Layisan Utyasheva: "در زندگی پاشا - نه یک پنجه پر زرق و برق"

Anonim

با استفاده از کمدی کمدی ساکن پاول، تلویزیون ارائه می دهد تا مدتها پیش آشنا، که حتی به یاد نمی آورد، که آن را تحمیل می کند. "احتمالا، من برای اولین بار در تلویزیون دیدم،" او می خندد. آنها ارتباط برقرار کردند، دوستان بودند، می توانستند با موضوعات مختلف صحبت کنند، اما مردی از رویاها در "زرق و برق زرق و برق" ژیمناست سابق به نظر نمی رسید. عشق پس از آنکه مجبور بود از یک غم و اندوه بزرگ عبور کند، به او آمد. سال گذشته، Layisan مادر مرد. Zulfia Utyasheva، یکی دیگر از زن جوان، در 40 سالگی از یک حمله قلبی درگذشت، و لایحه نه تنها یک مرد بومی، بلکه یک دوست، دستیار، مدیر را از دست داد. در آن لحظه وحشتناک، زمانی که جهان در مقابل چشمان خود فرو ریخت، پولس معلوم شد که مردی است که گرما و مراقبت را پوشانده است، حس امنیت را ارائه می دهد. آنها در سپتامبر 2012 ازدواج کردند. درست است، جشن های پر سر و صدا در مورد این وجود نداشت.

Layisan Utyasheva: "آنها می گویند: شما هر کسی را به کسی نگفتید، هیچکس شما را دیده اید، این داستان شما احتمالا به خاطر PRAE آمده اید. چقدر عجیب و خنده دار برای شنیدن چیزی مشابه! آیا من نیاز به گزارش دادن به افراد دیگر در مورد تمام جزئیات زندگی شخصی من؟! این فقط به نظر می رسد PR و تمایل به همه در شنیدن! من واقعا از پاشا ازدواج کردم، یک کودک را به دنیا آوردم. خوشبختی خانواده بسیار عجله. این یک رویداد روشن و روشن در زندگی من پس از مرگ مادر و مراقبت زود هنگام از ورزش است. "

اما ورزش طولانی است ...

Layisan: "بله، و من به عنوان یک آهنگ نورد ادامه دادم. با بادی های بادی، با رقبای اختراع مبارزه کرد. خدا را شکر، هیزم شکسته نشد - با تشکر، مادر من نزدیک بود، از اشتباهات نگهداری شد. او گفت: "لییزان، شما یک ورزشکار هستید، اما شما چنین مهربان، چنین نقطه ای داشتید." درست است: کلاس تا دوم، قبل از رسیدن به یک ورزش بزرگ، من از آب زیر گیاه بیدار شدم. در درس ها مانند یک ماوس نشسته بود، دست من افزایش نیافت. فقط اگر خواسته شد پاسخ داد. حتی معلم مادر شکایت کرد که من خیلی غیر فعال بودم. و من جواب دادم: "مامان، خوب، من نوعی ناخواسته نیستم، من تردید دارم که دست شما را بالا ببرم." ورزش در من بیدار شد و کیفیت های دیگر را بیدار کرد: لازم است سریع، جمع آوری و اتفاق می افتد در همه جا. مامان گفت: "شما بد یاد خواهید گرفت - شما به جلسه آموزشی نمی روید." و مربی Irina Alexandrovna Wiener او را ساخت: "این یک آستانه نیست!" این مادران در زندگی من بودند. خدا را شکر، ایرینا الکساندرووانا و حالا بعد، به چیزی می گوید، مشاوره می دهد. در آن لحظه وحشتناک زندگی من پشتیبانی می شود. پس از همه، مرگ یکی از عزیزان بسیار زخم است. "

مادر واقعا همیشه با شما بود، در همه چیز کمک کرد ...

Layisan: "او دوست و معلم برای من بود، و اقتدار. من هرگز چهره ها را در رابطه ما گذراندم. مادر مادر است اگر فقط او به من پیشنهاد کرد: "به من مثل یک دوست بگویید" - سپس نظر من را بیان کردم. او برای من مراقبت کرد: "چیزی شما، دختر، کار زیادی انجام دهید. (و من واقعا دوام را به طور منظم در روز به طور منظم رهبری کردم، در شب من به حزب فرار کردم، و در شب من متن را تدریس کردم - من برای رکورد برنامه آماده شدم.) بیایید آرام باشیم، اجازه دهید خود را راه برود، ما خواهیم بود به SPA-SALON بروید. " ما همگی همدیگر بودیم. "

Layisan Ulyasheva با مامان. عکس: fotodom.ru.

Layisan Ulyasheva با مامان. عکس: fotodom.ru.

حتی در رویدادهای سکولار. جای تعجب نیست که همه از آن لذت ببرید که دوباره با یک مرد جوان نرفت، اما با مادرش.

layisan:

"من خوشحال شدم که می توانم به یک مهمانی با مادر زرق و برق دار زیبایم بروم. او می دانست که چگونه خود را وارد کند - شکل گرفته، خواندن، می تواند هر مکالمه ای را پشتیبانی کند. من به او نگاه کردم و افتخار کردم. این یک زن واقعی، بانوی است. این چگونگی تلاش برای تلاش است. علاوه بر این، او مجبور بود با من و خدمات بدهی باشد، زیرا او مدیر من بود. گاهی اوقات، به ندرت، او نظر من را انجام داد، گفت: "Layisan، و در اینجا شما خودتان را از دست دادید. بیایید در مورد چگونگی رفع وضعیت فکر کنیم. " و من به نظر او گوش دادم، موافقت کرد: "خوب، مامان". من سعی نکردم "یک ستاره را شامل شود". من خودم از مادرم خواسته ام تا به من کمک کنم. متوجه شدم که نمایندگان که من ملاقات کردم، من هیچ جا به آنجا نرفتم، تصویر اشتباه را ایجاد کردم. و من مادرم را صدا زدم، که در آن زمان به عنوان یک وکیل در اسپانیا کار می کرد، در یک شرکت بسیار جدی. و او گفت: "مامان، شما خیلی هوشمند هستید، می دانید چگونه با مردم ارتباط برقرار کنید، معاملات بزرگ را تشکیل دهید. به کار من بروید من احزاب شرکتی، تیراندازی، شبها دارم - من نمی خواهم با این عوامل به آنجا بروم. " او تعطیلات خود را برای یک زمان گرفت، به مسکو پرواز کرد. و یک ماه بعد، او در شرکت خود گفت، که در آن او برای دوازده سال کار می کرد: "من امور دخترم را انجام خواهم داد." البته، آن را متقاعد کرد که بازگشت، اما من منافع من را انتخاب کرد. من فکر می کنم بسیاری متوجه شده اند که از مادر، رفتار من در این نزدیکی ظاهر شد، تصویر تغییر کرد. او در من بیدار شد. "

الان حالت چطوره؟ ..

Layisan: "امور من در حال حاضر در دوست ما مشغول به کار است. و من فقط فصل تعطیلات را نگرفتم، به اسپانیا رفتم، "خیلی فکر کردم. در حال حاضر من کمتر احتمال دارد که در حوادث سکولار باشم، من اغلب شرکت های شرکت را نخواهم گذاشت. من ازدواج کردم، من به خانواده تعهد کردم. و برای سوابق برنامه (من دو پروژه تلویزیونی جدی دارم) شما می توانید یک هفته کاری را انجام دهید، من قبلا با کارفرمایان موافقت کرده ام. "

در یکی از مصاحبه ها شما گفته اید که اگر پزشکان به موقع وارد شوند، مادر شما نجات خواهد یافت ...

Layisan: "من نمی خواهم در قلب و خشم شما حفاری کنم، اما من فکر می کنم، افرادی که عزیزان خود را از دست داده اند، مرا درک خواهند کرد. تصور کنید که وضعیت زمانی که من "آمبولانس" در هیستریک داشتم، فریاد زد: "کمک، مادر من می میرد!"، من پاسخ دادم بی تفاوت: "هر کس میمیرد، شما تنها نیستید. تمام اتومبیل ها مشغول هستند، ما به محض این که می توانیم وارد شویم. " خوب، چطور است؟! چرا در امریکا (اگر چه من به هیچ وجه احساس عشق بزرگی برای این کشور ندارم) مربوط به مردم در غیر این صورت؟ وجود دارد، اگر یک فرد "911"، "آمبولانس"، پزشکان، کمک های روانشناختی بلافاصله به او برسد. و آنجا آنها وقت خود را برای پیدا کردن آدرس، اتاق ها در خانه صرف نمی کنند - بلافاصله به طور خودکار تعیین می شود. آنها درک می کنند که او بزرگ است. و بعد چه کاری می توانم انجام دهم؟ به یاد درس های اوباما (اصول اولیه ایمنی زندگی. - تقریبا. Auth.)، من سعی کردم مادرم را حداقل به نوعی کمک کنم، یک تنفس مصنوعی ایجاد کنم. در همان زمان، خودش در شوک بود. او در دست من فوت کرد ... "آمبولانس" تنها دو ساعت به دست آمد، آنها از نارسایی حاد قلب، مرگ را اعلام کردند. من نمی توانم فکر کنم که اگر یک حمله قلبی در مادر در آمریکا اتفاق افتاد، او نجات خواهد یافت. و او اکنون با من خواهد بود بله، من به پزشکان روسی اعتماد ندارم پس از همه، و من نمی توانستم برای یک سال و نیم زخمی. (در سپتامبر 2002، با توجه به فرود ناموفق بر روی تشک های ضعیف آماده، لایسان خود را به ضرب و شتم خود را. از آنجا که معاینه این آسیب را نشان نداد، او همچنان به آموزش ادامه داد، که تنها وضعیت را تشدید کرد. تنها پس از توموگرافی مغناطیسی در آلمان بود یک تشخیص ناامید کننده را تحویل داد: شکستگی های چندگانه پاهای استخوانی بینایی. در حرفه ورزشی من مجبور شدم یک نقطه را قرار دهم - تقریبا. Auth.)

بنابراین تصمیم گرفتید فرزند خود را در میامی به دنیا بیاورید؟

Layisan: "من کشور ما را خیلی دوست دارم و من نمی خواهم از اینجا ترک کنم، اما من نمی خواستم ریسک کنم. دو بار این تراژدی در زندگی من به علت گسل پزشکان روسی اتفاق افتاد و این بار من گفتم: "نه! من می خواهم آرام و واضح باشم اینها اولین زایمان هستند: مهم است که هر کس درست عمل کند! "من مجبور شدم چنین مکالمات را بشنوم:" چه نوع روند - همه در خارج از کشور تولد می شود؟ "بنابراین شما شرایط عادی را در اینجا ایجاد می کنید، پس هیچ کس هیچ جا نخواهد رفت. و این نه تنها به بخش پزشکی موضوع اعمال می شود. من فکر می کنم بسیاری از کلینیک های خارجی زایمان را انتخاب می کنند، زیرا این امر باعث می شود که حفظ ناشناس، در مورد پاپارازی فکر نکنید. (خنده حضار) در روسیه، شما می توانید یک فرد بسیار معروف باشید، و در خارج از کشور شما یک بیمار معمولی هستید. بله، و نگرش به حریم خصوصی در چنین امور کاملا متفاوت است. "

Layisan Urtyasheva و Pavel در سپتامبر 2012 ازدواج کرده اند. درست است، جشن های پر سر و صدا در مورد این وجود نداشت. عکس: Lilia Charlovskaya / Vladimir Cleanikov.

Layisan Urtyasheva و Pavel در سپتامبر 2012 ازدواج کرده اند. درست است، جشن های پر سر و صدا در مورد این وجود نداشت. عکس: Lilia Charlovskaya / Vladimir Cleanikov.

به نظر می رسد، پسر شما رابرت یک شهروند امریکا است؟

Layisan: "ما چنین هدف را دنبال نکرده ایم. این نوعی پاداش خوب بود. هنگامی که رابرت رشد می کند، خود را انتخاب خواهد کرد، شهروند که کشور او می خواهد تبدیل شود. "

چه تصورات از کلینیک باقی می ماند؟

Layisan: "من فقط خوشحالم! در حالی که قیمت ها کاملا قابل مقایسه با مسکو هستند، سطح خدمات کاملا متفاوت است. من احساس کامل داشتم که من به تنهایی زایمان می کردم، توجه زیادی به آن نشان داده شد! وقتی که من تمام مادران تازه جدید را دیدم، فکر کردم: چه نوع پزشکان به خوبی انجام می شود، زیرا آنها موفق به سازماندهی همه چیز شدند! هر کس به سادگی، به وضوح و بدون هیچ گونه نگرانی انجام شد. پزشکان و پرستاران کار خود را انجام دادند و در عین حال لبخند زدند، سعی کردند از شوخی حمایت کنند. تولد خوب بود، بدون هیچ گونه عوارض. بنابراین خاطرات لذت بخش ترین هستند. "

به سرعت تسلط نحوه رسیدگی به کودک؟

Layisan: "خب، من پیش آماده شدم، ادبیات را بخوانم. نه تنها کودک در من رشد کرد، من خودم را مانند مادر گرفتم. عزیزم و ما در همان بخش دروغ گفتیم. و من بلافاصله نشان داد که چگونه و چه باید بکنم. علاوه بر این، یک پرستار برای اولین بار به زبان انگلیسی گفت. سپس دیگر - در روسیه. سپس دکتر آمد و شروع به بررسی کرد که آیا همه چیز را به خوبی به یاد می آورم. گفت: "من یک کودک نخواهم داد تا زمانی که متوجه شویم که شما به خوبی والدین آموزش دیده اید." (می خندد.) مهمترین چیز این است که آنها به من الهام بخش بودند - نه به عدم قطعیت و ترس من. او به وضوح تمام احساسات را جلب می کند و همچنین شروع به نگرانی می کند، گریه کنید. به من گفته شد: "عصبی نکن، شما نیاز به یک رویا دارید، استراحت کامل کامل. در غیر این صورت، شیر ناپدید می شود. اجازه دهید پدربزرگ و مادربزرگ کمک کند. اگر آنها فرصتی برای پرواز ندارند، پرستار بچه را پیدا نکنند، خود را به حالت Avral رانندگی نکنید. "

آیا این توصیه ها را دنبال کردید؟

Layisan: "بله، بچه ما فقط با عشق از همه طرف خاموش است. مادربزرگ من وارد شد، والدین پاشا به ما کمک می کنند. به دنبال آنها، روح شادی می کند. آنها خودشان شبیه بودند. این خوب است که یک خانواده دوستانه بزرگ. "

احتمالا استدلال می کند، که در آن نژاد "رابرت رفت؟

Layisan: "اکنون، در حالی که پسر کوچک است، هر روز تغییر می کند. به نظر می رسد مثل شما نگاه کنید - خوب، پدربزرگ من ریخته می شود، سپس به نظر می رسد مثل مادر، پس من جفت ها را می بینم. "

پل مردی است که به دنبال آن هستید؟

Layisan: "شما می دانید، من می توانم در بیست سال ازدواج کنم، و در بیست و پنج. من پیشنهاد دادم اما ازدواج تنها به منظور تبدیل شدن به همسرش، احتمالا اشتباه است. بگذارید بهتر شود بعدا اتفاق بیافتد، اما لازم است انتخاب مناسب را انتخاب کنیم. به عنوان ایرینا، ایرینا Aleksandrovna Wiener، ادغام بنزین و حرکت. (می خندد.) و مهمتر از همه - من به دنبال کسی نیستم. این یک نظر نادرست است که شما باید به دنبال کسی باشید. کیف پول را می توان یافت، کار. و عشق - خدای او به او می دهد این سرنوشت است این همه است بنابراین من هرگز به آن در این مورد نگاه نکردم و این سوال زمانی که من ازدواج کردم، فقط یک عبارت را پاسخ دادم: "من هرگز مرا ترک نخواهم کرد." من بسیاری از نمایش های تلویزیونی را تماشا کردم، جایی که آنها مشاوره می دهند، چگونه می توان از چگونگی جذب یک مرد آشنا شد. آنها می گویند، لازم است به وضوح تصور کنید که چه فردی که می خواهید با شما ببینید. من فکر می کنم این همه از شر است. به خدا، باید باور داشته باشید، و او را دوست خواهد داد. "

Layisan Utyasheva:

"حالا من به خودم برگشتم - آرام و کم." عکس: ولادیمیر Chistyakov.

چطور اتفاق افتاد که دوستی شما با پولس بزرگ شد؟ نقش او را در یک وضعیت دشوار زندگی ایفا کرد؟

layisan:

"من این را می گویم: چشم باز شد. گاهی اوقات شما مهم نیستید، و سپس شما را درک می کنید: در اینجا این است! به این ترتیب معلوم می شود، و در مورد آنچه که در کتاب ها بنویسید، بسیار مهم است .. اما به اندازه کافی در مورد آن. من نمی خواهم شادیم را ببینم من در مربی من، ایرینا الکساندرووا تحصیل می کنم. چگونه او احساس خود را انتخاب کرد! (بازرگان و مدافع Alisher Usmanova. - تقریبا. aut.) روابط زیبای آنها برای سالهای زیادی است! اما هر بار که او سعی کرد برخی از جزئیات را بداند، گفت: "بله، ما با هم، خوشحالم، اما بیایید ببینیم فردا چه خواهد شد".

به من بگویید، این جلسه عکس در لباس عروسی، که شما در صفحه خود در شبکه های اجتماعی نوشته اید چیست؟

Layisan: "این پروژه" عروس مطلوب ترین بود. " در این تصویر مادرم را دیدم او گفت: "Laysan، چه نوع زیبایی شما! خوشحال خواهد شد مردی که انتخاب می کنید. " چنین نشانه ای وجود دارد: قبل از ازدواج، در لباس عروسی در انسان ظاهر نمی شود. اما من قبلا می دانستم که من لباس سفید ندارم. "

چرا؟

Layisan: "من تصمیم گرفتم که کرم را بپوشم. چنین نقص یافت. " (خنده حضار)

شما و پولس عروسی را نداشتند - ظاهرا، نه لحظه ای نبود ...

Layisan: "بله، شما درست است. اما شاید ما هنوز هم همه چیز را پیش رو داریم. "

پولس با تصویر منظره اش - "کراوات پر زرق و برق" آمد. این واقعی چیست؟

Layisan: "مادر من گفت که تنها یک انسان بسیار هوشمندانه می تواند در صحنه شوخی کند. در زندگی، او کاملا متفاوت است، پنجه پر زرق و برق نیست. "

بیش از شما احمق نیست؟

Layisan: "خب، می دانید، من نیز بدون روبان و توپ به خانه می روم."

دیگری وجود دارد حس شوخ طبعی یک توپ نیست، آن را به گنجه پنهان نمی کند.

Layisan: "من آن را دوست دارم زمانی که مردم می توانند شوخی، پیکسل های قفل شده است. من خودم خیلی هستم هنگامی که ایرینا الکساندرونا نام من را انتخاب کرد، متوجه شد: "شما حس بسیار خوبی از طنز، Chanterelle" دارید. " من پاسخ دادم: "متشکرم از قدردانی شما."

Layisan Utyasheva:

"در زندگی، پاشا یک پنجه پر زرق و برق نیست." عکس: لیلیا شارلوفسکی.

آنها می گویند، او را تخلیه نکرد، شما با پل بسیار متفاوت هستید؟

Layisan: "او یک ایده بسیار صحیح را بیان کرد: دیگران را قضاوت می کنند. شما وضعیت را نمی دانید، آن را از داخل نمی دانید. مردم خود را درک می کنند که چگونه زندگی می کنند. من نوزده ساله نیستم، زمانی که هورمون ها بازی می کنند، در سن نیستم. من یک تجربه زندگی دارم. "

شما مدت ها برنامه "Cafe Romance" را به مدت طولانی هدایت کرده اید. آیا عاشقانه در زندگی خانوادگی نیاز دارد؟

Layisan: "او همیشه مورد نیاز است. به عنوان مثال، پدربزرگ من و مادربزرگ من پنجاه و پنج سال زندگی می کردند. اما پدربزرگ رفتن به باغ، قطعا به هر حال به دنبال nenets خود را هر بابونه چک کنید: "این شما، عشق". آنها توانستند عشق را از سال ها حمل کنند، در اینجا من به این زوج ها احترام می گذارم. و من می خواهم من روابط زیبا و ملایم داشته باشم. "

هر زن نمی تواند مردان را چنین احساساتی عمیق ایجاد کند.

Layisan: "بله، من موافقم: همه چیز از یک زن در حال آمدن است. یک مرد مانند یک آنتن واکنش نشان می دهد به سیگنال های خروجی از ما. اگر چه این نه تنها به رابطه یک مرد و یک زن، بلکه مردم به طور کلی نیز اعمال می شود. حتی اگر یک فرد به شما آرزو کند، از طرف شما خوب است، او آسیب نخواهد گذاشت. من بارها و بارها از این تجربه خودم متقاعد شده ام. زندگی گاهی اوقات وحشتناک است، اما اجازه نمی دهد که زندگی خود را بکشد. حتی اگر هر روز طبخ کنید، خسته می شوید، راهی برای بالا بردن خلق و خوی من پیدا کنید. شامل نوعی موسیقی - مثبت و پر انرژی است. من به یاد می آورم، مادربزرگ من nennya، زمانی که چیزی ناراحت بود، گوش دادن به صوفیه سوفیا روتارو. من می بینم که او ناراضی است، من می پرسم: "مادربزرگ، چه اتفاقی افتاد؟" سکوت کرد. و درست است - احساسات منفی را در مورد عزیزان تغییر نمی دهد. "قلب طلایی" را قرار دهید، و بعد از مدتی نگاه کنید، او قبلا لبخند زد. بنابراین لازم است. لذت کمی به زندگی کمک می کند. مادر من همیشه گفت: "من به شما زخمی دادم نه برای شما خیلی زیاد و ناامید شدم. شما توپ را با خشم انداختید، انرژی منفی را به او گذاشتید و سپس شگفت زده شد که چرا او آن را در رقابت کاهش داد. " او نور و عشق را حمل کرد، هرچند او دشمنان زیادی داشت. و من شخصیت دیگری را به خاطر ورزش دارم - من همیشه با یک چالش متمایز شده ام. اما وجود ندارد غیر ممکن است "وفل": "اوه، من همه را دوست دارم!" سپس شما هرگز به پیروزی دست نخواهید رسید. ورزش یک مبارزه است. "

سنت شرقی نقش دوم زن در خانواده را به عهده می گیرد. به نظر من کاملا متفاوت است.

Layisan: "من احساس می کنم که من تغییر می کنم، ریشه ریشه های خود را می گیرم. (می خندد.) و به عنوان سنت ... من برای شیخ از امارات عرب ازدواج نکرده ام. پل می دانست که من چه کار می کنم من یک دختر کوچک نیستم که چیزی را در زندگی به دست نیاورده است. من چهار سال کار می کنم و در دوازده سالگی من در حال حاضر یک کتابخانه داشتم، جامعه CSKA به من دستمزد پرداخت کرد. اول، یک پول کوچک رفت، اما من جمع آوری کردم، نجات یافتم برای خرید چیزی ارزشمند. من هرگز یک کارآموز نیستم، همیشه فکر کردم بهتر بود که در مورد چیزی دلخواه صرفه جویی کنید تا پول را بر روی باد بگذارید. و این کیفیت هنوز در من باقی می ماند. "

در یکی از مصاحبه های اولیه، شما گفتید که شوهر شما هرگز در رستوران غذا نخواهد خورد ...

Layisan: "مانند هر زن شرقی، من به خوبی طبخ می کنم. و من سعی می کنم از غذا اجتناب کنم. بنابراین گاهی اوقات من می خواهم به Cheeseburger با سیب زمینی سرخ شده! اما اگر شما مادر هستید و کودک را تغذیه می کنید، باید خود را در مورد خودخواهی خود فراموش کنید و غذای سالم بخورید. من در برابر ظروف سرخ شده هستم، من ترجیح می دهم پخته شده پخته شده پخته شده یا پخته شده در اجاق گاز. من خیلی ماهی های دریایی را دوست دارم اما بدون گوشت، من نمی توانم انجام دهم - چند بار در ماه خودم خودم با یک کباب یا استیک. تغذیه جداگانه نگه ندارد مهمترین چیزی که من درک کردم این است - شما نیازی به کشیدن به غذا ندارید، در غیر این صورت شما به فردی که به جز رژیم های غذایی، به جز رژیم ها می روید، تبدیل خواهید شد. صادقانه بگویم، من از چنین افرادی می ترسم. آنها حتی به دنبال غذا هستند. بنابراین من می خواهم بگویم: "هی، نگاه کن! زندگی عبور می کند. "

اما مشکل این است که چگونه پس از زایمان از دست دادن وزن - برای بسیاری از زنان مرتبط است ...

Layisan: "من همچنین کیلوگرام های اضافی را به دست آوردم - من حتی نمی دانم که چگونه این اتفاق افتاد، به نظر می رسید سعی نکنیم که بیش از حد مصرف نکنیم. اما به آرامی خود را به شکل تبدیل کنید. لازم است با یک کوچک شروع شود - پنج تا ده دقیقه هر روز شارژ کنید. سخت نیست. علاوه بر این، در حال حاضر بسیاری از ادبیات، تلویزیون نشان می دهد! علاوه بر این، هنگامی که ما ورزش می کنیم، اندورفین ها متمایز هستند، که به مقابله با افسردگی کمک می کند. من حتی خودم را متوجه شدم: شما در یوگا مشغول به کار هستید یا تمریناتی را در هوای تازه انجام می دهید - و از طریق عضلات، ستون فقرات خستگی و استرس انباشته می شود. واضح است که اتهام کوه نخواهد بود، اما احساسات مثبت به آن کمک می کند و پس از آن جمع آوری و از بین می رود، برای حفظ خود را در یک لحظه. "

ادامه مطلب