم با او صحبت کنیم.

لنا، زندگی پس از ورزش وجود دارد و او چیست؟

النا Dementieva: "دیگر، البته. پس از تصمیم گیری حرفه ای حرفه ای ورزشی، هنوز کاملا تصور نمی کنید که چگونه همه چیز به نظر می رسد. در سال اول من بسیار احساسی بودم. چند سال در یک ردیف برای زندگی در یک برنامه خاص! عجیب بود که مسابقات تنیس در جایی عبور می کند و به دلایلی من صرف نمی کنم ... البته، نوستالژی وجود دارد. اما من همیشه متوجه شدم که پس از آنکه ورزش باید کاری انجام دهد. من وارد Ifsu به دانشکده روزنامه نگاری شدم و می توانم بگویم که من بلافاصله مرا گرفتم. علاوه بر این، شوهر من یک بازیکن هاکی است. من خوش شانس بودم: او زندگی من را در ورزش ادامه می دهد، من برای او بیمار هستم، نگرانم. و آن احساساتی که من از دست می دهم، چون من به دادگاه نمی روم، وقتی که من مسابقات خود را تماشا می کنم احساس می کنم. "

النا Dementieva:

"Maxim چند بار به من پیشنهاد کرد تا همسرش تبدیل شود، اما من همه لحظه را کشیدم. و سپس آن را احساس کرد که ما مدت ها طول کشید تا مدت زیادی طول بکشد. " عکس: بایگانی شخصی عکاس: گارانینا.

بازی برای خودت؟

النا:

"آره. به دلایلی، هر کس شگفت زده شده است، من را در دادگاه می بینم: "آیا شما برای مسابقات آماده هستید؟" من جواب می دهم: "نه، من فقط دوست دارم بازی کنم." درسته. به محض اینکه والدین به من به باشگاه تنیس مراجعه کردند، من را درک کردم. قبل از آن، من در ژیمناستیک ریتمیک مشغول بودم. پس از آموزش، مامان شکایت کرد که عمه به من آسیب برساند. (خنده حضار) و من بلافاصله تنیس را دوست داشتم. بنابراین هنگامی که یک فرصت وجود دارد، من همیشه با برادر من بازی می کنم، با شوهرم یا دوستانم که به مسکو می آیند. "

آیا برادرت نیز در تنیس مشغول به کار است؟

النا: "بله، تا پانزده سال. علاوه بر این، والدین می خواستند من را در یک باشگاه بازی کنند. او - بالا، ورزش و موبایل - در همه جا آنها بی سر و صدا، اما من نیستم. فقط برای سومین بار، با اسپارتاک، ما خوش شانس بودیم. اما تنیس یک ورزش نسبتا گران قیمت است، دو کودک ورزشکار، خانواده نمی کشند. ما تصمیم گرفتیم بر من بپیوندیم، و برادر به دانشگاه Bauman به تخصص "رباتیک" وارد شد، که در حال حاضر در یک شرکت آمریکایی آمریکایی کار می کند. این کاملا در حرفه او میزبانی شد، اما به نظر می رسد که او هنوز احساس می کند که او فرصتی برای تحقق بخشیدن به ورزش ندارد. "

شما حرفه ای را در اوج فرم به پایان رسانده اید، بدون هشدار هر کسی که پیش از آن است. و مربی شیمیل تارپشچف، مربی پیش بینی کرد که شما بازگشت خواهید کرد. چنین اندیشه ای وجود ندارد؟

النا: "شما می دانید، برخی از آنها عجله از خشم پس از برخی از دست دادن می گویند:" همه چیز، من یک راکت بر روی ناخن آویزان، من بازی نمی کنم! "تصمیم من عاطفی نیست، اما آگاه نیست. در حال حاضر در ابتدای فصل، متوجه شدم که او آخرین بود، و تمام خانواده در مورد آن می دانستند. من چیزی پشیمان نیستم، اگر چه در آن زمان من واقعا به شکل خوبی بودم، یکی از ده بازیکن برتر تنیس در جهان بود. فقط احساس داخلی آمد که وقت آن است که کاری انجام دهیم. من می خواستم خودم را به عنوان یک زن نشان دهم، شروع به صرف وقت خانواده و شوهرش می کنم. همه این را درک نمی کنند من پروژه های تبلیغاتی، قراردادهای بلندمدت داشتم. یکی از حامیان من - شرکت ژاپنی - به آرامی آن را به آرامی، نمی تواند انتخاب من را بپذیرد. "

بنابراین شما همچنین پول را از دست دادید؟

النا: "من در مورد آن فکر نکردم. هیچ پولی من را در ورزش نگه داشت و نمی توانستم بر من تاثیر بگذارم. "

این یک قربانی نبود، که مورد علاقه شماست؟

النا: "نه! حتی اگر چنین باشد، من هرگز در مورد آن نمی گویم. ما باید به ماکسیم احترام بگذاریم: او همیشه از من حمایت کرد. برای من، به عنوان یک خانواده، مهم است که تصویب افراد بومی نزدیک به من. اما این اتفاق افتاد که این یک تصمیم جدی در زندگی من است که خودم را گرفتم. در آن لحظه من می خواستم کلمات پشتیبانی را بشنوم: "بله، خوب، لنا، همه چیز درست است، ما هم همینطور فکر می کنیم"! اما به من گفته شد: "این انتخاب شماست، تصمیم بگیرید".

عکس: بایگانی شخصی عکاس: گارانینا.

عکس: بایگانی شخصی عکاس: گارانینا.

مامان، احتمالا نگران بود؟

النا: "او همیشه با یک دوست و مشاوره بود - نه تنها به عنوان یک مادر دوست داشتنی، عاقل، بلکه در یک طرح حرفه ای نیز بود. من به پیروزی هایم خوشحال شدم، زمانی که من شکست خوردم، آرام شدم. همه این سالها برای من هیچ مردی نزدیک نبود ... به نظر من به نظر می رسد که عزیمت من از ورزش او سنگین تر از من بود. من بلافاصله یک زندگی جدید، خانواده، تحصیل کردم. و مادر بزرگ از زندگی اش بود، و هیچ جایگزینی وجود نداشت. اگر چه ما هر روز به همان اندازه نزدیک و ارتباط برقرار می کنیم. "

آیا این درست است که والدین شما را با حداکثر شما خوردند؟

النا: "نه این فقط اتفاق افتاد که در ابتدا پدر و مادر ما واقعا ملاقات کردند. یک مسابقه هاکی در میامی وجود داشت و مکان های آنها در ورزشگاه نزدیک بود. آنها صحبت کردند: "اوه، ورزشکار دختر شما؟ و ما یک بازیکن پسر هاکی، متولد سال 1979 داریم. یا شاید با هم در Dacha؟ "هنگامی که ما به خانه رسیدیم، مادر من یک عکس از حداکثر را به من نشان داد و پرسید که آیا می خواستم او را ببینم. اما من به شدت پاسخ دادم: "نه!" من یک تغییر ورزشی را جذب نکردم. به نظر من به نظر می رسید که جالب تر خواهد بود اگر مرد جوان من از برخی از حوزه های دیگر باشد. و سپس متوجه شدم که هیچ کس شما را به خوبی نمی فهمد، با هر کسی چنین صمیمیت عاطفی نخواهد بود، همانطور که فردی که از طریق آزمایش های مشابه گذشت. "

اولین جلسه شما با Maxim در حال حاضر در Roland Garros اتفاق افتاده است؟

النا: "بله پس از یکی از مسابقات، او را دعوت کرد تا برای میز خود بنشیند. به دلایلی، این ترسناک است که از بین برود. در آن لحظه من همه در این بازی متمرکز بودم. چنین مسابقات جدی، اولین بار من به نهایی رسیده ام ... به عنوان یک فرد انضباطی، نمی توانستم هزینه کنم. و سپس حداکثر، که با دوستان خود به پیاده روی در پاریس وارد شد، Roland Garros را تماشا کنید. و این وضعیت آرامش آنها با من همخوانی ندارد. و پس از آن، هنگامی که ما مربیان، با فدراسیون، با Nastya (بازیکن تنیس آناستازیا Myskina. - تقریبا aut.) در حال حاضر پیروزی در مسابقات قهرمانی فرانسه، ماکس نیز خود را در شرکت آشنایان مشترک یافت. و ما هنوز ملاقات کردیم. "

عشق در نگاه اول نبود؟

النا: "بله، من آن را باور نمی کنم. چه چیزی را می توان در نگاه اول دیده می شود؟ ظاهر دیدنی و برای من این چیز اصلی در یک مرد نیست. البته، البته، باید شخص را بهتر بدانید. در ابتدا یک همدردی وجود داشت، و سپس ما برای مدت طولانی صحبت کردیم، دوستان بودند. "

بله، هفت سال تمام! چگونه او هنوز موفق به تسخیر عشق شما شد؟

النا: "ما باید به Maxus بدهیم: او صبر باور نکردنی را نشان داد! اول از همه، در رابطه با تمایل من به ایجاد حرفه ای ورزشی. من همیشه در ابتدا تنیس داشتم، نه هر کسی نمی تواند آن را بگیرد. سپس، مادر من بسیار مراقب باشید مکس بود - به نظر می رسید که رابطه ما می تواند از موفقیت های من در ورزش جلوگیری کند. "

النا Dementieva:

"من خیلی تغییر کرده ام. پیش از این، به سختی سخت بود، و در حال حاضر آن را نرم تر، انعطاف پذیر - از بسیاری جهات به دلیل شوهرش و تمایل به حفظ رابطه ما. " عکس: بایگانی شخصی

او خودش می خواست شما را معرفی کند؟!

النا: "خب، این به طور جدی نبود - فقط به طریقی که من مجبور بودم. هیچ کس به من نرفت بنابراین حداکثر حداکثر صبر و مقاومت در برابر تمام محاکمات با افتخار را نشان داد. به طرق مختلف، به لطف او، ما موفق به حفظ اتحادیه ما شد. او در NHL بازی کرد، من به طور کلی در اطراف مسابقات در سراسر جهان پرواز کردم، ما اغلب ندیده ایم. "

احتمالا زمانی که او پیشنهاد داد، گفت که همه چیز - یک فنجان صبر و شکیبایی ...

النا: "من خودم را احساس کردم. (می خندد.) او چندین بار به من داد تا همسرش شود، اما من همه لحظه را تاخیر دادم. و سپس آن را به احساس این است که ما واقعا یک کل کامل، نزدیک مردم ... خوب، چگونه زندگی بدون آن؟ "

آیا نمی ترسید که کسی داماد را هدایت کند؟

النا: "چنین اندیشه ای وجود نداشت. حداکثر من و من احساس خوبی داشتم، بدون تمبر در پاسپورت. اما ما هر دو خانواده از سخت شدن قدیمی داریم، و این بخش رسمی برای آنها مهم بود. "

شما به نحوی گفتید که تنیس، خودخواهانه و هاکی ها را تشکیل می دهند - شخصیت هایی که می دانند چگونه تیم را بازی کنند. ازدواج یک اتحادیه است آیا شما باید خودتان را تغییر دهید؟

النا: "من فکر می کنم واقعا تغییر کردم. من از آنجایی که دوران کودکی شخصیت را نشان می داد، برای مصالحه دشوار بود. بدون این به موفقیت در ورزش دست نیافت. احتمالا، در چیزی که او به سختی رفتار کرد، بیش از حد خواستار نسبت به دیگران و خودشان بود. و در حال حاضر من نرم تر، انعطاف پذیر - به طرق مختلف، به لطف ماکسیم و تمایل به حفظ احساسات ما. "

آیا در خانواده تان دموکراسی دارید یا هنوز یک مرد بزرگ هستید؟

النا: "و من نمی دانم که او اصلی است. ما به راه حل های یکدیگر احترام می گذاریم. ما هرگز درگیری نداشته ایم. حتی زمانی که ماکسیم انتخاب کرد، او را به بازی NHL یا حرکت در اینجا، به روسیه، به او گفت، به او گفتم همان چیزی که او یک بار من: "تصمیم به خودم، و من از شما در هر مورد پشتیبانی خواهم کرد. اگر چه، البته، من می خواهم زمان بیشتری را با هم صرف کنم. "

النا Dementieva:

"به عنوان یک خانواده خانوادگی، برای من مهم است که تایید عزیزان را دریافت کنم." با پدر و مادر و برادر بزرگتر در Vsevolod. عکس: بایگانی شخصی

و ظاهرا خواسته های شما همزمان بود. او اکنون شروع به بازی بهتر کرد؟

النا: "هنگامی که ماکسیم در اینجا نقل مکان کرد، او یک دوره بسیار دشوار داشت، زیرا او چندین صدمه جدی را دریافت کرد. در حال حاضر او به طور کامل بهبود یافته و آماده بازی است. "

پشتیبانی شما برای او مهم است؟

النا: "بله وقتی به دادگاه رفتم، اگر کسی بر روی پدیوم نشسته باشد، من برای من بیمار نیستم. من بر روند تمرکز می کنم. و حداکثر مورد نیاز برای جایی در نزدیکی، تماشای بازی زنده، و نه در تلویزیون. بنابراین، من سعی می کنم تمام مسابقات خود را سوار کنم. "

و جشن گرفتن پیروزی؟

النا: "برای من، مسیر پیروزی همیشه مهم تر بود. اما به محض این که پاداش فتح شود، من حرکت می کنم. و ماکسیم - بله، آنها با بچه ها یک سری از بازی های موفق را جشن می گیرند. این همچنین روح فرمان را نشان می دهد. " (خنده حضار)

آیا هنوز هم در دو شهر زندگی می کنید؟

النا: "به نظر می رسد. من در مسکو تحصیل میکنم، حداکثر نمایشنامه ها در سن پترزبورگ. اما من به تمام بازی ها آمده ام - بنابراین چهار بار در هفته سوار می شود. "

و خانه مشترک شما کجاست؟

النا: "در مسکو، ما هر دو در اینجا متولد شدند. و ما قصد داریم اینجا زندگی کنیم. "

معشوقه شما چیست؟

النا: "احتمالا، او غیر قابل انکار است، اما من فکر می کنم، خوب است. (می خندد.) من خوشحالم که چیزی را در خانه انجام دهم - ظاهرا، زیرا در جوانان من در این بازی ها بازی نکردم. من عاشق راه رفتن در اطراف رستوران ها نیستم، اما دوست دارم خودم را طبخ کنم. من به ندرت موفق شدم، از آنجا که تمام زندگی من در جاده ها و هتل ها برگزار شد. من فکر می کنم آشپز من خیلی خوب هستم، اگر چه هیچ کس به طور خاص به من آموخته است. در هر صورت، حداکثر، همه چیز به نظر می رسد بسیار خوشمزه است. " (خنده حضار)

چگونه وقت آزاد خود را صرف می کنید، چه چیزی دوست دارید با هم انجام دهید؟

النا: "واقعیت این است که ماکسیم کاملا متفاوت است. او ترجیح می دهد استراحت فعال - برای همیشه برخی از شدید. اگر می خواهم به آرامی کتاب را در ساحل بخوانم، باید مطمئن شوید که با چتر نجات پرش کنید یا به کوه بروید یا مسابقات را ترتیب دهید - یعنی همه چیزهایی که من دوست ندارم انجام دهم. او دوست دارد در کشورهای گرم آرام شود، و من حرارت را حمل نمی کنم. فیلم ها نیز متفاوت هستند: من ترجیح می دهم کمدی های عاشقانه فرانسوی و Melodramas، و Max، که از هجده سالگی در آمریکا زندگی می کردند، طرفدار عمل، هیجان انگیز. شخصا، من احساس می کنم متاسفم که زمان را در چنین فیلم صرف کنم. "

پس از همه، شما نیز در آمریکا انجام دادید؟

النا: "بله، و چندین بار، اما من برای یک یا دو ماه آنجا آمدم. و همیشه احساس کردم که من به خانه من کشیدم. ما یک ذهنیت کاملا متفاوت با آمریکایی ها داریم. من با احترام به آنها احترام می گذارم، اما در این کشور احساس راحتی می کنم. "

کجا خود را در یک برنامه حرفه ای ببینید؟

النا: "سخت است بگویم، هنوز تصمیم نگرفته ام. من نمی فهمم که چه چیزی بیشتر می خواهم: آیا این روزنامه نگاری ورزشی یا تلویزیون است. ما باید این موسسه را تمام کنیم، در حال حاضر من در سال چهارم هستم. "

شما برنامه را در مورد هاکی آموخته اید. دوست داشت؟

النا: "بله، سال گذشته فصل در کانال KHL کار می کرد. این یک پیشنهاد غیر منتظره بود، من مجبور بودم بلافاصله بدون آماده شدن، وارد قاب شوید. من فکر کردم این می تواند یک تجربه خوب برای من باشد. در طول این مدت من بیشتر درباره هاکی آموختم، مهمانان جالب داشتم - ورزشکاران، مربیان. شاید دقیقا فرمت من نبود. من می خواهم چیزی بیشتر بنویسم، ایده هایم را اجرا کنم، به نوعی خودم را نشان می دهم. اگر چه من حداکثر آزادی را در چارچوب خاصی دریافت کردم. سوالات خود را آماده کرده اید، چیزی به من گفت: سردبیر، موضوع با مدیر بحث شد. Maxim به شدت کمک کرد، زیرا هر ورزش دارای لحظات خاص خود است. آیا می دانید چه چیزی بیشتر به من حمله کرد؟ هاکی یکی از شدیدترین ورزش های آسیب دیده است و بازیکنان بچه ها، به اندازه کافی به اندازه کافی، بسیار نرم هستند. در هیچ کس از مهمانان من، من بدبختی، تجاوز و خودخواهی را اعلام نکردم. اگر چه، در تئوری، چنین انقباضی باید سخت تر شود. "

النا Dementieva:

"ما و ماکسیم کاملا متفاوت هستند. او ترجیح می دهد استراحت فعال، برای همیشه برخی از شدید. اگر می خواهم به آرامی کتاب را در ساحل بخوانم، باید مطمئن شوید که با چتر نجات پرش کنید یا به کوه بروید یا مسابقات را ترتیب دهید - یعنی همه چیز را انجام دهید

چگونه به شکست های خود واکنش نشان دادید؟

النا: "همیشه بسیار سخت است! با دفع، با اشک. من به مادرم گفتم: "چه شرم آور، من خیلی خجالت زده ام!" او مرا آرام کرد: "برای چه چیزی؟ شما جنگیدید. " احتمالا اکثریت ورزشکاران برتر به برخی از "خونریزی" عجیب هستند - تمایل به پیروزی، بر روی سر بالاتر از دیگران است. من هرگز آن را نداشتم، من فقط، من کمال گرایی در شخصیت هستم و سعی می کنم همه چیز را به خوبی انجام دهم. اما مسابقات اغلب برگزار می شود. شما در مورد از دست دادن را فراموش کرده اید، شما شروع به آماده شدن برای مسابقات بعدی می کنید، تجربه ای را به دست می آورید و به اندازه کافی اعتصاب می کنید. اگر شما "خود را به شدت به دست آورده اید، هیچ راهی برای پیشبرد وجود نخواهد داشت. شکست ها با یک خوب عصبانی بودند و مجبور به کار بیشتر شدند. اما چقدر ورزشکاران را دیدم، پس از شکست، دست ها را پایین می آورم ... دوره های سفتی، زمانی که شما آموزش می دهید، سعی کنید، اما هیچ نتیجه ای وجود ندارد. و شما نمیتوانید بدانید دلیل چیست؟ شاید هیچ مربی خوب در این نزدیکی وجود ندارد، و شاید در چیز دیگری باشد. اما کار ثابت قطعا نتیجه را به ارمغان خواهد آورد. ضروری است که بیمار مثبت باشد. درست است، متوجه شدم این خیلی دور از فورا است. یک پیروزی واحد من را به دست آورد به دستاوردهای جدید به عنوان از دست دادن.

و در زندگی شکست به عنوان درک شده؟

النا: "احتمالا، به طور جدی، به سادگی بود. البته، برخی از مشکلات وجود دارد، اما هیچ چیز به خصوص غم انگیز است. "

و رمان های تاسف آمیز بودند؟

النا: "صادقانه، من واقعا واقعا به من رمان علاقه مند نیستم. من از دوران کودکی به دیگری هدایت کرده ام. پیش از این، من اغلب در مصاحبه پرسیدم: "آیا نمی خواهید به نحوی پراکنده شود، پیاده روی کنید؟" نه، من این را در این جهت ندیدم. "

مردان احتمالا چنین سردی و خودکفایی را از دست دادند؟

النا: "کسی دوست داشت، من پنهان نیستم (خنده حضار) شاید، و حداکثر جذب شده است. "

فرزندان شما خواهند بود؟

النا: "یک سوال دشوار است. من فکر می کنم برای پسران، ورزش خوب است، زیرا آنها قدرت اراده، تعهد، رشته را تشکیل می دهند. آیا ورزش حرفه ای نیاز به دختران دارد؟ مطمئن نیستم. و من می توانم به خودم بگویم، و دیگران می بینم که چقدر سخت است که زندگی شخصی را با چنین شخصیتی، استقلال، خودکفایی ترتیب دهم. دشوار است که خودتان را غافلگیر کنید، و نه همیشه به اندازه کافی حکمت، تجربه برای یادگیری دیپلماسی و نه به همین ترتیب، یاو ویژگی های رهبری خود را نشان می دهد. بنابراین اگر دختر من نمی خواهد یک ورزشکار باشد، من اصرار نخواهم کرد. "

آیا شما در مورد دوباره پر کردن خانواده تان فکر می کنید؟

النا: "البته. ایده آل می خواهم یک دختر و یک پسر. حداکثر یک خواهر دارد، من یک برادر دارم با هم بیشتر سرگرم کننده رشد می کنند. "

ادامه مطلب