Polina Maksimova: "پس از پیروزی در کن، کتاب تلفن من نگهداری شد"

Anonim

مهم نیست که چگونه شک و تردید بالاتر از تجسم رویاها، Polina Maksimov مطمئن است که خواسته ها انجام می شود، شما به وعده حق نیاز دارید. به رسمیت شناختن اینکه در زندگی او پر از فریب و خیانت بود، بازیگر درست مثل قهرمان او از سریال تلویزیونی "257 دلیل برای زندگی"، مجبور به لذت بردن از لحظات خوشحال نیست. مجموعه ای در مورد دختر سرطان، بسیاری از پاسخ های مخاطبان را دریافت کرد، مجموعه های جایزه بازیگر را به ارمغان آورد و ... کمک کرد تا یک دوست عزیز را ملاقات کند - بازیگر Egor Koreshkov. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- Polina، این سال برای همه ما سخت بود، اما من می دانم که رویدادهای بسیار شاد ...

- بله، اول از همه، این خروجی سری "257 دلیل برای زندگی" است، که برای من بسیار مهم است. بنابراین خوب است که مخاطبان و همکارانش به او اشاره کردند.

"شما بهترین نامزدی عملکرد در جشنواره بین المللی سری کن را به دست آوردید، به عنوان بهترین بازیگر سری در اروپا به رسمیت شناخته شد. اما به دلیل پاندمی، این مراسم در قالب آنلاین صورت گرفت. در آن لحظه کجا بود که جایزه قهرمان را پیدا کرد؟

- من در خانه بودم من آماده بودم تا از طریق استانبول به کن پرواز کنم، با هواپیما، قایق های بخار شده وجود دارد. اما کنز یک "منطقه قرمز" را اعلام کرد، برای رسیدن به مراسم برای خارجی ها امکان پذیر نیست. من مجبور شدم آن را در اینترنت تماشا کنم، شرم آور بود که من نمی توانستم در امتداد راهرو قرمز عبور کنم - پس از همه، من برای آن کامل بودم! در روز اعلامیه های برندگان، برگزارکنندگان من را صدا کردند و هشدار دادند که از دوازده ساعت من در تماس بودم. و در اینجا من همه در اعصاب، با یک مادر، در انتظار تماس از فرانسه، و همزمان بود که در این روز من حق بیمه دیگر، مجله روسی که لازم بود آماده آماده شدن بود. و سپس، همانطور که آمد، قطره ها برای چشم ها تمام شده است. من سازمان دهندگان را می خوانم: "آیا می توانم برای یک کوتاه به داروخانه بازگردم؟" - "بله، بله، شما باید برای پانزده دقیقه داشته باشید." بنابراین، هنگامی که من در حال حاضر در کت در راهرو ایستاده بودم، به بیرون رفتم، تماس گرفتم ... من به یاد داشته باشید مبهم، آنها را از رئیس تلفن شخصی کمیسیون به من نامید و اعلام کرد که من بهترین نامزدی را به دست آورده ام. من به یاد می آورم، گوش من گذاشته شده است - احتمالا فشار پرید، و هیستریک شروع شد - من شروع به خنده به زحمت، اشک از بین رفته است. در این زمان، در این زمان یک کنفرانس در زوم وجود داشت، برخی از نمونه ها، من به اتاق بروم، فریاد می زنم، پریدن، به طور کلی، این احساس باور نکردنی بود که حتی نمی توانستم با هر چیزی مقایسه کنم. (خنده حضار)

Polina Maksimova:

Jumpsuit، Genny؛ ژاکت (خز روباه)، "خز کاترین"؛ کفش، مسیحی لوبوتین؛ گوشواره، گردنبند و دستبند از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه

عکس: آلنا کبوتر

- یعنی، اوگور اولین کسی بود که این شادی را با شما تقسیم کرد؟

- آره. سپس من بلافاصله مادر و مدیر سریال ما را به نام Maxim Sveshnikov نامیدم، که کمتر از من کم نیست. (خنده حضار)

- جایزه شما در دستان خود نگه ندارید؟

- با توجه به بسته شدن مرزها، او هنوز به روسیه نرسیده است. بسیار انتظار برای این.

- پاداش برای شما چیست؟ شناخت، شواهدی که شما در مسیر درست هستید؟

- همه شما به درستی فرموله شده است. این جایزه هرگز برای من به نفع من نیست، من برای این کار نمی کنم. اما خوب است و عالی است برای به دست آوردن تایید از همکاران، و در سطح بین المللی. هنگامی که شما به یک زبان خارجی نگاه می کنید، همیشه امکان پذیر نیست و برخی از تفاوت های مربوط به گفتار را متوجه و ارزیابی کنید، اما در مورد "257 دلیل برای زندگی" - مردم در سالن حتی به یک ترجمه نیاز ندارند، همه آنها احساس و فهمید و این به این معنی است که همه چیز معلوم شد. و این مدرک مطلق است که من در مسیر درست هستم.

- در همان زمان، در این سری، بسیاری از ذهنیت روسیه، به نظر من، تنها می توانیم آن را درک کنیم.

- بله، و با این وجود، "257 دلیل برای زندگی" در کن ها دیدم، من نیز بسیاری از فرانسوی ها را در Instagram نوشتم. من توسط رئیس هیئت داوران کنفرانس سری های Roxan Meskida تبریک گفتم. آنها به سادگی می توانند برندگان را در بخش رسمی اعلام کنند، اما، به گفته وی، آنها از کار من بسیار ناراحت شدند، که آنها به نظر می رسید که به من اطلاع داده شود. من دیوانه بودم!

- به خصوص با توجه به اینکه اخیرا فقط تحریم ها را از جامعه جهانی دریافت می کنیم.

- وضعیت شدید در حال حاضر در جهان است. نگرش دشوار نسبت به کشور ما. و جشنواره ها، مهم نیست که چگونه معکوس، همه قسمت های یکسان از سیاست. خوب است که سازمان دهندگان تبدیل به بالاتر از این، چرا که هنر باید مردم را متحد کند. هنر باید امید بدهد من فکر می کنم "257 دلیل برای زندگی" - فقط چنین یک داستان در مورد ایمان به بهترین.

- این رقم از کجا آمده است - 257 است؟ من خواندنی که فیلمنامهنویسان به دنبال برخی اظهارات در انجمن ها بودند، داستانهای افرادی را که تجربیات خود را به اشتراک گذاشتند، خواند.

- من نمی دانم، شاید. پس از همه، دلایل زندگی خیلی بیشتر. (لبخند می زند.) اما رقم زیبا است. این که آیا این تصادف است، اما الکسی لیپاچوا، سناریوی ما، به پایان می رسد 257. معلوم شد، در ارائه فصل دوم معلوم شد.

Polina Maksimova:

لباس، Forte Forte؛ پالانتین (پوست روباه)، "خز کاترین"؛ صندل، جیمی چو؛ گوشواره از مجموعه کلاسیک، گردنبند و دستبند از مجموعه گل، همه - جیوه؛ مبارک ورزش، chopard

عکس: آلنا کبوتر

- پس از Premiere، از شما خواسته شد که در این لیست اجرا شود. و شما گفتید: اسب سواری، یادگیری اسپانیایی، پرش با چتر نجات، سوار اسکیت بر روی دریاچه Baikal. چیزی از ایده ها موفق به پیاده سازی شد؟

- هنوز به Baikal نشده ام، اما من امور ...

- بله، مهمترین تمایل قهرمان بود - پیدا کردن عشق.

- و همچنین او را نیز پیدا کردم. (لبخند می زند.) اما من می خواستم بگویم که EGOR - سازمان اصلی رویای من بود. نه چندان دور، او را به یک تاریخ شگفت انگیز دعوت کرد. ما وقت خود را در خارج از شهر گذراندیم و در یک روز او را در چهار صبح از خواب بیدار کردیم: "پولینا، بلند شدن، یک چیز را صرف کنید، فقط بخورید." من عصبانی هستم: ما چیزی برنامه ریزی نکردیم. من از آنچه اتفاق می افتد بپرسم؟ پاسخ ها: "تعجب". ما در برخی زمینه ها وارد شدیم، به اطراف نگاه کردیم - برای سلامتی هنوز خیلی زود است. شاید صبحانه در سپیده دم؟ اما میز کجاست؟ (می خندد.) سپس به طور ناگهانی بالون ظاهر می شود، و در عرض پنج دقیقه ما در حال حاضر در بالای iStroy، بیش از صومعه اورشلیم درمان می شود، و ما سحی را در آسمان مشاهده می کنیم. احساسات باور نکردنی، خیره کننده! من حتی نمی توانستم در مورد چنین رویا رویا باشم! این نوعی لذت کودکان بود. توپ ها همیشه با تعطیلات مرتبط هستند، و به نظر من، در هر سنی که به آنها داده اید، از این به عنوان یک کودک لذت می برید. و اگر توپ نیز بسیار بزرگ است که شما می توانید پرواز، فقط یک معجزه، سحر و جادو است.

- چه فکر می کنید فیلم پیام عاشقانه را به رابطه شما ارسال کرد؟

- به طور کلی، این واقعیت است که Egor توجه به دختر با چنین مدل مو، برای من شگفت انگیز است. هنگامی که تصمیم گرفتم از نقش آرایش پلاستیکی استفاده نکنم، اما سعی کردم به خواب بروم، به وضوح متوجه شدم که در واقعیت دیگر غوطه ور خواهد شد. دختر با رعد و برق سر بی دفاع و آسیب پذیر در مقابل دیگران. ما، حتی گاهی اوقات بدون دادن در این گزارش، کمی به سختی از چنین افرادی است.

- آیا شما آن را احساس کردید؟

- بله، من احساس کردم به طور کامل، این درجه متفاوت از ناامنی از این جهان است. اما متوجه شدم که از موهای جدا شده زیبا ترین و درست ترین راه حل من بود. این به من کمک کرد و بسیار بازنشانی کرد و به طور قابل اعتماد فردی را که این مسیر را گذراند، بازی کند. اما من فکر کردم که برای چند سال آینده، من هیچ زندگی شخصی برای من را نمی بینم، در حالی که موها دوباره توبه نمی کنند. من یک حیوان خانگی، گربه قرمز دارم، بنابراین ما با هم زندگی خواهیم کرد. (می خندد.) Egor من را شگفت زده کرد. چگونه می توان عشق به یک دختر طاس را دوست داشت؟ به طور کلی، او گفت که قبل از اینکه ما قبلا در نمونه ها متضاد داشته باشیم، اما من آن را به یاد نمی آورم. به گفته وی، من سپس در سریال تلویزیونی "Deffchonki" ستاره دار شدم، یک بلوند لوکس بلند بود، اما به دلایلی او دوست نداشت. (خنده حضار)

- او در یکی از مصاحبه ها اعتراف کرد که او در عشق با استعداد خود سقوط کرد، در حالی که بر روی مجموعه کار می کرد.

"خوب است که آن را بشنویم، اما من به نحوی ناخوشایند است." (لبخند می زند.)

- پس از پیروزی در کن؟ شما متوسط ​​هستید

- پیروزی حق را برای استراحت و استراحت بر روی Laurels نمی دهد. برای بازیگر، این هنوز یک مسئولیت بزرگ است. وقتی از من یک سوال در مورد اسکار می خواهم (و از این سوال متنفرم)، پاسخ می دهم که من فقط در مورد کار من فکر نمی کنم. از آنجا که این بالاترین جایزه بازی است، شما حق ندارید نوار را پایین بیاورید، بدتر بازی کنید. هر بار که باید ثابت کنید که این به درستی چنین افتخاری را به دست آورد. اما در فیلمبرداری دور، همه چیز بستگی به بازی بازی ندارد، نه بسیاری از سناریوهای خوب در حال حاضر ظاهر می شود. شرط بر روی گرافیک کامپیوتری، جلوه های ویژه ساخته شده است، و برای آن کمی معنی دارد. همه چیز خیلی ساده است، هیچ تمثیلی، زبان ezopov وجود ندارد.

Polina Maksimova:

لباس، Simona Corsellini؛ روسری (خز از Sable)، "خز کاترین"؛ کفش، Elisabetta franchi؛ گوشواره، گردنبند و دستبند از مجموعه رنگ، دستبند از مجموعه کلاسیک، دستبند از مجموعه قلب، همه - جیوه؛ دستکش سبک سبک

عکس: آلنا کبوتر

- و برای شما، استعداد مهم است که در عشق سقوط کند؟

- بله قطعا. و من در حال حاضر نه تنها در مورد رابطه شوهر زن و شوهر صحبت می کنم. هنگامی که شما افرادی را که با کسب و کار خود را می سوزانید تماشا می کنید، نمی توانید آنها را تحسین کنید. در آن لحظه، زمانی که آنها با خلاقیت مشغول هستند، آنها به طور کامل در مورد همه چیز را فراموش می کنند. آنها مهم نیست که چگونه آنها نگاه می کنند. و واقعا جذاب است با چنین افرادی که می خواهید نزدیک باشید، آنها می خواهند یاد بگیرند و به لحاظ معنوی رشد کنند. اجازه دهید آنها گاهی اوقات ناراحت کننده، درونگرا، در جهان خود زندگی کنند، عجله ندارند تا به همه و همه باز شوند، اما این جذاب است. بنابراین من می خواهم یک شخص جالب، شخصیت باشم! (لبخند می زند.)

- اما زندگی کنار هم با نابغه ها بسیار سخت است.

- غیر قابل تحمل، درست است. مشکل در یک فضای انرژی با آنها دشوار است. اما، من اعتراف می کنم، من خودم یک فرد دشوار هستم. من شرکت های بزرگ، احزاب را دوست ندارم. من یک خانه هستم من را از خانه بیرون می کشم، من حتی نمی دانم آنچه شما نیاز دارید.

- بالون

- بله چیزی شبیه همان. (لبخند می زند.) من دوست ندارم به رویدادهای سکولار بروم، من فکر می کنم این در مورد آن کافی نیست.

- آیا شما با Egor همخوانی دارید؟

- آره. ما در دنیای زیبای ما هستیم و ما خیلی خوب و راحت هستیم که ما واقعا نیازی به ارتباط نداریم. حتی از لحاظ شبکه های اجتماعی، من به اندازه کافی فعال نیستم. من نمی توانم خودم را با شمارش آمار حضور و غیاب مجبور کنم، پست ها را به صورت دقیق تعریف کنم، نه در تخریب روح، بلکه به دلیل آن ضروری است. من اعتقاد دارم که شبکه های اجتماعی به منظور دریافت بازخورد ایجاد شده اند. من دوست دارم افکار را به اشتراک بگذارم گاهی اوقات من در صفحه من برخی از parables، اشعار که به من لمس شده است. من می خواهم پاسخ، یک پاسخ را بشنوم، و نه فقط یک قهرمان را تحت خودش قرار دهید. اجازه دهید من مشترکین زیادی نباشند، اما آنها واقعی خواهند بود. من اخیرا مصاحبه با آندری Konchalovsky را بررسی کردم (او به برنامه Posnor آمد)، و او در مورد فیلم "گناه" درباره Michelangelo گفت. به نظر می رسد که خالق درخشان شرمنده بود که در یک زمان زندگی کند - به دلیل ظلم و ستم، جهل در آن زمان سلطنت کرد. به دلایلی، این موضوع من را لمس کرد. پس از همه، گاهی اوقات برای ما خیلی دشوار است، که ما شرمنده هستیم. و البته من این سوال را به مشترکین من پرسیدم. این موضوعاتی که می خواهم افزایش دهم.

- شاید جالب تر باشد که در دایره شما بحث شود؟

- من یک دایره بسیار باریک از افرادی دارم که می توانم چیزی برای بحث در مورد آن داشته باشم. پس از پیروزی در کن، کتاب تلفن من بسیار نگهداری شد.

- همه موفق نیستند صادقانه از موفقیت دیگران خوشحال شوند؟

- بله، آن را به آرامی قرار دهید. این ذهنیت است: ما خوشحال هستیم که آماده شرم آور و همدردی باشیم. آماده برای ریختن مجرم، با هم گریه می کنند. اما برای شادی و فراموشی موفقیت های شخص دیگری - تعداد کمی از افراد قادر به آن هستند. تست "لوله های مس"، شکوه نه تنها برای هنرمند، بلکه همچنین برای محیط زیست او مهم است. من خیلی خوب احساس کردم. با بسیاری از دوستان قدیمی ما شکست خوردیم. شما می توانید بگویید، و دوستان نزدیک به جز خانواده باقی مانده اند.

لباس، Simona Corsellini؛ گوشواره، گردنبند و دستبند از مجموعه رنگ، دستبند از مجموعه کلاسیک، دستبند از مجموعه قلب، همه - جیوه؛ دستکش سبک سبک

لباس، Simona Corsellini؛ گوشواره، گردنبند و دستبند از مجموعه رنگ، دستبند از مجموعه کلاسیک، دستبند از مجموعه قلب، همه - جیوه؛ دستکش سبک سبک

عکس: آلنا کبوتر

- اما شما در حال حاضر بسیار آرام در مورد این است.

- احتمالا من بالغ شدم و تعجب کردم. (می خندد من از خیانت بسیار دردناک بودم. در حال حاضر آن را شروع به درمان این فلسفی بیشتر. اجرا - و سمت چپ بنابراین، محل برای چیزی جدید در زندگی آزاد است. مهم نیست که چقدر بدبختی، آن را صدا می کند، نوعی از عمر مفید و در افراد و در رابطه وجود دارد. جهان بهترین راه را می داند. متشکرم از مدت زمانی که ما دوستانه، دوست داشتیم، خوشحال شدیم. اما زمانی که جاده ها از هم جدا می شوند، هیچ کس را سرزنش نکنید و از این امر اجتناب کنید، از این بهتر نخواهد بود. ما باید بیشتر برویم

- برخی از احتیاط در رابطه شخصی ظاهر شد؟ آیا یک شبکه وجود دارد که قلب را احاطه کرده است - در صورتی که چیزی بد اتفاق می افتد؟

- به نظر من به نظر می رسد، چیزی غیر ممکن است برای پیشبرد آماده شدن. شما هرگز نمی دانید که چگونه در شرایطی که مشکل می آید رفتار کنید. همه چیز را می توان برطرف کرد، اصلی ترین چیز این است که همه زنده و سالم هستند. اعصاب باید محافظت شود. در اینجا من کاملا خودم را می دانم که تمام بیماری های من روانشناسی است. به عنوان مثال، من نصب فیلم را می بینم و ناراحت می شوم، زیرا به یاد می آورم که چگونه این فیلم فیلم برداری شد، چقدر قدرت، انرژی سرمایه گذاری شد و نتیجه ناامید شد. شما احساس ناتوانی کامل را احساس می کنید، زیرا شما نمی توانید چیزی را تغییر دهید. احتمالا ضروری است که "لحظات کاری" آرام تر را درک کنیم، اما هنوز آموخته ام. همه با توجه به کار، من خیلی به شدت نگران هستم.

- و این مرد همچنین یک بازیگر دارد و احتمالا فرد عاطفی است. آیا شما سعی می کنید در چنین لحظاتی به یکدیگر کمک کنید؟

- به طور طبیعی، هنگامی که شما در خانواده بازی زندگی می کنید، به عنوان پیروزی ها و ناامیدی های خلاقانه به عنوان شاهد خواهید شد. ما هر دو هنرمند هستیم، بنابراین ما کلمات و استدلال های وفادار را برای یکدیگر انتخاب می کنیم، چرا ناراحت نشوید. اما، ظاهرا، ما با Egor به سمت راست، "بزرگسالان" ملاقات کردیم. با توجه به نمونه ها و ریخته گری، ما هر دو درک می کنیم: معدن من را ترک نخواهد کرد. چند بار این بود که برخی از پروژه ها بیرون رفتند، جایی که من تصویب نکردم، و من، آنچه که نامیده می شود، من بیرون آمده ام: "و خوب، آنها را نمی گرفتند!" هرگز مسلمانان را تجربه نکرده ام، برعکس، امداد.

- و این اتفاق می افتد که نوعی از فیلم بسیار شبیه است، و شما نمی کنید؟

- به طور مداوم! ما به طور کلی سلیقه ها متفاوت هستند، از انتخاب لباس و پایان دادن به سینما. به عنوان مثال، به عنوان مثال، طرفدار مطلق فیلم "منچستر توسط دریا". من سعی کردم چهار بار آن را ببینم، اما هرگز قادر به پایان دادن به پایان نبودم. من اعتراف می کنم، من هیچ کار بزرگی را ندیدم، که کیسی افلک یک اسکار دریافت کرد. من درک می کنم که Hita Ledger این جایزه را پس از مرگ به ارمغان آورد. و اینجا ... روشن نیست و فقط به دنبال فیلم در مورد فیلم، جایی که همه آنها فرسوده شده و به من توضیح داده شده، من متوجه شدم که طرح عمیق مدیر. و Egor معتقد است که این فقط بالاترین خلبان، یک بازی عالی است. ما بحث زیادی می کنیم، و گاهی اوقات به قسم می خوریم، آنها به سادگی در اتاق های مختلف پراکنده می شوند. من در زن هستم عاقلانه از ادامه گفتمان خارج می شوم. (خنده حضار)

ژاکت، Giuseppe di Morabito؛ کلاه، Lya Gureva؛ گوشواره از مجموعه کلاسیک و بروش از مجموعه گل، همه - جیوه؛ بروچ از مجموعه موزه، گاررد؛ سازمان دیده بان از La Strada، Chopard Collection

ژاکت، Giuseppe di Morabito؛ کلاه، Lya Gureva؛ گوشواره از مجموعه کلاسیک و بروش از مجموعه گل، همه - جیوه؛ بروچ از مجموعه موزه، گاررد؛ سازمان دیده بان از La Strada، Chopard Collection

عکس: آلنا کبوتر

- این ترسناک نیست که شما خیلی متفاوت هستید؟

- نه. برعکس. آیا می توانید تصور کنید که چگونه همیشه به نظر می رسد که در نظرات هماهنگ شود؟ من حتی وقتی که مردم در همه چیز همگام می شوند، حتی نوعی بازی قمار احساس می شود. نه شخصیت یا موقعیت وجود ندارد. ما اختلافات خلاقانه را با EGOR داریم، و گاهی اوقات حقیقت آنها متولد شده است. گاهی اوقات ما حتی می توانیم یکدیگر را متقاعد کنیم. (لبخند می زند.) مفید و کنجکاو است که دیدگاه دیگری را بدانید. یا زمانی که ما در مورد خواندن کتاب ها صحبت می کنیم ...

- ... آیا Egor نیز دوست دارد بخواند؟ کتابخانه خود را بشویید؟

- مطمئن. او همچنین دارای یک کتابخانه است، و ما به طور مداوم چیزی جدید به نظر می رسد. من اخیرا مجبور شدم یک کتابخانه بخرم، زیرا این فقط هیچ جا برای قرار دادن کتاب ها نیست. ما با Egor با مهمانان مکرر کتابفروشی ها و اعتراف می کنیم، این بخش مهمی از بودجه خانواده است.

- کدام یک از آخرین خرید کتاب ها بیشترین تاثیر را بر شما انجام داد؟

- آناتولی Mariengoof "Cynika". جذابیت مطلق! امیدوارم خوانندگان "اتمسفر" با این رمان آشنا باشند و کسانی که خواندن ندارند ... من حتی حسادت - آنها چنین هیجان در مقابل!

- خوب است که تعمیر شما قبل از شروع به زندگی با Egor. شما حداقل این اختلافات داغ را نداشتید که چه رنگی باید تصویر زمینه باشد.

- من تعمیرات را در آپارتمان من انجام دادم، و اکنون ما در خارج از شهر زندگی می کنیم و فقط در حالت تعمیرات قرار می گیریم. بنابراین قتل عام اره برقی تگزاس در نوسان کامل: ما در مورد رنگ دیوارها در اتاق نشیمن و کاشی های حمام بحث می کنیم. من عاشق سبک کلاسیک انگلیسی هستم، و فن مدرن Egor. بعضی از آنها به دلیل این واقعیت است که شما باید به دنبال سازش باشید. ما هنوز نمی توانیم رسانه ها را انتخاب کنیم. (می خندد.) معلوم می شود که این یک سوال بسیار دشوار است - خرید سوکت، لامپ ها، درها، به ویژه هنگامی که انتخاب بزرگ است. زمان زیادی و قدرت برای پیاده روی در فروشگاه های ساختمانی صرف می شود. ما قبلا تمام مراحل را گذرانده ایم: انکار، خشم، چانه زنی، پذیرش. (می خندد.) اما، از سوی دیگر، ما زندگی خود را، خانه ای که باید راحت باشیم، زندگی می کنیم. بنابراین، شما باید عقلانیت، تضاد و درک متقابل، به دنبال تعادل باشید.

- مفهوم "راحتی خانه" برای شما چیست؟

- برای من، راحتی یک خانواده در جدول و یک گربه دائما می شود، که نیاز به دانستن کیک، که ما در حال حاضر خوردن کاملا باور نکردنی است. (خنده حضار)

- چگونه گربه یک فرد جدید در خانواده را پذیرفت؟

- خوب، با عشق. پسران در همان موج، آنها یک اتحادیه برادرانه دارند. به نظر می رسد که مو قرمز من را به عنوان یک ایستگاه خدمات درک می کند: برای تغذیه، تغذیه. به طور دوره ای، آنها دو نفر از آنها از Egor هستند، زمانی که من یک تیراندازی دارم. دارای موی سرخ در حیاط راه می رود، پرندگان را تعقیب می کند. Egor درگیر امور خود است. idyll کامل

Polina Maksimova:

لباس، Dolce & Gabbana؛ پالانتین (پوست روباه)، "خز کاترین"؛ گوشواره، گردنبند و دستبند از مجموعه رنگ، همه - جیوه؛ سازمان دیده بان از مجموعه الماس مبارک، chopard

عکس: آلنا کبوتر

- برنامه های شما برای سال جدید چیست؟ در حال حاضر فکر می کنم کجا و چگونه به جشن تعطیلات؟

- نه، هنوز فکر نکرده اید ما هر دو افراد خود به خودی با Egor هستند. من چنین impromptu را تحسین می کنم - زمانی که شما یک چیز را برنامه ریزی می کنید، و سپس تصمیم می گیرید به یک لحظه پرواز کنید. و بعد از چند ساعت شما در هواپیما نشسته اید و فکر می کنید: "چه شادی که شما نیازی به قطع Olivier ندارید و این قطعه کاغذ را در Glade خود با شامپاین خاموش کنید!" (می خندد.) این یک وزوز بزرگ است - سازمان دیده بان، چگونه به جشن سال جدید در بخش های مختلف زمین!

- اما اکنون آنها پرواز نمی کنند.

- شهرهای روسیه باز هستند برای مثال می توانید به یک تور از حلقه طلایی بروید. یا سوار کردن همه اسکیت های مشابه در دریاچه Baikal. خواهیم دید. ما تا حد زیادی وابسته به اشتغال خودمان هستیم، در حالی که پیش بینی و ساخت برنامه ها دشوار است. در حال حاضر وضعیت در کشور بسیار ناپایدار است، در جهان. شما همیشه باید برای همه چیز آماده باشید.

- چگونه می خواهید شب سال نو را صرف کنید؟ به رویای

- اصلی، با هم و کجا و چگونه - مهم نیست!

- اگر ما در مورد هدایا صحبت کنیم، همچنین شگفتی ها را ترجیح می دهیم؟

- به عنوان هدایای برای من، بله - من عاشق شگفتی هستم. من خودم، با دقت فکر کردن هدایای من نزدیک است. گوش کن، نگاه می کنم، گاهی اوقات من آنچه را که می خواهم می آورم. من پر از راه های پیچیده ای برای انجام این کار دارم. (می خندد.) من حتی بسته بندی را برای مدت زمان طولانی انتخاب می کنم.

- هدیه شگفت انگیز بود که به خصوص به یاد می آورید؟

- سال نو همیشه احساس نزدیک شدن به سحر و جادو، از دوران کودکی بود. من در دهه نود رشد کردم من بسیاری از کتاب ها و چند اسباب بازی داشتم. من به یاد می آورم، لباس ها، کت ها، کفش هایی را که پس از فرزندان ما دوستانم را به دست آورده اند، راندند. ما در یک پر در یک دوک کوچک زندگی کردیم - والدین، من و مادربزرگ با پدربزرگم. اما آنها با هم زندگی کردند. و در اینجا یکی دیگر از شلوغی پیش از تعطیلات سال نو است. مادر با مادربزرگ در آشپزخانه، پدربزرگ پدربزرگ مبلمان را با یک تلویزیون به یک بالکن حرکت می دهد، جایی که برای درخت کریسمس آزاد می شود، من در جعبه ها هستم - من به توپ های درخشان، Gurhu Gurlyands نگاه می کنم و چراغ های بنگال را می گیرم. و در نهایت، روند سحر و جادو کامل شده است، درخت کریسمس لباس پوشیدن، بوی پنیر، نارنگی ها و کیک ها. و خانه با انتظار برای بابا نوئل پر شده است. او برخی از راه های اسرار آمیز می تواند قادر به قرار دادن یک هدیه برای درخت کریسمس، و من هنوز نمی فهمم که چگونه او انجام خواهد داد من او را نمی بینم. (می خندد.) اما هنوز هیچ هدیه ای وجود ندارد، و من تحت افسون سرنوشت خواب می بینم. و صبح ... نزدیک من از خواب بیدار می شوم، از تلویزیون، از انتقال مورد علاقه "شب بخیر، بچه ها!" من او را آغوش گرفتم و بوسیدم و باور نکردم که او اکنون من هستم! برای من باور نکردنی بود! این احساسات بسیار قوی بود! تنها پس از آن من متوجه شدم که سانتا موروزا مادربزرگ من در آن شب بود. و جایی که او در آن زمان یک اسباب بازی گرفت - او هنوز مخفی نگه می دارد.

- آیا تا به حال از زمان سال نو خواسته اید؟

- مطمئن! من همیشه تمایل به نبرد زنگ ها را می خواهم! و من سعی می کنم تا آنجا که ممکن است در سر من لیست کنم. (می خندد.) و همیشه مقدس معتقدند که من توانستم بسازم، - مطمئنا درست خواهد شد!

ادامه مطلب