معلم آلکسی: "من می توانم همه چیز را ببخشم، اگر آن را به فیلمبرداری نگذارید"

Anonim

احتمالا چند اخیرا نام معلم الکسی را نمی شنود. پیشگویی حساس "Matilda"، تلاش می کند تا "از اخلاق" را مجبور به ممنوعیت فیلم، رسوایی ها و احساسات ... در حال حاضر همه چیز آسان بود، و مدیر توانست بی سر و صدا در مورد راه خود را به حرفه، در مورد لینک های مرتبط با آن صحبت کرد او او را به آنجا هدایت کرد. و همچنین برای اولین بار نه تنها پسران، بلکه همچنین در مورد دختران جوان ماشا و آنا نیز گفتند.

- Alexey Efimovich، "Matilda" به صفحه نمایش بزرگ رسید. در حال حاضر بحث ها باید بیشتر منطقی باشد. اما چگونه همه چیزهایی را که قبل از پیش نمایش اتفاق افتاد، تحمل کردید؟

- شما می دانید، سال یک عجیب و غریب برای من بود، با آنچه که غیر منتظره نیست، روشن نیست، زیرا کسانی که فیلم را نمی بینند اعتراض نکردند. سپس همه چیز به شکل تهاجمی با آتش سوزی تبدیل شد، با یک ماشین جاسازی شده در سینما در Yekaterinburg. به طور طبیعی، نظرات باید متفاوت باشد: نه ستایش جهانی، و نه برعکس، انتقاد از خود، ارزش ها را حمل نمی کند. بحث جالب علاوه بر این، ما برخی از اختلافات تاریخی را به صورت آگاهانه ساخته ایم، بنابراین من منتظر اختلاف نظر خاصی هستم. و به طور کلی، من به اندازه کافی انتقاد را درک می کنم، اگر آن را در مورد، و اگر فقط فریاد و یا منتقدان با مجموعه کارگردان، که اغلب اتفاق می افتد، کاملا اتفاق می افتد، کاملا دیگری است. با تصویر من قبلا تعدادی از شهرها را سفر کرده ام، من در ولادیوستوک، یكاترینبرگ، چندین شهر آلمانی بودم. در آلمان، به هر حال، فیلم به طور گسترده ای تکرار شد، به طور گسترده ای بود و آلمانی ها بسیار علاقه مند به کشف من بودند. یک نمایشگاه و در شهر کوچک Darmstadt وجود داشت، جایی که آخرین امپراطوری ما از آن آمده است، و مخاطبان فوق العاده فعال بودند، آنها فقط با سوالات من را لرزاند.

- آنها چیزی را به پایان نرسانند؟

- هیچ چیزی. من می بینم که مردم برای مردم بسیار جالب هستند. در Yekaterinburg، قبل از جلسه من، مخاطب با اطلاعاتی که سینما استخراج شد، نامیده شد. درست است که با فیلم ارتباط نداشت، زیرا پست های مختلفی برای چندین اشیا وجود داشت. همه همه را به خیابان آوردند، سپس به مرکز یلتسین منتقل شدند. برای دو ساعت انتظارات، پانزده نفر از چهار نفر را ترک کردند. این جلسه در نهایت آغاز شد و ما از شب به ساعت نرسیده ایم و این افراد معمولی بودند، اغلب جوان بودند، که من بسیار خوشحال شدم.

در حال حاضر از سال های جوان، قهرمان ما توسط Liveliness و تمایل به ماجراهای متمایز بود

در حال حاضر از سال های جوان، قهرمان ما توسط Liveliness و تمایل به ماجراهای متمایز بود

عکس: آرشیو شخصی Alexey معلم

- شما یک موضوع باله فقط از دوران کودکی، با داستان بسیار زمانی که شما به کریمه با مادر من رانندگی کرد ...

"بله، ما در کریمه با مادرم پرواز کردیم و یک معلم مدرسه واگنوفسکی در کنار ما بود. او گفت شما باید به من بدهید. اما پدرم اعتراض کرد، و کار درست را انجام داد، هرچند که باله واقعا تمام زندگی من را جذب می کند. در ابتدای راه خلاقانه من، یک فیلم درباره باله فیلمبرداری کردم. هنگامی که او یک قاب جالب را اختراع کرد، اما نمی دانست که چگونه دوربین را قرار داده است تا او درست باشد. این در تئاتر Mariinsky بود. آنها به نظر می رسد "زیبایی خواب" به نظر می رسد. هیچ باله غرفه Souflery تنها در اپرا وجود ندارد. اما من موافقت کردم، و ما واقعا با یک نقطه بزرگ فیلمبرداری بودیم. ناگهان دستیار من سر خود را نقل مکان کرد، و ... غرفه سقوط کرد. من اشتباه نکردم، آن را برگردانم البته، در سالن، خفیف بود. (لبخند می زند.)

پدر یک فیلم را درباره Ballerina Irina Alexandrovna Kolpaykov شلیک کرد، من به او کمک کردم و بعد از هر عملکردی که او را فشرده کرده بود دیدم. من تمام وقت پرسیدم: "اجازه دهید اتاق پانسمان را بردارید"، و سپس آن را پذیرفته نشد. و او پاسخ داد: "چه چیزی، من مرطوب، کثیف، ترک، ترک!" در نتیجه، من اتاق پانسمان خود را مطالعه کردم، با تئاتر موافقم، و دستیار من Naum در یک کابینه با یک دوربین مخفی شده است. سپس دوربین ها بزرگ بودند، اما ما به نحوی حل و فصل می کنیم. من لامپ نور را روی میز گذاشتم تا کمی خفه شود. یک سوراخ در گنجه وجود داشت، ما هنوز خود را مخملی خود را پوشش دادیم. به طور کلی، آنها ماجراجویی را آغاز کردند. Kolpakova آمد، به ما در سرما زد و حدود پنج دقیقه کاری انجام نداد، فقط تنفس کرد و به خودش آمد. ما یک قاب بسیار زیبا را برداشتیم، و در آن زمان لامپ پشت سر گذاشتیم، قابل مشاهده بود، من نمی توانستم کارتریج را تحمل کنم، و قطعات بر روی او افتاد. رسوایی وحشی اتفاق افتاد، ما پیچ خورده بودیم، و او گفت، به طوری که بیشتر از پاهای من در تئاتر وجود نداشت، من حتی به خودم نوشیدم. او سالم بود - معاون، قهرمان سقف Co، در حالی که بالرین زیبا، اما با شخصیت دشوار، سخت است.

قبل از رسیدن به مدیر، معلم به عنوان یک اپراتور کار کرد

قبل از رسیدن به مدیر، معلم به عنوان یک اپراتور کار کرد

عکس: آرشیو شخصی Alexey معلم

- باله به طور کلی یک کسب و کار سخت است.

- بله، او قدرت بود، با صدای تیز، نه بسیار دلپذیر بود. من به ما رفتم، و پدرم نبود، او چیزی را نمی دانست. ما بعدا با او مواد را نگاه کردیم، فریم واقعا بسیار قوی شد و او را متقاعد کرد که نگاه کند. او به استودیوی ما آمد. و استودیوی ما واقع شده است، همچنین یک عارف، دو مرحله از مارین ها در کانال قلاب است. او نگاه کرد، تقریبا خواسته شد و همه چیز را مجاز کرد.

- من تمام فیلم های خود را با شروع "پیاده روی" دیدم. بحث برانگیز، به نظر من، تنها با "خاطرات همسرش" بود ...

- آره. سپس Goskino وجود داشت - و با توجه به سناریو، بسیاری از اعضای کمیسیون کارشناس گفت: "چرا لباس زیر کثیف را بیرون بکشید؟" من و در آن لحظه مطمئن بودم که هیچ نویسنده ای در این تصویر وجود ندارد، توضیح داد که، برعکس، این فرصتی بود که برای بیننده فرصتی بود تا هویت ایوان بونین را به بیننده متهم کرد و یادآوری کرد که "کوچه های تاریک" "به لطف عشق خود را به شاعران جوان Kuznetsova به نظر می رسد. اما هنوز هم هنگام رای دادن، ما با یک فراموشی به یک صدای از دست دادیم. خوشبختی ما که Goskino به ارمغان آورد آرمن نیکولایویچ مدودف، که پس از آن نشسته بود، من از او خواسته بود که شخصا اسکریپت را بخواند. به عنوان رئیس، او دو رأی داشت، بنابراین همه چیز را تصویب کرد. هنوز یک داستان با فیلم "راک" درباره بوریس Greeschikov، یوری شوچوک و دیگران وجود داشت. در حال حاضر در خروج از تصویر Goskino خواستار برش قسمت با گروه Auktsyon در کلنی بود. اما زمان در حال حاضر دیگر، آغاز بازسازی، و من به برنامه معروف "نگاه" عجله کردم. بچه ها بر روی فیلم فیلم زندگی می کردند. به طور کلی، در تصویر هیچ کس هیچ چیز حک شده و هیچ اتفاقی افتاد، اما با این وجود، استرس عصبی بسیار بالا بود.

- چگونه و چه چیزی را در یک وضعیت مشابه بازگردانید یا بدانید که چگونه انتزاعی، نه بیش از حد عصبی؟

- عصبی نیست غیر ممکن است البته، ضد استرس زیبا - ورزش. من عاشق تنیس بزرگ هستم، اگرچه من اخیرا به ندرت بازی کردم. من راه دیگری دارم - حمام و ماساژ با عسل، نمک، و سپس نیز یخ، اما ممکن است تنها در نزدیکی پیتر بورگ، که در آن Massseur Vadim اعدام را با من (خنده) که واقعا بازگردانده می شود، امکان پذیر است.

آخرین کار معلم ماتیلدا موجب ایجاد رزونانس عمومی شد

آخرین کار معلم ماتیلدا موجب ایجاد رزونانس عمومی شد

عکس: قاب از فیلم "Matilda"

- شما یک شخص خطرناک هستید نمی ترسم بیمار باشم؟

- نه، خوشبختانه هنوز اتفاق افتاده است. مهمترین چیز این است که سر آزاد شده است. ما دوباره به عنوان یک احساس فیزیکی فوق العاده تبدیل می شویم. به طور کلی، من فکر می کنم، تجربه و اعتقاد، اول از همه، کمک به حفظ تعادل عاطفی، اول از همه کسانی که در کنار من کار می کنند، در حق ما.

- و در دوران کودکی و جوانان شما اعتماد به نفس دارید یا به کسی احتیاج دارید: پاپ، مادران، همکلاسی ها، دختران؟

- من خیلی خجالتی بودم احتمالا این ویژگی به من از پدر منتقل شد، که یکی از معروف ترین مستندات در اتحاد جماهیر شوروی بود، هرگز شکوه خود را مکیده بود. (معلم EFIM مدیر - تقریبا. aut.) فردی که خود را به معنای واقعی کلمه یک نابغه، به پایان می رساند، به این ترتیب می رسد، بنابراین من همیشه در مورد خودم و آنچه که انجام می دهم شک دارم، و در هر مرحله از کار بر روی تصویر. من فرصتی را به عنوان بازیگران و مردم نزدیک می کنم، نظر شما را بیان می کنم، اما وظیفه مدیر این است که تصمیم بگیرد. بنابراین من می توانم شک دارم که چقدر خوشحالم، اما من آن را در سایت نشان نمی دهم. من یکی دیگر از ویژگی ها یا شاید بیماری (خنده): من بازیگران را برای مدت زمان بسیار طولانی انتخاب می کنم. من به یک ضربه ایده آل نیاز دارم در Matilde، تیراندازی در حال حاضر Shlis بود، و هیچ بازیگر تایید شده در نقش اصلی، ریخته گری ادامه یافت. و تنها نمونه های Mikhalin Olshanskaya تمام شک و تردید را از بین برد. من همیشه به نوعی ستاره ای اعتقاد دارم، و هرگز من را شکست ندادم. (لبخند) به عنوان مثال، در "پیاده روی"، ایرینا پگوا یک هفته قبل از فیلمبرداری ظاهر شد. من او را به زودی دعوت کردم که عملکرد فارغ التحصیلی خود را "FRO" ببینند. در طرح "پیاده روی" قهرمان بالا است، باریک است. اما من فهمیدم - با چنین انرژی مانند Pegova، رشد بسیار مهم نیست. هنگامی که IRU را به نمونه ها آوردم، کل گروه من گفت که من دیوانه بودم، اما من هنوز او را ترک کردم، هرچند این خطر بود. و به منظور "پیاده روی"، نه دروغ گفتن، ما کفش های IRA را بر روی پلت فرم با ارتفاع چهل سانتی متر ساخته ایم.

- او در چنین پلتفرم راه می رفت؟!

- بله، او فرار کرد. دقیق تر، او بر روی پلت فرم بیست و یک سانتیمتر اجرا شد، اما این نیز خطر است، اما در چهل سال ایستاده بود. و پس از چند روز، هیچ یک از گروه ها حتی نمی توانستند یک بازیگر دیگر را در محل پیگوا ارائه دهند. بنابراین، مدیر بسیار مهم است - احساس کنید. به هر حال، من همچنین Lenov Lyanov را در عملکرد فارغ التحصیلی دیدم. و "کیهان به عنوان یک پیشگویی" اولین تصویر آن شد. من دوست دارم به اجرای دانش آموزان بروم. و به طور کلی من تئاتر را دوست دارم عشق برای این من مادرم را پرت کرد (نینا Vojatsikovskaya. - توجه داشته باشید. Avt.)، که در خانه انتشارات "هنر" سردبیر کتاب درباره تئاتر کار می کرد.

معلم آلکسی:

در مجموعه ای از "لبه ها" ستاره های واقعی اشغال شد، نقش اصلی توسط جولیا Peresilde و ولادیمیر Mashkov بازی کرد

عکس: قاب از فیلم "لبه"

- اما قایق منافع شما در جهت سینما به پایان رسید، نه تئاتر، شما در قدم های پدر رفتید ...

- من در مورد یک زندگی حرفه ای در تئاتر فکر نکردم و نه بعد. من چندین پیشنهاد داشتم که چیزی را در صحنه قرار دهم وقتی که من در حال بازی سینما بودم، اما جرات نکردم. بله، و هیچ وقت. این ها چیزهای مختلفی هستند - فیلم و تئاتر. البته، نمونه هایی وجود دارد، و آندره Konchalovsky، و سرگئی Solovyov قرار دادن اجرای، اما اغلب، برعکس - دستورالعمل های تئاتری فیلم. برای من، تئاتر یک فضای ویژه است که در آن هیچ ارتباطی زنده قابل تعویض وجود ندارد. به همین دلیل است که تمام تئاتر ها در مسکو سرازیر می شوند. من، به هر حال، گزینه دیگری بود - من فوتبال را دوست داشتم.

- بله، شما یک مرد ورزش هستید تا فقط ...

- درگیر بسیاری از آنها، اما همه به طور خلاصه، به جز فوتبال. من اغلب می گویم که مربی کارگردان و فوتبال حرفه ای بسیار مشابه است. مسابقه، مانند فیلم، یک ساعت و نیم، بازیگران در این زمینه - یازده نفر طول می کشد و همه چیز واقعا به نظر می رسد هزینه های عاطفی است. من از دوران کودکی در یک استودیوی فیلم مشغول به کار هستم، سپس در استودیوی عکس. من جنبش عجیب و غریب را برعکس داشتم، زیرا من با یک اپراتور، کلی پچکوف ملاقات کردم، که در استودیو کار می کرد. گورکی، و او به من گفت که تنها با یک عکس من درک می کنم که چگونه برای ایجاد فیلم ها. پدر، دانستن اینکه من قصد دارم سینمای مستند را انجام دهم، توصیه به رفتن به دوربین دانشکده. این دقیقا همان چیزی است که من انجام دادم

- اما شما فقط از دومین بار انجام دادید مشکل چی بود؟

"من رتبه دهم را به پایان رساندم، و من شانزده ساله بودم، زیرا روز تولد من 31 اوت بود، در یک روز با Matilda Kshesin، به هر حال." سپس من مجبور شدم بسیاری از امتحانات، چهار حرفه و چهار آموزش عمومی را تصویب کنم، و من تنها یک "چهار" داشتم. اما سر. گروه Anatoly Dmitrievich سر، مستند مشهور، گفت: "عزیزم، شما به ارتش بروید یا یک سال کار کنید، و سال آینده ما را خواهیم برد." او همه "عزیزم" را صدا زد، و من نیز خیلی جوان بودم. به طور کلی، او را دومین "چهار" گذاشت - و نمره کافی برای گذراندن نداشتم. پدر من را به استودیو هدایت کرد و من به عنوان دستیار اپراتور کار کردم. من به من خیلی دادم، من برگشتم تا یک فرد کاملا متفاوت با تجربه فیلمبرداری انجام دهم. اما در امتحانات، هر چیزی اتفاق می افتد. به عنوان مثال، لازم بود عکس را شلیک کنید، و سپس در آزمایشگاه، در تاریکی، آنها را نشان دهید. و این برخی از بدبختی هاست و شامل نور بود - چنین مبارزه ای بود.

بازنشانی تنش الکسی Efimovich کمک به کلاس های تنیس

بازنشانی تنش الکسی Efimovich کمک به کلاس های تنیس

عکس: آرشیو شخصی Alexey معلم

- پدر هرگز اولین فیلم خود را دیدم ...

- من متولد شدم زمانی که او سی و نه ساله بود، من دیر فرزند هستم. پاپ هنوز پسر از اولین ازدواج بود، اما ما تقریبا با او ارتباط برقرار نکردیم. پدر درگذشت، بدون چندین ماه تا هفتاد و پنج سالگی. و من خیلی دیر به سینمای هنری آمدم. مامان تیراندازی اولین نقاشی "مانیا گیسل" را پیدا کرد، او پدر جوانتر بود نه ساله. اما قبل از انتشار تصویر زندگی نمی کرد، از حمله قلبی دوم فوت کرد. مادر من هر کس دوست داشت، و پدر نیز. تمام دوستانم دانشجویان من آمدند و به او در مورد زندگی او گفتند. و او بسیار زیبا بود. اما شخصیت، به نظر من، من هنوز در پدرم رفتم.

- او برای شما یک نمونه در حرفه بود؟ و چه ویژگی های لازم توسط مدیر، آیا شما از او اتخاذ شده اید؟

"هنگامی که از موسسه فارغ التحصیل شدم، من قبلا یک کار را با او به عنوان یک اپراتور برداشتم، بنابراین او را در کار دیدم، اما من در تیراندازی بودم. ما در چیزی مشابه هستیم، اگرچه من سخت است. اما او هنوز هم به دنبال خودش بود. من همچنین درک این واقعیت را درک کردم که غیر ممکن است که هر گونه مستند را حذف کند، و نه بازی سینما، دوست داشتن قهرمان شما، حتی با معایب. پدر در نقاشی ها همیشه احساس می کرد که او توسط شخصیت هایش بسیار ملایم بود. و به نظر من به نظر می رسد که این متقابل بود.

- شما خودتان را سخت می نامید، اما به نظر می رسد که شما فقط در کار هستید ...

"من واقعا در زندگی عادی به اندازه کافی نرم است، من می توانم انجماد، اما به سرعت ترک." در کل، خود را به عنوان یک قاعده محدود نکنید، با مردم نزدیک. به عنوان مثال، مدیر دوم من Inna Gorlova با من نزدیک سال ها، همه چیز را در مورد من می داند، من بدون آن میمیرم - و با این حال در مجموعه، زمانی که چیزی کار نمی کند، تمام خشم خود را بر روی آن قرار دهید. او، فقیر، حتی ممکن است گریه کند، هرچند پس از آن جمع خواهد شد و همچنان به کار ادامه خواهد یافت. اما من واقعا آن را مجازات کردم. شاید گاهی اوقات در مورد، اما نه با درجه مطمئنا. و سپس پشیمانم، من سعی می کنم گناه را مسدود کنم. صادقانه، من می توانم همه چیز را ببخشم اگر آن را به فیلمبرداری نگذارید. اما کوچکترین چیزی کمی است، برخی از تناقض، من به هیچ وجه به کار نمی برم.

معلم آلکسی:

"من می توانم همه چیز را ببخشم اگر آن را به کار اعمال نمی شود. در اینجا کوچکترین ناراحتی، هیچ اختلاف برای خداحافظی نیست "

عکس: آرشیو شخصی Alexey معلم

- پسر جوان شما Ilya در حال حاضر به عنوان یک مدیر فیلم می داند، و کمی کمی در مورد مسن تر وجود دارد ...

- ارشد، آندره، فارغ التحصیل از موسسه مالی و اقتصادی، با من در گروه در خط اداری کار می کرد، اما به نحوی آن رفت. بازگشت به کانال تلویزیونی سنت پترزبورگ، انتقال به ایستگاه رادیویی "STO" تولید شد. او چهل ساله است، او یک مرد بسیار زنده است، بسیاری هنوز هم می خواهند به دست آورند. پایداری، به نظر من، او کم است، به هر حال، مانند جوانتر.

- چرا شما فکر می کنید؟

- این به طور کامل در پشتکار نیست. ایلیا به لحاظ خوبی نیز در این حرفه حفظ شده است، اما من در تیراندازی او بودم، با این حال، او را از دست داد. (می خندد.) بنابراین، او معتقد است که ممکن است حداکثر با نصب و جابجایی حداکثر دست یابد. و من سعی می کنم این کار را بر روی مجموعه انجام دهم. اما شاید به او برسد. یا شاید این یک رویکرد منطقی تر به سینما است. دو دختر من نیز دختران خلاق هستند. بزرگان، ANA، هشت و نیم، جوانتر، ماشا، چهار و نیم. Anya تنها دو ماه در رقص مشغول به کار است، اما این فوق العاده پلاستیکی است. به تازگی در یک رقابت رقص شرکت کرد، جایی که او جای دوم را بدون پیچ و خم به دست آورد. من در سالن ناشناس بودم، هیچکس به من نگفت. به نظر می رسد که او نیز یک هنرمند خواهد بود.

- احساس کنید که پسران، رشد کرده اند، دقیق تر برای شما درمان شده اند، بیشتر ببینید؟

- نه. با توجه به بزرگترین، ما به ندرت می بینیم، اگر چه، خاموش شدن در سنت پترزبورگ، من همیشه سعی می کنم او را ملاقات کنم. با ایلیا، ما اغلب از آن عبور کردیم، اما به موجب سن، او هنوز هم می خواهد که در حرفه خود ثابت کند. اگر چه به آنچه که می گویم گوش می دهم

- آیا پسران و دختران را به روش های مختلفی افزایش دادید، شاید به دلیل سن پدر شما متفاوت باشد؟

- شما می بینید، مشکل و من می بینید، و پدرم این است که اشتغال هیجان انگیز اجازه نمی دهد توجه زیادی به کودکان داشته باشد. تنها زمانی که ما شروع به مشارکت در یک حرفه با پدر کردیم، شروع به ارتباط بیشتر کرد، برای بحث در مورد چیزی. همچنین با ایلیا و با آندری بود. با دختران، خیلی زود است که در مورد چیزهای جدی صحبت کنیم. من سعی می کنم با آنها به تئاتر یا فیلم بپیوندید، اما به ندرت اتفاق می افتد. نشستن با هم در جدول - شانس نادر. به عنوان یک قاعده، صبح من یا نه (من در سفرهای من)، یا زمان دوم در حال حاضر زمانی که آنها به مدرسه و مهد کودک فرستاده می شود، و در شب، زمانی که من برگشتم، آنها قبلا هستند خواب اما ما سعی می کنیم تعطیلات را با هم جشن بگیریم، در جایی برای سال جدید یا در تعطیلات تابستانی سوار شویم - در تعطیلات.

- بنابراین شما هنوز هم در نمودار خود را برای مدت زمان برای خانواده قطع کنید؟

- بله، اما همیشه، و پسران نیز بود. البته، برخی از سفرهای مشترک یا امور لازم است. با ایلیا، من هنوز تنیس را بازی می کنم. به هر حال، او به مدت طولانی در تنیس مشغول به کار بود و به طور رسمی آن را بهتر از من می سازد، زیرا او دارای تکنسین است. اما هنوز هم، من همیشه او را برنده، حتی اخیرا. به نظر می رسد که او را با دست های خالی می برد، و من قطع و قطع می کنم، او ایستاده است، آن را قوی تر می شود - و سقوط به شبکه. (می خندد.) روانشناسی در شکل خالص.

- شما یک بازیکن قمار هستید ...

- من در هر نوع فعالیت بسیار خسته ام، این بیلیارد، فیلم یا ورزش است. و من یک طرفدار قمار هستم ایلیا، به هر حال نیز. ما با او به عنوان طرفداران پراکنده ایم. هنگامی که آنها در سنت پترزبورگ زندگی می کردند، او برای Zenit بیمار بود، مانند من، و با حرکت به مسکو، طرفدار اسپارتاک بود. ما بر این قسم می خوریم به هر حال، جوانتر، ماشا، ما به تنیس رفتیم. من همچنین این مربی را تمرین کردم، او فرزندان را تربیت می کند. آنها نوعی تمرین برای بررسی توانایی ها دارند: هنگامی که یک کودک یک ضربه از ده نفر دارد، آن را بسیار توانمند در نظر گرفته است. و ماشا چهار بار سقوط کرد. مربی اظهار داشت که به طور کلی غیرممکن است. من فکر نمی کنم این یک اغراق آمیز باشد، او معتقد است که ماشا در آینده شاپووا است. خواهیم دید.

- این ایده شما بود - تنیس خود را به او بدهید؟

- در اصل، ایده من من بود، اما او مقاومت نکرد. در تعطیلات، آنها می بینند که چگونه بازی می کنم و علاقه مند هستم. تنیس یک بازی فوق العاده، هوشمند، زیبا، قمار است. و من، مانند یک حمام، مغز را آزاد می کند.

- و برای حفظ شکل فیزیکی، آیا او به شما کمک می کند؟ و چه چیز دیگری آن را انجام می دهد؟

- من سعی کردم گاهی اوقات بر روی رژیم غذایی سم زدایی نشسته ام. این بلافاصله نتیجه را در یک هفته می دهد. اما پس از آن هنوز به سرعت به دست آوردن وزن. نه به این دلیل که من خیلی بخوریم، اما چون زندگی من خیلی مرتب است - من می توانم صبحانه صبحانه بخورم، و سپس در دوازده شب بخوابم. در فیلمبرداری با غذا، همه چیز گریه می کند، به طور مداوم ساندویچ را متوقف می کند. اگر چه قبل از فرایند تیراندازی، من همیشه برای هفت یا هشت کیلوگرم از دست دادم. حالا کمی کاهش می دهم، حرکت کافی وجود ندارد. یک بار، زمانی که جولیا (بازیگر جولیا Peresilde. - تقریبا. Auth.) در مجموعه بود، من مجبور شدم تقریبا دو هفته تمرین کنم. بنابراین من در طول این مدت بیش از ده کیلوگرم را از دست دادم. (خنده حضار)

- با او چه کار کردی؟

- در عوض، او با من است (می خندد.) اگرچه هیچ چیز خاصی اتفاق افتاده است. فقط با یک کودک کوچک شما باید فعال باشید.

دختران جوان Anya و Masha - کودکان بازیگران Yulia Peresild

دختران جوان Anya و Masha - کودکان بازیگران Yulia Peresild

عکس: instagram.com/juliaperesild

- لازم است که آن را بیشتر تمرین کنید، به این معنی است. هنگامی که شما فقط در حرفه شروع کردید، برای شما مهم تر بود: عشق یا مطالعه؟

- من به طور معمول در Vgika آموختم، اما در میان اول نبود، بنابراین برای پیروزی در جشنواره ها، تسخیر جوایز. به هر حال، یک گرایش عجیب و غریب وجود دارد - نه همیشه دانش آموزان عالی در دانشگاه باقی می ماند رهبران مشابه در زندگی حرفه ای خود را. و عشق به من مهم بود و زمان های دانشجویی و امروز. من اکنون به تالین رفتم، یک عکس را نشان دادم، و من اولین عشق بزرگم را دیدم، نام او کریستینا است. ما با او دوست هستیم، او فوق العاده است، و هنگامی که ما تقریبا یک داستان سینما داریم. احساس قوی بین ما وجود داشت، اما او داماد در غرب آلمان داشت و او در دانشگاه سنت پترزبورگ تحصیل کرد. او به من گفت: "شما باید تصمیم بگیرید، من اینجا باقی می ماند یا نه." و من پاسخ دادم: "برو"، آنچه که بعدا او را پشیمان کردم. سپس، توسط قدرت جوانان، من متوجه شدم، من فکر کردم: "چرا باید ازدواج کنم؟" اگر چه این بسیار در عشق بود.

- آیا به نظر شما، رابطه بین توانایی کارگردان به عشق و کیفیت نقاشی های او وجود دارد؟

- فکر می کنم بله. همچنین یک قدرت متفاوت وجود دارد: هر دو خلاق و فیزیکی، و به نظر من، به نظر می رسد، در بسیاری از موارد آنها مرتبط هستند. من می ترسم دوستت را متوقف کنم، از این رو. آنها گفته شده است که تمام فیلم های من متفاوت هستند، مانند یکدیگر نیستند. اما من آن را یک معایب را در نظر نمی گیرم، حتی خوشحالم، زیرا به محض شروع به تکرار چیزی - پایان می رسد، و نمونه هایی از جمله، متاسفانه، خیلی زیاد است.

- تا چه حد راحت خانوار به شما: یک آپارتمان خوب، ماشین، لباس؟ به سن خاصی، مردم هنوز به دنبال یک زندگی دلپذیر هستند ...

- من دوست دارم در همه چیز راحت باشم، از جمله لباس. در عین حال، من چیزی جدید را انکار نمی کنم، برخی از چیزهای مد روز اگر آنها به طور هماهنگ به من نگاه کنند. من خوشحالم که اگر اتاق در هتل به اندازه کافی بزرگ باشد، این کار را تحت تاثیر قرار می دهد، زیرا شما می توانید حداقل چند ساعت افزایش دهید. اما من نمی فهمم که بازیگران، و خیلی جوان، معروف نیستند، اعلام نمی کنند که تنها یک کلاس کسب و کار در هواپیما برای شلیک در سنت پترزبورگ مورد نیاز است. من می گویم: "بچه ها، من خودم همیشه به پیتر با یک طبقه اقتصاد پرواز می کنم،" می تواند استودیو را تایید کند. از آنجا که چرا پرواز یک ساعت کلاس کسب و کار؟ پاها خسته نشدند، هنوز هم وقت ندارند تا غذا بخورند، و بودجه نقاشی به دلیل بلیط ها پنج برابر پول بیشتری صرف می شود. آنها شکایت می کنند که آنها می گویند، آنها آنها را می دانند، شروع به نزدیک شدن به Autographs می کنند، اما خنده دار است.

- شما خود را در چنین شادی، به عنوان غذای خوشمزه خود را رد نکنید؟ آیا اراده کافی برای محدود کردن وجود دارد؟

- نه، من دوست دارم خوشمزه بخورم این می تواند یک غذای ساده باشد، به عنوان مثال، سیب زمینی با شاه ماهی، اما باید کیفیت خوبی باشد. نان من سعی می کنم غذا بخورم و کیک ها به ندرت به خودتان اجازه می دهند. اما در وین، به عنوان مثال، من خود را در دسرها حاضر نخواهم کرد. (می خندد.) مدیر باید طعم زندگی را به هر حال داشته باشد، و نه بر روی آب و اسفناج نشسته است. در غیر این صورت، آب و اسفناج بر روی صفحه نمایش می آیند.

ادامه مطلب