ناتالیا گلکین: "آندره رزین مغز من را پاک کن"

Anonim

خواننده ناتالیا گلکین به درستی به نام ملکه دیسکو نامیده می شود. زندگی آرام دختر معمولی یک شبه را تغییر داده است، پس از شنیدن، پس از گوش دادن، او توسط یک سولویست در گروه Mirage پذیرفته شد. تور بی پایان از شهرهای مختلف شروع شد، محبوب بود. آهنگ های آهنگ های آهنگ ها به نمایش گذاشتند.

ناتالیا تصمیم گرفت تا با طرفداران کتاب به اشتراک بگذارد "یا شاید این فقط یک معجزه است، در صفحاتی که خواننده به طور دقیق صحبت می کند و در مورد دوران کودکی و جوانان صحبت می کند، در گروه" Mirage "کار می کند، علل ترک آن، دشوار است رابطه با مارگاریتا Sukhankina، در مورد گروه "ستاره ها"، ماجراهای در طول تور، که بارها و بارها می تواند به طور غم انگیز به پایان برسد، متفاوتی از زندگی شخصی، حرفه ای انفرادی و معجزات که سرنوشت به او داد.

گولین خودش کار خود را "اعتراف" نامید. ناتالیا پذیرفت، "این کتاب برای من آسان نبود، برای همکاران سابق من بسیار دلپذیر نخواهد بود." "اما حتی بیشتر در رابطه با من منفی بود، تصمیم گرفتم پشت صحنه را ترک کنم: من نمی خواهم به طور کامل صادق باشم، داستان های اتمام یک پسزمینه ناخوشایند خواهند داشت."

با اجازه نویسنده، ما یک گزیده ای را از کتاب منتشر می کنیم، از آن مشخص شد که چرا Gulkin از گروه خارج شد و نقش آن در زندگی او توسط آندره رزین بازی کرد.

ناتالیا گلکین یک کتاب اعتراف را منتشر کرد

ناتالیا گلکین یک کتاب اعتراف را منتشر کرد

"ما در اتحاد جماهیر شوروی زیاد سفر کردیم و یک بار به یک سفر دیگر رفتیم. مدیر اصلی در آن زمان ساشا Breuryv، بهترین دوست Andrei Lytyagin بود. این بعدا متوجه شدم که ساشا تمام پرونده ها را مالی می کند و تجهیزات لازم را برای ترتیبات خریداری کرده است. اما به دلایلی، این بار با ما در تور یک فرد کاملا متفاوت بود. نام او آندری رازین بود، تنها یکپارچه از شریک من Sveta بود. من آن را چند بار پیش از این در برنامه های ملی دیدم: این یک سبزه ناز ناز بود، و او تمام وقت را در یک لباس راه راه، درست مثل یک طرفدار چپ واقعی، و برای فانتزی واقعی و غیر واقعی، من فکر می کنم، من فکر می کنم نمی خواستم او را در پشت ترک کنم! اما استعداد او به تدریج نشان داد.

در تور، آندره به اقامت ما در هتل، ناهار و به موقع به سایت پاسخ داد. هنگامی که ما به یک تاکسی رفتیم، و او گفتگو کرد:

"شما می دانید، من می خواهم یک پسر از یتیم خانه را انتخاب کنم." نام او یورا است. او چنین آهنگ هایی را می خواند! - آندری گفت و کاست را با آهنگ "گل رز سفید" قرار داده است. - شما چی فکر میکنید؟

- خوب، بنابراین، هیچ چیز مانند. آواز خواندن

- این، شکایت است، بنابراین ضربه خواهد شد، من دقیقا به شما می گویم! من به اورنبورگ بروم و این پسر را از یتیم خانه بگیرم. او به زودی باید 16 سال باشد. مردم ما فاسد شده ایم و موفقیت به ما ارائه می شود.

من گفتم: "این بسیار با طرف شما نجیب است."

و سپس آندره موضوع را به شدت تغییر داد.

- گوش دادن، و شما می دانید که علاوه بر شما هنوز یک دسته از "Mirageen" وجود دارد؟

- چگونه به شما بگویم، چیزی شبیه آن را شنیدم، اما واقعا نمی فهمم.

- خب، هیچ چیز بیهوده پوشیده نیست. در اینجا یک سولویست به سوچی رفت، دیگری - در ریگا، سوم - حتی در جایی در لبه های گرم، تنها در جایی در لبه های گرم، تنها توسط شما تنها آنها را وصل کردن سوراخ های مختلف: vladivostok، kamchatka، komsomolsk-on-amur. و چگونگی تحمل این همه، من نمی فهمم. بیایید ترک کنیم من در یک گروه جدید مشغول به کار خواهم بود، من مدیر شما خواهم بود و شما را در پاهایم قرار می دهم.

"من خیلی خوب هستم، سالن ها، سالن ها، استادیوم ها جمع آوری می کنند، پول را برای زندگی می کنند و دوست دارند.

- بله، شما آنها را کمتر از همه به دست آورید، آندره بلند نشد، - من چشم هایم را باز خواهم کرد!

- چرا همه چیز را به دست می آورم؟

- بله، زیرا شما هیچ کس را نمی دهید، شما با کسی خوابیدید، هرچند این یکسان است.

- و دیگران، چه خوابیدن هستند؟

- شما وانمود می کنید یا واقعا چنین احمق، درک نمی کنید؟

- بله، احتمالا احمقانه احمق هستم

- آه تو! شما از شما استفاده می کنید من محل خود را برای مدت طولانی ترک کردم. آندره به من گفت که کمتر از همه، به من گفت.

سپس او را باور نکردم، اما در چند روز متوجه شدم که شریک من از حمله نور 75 روبل برای کنسرت دریافت می کند. و به زودی او در مورد آن در تور بعدی خراب شد. من ازش خواستم:

- نور، اگر نه یک راز، هزینه شما چیست؟

- من 75 روبل برای کنسرت دریافت می کنم.

- چگونه 75 روبل؟ - چشمانم را بر او تجاوز کردم.

- و چه چیزی، مگر اینکه در غیر این صورت؟ او شگفت زده شد.

من فقط شوکه شدم، شایعات شایعات شوخی کردم، اما چیزی از این به نظر می رسید درست است.

"هزینه من از همان ابتدا تغییری نکرد، زیرا من 25 روبل نصب کردم، بنابراین من همچنان آنها را دریافت کردم،" به او گفتم.

به نظر من به نظر می رسید که نور قبلا پشیمان شده بود که او در مورد آن به من گفت. او، ظاهرا خواسته است که سکوت کند و به نحوی از وضعیت خارج شود، او افزود:

- خوب، شما می دانید، ما چنین وضعیتی داریم، من با Sokolov هستم، ما با او رابطه داریم. من در مورد خودم فکر می کنم: اینجا ضعیف است! هر کس می رود، آنها عمدتا تحت فونگرام من آواز می خوانند و 75 روبل برای کنسرت دریافت می شود، و من به سی سی زمین می روم و هنوز شرط می بندم - 25 روبل. عدالت کجاست؟ ..

و قبل از آن من از Lytygin پرسیدم:

- Andrei، زمانی که ما آهنگ ها را برای آلبوم بعدی ضبط می کنیم؟ من دائما تور می کنم من در خانه ندارم

- خب، در حال حاضر، پس از یک تور بزرگ، شما به عقب برگردید، مکث، "پنجره" وجود خواهد داشت، به همین ترتیب، شما به استودیو می آیند، و ما همه گریه می کنیم، ما پیش فرض خواهیم بود. مواد در حال حاضر وجود دارد.

او گفت: من مطمئن بودم: ما به زودی آلبوم دوم را خواهیم نوشت. فقط چند سال بعد متوجه شدم که فصل تمام پول بود. Mirage به عنوان یک کارخانه چند خط کار می کرد: Lyatyagin نمی تواند و، البته، نمی خواست پول از دست بدهد، دستگاه آنها را با یک نیروی وحشتناک چاپ می کند. و چرا از تولید اسب بخار، زمانی که در مسکو، زیر بینی خود را از بین ببرید، یک خواننده دیگری با سرعت مشابه وجود دارد و آن را آواز می خواند.

زمان گذشت، ما به تور رفتیم، بازگشت، دوباره رفتیم، و او همه چیز را صدا نمی کند. سپس من خودم شماره خود را به ثمر رساند و بار دیگر پرسید:

- Andryusha، سلام، ما در حال حاضر در مسکو در حال حاضر زمانی که من به شما بهتر رانندگی برای ضبط یک آلبوم؟

به او پاسخ کامل به آرامی:

- و همه چیز نوشته شده است. Sukankina Sang. من به شما یک phonogram، شما یاد می گیرید، لطفا، و، همانطور که آنها می گویند، در جاده!

در اینجا من فقط منفجر شد:

- شما می دانید، عزیزم، بنابراین لطفا، به عنوان شما می خواهید! بدون من به نحوی دستمزد! اگر من تحت "فانور" آواز خواندم، سپس تحت من، و تحت ریتین من آواز نخواهم کرد.

ناتالیا گلکین:

"من اعتقاد ندارم که آنها با من می آیند"

و سپس من رنج می برم:

"من برای 25 روبل پرداخت می کنم، و در اندازه - 75، شما چند ترکیب را که در بهترین مکان ها به دریاها ارسال می کنید، دارید، و فقط سوراخ ها را می گیرید. آیا این عادلانه است؟ من پنج آهنگ را در آلبوم ثبت کردم و تمام بسته های مارگاریتا Sulankina را از بین بردم. و چند شهر من صادقانه ناپدید شد، شما را در جیب من جمع کرد. چرا اینکار را با من می کنی؟

- چه چیزی برای شما مناسب نیست؟ - او مرا متوقف می کند

- من از اینکه چگونه بازی خود را هدایت می کنید راضی نیستم. من پول خود را در نظر نمی گیرم و هرگز این کار را نکردم. شما وعده داده اید که من با تور می روم و آلبوم را می نویسم. به عنوان یک نتیجه، من وقت نداشتم پرواز کنم، همانطور که مرا به شهرهای دیگر فرستادید. و حالا شما می گویید که این آلبوم قبلا ثبت شده است و باید زیر گواهینامه شخص دیگری آواز بخواند؟

- شما همه چیز را گفتید؟ اما اکنون به من گوش کن من یک آهنگساز هستم، و من نیازی به خواندن اخلاق ندارم. یا قوانین بازی من را قبول می کنید یا نه، هیچ راه دیگری وجود نخواهد داشت!

- آیا ما واقعا با انسان صحبت نمی کنیم و به سمت یکدیگر حرکت می کنیم؟ - من تقریبا گریه کردم

"شما در حال انتظار برای شما فردا با کنسرت در ساراتوف، بنابراین بهتر است استراحت و تور." وضعیت را تشدید نکنید، زیرا قبل از آن همه چیز خوب بود. چرا چیزی خراب می شود؟ Mirage محبوب است مردم به خانه می روند، هزاران دختر رویای خود را در جای خود قرار می دهند و شما تغییر خواهید کرد! "و بدون انتظار برای پاسخ از من، او فقط آویزان شد."

روز بعد من به کنسرت پرواز کردم، کار کرد، بازگشت و دوباره آندری تماس گرفت.

- چه چیزی از این زمان راضی نیست؟

- من از حقوق و دستمزد من راضی نیستم، می خواهم آهنگ های جدیدی را ضبط کنم، و بیایید به نحوی بین تور حداقل یک تعطیلات کوچک انجام دهیم! من اسب نیستم، من نیز نیاز به استراحت دارم. در نهایت، فرزند من بیمار شد، او دمای زیر 40 سال دارد. من باید حداقل چند روز باقی بمانم و به والدین کمک کنم!

- خوب، اقامت در خانه، پسر شستشو.

در شب، یک تماس از مدیر Sasha Bukreweva وجود دارد:

- ناتاشا، برنامه ها تغییر کرده اند، در شب ما با شما عزیمت داریم.

- بچه ها، بله، شما! من هیچ جا پرواز نخواهم کرد پسر من بیمار است، او دارای درجه حرارت بالا است. من بیش از یک ماه در خانه نبودم من به آندری گفتم که نمی توانم پرواز کنم و او به من اجازه داد تا چند روز در خانه بماند!

- و من به شما توضیح می دهم که وضعیت تغییر کرده است و شما باید پرواز کنید! - او بر من فشار آورد

- من نمی توانم، ساشا، موقعیت من را وارد کنید. شما همچنین بچه ها دارید

"وجود دارد، و همسر من با آنها نشسته است، و شما دو مادربزرگ را در حال حاضر." و شما منتظر مخاطب هستید!

- من اول از همه مادرم هستم در حال حاضر من به مراقبت نیاز دارم. قلب من شکسته می شود، به کودک نگاه می کند. من نمی توانم پرواز کنم، به خصوص در چند ساعت. در این مورد، من فقط از گروه خارج می شوم.

او گفت: "سپس شما در مقاله 33 اخراج خواهید شد."

ناتالیا گلکین:

"این اتفاق افتاد که دیر یا زود باید اتفاق افتاد"

تمرکز بر ماده 33 در زمان شوروی، به معنای نابودی زندگی یک فرد بود. من اعتقاد ندارم که آنها با من آمده اند. در نتیجه، من هرگز پرواز نکردم. بنابراین، آنها روز بعد به من گفتند، من کنسرت را انداختم و باید برای آن پاسخ دهم. این جداسازی غیر واقعی بود. ما با استخوان ها وارد شد تا در Soyuz LLC ملاقات کنیم، جایی که کتاب کار من دروغ می گوید. من فریاد زدم و پرسیدم:

"لطفا لازم نیست که من را در مقاله 33 رد کنم، تجربه کاری خود را خراب می کنید، دیگر هیچ کاری را انجام نخواهم داد.

Lytyagin به من زد، او آدم باهوش بود و نوشت: "اخراج برای یک نفر برای کار تحت ماده 33." یک ماه بعد، پس از متقاعد کردن و اشک، او بر روی ورود قبلی تأکید کرد و نوشت که من به درخواست خودم اخراج شدم. بنابراین ما رویاییم

پس از این همه، هر کس گفته شد که ظاهرا "Mirage" را ترک نکردم، و من اخراج شدم چون من سوپ در تیم بودم. و ابدی چیزی ناراضی است. نه، من خودم آماده بودم که ترک کنم، چون نمی توانستم فریب را تحمل کنم و به شما اجازه استفاده از آن را بدون مجازات. من دیگر برای خودم هیچ چشم انداز در این تیم را دیدم، زیرا آلبوم بعدی توسط من نوشته نشده بود. من دیگر زبان مشترک را با رهبری یافتم، و ما دوست دختر با سوتلانا رازین نبودیم، که همیشه یک رقیب را احساس نکردیم و به وضوح من را دوست نداشتیم. علاوه بر این، رازین مغز من را روشن می کند - کاسه تبدیل به شلوغ شد، و این اتفاق افتاد که زودتر یا بعد از آن لازم بود اتفاق بیفتد. من امیدوار بودم که آندره رزین را که او به عنوان وعده داده بود، مدیر من خواهد بود، و در این یادداشت با "Mirage" پر شده بود.

ادامه مطلب