الکساندر آستانه: "پدر من سخت اما منصفانه"

Anonim

- الکساندر، شما به وضوح از کسانی نیست که برای مدت طولانی رنج می برند، که با شما، همه چیز در ابتدا روشن بود: در Orenburg، جایی که آنها متولد شده اند، آنها گیتار را تسلط یافتند، کلید ...

- اولین ابزار من Bayan بود. واقعیت این است که جمع آوری های روسیه و عامیانه اغلب در خانواده من اتفاق افتاد و از دوران کودکی آنها به من الهام بخش بودند: در اینجا شما در یک دایره با آکاردئون نشسته اید، همه بستگان خوشحال خواهند شد! با این حال، من خودم با این ایده خوشحال نبود، اما من به مدرسه موسیقی رفتم. و من حتی آن را دوست داشتم - ابزار کاملا چند منظوره است. اما پس از آن عشق نوجوان رفت و بنیان در حیاط استقبال نبود، دختران را دوست نداشت، بنابراین من مدرسه موسیقی را ترک کردم و خودم گیتار را گرفتم. و به سرعت او، به هر حال، تسلط. مانند کلیدها خوشبختانه شایعه من طبیعی است. یادداشت ها، فواصل دقیقا می شنوند، بنابراین Solfeggio به من بسیار آسان داده شد. بنابراین من این دامنه را انتخاب نکردم. علاوه بر این، این نوازنده بود که تبدیل به تبدیل شدن به آن شد. من به طور مداوم الهام بخش بودم که در مسکو دشوار است که از بین برود، شما نیاز به یک بطری، پول زیادی دارید، و حتی اگر من سعی می کنم آن را خشک کنم، بعید است که چیزی اتفاق بیفتد.

- شما این نظریه را رد کرده اید. و شما نه تنها موسیقی را برای آهنگ ها، بلکه متون نیز بنویسید. چگونه اوایل اشعار؟

- این یک شور و شوق نوجوان بود، به طور طبیعی، دوباره با عشق اول همراه بود. و اولین آزمایش های موسیقی به این واقعیت رسیده است که من شروع به نوشتن متون کردم. در کلاس های مدرسه ارشد، گروه من را سازماندهی کردم و ما انجام دادیم.

- شما نمی خواهید در Orenburg بمانید؟

"من تصور کردم به رفتن به پایتخت، اما فقط در مورد، برای آرامش والدین، فارغ التحصیل از یک کالج اقتصادی محلی. پس از دریافت دیپلم، آن را به مادرش با پدر داد و رفت تا آنچه را که همیشه می خواست انجام دهد. موسیقی، البته.

- و در اینجا من بسیار مشغول "کارخانه ستاره" بود، که به شما یک فرصت مشابه ...

- من به لطف گروه من به نمایش گذاشتم. با توجه به تعدادی از شرایط، ما خود را در مسکو، در همان جشنواره، که در آن من توسط تولید کننده Igor Matvienko متوجه شدم، متوجه شدیم. او از سازمان دهندگان خواسته است تا با او تماس بگیریم. من تماس گرفتم، به او در مورد تون استودیو در Mosfilm آمد، یک زن و شوهر از آهنگ ها را خواندیم، ما صحبت کردیم، و آن را در سال 1999 بود. و در سال 2002 من در حال حاضر در اولین "کارخانه ستاره" شرکت کردم.

- سپس گروه "ریشه ها" شکل گرفت، که فورا جرم طرفداران را احاطه کرده بود ... در حال حاضر در اطراف شما بسیار کم است. آیا غمگین نیست؟

- اصلا. با عرض پوزش در زمانی که ما بر روی قطعات طرفداران پرورش دادیم، می خواهم در مورد جوانان خروجی غمگین باشم. من می دانم که بسیاری از مردم نمی خواهند به جوانان خداحافظی کنند، می ترسند، اما این خیلی اشتباه است ... شما فقط باید بتوانید سن را با عزت و همه چیزهایی که شما را ترک می کند، به آرامی اجازه دهید یک دانه جدید. و من، به هر حال، اعتقاد ندارم که برخی از چیزهای مهم از دست داده اند. فقط زندگی من به کیفیت دیگری می رود. طرفداران ما رشد کرده اند، شوهران را به دست آورده اند، کودکان را به دنیا آورده اند. و من بالغ شدم، من قبلا سی و یکم را داشتم. بنابراین همه ما به یک دور جدید رفتیم.

الکساندر آستانه:

لحظه ای کار فیلمبرداری فیلم "در حالی که هنوز زنده است"، جایی که بازیگر تقریبا خود را بازی کرد - موسیقیدان. او نویسنده آهنگ ها به روبان است. عکس: kinopoisk.ru.

- در یکی از مصاحبه ها، همکار شما پاشا Artemyev به طور واضح آن را روشن کرد که گروه "ریشه" در تمام موسیقی او نبود، و شما به صورت ارگانیک وجود داشت؟

- خب، پاشا هرگز مخفی نشود، که با یک گروه در یک سازش همراه است. برای من، همه چیز متفاوت بود. من از پیروزی در کیفا بودم، شک نداشتم که این گروه ما برای مدت طولانی است. درست است، با گذشت زمان او احساس کرد که او شروع به رشد از رپرتیور کرد. و اکنون من به خوبی در حالت انفرادی کار خواهم کرد، من قبلا به آن استفاده کردم.

- به چه دلیل شما تصمیم گرفتید به Rati عمل بروید؟

- من یک کمال گرا هستم و در برخی موارد متوجه شدم که دائما در این گروه صحبت می کند، شروع به از دست دادن موضوع زندگی ارتباط با عموم، همه چیز بیش از حد قابل پیش بینی بود. و من به این نتیجه رسیدم که من نیاز به پایان دادن به دانشگاه تئاتر به طوری که مهارت های به دست آمده برای اعمال در صحنه. در آن لحظه به معنای تنها تاریخ موسیقی من بود و حتی در مورد سینمایی فکر نکردم. بازیگران همیشه به نظر می رسید به من با مردم با یک سیاره مختلف، اما مسیرهای خداوند الهام گرفته شده است، و من بسیار خوشحالم که من در اینجا ذکر شده است. (لبخند می زنم) من طعم بازی را احساس کردم و متوجه شدم که در حال حاضر من هستم.

- اما در حالی که شما فیلمبرداری زیادی ندارید ...

- سری "Dar"، "مدرسه بسته" ... به تازگی در سری خلبان "پاپ در قانون" ستاره دار شده است. و در اینجا "متر کامل" است، تصویر هنوز زنده است، جایی که من تقریبا خودم را بازی می کنم، یک موسیقیدان، و همچنین آهنگ های فیلم را تشکیل می دهم.

- با Andrei Panin بر روی مجموعه ای که متقاطع هستید؟

- متاسفانه نه. ما در سراسر سناریوی صحنه های مشترک، حتی در یک هتل، ما را در رستوران نمی بینیم. اما من خوشحالم که خوش شانس بودم که در یک روبان با چنین بازیگر بازی کنم. به هر حال، فرآیند عکسبرداری به راحتی بدون هیچ مشکلی منتقل شد. اودسا، ماه مه، دریا ... پس همه چیز خوب بود!

- آیا شما پیشنهاد می کنید که بیشتر قهرمانان مدرن بازی کنید؟

- آره. اگر چه من همچنین می خواهم کلاسیک را بازی کنم، اما من آگاه هستم که گذشته "ریشه" من به مدیران اجازه نمی دهد که چیزی اساسا در من متفاوت باشد. من هنوز هم نزدیک نگاه می کنم. نکته اصلی این است که من به طور جدی تنظیم شده ام.

- و امروز چه کسی هستی: یک موسیقیدان یا بازیگر؟

- سؤال خوبی بود. (لبخند می زند) در حال حاضر، احتمالا، بازیگر، اگر چه تئاتر در زندگی من اتفاق افتاده است. اما این مرحله بعدی است. و من قصد ندارم موسیقی را رد کنم

در گروه Koreni، الکساندر (سمت چپ دوم) کاملا به صورت ارگانیک احساس کرد. اما کارگردان انفرادی از موسیقیدان نیز کاملا راضی است. عکس: لیلیا شارلوفسکی.

در گروه Koreni، الکساندر (سمت چپ دوم) کاملا به صورت ارگانیک احساس کرد. اما کارگردان انفرادی از موسیقیدان نیز کاملا راضی است. عکس: لیلیا شارلوفسکی.

- شناخته شده است که گروه کورن شما نه تنها محبوبیت، بلکه شادی را در یک زندگی شخصی به ارمغان آورد، زیرا با مدیر النا که شما برای سال دهم ازدواج کرده اید ...

- با لنا، ما برای اولین بار یک ضد تیتانیوم متقابل داشتیم. در یک زمان، من مطمئن بودم که او خود را بیش از حد می برد، اجازه دهید او را در رنگ های بلند بخواند ... من آن را دوست نداشتم. و او فقط یک ابررسانایی است، در حالی که من کشف نشده بودم، اغلب دیر شده است. تغییرات در روابط ما اتفاق افتاد زمانی که من به طور جدی در تور بیمار شدم و او شروع به مراقبت از من کرد. ناگهان، من یک مدیر سخت را دیدم، اما یک فرد عادی، آماده کمک به آن نیست. در اینجا یک طرح کلاسیک است، و من خوشحالم که او هنوز توسعه یافته و ادامه دارد. من هرگز تصور نمی کردم که همه چیز در زندگی من کار کند ... لنا برای من هم اکنون همه چیز یک رفیق قابل اعتماد، دوست، سازگار است.

- شما تصور می کنید یک فرد بسیار کامل و جامد ...

- من به طور کلی درست است عشق او هرگز نبود هر ماه یک دختر جدید در مورد من نیست. اگر من یک رابطه با کسی شروع کردم، ما برای مدت طولانی ملاقات کردیم. در حال حاضر، هنوز هم پایدار وجود دارد، متاسفانه، و باید قدردانی شود.

- با همسر من، شما تفاوت قابل توجهی در سن دارید، چگونه به واکنش منفی دیگران واکنش نشان می دهید؟

- من توجه نمی کنم، اول، و دوم، من چیزی شبیه به آن را نمی بینم. من نمی توانم بگویم که به نحوی عجیب است. بله، و لنا من چنین جامعه ای را دوست داشتم، که به من در این موضوع تعقیب می کند و به همه آشنایان جدید تبدیل می شود. نکته در شب نیست، نه در وضعیت، اما چقدر این شخص برای شما مناسب است. لنا من مسن تر بود، اما او نیمه دوم من است. و من فکر می کنم، یک جفت مثل ما نباید از تعصبات نترسید.

- دختر شما ویکتوریا هشت ساله بوده است. والدین چه والدین را شگفت زده می کنند؟

- او به تکواندو در ابتکار خود رفت، به مدرسه موسیقی، آموخته به بازی گیتار. و روز دیگر، نگاهی به کارتون در مورد ناهار شجاع، خواسته بود که یک کمان را با فلش خریداری کند. در حالی که او به دنیای قمار، تماشا کرد، یاد می گیرد. من توانایی های عالی خود را برای هنر بصری می بینم. او Virtuoso را از بین می برد، صنایع دستی او از خاک رس ما را تحسین می کند. شاید در آینده، حرفه ی یک طلا و جواهر را انتخاب کند که می داند. من قطعا بر چیزی قطعا اصرار خواهم کرد. من در اصل پدر سخت اما منصفانه است. من یک دختر را در نمونه های خود تدریس می کنم. ما یک تعهد را واکسیناسیون می کنیم، توانایی دستیابی به وظایف. من به او می گویم: "اینجا، ویکا، نگاه کنید: من می خواستم تبدیل به یک موسیقیدان شود - و تبدیل به آن شد. سپس او تعجب کرد که به یک بازیگر تبدیل شود - و او نیز تبدیل شد. یعنی حرکت در امتداد مراحل. " و او به من گوش می دهد

ادامه مطلب