Victoria Polorank: "پس از طلاق با Maxim Drozd، من دو سال به دروازه فرو ریختم."

Anonim

ویکتوریا Polorank تلاش زندگی خود را می نامد: او دوست دارد به غلبه بر آزمون گام به گام. بلافاصله او مسکو را فتح کرد، زیرا بلافاصله او نقش های روشن گرفت. اما اکنون بازیگر دارای بسیاری از طرفداران است. ایجاد شده توسط آن تصویر Frida Kalo در سری های حساس "تروتسکی" - صد درصد ضربه. شاید همه چیز این است که بین آن و هنرمند مکزیک بسیار رایج است: خلق و خوی سوزان، نگرش صادقانه به عشق، فداکاری. و درست مثل او، ویکتوریا در لحظات اشتیاق روحانی، تسلیم شدن در نقاشی است. ستاره در مورد این موضوع در ماه فوریه مجله اتمسفر گفت.

- ویکتوریا، شما یک داستان سنتی مستقیم از یک دختر از شهر استان استان استان، که برای تسخیر سرمایه آمد ...

- من تصمیم گرفتم بلافاصله در این مرحله. من در منطقه امور متولد شدم، در شرق دور، خانواده ما در بما، جایی که پاپا نصب شده پل ها را ساخت، و مادر به عنوان مربی در مهد کودک کار می کرد. بعدها، همراه با خواهر کوچکتر من، Olesy، به Ulyanovsk نقل مکان کرد، جایی که، در واقع، اکثریت دوران کودکی و جوانان ما گذشت. همانطور که می فهمید، خانواده دور از خلاق بودند، اما من توسط فعالیت منتشر شد، به دایره تئاتر رفتم و در تمامی تولیدات مدرسه شرکت کردم.

- به این ترتیب، در حال حاضر کاملا آزاد شده است؟

- نه خیلی! من یک دختر بسته بود، دختر درونی با تعداد زیادی از مجتمع ها بودم. پسران به من توجه نکردند، آنها حتی Rudna نامیده اند، و من خودم را به زشت احساس کردم. شاید در این رابطه، او با پایداری مورد مطالعه قرار گرفت که بعدا موفق به اعمال در بزرگسالی شد: خود را از ملودی ها بر روی آلات موسیقی برداشت، به خوبی رقصید، اسب، ورزش، ورزش بود. علاوه بر این، او علاقه مند به اورنیتولوژی بود، به مدت دو هفته به جنگل رفت و در سکوت، مشاهدات خود را ثبت کرد، پرندگان را در شبکه گرفت، کلتزوالا، اجازه دهید این اطلاعات را به مسکو فرستاد و این اطلاعات را به مسکو فرستاد مرکز عشق من برای پرندگان متعصب بود. من نمی دانم چگونه مادر رنج می برد، اما در خانه ما از کبوتر، روچی، ستاره ها، قناری، ... فریاد ابدی آنها به باغ بهشت ​​به یاد نمی آورد. همچنین در دستیابی به روح هماهنگی به من نقاشی کرد. اگر خیلی بد شد، من می خواستم احساسات خاصی را بیان کنم، فقط برای رسیدن به مداد در آلبوم نشستم. و هنگامی که من از مدرسه به مسابقات خوانندگان فرستاده شدم، من با دشواری بسیار دشوار بود. من به معنای واقعی کلمه خودم عبور کردم از ولتاژ عصبی من قبل و بعد از آن تکان دادم. اگرچه من معمولا اشعار شاعران مورد علاقه خود را بخوانم - Lermontov، Evtushenko.

Victoria Polorank:

بازی Frido Kalo در سریال تلویزیونی "تروتسکی"، ویکتوریا یک شباهت قابل توجهی با قهرمان خود پیدا کرد

و در واقع، تمام راه من در حرفه هنوز هم - این یک پوست جامد از موانع، یک چالش خاص خود است. من قطعا از دسته خوش شانس نیستم، که همه چیز آسان است. مامان، به منظور کمک، به من چهارده سال به مدلهای مدرسه به من داد تا بتوانم خودم را به نحوی یاد بگیرم، آن را به صورت ظریف حرکت می دهم. در آنجا من واقعا خاک زیر پای من به دست آوردم، اعتماد به نفس داخلی وجود داشت. من حتی یک پیشنهاد برای کار در مسکو از مجله معروف "Burda Moden"، اما او را رد کرد، اما من فکر کردم که من مجبور شدم آموزش عالی داشته باشم. بله، با افکار عمومی اشتباه بود، اما من هرگز بر آن تمرکز نکردم.

- در میان همسالان شما عمارت را نگه دارید؟

- من خودم بودم اما هیچ کس من را مجازات نکرد، زیرا، علیرغم شکنندگی خارجی، من به طور کامل جنگیدم و از همه "تحقیر و متهم" دفاع کرد. من جنگنده جرم را برای عدالت شنیدم و شهرت "ون دمما دختر" را به دست آوردم. (لبخند می زند.)

- اما در عین حال، آیا شما یک کودک مطیع بودید؟

- به طور نسبی. مامان الهام بخش بود که رابطه نزدیک با یک مرد تنها پس از هجده سال مجاز است. هنگامی که در نوجوانی، من شروع به غلبه بر افزایش جنسیت (به خصوص با توجه به ریشه های کولی به روستا با خون مولداویان و اوکراین)، من این انرژی غول پیکر را در زمستان در ورزشگاه گرفتم، جایی که من یک هالز سنگین را بالا بردم و در تابستان من به جنگل رفتم، جایی که کتاب ها و دو هفته گرسنه را خوانده ام.

- و در نوزده سال گذشته ازدواج کرده ام ...

"بله، و به لطف این ازدواج، من یک دختر والری داشتم." شوهر سابق هنوز از روز عروسی ما از اولیانوفسک به من می فرستد، اما متأسفانه، به طور فعال در زندگی یک کودک پانزده ساله شرکت نمی کند. امروز من درک می کنم که من ازدواج کرده ام. واقعیت این است که در اتحاد جماهیر شوروی، کلیشه ای زندگی بود: در بیست سال، یک دختر عادی باید یک خانواده، یک کودک، موسسه داشته باشد، و من به یک روند کلی رسیدم.

اگر ما در مورد زندگی شخصی صحبت کنیم، به طور کلی من دو ازدواج رسمی و دو غیرنظامی داشتم و همیشه از دست دادم. علاوه بر این، من هرگز به کسی رفتم - به طور مداوم از کسی، به عنوان دیگر نمی تواند آنجا باشد. افسوس، یک مدل ارتباطی یک مرد و یک زن در خانواده من دور از ایده آل بود، که کمی به توسعه خیرخواهانه اتحادیه های من کمک کرد. اما من، خدا را شکر، من آموختم که هیچ کس را در این مورد سرزنش نکنم، نتیجه گیری از اشتباهات و تجزیه و تحلیل من را به دست می آورم، زیرا یک درس با یک فرد یا فرد دیگر، سرنوشت من را گرفت. من از مردانم سپاسگزارم و سعی می کنم با آنها با آنها باقی بمانم. و شما می دانید، داشتن یک ویژگی شاد: ترک رابطه، هرگز از حلقه خود را در زیر نیست. برعکس، تا زمانی که احساسات قبلی به طور کامل از خود خارج شوند، من اجازه نمی دهم که جدید.

Victoria Polorank:

یک بازیگر در یک فیلم تلویزیونی جدید "ناوگان" Ivan Okhlobystin شد

- به نوعی شما رویکرد بسیار جدی هستید ...

- هنگامی که یک مرد فریاد می زند، او می تواند به شصت سال با نتایج افسرده نزدیک شود. امیدوارم که زمان "مجموعه ای از سنگ ها" تنها و ناامید نخواهد شد.

- شما بسیار قابل اعتماد بازی خانم های کسل کننده - و در همه در همان زمان یک شکارچی نیست؟

- در هیچ موردی من هرگز از عشق غیرقانونی رنج نمی برم، علاقه ای به غیرقابل دسترس نبودم، بتها را ندیده بودم و ابتکارات را نشان ندادم. من مطمئن هستم که یک مرد نمی تواند شکار شود

- شوهر سابق ماکسیم DROZD عشق در نگاه اول است؟

- من با تظاهرات خودبخودی مشابه آشنا نیستم. ماکسیم اولین بار در سایت سری "بهشت لعنتی" دیدم - او با من همراه با Evelina Bledans گذشت، و این است. ما صحنه های مشترک نداریم، و من نقش اپیزودیک را در آنجا بازی کردم. اما پس از پنج سال، در پروژه "راز گارد"، جایی که ما عاشقان بازی کردیم، جرقه در حال حاضر کاهش یافته است. وقتی که من در یک رابطه جدی هستم، شریک را در سایت متصل نمی کنم، زیرا آن را مملو است. اما در آن زمان ما هر دو آزاد بودیم و اجازه دادیم که این اشتیاق داشته باشیم. من از انرژی فوق العاده ای از حداکثر، نگرانی او در مورد من، در مورد فرزندم قدردانی کردم، نگرش لمس نسبت به حیوانات ... Maxim بسیار پایدار بود: تقریبا بلافاصله ما شروع به دیدار کردیم، پس از سه ماه، پس از هشت نفر ازدواج کردیم . و سه هفته پس از این رویداد، من باردار شدم، و پس از نه ماه سوفی متولد شد، که در حال حاضر هفت ساله است. در مجموع، پنج سال ما با ماکسیم بودیم.

- DROZD اغلب قهرمانان عاشقان را بازی می کند. به من بگویید چقدر در زندگی آن را با تصویر صفحه نمایش خود منطبق است؟

- Maxim طبیعت نسبتا پیچیده است، که اغلب در مورد و بدون آن منعکس می شود. (لبخند می زند.) اما من نیز بی عیب و نقص نیستم و در دوره این ازدواج هنوز در اعتماد نادرست باقی مانده است که احترام به مردان نیاز به سزاوار دارد. به این معناست که من برخی از معجزات را که از خودم محاصره شده اند انتظار نداشتم. پس از طلاق ما، دو سال به پیروزی رسیدم، تلاش کردم به یک سوال برای خودم پاسخ دهم، به همین دلیل رابطه به طور مداوم به من متصل است.

Victoria Polorank:

این بازیگر بخشی از تصویر Frida Calo "Viva La Viba" نوشت

عکس: بایگانی شخصی ویکتوریا پلی ...

- چه نوع مردی نیاز دارید؟

"کسی که می تواند از لحاظ خلق و خوی متفاوت باشد، من خودم خواهم بود، بدون تلاش برای انطباق با آن ها یا سایر هذیان. به نظر من این کار بر روی خود نقش مثبت خود را ایفا کرد و امروز من کاملا عاشق زندگی ام هستم. برای این شرایط به مدت بسیار طولانی رفت. همچنین به این نکته اشاره کرده است که من هرگز دنیای خوشحالم را با یک مرد بتنی متصل نکرده ام. من به همه چیز باز می شود که به اندازه کافی به زندگی روزمره اقتباس شده است: من می دانم چگونه می توانم طیف وسیعی از امور به طور سنتی مردانه و زنان، مانند پخت و پز و شستن ظروف را انجام دهم، حتی شادی را نیز تحویل می دهم - این شبیه به مدیتیشن است.

- این است، امروز شما زندگی خود را سازماندهی کنید؟

- چرا فکر کردی؟ (لبخند می زند) برای یک ساعت و نیم در کنار من، مردی که در حال حاضر من خوب است. او هیچ ارتباطی با سینما ندارد، اما شخص فوق العاده خلاقانه، چند منظوره، کاریزماتیک است. یکی از پروژه های اخیر او پارک مشهور "خیریه" است. این مرد من از این واقعیت سپاسگزارم که اول از همه، به من آزادی می دهد، و در مرحله دوم، این فرصتی را به او نمی دهد. من می بینم که چگونه او از شرایط دشوار بیرون می آید، و او بسیار یاد می گیرد. تحت نفوذ او، من اعتماد به نفس را به دست آوردم و نگرش نسبت به خودم را تغییر دادم. حتی در سبک ها. اگر زودتر، به عنوان مثال، داشتن یک کوه مراقبت، من نیازهای من را برای جایگاه دوم نقل مکان کردم، امروز من چیزی را که واقعا میخواهم رد نمی کنم.

- چه جوری آشنا شدید؟

- او مرا در سریال تلویزیونی "Londongrad" دید و می خواست ملاقات کند. از آنجا که من در همه حزب نیستم، او یک راه طولانی برای هدف قرار داد. من با یک درام تمام آمد: من برای اولین بار دوستم را متقاعد کردم که توسط ویکتور گینزبورگ هدایت می شود، من را به نمونه دعوت کرد، و زمانی که او قطعا از چنین ترفندهای خودداری کرد، از او خواسته بود تا روز تولد را به من دعوت کند. ویکتور بر روی سیستم آمریکایی کار می کند: این شام راضی است و هنرمندان را تماشا می کند، به طوری که صحبت می کنند، "در زیستگاه طبیعی". این دعوت به نظر من تا حدودی عجیب بود، اما زمانی که من همه چیز را "بله" آمده بود به آن هفته آمدیم. (لبخند می زند.) یک مرد خوشگل به من کمک کرد تا کت را برداشته، و پس از آن شب، تقریبا دو ماه، من سعی کردم تا من را در تاریخ قرار دهم. به نام - من گوشی را نگرفتم، سپس نوشت. هنگامی که او حدس زد به من با بچه ها در دلفیناریوم تماس گرفت - و سپس در نهایت به نقطه!

ویکتوریا منافع کمی دارد: از موتورسیکلت به نقاشی

ویکتوریا منافع کمی دارد: از موتورسیکلت به نقاشی

عکس: بایگانی شخصی ویکتوریا پلی ...

- من تعجب می کنم که چقدر به دوستان نیاز دارید؟

- از این دوست دخترانی که من دارم قدردانی می کنم. هر روز به ساعت تلفن خوش آمدید - من نمی توانم آن را تحمل کنم. برای گفتگو، من به چشم فرد برعکس نیاز دارم. اما ما هر شش ماه را ملاقات می کنیم و نمی توانیم صحبت کنیم. ما بخشی از اعتماد به نفس می کنیم که بسیاری از چیزها وقت نداشتند تا یکدیگر را بگویند.

- شما یک دختر روشن، سکسی و به وضوح به بدن بدن پایبند هستید، یک بار غذای گوشت را رها کنید، غذای سالم را دنبال کنید و ورزشگاه را راه نزنید ...

- برای حفظ خود در فرم خوب. من تنها یک بار اخراج شدم، زمانی که فارغ التحصیل دانشگاه به تئاتر آمد، تولستوی و داستایوفسکی را پوشانده بود، و من پیشنهاد دادم که یک کرم گلدان بازی کنم. به طور طبیعی، از ناامیدی، مناقشه داخلی "استخدام" غم و اندوه او و بسیار بهبود یافته است. پس از آمدن به خود و بازگشت پارامترهای سابق، من به خودم یک کلمه داد که من آنها را نجات دادم.

- به هر حال، در مورد موسسه. در ابتدا، شما اسناد را به دانشگاه محلی در دانشکده فرهنگ و هنر ثبت کرده اید، دو سال در تئاتر دراماتیک اولیانوفسک بازی کرده اید و تنها پس از آن به مسکو رفتید ... چرا این مسیر طولانی را انتخاب کردید؟

- هاروت، احتمالا کافی نیست من دوستی نداشتم، هیچ حمایتی نداشتم. من گزارش می دهم که تا حدودی مسیر هدف را پیچیده کرده است، اما من مسکو را ثابت کردم. در ابتدا، هفده دیگر، اینجا آمد و تمام تابستان به عنوان یک پیشخدمت کار کرد. سپس او به عنوان مربی تناسب اندام کار کرد. و در نتیجه، باقی مانده بود، زیرا در روستای بومی خود نوروسکا قبلا صادقانه بود. مهم است که من پیش بروم، صعود از همه چیز بالاتر، آینده را ببینید، و نه بر روی سر خود را در سقف استراحت. این ایده که در طول یک ماه باید در همان زمان به همان محل می آید و کاری روال، خسته کننده، در اشتیاق و درایو شما دیوانه می شود. من نیاز به رشد و توسعه دارم.

Victoria Polorank:

ویکتوریا اذعان می کند: "من منافع دخترانم را به اشتراک می گذارم، و لذت بردن از وقت صرف وقت با آنها

عکس: بایگانی شخصی ویکتوریا پلی ...

- در مسکو، شما موفق به ایستادگی کردن: شما توسط سریال تلویزیونی "سی ساله"، "اتصالات خطرناک"، "فیزیک یا شیمی" به یاد می آورید، در حال حاضر "تروتسکی" بیرون آمد ...

- این شهر من را پذیرفت، من ریتم او را دوست دارم. اما در حال حاضر، برای چهارده سال، من هنوز فضای زندگی خودم را به دست نیاورده ام. ما با دو دختر، بریتانیا Kotom Baxom و یک سگ از YUI، انتخاب شده توسط Mongrel، حذف آپارتمان. صادقانه، دشوار است که یک نانومتر خانوادگی باشد و چیزی را در سهم اولیه به املاک و مستغلات قرار دهید. به همین دلیل، من در تئاتر خدمت نمی کنم: من نمی توانم "از هنر من لذت ببرم، شما باید پول خود را کسب کنید و سپس آنها را به طور صالق آنها را برای همه نیازها به اندازه کافی توزیع کنید. بچه ها باید نیاز ندارند و هنگامی که من آنچه را که نامیده می شود، دارایی ذخیره سازی، من با آواز معلم، به منظور ادامه بیشتر تمایل من به شرکت در موسیقی. من معتقدم که این اتفاق خواهد افتاد.

خط پایین این است که گاهی اوقات معجزات رخ می دهد و پروژه ها می آیند. این همان چیزی است که با Frieda Calo بیرون آمد. من به نمونه ها آمده ام - و من برای این نقش تایید شده بودم. نوع جنوب من در اینجا بازی نکردم نه آخرین نقش، و این خوب است، زیرا برای اثبات چیزی، نامزدی خود را به تولید کنندگان و مدیران من نمی دانم. و بیشتر من به سرنوشت هنرمند بزرگ فرو ریختم، بیشتر من متوجه شدم که من مجبور نیستم بگویم، آنچه که نامیده می شود، "کشیدن" نقش خود را - او به من ساخته شده است، من بسیاری از آنها را پیدا کردم بسیاری از ایالات متحده بین ما، و نه تنها در شخصیت و نگرش مبهم به جهان. نگاهی به کرونیکل، جلسه عکس آزاد با شوهرش، دیگو رود، من متوجه شدم که احساس او در کنار انسان او شبیه به من است. به گفته پرسنل، می توان دید که چگونه باید محافظت شود. این شانس نبود که جوجه و فیلش نامیده شود. فریدا خیلی منحصر به فرد بود ... در حافظه مکزیک، من از تلفن همراه با تصویر نمادین خود را "زندگی دیوانه زندگی" به خانه آوردم. این شعار من است، به هر حال.

- و روابط شما با کنستانتین Khabensky چگونه بود، درخشان بازی شیر تروتسکی؟

- Kostya - یک شریک خیره کننده در سایت! او حس فوق العاده ای از طنز دارد و در کار او نور است. زخمی شده توسط همه Regalia، حرفه ای واقعی و اجازه نمی دهد خود را به مذاکره آنچه که او انجام می دهد. او فوق العاده مسئول است! شما می دانید، در مورد این پروژه می توانم بی نهایت بگویم. اما من هنوز به زودی سری های "دختران تسلیم نمی شوند" - این یک داستان مدرن است، جایی که ما همسران را با Cyril Safonov بازی می کنیم. و من خوشحالم که من نقش خاصی را به دست نمی آورم.

Victoria Polorank:

بازیگر می گوید: "من دوست دارم ماجراهای مختلفی را اختراع کنم."

عکس: بایگانی شخصی ویکتوریا پلی ...

- دختران گرایش های بشردوستانه بودند؟

- تا حدودی والریا ژیمناستیک را گرفت و به موسیقی تبدیل شد - گیتار را با یک معلم با یک ساعت پخش کرد. و این به اندازه کافی برای او نیست: او از من می خواهد آن را در دوره های درام ها ثبت کند، و در آینده قصد دارد به استاد و ویولن بپردازد. و این همه در برابر پس زمینه این واقعیت است که در یک زمان LERA به طور قطعی از مدرسه موسیقی رد کرد - و در حال حاضر مراحل غول پیکر از دست رفته است. در حال حاضر او همچنین در گروه راک بازی می کند. شخصیت در من است: در حالی که من چیزی نمی خواهم خودم، من نمی توانم من را متقاعد کنم. اما موسیقی سرگرمی اوست. این سال، دختر به مدرسه طراحی بریتانیا رفت و در آینده خود را یک کارتون انیمیشن هنری می بیند. والریا خیره کننده، غیر منتظره است، مو در یک هفته می تواند از صورتی به نارنجی، و سپس در بنفش، دوباره رنگ آمیزی ... و ما با آن را در اوقات فراغت خود را با هم به رسمیت شناختن. شخصا، من در حال حاضر در حال یادگیری با نفت هستم. به طور کلی، اگر ما تا به حال یک خانه کشور به نظر می رسد، قطعا یک کارگاه هنری در آن خواهد بود - با Cuccons، Brushes و رنگ. (لبخند می زند.)

گاهی اوقات جوانتر به Etudes ما متصل می شود. ما یک خاص داریم: این سال من وارد مدرسه موسیقی شوبرت شدم، و او به معلمان خود انتخاب شد که در جستجوی کودکان با استعداد به مهد کودک رفتند. در حال حاضر سوفی درگیر در آواز، رقص و بازی است. او پیانو را انتخاب کرد در نهایت، ما این ابزار را در آپارتمان داریم، و یاد گرفتم که "ماه سوناتو" را با دخترم بازی کنم! اما علاوه بر این، سوفی فوق العاده پلاستیکی است - او علاقه مند به ژیمناستیک است، و در حال حاضر به شنا همزمان می رود.

من منافع دخترانم را به اشتراک می گذارم، و لذت بردن از زمان صرف وقت با آنها. این تابستان، ما به پراگ رفتیم، جایی که آنها در قایقرانی در VLTAV ذوب شدند، پانزده آستانه منتقل شد، تبدیل شد، در چادرها خوابید ... این یک تجربه فوق العاده بود! من دوست دارم انواع ماجراهای مختلف را اختراع کنم. من با تلاش زندگی خود تماس می گیرم: من کنجکاو هستم گام به گام تست را منتقل کنم. و خطر به آدرنالین می دهد. بنابراین، اخیرا، من هرگز ماشین را ندیدم، من یک موتور سیکلت نشستم و از لذت دیوانه جان سالم به در بردم. من امیدوارم یک روز من بتوانم ریدر Lychy را بازی کنم. (لبخند می زند.)

ادامه مطلب