ابراهیم روسو: "وقتی من آن را به اورشلیم بردم، رویای مادرم را انجام دادم"

Anonim

- ابراهیم، ​​چگونه آخر هفته مه را صرف کردی؟

- حرفه ما متفاوت از بقیه است. هنگامی که همه آرام، ما کار می کنیم. از اول تا نهم ممکن است چند کنسرت داشته باشم. چه باید بکنید؟ نیاز به کار

- همسر و دختران ناراحت نیستند که شما آنها را نزدید؟

- چقدر به آنها توضیح می دهم، اما بچه ها، همسر همیشه می خواهند پدر در کنار آنها باشند. به طوری که ما در کنار میز نشستیم و یک تعطیلات را جشن گرفتیم. اما این کار نمیکنه. و من هرگز آنها را با تو تور نخواهم گذاشت. سخت است - هر دو برای آنها و برای من.

- همسر شما Selala و دو دختر - Emanuell و Avemanary - در ایالات متحده آمریکا زندگی می کنند. آیا شما اغلب با آنها را می بینید؟

- تا جایی که امکان دارد. آنها اخیرا در مسکو بودند. من از من در ارائه آلبوم، کلیپ و کتاب حمایت کردم. این اتفاق افتاد که چند ماه گذشته من نمی توانم از لحاظ جسمی به آنها پرواز کنم - بسیاری از چیزها. من اکنون سعی می کنم در ارتباط با بحران بیشتر کار کنم.

ابراهیم روسو:

"همسر و فرزندان می خواهند من همیشه در کنار آنها باشم. اما این کار نمیکنه "

- آیا شما در دو کشور زندگی می کنید؟

- بسیار و، من صادقانه، ناخوشایند، به دلیل این کار من رنج می برند.

- و شما فکر نمی کنید که خانواده را به روسیه حمل کنید؟

- بسیار دشوار است قبل از سال 2006، این حادثه ناخوشایند برای من اتفاق افتاد که همه می دانند، من قصد ندارم در ایالات متحده زندگی کنم. در آن زمان یک آپارتمان جدید در مسکو خریداری کردم. اما پس از چه اتفاقی افتاد (یک تلاش در خواننده انجام شد - تقریبا) من مجبور شدم خانواده را از اینجا بگیرم. و در حال حاضر قدیمی تر، امانوئل، - نه ساله. دختر با توجه به قوانین و اصول دیگر زندگی می کرد. پس از همه، هیچ راز نیست که روسیه و آمریکا اختلافات زیادی دارند. کودک جوان سال و هفت ماه است. بنابراین، آنها را بسیار دشوار است و آنها را از یک کشور به دیگری منتقل می کند.

- ما در ماه مه 1 عید پاک داشتیم. آیا تعطیلات مذهبی را جشن می گیرید؟

- من یک مسیحی ارتدوکس هستم، متولد شده در خانواده معنوی. مادر من یک مرد بسیار مؤمن است. بنابراین، برای من، این تعطیلات از دوران کودکی به شدت مورد علاقه است.

- و ما هنوز به پیک نیک می رویم آیا دوست دارید بیشتر - کباب یا کباب؟

- من دوست ندارم که مقدار زیادی از گوشت وجود داشته باشد. Skewers، کباب کردن - همه چیز بسیار خوشمزه است، اما نه برای من. سپس، ما عمدتا در شب و شب کار می کنیم و از شادی مردم عادی محروم می شویم - صبح به یک پیک نیک بروید. حتی فقط راه رفتن در پارک همیشه کار نمی کند.

به گفته ابراهیم، ​​سفر به اورشلیم یک رویای طولانی مدت مادرش بود. و به تازگی مادر و پسر پنج روز شاد را در سرزمین مقدس گذراندند

به گفته ابراهیم، ​​سفر به اورشلیم یک رویای طولانی مدت مادرش بود. و به تازگی مادر و پسر پنج روز شاد را در سرزمین مقدس گذراندند

- روز دیگری که یک آلبوم را منتشر کردید، بعضی از آنها به شعارهای معنوی اختصاص داده شده است. شما ده سال سکوت بودید و ناگهان - چنین کاری غیر منتظره ...

- در طول این دوره، من خیلی زیاد کار کردم. حتی پس از ارائه آلبوم "بدون غیر ممکن" در حال حاضر یک آهنگ را منتشر کرد و دیگری را ثبت کرد. پس از یک هفته، آن را در ایستگاه رادیویی راه اندازی کردم و به تیراندازی ویدیو بروید. من همچنین کلیپ را در ارمنی گرفتم. و در اینجا شعارهای معنوی هستند. امیدوارم در روسیه این ژانر عمومی خود را پیدا کند. اینها آهنگ های ارزشمند هستند

- آلبوم شما می تواند اعتراف کند؟

- نه، نه یک آلبوم، بلکه کتاب من. من آن را تمام کردم و من واقعا می خواهم آن را به همه، به خصوص جوانان که دور از خدا هستند، در دسترس باشد. این زندگی من را توصیف نمی کند، نه بیوگرافی من. این کار است که من سالها جمع آوری کردم. این کتاب توسط کلیسای کلیسا بررسی می شود تا اختلافات در آن وجود نداشته باشد. من به او برکت دادم کسی که او را با من می نویسد (من خودم نیستم)، یک مرد بسیار عاقل، یک کلیسا است. او کل کانن کلیسا را ​​می داند. همه چیز به سادگی در آن نوشته شده است، همانطور که هدف من بود. تعداد زیادی از مردم چنین ادبیات را نمی خوانند، زیرا آنها معنای آن را درک نمی کنند. من به این دنیای معنوی از خیابان آمدم، من یک فرد ساده هستم، و سوالاتی دارم که در مورد بسیاری از آنها نگران هستند. و من سعی کردم به آنها پاسخ دهم.

- شما در سراسر جهان سفر زیادی می کنید، در مکان های مقدس هستید؟

- به طور مداوم اخیرا مادرش را در اورشلیم گرفت. برای اولین بار در 87 سال زندگی او، او در سرزمین مقدس بود. او هرگز آنجا نبود، هرچند او همیشه رویایش بود. او نمیتوانست به دلیل اسناد به آنجا برود. و تمام این مدت منتظر بود و امیدوار بود. چند سال پیش او سوگند داد. برادر من پس از آن بیمار شد، و مادر به Vale داد: اگر او زنده بماند، او قطعا از اورشلیم بازدید خواهد کرد. و ما پرواز کردیم ما پنج روز آنجا بودیم من فقط او را نشان دادم او از صبح تا عصر او از طریق مکان های مقدس رفت. ما خوشحال بودیم. آیا این یک معجزه نیست؟

ادامه مطلب