رویاهای بحران نباید نادیده بگیرند

Anonim

خوانندگان عزیز، ما همچنان به کشف رویاهایمان می کنیم که تصاویر عجیب و غریب را به ما ارائه می دهند.

از طریق استعاره ها، تصاویر، نمادگرایی آنها به ما یادآوری می کنند که کار روانشناختی عمیق ما حتی زمانی که ما به این تلاش های آگاهانه اعمال نمی کنیم، می رود.

سلامتی رویاهای ما، ما می توانیم حجاب از آن اسرار و مشکلات را که روان ما "کار می کند" باز می کنیم.

من به تازگی به من یک نامه جالب و لمس خوانندگان ما، که من برای پاسخ دادن به من بود، آمد.

بنابراین، رویا به اشتراک گذاشت.

"من اغلب همان رویا را رویایم، یا به جای آن، ماهیت خواب یکسان است و مناظر متفاوت است. من نمی توانم به خانه بروم، راه برگشتم، مردم اطرافم را فراموش کرده ام یا من را درک نمی کنم، یا آدرس ها را نمی دانم. من نمی توانم به خانه تماس بگیرم تا از راه بپرسم یا شماره تلفن را فراموش کنم یا باتری تلفن تخلیه شود. من 63 ساله هستم و این رویا از 20 سال رویای آن خواهد بود. این یک رویا از وحشت نیست، اما این احساس بسیار ناخوشایند است. "

قبل از ارائه یک رویا از نسخه خود از تجزیه و تحلیل، من یک اصلاحیه را انجام خواهم داد که من 20 سال پیش چیزی در مورد شرایط زندگی او نمی دانم.

با این حال، من فرض می کنم که این رویا به زودی پس از یک رویداد قابل توجهی در زندگی اش، که در 40-43 سالگی رخ داد، شروع به خواب کرد.

از آنجا که این داستان ناشناخته است، شما می توانید نتیجه های کلی بیشتری را انجام دهید.

روانشناسی توسعه، حوزه روانشناسی است که به طور کلی الگوهای کلی بلوغ مردم در طول زندگی خود مشغول به کار است - مدتهاست چنین چیزی را به عنوان یک سن بحران اختصاص داده است.

یکی از آنها یک دوره نوجوان است. این از طریق طوفان احساسات، احساسات، طوفان هورمون، کودک در حال حاضر متوقف شده است که کودک برای همه زمان ها، محروم از برخی از حقوق و به دست آوردن وظایف و درجه بالاتر از آزادی است.

یک دوره بحران حتی بیشتر شناخته شده، وسط زندگی است، I.E.E. حدود 40 سال است. تقریبا این سن، بررسی جهانی اولویت ها، ارزش های زندگی و نشانه ها است.

افراد آمریكا و رقابتی اغلب پس از آن، قابل جدا شدن و توجه به عزیزان هستند. راهنمای آنها با فتوحات تمام رأس های جدید و جدید با تقویت روابط با عزیزان جایگزین می شود.

اغلب، بسیاری از خانواده ها زمانی که شرکای به این سن برسند، از هم جدا می شوند. مردان و زنان درک می کنند که آنها به والدین تبدیل شدند، در بسیاری جهات خانواده های حفظ خانواده ها را حفظ می کنند. و هنگامی که بچه ها رشد می کنند و نیازی به مراقبت ساعتی ندارند، والدین آنها درجه خاصی از آزادی، علاقه و حتی شور و شوق برای شروع دوباره به خود را دارند.

به عنوان یک قاعده، این دوره با بسیاری از تجربیات همراه است، از جمله با تمایل و غم و اندوه با توجه به رویاهای، که دیگر مقاوم به حقیقت، در جوانان خود، که قادر به بازگشت نیست، به رغم حمل و نقل خارجی و اعمال جوان نیست.

بسیاری از مردم در این دوره بسیار ناامید هستند که شروع به ارتباط با زندگی خود می کنند، به طوری که او به غروب خورشید حرکت می کند و نیازی به تغییر آن نبود.

به طور خلاصه، بحران زندگی یا بحران اواسط 40 ساله است که بخشی از زندگی است، زمانی که قدرت، برنامه ها، ایده ها، فرصت ها، سلامت، جاه طلبی ها و فرصت ها وجود داشت، در حال حاضر گذشت.

بخشی از آنچه در جوانان به دست آمد، از موقعیت بالغ و بالغ، دیگر به نظر نمی رسد بسیار ارزشمند و مهم نیست. با عرض پوزش که در تجربیات خالی، مشکلات، افرادی که چیزی را در زندگی به معنی نداشتند صرف شد. پس از همه، همانطور که می دانید، زمان سریع تر پرواز می کند، مسن تر ما تبدیل می شود.

پس از هر یک از ما این بحران را به دست می آوریم، او یک خانه را در حمام می گیرد: دستورالعمل های بالغ، ارزش ها و اصول که می تواند تکیه کند. به عنوان مثال، روابط معنوی و پر از روابط، فراوانی و رفاه در خانه، تحقق واقعی دانش، توانایی ها و استعدادهای آنها، مراقبت از سلامت آنها، شرایط شاد و روح بدن و روح آنها.

به هر حال، کلمه "بحران" اغلب یک سایه منفی را نشان می دهد، و شرایط بسیار تلاش می کند تا متوجه نشود و اجتناب شود. و کاملا بیهوده: بحران یکی از مراحل لازم از توسعه ما است و کلمه چنین ترجمه ای به عنوان "پل" یا "انتقال" دارد.

حالا بیایید به رویای رویاهایمان بازگردیم در حدود 43 ساله، او شروع به "خانه را از دست داد، جاده را فراموش کرد،" و برای 20 سال در رویاها، این تجربه به آن باز می گردد.

شاید او به او می گوید که او هنوز در مورد 20 سال پیش تجربه کرده است. این بدون یک ردیابی عبور نکرد، زیرا در طول او خانه را از دست داد. یا آنچه که او جامد و قابل اعتماد داشت، مانند یک خانه.

و از آنجایی که همه اینها در زمان بحران یا گذار اتفاق افتاد، آن را ندیده بود یا ناچیز نبود. از طریق رویای، خواننده ما هنوز به دنبال راهی برای بازگشت به این واقعیت است که از خانه استفاده می شود، قابل اعتماد و غیر قابل انعطاف بود. و اکنون او نمی تواند به او بازگردد، شاید به این دلیل که اکنون خانه اش باید به نحوی دیگر باشد: ارزش های دیگر، اولویت های دیگر، کیفیت دیگر روابط، نگرش نسبت به خود و توانایی های آنها. چنین در اینجا یک خواب فلسفی است.

و چه رویایی از شما؟ منتظر نامه به آدرس: [email protected].

ماریا زمکواوا، روانشناس، خانواده درمانگر و آموزش های پیشرو مرکز آموزش شخصی ماریکا خازینا

ادامه مطلب