رومی Kostomarov: "ازدواج با یک بار دیگر من در عجله نیستم"

Anonim

آینده ورزشی پسر از پیش تعیین شده مادر، که او را به سمت چپ آزلک هدایت کرد. در اینجا، دو سال بعد، مربی لیدیا Vasilyevna Karavaeva متوجه شد، که به دنبال یک شریک برای دخترش Kati بود. و اگر چه این رمان واقعا نمی خواست تئاتر را بر روی یخ ترک کند، به زودی آنها شروع به سوار شدن با کاتیا کردند. Karavaeva، جوانان به هر حال سقوط کردند: من در همه جا سوار شدم، من به رم به مترو پس از کلاس های شبانه، در شکاف بین آموزش دیده می شود به ناهار خوری خانه من. و زن و شوهر موفق شد، در سال 1996 او در مسابقات قهرمانی جهان پیروز شد. بعدها، یک زن دیگر نقش مهمی در سرنوشت Kostomarov ایفا کرد - این تاتیانا ناکا، شریک زندگی اش در اسکیت بازی است. با هم، آنها به پایه افتخار در تورین افزایش یافت، طلا المپیک را به دست آوردند. اگر چه همه چیز در این اتحادیه صاف بود، همچنین لحظات چشمگیر، و مجازات و تقصیر و ادعاهای متقابل بود. خوب، در حال حاضر اولویت های اسکیتن تغییر کرده است، اصلی ترین چیز برای او یک خانواده است. این دو زن را دوست دارد: همسر غیرنظامی اوکسانا و دختر دو ساله ناستی.

رومی، آیا شما فکر می کنید که چگونه زندگی شما ممکن است اتفاق افتاده باشد اگر یخ در آن وجود نداشته باشد؟

رومی كستوموروف: "با دقت متفاوت است. احتمالا من کاملا یک فرد معمولی هستم، در جایی در کارخانه کار می کردم. (می خندد.) من، مثل هر دوست پسر، بیشتر به حیاط Gouli کشیده شده، به جای مطالعه. مامان گفت: "یاد بگیرید که یک حرفه مناسب را دریافت کنید و در زندگی زندگی کنید." اما حدود بیست سال سن من فقط باد را در سرم گذاشتم. من می خواستم از آن لذت ببرم به احتمال زیاد به موسسه من نمی توانم انجام دهم. یک سازنده برق یا نجار خواهد بود. اگر چه ... چه کسی می داند، شاید در برخی موارد مغز روشن شود. با این حال، ورزش بسیج می شود، باعث می شود که اهداف خود را به دست آورید و به آنها دست یابند. "

اسکیت شکل شما شروع به مقابله با مامان کرد. آیا شما خودتان را دوست دارید؟

روم: "من ده ساله بودم، و مادرم پرسید آیا می خواهم به نوعی بخش بروم. من می خواستم. من علاقه مند به ژیمناستیک ورزشی بودم، اغلب بازی های المپیک را تماشا کردم. من با این بچه ها بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم - سالم، آنها در حلقه ها تعجب کردند. اما معلوم شد که در ده سال بعد شروع به فعالیت در ژیمناستیک کرد. اگرچه من یک کشش خوب داشتم: من روی تیر نشستم، پل را انجام دادم. اما آنها مرا نگرفتند به دلایلی نیز شنا می کند. بنابراین فقط اسکیت بازی بود - یک ورزش بومی. مامان در ورزشگاه Azlk آشنا بود، او مرا به آنجا هدایت کرد. اولین گام بر روی یخ ... احتمالا، مانند هر کس دیگری: پای XOM، سقوط کرد، زانوهایش را شکست. "

سپس وظایف ما را برای موفقیت تنظیم نکردید، تبدیل به یک قهرمان شوید؟

رومی: "نه نه. این یک تئاتر یخ بود. ما به تور با ایده های مختلف، درختان سال نو رفتیم، و من دهمین بار در ردیف پشتی ایستاده بودم در کت و شلوار برخی از آدم برفی ایستاده بودم. اما هنوز جالب بود. من رویایم که من همیشه به خارج از کشور می روم و خودم را به یک کوکا کک و ژوماخا واقعی خریدم. "

آیا رویای درست بود؟

رومی: "تور برنامه ریزی شده به کانادا، اما من برای آنها صبر نکردم، من به ورزش رفتم. من به شدت نمی خواستم ترک کنم - من به تیم بسیار عادت کرده ام، مردم ... اما گفتگوهای طولانی برای روح در مورد چشم انداز و آینده روشن در ورزش هنوز نقش داشتند. من توانستم مرا متقاعد کنم. "

اولین شریک شما Katya Davydov، دختر مربی بود. خوب، چه چیزی شبیه آن بود - سوار دختر بود؟

رومی: "اول، برای من ضروری است و بنابراین همه چیز در حیاط خندیده بود، زیرا من اسکیت بازی را انجام می دهم، و در اینجا نیز با دختر نیز هست! به نحوی غرق شد بنابراین، من هم گفتم که Sideller، یا - که من به همه ها به هاکی می روم. به طور طبیعی، رقص در یک جفت چیزی کاملا متفاوت است. اما Katina Mom، Lydia Vasilyevna، که من فقط مرا دیدم، به دلایلی تصمیم گرفتم که موفق شوم. آنها پس از آن به دنبال شریک کتی بودند. ظاهرا، من آنها را دوست داشتم. (می خندد سپس چیزی به دست آورد. در سال 1989 ما به مسابقات در ریگا، سپس در چکسلواکی رفتیم. سرانجام کوکا کولا را خریدم - رویای من متوجه شدم. به تدریج به طعم وارد شد، آذر به نظر می رسید موفق شد. اگر چه چندین بار در طول حرفه او، سعی کردم به دلایل مختلف ورزش کنم. "

رومی Kostomarov:

"احتمالا، اگر در زندگی من هیچ ورزشی وجود نداشت، همه چیز به طور چشمگیری متفاوت بود. من یک فرد عادی هستم، توسط یک برقکار در جایی کار می کنم. " عکس: لیلیا شارلوفسکی.

در پانزده سال، شورش نوجوان وجود داشت؟

رومی: "حیاط شروع به تأخیر کرد. من در مارینا زندگی کردم، پس از مدرسه ما به رودخانه مسکو رفتیم تا شنا، سیب زمینی سرخ شده، خیار ... این یک فن بود که هیچ آموزشی آن را مقایسه نمی کرد. اما مامان متوجه شد که من فریب خورده بودم، سه روز به کلاس نمی روم و به مربی می گویم که بیمار شدم. لولی خوب بود و مرا به ورزش بازگرداند. "

مامان برای شما قدرت؟

رومی: "بله اگر چه در حال حاضر جهان بینی آن تا حدودی منسوخ شده است. به عنوان فردی که در دوران شوروی تشکیل شده است، همیشه زندگی مدرن را به اندازه کافی درک نمی کند. اما قبل از آن، من همیشه با او مشورت کردم. "

رابطه شما با شرکای یخ چگونه بود؟ به منظور موفقیت، درک متقابل بسیار مهم است ...

رومی: "شرکای متفاوت بود: جایی که من نقش مهمی ایفا کردم، رهبری بود، جایی که من سعی کردم آن را نشان دهم). مهم نیست که چه کسی در یک جفت اصلی چیز اصلی مورد نیاز است. اما این فرآیند دستمال مرطوب همیشه دشوار بود. همه ی یکسان، هر کس سعی کرد پتو را برای خود بکشد. "

دوئت شما با آنا Semenovich به دلیل اختلافات عاطفی کار نمی کند؟ (در یکی از مصاحبه ها، آنا گفت که آنها وحشتناک بودند یا گاهی اوقات رمان حتی لگد زدند. - تقریبا. auth.)

رومی: "نه، طبیعت، و آن) با آن. من فقط قبل از آن سال شروع به سوار شدن کردم، شریک من تاتیانا ناکا بود. و آنچه که نامیده می شود، احساس تفاوت می کند. "Wrappers آب نبات" هر دو زیبا هستند، اما "پر کردن" متفاوت هستند. تاتیانا قدیمی تر، با تجربه تر، او دارای تکنیک بهتر است. Anya جوانتر، روشن تر از لحاظ احساسی است. او به سمت فنی پس زمینه کشیده شد، که من را دوست نداشتم. با این حال، هنرمند خوب است، اما شما باید قادر به اسکیت باشید. بنابراین، مقایسه هر دو شرکا، متوجه شدم که اشتباه کردم. "

اما تصمیم شما نبود.

رومی: "بله، ناتالیا لینچوک، مربی ما معتقد بود که Anna Semenovich برای من مناسب تر بود. اما من مجبور شدم این ناکا را به عنوان انتخاب خودم جلوگیری کنم. و از آنجا که ما ارتباط بسیار دشواری با تاتیانا داریم، من به راحتی آن را انجام دادم. او گفت که ما در طبیعت به یکدیگر متصل نیستیم، دوئت ما هیچ آینده ای ندارد. "

رومی Kostomarov:

"ما در طول تمرین به طور مداوم با تانیا روبرو هستیم." عکس: گنادی Cherkasov.

بنابراین مؤمنان پس از آن، شناخته شده نیست که آنها در سر دارند! چگونه بعدا موفق به متقاعد کردن تاتیانا شد؟

رومی: "من مجبور شدم از هدیه ای از فصاحت استفاده کنم. (می خندد.) آسان نبود. به خصوص او فقط یک کودک را به دنیا آورد. این شروع به تثبیت رابطه او با ساشا روگلین. اما در عین حال، من فکر می کنم تانیا درک کرده است که ساشا حرفه ای را انجام داد و هنوز نبود. فقط یک زن از یک شخص معروف باشید - نه در شخصیت او. او همچنین می خواست در اسکیت بازی، که چندین سال به آن رسید، موفق شود. بنابراین، در پایان فصل، تصمیم گرفتم فرصتی بگیرم - من او را صدا زدم. من به دلایلی توضیح دادم. و پیشنهاد کرد که همه چیز را دوباره امتحان کنید. تانیا شوکه شد: "چطور؟ Linichuk بر روی قفسه سینه من افتاد! "او دقیقا سه روز فکر کرد، و سپس موافقت کرد. درست است که ما مجبور شدیم از Lichuk دور شویم، ما شروع به آموزش Rhulin کردیم. "

پس از تمام این حوادث، شما با تاتیانا به یکدیگر تحمل شد؟

رومی: "من هیچ راهی نداشتم من قبلا در آن زمان بیست و دو سال تبدیل شدم: اگر هر ساله شریک را تغییر دهد، هیچ نتیجه ای نخواهد داشت. من مجبور شدم گیره بگیرم و سبد خرید را به پایان برسانم. من به معنای تاتیانا نیستم، اما وضعیت. با این حال، من برای او سرزنش کردم. علاوه بر این، ما توسط شوهر تانن آموزش داده شد، بنابراین تمام ترومپت ها در دستان خود بودند، جایی که به من با شش من! سپس همه چیز به نوعی تثبیت شد، به شدت رفت. " (پس از رفتن به نیوجرسی، جایی که ژولین با ژولین زندگی کرد، این رمان باید در زندگی روزمره محروم شود. او کمی به دست آورد و فرصتی برای اجاره یک آپارتمان نداشت. اولین بار او در تانیا با ساشا گرفتار شد، سپس او توسط Ari Zakaryan پناه گرفته شد - عامل PLUSHENKO. ماه اسکیت باز شب در اتاق زیر شیروانی خود، در یک تشک بادی بود. سپس رم در قهرمان المپیک خود در کاتانیا اوکسانا بوول، آشنایی خوب خود را به دست آورد. پس از پیروزی در جهان قهرمانی در Dortmund، Kostomarov در نهایت قادر به اجاره مسکن بود. - تقریبا. auth.)

و برخی از زوج ها به خوبی یک زبان مشترک در یخ پیدا کردند، که حتی تصمیم به ایجاد یک خانواده ...

رومی: "من نمی توانم آن را تصور کنم. تانیا و من به طور مداوم در طول تمرین صدمه دیده اند. چطور دیگر در خانه تحمل می کنید؟ هنوز هم لازم است جدا از یکدیگر. بسیاری از این زوج ها در میان اسکیت باز: کسی از دوران کودکی یکدیگر را می دانستند، با هم سوار شدند، اولین عشق را آزمایش کردند. البته، آنها به یکدیگر خندیدند. چرا ازدواج نکرده اید؟ ما با تانیا در سن نسبتا بالغ موافقت کردیم. او ژولن داشت، من دختر خودم را داشتم. به علاوه، اختلافات ما و رفاه ما ... حتی افکار هیچ افکار نداشتند تا سعی کنند برخی مراحل را در یک طرح عاشقانه انجام دهند. اگر چه، من استدلال نمی کنم، تاتیانا یک دختر زیبا است. "

Chulpan Hamatova و رومی Kostomarov برندگان نمایش یخ تبدیل شد. این رمان توسط استعداد و زیبایی شریک محاکمه شد، که باعث حسادت همسر شد. عکس: ولادیمیر Chistyakov.

Chulpan Hamatova و رومی Kostomarov برندگان نمایش یخ تبدیل شد. این رمان توسط استعداد و زیبایی شریک محاکمه شد، که باعث حسادت همسر شد. عکس: ولادیمیر Chistyakov.

با این وجود، همسران شما اسکیت باز هستند. آیا این به خاطر این واقعیت است که ورزشکاران در Mirka بسته خود زندگی می کنند؟

رومی: "این فقط هیچ وقت برای راه رفتن در اطراف باشگاه ها نیست، آشنا می شود. پس از رقابت، چند روز رایگان وجود دارد که شما می توانید استراحت، استراحت، چت - دوباره در همان دایره از مردم وجود دارد. از امریکا، شما به مسکو نمی رسید. همه جوانان، زمانی که من فقط می خواهم برخی از سرگرمی ها، احزاب، من در آموزش رفتم. "

عاشق شدی؟

رومی: "من به یک فرد مورد استفاده قرار می گیرم و کاملا دردناک نگران شکاف. البته، شما می توانید یک دختر زیبا را ببینید، شما آن را دوست دارید. همدردی، عشق وجود خواهد داشت. اما من کاملا به خوبی می دانم که این یکی به اندازه کافی نیست که با هم باشد، هنوز باید عوامل زیادی وجود داشته باشد. "

با Oksana Dominna، آیا در نگاه اول عشق را شکستید؟

رومی: "نه، اول فقط ارتباطات انسانی بود. عشق من در نگاه اول فقط با همسر اول یولی بود. به طور کلی چنین احساساتی است که مردم در جوانان خود تجربه می کنند. قدیمی تر شخص می شود، سخت تر شدن در عشق. " (رومی كستوماروف و جولیا لاوتوف در مجتمع ورزشی المپیک ملاقات کردند - او یک مرد تنها بود، دانش آموز النا Anatolyevna Tchaikovskaya. آنها هنوز خیلی جوان بودند: او بیست و یک بود، او تنها هفده بود، او تنها هفده بود. احساسات قوی هر دو را گرفتند اما به زودی رمان مجبور به ترک آمریکا شد. برای چهار سال، آنها گاهی اوقات با تماس تلفنی زندگی می کردند، گاهی اوقات گاهی اوقات به تعطیلات رفتند، و اگر یولیا از طریق نیویورک به برخی مسابقات قهرمانی در آمریکا پرواز کرد، او فقط به فرودگاه رفت او برای مدتی. آنها مطمئن بودند که رابطه آنها برای قدرت مورد آزمایش قرار گرفته و در ژوئن 2004 آنها یک عروسی را بازی کردند. و اوکسانا دونین شاهد عروس بود. همه چیز عاشقانه و زیبا بود، اما در سال جولیا و رومی متوجه شدند که ازدواج بر روی درز ترک خورد. - تقریبا. Auth.)

فکر میکنی دلیل چیست؟

رومی: "پس از عروسی، جولیا با من به آمریکا رفت. او تصمیم گرفت که اسکیت بازی را پرتاب کند، من از صبح تا عصر آموزش دیده ام، زمان کمی پرداخت کردم. و او می خواست از آن لذت ببرد. احتمالا، بنابراین او به طور دوره ای به مسکو پرواز کرد و به اینجا رفت. او گفت که او پرواز می کند تا مادربزرگش را نگه دارد و پدر و مادرش را از دست بدهد، اما در واقع فقط آویزان است. من در چند ماه در مورد آن آموختم. بنابراین ادعای من به او داشتم. فقط در این زمان من شروع به صحبت از نزدیک با اوکسانا کردم، ما به تور رفتیم. نشسته کنار اتوبوس، با موضوعات مختلف صحبت کرد. و به تدریج من شروع به درک این، ازدواج با جولیا، اشتباه کرد. من احساس کردم که اوکسانا به من نزدیک تر بود و گران تر بود. "

شما برای هشت سال با هم بوده اید. دلیل عدم تمایل شما به رسمیت شناختن روابط چیست؟ آیا می ترسید که همه چیز می تواند بدتر شود؟

رومی: "خب، من رسما ازدواج کردم. ما دوست داشتیم، عروسی زیبا با یولیا لاوفوف. و سپس همه چیز سقوط کرد. پس چرا خطرات؟ به منظور پیاده روی، جمع آوری مردم؟ این می توانیم. در روابط با ما و بدون دفتر رجیستری، همه چیز خوب است. اگر چه، احتمالا، اوکسانا، مانند هر دوست دختر، من می خواهم لباس سفید را قرار دهم. "

شاید شما مهم است که احساس کنید که یک نوع حرکت وجود دارد؟

رومی: "شما در مورد آن فکر نمی کنید، اما جایی در ناخودآگاه، احتمالا چنین اندیشه ای نشسته است. چاپ در پاسپورت می تواند برای جیب عالی باشد. به عنوان مثال، در آمریکا، زمانی که یک زن نیمی از دولت شوهرش را در صورت طلاق دریافت می کند. من فکر می کنم که هر مرد شایسته که خانواده را ترک می کند، بسیاری از اموال را به همسر و فرزندش ترک خواهد کرد. اما من نمی خواهم خاک، بقایای قانونی. من به جولیا بسیار سپاسگزارم برای این واقعیت که ما بدون هیچ گونه ادعای مالی شکست خوردیم، هرچند او می توانست شروع به بارگیری کند. به طور رسمی، ما تنها در سال 2007 طلاق گرفتیم - جولیا خواستار تأخیر شد، زیرا اسناد را برای طراحی کارت سبز ثبت کرد. و من نگران بودم که او با سوار شدن بود و می گوید: "متاسفم، رم، طلاق من به شما نمی دهد. بیایید همه چیز را به اشتراک بگذاریم. " بعضی از اتهامات وجود داشت، اما خدا را شکر، جولیا، با این حال، به اندازه کافی رهبری کرد. او فهمید: همه چیزهایی که من به دست آورده ام، پس از تقسیم ما ظاهر شد. بنابراین، اکنون یک رابطه طبیعی داریم. "

رومی Kostomarov:

"با Oksana، ما با موضوعات مختلف صحبت کردیم و به تدریج متوجه شدم که او نسبت به همسر من بیشتر و نزدیک تر شد." عکس: fotodom.ru.

و تمایل شما برای تبدیل شدن به یک پدر آگاه بود؟

رومی: "کاملا. من این را بعد از تصمیم گرفتم که کارم را در سال 2006 تکمیل کنم. در ابتدا، تا حدودی غیر معمول است که تمام زندگی شروع به چرخش در اطراف یک مرد کوچک. شما باید بسیاری از خواسته های خود را بیاورید. پنجره باز نخواهد شد، تهویه مطبوع روشن نخواهد شد، هنگامی که شما نیازی به خرید چیزی ندارید، به فروشگاه بروید. اما پس از آن شما به آن استفاده می کنید و شما شروع به درک آنچه که شادی است زمانی که یک کودک وجود دارد. شما به خانه می روید، دختر بر روی زانوی خود صعود می کند، آن را با دست هایش آغوش می گیرد - و هیچ چیز دیگری نیازی نیست. "

احتمالا با پسرم، جالب تر خواهد بود؟ شما می توانید برخی از بازی های بولی را بازی کنید.

رومی: "من خیلی خوشحال شدم که دختر من متولد شد. به دلایلی من می خواستم چنین کرمی نرم و زیبا داشته باشم. "

درست است، شما Nastya را به اسکیت یاد می گیرید، اگر چه او تنها دو ساله است؟

رومی: "در زمستان، مجبور شدم او را در یک تور با من بگیرم، مادر من نمیتوانست با او بماند. آنها خودشان به جلسه آموزشی رفتند - چه دختر بر روی یخ قرار نمی گیرد؟ البته، نمی داند چگونه آن را سوار شود. "

به یاد داشته باشید دوران کودکی شما، چگونه احساس می کنید که کودک در ورزش مشغول به کار است؟

رومی: "مثبت. اجازه دهید رنج ببرد، کار می کند، او برای چیزی تلاش می کند. شاید به این دلیل که من یک ورزشکار خود را به مغز استخوان می کنم. درست است، من می خواهم دختر را درگیر کردن اسکیت نیست، بلکه یک تنیس بزرگ است. در شکل اسکیت باز، پول جدی شما به دست نمی آورید، و شما باید زیاد شخم بزنید. من خودم تنیس را دوست دارم، کمی بازی می کنم. من باید حداقل برخی از آدرنالین را دریافت کنم! من این احساس را از دست می دهم. "

وقتی زندگی جالب بود - در حالی که ورزش یا بعد از آن؟

رومی: "سپس یک دوره بسیار خوبی بود، عاطفی روشن بود. اما اکنون بد نیست: زمان آزاد تر برای توسعه خود، برای خانواده. "

شما خوش شانس هستید که نشان می دهد یخ وجود دارد.

رومی: "بله، خوش شانس. اما دیر یا زود همه چیز به پایان می رسد مانند زندگی. و از این کمی ناراحت کننده است. من درک می کنم که یک زن و شوهر دیگر سه برابر - و همه چیز، آن را در حال حاضر بعید به نظر می رسد. "

بعدا خودت را می بینید؟

رومی: "به احتمال زیاد در کار مربیگری، و شاید من آن را انجام خواهم داد. اما من فکر می کنم چیزی شبیه به یخ است. شاید حتی در اینجا، بلکه در آمریکا. پیش از این، او کاملا به من به عنوان کشور اقامت علاقه مند نیست. من به خانه می خواستم، همه دوستانم اینجا ماندند. و اکنون، برعکس، هر کس آنجا را ترک کرد. وجود دارد Katya Gordeeva، Ilya Kulik - هر سال من رانندگی برای بازدید از آنها. آب و هوا خیره کننده است، اقیانوس نزدیک است. ایلیا دارای اسکیت اسکیت خود است، او از شما دعوت می کند تا کار کند. "

شما فکر می کنید که به نظر می رسد یک مربی است؟ پس از همه، شما نیاز به یک شخصیت خاص انبار، صبر ...

رومی: "البته، من تمام دانش خود را به ورزشکاران می دهم. و شاید بعدا، در این فرآیند، من تمایل به افزایش قهرمانان خواهم داشت. اما در حالی که من آن را به عنوان یک کسب و کار، مانند فرصت برای کسب درآمد. "

فیلم شما را جذب نمی کند؟

رومی: "من سعی کردم آن جالب و عالی است، اما لازم است که حرفه ای یاد بگیریم. (این رمان نقش مهمی در سری "یخ داغ" ایفا کرد و همچنین در نمایشنامه جنایتکار "کشتن پادشاه" را بازی کرد. - تقریبا. aut.) جایی که من در حال حاضر سی و شش ساله دارم ... البته بازیگران هستند که دیر شروع کرده اند. به عنوان مثال، آندره پینن، با آنها ما با هم بازی کردیم. در حال حاضر، تا پنجاه سال، او به سطح بالا رفت، اما این چه چیزی از نظر مالی به ارمغان می آورد؟ حرفه ای در کشور ما درآمد را به واحدهای به ارمغان می آورد. شما باید Chulpan Hamatova یا Nikita Mikhalkov باشید. اما برای تبدیل شدن به چنین، به ویژه در بزرگسالان! من واقع گرایانه هستم ما باید با کسب و کار خود مقابله کنیم - برای شما مناسب است. "

ادامه مطلب