Ariadna Bazhova-Gaidar: "سه نام خانوادگی معروف در یک باشگاه آمد ..."

Anonim

سلسله های نوشتاری وجود ندارد، زیرا هدیه ای از کلمات به ارث برده نمی شود. بنابراین، کودکان نویسندگان هیچ وسوسه ای برای استفاده از BLAT در حرفه ندارند. با این حال، حتی اگر چنین فرصتی داشته باشد، قهرمان ما به سختی در مسیر دوم راه می رفت. چنین او یک مرد، سخت شدن قدیمی است. فقط به خودشان، بدون انعکاس ناخواسته و خالی به دست آمد. و طاقچه خود را یافت - یک مورخ تبدیل شد، او مدرک دریافت کرد. با این حال، با توجه به شناخت او، نه یک حرفه علمی، معنای زندگی او بود. در وهله اول تنها یک خانواده بود.

Ariadna Pavlovna، احتمالا، شبیه به پدرش است. Bazhov به رسمیت شناخته شده است که او را دوست دارد مسکو از پنجره قطار رفتن به اورال. بنابراین جوانترین دختر او، علیرغم شصت سال در پایتخت، خود را یک مسکویت نمی نامد - تنها توسط اورال. با شخصیت یک شروع کننده خاص. جامد، جایی حتی خسته کننده. مهمان نواز و در عین حال مراقب باشید: هنگامی که آنها نزدیک به غریبه ها نگاه می کنند، اما اگر آنها گرفته شوند، پس برای همیشه و با روح. مکالمه صادقانه تحت قهوه خوشمزه با آب نبات در روستای قدیمی نویسنده در این متقاعد کننده به عنوان هیچ چیز دیگری.

سرنوشت پالپ

در داستان پری غم انگیز Bazhov، عشق متقابل نادر است. یا چیزی کاملا ناامید کننده، گریخته است. چرا روشن نیست: او در ازدواج خوشحال بود. مورد زمانی که غرق در نظر گرفته شده به یکدیگر یافت می شود و پس از آن هیچ آزمایش نمی تواند آنها را جدا کند. و در زندگی پاول پتروویچ و ولنتاین شایان ستایش او گاهی اوقات طوفان های بی رحمانه را تحریک می کنند.

Ariadna Pavlovna، والدین شما یک داستان کلاسیک از معلم عشق و دانش آموز هستند. آنها درباره جلسه خود به شما چه گفتند؟

Ariadna Pavlovna Bazhov-Gaidar: "مامان گفت که همه دانش آموزان پدر را تحسین می کنند. درست است که زنان همیشه به او بی تفاوت نبوده اند، علی رغم این واقعیت که او هرگز برای هر کسی مراقبت نمی کرد - به مامان من اختصاص داده شد. و معلم سخت بود، او را برای نوشته ها انتقاد کرد، اما در فارغ التحصیلی، (ظاهرا، به دنبال آن) پیشنهاد کرد. و آنها با خوشحالی چهل سال زندگی می کردند. بعدها، مادرم به من اعتراف کرد که آخرین روز پدر همانند اولین روز معیشت خود را دوست داشت. و من، با شوهرم چهل و هشت سال زندگی کردم، می توانم همین را بگویم. هیچ راز وجود ندارد - شما فقط نمی توانید بدون این شخص زندگی کنید، و کاملا بی اهمیت نیست که آیا شما در طبیعت به عنوان والدین من مشابه هستید یا دقیقا مخالف یکدیگر به عنوان ما با تیمور هستند. من هرگز یک صبح را فراموش نخواهم کرد: پدر در حال حاضر برنده جایزه است، معاون، او یک ماشین را به یک نشست مهم فرستاد، او جمع شد، اما به نظر می رسد ناگهان به عقب بر می گردد - من فراموش کرده ام به بوسه Valyan.

Pavel Bazhov با همسر ولنتاین. آنها هفت فرزند داشتند که تنها سه دختر آنها زنده بودند. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

Pavel Bazhov با همسر ولنتاین. آنها هفت فرزند داشتند که تنها سه دختر آنها زنده بودند. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

والدین شما از تراژدی واقعی جان سالم به در بردند، از دست دادن پسران ...

Ariadna Pavlovna: "بله، پسر ارشد کنستانتین پس از تولد فوت کرد. نگهبانان سفید، دانستن اینکه مادر مادر بلشویک و در حال اجرا، مادر باردار را در باراک ناگهانی تعیین کرد، جایی که همه با اسکارلینا دروغ می گویند. بنابراین او و او و او و فرزند، در نهایت او فوت کرد. و پدر فقط به آنها رسید و همه را دیدم. پسر دوم، سه ساله، زمانی که والدین از Ust-Kamenogorsk به Ekaterinburg بازگشتند، فوت کردند. پدر با تیفوس رانندگی کرد، با مالاریا، مادرش تمام جاده های طولانی خود را آویزان کرد. Vovochka در همان روز سرد بود، با التهاب ریه ها بیمار شد، و دیگر قادر به نجات او نبود. و الکسی توسط هفده ساله کشته شد، زمانی که او در طول کار خود در عمل انفجار داشت. او حیوان خانگی مادر بود و البته این غم و اندوه وحشتناک بود. یک دختر دیگر وجود داشت که در هنگام تولد فوت کرد ... بنابراین ما ماندیم، سه خواهر - اولگا، النا و من. و هر کس به این دلیل، Dadname را حفظ کرده است. هر دو خواهر بزرگتر من در مهندسین در Yekaterinburg آموخته شدند. اولگا از موسسه کوهستان، النا - پلی تکنیک فارغ التحصیل شد. اولگا به زودی راه می رفت، دو پسر، ولادیمیر و ویاچسلاو را به دنیا آورد. او با خانواده بود و باقی ماند تا در اورال زندگی کند. النا متاهل Moskvich، نقل مکان کرد به پایتخت، تولد پسر الکساندر، اما چند سال پیش زندگی را ترک کرد. بنابراین ما یک درخت خانواده گسترده داریم، همانطور که می بینید. "

من تصور می کنم که نگرش احترام به شما از طرف پدر و مادر پس از همه چیز ...

ariadna pavlovna: "اشتباه هستند (لبخند می زند.) هنگامی که من، جوان ترین، متولد، مادر من از پزشکان پرسید: "چه کسی من را به او پاسخ دادم:" دختر! "-" حمل "،" مادر گفت: " پس او پسر را می خواست. من این داستان را این داستان گفتم. (لبخند می زند.) اما در طول زمان من یک دختر عزیزم شدم. من نمی توانم بگویم که والدین بر ما تکان دادند. اگر چه آنها قوانین خاصی را در خانه نصب کردند که ما، فرزندان، موظف بودند به شدت مشاهده کنند. ما مجاز نبودیم اطاعت، دروغ، سوگند یاد کنیم. "

به هر حال، در مورد Rugan. نمایشنامه نویسان امروز، واژگان ناخوشایند در آثار خود نیستند. و چگونه بازیها به کلمات زدن اشاره کرد، با وجود این واقعیت که زبان اصلی مردم اورال به طور کامل می دانستند؟

Ariadna Pavlovna: "او عاشقانه نیست. و در خانواده ما تحت ممنوعیت نه تنها یک مات بود، بلکه به طور کلی عبارات متفاوتی وجود دارد. "

نویسنده با همسرش و سگ مورد علاقه خود. Bazhov همواره به حیوانات بی تفاوت نیست: در حیاط خود را به طور مداوم گربه ها و سگ ها وجود دارد. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

نویسنده با همسرش و سگ مورد علاقه خود. Bazhov همواره به حیوانات بی تفاوت نیست: در حیاط خود را به طور مداوم گربه ها و سگ ها وجود دارد. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

شما به نوعی به نام پدر از اواخر مرد شکوفه نامیده می شود، احتمالا، با توجه به افتخار، او را در شصت سال به سر می برد - پس از انتشار کتاب "جعبه مالاکیت" با روابط منحصر به فرد. اما او قبلا منتشر شد. راز موفقیت او چیست؟

ariadna pavlovna: "برای من سخت است که قضاوت کنم. ظاهرا زمان آمد او همیشه به شدت پرشور در مورد فولکلور قلمرو بومی اورال، رکوردهای ضرب المثل های متعدد قدیمی، سخنان را حفظ کرد. می توان گفت که او در این عطر و طعم از تولد غوطه ور شده است. او در خانواده کارخانه در شهر سیصرت، مرکز صنعت معدن متولد شد. پدر یک کودک هوشمند بود، اشتیاق را برای دانش قرار داد و به راحتی حافظه فوق العاده ای داشت. به عنوان مثال، او بر روی قلب همه پوشکین، که او را دوست داشت، می دانست. به طور کلی فورا به یاد می آورد. به هر حال، پسر من Egor نیز دارای چنین حافظه استثنایی است. من توانایی او را شکست دادم تا همه چیز را به معنای واقعی کلمه بر روی پرواز بگیرم. احتمالا، مادربزرگ ها تحت تاثیر قرار گرفتند. علاوه بر این، پدرم نه تنها کاملا کاملا نوشت، او گفت، عالی بود، آن را به صورت شانس در حوزه علمیه به عنوان یک نام مستعار نام مستعار داده شد. برای زمان او، او، البته، یک فرد بسیار تحصیل کرده بود. و هوشمندانه او کلمه را به شدت تحت درمان قرار داد! او گفت که او توسط مردم نوشته شده است ... من به یاد داشته باشید به نوعی آن را صبح پس از کار شبانه می رود و از عمه من آنا می پرسد، همانطور که بهتر است در مورد یک دختر خاص بگویید. عمه می گوید: "نوشتن -" آرام ". "نه،" پدر جواب می دهد، "من قبلا آن را داشتم، تکرار نخواهم کرد." - "همچنین یک عبارت وجود دارد" به عنوان اگر از برس کاهش یافته است "(به معنی کمربندهای شکاف از موضوعات درهم آمیخته، که در آن یک رنگ به ویژه متمایز است). - "اما این برای اطمینان است!" - پدر موافقت کرد همانطور که برای "جعبه مالاکتی"، به یاد داشته باشید که چگونه او برای اولین بار ما را به او معرفی کرد. ما یک جدول زیر آهک قدیمی در باغ داشتیم، همه ما برای او نشستیم، پدر یک نوت بوک را به ارمغان آورد و شروع به خواندن کرد. و من به او نگاه کردم و سپس به طور کامل چشم های مختلف: در اینجا مانند پدرم، و در اینجا چنین متن خیره کننده، به عنوان او می تواند تا به طلوع استعداد! من به آنها افتخار کردم. "

معاصران او را به عنوان یک فرد از آرام، محدود، نامرئی، که با صدای آرام صحبت کرد، به یاد داشته باشید، اما بسیاری از آنها به او گوش دادند. محبوبیت آن را تغییر نکرده است؟

ariadna pavlovna: "نه. به شکوه با صدای بلند، سر و صدا، او به پول بی تفاوت بود. این بسیار زیاد بود - ارزش های زندگی، نشانه های دیگر بود. و ما، فرزندان خود، او در همان ورید تدریس می کردند. بنابراین اکنون از من میپرسند: "شما، مادر Hydara Hydar، چرا شما در اینجا زندگی می کنید، و نه در یک ویلا لوکس در جایی در اسپانیا؟!" و من به طور مداوم پاسخ می دهم که من آن را ندارم - آن را اول، و دوم، او، در واقع، مورد نیاز نیست ... شما می دانید، خانه چوبی ما در Yekaterinburg تغییر نکرده است. نحوه ساخت آن در سال 1911، بنابراین او در دهه 1950 باقی ماند. پدر به دنبال معنوی، و نه به مواد. من به یاد می آورم زمانی که عید پدر پدر از حزب برای کتاب "تشکیل در حال رفتن" (در کتاب Bazhov به خاطرات میخائیل Vasilyeva و دیگر قهرمانان جنگ داخلی اشاره کرد، آن زمان اعلام کرد دشمنان از مردم. Pavel Petrovich به شدت از حق خود و حق خود برای داشتن کارت حزب دفاع کرد. و یک سال بعد، 27 ژانویه 1938، او در حزب بازسازی شد. - تقریبا. aut.)، بسیار دشوار بود، تنها حقوق و دستمزد کتابدار عمه من، که با ما زندگی می کردند. و اقتصاد طبیعی ما یک باغ گیاهی است. پدر خود را تمام هیزم ذخیره شده، رشد کرده، کلپ را ذخیره کرد. ما و گاو بود، که مامان دائوس بود. مامان من یک قهرمان دارم - چگونه او با این خانواده بزرگ مدیریت شد! در حال حاضر، زمانی که من نیز یک خانواده بزرگ - شانزده نفر، من می توانم از آن قدردانی کنم. "

شکوه تنها شصت سال به Bazhov آمد. قهرمان ما پدر یک مرد شکوفه دیر است. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

شکوه تنها شصت سال به Bazhov آمد. قهرمان ما پدر یک مرد شکوفه دیر است. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

چگونه و زمانی که Pavel Petrovich معمولا کار کرد؟

Ariadna Pavlovna: "در شب، پشت میز. علاوه بر این، در سال های اخیر، بازگشت گربه خاکستری ما از یک پیاده روی تبدیل به یک سیگنال برای زباله برای خواب است. این اسلحه پد را در پنجره گذاشت، به من اجازه داد تا نور را خاموش کند و به استراحت برود. به هر حال، پدر حیوانات را دوست داشت، ما همیشه گربه ها، سگ ها، اغلب کاروین زندگی می کردیم. و آخرین سگ، Ralph سفید زرد، معلوم شد که محل سکونت با یک husky ... روز پدر معمولا نوشتن، اما برای خانواده بزرگ ما به دست آورده است. و این اشتغال آن را نمی کند - او یک کارآفرین بود. "

پدر شما در زندگی روزمره چیست؟ به عنوان مثال، غذای خوشمزه ترین چیست؟

ariadna pavlovna: "در زندگی روزمره او، حتی از دست رفته بود. او فرنی گندم سیاه را محاصره کرد، که نمی توانم ایستادم. (لبخند می زند.) او همچنین Dumplings اورال ما را دوست داشت، کیک هایی که مادر پخته شده بودند. "

Pavel Bazhov با نوه محبوب خود را نیکیتا. Ariadne او را در سن بیست و یک سال به دنیا آورد. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

Pavel Bazhov با نوه محبوب خود را نیکیتا. Ariadne او را در سن بیست و یک سال به دنیا آورد. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

تیمور و تیم او

من تعجب می کنم که چگونه جعبه های عاقل طرفداران دخترش را درمان می کنند؟

Ariadna Pavlovna: "یک داستان در حافظه ظاهر می شود. در نوجوانی، زمانی که موضوع عشق از کنجکاوی خاصی برخوردار است، کتاب های مختلفی از خواص شیطانی در جدول ظاهر شد، بنابراین بگذارید بگوییم. من آنها را در همکلاسی گرفتم در حال حاضر "توت فرنگی" با توصیف صحنه های تخت به نظر می رسد نه بی گناه، اما پس از آن پدر، دیدن یکی از این آثار یک بار، چیزی نگفت، چپ. و بازگشت، Tomik Rostan را به ارمغان آورد. به طور طبیعی، من بلافاصله توسط روستان مجذوب شدم. این تربیت او بود. من کاملا مطالعه کردم و حتی کمی متهم شدم که پدر پنج را ستایش نکرد. و او آن را به سادگی توضیح داد: "اگر شما دو را به ارمغان آورد، آن را بسیار شرم آور - شما تمام فرصت ها برای یادگیری." همانطور که برای طرفداران ... بسیاری از آنها وجود داشت. من خیلی زیبا بودم، در حال حاضر نوه من، ماشا گیدار، در آن زمان بسیار شبیه به من است. پدر به هیچ وجه به پسران تبدیل پاسخ نداد. به هر حال، یکی هنوز زنده است تنها دوست پسر من، همکلاسی. او مرا می خواند و ما در مورد سوالات "دل" بحث می کنیم. او دارای یک ضربان ساز است و من از دو حمله قلبی جان سالم به در بردم، بنابراین ما تم ها را متحد کرده ایم. " (با لبخند.)

چه سنت هایی در خانه به شدت مشاهده شد؟

Ariadna Pavlovna: "برای جمع آوری همه برای شام، جایی که همه، بدون در نظر گرفتن سن، همه، حق خود را برای بیان دیدگاه خود در مورد هر گونه موضوع، و او با دقت گوش فرا داد. روز تولد والدین در یک روز جشن گرفت. واقعیت این است که مادر به دنیا آمد و بیست و پنجم ژانویه، و پدر - بیست و هفتم. بنابراین، بیست و هفتم معمولا یک جشن پر سر و صدا و سرگرم کننده نشست. علاوه بر این، آنها به عنوان یک قاعده، نه دوستان، اما بستگان متعدد ما - چهار خواهر با خانواده های خود، و پدر، تنها فرزند از والدین خود، چنین قبیله ای واقعا دوست داشت. پدر خیلی قفقازی بود، و همه نویسندگان اورال در اطراف او دود می کردند. او به طرز عجیب و غریب سخنرانی کرد، به طور فزاینده ای، به طرز شگفت انگیزی می دانست که چگونه صحبت کند، و سخنرانی او همیشه نه تنها جالب و آموزنده بود، حتی می توانستم بگویم. هنگامی که پدر در حال حاضر معروف شده است، آنها شروع به آمدن او را از مسکو، لنینگراد، کیف ... و در طول جنگ، درب خانه ما عملا بسته نشده بود - ما همکاران پدر ما را از سراسر کشور رانندگی کردیم. ما دارای میدان بوریس، سرگئی Mikhalkov، کنستانتین سیمونوف ... "

و چه کسانی از این شخصیت های افسانه ای قوی ترین تصور را بر شما ساخته اند؟

Ariadna Pavlovna: "شاعر الکسا Surkov من به یاد داشته باشید. او تمام شب را با پدرش صحبت کرد و سپس حتی به هتل رفت، بلکه در قفسه سینه مادربزرگ ما قرار داشت، هرچند او یک مرد بزرگ بود. کنستانتین Mikhailovich Simonov. این آرام بود، خیلی در خودم، یک مرد متمرکز ... فوق العاده بود. من به یاد می آورم، با شوهرم تیمور و خانواده سیمونوف به ماشین یوگسلاوی رفتند. تیمور پشت چرخ نشسته بود، و از آنجا که جاده طولانی بود، شب، او شروع به خواب رفتن در چرخ. سیمونوف بلافاصله متوجه شد، شروع به خواندن اشعار - و خود و غریبه ها - بسیار صمیمانه، که تیمور فورا احیا شد. و هنگامی که اولین کتاب من درباره چشمان پدر "چشم دخترم" منتشر شد، کنستانتین میهخیلویچ، همراه با همسرش، لاریسا نامه ای بزرگ گرما را نوشت، که در آن کلمات به خوبی انجام شد، از حافظه من حمایت می کردم هیچ کس جز من نیست، این نخواهد بود. بنابراین یک فرد منحصر به فرد بود. "

تیمور گظیار دوم شوهر آریادنا شد. او سه هفته پس از قدمت آنها در رفت و آمد بود. در عکس - تیمور با پسر Egor در Rink. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

تیمور گظیار دوم شوهر آریادنا شد. او سه هفته پس از قدمت آنها در رفت و آمد بود. در عکس - تیمور با پسر Egor در Rink. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

با شوهرتان، تیمور Arkadyevich Gaidar شما یک سال پس از مرگ پدر، در تعطیلات در Gagra ملاقات کرد. به نظر می رسد، ازدواج آغاز یک رمان رفت و آمد مکرر؟

ariadna pavlovna: "این است. ما، کودکان نویسندگان، یک شرکت جوان بزرگ را ترک کردند. هنگامی که من وارد شدم و به دوستانم پیوستم، من مطلع شدم که تنها تیمور گیدار از افراد مشهور است. من او را دیدم - پس هیچ چیز خاص نیست. همه چیز در یک شب تغییر کرده است. من او را به خوبی به یاد می آورم: آنها در بعضی کافه نشسته بودند و ما با یکدیگر همگام بودیم. و بنابراین ما به چشم یکدیگر نگاه کردیم. او سبز، مژه های سیاه و سفید، طولانی، کرکی، مانند دختران داشت. پس از آن به من گفت که آنها در پدرش، آرکادی پتروویچ، و همچنین پدرش، آنها را به آنها متصل کرده اند، زیرا همکلاسی ها برای چنین زیبایی خشن بودند. و من بلافاصله آن را دوست داشتم ده روز بعد آن را قبلا روشن کرد که ما نمی توانیم بخشی را بخشیدیم. و بیست روز او پیشنهاد من را ساخت. اما با این وجود، ما بیرون رفتیم: من در Yekaterinburg هستم، سپس Sverdlovsk، و تیمور - به مسکو، و از آنجا او شروع به ادامه در پایتخت. من تصمیم گرفتم بلافاصله برای نیم سال، ما هنوز هم ازدواج کردیم - سپس او به من آمد، پس من، علاوه بر این، ما گفتگوهای تلفنی طولانی را رهبری کردیم. رمان ما نسبتا اشباع شده بود. اما در اینجا باید در ذهن داشته باشیم که ما در جوانان نبودم و در حال حاضر بزرگسالانی که شامل افرادی با ایده فعلی جهان بودند: او بیست و پنج سال بود، من بیشتر برای یک سال، من قبلا در آن تدریس کردم دانشگاه اورال، از پایان نامه خود دفاع کرده و به آنچه من مستقل هستم، با نام خودم استفاده کردم. و پس از آن من نیاز به بسیاری برای تغییر زیادی ... به عنوان یک نتیجه، من به نتیجه رسیدم، من باید قهرمانی تیمور، رهبر مطلق در طبیعت، و یا پراکنده شدن. و بنابراین من خودم را در مسکو یافتم. " (لبخند می زند.)

با توجه به تجربه والدین خود، شما قبلا حدس زدید، چه زندگی با یک نویسنده به نظر می رسد ...

Ariadna Pavlovna: "نه، ما همه با thimurochka به طور متفاوتی اتفاق افتاد. او طبیعتا به طور معناداری در حال گسترش بود، به معنای واقعی کلمه در محل کار، همیشه برای سفرهای تجاری ترک کرد. سپس او دارای زیردریایی است، سپس مطالعه کادت، دریای بالتیک، سپس وزارت ارتش روزنامه "درست" ... چنین نبرد روزانه. "

شوهر شما ابتدا اعمال او را تحسین کرد، بلکه کتاب پدر تیمور و تیمش بود. او هرگز در مورد این درک نکرده است، زیرا حلقه Arkady Gaidar در آن زمان قدرتمند بود؟

Ariadna Pavlovna: "نه، او کاملا خودکفا بود. تنها چیزی که او را عذاب کرد، او زمان کمی را با پدرش صرف کرد. پدر و مادر او به زودی متفاوت بود، زمانی که او هنوز کاملا یک کودک بود، و سپس جلسات نادر بود. و هنگامی که Arkady Gaidar در حال حاضر از بین رفته است، او اغلب از تیمور رویا بود - که آنها به جایی می روند، صحبت می کنند ... بنابراین این نارضایتی از بیش از حد کوتاه همراه با زندگی خود را. و با پسرم Yegor، شوهرش پدر بسیار دقیق بود. وقتی کودک متولد شد، تیمور خود را از شادی از دست داد. آنچه که او برای من به بیمارستان نوشت! "او چیست؟ لبخند بزنید؟! من اینجا مجاز نیستم و حتی گل ها به انتقال نمی دهند! نوشتن آنچه شما نیاز به خرید، من همه چیز را دریافت کنم! "پس این یک پدر دیوانه بود، که در آینده پسر خود را با بهترین دوست و فرد دوست داشتنی تبدیل شد."

برادران دوستی قوی داشتند. نیکیتا و یگور همیشه به رغم تفاوت ده ساله در سن، کاملا کامل شده اند. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

برادران دوستی قوی داشتند. نیکیتا و یگور همیشه به رغم تفاوت ده ساله در سن، کاملا کامل شده اند. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

آزمایشات برای مردان واقعی

شما یک آموزش عالی داده اید و به طور کلی در آن سرمایه گذاری کرده اید ...

ariadna pavlovna: "اول، او ژنهای با شکوه داشت. و دوم، قطعا، ما به او فرصت یاد داد. او به مدرسه 152 خوب رفت، واقع در کنار خانه ما، سپس وارد دانشگاه دولتی مسکو شد ... اما او تمام وقت پشت کتاب های درسی را صرف نکرد: او فوتبال را بازی کرد و در حیاط با دوستان ناپدید شد. در عین حال، آن را بسیار سریع تر از همتایان توسعه داد، و او هرگز به تنهایی خسته نبود - او همیشه می دانست که چگونه یک درس برای خود پیدا کند. در اوایل شروع به خواندن وقتی که ما در خارج از کشور زندگی می کردیم، Egor فرصتی را برای خواندن آنچه که در اینجا و در حال افزایش بود، فرصتی داشت. او به طور معمول تحصیل کرد، تنها یک دست خط او وحشتناک بود: در پایان زندگی او او را از هم جدا نکرد و برای کمک به وزیر درخواست تجدید نظر کرد. اما Hydarov بسیار دست خط نیست. در اینجا، بازوها، برعکس، خوشنویسی است. (با لبخند.) اما زبان ها به راحتی داده شد. در شش سال در کوبا، او بدون هیچ مشکلی اسپانیایی را تسلط داد، با بچه های محلی در شطرنج بازی کرد ... و هنگامی که او در کلاس چهارم تحصیل کرد (ما در آن لحظه در بلگراد زندگی کردیم)، من خودم از من خواسته بود که به دوره های انگلیسی بروم . به طور کلی، او اطاعت کرد، کودک آرام، و شخصیت بیشتر به من نگاه کرد تا از پدرش. تیمور شجاعت خود را به ارمغان آورد - در استخر مجبور به پریدن از یک برج بالا به آب، بیایید بگوییم. و خواسته های پدر باید به شدت انجام شود. به همین ترتیب، برای آرکادی، در یک زمان بسیار مهم بود که پسر بزدل نداشت: او به طور خاص او را در جنگل تاریک آغاز کرد، او را در آنجا پنهان کرد و او را از پشت بوش تماشا کرد، به عنوان یک مرد کوچک، او را تماشا کرد با این وضعیت. "

پیتر بزرگترین پسر Hydara از اولین ازدواج است. او تصمیم گرفت که به سیاست برود، بلکه کسب و کار را انجام دهد. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

پیتر بزرگترین پسر Hydara از اولین ازدواج است. او تصمیم گرفت که به سیاست برود، بلکه کسب و کار را انجام دهد. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

آیا ارتباط اعتماد با Egor دارید؟

ariadna pavlovna: "ما با او دوست بودیم. مثل حالا من بهترین دوست دخترم برای نوه های من و نوه های بزرگم هستم. من می دانم که پدربزرگ بزرگ من، دختر پتی، پسر اوگور، به من اعتقاد خواهد کرد که به پدر و مادر نمی گویند. و Egor با بسیاری از من به اشتراک گذاشته شده است. بنابراین من به اینجا آمده ام، من در کنار میز نشستم، Belyashi عزیزم خوردم، من به من پخته شدم، و من به مدت طولانی با او صحبت کردم. و من فراموش نکردم که او را روزانه تماس بگیرم. "

در برخی موارد او در یک سیاست دخیل بود که، در واقع، و تسلیم شد. شما این یک قدم را تایید نکردید؟

Ariadna Pavlovna: "از همان ابتدا، آن را در برابر آن بود که به دولت برود. بدون شک این خطرناک است و نه در همه. من حوادث بیشتری را پیش بینی می کنم، اما هیچکس به من گوش نمیدهد. واقعیت این است که یيگور چیزی است که به سیاست عجله نكند، بلکه بسیار می خواست که ساختار اقتصادی موجود کشور را به طور اساسی تغییر دهد. اما ما این حوزه ها را به گونه ای مرتبط می کنیم ... به هر حال، در سرویس عمومی، Egorie بسیار گرسنگی می کند که هیچ توانایی پدرانه ای برای برقراری ارتباط و ارتباط با افراد کاملا متفاوت دارد، به سرعت پیدا کردن موضوعات مناسب. Egor یک درونی بود. شاید نه تلفظ، اما با این حال. و به طور نازک احساس می کنید که به شدت پنهان از دیگران این خط. "

و او سنت خانوادگی را ادامه داد - او با دختر تخیلی علمی تخیلی، آرکادی Strugatsky مریم ازدواج کرد ...

Ariadna Pavlovna: "بله، سه نام خانوادگی معروف در یک باشگاه آمدند ... درست است که اولین همسر اول ظاهر شد - ایرینا میشینا، زیباترین دختر در کلبه. و ما هرگز دختران را ندیده ایم که Yegor من را معرفی می کند، و سپس آنها تا حدودی از هم جدا شدند، به نحوی بلافاصله همسرش بود. با IRA، آنها چنین عشق جوان را متصل کردند. بعدها، چند سال بعد، من از پسرش پرسیدم وقتی متوجه شد که آنها با همسرش کاملا متفاوت بودند و Egor به من جواب داد. با این حال، در حال حاضر شرمنده بود که همه چیز را تحسین کنید. دو کودک فوق العاده در این ازدواج متولد شدند - پیتر و ماشا. پیتر سی و سه، او شامل یک فرد بود و قبلا موفق به پرداخت من توسط Kicks Kicks - Katya و موضوع. ماشا در حال حاضر بیست و نه ساله است، او در علم مشغول است، اما هنوز به دنبال سیاست است، و آن را به من تحمیل می کند. (با لبخند.)، اما حتی پدرش نمیتوانست مقاومت کند - گفت که خیلی دیر شده است. و در ازدواج با ماریا، پسرش پولس متولد شد. او اکنون بیست و دو ساله است. او به افتخار پدرم نامیده شد، هرچند این با سنت گیدار مخالفت کرد که نامه "P" باید در نام های مردانه حضور داشته باشد. تیمور با این شرایط بیش از حد راضی نبود، اما هنوز هم موافقت کرد. "

کودکان Hydara Gaidar - ماریا و پل. دختر علاقه ای به سیاست از پدرش به ارث برده است. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

کودکان Hydara Gaidar - ماریا و پل. دختر علاقه ای به سیاست از پدرش به ارث برده است. عکس: آرشیو شخصی Ariadna Bazhova-Gaidar.

تا حدودی، Egor سرنوشت شما را تکرار کرد. شما همچنین، اولین بار آنها به زودی ازدواج کردند، تولد پسر ارشد نیکیتا Matveyevich ...

Ariadna Pavlovna: "بله، نیکیتا در سال 1946 متولد شد، و من هنوز خیلی جوان بودم - بیست و یکم فقط. سپس مطالعه کردم و امتحانات دولتی با یک شکم چشمگیر دستگیر شد. با پدر نیکیتا، روزنامه نگار، اولین شوهر من، که ده سال از من بزرگتر بود، ملاقات کرد وقتی که من در تاشکند، در روزنامه "پراودا شرق" تمرین کردم. او با یک وزیر مسئول کار کرد. بنابراین، همانطور که می بینید، آنها همیشه مردان خلاق را جذب کردند. (لبخند می زند.) برای شوهرش، تولد مرحله اول تبدیل به یک رویداد کامل شده است. برای من، البته، البته، اما علاوه بر این، من بسیاری از خواسته های دیگر را مطرح کردم. به عنوان مثال، رقص را تحمل کنید. یا سوار اسکیت، اسکی. سن هنوز خود را احساس کرد، بنابراین من علیه ازدواج های اولیه هستم. (لبخند می زند.) نیکیتا اساسا مادر من را به ارمغان آورد. پدر، البته، نوه او را بسیار دوست داشت. با این حال، مانند دیگر نوه ها - ولدیا و آلک، پسران خواهران من. نیکیتا از دانشگاه دولتی اورال فارغ التحصیل شد، از پایان نامه کارشناسی ارشد خود در فلسفه و جامعه شناسی دفاع کرد و سپس در این زمینه کار کرد. "

چه نوع برادران رابطه ای داشتند؟

ariadna pavlovna: "زیبا! آنها در سن 10 سالگی به طور هماهنگ تفاوت دارند، و من به یاد می آورم زمانی که Egor به Yekaterinburg آمد، لازم بود که به معنای واقعی کلمه محدود به دادن نیکیتا به خواب. Egor بی سر و صدا در نزدیکی درب قرار گرفت و هنگامی که در نهایت اجازه ورود به آن را دریافت کرد، آن را به اتاق به عنوان طوفان پرواز کرد و با خوشحالی به برادرش عجله کرد. و بعدا آنها همیشه زمان را برای یکدیگر پیدا کردند. "

نیکیتا Matveyevich دارای فرزندان است؟

Ariadna Pavlovna: "بله، پسر ماکسیم، او چهل ساله است، او یک تاجر است. به تازگی، دخترش متولد شد. "

من نمی توانم در مورد حرفه شما بپرسم آیا شما از پدرت به ارث برده اید؟

Ariadna Pavlovna: "بله، او می خواست من را به یک مورخ تبدیل کرد. و من در ابتدا از روزنامه نگاری خوابیدم و به روزنامه نگاری وارد شدم. اما بعدا متوجه شدم که هنوز نیاز به رفتن به مدرسه فارغ التحصیل تاریخی دارم و هرگز در مورد این نوبت ندیده ام. من در آرشیو ها را تحسین کردم. و با پدر، ما را همان موضوعات را جذب کرد. او در جزئیات جوانان خود بود توسط Pugachevsky Bunlet، اما دستنوشته او منتشر نشد، و پس از آن من همچنان به توسعه این توسعه. به طور کلی، او به او کمک کرد - نامه های جدا شده، فایل کارت را مرتب کرد. اما اگر ما اساسا صحبت کنیم، تمام کارهای من (چهل و شش سال تجربه کاری، حفاظت از پایان نامه نامزدی، دکترا) به نحوی پس زمینه بود. در وهله اول تنها یک خانواده بود. من به نوعی خودم را اختصاص دادم در چهل و شش سال گذشته مادربزرگ بود، و همیشه نگرانی های زیادی وجود داشت. در ماه اوت، من در ماه اوت هشتاد هشت ساله خواهم داشت و به نظر می رسد سلامت دیگر به اندازه کافی برای قدرت زیاد نیست و گاهی اوقات می آید، شما می دانید، افکار که آنها از زندگی خسته شده اند ... اما ارزش دیدن آن را دارد Tempora به کدام دو و نیم سال، به عنوان بلافاصله، مانند سر از سر ناپدید می شود. "

ادامه مطلب