الکساندر گالبین: "در حالت شادی، شما می توانید تنها بمانید اگر شما یک hermit هستید"

Anonim

مزیت خلاقیت جوانان به جای یک پسران بی سر و صدا، جایی که امکان خروج از انرژی خود را پیدا کرده بود، در تصاویر غیر منتظره سعی کنید. بنابراین گالبین آنچه را که می خواهد در زندگی انجام دهد، درک کرد. او خوش شانس بود که در LIRTMIKA در دوران این موسسه آموزشی یاد بگیرد. بله، و حرفه موفقیت آمیز بود: در بیست و سه سال او Pask America در فیلم "Tavern را در روز جمعه" بازی کرد، پس از آن او بیدار شد. مجموع در بیش از شصت نقش در فیلمبرداری بازیگر، که از آن بهترین تماس او را در تصاویر رومانوف کار می کند. خانواده مسنجر، "" استاد و مارگاریتا "،" گردان ها از آتش می خواهند "،" ما در کلیسا تاج گذاری نشده بودیم. " و سپس او به طور ناگهانی تصمیم گرفت که حرفه ای را ترک کند و کارگردان را آغاز کرد. او در بهترین تئاتر های پایتخت شمالی کار کرد، در نووسیبیرسک، تئاتر جوانان Globus را رهبری کرد. یک رزونانس عمومی سریع موجب اختلاف نظر گالینا با تئاتر تئاتر پنسیسسکی شد، زیرا نتیجه آن خدیروک مجبور شد پست خود را ترک کند. در مورد چه نتیجه ای، الکساندر برای خود در این وضعیت از او در حال حاضر، ما در مصاحبه صحبت کردیم.

با نقل قول از شخصیت معروف، شما گفتید که آجر فقط به سر نمی افتد. آیا شما اعتقاد دارید که سرنوشت از پیش تعیین شده است؟

الکساندر گالبین: "من فکر می کنم بالاترین ذهن در جهان وجود دارد - بیش از انسان که ما را به برخی از راه ها هدایت می کند به طوری که هیچ فاجعه ای وجود ندارد. یا نشانه هایی را برای کمک به یک فرد برای ایجاد برخی از اعمال غیر ضروری در زندگی می دهد. "

هندوها می گویند که ما دو بار متولد شده ایم: اولین بار - هنگامی که ما در نور ظاهر می شود، و دوم - زمانی که ما درک آنچه ما اینجا هستیم ...

الکساندر: "احتمالا، من هنوز در راه این آگاهی هستم، اما از آنجا که من یک سالگرد هستم، برای برخی از سوالات قبلا پاسخ داده ام. من از پدر و مادرم سپاسگزارم: آنها به من خیلی خوب دادند، به من آموختم که به کار شخص دیگری احترام بگذارم و نگران باشم. و من سعی کردم زندگی کنم درست مثل این - آشکارا، صادقانه و وجدان. گاهی اوقات آن را مدیریت کردم شاید من هنوز مأموریت من را نمی دانم، اما، خدمت سالهای بسیاری از مولنگن، من فکر می کنم این کار اصلی من در زندگی است. در نهایت، من فقط یک مسافر هستم من در جاده ها ملاقات می کنم، که خلاقیت نامیده می شود، بسیاری از افراد مختلف. بعضی از شما همیشه از شما قدردانی نمی کنند، وضعیتی که در آن هستید. اما متوجه شدم که اگر شما وارد یک درگیری شوید - این راهی برای جایی نیست. شما دیگر نمیتوانید آن را انجام دهید: تمام انرژی به رویارویی می رود. "

چه کسی به شما نزدیک بود - پدر یا مادر؟

الکساندر: "من آنها را به اشتراک نمی گذارم. والدین من سرنوشت دشوار هستند: آنها از محاصره لنینگراد، سخت ترین زمان، فقر و فقر جان سالم به در بردند. و آنها، مانند هیچ کس نمی دانند چه دوستی، عشق، وفاداری، اعدام متقابل. موقعیت های آسان نبود، مرگ عزیزان، فاقد پول بود، اما مادر و پدر در یکدیگر برگزار شد. آنها معیارهای بسیار واضح را دارند. "

پدر بر انتخاب حرفه شما تاثیر گذاشت؟

الکساندر: "نه، این موضوع شانس است. اگر چه هر حادثه یک الگوی و نتیجه اقدامات شما است. کل زنجیره ای از شرایط من را به طرح های تئاتری منجر شد. و پدر به طور قطعی علیه من برای تبدیل شدن به یک بازیگر بود. برای مدت طولانی، او در Lenfilm به مدیر دکوراسیون کار کرد. او یک مرد خلاق بود: او گیتار را بازی کرد و در هارمونیک، چنگال رقصی بود. من مرا گرفتم، کوچک، با من در cinexpedition. به یاد داشته باشید، در Pavlovsk، فیلمبرداری از فیلم "بازیگر قلعه" - سرگئی Yursky و تامارا Seminary رول من را در بالای سه. البته، همه اینها به نحوی من را تشکیل دادند، اما بیشتر بر من تحت تأثیر طبقات تئاتر خلاقیت جوانان قرار گرفتند. من سال های فوق العاده نوجوانی را سپری کردم. "

چرا شما نمی خواهید شما به یک بازیگر تبدیل شوید؟

الکساندر: "احتمالا پس از گذراندن وقت زیادی که در پشت صحنه ها صرف می شد، دنیای بازیگری را به شیوه خود دید. و او را از این مرحله دور کرد. او انتخاب من را برای مدت طولانی قبول نکرد. من فکر کردم که اگر من در علوم فنی مشغول به کار بودم، خیلی بهتر خواهد بود. پدر هرگز بر روی اجرای من راه نمی رفت. اما پس از آن، زمانی که من در فیلم نقش داشتم، محبوب شد، او به آرامی هیجان زده و حتی به من افتخار کرد. "

در دوران کودکی، شما خیلی سعی کردید: یک دایره لوله کشی، بوکس، شمشیربازی و حتی ماکره ... من خودم را جستجو کردم؟

الکساندر: "من همیشه می خواستم کاری جدید انجام دهم. من تا زمانی که من به تئاتر خلاقیت جوانان رسید، آزمایش کردم و آرام نبودم. اگرچه من خودم و نفوذ قوی حیاط احساس کردم. پدر و مادر از کار دیر بازگشته اند (مامان در کارخانه، گاهی اوقات در سه شیب کار می کرد)، من خودم را اعطا کردم. و این استان نمی تواند اما شخصیت من را تحت تاثیر قرار دهد - فردی که من آزادی دوست داشتم. من تا زمانی که یک نقطه خاص بر روی خودم تاثیر بگذارم. "

و پس از آن شورش چیست؟

الکساندر: "نه، پس فقط ترک، چیزی توضیح نمی دهد. شورش غیر سازنده است. هر فرد راه خود را دارد. من احساس می کنم که احساس می کنم. من می خواهم چیزی را در زندگی ام ایجاد کنم، چیز دیگری پیش از من انجام نداد. "

هنگامی که در تئاتر ثبت نام نکردید، آن را مانند یک تداخل آزار دهنده یا به عنوان نشانه ای که نباید به بازیگران بروید، درک کنید؟

الکساندر: "صادقانه، من به دلایلی در ابتدا احساس نکردم که بلافاصله انجام دهم. من ناراحت شدم، اما می دانستم که دوباره امتحان خواهم کرد. در راه خانه من یک پوستر را دیدم، جایی که در مورد مجموعه دانشجویان در یک مدرسه فنی نوشته شد. و من تصمیم گرفتم که پدرم را بسازم، - اسناد را در آنجا بگذارم. کمیسیون پذیرش به گواهینامه نگاه کرد و گفت: "ما شما را بدون امتحانات خواهیم برد." (من از مدرسه فارغ التحصیل شدم.) اما من پاسپورت با خودم نداشتم، و من پیشنهاد دادم که فردا بروم. افسوس، من به مدرسه فنی رسیدم، زیرا روز بعد به سفر به نظرسنجی به Karelia با دوست من رفت. "

الکساندر گالبین:

علی رغم طلاق، اولگا والتایا گالینا را به نقش اصلی در فیلم "شوهر و دختر تامارا الکساندرونا" دعوت کرد. عکس: fotodom.ru.

اونجا چیکار کردی؟

الکساندر: "حزب اکتشافی چنین erjergard است که دارای تعداد انون دستگاه های پشت و حاکم است و یک شاخه راه آهن را تشکیل می دهد. هنوز هیچ چیز وجود ندارد و او از طریق نقطه می رود. ما در چنین حزبی کار کردیم، اولین کسی بود که یک راه جدید را باز کرد. بنابراین من ذهن ذهن داشتم. "

و اکنون جاده چیست؟

الکساندر: "متأسفانه من نمی دانم. در ابتدا ما با بچه ها از حزب ارتباط برقرار کردیم، و سپس به نحوی از دست رفتیم. "

در تئاتر، شما هنوز در یک سال ثبت نام کرده اید، و پس از فارغ التحصیلی، من به تئاتر معروف به نام V. F. کمیسیون ...

الکساندر: "بله، من سه سال به آنجا رفتم، و سپس به فیلم رفتم."

با آن ارتباط داشت؟

الکساندر: "چنین تعداد زیادی از پیشنهادات آمد که آنها با کار در تئاتر غیرممکن بودند. روبن سرگئویچ Agamirziang (مدیر هنری تئاتر به نام "پس از V. F. کمیسیونر - تقریبا. Auth.) من نمی خواستم اجازه بدهم. احتمالا در چیزی درست بود. اما من گفتم که من راه خودم را دارم، که باید گذشت. شاید من اشتباه کنم، اما او من است. او پاسخ داد: "اگر سخت است، دوباره برگردید." من هرگز آمدم. "

و عامل مادی نقش داشت؟

الکساندر: "پول یکی از اجزای است. در آن زمان من قبلا خانواده داشتم، کودک کوچک است. لازم بود که در مورد چیزی زندگی کنیم ... (برای اولین بار، گالبین خود را در سالهای تحصیلش ازدواج کرد. رئیس او از اولگا والتایا نیز در LIRTMAKE مورد مطالعه قرار گرفت، اما قبل از ورود به تئاتر، پنج سال بزرگتر بود، او موفق شد فیفاک را به پایان برساند LSU به زودی آنها به نظر دختر ماشا ظاهر شد. اما پس از چند سال، ازدواج فرو ریخت. بازیگر موفق شد رابطه خوبی با دخترش داشته باشد. ماریا به قدم های خود ادامه داد: او از آکادمی هنر تئاتر پترزبورگ فارغ التحصیل شد این کار بر روی رادیو کار می کند. - تقریبا. Auth.) همچنین می خواستم به جایی بروم، برای دیدن جهان. سینما فرصتی را برای انجام چنین سفرهایی که من هرگز سرمایه گذاری نکردم، از ساخالین و پایان دادن به مومنسک نرسیده بودم. "

تولد دوم

داشتن در آستانه زندگی و مرگ، یک فرد شروع به درک بسیاری از چیزها در راه جدید ...

الکساندر: "بله، در سال 1982 یک رویداد رخ داد، که من را به طور کامل نظرات خود را در مورد چگونگی زندگی من بازنگری کرد. سپس در تصویر Bori Tokarev ستاره دار شدم "ما در کلیسا تاج گذاری نکردیم." ماه شلیک شد، و سه روز به مدت سه روز به خاطر تولد دخترم رفتم (آنها در کلبه، خارج از شهر زندگی می کردند). و درست در قطار از دست رفته آگاهی. من نمی خواهم به جزئیات پزشکی بروم، اما من یک بیماری را راه اندازی کردم، همه چیز را تحمل کردم و خودم را به این واقعیت که عملیات اضطراری انجام شد، آوردم. من میتونستم بمیرم. و او همان راهرو سیاه را دیدم، در مورد افرادی که از مرگ بالینی جان سالم به در بردند. من جایی در این راهرو به نور رفتم، فضای سفید در مقابل من افتتاح شد، که در آن من مجبور شدم وارد شوم. اما من نمی توانم. احساسات پس از جراحی شبیه به احساساتی از مردی بود که در اواسط شب بیدار شد و به آشپزخانه رفت و به آشامیدنی رفت و بازگشت کرد، کشف کرد که سقف در اتاق جمع آوری شده است. به این معناست که او می تواند تحت این خرابکاری ها کشته شود، اما برخی از قدرت او را حمل می کنند. همینطور با من متوجه شدم که من به تنهایی باقی مانده ام، زیرا همه چیز را در این زندگی انجام نمی دهم. پیش از این، من آنجا بودم که در جریان بود: خانواده، وظایف خانه، تیراندازی در سینما، بازی در تئاتر. آگاهی آمد که شما باید چیزی را تغییر دهید. اما چندین سال دیگر طول کشید تا احساسات به یک عمل خاص شکل گرفته شود. من تصمیم گرفتم خداحافظی به حرفه ای انجام دهم و به مسکو رفتم. او وارد دوره آموزشی Guitis به Anatoly Vasilyev شد. "

الکساندر گالبین:

نقش در فیلم "رومانوف. خانواده تهویه "بازیگر یکی از بهترین آثار خود را در نظر می گیرد. عکس: www.kinopoisk.ru.

و چگونه می توانید آن را توضیح دهید؟

الکساندر: "خب، ما قبلا زندگی سختی بودیم. با افراد نزدیک من مجبور شدم بخشی باشم و به مسکو بروید. "

چه چیزی از حرفه بازی راضی نیست؟

الکساندر: "فیلم در حال توسعه نیست، اما تنها چیزی را که در شما است، می گیرد. من عاشق تیراندازی هستم، این یک فرآیند بسیار هیجان انگیز است، اما او تمام آبمیوه ها را از شما فشرده می کند. همانطور که کنستانتین استانیسلاوفسکی گفت، زندگی روح انسان باید در مرحله باشد. چه چیزی است، من نمی فهمم اما پس از آن من به بازی "Serrso" Anatoly Vasilyeva - و دیدم. زندگی روح انسان در صحنه. و من می خواستم یاد بگیرم که چگونه انجام شد. بنابراین در سی و سه سال من زندگی خود را از ابتدا شروع کردم. "

(کار در "آزمایشگاه" تئاتر Anatoly Vasilyeva "دانشکده هنر دراماتیک"، گالیبین با آلمانی Ruth Vineneck ملاقات کرد - یک مترجم و نویسنده. او یک شنونده رایگان در این دوره بود. در سال 1991، آنها ازدواج کردند، و پس از هشت سالها ما طلاق گرفته ایم. بازیگر در مورد ازدواج دوم خود من دوست ندارم به یاد داشته باشم، و همسر سابق او هنوز مجازات را حفظ می کند. این همان چیزی است که روت در یکی از مصاحبه ها گفت: "هنگامی که ما با هالیبانان توافق کردیم، من سه دختر از من داشتم ازدواج اول من تمام خانواده را کشف کردم. من مقالاتی را در روزنامه سوئیس نوشتم، جایی که آنها پرداخت می کردند. شوهر در آن زمان به دست آورد پنی ها. ما پروژه های مشترک را انجام دادیم، و امیدوار بودم که همه چیز خوب باشد. در طول زمان، متوجه شدم که من بیش از حد زیادی گرفتم: و نمایشنامه ها ترجمه شده است، و Playwork یک جدید را پیدا کرده است، و من پول را به خانه آورده ام. من، البته، شرم آور است که الکساندر در مورد مصاحبه ای در مورد من سکوت می کند، همانطور که ازدواج ما در همه نبود ظاهرا، او شرمنده بود که این دوره را به خاطر بسپارد. "جدید رومانی گالینا نیز یک دلیل برای بحث بود. بازیگر زن و تئاتر به نام Lensovet Irina Savitskova در هجده سال جوانتر از او بود. نه این واقعیت، و نه این واقعیت که زیبایی ازدواج کرده بود، دوستداران متوقف نشدند. هنگامی که الکساندر ولادیمیرویچ همچنین درباره زندگی شخصی خود با روزنامه نگاران صحبت کرد، او یک جلسه سرنوشت ساز را به شرح زیر توصیف کرد: "ما در STD ملاقات کردیم. من سخنرانی در درام مدرن را خواندم. ایرینا به گوش دادن آمد. دیر من می بینم که یک زن غیرمعمول زیبا می آید و فقط در جایی که من برای اولین بار نشسته ام، نشسته است. پس از پایان سخنرانی خود، من در کنار او نشستم. صحبت کرد، ملاقات کرد ... و ناگهان من کاملا فکر کردم فکر کاملا روشن فکر: من می خواهم این زن با من باشد. همیشه. این مرد من است به نظر می رسد عجیب و غریب: یک مرد بالغ، پشت دو ازدواج، چه نوع خودپنداری؟ شما آن را توضیح نمی دهید. چیزی است که به تجزیه و تحلیل استفاده نمی شود. همانطور که می گویند، ستارگان همزمان بودند. خداوند به ارمغان آورد ... "ایرینا بومی علیه این اتحادیه بود، اما دختر به هیچ کس گوش نداد. با شوهرش رقصید و، مانند تفسیر، با معشوق خود را به مدت سه سال در نووسیبیرسک رفت. - تقریبا auth.)

چرا به Novosibirsk رفتید؟

الکساندر: "پیشنهاد به سر تئاتر" Globus ". من تعجب کردم که آیا می توانم یک مدیر باشم - فردی که از آن چیزی بستگی دارد. "

چطور گرفتی؟

الکساندر: "فوق العاده. تئاتر در شرایط عالی قرار دارد، هنوز یکی از بهترین ها در روسیه است، من قبلا چند حق بیمه "ماسک طلایی" دریافت کرده ام. من سه سال فوق العاده را صرف کردم به ما با ایرا، همسر من، کاملا درمان می شود. و من آنجا بودم تا آنجا که می توانستم در سنت پترزبورگ موفق باشم. من معتقدم که مدیر باید در تئاتر والیتی کار کند تا تفاوت را نسبت به سرمایه احساس کند. این خود را در همه چیز ظاهر می کند: در انسان، در رابطه با اعتماد به نفس شما. "

بیگانه در میان آنها

دو سال پیش، گالبین از پست مدیر هنری تئاتر Stanislavsky اخراج شد. وزارت فرهنگ مسکو گزارش داد که این به دلیل انقضای قرارداد، و همچنین با گروه نارضایتی است. گروه ابتکار عمل فرستاده شده به شهردار Moscow نامه یوری لوژکوف با درخواست برای حذف Arthritus. نویسندگان درخواست تجدید نظر در غیاب استعداد مدیران، ناتوانی در اجرای اجرای، سیاست های هنری ناخوشایند و نگرش ضعیف به تیم، به گالبین متهم شدند.

اگر شما تعارض مربوط به تئاتر Stanislavsky را به یاد می آورید، اکنون چه کاری را انجام می دهید؟

الکساندر: "سازش هایی وجود دارد که نمی توانند بروند. برای خدمت به گروه - دقیق تر، بخشی از بخش آن است که تصمیم گرفت که بتواند شرایط خود را به مدیر بفرستد، "من نمی خواستم. من به وضوح این وظیفه را دیدم که من پنج سال پیش در این تئاتر برنامه ریزی کردم. اگر وضعیت بیشتر توسعه یابد، من به هدفم دست می دهم. اما دسته ای از مردم معتقد بودند که بهتر است برای من بهتر باشد. اگر ما در نظر داریم که در تئاتر به نام Stanislavsky، به طور کلی، یک وضعیت دشوار - هر دو انسان و خلاق، من باید در این مقابله بسیار دشوار بود. "

الکساندر گالبین:

"کسانی که در زندگی من بودند ... من فقط می توانم در مورد آنها خوب بگویم." عکس: ولادیمیر Chistyakov.

شما اشتباه نکردید که بیشتر از تیم خودتان پیکربندی کردید؟

الکساندر: "نه، نه بیشتر. این درست مثل یک برف است. من سعی کردم این کار را درگیر نکنم، من همچنان به کار ادامه دادم، اجرای آنها را آزاد کردم که به نظر من مهم و ضروری برای من بود. و من فکر می کنم دیدگاه صحیح داشتم. به طور کلی، این داستان به جای ستمگر، آموزش برای من، به جای سرکوبگر است، پس از آن شما می خواهید دست های خود را پایین بیاورید. در آن زمان، من به سادگی هیچ اهرمی و قوانینی نداشتم که بتوانم برنامه من را تقویت کنم. در غیر این صورت، من چنین وضعیتی را اجازه نمی دهم. من یک بار دیگر تکرار میکنم: من نمی خواستم به کسی خدمت کنم. احتمالا ممکن است با وجدان خود، سازش بسیار جدی را انجام دهید، اما این مسیر برخی از افراد دیگر است، نه من. "

شما به نحوی گفتید که زنان که در کنار یک مرد ظاهر می شوند، تصادفی نیستند و به جایی رفتار نمی کنند. آنها شما را الهام می گیرند؟

الکساندر: "من تصمیم گرفتم زندگی شخصی من را برای مطبوعات ببندم. کسانی که در زندگی من بودند ... من فقط می توانم در مورد آنها خوب بگویم. و من آنها را با قدردانی به یاد می آورم. "

آیا الآن خوشحالید؟

الکساندر: "در حالت شادی، شما می توانید تنها بمانید اگر شما یک محرمانه هستید. احتمالا این احساس ثابت نیست، اما هر فرد لحظاتی دارد که می تواند خوشحال باشد. من یک خانواده خوب، دختران شگفت انگیز دارم جوانتر 9 ساله بود، او در کلاس چهارم تحصیل کرد، فلوت را بازی کرد. و بزرگان، مری، در حال حاضر سی و پنج. نوه من لیزا چهارده است. و جوانترین دختر و نوه به طور کامل ارتباط برقرار می کنند. و شما در مورد شادی می پرسید! "

چه چیزی دوست دارید جوانترین دختر خود را آموزش دهید؟

الکساندر: "فرمول غیرممکن است. کودک یک رسانه ای را تشکیل می دهد که آن را احاطه کرده است: مدرسه، دوستان، اما چیز اصلی، البته، خانواده است. آموزش و پرورش شامل چیزهای کوچک است: از ارتباط والدین در میان خود، از احترام، عشق، اقداماتی که آنها در رابطه با یکدیگر انجام می دهند. نکته اصلی این است که کودک با فرد همدردی رشد کرد، توانست به دیگران احترام بگذارد. و در عین حال او می تواند خود را محافظت کند. علیرغم شرایط دشوار در زندگی من، من کرامت خودم را از دست ندادم، و بسیار مهم است. "

شما دوباره در سینما فیلمبرداری شده اید، در "مدرسه مدرن" تئاتر خدمت می کنید. چیزی در نگرش شما به حرفه ای عمل تغییر کرده است؟

الکساندر: "شاید. اگر من در برخی از فیلم های فیلم یا تلویزیون مشغول هستم، من خودم را به طور کامل، غوطه ور می کنم. نقاشی های مورد علاقه ای وجود دارد که من خیلی سرمایه گذاری کردم. به عنوان مثال، "قارچ تزار" در رمان یوری Polyakova، جایی که من نقش مهمی ایفا کردم. تیراندازی حدود یک سال رفت، این یک تصویر جدی از معاصر من است. اما هیچ قدرت کمتری توسط دیگر کار مورد نیاز بود - "زنده ماندن پس از"، و همچنین آماده سازی برای بازی "مثلث لندن"، که او به زودی برگزار خواهد شد. یک بازیگر سرنوشت من است و اگر به طور جدی و عمیق رفتار خود را درمان کنید، این یک کار بزرگ، شدید معنوی، فیزیکی و اخلاقی است. من مردم را دیدم که موفق به حفظ شأن و منزلت در حرفه شدند. آنها باید به آنها توجه کنند، به آنها احترام بگذارند، قدردانی کنند و ببخشند. "

ادامه مطلب