ویکتور راکوف: "هنگامی که همسر گفت، او دیگر را دوست دارد، من تقریبا از غم و اندوه فوت کردم"

Anonim

در Gitis، او بدون فرار و حفاظت، به طور انحصاری به لطف توانایی ها و استقامت او افتاد. بومیان این سرمایه گذاری را مورد بررسی قرار دادند: ویکتور در یک خانواده کار عادی بزرگ شد، والدینش در یک کارخانه ساخت ماشین کار می کردند. البته، در ده سال، کودک به نحوی که او مادربزرگش را کپی کرد، به دست آورد: دستمال خود را به دست داد و دستمال خود را گرفت، رومی در اطراف اتاق حرکت کرد. پدربزرگ ویتا، مالش کردن اشک ها، گفت که این مرد یک راه راست برای هنرمندان بود. اما پس از آن فکر کرد که جدی بود؟ اولین تلاش برای رفتن به موسسه تئاتر به پایان رسید، و سرخدار در کارخانه مهندسی مشابه کار می کرد. من مطمئن شدم که این تماس او نیست. یک سال بعد، او دوباره به گیتی رفت تا قدرت خود را امتحان کند، و این بار آنها آن را گرفتند. و پس از پایان دانشگاه، او به تظاهرات معروف Lenkomovsky به مارک زخاروف افتاد. می توان گفت که بازیگر جوان دوباره خوش شانس بود: مدیر فقط به دست آوردن آواز خواندن بچه ها با آموزش ورزشی برای بازی "ستاره و مرگ Hoakin Miriet" بود. انتخاب سرخدار گذشت و در این روز در تئاتر خدمت می کند. او بسیاری از فیلم های ارزشمند را دارد که از جمله "کشتن اژدها"، "مادر"، "تشنگی برای شور"، "اسرار پترزبورگ" است. و در عین حال ژن ها ژنها هستند. عادت به انجام کاری با دستان خود، ظاهرا، به وسیله ارث به ویکتور تحویل داده شد. در زمان آزاد خود، زمان سرطان کلبه را سوار می کند، در کارگاه خود بسته می شود، جایی که آن را از بین می برد و چهره های رس را می سوزاند. او حتی چندین نمایشگاه را در موزه بختوشینسکی داشت. زندگی در خارج از شهر، دوچرخه سواری، ماهیگیری، پیاده روی در جنگل برای قارچ - همه اینها به بازیگر کمک می کند تا انرژی را بازگرداند. او در حال حاضر در پنجاه سال است، اما او در شکل فیزیکی عالی است. ویکتور پسر را از اولین ازدواج - بوریس و یک دختر از ازدواج دوم - Nastya دارد. و ظاهر در خانواده کودک دانلی، که سرطان ها سه سال پیش تصویب کردند، معنای جدیدی را به وجود آوردند.

به تازگی، شما اغلب می توانید بر روی صفحه نمایش ببینید. آیا اکنون اولویت فیلم را می دهید؟

ویکتور راکوف: "نه، تئاتر اصلی اساسا برای من است. سینما چیزی است که می آید و ترک می کند. من بسیاری از پیشنهادات را رد می کنم: اسکریپت بی سابقه است، یا در زمان کار نمی کند. بنابراین من نمی توانم افتخار کنم که از فریم به قاب حرکت می کنم، از فیلم به فیلم. من فکر می کنم لازم نیست و تئاتر پایدار است. در حال حاضر تمرینات وجود دارد، و به سادگی غیرممکن است جایی که به شدت برداشته شود. این نقطه است این فقط از فیلمبرداری در کیف پرواز کرد. من نقش اصلی KGB را در یک حماسه خانوادگی چند خانواده "خانه با لیلی" دارم. این یک فیلم از ولادیمیر کراسنوپولسکی و والری USKOV است که من واقعا دوست دارم کار کنم. "

در Lenkom شما تقریبا سی ساله هستید. این نشان می دهد که شما یک فرد دائمی هستید ...

ویکتور: "من دوره های مختلفی را در زندگی و عینک های صورتی و ناامیدی داشتم. و من اعتراف می کنم، گاهی اوقات افکار تئاتر را ترک کردند. اما در جوانان، در حماقت است. خدا را شکر که من این کار را نکردم در حال حاضر چنین افکار وجود ندارد. علاوه بر این، به دلیل خروج چنین استادان، به عنوان الکساندر عبدالف، اولگ یانکوفسکی، به دلیل ناسالم نیکولای کراچنتوف، من درک می کنم که ما باید صفوف ما را تقویت کنیم و از Zakharov حمایت کنیم. و به دلیل تئاتر، ممکن است برخی از پیشنهادات در سینما را رها کنید. "

آیا شما با مارک آناتولیویچ کار کرده اید؟ او شخصیت پیچیده ای را می گوید.

ویکتور: "و چه کسی از ما ساده است؟ ما در حال حاضر بسیاری از سالها با هم، با نصف به نفع، ما یکدیگر را درک می کنیم. "

یک لحظه زمانی بود که شما نقش جالب در فیلم "Romanovs" ارائه دادید. خانواده تهویه، "و Zakharov گفت: یا تیراندازی، و یا ترک تئاتر. چگونه به واکنش به Blackmail واکنش نشان دهیم؟

ویکتور: "بله، این بود. در ابتدا، من احساس توهین کردم، اما پس از آن متوجه شدم که آن را بدون تردید نبود، بلکه مشکل انتخابی بود. و من آن را انجام دادم - در تئاتر ماند. در آن زمان تصمیم من به نظر من درست بود. در حال حاضر من به لحاظ تئوری اعتراف می کنم که من می توانم در غیر این صورت انجام دهم. "

ویکتور کراکوف. عکس: بایگانی شخصی

ویکتور کراکوف. عکس: بایگانی شخصی

در یک زمان، شما یک فیلم "Seagull" را در نامزدی "بهترین تبهین" داده شد. آیا طرفهای تاریک روح دارید؟

ویکتور: "من نظرات را به اشتراک نمی گذارم که بازیگر تنها نقش قهرمانانه ای دارد. برخی از همکاران من موافق نیستند شخصیت های منفی را بازی کنند. به نظر من، لازم نیست که در چارچوب یک Amplua بسته شود. من "بهترین تبه کار" را برای نقش Cromwell در بازی "بازی های سلطنتی" دریافت کردم و از آن پشیمان نیستم. با تشکر از این تصاویر، پالت حرفه ای غنی تر می شود. همانطور که برای طرف های تاریک ... من دیوانه نیستم، نه یک pedophile، نه معتاد به مواد مخدر و نه یک مستی. اما من دوست دارم تنها باشم، چیزی از خاک رس پرواز کرد. و سپس بهتر است که من را منحرف نکنید. نه اینکه من می توانم طناب را شکستن و رد کنم، اما این یک عدم تعادل کمی است. همسر این ویژگی شخصیت من را می داند و تلاش نمی کند من را لمس کند. "

هنگامی که در زندگی، به فریب، خیانت، تمایل به انتقام گرفتن از مجرم است؟

ویکتور: "نه در آن لحظه، زمانی که این اتفاق می افتد، "ذهن تحریک شده است." اما من یک مرد را ترک می کنم و بعد از مدتی می توانم به وضعیت از طرف نگاه کنم. و شما می دانید، بگذارید بروید. "

شما در مورد رویارویی خوب و بد اهمیتی نمی دهید؟ احتمالا نقش در فیلم "استاد و مارگاریتا" هنوز هم در مورد چنین چیزهایی فکر می کند؟

ویکتور: "شاید نیروهای بیننده. من می دانم که نیکولای Burlyaev از برکت کلیسا خواسته است تا نقش یوشوا را برآورده کند. من کارشناسی ارشد را بازی کردم من چندین نفر از دوستانم را در انتخاب من حمایت کردم، همکاران، که نظر من افزایش یافت. اما با توجه به من، بر خلاف یوری کارا، هیچ چیز عرفانی رخ نداد. " (مدیر یوری کارا در مورد شرایط غیر معمول که در فیلم "استاد و مارگارتا" بوجود آمد، گفت: به عنوان مثال، در مورد چگونگی ورود به کریمه، خدمه فیلم متوجه شد که اپراتور در مسکو و فیلم فراموش کرده است. کارا رفت برای آنها، اما درست در مقابل خانه Bulgakov در حلقه باغ، او "ولگا" خود را شکست. برای بالا بردن آن همه، آن را به برف در کریمه شروع به برف، که بسیار نادر است. و سپس در تئاتر لوله های گرم گرم را شکست و فیلم را آب گرفت. تا کنون، گوشه ها با آب مقدس در آنجا پراکنده می شوند. - تقریبا. auth.)

استاد نزدیک به عنوان یک مرد است؟

ویکتور: "نه، من فکر نمی کنم. نه به ویژه "

شما هر دو می توانید سازندگان نامیده می شود. شغل سرامیک به حفظ تعادل ذهنی کمک می کند؟

ویکتور: "هنگامی که شما می توانید کاری را با دستان خود انجام دهید بسیار خوب است. نه فقط بالکن لعاب و یا قرار دادن کاشی دیوار - من همچنین می توانم. و چیزی که با تجسم هنری مرتبط است. من یک نقاشی کوچک بودم، اما زمانی که در بعد سوم بیرون می روید، این چیز دیگری است. متوجه شدم که بهتر از نقاشی بود. "

و اشتیاق شما کجاست؟

ویکتور: "در اواسط دهه نود، ایرینا سروف، بازیگر، من را به انجام سرامیک توصیه کرد. من مدت ها به مدت طولانی به تعویق افتادم، و سپس به طور ناگهانی یک اجاق گاز خریدم، خاک رس. IRA به من آموختند تکنولوژی آزادی. و - در مورد معجزه! - همه چیز شروع به دریافت کرد. یک روز افتتاحیه در خانه بازیگر در اربات وجود داشت. ما به کل طبقه اول داده شدیم، من و ایرینا را تحت نام مشترک "Clay Balagan" ارسال کردیم.

ویکتور کراکوف با همسرش Lyudmila. عکس: Kirill Icolade.

ویکتور کراکوف با همسرش Lyudmila. عکس: Kirill Icolade.

من تمام تاج را شنیدم؟

ویکتور: "بیشتر بله، اما چیزی همسر نمی دهد. (می خندد.) به دلیل برنامه تیراندازی و تمرینات، من وقت ندارم که بسیاری از محصولات را انجام دهم. در خانه یک گلدان Clay Camotte وجود دارد، یک آبنبات گل رز. همسر قورباغه ها را جمع می کند، بنابراین قورباغه او را کور کرد. Ashtray - در حالی که تنها چیزی که من در یک دایره سفالگری انجام دادم. این مرحله بعدی خلاقیت من است. "

سرگرمی جالب شما ...

ویکتور: "مارک های کسی جمع آوری، کسی عتیقه جات. برادر بزرگتر من مبلمان چوبی را می سازد. و من عاشق سرامیک هستم نمایشگاه ها در موزه Bahrushinsky و در مرکز تئاتر بلوار پرشور وجود داشت، جایی که بازیگران، مدیران کار خود را نشان دادند. من نقاشی های فوق العاده ای را از اولگ Shklovsky، ولادیمیر Vasilyeva، سربازان ژن های نازاروف دیده ام. این افراد نه تنها در حرفه خود استعداد هستند. "

شما گفتید که دوست دارید تنها باشید، اما شما یک خانواده زیبا دارید ...

ویکتور: "من روشن خواهم شد: وقتی نقاشی می کنم. به طور کلی، من یک مرد خانواده هستم بسیار عجله با عزیزان شما و من خانواده یکی از مهمترین ارزش ها در زندگی یک فرد را در نظر می گیرم. "

شما با Lyudmila با هم به مدت بیست و سه سال. بلافاصله یک روح مرتبط را در آن دید؟

ویکتور: "احتمالا بله اگر چه، شاید بلافاصله قادر به پذیرش خود نبود. " (اول، لیودمیلا و ویکتور، حواس خود را در ازدواج مدنی بررسی کردند. و هنگامی که دختر نستیا به نور ظاهر شد، آنها امضا کردند و در کلیسا امضا کردند. - تقریبا. Auth.)

در عکس عروسی خود، او مانند یک دختر بسیار جوان به نظر می رسد ...

ویکتور: "خب، بله، او کمی به من اذعان کرد. (می خندد.) ما به لطف دوست مشترک ما در تئاتر ملاقات کردیم، که یک لو را در عملکرد کشید. پس از آن هنوز مجاز به سیگار کشیدن در مکان های عمومی بود، بنابراین در intermission همه ما به صلیب رفتیم. آنها پشت صحنه ایستادند، صحبت کردند. "

چه تصور شما پس از آن Lyudmila بود؟

ویکتور: "در نگاه اول، من اشاره کردم: زیبا! و این خیلی زیاد است. شخصیت مستقل خود را دوست داشتم اگر چه این خنده دار بود: این یک ارتفاع کوچک است، متر شصت است، و در عین حال بسیار شلوغ است. و لوسی سپس اعتراف کرد که او به سادگی توسط شانه های من زده شد. "

و رابطه شما چگونه توسعه یافت؟ شما یک بازیگر مشهور هستید، او هنوز دانشجوی جوان است ...

ویکتور: "خب، پس من خیلی معروف نبودم. برای زندگی با هنرمند مردم، باید به طور معمول ازدواج کنید. (خنده حضار) بله، این چیزی نیست که چه کسی است، اما در چیز دیگری نیست. من فکر می کنم مهمترین چیز عشق است. "

بر این باورند که ازدواج ها در بهشت ​​انجام می شود؟

ویکتور: "داشتن یک تجربه تلخ توسط شانه ها، من فکر می کنم که این چنین است." (برای اولین بار، ویکتور در اوایل ازدواج کرد، در همکلاسی اولگا ازدواج کرد. اتحادیه آنها پنج سال طول کشید. و سپس همسر گزارش داد که او به یک مرد دیگر نیاز دارد. از این ازدواج، Rankov دارای بزرگترین پسر بوریس بود. - Appra.)

ویکتور راکوف و الکساندر عبدالف در مرحله

ویکتور راکوف و الکساندر عبدالف در صحنه "Lenkom". عکس: A.Strontin.

در یکی از مصاحبه ها، شما گفتید که جلسه با Lyudmila پاداش برای اولین، تجربه ناراضی بود.

ویکتور: "خب، نه ناراضی، نه ناموفق. شکاف من نگران سخت بود. هنگامی که همسر اذعان کرد که او دیگر را دوست داشت، من تقریبا از غم و اندوه فوت کردم. بنابراین بد بود از لحاظ جسمی، و از نظر اخلاقی. ظاهرا، در آن زمان من فانتزی خوبی به خوبی توسعه دادم. هنگامی که شما یک فرد را می آورید، و در واقع به نظر می رسد کاملا متفاوت است، بعدا با این روش اختراع به بخشی بسیار دشوار است. اما ما باید. بنابراین من از سرنوشت برای تست های ارسال شده سپاسگزارم. پس از آن، من ارزش گذاری ارزش را داشتم. از یک رویا، یک مرد جوان کمی کودکانی که به یک مرد تبدیل شده اند. چیزی در زندگی تغییر کرده است، و لوسی در آن بسیار ظاهر شد. "

پس از خیانت از خیانت، دشوار است که شخص دیگری باور داشته باشیم ...

ویکتور: "من یک دوره انکوباسیون سال و نیم داشتم."

با پسر ارشد شما هر گونه رابطه ای دارید؟ شما همگام سازی می کنید؟

ویکتور: "البته. رابطه خوب، دوستانه، قابل اعتماد است. اگر چه او بیست و پنج ساله است، او هنوز پسر است. من فکر می کنم خودم بودم، و برای پدر و مادرم باقی می ماند. "

آیا از او محافظت می کنید؟

ویکتور: "تا آنجا که ممکن است، بله."

دختر شما در حال حاضر ازدواج کرده است، یک خانواده ایجاد کرده است. آیا شما آماده برای تبدیل شدن به پدربزرگ هستید؟

ویکتور: "نه! حتی از لحاظ اخلاقی آماده نیست من فکر می کنم، در ابتدا Nastya هنوز هم باید این موسسه را پایان دهد. "

او در Gitis در تولید کننده تحصیل می کند. او علاقه مند به سینما است؟

ویکتور: "به طور کلی، صادقانه، او کمی سوسیس، به عنوان جوانان بیان می شود، از طرف به طرف. تا کنون من تعجب می کنم، و سپس خواهیم دید. " (Nastya رنگ کاملا و آواز می خواند، آن را دوست دارد از Capoeira. این هنر رزمی برزیل، ترکیب عناصر رقص، آکروباتیک، بازی ها است. به هر حال، او شوهر آینده خود را به Pavlom ملاقات کرد.

آیا همه فرزندان خود را به همان اندازه دوست دارید؟

ویکتور: "نه از آنجا که همه آنها متفاوت هستند. اصلی ترین چیزی که من دوست دارم. "

در Lenkom، ویکتور توسط فصل 29 خدمت کرده است و به ندرت به ندرت توسط کارآفرینی پریشان شده است. با الکساندرا زاخارووا. عکس: بایگانی MK

در Lenkom، ویکتور توسط فصل 29 خدمت کرده است و به ندرت به ندرت توسط کارآفرینی پریشان شده است. با الکساندرا زاخارووا. عکس: بایگانی MK

چگونه دانیل در خانواده تسلط دارد؟

ویکتور: "در حال حاضر تسلط، این مطلقا فرزند من است. حتی، آنها می گویند، مثل من به من نگاه کن. به طور مداوم Hooligany، به طور متوسط ​​مطیع و با استعداد. او توانایی های موسیقی را دارد. بنابراین کمی بعدا به مدرسه موسیقی داده می شود. او در حال حاضر قادر به شنا است. سال گذشته، برای پانزده دقیقه، من آموختم که دوچرخه دوچرخه سواری را سوار کنم. مشکلی با سخنرانی وجود داشت: بعضی از نامه ها موفق نشدند. بنابراین اکنون ما در درمانگر گفتار مشغول هستیم. به طور کلی، از لحاظ توسعه، به طور کامل به سن پنج ساله اش مربوط می شود. "

او به مهد کودک می رود؟

ویکتور: "ما آن را به مهد کودک دادیم، اما از آنجا که ما در خارج از شهر زندگی می کردیم، نه همه ما در این باغ قرار نگرفتیم. بنابراین اکنون Danya با مامان، پرستار بچه به ما کمک می کند. اما او در مسکو به مدرسه می رود. "

وکیل میخائیل بوشوشفسکی در مورد کودکان پذیرفته شده خود گفت، چقدر سخت بود: آنها دست بودند، آنها از مردم خارجی ترسیدند ...

ویکتور: "پذیرش یکی دیگر است. اشکال مختلف وجود دارد - حمایت، سرپرستی، خانواده های پذیرفته شده. Danya پسر ما است، او نام خانوادگی من را می پوشد. من بسیار خوشحالم که با لوسی که او در خانواده ما ظاهر شد. ما خودمان را برای چندین سال از دست دادیم. خانه دوباره با خنده بچه ها، اسباب بازی ها، کتاب ها پر شده است. "

آیا شما می دانید که والدین بیولوژیک او چیست؟

ویکتور: "همه چیزهایی که در خانه عزیزم می دانستیم، به ما گفته شد."

چه پارامترهای بچه را انتخاب کردید؟

ویکتور: "یک معیار: قلب خورده یا نه. مردم و من پیش از آن که ما می خواهیم - یک پسر یا یک دختر بحث نکنیم. به محض این که آنها دانا را دیدیم، آنها فهمید: فرزند ما. آنها از خانه ی کودک خارج شدند و فقط گفتند که لازم بود تمام اسناد را سریعتر بسازیم. و هرگز صحت تصمیم را تردید نکرد. "

چقدر طول کشید؟

ویکتور: "ما، البته، ابتدا کمی کمی از منابع مربوط به جمع آوری شده بود. اما همه چیز به اندازه کافی سریع تصمیم گرفت. ما همچنین توسط مقامات منطقه ای و سرپرستی مسکو کمک کردیم.

و شما نمی ترسید که در یک پسر می تواند یک وراث بد بد باشد؟

ویکتور: "در مورد آن فکر نکنید. لازم است که به کودک با یک قلب باز بروید، او را دوست داشته باشید، در تربیت خود مشارکت کنید و منتظر چیزی باشید که آشکار خواهد شد. این اعصاب اضافی است. حالا من به یک پدر آرام تر و عاقل شدم. من به یاد می آورم که چگونه در جوانانم بودم، زمانی که ارشد من در جهان ظاهر شد، بوریس: من خیلی زیاد، تکان خوردم. و حالا من، آنچه که نامیده می شود، در زندگی توزیع شده و کودکان را افزایش می دهد. من نیروهای کمتری را بر روی آن صرف می کنم. این بدان معنا نیست که من در کودکان شرکت نمی کنم، نه. اما من بعضی چیزها را پیش بینی خواهم کرد و به آرامی هشدار می دهم، مشاوره بدهم. "

چگونه به قانون در مورد ممنوعیت پذیرش فرزندان روسیه توسط آمریکایی ها واکنش نشان دادید؟

ویکتور: "چگونه می توانید" قانون Magnitsky "را با" قانون Dima Yakovlev "مقایسه کنید؟ بدیهی است: این یک سیاست است. "

سیاست شما را دوست ندارد؟

ویکتور: "من صعود نمی کنم، اما نظر من. اگر شما فعالیت های سیاسی را انجام دهید، باید حرفه را فدا کنید، و من آماده نیستم. "

نیم قرن زندگی کرد برنامه های شما برای پنجاه سال آینده چیست؟

ویکتور: "در حرفه متوقف نکنید. من برای طیف گسترده ای از پیشنهادات باز می شود - اعم از تئاتر و سینما و پایان دادن به کارآفرینان. امیدوارم سرگرمی خود را توسعه و بهبود دهم. من همچنین می خواهم در سراسر جهان سوار شوم، برای بازدید از کشورهایی که هنوز وجود نداشت. "

ادامه مطلب