Egor Konchalovsky: "گاهی پدربزرگ ما نوه ها را به رسمیت نمی شناسد و پرسید: کسی که کسی؟"

Anonim

در ماه ژانویه، Egor Konchalovsky به عنوان پنجمین سالگرد را ذکر کرد. یک بار دیگر باید اطمینان حاصل کنید که مردان واقعی در گذشته از سلوپایف رشد می کنند. Egor نمونه ای نیست و یا در خانه نبود. او خودش در مصاحبه ای به یاد می آورد، زیرا آنها با یک پسر عموی استپ Mikhalkov مادربزرگ خود را ناتالیا پترونا، ودکا مشهور خود را "Konchalovka" دفن کرد و برای مخفیانه مبارزه کرد. مدرسه فرانسوی در کلاس فارغ التحصیلی، او به طرز شگفت انگیزی از بین رفته و به سختی در صدور گواهینامه سقوط کرد. اما معلم یک بار گفت: مادر Egor ناتالیا Arinbasarova: "Egor، البته، نه نمونه اولیه، Hooligan، Lobotryas، اما شما می دانید، او یک فرد بسیار خوب رشد خواهد کرد." و اشتباه نیست

- Egor، حالا چه کار میکنی؟

- مانند همه سینماگران، مشغول به دنبال پول برای پروژه های مختلف است. او به دنبال مجموعه ای از کانال های مرکزی، جایی که او به عنوان تولید کننده ساخته شده بود، و من آماده شدن برای تیراندازی فیلم کامل از تولید کامل تولید روسیه و بلاروس و یا فقط Belorussky، به عنوان آن را به پایان رسید. و یک پروژه بسیار جالب برای تابستان تصور می شود - این فیلم یک سازگاری از یکی از رمان های الکسی ایوانف است (خوانندگان او را برای جغرافیای جغرافیای جغرافیای جغرافیای جغرافیا می دانند. - تقریبا. aut.)، اما هنوز مشخص نیست که آیا آن را خواهد بود. امیدوارم.

- اغلب شما باید بشنوید که در زمان ما ضروری است که موفق باشیم، در غیر این صورت به هیچ وجه. چه موفق است و آیا پس از آن باید تعقیب شود؟

- همه چیز مبهم است هر کس موفقیت خود را درک می کند. کسی به دنبال ثبات مالی، کسی - به شهرت. و کسی - به این فرصت برای انجام آنچه شما می خواهید، چگونه و چه زمانی می خواهید و نه به گزارش به کسی. من خوش شانس بودم: من هرگز کارفرمایان را تنها در ارتش نداشتم، و به احتمال زیاد موفقیت در این دسته را درک کردم. در همه "مرسدس ها"، شما در تمام استراحتگاه های مرسوم، حرکت نخواهید کرد، آنها آن را دوست ندارند، بنابراین موفقیت با کلیشه به طور کلی پذیرفته نمی شود. البته، هنگامی که شما فراموش کرده اید، شما در تقاضا نیستید و تلفن شما ساکت است - این به شکست اشاره دارد. تا زمانی که من چنین چیزی نداشتم، اما لحظاتی وجود داشت که می توان آنها را در نظر گرفت. به عنوان مثال، من به اجاره روسیه رفتم. یکی از آنها، "بازگشت به" A "، برای اسکار از قزاقستان نامزد شد. در این مورد، رسانه ها گذشت، زیرا نیکیتا سرگئیک میکاکلف، عموی من، از روسیه با فیلم خود صحبت کرد. ما از همان مرحله پرواز کردیم، اما رسانه ها نوشتند که در اینجا، آنها می گویند، Mikhalkov-Konchalovsky هم اکنون "اسکار" انحصار شده است. در دفتر جعبه روسی، تصویر من پول زیادی را جمع نمی کند. به این معنا، می توان گفت: "آه، شکست!" "اما من این کار را به عنوان یک موفقیت درک می کنم، زیرا همه چیز را مطلما انجام دادم، همانطور که می خواستم، و هیچ کس به من فشار آورد. و دو عکس دیگر: "قلب من آستانه" و "باکو، من عاشق تو هستم!" من از کار در هر دو لذت زیادی گرفتم. و هنوز هم یک طبقه کارشناسی ارشد خیره کننده بود، زیرا او با ده کارگردانان قزاقستان کار کرد، نه لزوما تنها قزاق ها، مردم ملیت های مختلف بودند. و در تصویر "باکو، من عاشق تو هستم!" در حال حاضر آذربایجان و مدیران و ستاره های غربی وجود داشت. من نمی دانم، شاید ما آن را در روسیه آزاد کنیم، اما تا کنون تنها در آذربایجان است. آیا این موفقیت است یا نه؟ برای من قطعا - بله هر سه فیلم کپی رایت هستند. اما این اتفاق می افتد که خارج از طرف، یک فرد به نظر بسیار موفق است، و در داخل آن عمیقا ناراضی است و در آینده مطمئن نیست.

قهرمان ما با خواهر کوچکتر کاترین Dvigubsk

قهرمان ما با خواهر کوچکتر کاترین Dvigubsk

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

- وضعیت چنین استقلال را دشوار نگه دارید، چطور؟ زندگی باعث می شود فیوز؟

- به طور طبیعی، لازم است. زندگی به طور کلی شامل مصالحه است. به خصوص در سینما، زیرا خلاقیت جمعی است. شما نمیتوانید یک فیلم را برای شش ساعت ایجاد کنید. آن را غیر ممکن خواهد کرد. الکسی هرمان سروان خواستار "دشوار بودن خدا" برای انجام سه ساعت بود. البته، شما می توانید چنین جلسه ای را تحمل کنید، توضیح دهید که شما یک فکری هستید و مانند آن، اما من نیم ساعت نشسته بودم، و سپس از خودم پرسیدم: «من نشسته ام؟ از آنجا که من شرمنده هستم تا بلند شوم و ترک کنم و نشان دهم که من خیلی احمق هستم، هنر بزرگ یک فرد را درک نمی کنم؟ " و در آن لحظه من بلند شدم و ترک کردم و اولین کسی که در لابی ملاقات کرد، Lenya Yarmolnik بود که نقش مهمی ایفا کرد. او گفت: "من شما را درک می کنم.

- با توجه به گذرنامه شما Mikhalkov، و در فیلم شما می دانید که چگونه Konchalovsky. چگونه شما موفق به راه اندازی خود را از قبیله و تبدیل شدن به مستقل؟

"من خیلی خوش شانس بودم: پس از فارغ التحصیلی از مدرسه، من به دوره های رانندگان نظامی رفتم، و سپس به ارتش رفتم. و پس از رفتن به انگلستان، او از خانواده فرار کرد و به یک فرد عادی تبدیل شد. در کمبریج، تعداد کمی از مردم علاقه مند به این هستند که من نوه Gimnopisman و پسر هنرمند مردم آندرون Konchalovsky، که در آن زمان در آمریکا زندگی می کردند. مدت طولانی - هشت سال - من یک کودک نامزدی نبودم، زندگی ام را زندگی کردم. به طور اساسی وضعیت را تغییر داد. و متوقف گوش دادن به آنچه که بستگان ارشد من می گویند. مدرسه به زبان فرانسه آموخت و انگلیسی پس از ارتش شروع به کار کرد. شش ماه اول در کمبریج سخت بود، اما استقلال و کمبود خانواده به من خدمت خوبی بود.

خدمات در ارتش استقلال خود را تدریس کرد

خدمات در ارتش استقلال خود را تدریس کرد

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

"شما یک حرفه ای مورخ هنر در کمبریج دارید." در یکی از مصاحبه های شما، من خواندن چگونگی صحبت در مورد رامبراند را می خوانم، او را به عنوان یک سوء رفتار جدی به یاد می آورد، که منجر به این واقعیت شد که نقاش موفقیت دوست خود را به سرقت برده است. و شما در مورد این موضوع با بیان عالی صحبت کردید. ظاهرا، شما احساس عدالت را تشدید می کنید. و چگونه با آن زندگی کنید؟ احتمالا همه چسبیده اند؟

- قبلا، ممکن است، و چسبیده، و در حال حاضر وجود ندارد. برخی از ارزش های ارزشیابی ارزش ها وجود داشت. برخی از دوستان نزدیک من در شرایط استرس زا، ماهیت آنها را نشان دادند. اگر این شرایط اتفاق نیفتاد، ما احتمالا همه زندگی من را دوست داشتیم. من در یک رابطه آرام تر شدم و در کسب و کار زیستیسیک است. تجربه من در تبلیغات و در فیلم به من می گوید که افراد ایده آل در این محیط وجود ندارد. این اغلب اتفاق افتاد، من متوجه شدم که یک فرد فریبنده و حتی یک زرق و برق است. اما همچنان به کار با او ادامه داد، دانستن نحوه انجام این کار اگر این ویژگی ها به طور ناگهانی در آن ظاهر شود. در عین حال، من قراردادی را با او امضا کردم، متوجه شدم که او می تواند پس از چهار ماه پس از پایان تصویر، به پایان برسد. و بعد، سند به من کمک کرد همه چیز را در جای من قرار دهم. این مرد شگفت زده شد: "چه، به نظر می رسد، Konchalovsky Sly Fox!" در حقیقت، من به سادگی متوجه شدم که یک مدل یا یک مدل دیگر از روابط رهبری می شود و نمی خواست فریب یا مجازات شود. پس بگذار او مجازات شود و سپس مجازات شود.

- در دوران کودکی، شما با Stepan، بزرگترین پسر نیکیتا سرگئیچ، بزرگ شد. آیا هنوز هم دوستان یا زندگی می کنید؟

- ما هنوز یک رابطه نزدیک داریم، اگرچه Stepan یک فرد دشوار است و در جهان او زندگی می کند. او تصمیم گرفت تا به تولید فیلم برود، کسب و کار را انجام داد. من فکر می کنم که در بسیاری از موارد این اتفاق افتاد زیرا نیکیتا سرگئویچ در همان ابتدا، در سپیده دم، حرفه او گفت: "این اسکریپت چیست؟ کجا خوب است؟! " و Stepan، شاید به او گوش داد. من نمی خواهم من به هیچ کس، به خصوص پس از انگلستان گوش ندادم. منافع استپان با کسب و کار مرتبط است. علاوه بر AZART در کسب و کار، هدف نهایی پول است، و به این معنا که برای من خسته کننده است. من حتی نظریه کسب و کار را مطالعه کردم و در یک مدرسه تجاری در انگلستان تحصیل کردم، دو دیپلم دریافت کردم، اما پول به عنوان پول به من علاقه مند نیست. در مقادیر زیادی آنها مشکلات ایجاد می کنند. امور مالی و اموال باید مدیریت شود. من گفته شد که چگونه در طول بحران یک میلیاردر روسی می خواست خودکشی کند، زیرا دولت او بیست و پنج میلیارد دلار به پنج تبدیل شد. دوستان به او گفتند: "شما، پتیا (مشروط به آن تماس بگیرید)، حتی چیزی را متوجه نشوید. آیا تا به حال بیست و پنج میلیارد نفر را دیده اید؟ نه شما آنها را فقط در صفحه کامپیوتر مشاهده کردید. خوب، Deuce را در ابتدا برداشتید - و همه چیز. " و او می خواست نمرات را با زندگی کاهش دهد، زیرا او احساس فروپاشی داشت.

با عمو، نیکیتا Mikhalkov، و پدر آندرون Konchalovsky

با عمو، نیکیتا Mikhalkov، و پدر آندرون Konchalovsky

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

- شخصا، برای رفاه شما، چقدر پول لازم است؟

- نمی دانم. اما من می دانم که اگر شما یک خانه دارید، باید یک سقف را تعمیر کنید، و اگر خیلی زیاد، پس شما نگران هستید، و این که آیا توالت در آپارتمان پاریس شما ذکر شده است، به عنوان مثال. من خیلی زیاد نیستم من ماشین خیلی گران قیمت ندارم من عاشق اتومبیل های خوب هستم، اما نسبتا خوب است، که مالیات لوکس را نمی کشد. ما باید با استفاده از آن زندگی کنیم. شما تمام خاویار را نمی خورید و تمام ساعت طلایی را نمی پوشانید. من به پول بیشتری نسبت به من احترام می گذارم. و همه شما برای زندگی نیاز دارید، من دارم. در خانه من اتاق هایی وجود دارد که من یک بار در ماه می روم. آنها حتی مبلمان خود را ندارند، زیرا هیچ کس برای زندگی وجود ندارد. و این فقط یک خانه است. پول انرژی است، اما من یک تاجر بد را معلوم کردم، زیرا من هیجان را افزایش نمی دهم. در اینجا شما مقدار زیادی از این انرژی دارید، اما چیزی تولید نمی کنید. و هنگامی که شما نوعی میوه معنوی را ایجاد می کنید - یک فیلم یا کلیپ موسیقی، سپس علامت را ترک می کند. و با رسانه های الکترونیکی، حتی اگر شما یک فیلم ناپایدار شلیک کردید، فرصتی برای همیشه وجود دارد. حتی نقاشی های لئوناردو داوینچی در نهایت ممکن است ناپدید شود، و خلقت شما نیست. به هر حال، و نه چیزهای بسیار معنوی می تواند به عنوان فیلم های Gaidai بزرگ، به عنوان مثال.

- در دوران شوروی ما ضعیف درک کرد که چه پولی بود، و حتی بیشتر سرمایه. آیا هزینه های جیب من را در دوران کودکی داده اید؟

- مطمئن. پانزده kopecks در مترو و تا حد زیادی برای صبحانه. پس از مدرسه، من شروع به شرکت در فارت کردم. کمی. ممنوع بود وقتی که من در کمبریج تحصیل کردم، پدرم به من کمک کرد، اما من هنوز سعی کردم پول کسب کنم، زیرا انگلستان یک کشور گران قیمت است. من شروع به شلیک برخی از تبلیغات، پس من آموختم. من یک دانشگاه کمبریج را استخدام کردم. ما با دانشجویان مورد مطالعه توسط ادبیات روسی مورد مطالعه قرار گرفتیم، که من خودم را می توانم بخوانم. آنها با توجه به استانداردهای دانشجویی، به خوبی، چهارده پوند در ساعت پرداخت می شوند. اما برای ضبط امتحانات جالب تر شدم. در عرض دو سال، دانشجویان دانشگاه کمبریج امتحانات را در زبان روسی گذراندند و من به استودیوی ضبط شده در لندن سفر کردم. همچنین به خوبی پرداخت می شود. من آموختم که به پول احترام بگذارم، در انگلستان زندگی کنم. من نمی توانستم هزینه کنم بلیط به روسیه من مجبور شدم برای پولم بخرم بعضی چیزها باید حتی در مورد چیزهای دیگر را نجات دهند. برای مثال، در پیراهن. و من آموختم که در شرایط پیشنهادی مناسب باشم و به وسیله ی آنها زندگی کنم. بعدها، من یک شریک داشتم که در مسکو در جگوار سفر کرده بود، اما من در قفسه های آپارتمان جمعی خوابیدم و صبحانه شلیک کردم. من بهتر می شوم سوار تاکسی، اما این شلوار من به کسی دیگر ضربه زد. من کسی را محکوم نمی کنم، درک می کنم که مردم ما فقط در یک زندگی خوب گرسنه هستند. اما در واقع، پس از همه، تاریخ سرمایه داری طولانی است و از اصلاح کلیسا خارج می شود. از پروتستانتیسم به طور کلی، پروتستانتیسم مذهب معامله گران، سرمایه داران است. اگر شما موفق و غنی هستید، خداوند شما را دوست دارد. در ارتدکسسی، راه دیگر: خدا برای گداها و فقرا، و اگر شما یک تاجر هستید، سپس بروید، من خورشید را روی شن و ماسه ها ساختم و گناهان خود را بسازید. و هنگامی که همه این ویژگی های سرمایه داری به ما آمد، وام دهی، وام مسکن - بسیاری از مردم ما به بدهی آمدند. اعتبار یک چیز زیبا و سالم است. اما چه چیزی وام مسکن چیست، اگر شما آن را به یک زبان عادی ترجمه کنید؟ این به این معنی است که شما برای یک آپارتمان کار نکرده اید و هنوز رشد نکرده اید. اما شما هم اکنون می خواهید و به شما بگویم: خوب، آن را در حال حاضر! مهم نیست که تقریبا دو برابر بیشتر پرداخت می کنید. اما شما در آن زندگی خواهید کرد. و اگر شما نمی توانید پرداخت کنید، هیچ چیز وحشتناک نیست، ما آن را ذخیره خواهیم کرد. و در اینجا به این معنا، به نظر می رسید فردی است که از غرب آمده است، جایی که وام مسکن در همه جا است و مردم در حال حاضر به طور ژنتیکی به این فرهنگ عادت کرده اند - من هرگز وام نگرفتم. و پدرم، به محض اینکه اولین پول خود را در آمریکا به دست آورد، بلافاصله وام های خود را به ثمر رساند و سپس او را به مدت ده سال پرداخت و در آپارتمان های قابل جابجایی زندگی کرد. من هرگز در زندگی ام پول نداشتم خوب، در حال حاضر مادر من باید چهل هزار روبل، او یک یخچال و فریزر خریداری کرد، و شما باید به بانک به پول خود را دریافت کنید. و یک بار از پدربزرگش صدها روبل گرفت.

با پسر عموی استپان

با پسر عموی استپان

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

- صد روبل در دوران شوروی پول زیادی است. چرا آنها به آنها نیاز داشتند؟

- دلپذیر من پرسید. اما من هیچ پولی نداشتم، من یک گروهبان بودم. ما بسیار دوستانه بودیم (پادشاهی بهشت). او اشعار را نوشت و رویای خود را نشان می دهد. Mikhalkov Sergey Vladimirovich. یک بار، ما به اتحادیه آهنگسازان آمدیم و شعر خود را "کتهای شوروی اسلحه" ارائه کردیم. ما مطمئن بودیم که ما مطمئنا این آیات را خواهیم گرفت. پس از همه، در مورد کت و شلوار شوروی اسلحه! و ویرایشگر بانوی خواندن و گفت: "بچه ها، خوب، چه کسی آواز خواهد خواند؟" در حال حاضر بازسازی در حیاط وجود داشت (می خندد.)، اما گروه من نه تنها شاعر بود، بلکه یک بازیکن بود. در حال اجرا و در کارت بازی کرد. من اغلب او را یک شرکت ساختم و ما آتش نشانان را شکست دادیم. در محله یک ایستگاه آتش نشانی وجود داشت، در روز حقوق و دستمزد آنها به ما آمدند. من پول سرمایه گذاری نکردم، اما شریک خوبی بود. و به نوعی دوست داشتنی به کارت مسدود شد، و در حال اجرا، و او نیاز به یک صد روبل برای مبارزه با آن بود. از کجا بگیرم؟ من گفتم می توانم پدربزرگم را بپرسم اگر من آن را برگردانم. ما به پدربزرگ رفتیم، و او داد. سپس یک دوست بدهی را به دست آورد، پدربزرگ پدربزرگم را به ارمغان آوردم، او گفت: "آه خوب".

- شوخی سرگئی ولادیمیروویچ چیست؟ او به پسران پول آورد و بدهی های خود را در لیست ثبت کرد، که به نام Vagankovo ​​نامیده می شود؟

- نه، این نبود. چیزی خیس شده بود. او پسران یک آپارتمان را خریداری کرد. این یک سنت شوروی بود - برای کمک به کودکان. و در فهرست "Vagankovo"، آنها فقط آشنا شدند - کسانی که از بدهی ها خواسته اند، و پدربزرگ، دادن پول، دقیقا می دانستند که آنها بازگردانده نمی شوند. و یک شوخی لیستی را رهبری کرد. بسیاری از مردم برای کمک های مادی درمان شده اند.

Egor Konchalovsky:

در فیلمبرداری از فیلم "بازگشت به" A ". نقش مادربزرگ مارات توسط ناتالیا آرینبسااروف انجام شد. این تصویر برای اسکار از قزاقستان نامزد شده است

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

- ده سال پیش یک خانه را ساختید و یکی از پیشگامان یک زندگی کشور شد ...

- بله، تا زمانی که من قبلا دو آپارتمان داشتم، اما همیشه می خواستم در خارج از شهر زندگی کنم. به عنوان یک کودک، من تمام تابستان را در پدربزرگم با مادربزرگم در نیکولینا سوار کردم. پدر، هنگامی که با همسر بعدی طلاق گرفته بود، من دیگر به یاد نمی آورم که بدون یک آپارتمان باقی مانده است. پدربزرگ با مادربزرگ ساخته شده تا آن زمان یک خانه جدید در کوه نیکولینا بود، و قدیمی به نیکیتا و پدر داد. نیکیتا در طبقه اول، طبقه دوم پدر زندگی می کرد. پدر با فرانسوی ازدواج کرد، اما دیگر با او زندگی نمی کرد، و آپارتمان خود را از ازدواج قبلی از دست داد. از پاریس، تصویر زمینه زیبا را به ارمغان آورد و کف خود را جدا کرد. و من حتی پدرم را غافلگیر کردم، چون زندگی کشور را دوست داشتم: آیا خواهد بود، و ما با استپ کار می کردیم که آنها می خواستند. در ابتدا زمین را از اولگ یانکانفسکی خریدم، پس من والری Takery و در پدربزرگش Elgor Urazbayev خریدم. من یک طرح بزرگ دارم در طول زمان، من یک خانه را به سبک انگلیسی ساختم، زیرا من واقعا انگلستان را از دست دادم. و حالا من تمام وقت زندگی می کنم

- و مامان با شما. شما یک بار به من گفتند که آنها در آسیای مرکزی بودند و یک آکساکال به شما گفتند: "توجه به مامان". و شما ناگهان متوجه شدم که آنها از او دور می شوند.

- من این داستان را به یاد می آورم من به والدین دور هستم من در انگلستان هستم، پدر - در آمریکا، مادر - در روسیه. سپس زندگی من آغاز شد و در آسیا، والدین به طور سنتی مورد احترام هستند و اولین سوال همیشه در مورد آنها است: "مادر چگونه است؟ مثل پدر؟ " عملا هیچ خانه های پرستاری و یتیم خانه ها وجود ندارد. و رابطه بین یک مرد و یک زن دیگر. من سالها در آسیا در آسیا نبوده ام، و زمانی که دوباره به آنجا رفتم، بسیاری از مفاهیم آنها به نظر من عجیب و غریب بودند. به عنوان مثال، توجه نزدیک به بستگان ارشد است. نه در تمام سنت غربی. شخصا، من اغلب پدر و مادرم را از نیازم می بینم. و مادر احساس، احتمالا، کمی فراموش شده است. در حال حاضر من یک آپارتمان جداگانه برای او در خانه ساختم. او او را با کلید او باز می کند. و من هر روز مادر را می بینم و او می خواهد شما نمی خواهید، من باید من را تغذیه. (خنده حضار)

Egor Konchalovsky:

عکسهای فیلمبرداری "باکو، من عاشق تو هستم" در آذربایجان

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

- آنها می گویند، برای زندگی با Mikhal-Konchalovski، با توجه به قوانین خود ضروری است، در غیر این صورت سخت خواهد بود. شما متوجه شدید که شخص دیگری با شخصیت و دور از دموکرات در خانواده است.

- با Mikhalkov، در حالی که شما با آنها زندگی می کنند دشوار است. بنابراین، ما اغلب دیده نمی شود. (می خندد.) مهم است که من بدانم که بستگان من زنده و سالم هستند. من حتی صداهای خود را دوست دارم، اما این خیلی زیاد نیست. (می خندد.) ما اتفاق می افتد، من دو ماه با پدر نمی بینم، اما این بدان معنا نیست که ما از یکدیگر دور می شویم. او فرزندان بسیاری دارد و من با همه دوستم هستم. و نیکیتا به طور کلی عجیب است. من او را می خوانم، می شنوم که او جواب می دهد، اما او بازیگر است، صدای خود را تغییر می دهد. من می گویم: "نیکیتا، این شماست، من شما را آموختم!" مادربزرگ ناتالیا Petrovna Konchalovskaya دوست داشت خانواده را جمع آوری کرد. و من به نظر می رسد شخصیت برای پدربزرگم. علاوه بر این، او نویسنده ی کودکان بود، او برای کودکان خسته شد. گاهی اوقات او نوه های خود را به رسمیت نمی شناسد و می تواند بپرسد: "آیا شما؟" او همیشه زندگی خود را زندگی کرد. و زمان کشور را دوست نداشت. من هم همینطور، آن را دوست ندارم، به طوری که چمن بریده شده و حصار رنگ است. بهتر است دیگران این کار را انجام دهند. به عنوان دموکراسی در خانواده، این مرد فصل او را با تمام عواقب ناشی از آن است. او می تواند بیشتر بپردازد.

- دقیقا چه چیزی؟

- آزادی من هر کدام را رمزگشایی نخواهم کرد. به این معنا، من یک مرد شرقی هستم

- و در عین حال شما نوعی Mikhalkov است. شما فقط یک ازدواج و تنها یک کودک دارید. هیچ چیز در مورد دوره پستان شما شناخته نشده است. زنان کجا هستند؟ یا شما رمزگذاری شده اید؟

- خب، بله، من یک رمزنگاری خوب هستم اول، بخش قابل توجهی از زندگی من به خارج از کشور منتقل شد، و پس از آن هیچ اینترنت وجود نداشت، و در روسیه - "مطبوعات زرد". و زندگی بعدی من ... من ازدواج ندارم و یک کودک، متاسفانه. اما خیلی دیر نیست به طور کلی، ماشا من برای من بیش از اندازه کافی است.

Egor Konchalovsky:

"این اتفاق می افتد که با پدر ما دو ماه را نمی بینیم، اما این بدان معنا نیست که ما از یکدیگر دور می شویم."

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

- ماشا برای چهارده سال. آیا می توانید بگویید که دوست شما در حال رشد است؟

- من هم اینچنین فکر میکنم. من در بسیاری از تظاهرات خود را می بینم. به خصوص در تنبلی این از یک طرف است. و از سوی دیگر، او ملایم است و مطمئن نیستم که من نیز ذاتی هستم، اگرچه من آن را پنهان می کنم. (می خندد.) به نظر می رسد که او با استعداد است. اما، به نظر من، استعداد مهم نیست. چیزهایی وجود دارد: پشتکار، وسواس با چیزی. در ماشا، بسیاری از صفات من را می بینم.

- او دو کتاب "ورق های کودکان" را نشان داد. آیا فکر می کنید طراحی، اشغال اصلی آن در زندگی خواهد بود؟

- خوشحال می شوم که. به نظر می رسد که او توانایی دارد. اما من می دانم که من نیز توانایی هایی را داشتم که من عمیق بودم. من می توانم یک جواهرات فوق العاده یا یک وکیل باشد، شاید حتی بهترین از کارگردان باشد. اما چیزی را ترک نکرد. و در مدرسه، من عملیات تولید را در کارخانه مخفی Khrunichev تصویب کردم، به برجک و موفق به شکستن دو ماشین آلات تجربی شد. سپس مدیر کارخانه گفت: "چگونه من خوشحالم که شما بروید!" (می خندد.) اجازه دهید دختر آنچه را که می خواهد انجام دهد. اگر به دانشگاه بروید، او بیست و سه سال فارغ التحصیل می شود و می تواند بیشتر یاد بگیرد. با رهایی و رد جنسیت (و من معتقدم که پایان جهان با رهایی زنان آغاز می شود و ازدواج های مشابه جنسی نیز نتیجه رهایی است) که با حرفه ای که می توانید تا سی سال تعیین می شود تعیین شود. نه به معنای انجام هیچ کاری، بلکه برعکس. به عنوان مثال، چیزهای ناتمام را دوست ندارم. پدر، بدون فارغ التحصیلی از یک کنسرت، او در Vgik مبارزه کرد. من از جایگاه خود یک محافظه کار فارغ التحصیل شدم، و سپس به Vgik بروید.

Egor Konchalovsky:

با Evgeny Mironov در منطقه تیراندازی هیجان انگیز "فرار"

عکس: بایگانی شخصی از Egor Mikhalkov-Konchalovsky

- شما می خواهید یک سن طولانی به عنوان پدربزرگ خود زندگی کنید، و نه تنها نوه ها، بلکه نوه های بزرگ را نیز ببینید؟

- تا کنون من آن را نمی سازم نوه ها خوشحال خواهند شد و بزرگ پدربزرگ ها در حال حاضر یک خطای آماری هستند. (خنده حضار) من برادرزادهای همه را نمی دانم. با پدربزرگ من، ما هر هفته، اتفاق افتاد، با دوستانم به رستوران رفتیم، شنبه، نوشیدیم. حتی قبل از ظهور جولیا در زندگی او بود. هنگامی که او در ماه جولای Subbotin ملاقات کرد، او هشتاد و چهار ساله بود. او ده سال زندگی کامل را به او داد. پدربزرگ نسخه جدیدی از سرود نوشت، خیلی زیاد سفر کرد. به طریقی زندگی، زندگی زنده - بله با جولیا، ما همچنان به برقراری ارتباط ادامه می دهیم. او معاون رئیس جمهور بنیاد روسیه از فرهنگ روسیه است و ما چندین Libra را به نام سرگئی مایکاکلف باز کردیم. هنگامی که آنها نوشتند من نوه مورد علاقه او را ندیده بودم، ناعادلانه است. همه عزیزان من فقط پسر ارشد پسر ارشد هستم.

ادامه مطلب