یانا Poplavskaya: "من یک حلقه پیکربندی دارم، و این کافی است"

Anonim

یانا Poplavskaya خود را دوست ندارد زمانی که آن را به نام آن کلاه قرمز ترین نامیده می شود. در بیوگرافی بازیگر و در واقع به اندازه کافی و دیگر نقش ها و پروژه ها. در حال حاضر یانا یک همسر مراقبتی، مادر دو فرزند، یک معلم روزنامه نگاری و بازیگری، و همچنین یک نویسنده و یک خیرخواه است.

"یانا، چند خبر از زندگی شما در اینترنت مورد بحث قرار گرفته است. به طور خاص، کتاب جدید شما. معمولا، ستاره ها در جزئیات جالب بیوگرافی به اشتراک می گذارند و چه چیزی را می خواهید؟

- این کتاب تجربه جدید من است. اما او در مورد من نیست، این زندگینامه من نیست. برای دو سال، من مقالات را در Instagram نوشتم و ناشر آنها را به یک کتاب جمع آوری کرد. این تجربه من به عنوان یک زن است، مانند یک پدر و مادر و فقط یک مرد که، البته، اشتباهات خود را در زندگی خود انجام داد و به خود و غریبه ها مطالعه کرد. پس از همه، من سه حرفه دارم: من بازیگر، روزنامه نگار و معلم. و کتاب مکالمه من با خوانندگان است.

- من شنیدم که در تابستان شما اولین اقدام خود را به ثمر رساندند ...

"من با فرزندانم تمام زندگی ام کار می کنم، آموزش نوزده سالگی و سال جاری اولین دوره اقدام را به دست آوردم، قبل از اینکه او روزنامه نگاران را تدریس کند. من نمی توانم پنهان کنم، آنها را متقاعد کردند، زیرا اشتغال بزرگ است، زیرا من هنوز یک پروژه اجتماعی بزرگ را همراه با کتابخانه کودکان دولتی روسیه انجام می دهم. من از طریق مناطق می روم و آموزگاران را آموزش می دهم چگونه به طور منظم ادبیات و روسی را آموزش دهم. در حال حاضر بسیاری از معلمان وجود دارد، ادبیات و روسی تدریس می کنند، نمی فهمید که آنها کودکان را در یک دنیای بزرگ تولید می کنند. و در واقع، کودکان به ندرت صحبت می کنند، آنها ادبیات را ضعیف می دانند، آنها بی نظیر هستند. و مهمتر از همه، اگر از معلمان بخواهید به مرحله بروند و در مورد خودتان بگویید، او نخواهد رفت. معلمان اغلب نمی خواهند صحبت کنند، آنها مطمئن نیستند که می توانند آن را خنک کنند. و من این را آموزش می دهم و من هنوز پدر و مادر را با فرزندان تدریس می کنم. من این بچه ها را نمی گیرم که والدینشان از یادگیری آنها امتناع می کنند.

یانا Poplavskaya:

افسانه ای Evgeny Evstigneev کمی پازل یانا در دو فیلم، از جمله در تصویر "در مورد Hap قرمز" بود

عکس: قاب از فیلم

- چرا والدین باید همراه با فرزندان باشند؟

- به منظور علت مشترک! هنگامی که یک کودک از مدرسه می آید، چه سوال شما معمولا از او می پرسید؟ امروز چی گرفتی؟ سعی کنید با هم این را بگویید: "اوه، چه روز زیبا امروز! شام بخور. " خوب، چه چیزی از آنچه که در مورد تخمین ها می پرسد تغییر خواهد کرد؟ تفاوت او چیست؟ من دیدم که فرزندان ما چقدر پوشیده شده اند، چقدر از آنها می ترسند. این مدرسه نیست، شما با آنها کار می کنید. شما با فرزندتان می توانید یک درس را انجام دهید، مطمئنا موهایتان را به پایان برسانید، حیوانات را از بین ببرید، صدای بلند است. و بنابراین شما با آن ارتباط برقرار کرده اید. بنابراین، من دچار مشکل شدم تا بچه ها را با والدینم آموزش دهم. و برای دو سال، که پروژه من است، والدین یاد می گیرند. آنها روابط کاملا خیره کننده با کودکان تبدیل شدند. فرزندان من همراه با والدین خود را در نمایشگاه کتاب در میدان قرمز انجام دادند. خواندن پوشکین، شاعران نقره ای. پسر 12 ساله خواندن Gumileva با یک انفجار است، اما به من با لکنت آمد. پدر و مادرم به من می گویند و می گویند که پتیا یا دیما بیمار شد، اما آنها فریاد می زنند که می خواهند بروند. آیا تا به حال شنیده اید که بچه ها می خواهند به یادگیری بروند؟

- در حال حاضر مد روز برای تماس با روانشناسان، از جمله در مورد مسائل خانوادگی است. آیا تا به حال از آنها بازدید کرده اید؟

- روانشناسان را دوست ندارم هنگامی که من در زندگی من بسیار سخت داشتم، و دوست دخترم گفت که او یک دوست داشت - یک روانشناس گرانقیمت خیره کننده ... ما به دیدار او، دوست دختر، به طوری که به دخالت، گفت: "من فراتر می روم نان." فروشگاه پنج دقیقه است، هیچ یک و نیم ساعت وجود ندارد. و در حال حاضر او می آید و می بیند که چگونه این النا، یک روانشناس خانواده، بر روی شانه من، sobs قرار می گیرد و در مورد آنچه که او ناراضی است، می گوید، به عنوان او می خواهد ازدواج کند و چگونه او را با مردان نزنید. بنابراین، هنگامی که شما تصمیم می گیرید که به یک کودک فوری نیاز دارید تا به روانشناس بپردازید، حداقل متوجه شدید چه نوع متخصص. متأسفانه، زمان آماتور ها آمده است و برای پیدا کردن یک متخصص خوب، شما باید سخت کار کنید.

یانا Poplavskaya:

با Svetlana Ustinova در فیلم "آب های تاریک"

عکس: قاب از فیلم

- شما به فیلم با یک کودک کوچک سقوط کردید. چگونه موفقیت "کلاه قرمز" بر زندگی شما تاثیر گذاشت؟

- سر من از این واقعیت که من تمام ستاره ها را ستاره می کنم، منفجر نکردم. به طور کلی، من در زندگی بسیار خوش شانس بودم، برای برقراری ارتباط، دوست داشتن با چنین افرادی، که در آن شما فقط می توانید رویای خود را دوست داشته باشید. در تصویر دوم از Evgeny Alexandrovich Evstigneev پدرم را بازی کرد. ما پس از "کلاه قرمز" یکدیگر را دوست داشتیم، و برای من خیلی برای من برای من انجام دادیم، که از یک مرد کوچک به یک دختر بالغ تبدیل شد، او در من سرمایه گذاری کرد! برای این، من به شدت از او سپاسگزارم. و هنگامی که برای او مناسب بود و گفت: "Evgeny Aleksandrovich، شما یک ستاره هستید، شما یک گریه هستید!" - او به نحوی خود را فشرده کرد، او بسیار خجالتی بود و گفت: "ستاره ها در آسمان، و من می توانم کمی در اینجا کار کنم؟" او یک شخص شگفت انگیز بود. مردم، در مقابل که من تعظیم، به تمام کشور افتخار، آنها دقیقا چنین، بسیار خجالتی بود. هیچکدام از آنها فریاد نگرفتند: "من یک ستاره هستم، به من خدمت کنم!" Evstigneev همیشه به من گفت: "کودک، شما می دانید، زمانی که ما به مجموعه می رویم، شما باید سر خود را شیب دهید." و در عین حال بر روی سرم فشرده شده است. سپس او گفت: "متشکرم از این واقعیت است که ما این روز را شروع می کنیم. من از اپراتورها تشکر می کنم، از روشنفکران و دیگران برای آنچه که امروز با شما کار می کنیم تشکر می کنم. " و هنگامی که روز به پایان رسید، او دوباره از همه تشکر کرد، تمام این خدمات را که قابل مشاهده نیست، فهرست کرده است. و من به من توضیح دادم: "شما همیشه باید از این افراد تشکر کنید، شروع به کار و پایان دادن به آن، زیرا اگر آنها نبودند، ما نمی توانیم کار کنیم. از آنجا که آنها روز ما را انجام می دهند، و آنها باید با عشق شما رفتار کنند. اما تنها زمانی خواهد بود که به آنها احترام می گذارید. " وقتی که من به کار بر روی تلویزیون آمدم، سرم را تکان دادم و از همه تشکر کردم. و پس از آن من قبلا از کارگردان آموختم، که به مدت پانزده سال کار می کرد، برای آنها شوک بود. "ما حتی نمی دانستیم که چه چیزی بود، ما یکدیگر را تماشا کردیم: چه چیزی با او اشتباه است؟ و در روز دوم متوجه شدند که ما شما را تحسین می کنیم، و هر کس در مورد چگونگی کار زمانی که شما داشتید فکر کنید. " و این من نبود، یوین الکساندروویچ با آنها صحبت کرد. این چگونه پس از کلاه قرمز من تغییر کرد.

یانا Poplavskaya:

با الکسی Zharkov، در فیلم "زندانی قلعه از اگر"

عکس: قاب از فیلم

"شما بیشتر از زندگی خود را در مسکو زندگی کردید و از خانواده تان کجا زندگی می کنید؟

- جنس ما از Karachay-Cherkessia، من تمام دوران کودکی خود را در Cherkessk صرف کردم، و در نقاشی های مجموعه ای که من با مادربزرگم بودم، بهترین دوست من بود. مادربزرگ من فوق العاده بود، او هرگز من را سرزنش نکرد. او همیشه گفت: "دیگران به شما آسیب می رسانند، و من باید وقت خود را دوست داشته باشم." من پدربزرگم را پیدا کردم و بهترین سال هایم را با او سپری کردم. سال ما بر روی تخت های موازی لاک شلیک کردیم. او با شکستگی گردن لگن است، و من عملیات را بر روی پایم انجام دادم. خداوند به طور خاص انجام داد تا امسال هر روز 24 ساعت در روز با او ارتباط برقرار کند. هنگامی که کودتای، پدربزرگ، خانواده، مادربزرگ، که او تمام زندگی خود را دوست داشت، خواهر دینا، برادرزاده، به Cherkessk فرار کرد. بنابراین، بستگان من در قفقاز شمالی ظاهر شدند. به هر حال، مادربزرگ بزرگ من - Gorsk الا Evgenievna - یک بازیگر معروف در کراچای چرکسیا بود. او زیبایی بود من چنین زیبایی را ناراحت نکردم

- چه نوع مشاوره اصلی مادر شما به شما داد؟

- مادر من یک مرد بسیار سخت است. او معتقد بود که اگر دخترش در چهار سال حرفه ای مشغول به کار باشد، باید یک اسب کار کند. مادر من تنها یک توصیه داشت: "بلند شوید و بروید." و هنگامی که من گفتم که نمی توانم، من نمی خواهم، من قدرت ندارم، او گفت: "چنین کلمه ای وجود دارد." و من با این کلمه خوش آمدید. آیا می دانید چقدر سرد می شود؟ فوق العاده من سقوط کردم، من فکر می کنم که من هرگز ایستاده، و در سر من مادر من: "من نیاز دارم! بلند شوید. " و من بلند می شوم و من می روم

ازدواج یانا با بازیگر، مدیر و تولید کننده سرگئی گینزبورگ 25 سال طول کشید. دو پسر در خانواده متولد شدند، اما در سال 2011، همسران طلاق گرفتند

ازدواج یانا با بازیگر، مدیر و تولید کننده سرگئی گینزبورگ 25 سال طول کشید. دو پسر در خانواده متولد شدند، اما در سال 2011، همسران طلاق گرفتند

Lilia Charlovskaya

- شما ادبیات را تدریس می کنید، و چه کسی شما را برای کتاب ها دوست دارد؟

- در دوران کودکی من در یک آپارتمان جمعی با والدینم زندگی کردم. و خواندن Pushkina، Bunin، Goethe و بسیاری دیگر، زیرا پدر در شکل گیری من مشغول به کار بود. من یک پدر منحصر به فرد، خون بد داشتم، اما این فرد، به لطف اینکه من به آن صحبت می کردم، بنابراین من فکر می کنم که زندگی را درک می کنم و من می دانم ادبیات خارجی و روسیه خیلی خوب است. او همه چیز را برای تبدیل شدن به مهمترین فرد در زندگی خود انجام داد. او در Taganka خدمت کرده است، کتاب ها را نوشت، اما زمانی که من به او آمدم، او بلافاصله تمام امور خود را با کلمات به تعویق انداخت: "خب، بیایید صحبت کنیم؟" حتی یک سخنرانی نشان می دهد که من با پسرم رهبری کردم "بحث" نامیده شد. و من این پروژه را در رادیو "کودکان بالغ والدین جوان" نامیدم. پدر جوان بود، او پاپامام بود. و اگر او عصبانی بود، می دانستم، اما او هرگز فریاد نمی زند. او گفت: "چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟ من از شما انتظار نداشتم دختر من نبود؟ " و من نمی دانستم کجا بروم آنچه را که انجام می دهم به او بگویم، به من افتخار می کنم که او را دوست داشت.

- شما چند سال با Evgeny Yakovlev دارید. راز رابطه قوی شما چیست؟

- بزرگ زمانی که شما دوست دارید، اگر چه شما خود را دوست ندارید. شما می دانید که اغلب ما خود را دوست نداریم ... و برای من شادی خانوادگی زمانی است که کمبودها از تعداد شرافتی که در یک فرد تعیین شده است تجاوز نمی کند. این زمانی است که فردی که من انتخاب کردم، زمان خود را به خاطر منافع من قربانی می کند. هنگامی که شما بیمار هستید، بی رحمانه و، البته، زشت، اما شما می دانید آنچه شما دوست دارید. هنگامی که شما نیازی به وانمود کنید که اکنون ایستاده اید، نورد را دریافت کنید. در خانه شما باید استراحت کنید. هنگامی که شما نمی گویید که امور مردان و زنان وجود دارد. مقدمه من همیشه گفت که یک زن بر روی زن است، او نمی تواند کار کثیف را انجام دهد. یک زن نباید کف را بشویید، یک زن نباید زباله را تحمل کند. پیشگام من همیشه سیب زمینی، هویج، پیاز را تمیز می کند. پدرم همین کار را کرد. و هنگامی که من برای اولین بار ازدواج کردم، همسر من نمیتوانست درک کند که چرا همسرش نمی داند چگونه سیب زمینی را تمیز کند، هویج، اما در عین حال لوکس را آماده می کند. در اینجا شوهر دوم من سیب زمینی را پاک می کند، هویج را پاک می کند، زباله را برمی گرداند، کف را شستشو می دهد و کار کثیف را بر روی خانه انجام می دهد. و هنگامی که همه چیز در حال توسعه است، عالی است. غیر ممکن است که عشق را در قفسه ها تجزیه کنید. شما هم دوست ندارید یا دوست ندارید و شاید این همه اجزای اضافی است. من نمی دانم که چگونه پیش از آن به دست آمد، اما او مادربزرگ بزرگ من را دوست داشت. این بدان معنا نیست که آنها قسم می خورند، اما من از زندگی زندگی در چنین عشق خواب می بینم. هنگامی که آن را در CHERKESSK در گورستان انجام نداد، او به یک عبارت خیره کننده گفت: "من با شما زندگی کردم، و حالا من بدون تو زندگی خواهم کرد."

Yana Poplavskaya و Yevgeny Yevgeny Yevgeny Yakovlev دوست داشتنی بیش از ده سال، اما در سال 2015 آنها یک زن و شوهر شد. در حال حاضر، یانا و یوجین مشغول به کار هستند

Yana Poplavskaya و Yevgeny Yevgeny Yevgeny Yakovlev دوست داشتنی بیش از ده سال، اما در سال 2015 آنها یک زن و شوهر شد. در حال حاضر، یانا و یوجین مشغول به کار هستند

بوریس کرمر

- یانا، شایعات در اینترنت وجود دارد که شما در حال برنامه ریزی عروسی هستید ....

- عروسی بزرگ وجود نخواهد داشت، این همه بی معنی است ... من به طور کلی فکر می کنم که عروسی یک کسب و کار محفظه است. آنها به بستن و بستگان دعوت شده اند و نه کسانی که نیاز دارند. من قبلا یک حلقه پیکربندی دارم، برای من کافی است. به نظر من به نظر می رسد که یوجین به من یک حکم بی شماری داد، اما ما روابط بسیار خوبی داریم. ما در سال 2006 ملاقات کردیم، و در حال حاضر 2019. بنابراین ما یکدیگر را به مدت طولانی می دانیم و به مدت پنج سال همدیگر را می شناسیم.

- ما می توانیم بگوییم که یوجین مردی است که به دنبال آن هستید؟

- من به دنبال کسی نیستم، او مرا پیدا کرد (لبخند). پس از چنین ازدواج دشواری، هیچ زنی که در آن صورت گرفت و بارگیری شد، اجرا نخواهد شد و به دنبال یک مرد نیست. من به طور کلی در حال حاضر در کار شما هستم و صادقانه، من می گویم: با مراقبت عالی، من با روابط جدیدم رفتار کردم. اما Zhenya می گوید: "من به اندازه کافی برای چک کردن من از سال 2006: چقدر ممکن است!" (لبخند).

- یانا Poplavskaya رویای چیست؟

- من یک خانه می خواهم ما یک خانه را با زنیا ساختیم و خیلی بهتر از عروسی است. طرح کوچک، یازده نفر است. و دیگر نیازی نیست تابوت هیچ جیب ندارد، من هیچ کاری را با من انجام نخواهم داد. برای شادی، شما نیاز به کمی نیاز دارید: خانه، یکی از عزیزان، به طوری که همه سالم است.

- اگر شما می توانید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، چه چیزی را تغییر می دهید؟

- من تبدیل به یک دکتر مغز و اعصاب می شود. واقعیت این است که مادربزرگ من جراحان نظامی هستند و من می خواستم از این حرفه بیش از هر چیز دیگری در جهان یاد بگیرم. پدرم در یک زمان یک روزنامه نگار بسیار مشهور بود. او از Cherkessk آمد و بلافاصله وارد MGIMO شد. بابا پنج زبان را می داند من به یک روزنامه نگار تبدیل شدم، اما دکتر تبدیل نشد، زیرا مادر من بسیار متاسف بود که من نمی خواستم یک بازیگر باشم. او به مدت بسیار طولانی من را متقاعد کرد: خوب، دانشگاه را به پایان رسانده اید، به پزشک تبدیل خواهید شد. اما، متاسفانه، آن را بیرون نرفت.

یانا Poplavskaya با پسران نیکیتا و Klimom

یانا Poplavskaya با پسران نیکیتا و Klimom

عکس: Instagram.com

- هر دو بال بزرگسالان شما. آنها چه کار می کنند؟

"پسر ارشد در کانال تلویزیونی متروپولیتن کار می کند، یک پروژه بزرگ در مورد مسکو را از بین می برد، چگونه سرمایه ساخته شده است. این یک فیلم مستند، کار خبرنگاران خوب است. آنها چهار برنامه در هر ماه را تشکیل می دهند. خوب، جوانترین کار در یک شرکت بزرگ است که در ساخت تمام امکانات اصلی، از جمله مترو، پارک "شارژر"، و غیره مشغول به کار است. او اکنون ساکن است. حرفه او تبلیغات، PR، ویدئو Siza، سازمان سایت ها و غیره است.

- چگونه این اتفاق افتاد که فرزندان شما هنرمندان نیستند؟

- و خدا را شکر من معتقدم که مردان باید کار مردانه را انجام دهند. حرفه ای عمل سنگین، غیر دائمی است و انسان باید یک گتگر باشد و درک کند که خانواده چیست.

- یانا، شما همیشه زیبا و زیبا هستید. احساس طعم از دوران کودکی واکسینه شد؟ و حالا کسی به مد کمک می کند؟

- من می دانستم که چگونه از دوران کودکی آن را دوختن. به یاد داشته باشید، بلوز و پتو صورتی برای بچه ها بود؟ و آنها شبهای خود را بریده اند، اموال خود را بلعید، پدر به من پیراهن داد. من به طور کلی آموزش زنانه بسیار خوبی دارم. مادربزرگ به من آموخت که با یک صلیب و سکته مغزی به من برسد. من وقتی که من در موسسه تحصیل کردم، مجلات را خریداری کردم. سپس برای من غیر ضروری بود، چیزها را در خارج از کشور خریداری کرد. حالا چیزی را می دهم، چیزی به من طراحان مد داده می شود یا خودم را بخرم. اما این طعم من است، ذهن من بر روی خودم است، آنچه من می خواهم به نظر می رسد. معمولا من دوست ندارم زمانی که آنها شانه می کنند، و من آن را خیلی دوست ندارم زمانی که من رنگ من. از آنجا که اغلب مردم یک فرد برای حرفه خود را از سبک خود را نمی بینند. بنابراین، من خودم خودم و آرایش هستم، و شاعر، و یک دروازه، و بر روی آن. و هنگامی که من به ساقه می روم، دقیقا می دانم چه چیزی می خواهم.

ادامه مطلب