جولیا کگان: "وقتی که باردار شدم، بند ناف گفت:" شما در حال حاضر زمان "

Anonim

این "بهترین مو قرمز" و جولیا پاهای نامیده می شود. بسیاری هنوز هم در حال حاضر جولیا کگان "لنینگراد" را در نظر می گیرند، هرچند از آن زمان تاکنون بند ناف در یک گروه از دو دختر تغییر کرده است. در میان کار خود را در تیم، پس از ضربه "من خیلی سرد است، خواننده به طور غیر منتظره به هیچ جا رفت. بر خلاف پیش بینی های منتقدان، بدون طناب ناپدید نشد. چنین شخصیتی جولیا در زندگی بسیار زیاد بود، می توانستد غلبه کند. او هرگز از دست نمی دهد

- شما به ندرت در مورد دوران کودکی خود بگویید. چرا؟

- این خاطرات دلپذیر کمی دارد. من در Leningrad متولد شدم، در یک خانواده عادی. ما با مادرم IRA در یک اتاق، یک اتاق برای دو نفر زندگی کردیم. اما آپارتمان ما در خانه مقابل تئاتر BDT، در Fontanka بود. مامان خیلی کار کرد، از مالار به آشپز. او خیلی سخت تلاش کرد، اما پول همیشه از دست رفته بود. مانند هر تک شوروی تک تک.

- و در مورد سوال شما "جایی که پدر؟" او جواب داد؟

- بله، من قبلا به یاد نمی آورم دوران کودکی، من به طور کلی فقط به یاد داشته باشید فقط urabs، قطعات. با توجه به فقدان پدر، من واقعا رنج نمی برم. و من او را دیدم که او را در حال حاضر، در اصرار مادر من. او ارائه داد: "جولیا، این میخائیل است. اما شما او را پدر می نامید. " به یاد داشته باشید، من فکر کردم: "چرا من تنها هستم، من یک پدر خواهم خواند؟!" او برای من غریبه بود، از آن زمان پس از آن ما دیده ایم. هیچ تصوری خاص پدر را ساخته است. اما من به نظر او نگاه کردم - سپس یک عکس از میخائیل را در جوانان پیدا کردم.

- به این ترتیب، یک موی سرخ مایل به شما در مامان نیست؟

- در واقع، من Blond Dark، و Kudryaya - در پدر. من هرگز پنهان نشدم که موهایم را نقاشی کردم. (لبخند می زند.) هنگامی که او به "لنینگراد" رسید، هنوز هم شکسته بود. فقط هیچ کس این را به یاد نمی آورد.

- آیا شما به خوبی مطالعه کرده اید؟

"نه واقعا، چون دوست ندارم به مدرسه بروم." Odnoklassniki Chmoril من، در حیاط نیز، آن را دریافت کرد. من یک جوجه شیرین تند و زننده بودم: دختر نازک و کاملا صاف، با یک مدل کوتاه کوتاه. آنتن مو در تمام جهات از بین می رود. من حتی نمی توانستم به آنها اجازه بدهم، زیرا من در شنا مشغول بودم و نوارهای بلند وجود داشت. به طور کلی، "خوب" بچه ها به من پیوست نام مستعار. "زیبایی" من به وضوح یک عکس قدیمی را نشان می دهد که من هنوز دوست ندارم تماشا کنم. من دوازده ساله دارم همه دختران در اطراف کلاه، در لباس های شنا، در حال حاضر با شکل مناسب و معقول. و یکی من در ذوب شدن و بدون کلاه است. لباس شنا با من دخالت کرد، و هیچ چیز برای پوشش دادن به خصوص وجود ندارد. و به سادگی هیچ پولی در کلاه وجود نداشت.

بازیگر روشن همیشه توجه را جلب کرده است. او دشوار بود که او را با نقش ویولن دوم آشتی دهد

بازیگر روشن همیشه توجه را جلب کرده است. او دشوار بود که او را با نقش ویولن دوم آشتی دهد

عکس: آرشیو شخصی یولیا کوگان

- چه کسی برای شنا شناور قدردانی کرد؟

- از مدرسه، بچه ها انتخاب شدند، و من آن را دوست داشتم. استخر در خیابان پراودا بود، "موج" نامیده شد. و به موازات، من در گروه کر آواز خواندم. و - تصور کن! "مادر من تمام وقت شکایت کرد که من فشار داشتم." سپس من مجبور شدم بین شنا و کوروش انتخاب کنم، مادرم وقت نداشتم تا من را به هر دو مکان رانندگی کنم. من کور را انداختم، چون بهتر بود شنا کنم، من همیشه جوایز را دریافت کردم. اما ورزشکار نیز تبدیل نشد: تیم ما خیلی قوی نبود. دختران موفقیت های من را محاصره کردند و فریب خوردند. من رنج می برم، حتی از آن گریه کردم. هنگامی که در یک اردوگاه ورزشی بود، تمام آهنگ ها را در شب آواز خواند. و صبح من نیاز به خنده به هر حال ...

- پس شما تصمیم گرفتید ثابت کنید، چه چیزی ایستاده اید؟

"من همیشه یک رویا هستم، و من را نجات داد." در پاسخ به خیانت پسران در حیاط، من فکر کردم: "در اینجا رشد و شکوفه، و شما همه در پشته مناسب خواهد بود!" در ابتدا من از شناگر عالی برخورد کردم. سپس - خواننده اما این چیزی معمول است. هیچ افرادی که از پایین افزایش یافته اند و چیزی شبیه به آن نداشته اند، وجود ندارد. هر کس رنج می برد، و دخترانی که در شاهزاده خانم ها بودند، اغلب رشد می کنند ... هیچ کس. اما جوجه اردک های زشت تبدیل به Kingaishns می شود.

"هنگامی که شما شکوفا شد، یک غول پیکر بلافاصله ظاهر شد؟

- آه، اوایل نبود، من هنوز به موسسه تئاتر تحصیل کردم. تا آن زمان طولانی بود با شنا، و دوباره می خواست آواز بخواند. اما در برنامه شغلی من صدمه دیده بودم. هنگامی که رقابت های صوتی شرکت کردند، پس من یک شار، و سپس نوعی از PE. اما من با معلمان خوش شانس بودم. برای شانزده سال من در این گروه بودم، و معلم ناتالیا لاتینا به ما آمد. او یک خواننده اپرا بود و ما یک تیم پاپ داریم. با این وجود، این دیوا به من خیلی آموخت. من آزاد شدم که با من برخورد کنم، چون نمیتوانم معلمان پول را بدهم.

- به من در مورد مدرسه حرفه ای بگویید، چرا تصمیم گرفتید به یک آشپز شیرینی تبدیل شوید؟

"من می خواستم آواز بخوانم، و یک کنسرت تنها از هجده ساله گرفته شد. من انتخاب کردم: یا قبل از آن زمان یک کودک ضربه، و یا دریافت برخی از حرفه ای. و من به مدرسه حرفه ای رفتم، چهار سال آموختم و حتی برای این حرفه به یک شرکت خصوصی کار کردم. در شب ما پاتوری ها را با پر کردن های مختلف در خیابان جنگل پختیم. گرافیک جهنم - شب از طریق شب. اما آنها به طور معمول پرداخت می کردند، برای زندگی کافی بود. و در کنسرواتوار حتی من را نگرفت. اولین بار به عنوان یک خنده بود. به من گفتم - برو، و من رفتم اما در دور اول شکست خورد. و من به من آسیب رسانده ام که تصمیم گرفتم آماده سازی جدی بگیرم. آنها در سال دوم نبودند - یک رقابت بزرگ وجود دارد. و سپس من دیدم که دوره اپرا موسیقی در آکادمی تئاتر استخدام شده است، اسناد را در آنجا تجربه کرده است. من را به خاطر فاکتور پذیرفتم همه چیز در دوره الکساندر پتروا لاغر، بالا و زیبا بود، و برای تئاتر من بسیار خوب است.

طرفداران یک نامزد هنرمند جولیا پاها را دادند

طرفداران یک نامزد هنرمند جولیا پاها را دادند

عکس: آرشیو شخصی یولیا کوگان

- این جایی است که شما همچنین تمام توهین ها را به یاد می آورید. Cavalier به سمت راست و چپ فیلمبرداری شده است؟

- من یک ویژگی حافظه عالی دارم، تمام اطلاعات غیر ضروری پاک می شود. و این یک دفاع باور نکردنی است. من به یاد داشته باشید، البته، همانطور که گریه کردم، چون من متهم شدم، چون من می ترسم که در اطراف حیاط راه بروم. اما پس از آن پسران همان شگفت انگیز را تحسین کرد. پس خدا با آنهاست! من گمراه نیستم وقتی که من در موسسه تحصیل کردم، طرفداران ظاهر شدند. اما هر کس یک راه روشن را تحسین کرد، حتی دختران از احزاب هنرمندان مناسب و گفتند: من می خواهم به شما کور، قرعه کشی کنم. اما من کارگران واقعی نداشتم و استاد ما، برعکس، فکر کرد که من دوستداران پرندگان غرور داشتم. و به من نقش زنان رفتار آسان و یا "گذشته" را به من داد. لازم نیست که در میان بچه ها انتخاب کنید که من یک ریمل واقعی داشتم، او بلافاصله مرد جوان من شد.

"وقتی که من در تئاتر تحصیل کردم، احتمالا در مورد گروه لنینگراد فکر نکردید؟"

"من در تئاتر" Casmodicale "در روند یادگیری کار می کردم و می خواستم یک بازیگر این تئاتر باشم. اما پس از آن یک نزاع به کارشناسی ارشد اتفاق افتاد - من در "Porgi و Bess" جورج گرشوین، که من رویای آن را نداشتم، نقش نداشتم. و به تدریج من به تئاتر خنک شدم. و با بند ناف، من به طور کامل به طور تصادفی ملاقات کردم. سپس ما به طور فعال با دوست دختر در شرکت نوازندگان و هنرمندان حلق آویز کردیم. Anya از من بزرگتر بود، او به عنوان یک متصدی در "تونل" کار کرد و با ایگور بیوه ملاقات کرد، که در آن زمان در لنینگراد بود. بند ناف هنوز به کسی ناشناخته بود، و من به کنسرت برای شرکت با ایگور و آنه رفتم. به تدریج، گروه شروع به جمع آوری اتاق های خوب کرد و من بیشتر و بیشتر دوست دارم. هنگامی که من ضبط آواز خواندن آهنگ "سال نو" را با آنها ثبت کردم. ضبط شده و فراموش شده و دوست دخترم با بیوه شکست خورد، تیم را ترک کرد و ما با بند ناف از دست دادیم.

به طور دوره ای در مرکز شهر، در باشگاه ها دیدم. "سلام سلام" این همه ارتباطات است سرگئی به من یادآوری کرد زمانی که لازم بود که آواز پشتیبان از آهنگ جدید "تعمیر" را در آلبوم "Aurora" ضبط کرد. بچه ها در حال حاضر ستاره ها بودند، "مدیر" و "Gelendzhik" به طور مداوم در رادیو پیچ خورده بودند. ظاهرا، صدای من را دوست داشتم، و آنها دعوت شدند تا با "Leningrad" در کنسرت مسکو صحبت کنند، هرچند که در آن زمان مجددا برای خواننده نبودند. اما پس از سفر بلافاصله من را به گروه برد، زیرا من کل کنسرت را در پاشنه بردم. به من گفته شد: فقط در آهنگ دوم بیرون بیایید. و من: "چطور است؟ من به مسکو در هواپیما پرواز کردم، شما در بلیط صرف کردید. بنابراین شما باید کامل کار کنید. " به نظر من به نظر نمی رسید که پول دیوانه بود، بنابراین برای شرکت در فقط یک آهنگ - فقط اشتباه است. وقتی به تیم بردم، از آنچه که انجام خواهم داد پرسیدم. و سرگئی پاسخ داد: "بله، آنچه شما می خواهید ..."

- اما در عین حال شما حقوق و دستمزد مناسب را قرار داده اید؟

- من به همان اندازه که تمام افرادی که در آنجا ناپدید شده اند، پرداخت کردم. برای من، این پول و مسئولیت بزرگ بود. به نظر من به نظر می رسید که هر کنسرت باید بالای سر پرش کند. اگر چه آهنگ ها در ابتدا من هیچ. تصور کنید، شما می توانید بسیار سرد بخوانید، اما شما هیچ چیز ندارید ... من فقط نمی توانم برای زیبایی ایستاده باشم، اگرچه اولین بار من انجام دادم.

جولیا کگان:

"من متوجه شدم که" لنینگراد "یک گروه از سرگئی شنوروف است و نمی تواند متفاوت باشد. و من فقط یک برنامه زیبا هستم، اگر چه کاملا معروف شد، "Kogan اذعان کرد

عکس: آرشیو شخصی یولیا کوگان

- چه کسی به شما نام مستعار جولیا پاها داد؟

- طرفداران من دامن کوتاه، شلوارک، پاشنه ها را گذاشتم. و من برخی از پاها، واقعیت دارم.

- بر روی آنها و شوهر خود را آنتون را میخورید؟ و چه اتفاقی افتاد؟

- خب، او قد بلند است، زیبا، من فکر کردم: یک پدر فوق العاده برای فرزند آینده من.

- پس فکر کردم وقتی او را برای اولین بار دیدم؟

- نه در اولین، در سوم. "فوق العاده Genofund"! (می خندد.) اما او به طرز عجیب رفتار کرد. من هدایای را ندیدم، به ندرت نامیده می شود. در تاریخ اول من را به باشگاه دعوت کرد و پرسید: "شاید شما به خودتان برسید؟!" من آمد، رد شد، اما فقط در صورتی که او را به بورچ دعوت کرد. خدا را شکر، دومین بار آنتون مرا برد. اگرچه شوهرش می گوید که در نگاه اول عشق بود. در واقع، یک ماه بعد من می خواستم آن را ترک کنم، حتی دوست دختر نیز این را توصیه کرد. و سپس معلوم شد که آنتون متلاشی شده است، زیرا او در فرآیند طلاق با همسر اول بود. اما من این را نمی دانستم و دیگر Cavaller را آغاز کردم. آنتون یک دسته از او را دید و بلافاصله "آرام". او شروع به رفتار به عنوان یک فرد عادی کرد: حتی به وایربرگ برای پیاده روی عاشقانه به ارمغان آورد. و سپس با پدر و مادر خود را معرفی شده با یک دختر کوچک.

- والدین در دانستن این بود که جولیا در حال حاضر در لنینگراد و مات می خواند؟

- پاپ کاملا به هر حال بود، و مادر من نگران بود، نمی دانست که من خودم را تصور می کنم. اما پس از آن به آرامی Exhaled. من به خانواده منتقل شدم

- و شوهر حسود است؟ مردان به طور مداوم به شما نگاه می کنند!

- بنابراین همان تئاتر. و آنها فقط در طول کنسرت غرق شدند. این مثل یک بازی است. و او از من حسود نیست، که خوب است. اگر آنتون شروع به کار کند، سبک ارتباطی من با بسیاری از شوک ها دشوار خواهد بود. اما شوهر همه چیز را درک می کند.

- پیشنهاد Anton Romantically انجام داد؟

- فقط پرسید: "آیا بیرون می روید؟" من جواب دادم: "البته من بیرون خواهم آمد." به نحوی به دست آورد. این در بور بود، در آپارتمان جدید من، در میان شکست و تعمیرات، که آنتون به طور فعال به من کمک کرد. عروسی متوسط ​​بود، زیرا جشن های سرسبز را دوست ندارم و دوست ندارم پول را به باد بپردازم. این استخر من است همه چیز بسیار آرام بود - یک مرد سی سی است. مردم آمدند، کمی لرزید، رقصیدند، تبریک گفتند و رفتند. ما در پوشکین امضا کردیم شوهر من عکاس است، بنابراین ما حتی یک عکاس و عکس شلیک نکردیم. لباس دوختن در همان لباس پوشیدنی که لباس های منظره ای را می پوشاند. بله، به طور کلی، من یک زندگی متوسط ​​دارم.

پس از عروسی، ما به ایتالیا رفتیم. شوهرم باید درباره این موضوع در مورد من احمق باشد: "من عاشقانه هستم، ما بیش از فیلم ها گریه می کنیم. و شما سعی می کنید به یک تور خرید تبدیل شوید، پنجاه و سه کیلوگرم چیزهایی که به عقب بازگشته اند، و همچنین چمدان شکسته! " در واقع، من آرام به لباس ها هستم. و در زندگی ما معمولا معمولا لباس می کنیم. لباس های عصر و sequins - فقط در مرحله. در سفر، ما به طور کامل از زیبایی ایتالیا لذت بردیم. در فلورانس، من بالاترین کلیسا صعود کردم، همه ما به جایی رفتیم، شب را در هتل کوچک گذراندم.

در حال حاضر شوهر آنتون همچنین مدیر یولیا شد. و رپرتوار او خیلی تغییر کرده است

در حال حاضر شوهر آنتون همچنین مدیر یولیا شد. و رپرتوار او خیلی تغییر کرده است

عکس: آرشیو شخصی یولیا کوگان

آنتون بلافاصله یک کودک را می خواست. و من ترسیدم: چگونه کودک و کار را ترکیب کنید؟! در اوج محبوبیت ترسناک است که جایی را ترک کنید. اما به تدریج رسیده ام. او احساس کرد که در "لنینگراد" بالای سر پرش نیست. خوب، بیایید یک زن و شوهر از آهنگ ها بخوابیم. همان تور، همان کنسرت خواهد بود. همه چیز قبلا توانسته است. و من فکر کردم: در حال حاضر برای متوقف کردن مکث، تولد. و سپس چیز دیگری و روشن خواهد بود.

- طناب بر روی حاملگی شما چگونه واکنش نشان داد؟

- گفت: "شما در حال حاضر زمان." اگر چه به وضوح آن را انتظار نداشت. اما تا زمانی که ماه هشتم در مرحله پرید، چون سرگئی اعتراف کرد: "من هیچ چیز را بدون تو ندارم." و در سفرهای طولانی، ما به تور رفتیم. معده برای مدت طولانی کوچک بود و پس از آن هر کسی خجالت نمی کرد. و من همه شبیه بز هستم، بچه ها فکر می کردند - من در یک کنسرت درست می کنم. اما در نهایت، من حتی لیزا را به مدت دو هفته تحمل کردم. و سه ماه پس از تولد، آنها دوباره کار کردند. من خیلی از رکود بودم. شش ماه اول با کودک سخت است، او چیزی را درک نمی کند، او فقط خواب دارد. اگر شما یک برنامه سفر دشوار داشته باشید، آن را تایپ کنید. ده تا پانزده کنسرت در هر ماه در شهرهای مختلف. شما یک کنسرت می دهید - و به سه روز بروید ... اما من هنوز آن را دوست داشتم تا زمان. هنگامی که ریتم را وارد می کنید، در خانه نشسته نیست.

- چرا شما گروه را ترک کردید؟

"از آنجا که من از آهنگ های مادر من خسته شده ام، زیرا شش ماه پس از زایمان، من با یک تیم در سراسر کشور آویزان شدم و کودک در خانه بود. من به دلیل این واقعیت که دخترم را صرف کردم، توسط وجدان عذاب شدم. و من می خواستم بیشتر توسعه یابد. به نوعی به سرگئی صحبت می کنم: اجازه دهید کنسرت های خود را ایجاد کنم؟ اما او نمی خواست، به سختی توانست شکست بخورد. موسیقیدانان "لنینگراد" به من نگفتند، یک تیم جداگانه جمع آوری کردند. او آهنگ ها را آموخت تلاش کرد. و متوجه شدم که این نبود. در لنینگراد من، همانطور که بود، من بازی کردم: من آهنگ های Materia را می خوانم. و اگر من شروع به انجام این کار خود و به طور جدی، من خودم را به یک ننگ، که علاوه بر این، من نمی توانم. و من واقعا متوجه شدم که من بلافاصله موضوع را قطع کردم، و همه چیز به هیچ. و سروگا در اصل و خوشحالی ممکن بود، آرام شد. به دلایلی، بقیه فکر کردند که من رشته ای بودم، اما این نبود. حالا من SOLOLY را صرف می کنم، و یک آهنگ مات در مجاورت وجود ندارد. بنابراین، من ثابت می کنم که من می توانم خیلی بیشتر از تماس با بیننده برای فریب دادن.

"من می دانم که سرگئی اجازه نمی دهد شما را به صحبت در هر نقطه." فقط با "Leningrad". که مانع شد؟

- آره. او، البته، بسیاری از آهنگ ها را برای من نوشت. اما من متوجه شدم که "لنینگراد" یک گروه از سرگئی شنوروف است و نمی تواند متفاوت باشد. و من فقط یک برنامه زیبا هستم، اگرچه کاملا معروف شد. در کنسرت، عموم مردم دهان و دندان: "جولیا جولیا!" احتمالا جاه طلبی های من را آشتی داد. من همیشه آسان نیستم که با این واقعیت که من اولین ویولون نیستم و دوم نیستم. من فقط نمی خواستم فقط آواز بخوانم بنابراین، خروج من در "لنینگراد" بیشتر شد. فرض کنید، در کنسرت بیست و پنج آهنگ، من هشت انفرادی آواز می خوانم. این برای گروه بسیار زیاد است، اما برای من کمی وجود دارد. و هنگامی که Serega من را مجبور به آواز جاز در تیم دیگری و کنسرت های شخصی، بسیار سخت شد.

با دختر خواننده لیزا تلاش می کند تا زمان زیادی را صرف کند، حتی او را به کنسرت می برد

با دختر خواننده لیزا تلاش می کند تا زمان زیادی را صرف کند، حتی او را به کنسرت می برد

عکس: آرشیو شخصی یولیا کوگان

- چرا چیزی ممنوع کرد؟ آیا او چنین صاحب است؟

- بله، اما او آن را پنهان نمی کند. او در آن زمان در سینما فیلمبرداری شد، انتقال را رهبری کرد. و اگر من یک دسته از پروژه های دیگر را به صورت موازی داشته باشم، من به اندازه کافی و هشت آهنگ دارم. افسوس - این اتفاق افتاد شش ماه پس از خروج فرمان، پیشنهاد این بود که تبدیل به برنامه پیشرو "من درست است!". از فقدان چیزی جدید من موافقت کردم. و این آغاز پایان رابطه ما با بند ناف بود. او علیه تلویزیون بود، من شورش کردم. اما من فکر نکردم که سرگئی من را آتش بزند. و او به من زنگ زد و گفت: "شما دیگر کار نمی کنید."

- و چطور احساس کردید؟

- این تسکین بود. از آنجا که لازم نیست که تصمیمی بگیرم که من خیلی طول بکشد. من یک مرد متعهد هستم و هرگز لنینگراد را ترک نکردم. من همه چیز را تحمل می کنم، با مبارزه درونی من روبرو شدم. بنابراین سرگئی به من کمک زیادی کرد.

- اما احتمالا، "Leningrad" هنوز متاسفم؟ مولفه های مالی به وضوح بهتر بود ...

- نه، متاسفم من هرگز از گذشته از گذشته گذشته ندیده ام. با خوشحالی برنامه تلویزیونی را رهبری کردم. و هر یک از چهار بازیگر که در این پروژه شرکت کردند، تقاضا داشتند. من تیم های زنان را دوست ندارم، اما ما به عنوان یک استثناء معلوم شد. ما مثل یک دایره نجات از یکدیگر بودیم: آنها سعی کردند شانه را جایگزین کنند.

- اما محبوبیت سابق، اعتراف، گم شد؟

- من در لنینگراد احساس نمی کردم. در کنسرت ها - این همه تئاتر است. تا زمانی که یک فرد در خیابان به رسمیت شناخته نشود، او یک ستاره نیست، بلکه "به طور گسترده ای در محافل باریک شناخته شده است".

- در حال حاضر چه اتفاقی می افتد؟

- دختر من سه سال است. نه چندان دور، اولین آلبوم انفرادی من "آتش بابا" بیرون آمد. من گروه خودم را دارم که به من کمک کرد تا یک درامر سابق "لنینگراد" دنیس را جمع آوری کنم. من آهنگ های کاملا متفاوت را می خوانم، مثل یک طناب نیستم. ما فعالیت های کنسرت فعال داریم طرفداران به نظر می رسد - من، و نه گروه لنینگراد. دختر در حال حاضر آهنگ های من را می خواند و به کنسرت می رود. و من از رپرتوار جدید خود شرمنده نیستم. شوهر من آنتون مدیر ما شد، او دستیار اصلی من و طرفدار آنچه که من انجام می دهم. حالا من به تورها نمی روم و زمان زیادی را با لیزا صرف می کنم. من کنسرت ها را در اطراف شهرها به ارمغان می آورم. اما جغرافیا ما گسترده است - از Krasnoyarsk به Sochi. خوب است که بسیاری از بینندگان منتظر من هستند و در مورد آن آنلاین می نویسند. برای سه سال ناتمام، ما ده کلیپ را شلیک کردیم، آنها همچنین آنتون و اپراتور الکسی طالبوف را ساختیم. ما یک تومان خلاقانه عالی داریم بله، "لنینگراد" به من داد. اما من خوشحالم که تصمیم گرفتم بروم. تمام زندگی ما جنبش است، و این احمقانه به گذشته می شود.

ادامه مطلب