Inna Zhirkova: "ما با Yura با هم - و این اصلی اصلی است"

Anonim

برای متقاعد کردن Innu در مصاحبه، دشوار بود: پس از ویدیو رسوایی، از نمایندگان مطبوعات اجتناب کرد. PR-مدیر PR-Persistence Firkovoy پرسید: کدام پرسش ها خواسته خواهند شد. و فقط اطمینان حاصل کنید که ما قصد نداریم بیشتر زن و شوهر متاهل را به همراه داشته باشیم، به جلسه رضایت داد. ممکن است که نقش ازدواج انجام شود: یوری Zhirkov، بازیکن فوتبال معروف، و همچنین نویسنده این خطوط، در اصل از Tambov است. تصور گفتگو چیست؟ اول این است که یوری و اینا بسیار مناسب هستند. دوم این است که دختر به هیچ وجه ساده نیست، زیرا او می خواهد به نظر برسد.

inna zhirkov: "من در یک شهر کوچک تحت کازان متولد شدم. و چقدر پدر و مادر من را به یاد می آورم همیشه از جایی که در حال حرکت هستند، هنگامی که من دوازده ساله بودم، برادر بزرگتر من دیما وارد مدرسه در Kaliningrad شد. ما به او رفتیم، و ما این شهر را خیلی دوست داشتیم که تصمیم گرفتیم آنجا بمانیم. البته، در بخشی از والدین، این یک قانون پرماجرا بود - زیرا در Kaliningrad ما هیچ کس را نمی دانستیم. اما آنها بسیار آسان هستند تا مردم را افزایش دهند. به طور کلی، خانواده من فوق العاده است. پاپ دارای یک شرکت ساختمانی، مادر در یک حسابدار تخصص است. اما این اتفاق افتاد که او توسط حرفه کار نمی کرد، تمام وقت خود را به ما، کودکان اختصاص داده است. آنها و پدر در روح زندگی می کردند و به آنها نگاه می کردند، من همیشه می خواستم همان شادی خانوادگی را پیدا کنم. خوب، درک شوهر، کودکان - چه چیزی برای یک زن مهم تر است؟ "

چگونه به کسب و کار مدل رسیدید؟

Inna: "هنگامی که ما نقل مکان کردیم، من همه دوستان خود را در کازان، به خصوص با هر کسی ارتباط برقرار نکردم. علاوه بر مدرسه معمولی، من نیز از هنرمندان بازدید کردم، اما زمان زیادی نیز باقی مانده است. و پدر، بنابراین من از دست نمی دهم، به من پیشنهاد می کنم که به مدل های مدرسه بروم. دقیق تر، او آگهی را در روزنامه خواند و پرسید آیا من نمی خواهم سعی کنم. البته، من اجماع هستم چنین رشته های جالب به عنوان مهارت های بازیگری آموزش داده شد، توانایی ساخت آرایش، نابود کردن (آن را کاملا شکل می دهد). همه این ها باید هر دختر را بدانند. "

مامان شما را از دست نداد؟ در این کسب و کار، قوانین خشن ...

Inna: "من به سادگی برای توسعه خودم تحصیل کرده ام و برای لذت بردن، هرگز نمی خواستم به یک مدل تبدیل شود. و هیچ یک از خانواده های من فکر نکردند که پس از آن به پودیوم بروم. البته، پس از فارغ التحصیلی از مدرسه، آژانس شروع به سازماندهی برخی از نمایش ها کرد، اما من این را انجام دادم، فقط می گویم، بدون تعصب. اگر چه چیزی، به عنوان مثال، جلسه عکس در مجلات، من علاقه مند بودم. "

Inna Zhirkova:

"من در عکس های عکس شرکت کردم و نشان می دهد، اما آن را بدون تعصب انجام داد. هیچکدام از خانواده های من فکر نکردند که من پول را بر روی پدیوم کسب کنم. " عکس: بایگانی شخصی

شما و در مسابقات زیبایی با لذت شرکت کردند ...

Inna: "هنگامی که من برنده مسابقه خانم Kaliningrad شدم، من به مسکو برای مسابقه خانم روسیه آمدم، اما به دلیل بیماری من نمی توانستم در آن شرکت کنم. با این حال، آنها متوجه من شدند، شروع به دعوت به همه نوع ریخته گری کردند. من برای مدت کوتاهی راه می رفتم، زیرا به زودی به زودی ملاقات کرد و زمان را صرف تمام این شد، قبلا به من علاقه مند بود. "

و جلسه شما کجا رخ داد؟

یوری: "خود را آرام در یک رستوران نشسته، قهوه نوشید، کسی را لمس نکرد. این آمد، بر من پرتاب کرد. " (خنده حضار)

inna: "من پس از سه روز به مسکو با دوست دختر پرواز کردم. دوستش در باشگاه فوتبال بالتیکا بازی کرد، همانطور که معلوم شد، با یورا آشنا بود. ما تصمیم گرفتیم ملاقات کنیم، و همه به صبحانه رفتند. به نظر من، دوازده ساعت بود. "

یوری: "چطور؟ شما به یاد نمی آورید چقدر بود؟ در یازده سی سی. "

inna: "خب، آنها صبحانه می کنند، پس با هم خالی از سکنه، بازی در بولینگ و ... در عشق افتاد."

یورا، چه تصور دختر را به شما تولید کرد؟

یوری: "زیبا. بلافاصله، همانطور که او را دیدم، متوجه شدم که این من بود. "

inna: "در پشت، من در ماشین به صندلی عقب نشسته بودم، و یورا رانندگی کرد. و من به طور مداوم نگاه خود را به آینه عقب آمد. "

Yura، Inna شما را به صورت خارجی دوست داشت؟

یوری: "اول از خارج. اما بلافاصله متوجه شد که او یک دختر بسیار خوب بود. "

درست مثل این شما می خواهید همسر آینده خود را ببینید؟

یوری: "من نمی دانم، در آن لحظه، احتمالا در مورد آن فکر نکردم." (خنده حضار)

آیا شما یک ایده آل دارید؟

یوری: "در اینجا چنین یعنی است: زیبا، هوشمند، مناسب و معقول و مامان خوب است."

Inna، در زمان جلسه با یورا شما هفده ساله بودید. آیا این اولین احساس واقعی شماست؟

اینا: "بله احتمالا عشق در نگاه اول است. ما فقط نیمی از روز آشنا بودیم، اما به نظر می رسید که من یورا تمام زندگی ام را می دانم، چنین او یک بومی انسانی است. "

آیا او این واقعیت را بازی نکرد که او یک بازیکن فوتبال معروف است؟

Inna: "من فوتبال را تماشا نکردم، برای من یک موضوع بسیار دور بود. من به یاد می آورم زمانی که ما در یک کافه نشسته ایم، برادر بزرگتر من دیما، که همیشه در مورد من بسیار نگران بود، خواستار پیدا کردن چگونگی شما، جایی که من با آنها هستم. من جواب می دهم: "من در یک کافه در یک شرکت با نوعی از Zhirkov نشسته ام. اینو میدونی؟ " برادر: "چی کار میکنی؟" پدر و برادر می دانستند که جورا Zhirkov، و من نیستم. و آنها به من اعتقاد داشتند که آنها شخصا او را دیدند. سه روز بعد من مجبور شدم به Kaliningrad برگردم، و در اینجا جورا پرسید: "کمی صبر کن، بدون من پرواز نکن. پایان بازی، و پرواز با هم. "

یوری: "صادقانه، من خودم متوجه نشدم که چگونه آن را آغاز کرد. من همیشه در چنین چیزهایی مراقب بودم، من عجله نکردم تا با والدینم آشنا شوم. "

inna: "و برای من، برای اولین بار، من یک پدر را با مادر جوان من نمایم. به ویژه از آنجایی که ما فقط چند روز آشنا بودیم. اما جلسه بسیار خوب بود. مامان حتی از بین برود: "کدام فرشته یورا!"

یوری: "و به دلایلی من به شدت نگران بودم. حتی از دوست او یها خواسته بود تا او با ما در شام با ما همراه باشد. "

Inna Zhirkova:

"پدرم با مادر من در روح زندگی کرد. و من همیشه می خواستم همان شادی خانوادگی را پیدا کنم. خوب، درک شوهر، کودکان - چه چیزی برای یک زن مهم تر است؟ " عکس: بایگانی شخصی

یک سال بعد ازدواج کردی اینا، والدین شما در برابر چنین ازدواج اولیه نیستند؟

inna:

"من فکر می کنم همه حتی منتظر این عروسی بودند، زیرا من در حال حاضر با یورا زندگی می کردم."

یوری: "این تصمیم مشترک ما بود. Inna و من در ترکیه امضا کردند - ما آنجا آموزش دادیم. یک پنجره در نمودار پیدا کرد، یک شماره مناسب را انتخاب کرد و باید مدت ها طول بکشد. و سپس آنها یک عروسی در مسکو را بازی کردند، خویشاوندان دعوت شدند. و به معنای واقعی کلمه روز بعد من پرواز کردم - آماده سازی برای مسابقه بود. " (در زمان ازدواج، Inna در ماه دوم بارداری بود. اولین پسر آنها دیمیتری در سپتامبر 2008 متولد شد - تقریبا. aut.)

پس از ظهور تمبر در گذرنامه، چیزی در رابطه شما تغییر کرد؟

یوری: "پول خیلی بیشتر می شود. (می خندد.) در واقع، هیچ چیز به طور خاص تغییر نکرده است. احتمالا، آنها شروع به احترام به یکدیگر برای حل و فصل، گوش دادن به نظر یکدیگر. "

Inna، اولین فرزند شما زمانی متولد شد که نوزده ساله بودید. معمولا دختران در این سن می خواهند متوجه شوند، حرفه ای را انجام دهند.

Inna: "من به پدر و مادرم نگاه کردم، و همیشه می خواستم همان خانواده باشم. من خیلی بچه ها را دوست دارم، من پنج خدای دارم. زایمان به من نگفت، برعکس، من در مورد آن رویایم. من یک دوست دختر دارم که سی ساله هستند و هنوز آماده نیستند فرزندان داشته باشند. و کسانی هستند که تنها بیست هستند و می توانند ساعت ها را با بچه ها پرستار کنند. هر کس دارای غریزه مادر به روش های مختلف است. برای من، این بزرگترین شادی است که تنها می تواند باشد. من هر روز خوشحال شدم و هر شب با بچه هایم گذشتم به خصوص در اولین بار، زمانی که شما فقط نمی توانید از آنها دور شوید. ما در یک اتاق خوابیم. "

هیچ کس به شما کمک نکرد؟

Inna: "اکنون، زمانی که بچه ها کمی رشد کرده اند (Dima اخیرا پنج ساله تبدیل شده اند، و میلان دو ساله است)، ما یک پرستار بچه داریم. و قبل از آن، من فقط می ترسم که آنها را به کسی سپردم. مامان گاهی به من پرواز کرد، اما عمدتا خودش را بست. بله، من تمام این نگرانی ها را در شادی دارم! "

نزدیک به چند دقیقه ارزشمند زمانی که رئیس خانواده در خانه است، و نه در آموزش. عکس: بایگانی شخصی

نزدیک به چند دقیقه ارزشمند زمانی که رئیس خانواده در خانه است، و نه در آموزش. عکس: بایگانی شخصی

یورا، شما چنین توزیع نقش راضی هستید: آیا درآمد کسب می کنید، Inna در کودکان مشغول به کار است؟

یوری: "بله، من تمام وقت در حال اجرا هستم. در همسر من مسئولیت بزرگی است. "

اینا، در یکی از مصاحبه ها شما گفتید که آنها تصمیم گرفتند به خاطر شوهرش در مسابقه خانم روسیه شرکت کنند. منظورت چیه؟

Inna: "من می خواستم او را درک کنم: حتی تولد دو فرزند، یک زن می تواند جذاب باقی بماند."

آیا او این را نمی بیند؟

Inna: "احتمالا، هر مرد نیاز به تایید دارد. اما اول از همه، البته، من به خودم نیاز داشتم. پس از زایمان، من شروع به افسردگی کردم، نمی خواستم در آینه تماشا کنم. من سی کیلوگرم را اضافه کردم هنگامی که شما نوزده ساله هستید، و به نظر می رسد یک عمه جامد، لطفا لطفا. و در اینجا، بودن در Kaliningrad، و جورا به مسابقه "خانم Kaliningrad" رسید. من به ماماها نگاه کردم که در صحنه ایستاده بودند، که دو فرزند داشتند، به عنوان انعطاف پذیری، و فکر می کردند: "من همچنین می توانم". و سپس دوباره باردار شدم - در ماه هفتم. بنابراین انگیزه ای برای من شد تا به سرعت خود را به شکل هدایت کند. میلان را بچرخانید و شروع به آماده شدن کرد. به خصوص از آنجایی که هیچ چیز وحشتناک برای رفتن به پدیوم وجود ندارد. والدین از من حمایت کردند، به مسکو رفتند تا این بار با کودکان نشسته باشند. "

Zhirkov یک عروسی را بازی کرد، زمانی که آنا منتظر اولین دیمیتری بود. عکس: گنادی Cherkasov.

Zhirkov یک عروسی را بازی کرد، زمانی که آنا منتظر اولین دیمیتری بود. عکس: گنادی Cherkasov.

یورا، و چگونه به ایده یوتا واکنش نشان دادید؟

یوری: "در ابتدا او را چرخاندم. اما اگر او می خواست، چرا سعی نکنید؟ "

آیا از همه ایده ها حمایت می کنید؟

یوری: "نه، نه همه. فقط معقول است. " (خنده حضار)

چه کسی آخرین کلمه باقی می ماند؟

Yura: "من می توانم طرف همسر من را بگیرم اگر درست باشد. این بستگی به سوالاتی است که باید تصمیم بگیرید. اگر، به عنوان مثال، آن را به کودکان مربوط می شود، البته، من به نظر INNA اعتماد دارم. "

و هنگامی که او عنوان "خانم روسیه" را به دست آورد، چه احساسی شما را تجربه کرد؟

یوری: "ما پس از مسابقه فقط با تیم شام می خوریم. و من پیامی از پاپ آمد که Inna برنده شد. چنین غرور من برای او بود! من فکر کردم: "چه کاری انجام می شود!" البته، قبل از اینکه دوستان باهوش باشند. "

inna: "و در ابتدا به من اعتقاد نداشت! دو روز اول در مالت، جایی که رقابت برگزار شد، من فقط فریاد زدم - بنابراین خانه، کودکان را از دست دادم. فضای بیگانه، گراف دیوانه، استرس. خیلی سخت بود من به خانه می روم، شکایت می کنم، و یورا می گوید: "ولز، من می دانستم! من استدلال کردم که شما در روز سوم اجرا می کنید. " خوب، در اینجا من، البته، خودم را در دستم گرفتم، به نحوی جمع آوری شد. من فکر کردم: "اگر من اتفاق نمی افتد به شرکت در رقابت خانم روسیه، لازم است که این مورد را به پایان برساند."

Inna Zhirkova:

Inna به پیروزی او در رقابت خانم روسیه افتخار داشت، در حالی که این فیلم بر روی صفحه نمایش منتشر نشد. "افراد سرنشین" عکس: بایگانی شخصی

چرا تاج را رد کردی: تصمیم گرفتم که او غیرقابل قبول باشد یا ایده رقابت شما را ناامید کرد؟

Inna: "من فکر نمی کنم که غیر قابل قبول باشد. نکته در دیگری است. دو هفته پس از انتشار این مصاحبه، دوستان گفتند: "به فیلم نگاه کنید، او در مورد شما نیست." و هنگامی که من این طرح را دیدم متوجه شدم که بسیاری از مردم فکر می کنند: پول برای پیروزی در رقابت پرداخت می شود. برای من تحقیر آمیز است من یک دختر نیستم که از مردم تقاضا کنم: "من یک تاج را بخرم!" من یک زن متاهل بزرگسال هستم، ما یک خانواده خانوادگی و نگرانی های کاملا متفاوت در پیش زمینه داریم. اما از آنجا که مردم چنین نظر داشتند، تصمیم گرفتم نشان دهم که من به یک تاج نیاز ندارم. چنین انگیزه های احساسی بود. "

یوری: "و من به طور کامل در تصمیم خود را پشتیبانی کردم."

اما به نظر یک اثبات دیگری از حق نویسنده بود!

Inna: "در آن لحظه من در مورد آن فکر نمی کنم. من می دانم که من هرگز به این کار نمی روم: برای پیروزی در رقابت، رشوه را به دست آوریم. به خصوص از این رقابت در میان مادران. من می دانم که همه شرکت کنندگان، و همچنین من آسان نیست که فرزندان خود را ترک کنند. و احتمالا، آن را به کسانی که به صادقانه به عنوان صادقانه به عنوان ملکه زیبایی رقابت می کنند، ناعادلانه خواهد بود. "

موقعیت های منفی بر روشهای مختلف تاثیر می گذارد: کسی دست ها را کاهش می دهد و برعکس، برعکس، قوی تر می شود.

inna: "قبل از آن، کل زندگی من هموار و صاف بود. من یک خانواده دوست داشتنی، یک شوهر عالی، بچه دارم. هیچ کس با من نبود ... بی رحمانه. و البته، این داستان به یک درس بزرگ برای من تبدیل شده است. من نتیجه گرفتم که شما باید دقیق تر باشید، به مردم کورکورانه اعتماد نکنید. من خیلی نگران دو هفته اول بودم، گریه کردم، من نمی خواستم کسی را ببینم. مامان مرا اطمینان داد و سپس متوجه شدم که او درست است: این بدترین چیزی نیست که می تواند در زندگی اتفاق بیفتد، نه به خاطر آنچه که برای کشتن خیلی زیاد است. مصاحبه برای دو روز ثبت شد. به مدت سه دقیقه از او غلتک را از او بسازید، به طور پیش فرض که سوالاتی در هوا نمی رود و تنها احساسات من را حذف نخواهد کرد - خوب، این افراد حرفه ای در کسب و کار خود هستند. من هیچ شکایتی در مورد کسی ندارم، هر کس کار خود را دارد. می خواستم احمق باشم - خوب، اما دفعه بعد من واقعا دقیق تر خواهم بود. "

و شما بعد از آن در اینترنت دریافت نکردید تا ببینید چه کسی آگنی بارتو و ساموئل مارشک؟ آیا تمایل به انجام تحصیلات خود را نداشت؟

Inna: "گوش دادن، فقط خنده دار است! کتاب های Agnya Barto در خانه کامل ما هستند. من بچه ها و افسانه ها را خوانده ام، و اشعار، میلان، بسیاری از آنها قلب می دانند. من خودم به عنوان یک کودک به آنها آموختم. هر مامان تایید خواهد کرد که کودکان به سادگی اجازه نخواهند داد که او را بدون یک داستان پری در شب بیفتد. بنابراین همه این حملات که من کودکان کتاب های کتاب را نمی خوانم - بی معنی. البته، من می خواهم به یادگیری بیشتر بروم، آموزش عالی دریافت کنم. اما نه به خاطر داستان با مصاحبه، اما به طور کلی. من فکر می کنم هنوز هم همه چیز پیش رو دارم. من نمی توانم خودم را احمقانه بگویم. فقط زندگی به این شکل تشکیل شد که در هفده سال ازدواج کردم، فرزندان را به دنیا آوردم، و مجبور شدم تمام وقت آنها را به آنها اختصاص دهم. دو سال ما در لندن زندگی کردیم. (سپس Zhirkov سپس برای باشگاه فوتبال چلسی بازی کرد. - تقریبا. aut.) تصور کنید: یکی با دو بچه. بدون یک پرستار بچه، بدون کمکی، بدون مترجم سخت است. حتی مادر من نمی توانست به من بیاید - او یک ویزا داده نشد. بنابراین، من قبل از تحصیل خودم نبودم. من امیدوارم که در آینده نزدیک من چنین فرصتی داشته باشم. "

با این وجود، مصاحبه رسوائی یک PR خوب بود. شما حتی پیشنهاد دادید که در نمایش واقع بینانه "جزیره" شرکت کنید.

Inna: "من خیلی دوست دارم. برای صرف یک ماه در شرایط حیات وحش - این یک تجربه منحصر به فرد است. حتی آنچه را که من قادر به آن هستم بررسی کنم. من فکر می کنم من نمی توانم برای مدت طولانی شنا کنم، نمی توانم اجرا کنم. بعد از اینکه من به مادرم تبدیل شدم، من مسئولیت نه تنها برای خودم داشتم. و فتح ها بسیار تبدیل شده اند: در حال حاضر من می ترسم پرواز به هواپیما، رانندگی ماشین، به تعامل در برخی از ورزش های شدید. بنابراین من می خواهم از ترس های شما غلبه کنم. اما مشارکت در این نمایش به این معنی است که شما باید یک ماه به کودکان بروید. من نمی توانم تصور کنم که چگونه ممکن است. فکر خواهم کرد".

و چه چیزی شما را ترسانده است؟

Inna: "برای یک ماه بدون مسواک بمانید. (خنده حضار) از دوران کودکی، مادرم الهام بخش من بود که شما باید دو بار در روز تمیز کنید. من فکر می کنم می توانم بدون شانه ها و کرم صورت انجام دهم، اما با دندان های ناخوشایند ناخوشایند. "

آیا شما آگهی ها را برای کودکان دارید؟

Inna: "بسیاری از چیزهایی که من میلان و دیما را ممنوع می کنم، آنها را به پدر اجازه می دهند. Yura در خانه نیست، اغلب اوقات، از دست رفته است، بنابراین او می خواهد بچه ها را از بین ببرد. به عنوان مثال، iPad. من حریف بازی های کامپیوتری هستم و اجازه دهید دیما حداکثر پنج تا ده دقیقه بازی کند. اما هنگامی که یورا چشم های سکوت پسر را می بیند، که شکایت در مورد آن است: "خوب، کمی!" - نمی تواند مقاومت کند. سپس، شکلات: من بچه ها را در شیرین محدود می کنم، و یورا آنها را "Kinders" برطرف می کند. من درک می کنم که او خوشحال است که شادی بچه ها را ببیند، اما شما باید این اندازه را بدانید. "

او حتی به آنها اجازه داد تا قلیان را در روز تولد خود بکشند ...

یوری: "من قبلا توضیح دادم که این شوخی بود. در پایین تولد، بسیاری از بزرگسالان و کودکان - تنها دیما و میلان وجود داشت. البته، از کنجکاوی آنها می خواستند سعی کنند همانند سایر مهمانان را انجام دهند. من به آنها اجازه دادم تا به لوله یک قوس بیکار بروم. هیچ تنباکو یا دود وجود نداشت. اما عکاس نزدیک بود، که تمام این مدت زمان برای عکس بود، و روزنامه نگاران تمام داستان را پرواز کردند. "

inna: "وقتی این عکس ها را دیدم، آن را وحشتناک عصبانی بود. اما پس از آن جورا توضیح داد که چقدر اتفاق افتاده است. "

این، در تربیت، آیا شما بر اصل "پلیس عصبانی و یک پلیس خوب" عمل می کنید؟

Inna: "من نمی توانم بگویم که من چنین مادر خشن هستم. و من همواره قبل از درخواست های کودکان، زمانی که آنها بر روی زانوی خود صعود نمی کنند، مانند این: "مامان، ما شما را دوست دارم!" و قلب شما را پرتاب می کند ... اما بچه ها هنوز مطیع هستند، می دانند که این است ممکن است، و غیر ممکن است. به ندرت اتفاق می افتد که آنها شروع به تحریک می کنند. "

Inna Zhirkova:

"من در مسابقه زیبایی به دلیل شوهرش شرکت کردم. من می خواستم او را درک کنم: حتی تولد دو فرزند، زن می تواند جذاب باقی بماند. " عکس: بایگانی شخصی

آیا دیما به بخش ورزشی می دهید؟

inna:

"جایی در یک سال. او واقعا یک پسر ورزشی دارد. به یاد داشته باشید زمانی که پسر سال را تبدیل کرد، ما یک دروازه کوچک اسباب بازی را خریدم. بنابراین او گلزنی کرد! هنگامی که معلوم شد، بسیار خوشحال شدم، دستانش را تکان دادم. در صورت امکان، جورا سعی می کند با او ارتباط برقرار کند. ما فکر می کنیم که در مورد فوتبال و یا در مورد تنیس، اما به دلایلی، Dima خود را بسیار شبیه هاکی. شاید به این دلیل که آنها با پدر این بازی را در PlayStation پخش می کنند. "

آیا شما علاقه مند به دنیای ورزش هستید؟

Inna: "حالا بله من نمی توانم بگویم که من فقط یک طرفدار قمار فوتبال هستم. اگر Yura بازی نمی کند، من بسیار علاقه مند به تماشای مسابقات نیستم. اما من همیشه از شوهرم، نه تنها در تلویزیون حمایت می کنم. و من به Makhachkala پرواز می کنم: یورا مهم است که بدانیم که ما در جایی در پدیوم هستیم. (در حال حاضر یوری هافبک باشگاه Makhachkala "Anji است. - تقریبا. Auth.) گاهی اوقات ما در مورد بازی بحث می کنیم. البته، من نمی توانم چیزی را توصیه کنم - من حرفه ای نیستم، اما او با احساسات من، تجارب من با من به اشتراک می گذارد. "

و او نیز به شما توجه دارد؟ صمیمی ترین برای گرفتن: شوهر، مامان یا دوست دختر؟

Inna: "شوهر. ما بسیار نزدیک هستیم گاهی اوقات کمتر از پنج صبح ما دروغ می گوییم و صحبت می کنیم، اگرچه ما درک می کنیم که فردا اوایل می رویم. "

مشکلات جهانی در پنج صبح چیست؟

Inna: "برای بحث بسیار: کودکان، مدارس، والدین، دوستان مشترک، آینده ما. یورا سی ساله در حال حاضر، و لازم است فکر کنید که او زمانی که او ورزش را ترک خواهد کرد. "

آیا می خواهید زمان بیشتری را با خانواده ام صرف کنید؟

Inna: "البته، تا کنون معلوم می شود که ما در اطراف او در سراسر جهان پرواز می کنیم. او در اتهامات اتهامات قرار دارد و ما در جایی در نزدیکی هتل اقامت داریم. گاهی اوقات شما موفق به دیدن - اجازه دهید او را به ما چند ساعت به ما بروید. البته، این کافی نیست، اما، از سوی دیگر، شما باید از دست شما بشوید. "

یوری: "من به یاد داشته باشید یک مورد خنده دار بود. بازگشت به خانه از تمرین و در سراسر دیما. او شگفت زده می کند: "پدر و چه چیزی را اینجا انجام می دهید؟" (من نمی دانستم که من از هزینه ها برگشتم) من می خندم: "شاید من برگردم؟" او: "نه، من نمی دانم T نیاز دارید! "البته من آنها را نمی بینم، اما تا کنون چنین برنامه ای چیزی برای انجام دادن نیست."

به دلایلی، در حال حاضر من در مورد یکی دیگر از همسر بازیکن فوتبال - ویکتوریا بکهام به یاد می آورم. او محبوب است، اما او تلاش می کند تا نگه داشتن: قانونگذار سبک، طراح. شما، Inna، به نحوی در سایه شوهرش ...

Inna: "من همچنین از چنین افکار بازدید کردم - برای ایجاد مجموعه شما. پس از همه، من در یک مدرسه هنر تحصیل کردم، شاید من اتفاق افتادم. اما در حالی که بچه ها به مدرسه می روند، نمی روند، برای من سخت است که به چیز دیگری توجه کنم. کمی صبر کنید سپس، من هیچ مشکلی را با این واقعیت که زن در سایه ای از مردش نیست، نمی بینم. به نظر من، کاملا طبیعی است. ما با یورا با هم هستیم - و این اصلی ترین چیز است. "

ادامه مطلب