ارتش هامر: "در حال حاضر در ماسک من بیش از آن شناخته شده است"

Anonim

- ارتش، چه احساساتی را تجربه کردید تا زمانی که شما برای نقش یک رنجرز تایید کردید؟

- لذت وحشی ما با همسرم بر روی اشکالات استراحت کردیم، زمانی که من یک یادداشت را به ارمغان آوردم: "تماس براندون (این عامل من است). این خیلی مهمه!". و بنابراین، توسط تلفن، در طول تعطیلات، فقط از ساحل بازگشت، من اخبار شاد را یاد گرفتم. این احتمالا یکی از شادترین لحظات زندگی من بود. برای آمریکا، این قهرمان بخشی از فرهنگ است، شخصیتی که بسیاری از آنها از دوران کودکی می دانند. بنابراین بازی او یک افتخار بزرگ بود. خوب، البته، با افرادی مانند Mount Verbins، جری Brookheimer و جانی دپ کار می کنند - این یک رویا است، که خوشبختانه به واقعیت تبدیل شد.

- آیا شما بلافاصله یک زبان مشترک با جانی پیدا کردید؟ آیا تا به حال موضوعات مشترک برای گفتگو علاوه بر فیلمبرداری فیلم دارید؟

- جانی - یکی از جالب ترین بچه ها از کسانی که من می دانم. علاوه بر این واقعیت که حرفه ای، او مهربان، توجه، خودش است. همیشه همه را به یاد می آورد. شما می دانید، او در همه چیز نیست که مردم او را تصور می کنند. بسیار ساده، کاملا عادی شخص. اما همیشه دست خود را بر روی پالس نگه می دارد و می داند آنچه در جهان از فیلم ها، موسیقی، ادبیات، هنر اتفاق می افتد. بنابراین، آسان است برای پیدا کردن یک زبان مشترک با آن، به عنوان شما می توانید در مورد هر چیزی چت کنید. ما واقعا با او دوست هستیم. و عالی است! (لبخند می زند.)

- بخشی از دوران کودکی من که در مزرعه صرف کرده اید و قبلا می دانستید که چگونه اسب سوار شوید. شما احتمالا در مجموعه زین روی مجموعه ای دشوار نیستید؟

"بله، در حقیقت، در دوران کودکی من فرصتی شاد داشتم تا با اسب ها آشنا شوم، یاد بگیرم که آنها را سوار کنم. اما پیاده روی سوارکارهای گذشته من به هیچ گونه مقایسه ای با آنچه که من باید از طریق تیراندازی انجام دهم نیست. سه هفته قبل از شروع کار بر روی تصویر ما به نیومکزیکو رفتیم. یک اردوگاه سازمان یافته بود، جایی که ما نه تنها به نشست به نشستن در زین، بلکه انجام ترفندهای مختلف: پرش، پرتاب لازو، سقوط از اسب، شلیک از تپانچه. مربیان ما شوخی می کردند که آنها را تا زمانی که شهر به مادر لعنت می شد، آموزش داد. (می خندد.) باید بگویم که من قبلا شلیک کردم: در مزرعه ما به پسران با تیراندازی بانک ها نگاه کردیم. اما آموزش از حرفه ای ها بسیار جالب تر است. به ویژه برای رفتن به شلیک با دوستان و نشان دادن اینکه چقدر سرد می توانم آنها را انجام دهم. (می خندد.) و در آن اردوگاه ما به Cardiotrans توجه زیادی کردیم، زیرا ما می دانستیم که ما منتظر تیراندازی های طولانی و خسته کننده هستیم، در طی آن شما باید در فرم بمانید.

در سال 2010، زره با این مدل، یک روزنامه نگار، یک میزبان تلویزیون و بازیگر مبتدی الیزابت اتاق، ازدواج کرد. عکس: REX ویژگی ها / fotodom.ru.

در سال 2010، زره با این مدل، یک روزنامه نگار، یک میزبان تلویزیون و بازیگر مبتدی الیزابت اتاق، ازدواج کرد. عکس: REX ویژگی ها / fotodom.ru.

- پس از فیلمبرداری، تمایل به خرید اسب وجود نداشت؟

- و با همسر من در حال حاضر اسب ها. اما من فکر نمی کنم که در مزرعه ما در تگزاس من همان چیزی را که در فیلم انجام خواهم داد. بعید است که من می خواهم بر روی سقف قطار پرش کنم. این به اندازه کافی برای من فقط سوار میدان و یا در طول مسیر در جنگل است.

- شما خودتان ترفندها را انجام دادید؟

- آره.

- همه چيز؟

- همه این کارگردان، شرکت تولید کننده و بیمه به ما اجازه داد. به عنوان مثال، در صحنه، جایی که قطار از ریل ها می آید و ما با جانی کوبم به زمین پرواز می کنیم، ما مجاز به انجام این فریب نبودیم. اما در غیر این صورت ما سعی کردیم همه چیز را انجام دهیم.

- و پشت اسب بر روی زمین، آنها نیز خود را کشیدند؟

- بله، و من آن را وحشتناک دوست نداشتم. اگر چه، به نظر من به نظر می رسد که هر کسی را دوست ندارد. به جز شاید اسب خود.

"شما به نحوی شما را شگفت زده کرد که این فیلم در" مرکز نبود "فیلمبرداری شد. کجاست "هیچ چیز" است؟

- همانطور که گفتم، ما در سرزمین های ناپدید شده شلیک کردیم. و هیچ چیز وجود ندارد: نه فروشگاه، هیچ ایستگاه گاز، هیچ کافه - هیچ چیز. نزدیکترین محل سکونت هتل، یک رانندگی پنج شش ساعته بود. بنابراین من نیاز به من گرفتم. این یک مکان بسیار ناشنوا بود. اما در عین حال، زیباترین کسانی که من تا به حال بوده ام. جایی که پا فرد چند صد سال گذشته را افزایش نداد، دست نخورده، ناامید شده است. بر روی زمین، شما می توانید بقایای سرخپوستان محلی را که قرن ها پیش از آن زندگی می کردند را ببینید. البته ما آنها را لمس نکردیم، با احترام زیاد رفتار کردیم تا ارواح اجداد را از بین ببریم.

- این ترسناک نبود که از تمدن دور شود؟

- شاید کمی کمی. و هنگامی که یک داستان باور نکردنی برای من اتفاق افتاد. به نوعی در شب من در نزدیکی آتش در اردوگاه نشسته بودم، زیرا هر روز سوار هتل فاقد نیروها بود. یک تاریکی زمین وجود داشت، و من فقط از سکوت لذت بردم، به ستاره ها نگاه کردم. چگونه ناگهان یک زن کوچک قدیمی را دیدم. او از جایی از تاریکی بیرون آمد. او انگلیسی صحبت نکرد، تنها در زبان ناواهو. من، البته، من در زبان ناواهو صحبت نمی کنم. او به آتش سوزی من نگاه کرد. من او را پیشنهاد دادم که نشستم، غذا را به من داد. او خسته شد من می گویم: "متاسفم، اما من چیز دیگری ندارم." سپس او برگشت و رفته بود. من درگیر شدم اما نیم ساعت بعد او با یک سنگ تخت بزرگ بازگشته بود که چیزی دروغ می گوید. من در کنار من نشسته ام من صحبت نکردم، حتی به من نگاه نکردم. سپس سنگ خود را در مرکز آتش قرار دهید. ما کمی بیشتر نشدیم، به سنگ نگاه کردیم. من نمی فهمم که چه اتفاقی افتاده است. و سپس او شروع به آماده سازی آنچه که او را با او آورد. در این سنگ، در آتش من. پس از ثبت نام یک وعده غذایی معمولی Navajo - نان، ذرت، سیب زمینی ... و باید اعتراف کنید، بسیار خوشمزه بود.

ارتش هامر:

جانی دپ، ارتش هامر، جری بروکایمر و کوه های Verbinski در نخستین فیلم "Lone Ranger" در مسکو. عکس: fotodom.ru.

- قهرمان شما به ماسک می رود و شما هرگز نمی خواستید ماسک را بپوشانید، از مردم پنهان شوید؟

- خوب، فقط زمانی که من بانک را سرقت کردم. یا هالووین من متوجه شدم که چه چیزی را میپرسید در حال حاضر هیچ چیز وجود ندارد، اما در مدرسه، به ویژه در دبیرستان، من اغلب چنین احساساتی را به نمایش گذاشتم. اگر چه، به نظر می رسد، بسیاری از نوجوانان با چنین احساساتی آشنا هستند.

- شاید در حال حاضر، پس از Premiere، شما باید از طرفداران پنهان شوید؟

- متاسفانه، من یک ماسک را در فیلم می پوشانم تا زمانی که من بیشتر از آن را به رسمیت بشناسم. (خنده حضار)

- در فیلم "شبکه اجتماعی" شما بازرگانان بازی، برادران دوقلو Wincloss. در تصویر "برف سفید: انتقام کوتوله" - شاهزاده. اینجا - رنجر و در زندگی شما بیشتر هستید که: یک مرد با دستکاری کسب و کار، شاهزاده، جنگنده با بی قانونی؟

- احتمالا رنجر از آنجا که من می خواهم به خودم فکر کنم به عنوان فردی که می داند چگونه تصمیمات درست را انجام دهد. دوقلوها مثل من نیستند، اما جالب تر این بود که آنها را بازی کنند. و شاهزاده؟ خوب، چه از من شاهزاده؟ نه، من نیستم (خنده حضار)

ادامه مطلب