Svetlana Kamynina: "من هر مرد را به عنوان یک شوهر بالقوه در نظر نمی گیرم"

Anonim

- Svetlana، شما شروع به کار در "کارآموزان" در مدت کوتاهی پس از آنها نامزد برای "نیکو" برای نقش در "چیزهای ساده" PopoGrebsky. پس از چنین کار جدی، نمی ترسید تا با نقش در سری کمدی موافقت کند؟

- چی هستی در آن لحظه، هر کاری در شادی بود. ما یک حرفه بسیار وابسته داریم دندانپزشک همیشه در دندانپزشک خواهد بود، زیرا مردم دندان های خود را به طور مداوم بدتر می کنند. و ما یک هنرمند خوب داریم، اما بدون نقش بنشینیم. بنابراین، هر کار خوب و جالب است، و من موافقت کردم که شلیک کنم، البته، بدون اطلاع رسانی. به علاوه، در آن زمان من هنوز به خوبی درک نکرده ام که به معنای فیلم برداری شده در سری نیست. اکنون در حال حاضر تجربه شده است - ما سری 180 را فیلم برداری کرده ایم و بیشتر کار خواهد کرد. به علاوه، Comedy Cinema یک کسب و کار نسبتا جدی است. کمدی خوب را حذف کنید بسیار آسان نیست. و من واقعا عاشق کمدی هستم

- چیزی که شما را در شخصیت خود رشوه داد؟ شاید برخی از ویژگی های شخصیت؟

- Anastasia konstantinovna kisačac - یک زن نادر، من فکر می کنم. من واقعا ویژگی های کلاسیک را دوست داشتم، که در زندگی معمول در مردان بیشتر ذاتی است. فعالیت حرفه ای همیشه اثر خود را اعمال می کند. شخصیت من هیچ استثنا نیست به یاد بیاورید قهرمان ایمان هشدار از "مسکو به اشک اعتقاد ندارد"، زمانی که او مدیر کارخانه شد. چه صدایی او را سفارش داد؟ بنابراین پزشک اصلی یک تصویر بسیار متنوع است.

- آیا می توانید فرض کنید که او این است که شما را بسیار محبوب خواهد کرد؟

- البته که نه. من چنین بازیگران را نمی شناسم که هنگام کار بر روی نقش، در مورد موفقیت در مورد موفقیت فکر می کنم. علاوه بر این، هنگامی که من به جایزه، جایزه Golden Rhinoceros برای بهترین نقش زن در این مجموعه خوشحال شدم خوشحال شدم.

"با این حال، حتی پس از چنین موفقیتی، اعتراف می کنید که در خیابان شما هنوز هم به" رمزگذاری "مدیریت می کنید - هیچ کس نمی داند.

- آره. ما دارای رنگ موهای مختلف با قهرمان من هستیم، و من می خواهم امیدوارم که در زندگی من به مدت 40 سال به هیچ آرایش نگاه نمی کنم، اما هنوز هم در 34 سالم. من نمی توانم بگویم که جمعیت مردم می روند. من به آرامی در مکان های عمومی ظاهر می شود، و سپس در مسکو، به طور کلی، چنین تمرکز از مردم ستاره، که هر کس قبلا بسیار وفادار بوده است.

Svetlana Kamynina:

با ایوان Okhlobystin در مجموعه ای از "کارآموزان". قاب از سری.

- برای بسیاری، تعجب وجود دارد که شما ده سال جوانتر از قهرمان من هستید ...

- گاهی اوقات مردم بسیار شگفت انگیز هستند. اما من خوشحالم که من توانستم بر روی یک زن برای یک زن در یک زن مجددا مجددا مجددا استفاده کنم. این احتمالا در مورد کار حرفه ای من نشان می دهد. وقتی که من در تئاتر تحصیل کردم، نقش سندی از موسسه داشتم. من واقعا از همه در این دوره بزرگتر بودم، و نقش مادران از آن زمان به خوبی شناخته شده اند. ظاهر غیر استاندارد، صدای کم - این همه بسیار کمک کرد. سپس من به طور کلی تکنولوژی نیستم. (خنده حضار)

- بیایید سپس حقایق دقیق تر را از بیوگرافی به سن خود اضافه کنیم. من خواندنی که شما در 25 ژانویه متولد شدید، اما در عین حال پدر و مادر به نحوی موفق به تماس با شما تاتیانا نبودند.

- مادربزرگ علیه! (می خندد.) او تاتیانا سرگئوینا را داشت، و من همچنین دارای Patronymic - سرگئونا بود. و مادربزرگ به دلایل خرافات به والدین گفت: "اگر شما با نوه توسط Tatiana Sergeyevna تماس بگیرید، سرنوشت من را تکرار می کند، و من نمی خواهم فرزند این را بخورم." و آنها را از بین ببرد. به عنوان یک نتیجه، عمه من به من تلفن کرد، که همچنین نور را نام برد. مامان و پدرم، مادر همچنان می خواستند به من صوفیه تماس بگیرند، اما در نهایت والدین بعدا به این گزینه خم شدند.

- علاوه بر این، در منابع مختلف سه مکان مختلف تولد شما وجود دارد: Chelyabinsk، مسکو و روستای Druzhkovka Donetsk منطقه. یکی درست است؟

- آخرین چیز. فقط این یک روستا نیست، بلکه یک روستا است، جایی که 1200 نفر زندگی می کنند. والدین در چلیابینسک ملاقات کردند، مادر من آنجا بود. اما زمانی که او باردار شد، مادرش را به دنیا آورد، که در آن زمان در Darling از منطقه دونتسک زندگی می کرد. من متولد شدم، اما من حاضر به ثبت نام من نشد، گفتم که شما باید فرزند خود را در محل اقامت مادر ثبت نام کنید. و تنها شش ماه بعد، زمانی که او به چلیابینسک رفت، من آنجا را ثبت کردم. بنابراین در پاسپورت من توسط شهر چلیابینسک ثبت شد.

- پدر شما در یک بانک مشغول به کار بود، اما در همان زمان شما شروع به کسب آن به زودی. به این ترتیب، والدین بلافاصله عادت کرده اند که همه چیز را در زندگی شما نیاز به خودتان دنبال کنید؟

- و من از آن بسیار سپاسگزارم. مهم نیست چقدر سرد، من مجبور شدم بسیاری از حرفه ها را تغییر دهم. بنابراین فرصت در مورد پول ساخت، ساختن چیزی با دستان خود، آن را کاملا به من نزول نمی کند.

- در یک زمان شما حتی با کودکان انگلیسی مشغول به کار هستید. اکنون زبان شما چطور است؟

- من انگلیسی خوب دارم مادر من یک معلم از اطلاعاتی بود و با معلمان تقاضای ویژه در مدرسه. به یاد داشته باشید، ما یک معلم داشتیم، Nellie Lvovna، بنابراین در اینجا او به من نزول نمی کرد. یکی از راه های دیگر، من همیشه در یک خارجی صحبت کردم. البته، پس از متعلق به زبان آزاد آزاد، و در حال حاضر - به جای سطح خانوار. اما اگر کمی کار کنید - دوباره بازگردید.

- و نه چندان دور شما در دوره های بازیگری در بلژیک بودید - و همچنین مجبور شدم فرانسوی را اداره کنم.

- من اغلب تلاش کرده ام تا فرانسوی را یاد بگیرم، اما پس از آن چیزی متوقف شد. نیاز به تمرین شما باید به طور مداوم صحبت کنید اما من کمی آن را درک می کنم. چیزی واقعا در بلژیک به یاد می آورد. این دوره ها نبود، اما آزمایشگاه تئاتر. در مسکو، در تئاتر "تمرین"، من به اندازه کافی خوش شانس بودم که در تولید کارگردان فرانسوی جوئل پومرا شرکت کنم. و سال گذشته، او از من دعوت کرد تا به آزمایشگاه تئاتر، چنین آموزش های عمل کند. من آمد و کاملا سه هفته گذشتم

- هنگامی که به تئاتری رفتید، در موفقیت اعتماد به نفس داشتید؟

- WOOBUM بود من می خواستم فقط امتحان کنم هیچ چیز بیشتر از این فکر در سر من وجود نداشت. اگر شروع به تفکر کردم، اگر کار نمی کند ... ترس من به طور کلی اعمال می شود و چیزی را نمی دهد. من اینگونه استدلال کردم: معلوم می شود - معلوم می شود، آن را کار نمی کند - خوب، خوب، خوب. اتفاق افتاد

- آماده شدن با معلم؟

- آره. من برای اولین بار به دوره های آماده سازی رفتم و سپس یک معلم پیدا کردم، او یک برنامه برای من آمد، و من آن را انجام دادم.

"شما احتمالا یک کودک باز در دوران کودکی بوده اید، نه آرام و خجالتی؟"

- هرگز خجالتی نبود! من به هیچ وجه از غریبه ها نمی ترسم، خیلی سریع به تماس رفتم، دوست داشتم مرکز توجه باشم. مادر من گفت که من حتی مجبور بودم دستم را حفظ کنم، در غیر این صورت من قبلا با کسی فرار کردم. من به یاد دارم، من سه ساله بودم و مادرم بودم و به اتوبوس رفتم. من روی صندلی نشسته ام به عنوان یک huzzle. او می گوید: "چراغ، چی؟" و من زیباترین مرد جوان را انتخاب کردم و چشمانش را ساختم. (خنده حضار) در سه ساله! این جایی است که سپرده های عمل می کنند. اما من هرگز در هیچ محافل انجام نداده ام، همه چیز خود را به خودش شناخت.

- شما اغلب برای کشورهای عجیب و غریب سفر می کنید. آیا شما مانند یک مرد جهان احساس می کنید؟

"داشتن پایه های زبان انگلیسی، به نظر می رسد که در هر کشوری از جهان ناپدید نخواهد شد، صادقانه. و من به طور کلی، من خیلی زیاد نیستم و هنوز هم خیلی زیاد است که من رویای دیدم. همانطور که می خواهم در آمریکای جنوبی باشم، نمی توانم شما را منتقل کنم! اما من می ترسم که به آنجا بروم. توریست سفید در برزیل یا ونزوئلا خطرناک است. شاید اگر معلوم شود، من با کسی یا شیلی به پرو می روم. من و آسیا در همه جا، تنها در هند، در چین و در سیشل نبود. بنابراین تصمیم گرفتم بررسی کنم که آیا بهشت ​​وجود دارد، همانطور که در تصویر تصویر می کنند. معلوم شد - بهشت. من عکس هایی را که من هنوز با تلفن به سرقت رفته بودم را گرفتم، و وقتی آنها را به دوستانم نشان دادم، از من پرسیدند: "ما به ما برخی از کارت پستال ها را از اینترنت نشان می دهی؟" و این عکس های واقعی بود. همانطور که در تبلیغات: شن و ماسه سفید، فیروزه ای دریایی و آسمان آبی.

Svetlana Kamynina:

"من فقط فقط از آزادی لذت می برم عکس: Gennady Avramenko.

- این تابستان موفق به استراحت در جایی بود؟

"من در حال حاضر در منطقه ولادیمیر بودم، ما اجرای آن را در روستای Calo در رودخانه نریلین انجام دادیم. و در اینجا من، شاید یک هفته در چادر استراحت کنم: زیبایی، زمینه ها، Saint Snells - DIVA داده شده است. ما چنین شرایط توریستی وجود دارد. به هر حال، من دوست ندارم در هر کشوری به عنوان یک توریست احساس کنم، راه رفتن توسط مسیرهای نردبان. من معمولا می آیند و می بینم که در آن خوردن محلی، جایی که آنها بروید.

- و با آنها در این زمان طوطی خود را، که شما اخیرا برای روز تولد خود را ارائه کرده اید؟

"من برای مدتی آشنایان خود را برای مدتی نگه دارم، حالا شما باید به عقب برگردید." طوطی عالی است، او خوب است. اما نیاز به دائما با او در خانه برای من نیست، من عاشق آزادی هستم. حیوان خانگی مسئولیت بزرگی است. Zhorik، البته، یک پرنده منحصر به فرد، اما ما نمی توانیم یک زبان مشترک با او پیدا کنیم. البته به خوبی برای دادن آن.

- سوتلانا، سوال زندگی شخصی هنوز هم برای شما مناسب است. شما گفتید که آنها در حال حاضر آرامش گرفته اند و در مورد ازدواج فکر نمی کنند، زیرا به هر حال هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. اما، بیایید بگویم، ارتباط برقرار کردن با مردان، آیا شما آن را به صورت انتخابی انتخاب کنید؟

- نه، من هر مردی را که توسط من به عنوان یک شوهر بالقوه ملاقات نکردم را در نظر نمی گیرم. من فقط از آزادی لذت می برم همه آشنا که شوهران و فرزندان به من می گویند: "نور، شما نمی فهمید - از یکی لذت ببرید. سپس، هنگامی که همه چیز می آید، شما چندین سال را فراموش خواهید کرد. " و اکنون هنوز هم زمان وجود دارد که چیزی را امتحان کنید، جایی را ببینید که به جایی بروید، برای یادگیری چیزی. به طور کلی، زمان می تواند به خودتان اختصاص داده شود.

- و چگونه شما، خودم، که توسط زمان آزاد خود مدیریت می شود؟

- من دوست دارم به برخی از نمایشگاه ها، در فیلم ها بروم. من به خصوص مایل به تماشای فیلم بدون دوبله، با زیرنویس. من دوستانم را ملاقات می کنم، کتاب را می خوانم. همه مردم را دوست دارم

- و هنوز - پشت این رقم خیلی زیاد است. بسیاری از تلاش ها برای خوردن درست اعمال می شود؟

- اکنون صادقانه، حتی ماهی ها متوقف شده اند، فقط میوه ها و سبزیجات. و هنگامی که شما به خوردن کمی، حرکت می کنید، بلافاصله احساس می کنید که سنگ در معده است.

- قبلا، شما حتی یوگا را تمرین کردید؟

- الان نه.

- در تئاتر "تمرین" دیگر بازی نمی کند؟

"من بازی نمی کنم، اما در حال حاضر من یک عملکرد که در مرکز Meyerhold می رود، به نام" پدر می رود، مادر دروغگو، مادربزرگ میمیرد ". دوباره مامان بازی میکنم این یک فرمول آزمایشی بسیار جالب است. بازیگران در حال صحبت کردن در صحنه هستند، اما آنها شنیده نمی شوند. متن خواندن سه بازیگر که خارج از مناظر هستند. در حالی که این عملکرد تنها است، اما من امیدوارم که ظاهر شود.

- و اگر شما بین تئاتر و سریال را انتخاب کنید: برای شما کار بیشتری دارد و بقیه چیست؟

- من هیچ ترجیحی ندارم، من عاشق تئاتر و فیلم ها هستم. من معتقدم که بازیگر در تئاتر لزوما باید کار کند. این یک آموزش مفید و مهم است.

- همکاران "کارآموزان"، وادیم Demmog و Ivan Okhlobystin، اغلب یکدیگر را برای صحنه ها اضافه می کنند. چگونه روابط با ایوان، شریک مستقیم خود را در خارج از سایت دارید؟

- من گرمترین رابطه با ایوان ایوانویچ دارم، من آن را تقریبا نسبی من در نظر می گیرم. حقیقت. من خیلی دوست دارم، احترام، گاهی اوقات ما با برخی از موضوعات پیچیده صحبت می کنیم. من بسیار علاقه مند به جنبه معنوی زندگی ما هستم، و ایوان در مورد موقعیت زندگی من به من می گوید. او یک مرد بسیار عاقل است و من به مشاوره او گوش می دهم.

- کار در این سری، آیا او به نحوی نگرش خود را نسبت به پزشکان تغییر داد؟

- فقط احترام بیشتری به آنها. این کار سخت است، کاملا دقیق است. درمان، قاضی و تدریس - جدی ترین کلاس ها.

- آیا پزشکان به شما واکنش نشان می دهند وقتی که به آنها می روید؟ نمی گویم: چرا شما در حرفه ما خندیدید؟

"در حالی که خدا من را کاهش داده است، و من اغلب به آنها نمی روم." اگر چه در اینجا به یک متخصص نوشته شده بود ... اما حتی بلافاصله هر کس نمی داند، بنابراین من یک بیمار عادی برای آنها هستم. و آنچه که ما خندید ... نه، من فکر نمی کنم. به نظر می رسد که ما همه چیز را بسیار حیاتی داریم.

ادامه مطلب