آنا Ardova: "سرنوشت همیشه فرصتی می دهد اگر یک استعداد وجود داشته باشد"

Anonim

تمام قهرمان مورد علاقه طرح نمایش "یکی برای همه" آنا Ardova جشن 50 سالگی را جشن گرفت. او با یک مادر دو فرزند بالغ و ادامه سلسله بازیگری آردوی را ملاقات کرد و بازتاب های آنا را در تور، ترس و یوگا را ثبت کرد.

درباره پذیرش به تئاتر

من 16-17 ساله بودم، و در اینجا در تئاتر Mayakovsky من به عملکرد ناتالیا Gundareva در نقش اصلی نگاه کردم. تمام قانون دوم را ارائه داد. خوب، البته - همان "Lady Mcbet Mtsensky شهرستان". من Snot را پاک کردم، از تئاتر بیرون آمدم و از خودم متقاعد شدم: "من می خواهم در این تئاتر کار کنم، می خواهم به این صحنه بروم." و در مورد آن فراموش شده است. و اکنون من در تئاتر، در سال دوم Goncharov ثبت نام کرده ام، من برای بازی صحنه لیسو آلیسا رفتم. مرحله اول عملکرد - به طور طبیعی، عصبی، فکر نمی کرد. و پس از آن، به محض اینکه کمی آرام شدم، متوجه شدم که من در مورد این صحنه و در مورد این تئاتر صحبت کردم. به طور کلی، من پنج سال به Goncharov رفتم. دو سال اول به طور کلی گفت: "از اینجا ترک کن." اما دوباره آمدم، برنامه را بخوانم، خیلی نگران بودم. وقتی به من گفتم: "چرا دوباره آمده اید؟" جواب دادم: "پدرم من را ساخت." خوب، آنها هنوز پدر و مادرم را می شناختند. و در عین حال آنها به مادربزرگ، عمو، مامان تعظیم، به دنیا آمدند. سپس چیزی تغییر کرد، بی سر و صدا شروع به رفتن به بیشتر و بیشتر کرد: اول به دور اول، و سپس تا دوم، به سوم. سپس - قبل از مقاله در سال چهارم رسید. این واقعا مسیر خداوند غیر تعریف شده است. به نظر می رسد که همه چیز اتفاق می افتد به عنوان آن باید باشد.

آنا در یک خانواده مشهور خلاق متولد شد و تقریبا تمام نزدیکترین بستگانش با دنیای تئاتر و فیلم ها همراه بود. در عکس: کمی آنا (سمت چپ) با بازیگر مادر توسط جهان Ardova و خواهر محور آناستازیا

آنا در یک خانواده مشهور خلاق متولد شد و تقریبا تمام نزدیکترین بستگانش با دنیای تئاتر و فیلم ها همراه بود. در عکس: کمی آنا (سمت چپ) با بازیگر مادر توسط جهان Ardova و خواهر محور آناستازیا

عکس: آرشیو شخصی

درباره شرکای صحنه

من همکلاسی مورد علاقه من، نزدیکترین دوست، پدرخوانده دختر من سونی - دیمیتری پروکوفیف. این یک شریک است! برای صادق بودن به من، با او بسیار راحت است. اگرچه من با شرکای خوش شانس بودم. به عنوان مثال، Tole Lobock، که ما برای هجده سال کار کردیم - بازی "طاعون را در هر دو خانه های خود" بازی کرد. و تمام این سالها من با او دشوار نبودم. و اگر چیزی به لباس من اتفاق می افتد، می دانم که او خود را پوشش خواهد داد. در حال حاضر، با Misha Policamo، ما یک بازی برای دو "آخرین طبقه". میشا نیز بسیار خوب است.

درباره روبل همسران

من به طرفین به چنین افرادی نمی روم. اما تصویر برای پروژه "یکی برای همه" من جاسوسی. من با یک نقشه در یک مرکز تناسب اندام گرانبها ارائه شد و این خانم جوان وجود داشت، من آنها را تماشا کردم. انفجار بزرگ پمپاژ، لب ها و کمر نازک. من فکر کردم که تمام کمر او را تحمل می کند؟ و یکی در اتاق پانسمان برهنه شد و در تلفن صحبت کرد، در عین حال پودر مات را ریخت و هنوز هم ثابت بود: آنها می گویند، چرا من به این "بنتلی" وحشتناک نیاز دارم؟ در ابتدا من متقاعد شدم که ما در مورد یک فرد صحبت می کنیم، اما پس از آن من حدس زدم - این یک ماشین است. سپس فکر کردم: "من حداقل یک بار دیگر یاد می گیرم چگونه با مردان صحبت کنم." و بنابراین من از ورزشگاه بیرون رفتم، ماشین های خوبی در پارکینگ وجود داشت. "به من نشان بده" بنتلی "، این ترسناک چیست؟" من از یک مرد جوان پرسیدم و او به من نگاه کرد: "ترسناک؟" من پاسخ دادم: آنها می گویند بله، اکنون گفتگو را شنیدم، گفته شد که این فقط یک کابوس بود! و بنابراین او من را به یک ماشین شکلات زیبا به ارمغان می آورد. سپس فکر کردم: "چه زیبایی!" به طور کلی، من حتی بیشتر از این دختر آمدم.

آنا Ardova:

با Jan Tsaznik در مجموعه ای از فیلم جدید "شکار بالاتر"

درباره سفر به قفقاز

وقتی که من در قفقاز بودم، واقعا می خواستم به Lermontov بروم. من در اتوبوس در اتوبوس نشسته بودم، منتظر بودم، فکر می کنم: حالا من دیدار خواهم کرد با میخائیل یوریویچ. و در اینجا من اطلاع دارم: ما به Kislovodsk می رویم، زیرا امروز روز دوشنبه، موزه خانه بسته است. اما در Kislovodsk، من ساده شده است که به محل، که در "قهرمان زمان ما"، به جای دوئل توصیف شده است. و در اینجا من یک توقف زمان و فضا داشتم. خیلی زیبا بود! این صخره ها ... و من به دستیار تبدیل شدم و گفتم: "اجازه بدهید یک خانه بخرم!" من می خواهم به اینجا بروم تا اینجا بمانم، از خانه بیرون بروم و این برای دیدن آن است.

درباره اقدام حرفه ای

من معتقدم که افرادی که واقعا می خواهند و احساس می کنند که آنها مایل هستند باید به حرفه ای اقدام کنند. حرفه - سنگین به وحشت، وحشتناک به این واقعیت است که شما امروز محبوب است، و فردا شما حذف نمی شود، و شما رنج می برید، نگران باشید. هنگامی که من شغل ندارم، احساس بدی میکنم البته، چیزی برای انجام وجود دارد. شما می توانید دیگر یا بیشتر برای دیدار با دوستان شنا کنید. با این وجود، من احساس بدی و ترسناک دارم، به نظر می رسد که من قبلا یک بزرگسال هستم که دیگر چنین رسانه ای نیست ... و در اصل، بنابراین در هر حرفه دیگر: شما در تقاضا هستید - شما خوشحال هستید، نه در تقاضا - ناراضی فقط در عمل، این همه قابل مشاهده است، و شما باید قادر به تحمل، صبر کنید، نه به خواب، در فرم همیشه و این شانس را از دست ندهید. سرنوشت همیشه فرصتی می دهد اگر استعداد وجود داشته باشد. اما اصلی ترین چیز در این حرفه سختگیرانه است، زیرا بدون او، هیچ چیز بدون تمایل اتفاق نخواهد افتاد. به عنوان مثال، من مردم بسیار با استعداد را دیدم، به عنوان مثال، ما در این دوره هستیم که موفق نشدیم زیرا آنها کار نمی کردند. و سپاسگزار به دانا اسپوفاکوفسکی، که به من گفت: "چه چیزی می ترسید برای نشان دادن etudes؟ بیا دیگه! نه بد خواهد بود، و دهم بهتر خواهد بود. ما یاد میگیریم! " و من فکر کردم که ما واقعا یاد می گیریم و شما می توانید اشتباه کنید. و چگونه یاد بگیرند، اگر اشتباه نباشد؟ و در این حرفه وحشتناکی اشتباه است، زیرا همه می بینند. حتی زمانی که شما مطالعه می کنید، به صحنه می روید، هر کس به شما نگاه می کند - ترسناک است. بنابراین حرفه هیولا است.

آنا Ardova:

تلویزیون اصلی در حرفه Anna Ardova هنوز سریال "یکی برای همه" است، که در آن بازیگر نقش مکمل زن در تصاویر مختلف. یکی از محبوب ترین تصویر از روبل کاریکاتور بلوند موجی است. دوست دختر انجی بازی Evelina Bledans

عکس: قاب از سری

درباره بیماری ستاره

او برای دیگران وحشتناک نیست، زیرا او برای خود وحشتناک است. از آنجا که بالاتر از شما می شود، پایین تر می افتد. و شما به هر حال سقوط خواهید کرد. شاید خیلی زیاد نیست، اما پس از اوج محبوبیت، هنوز هم کاهش یافته است، از طرف آن، شاید هیچ کس متوجه نخواهد شد، اما ما احساس خوبی داریم. به محض اینکه شما خود را به پادشاه آسیب رسانده اید، و خدا و نابغه، در اینجا شما بلافاصله به شما می دهید.

درباره جورج دانیلیا

من به نوعی در یک رستوران قرار داشتم، مالک او یک دوست نزدیک از پدرم و حتی خدایان یکی از خواهران من است. او به من گفت: "بیایید برویم، من شما را از دلیا معرفی خواهم کرد." آنها با پدرم آشنا بودند، او در Dellai همراه با Allah Ilyinichnaya Surikova در بالاترین دوره های مدیریتی تحصیل کرد. Deltere چیزی را در این روز ذکر کرد. صاحب رستوران گفت: "به ما بیا." و من پاسخ دادم که البته، البته، البته، در حال حاضر. و ما شروع به تیراندازی صحنه کردیم. اما من شرم آور بودم که به خدمه فیلم بگویم: "اجازه دهید من به دنیای بروم، زیرا یک طرح تیراندازی وجود دارد، خوب، درست است؟ در واقع، ممکن بود، احتمالا بپرسید، اما به نوعی متوجه نشدم. من به خاطر اهدافم خجالت کشیدم تا روند را متوقف کنم. و هنگامی که ما در حال حاضر کشیده شده بود و من آماده فرار به دانشیار بودم، او را ترک کرد. این اولین و آخرین بار بود که او را دیدم.

سوفیا و آنتون، کودکان آنا اردوا، سلسله بازی را ادامه دادند و در سینما و سریال ها فیلمبرداری شده اند

سوفیا و آنتون، کودکان آنا اردوا، سلسله بازی را ادامه دادند و در سینما و سریال ها فیلمبرداری شده اند

عکس: آرشیو شخصی

درباره ترس

البته، من اغلب با خانواده ام مقایسه کردم، من از آن بسیار ترسیدم، بنابراین من طولانی بودم. مامان بسیار با استعداد من، پدر، مادربزرگ، چگونه می توانم آنها را مطابقت؟ و من پنج سال نیاز داشتم تا درک کنم که نباید کسی را بسازم. اما همین امر برای انجام این کار مورد نیاز است. من هنوز درک می کنم که برخی اقدامات انجام می شود، زیرا می خواهم خوب باشم. شما می دانید، یک سندرم عالی وجود دارد. من ترس از اشتباه، ترس از گفتن "نه"، ترس از بد بودن. چقدر زندگی میکنم - من در حال مبارزه هستم

درباره نقش رویاها

من در بازی بازی می کنم "اوت: شهرستان اوراجان" نمایشنامه نویس آمریکایی اجازه می دهد تریسی در تئاتر Mayakovsky در حال حاضر، احتمالا، سال پنجم. من نقش جدی دراماتیک دارم. و Evgeny Simonova به سادگی در آنجا بازی می کند. و هنوز یک فیلم "اوت" وجود دارد، که بیرون آمد، خدا را شکر، بعد از اینکه ما عملکرد را قرار داده ایم. در این فیلم، من Meryl Streep و جولیا رابرتز را بازی می کنم - فقط نقش ای که من بازی می کنم. و این نقش مورد علاقه من است، اگر چه بسیار سنگین است. اما برای من یک رویا - بازی Chekhov Plays. ما شروع به تمرین "باغ گیلاس" کردیم، من نقش دادم، اما کارگردان بیمار شد. من خیلی نگران هستم، من برای Ranevskaya بسیار متاسفم، این نقش من است، و من می دانم چه باید بکنم. هنگامی که من سونیا را رویای "عمو وانا" داشتم. اما برای سن و موقعیت امروز، من می توانم بازی کنم چه چیزی می دهد. (خنده حضار) بیشتر Tabakov گفت: "اگر هنرمند در حرفه خود درآمد داشته باشد، ممکن است در این حرفه باقی بماند. اگر او درک کند که او درآمد ندارد، لازم است ترک شود. "

با الکساندر چاورین (در عکس آنا و الکساندر با کودکان سوفیا و آنتون) بازیگر زن در ازدواج بیش از بیست سال زندگی می کرد. همکاران دو فرزند را افزایش دادند. در ابتدای سال 2017، همسران طلاق را صادر کردند. در همان سال، الکساندر از انکولوژی فوت کرد

با الکساندر چاورین (در عکس آنا و الکساندر با کودکان سوفیا و آنتون) بازیگر زن در ازدواج بیش از بیست سال زندگی می کرد. همکاران دو فرزند را افزایش دادند. در ابتدای سال 2017، همسران طلاق را صادر کردند. در همان سال، الکساندر از انکولوژی فوت کرد

عکس: آرشیو شخصی

درباره Antenpuriz

در تور بسیار مهم است که نزدیک است. از آنجا که شما نه تنها در مرحله، بلکه همچنین در قطار، در هتل، ضیافت دوباره. (خنده حضار) من دو اجرای کارآفرینی دارم. یکی "مرد نوآورانه" است، شرکای خیره کننده وجود دارد - هیچ محدودیتی برای شادی وجود ندارد. این چنین سازگاری است، که من نمی خواهم بخشی را بخورم. و ما متاسفانه، به ندرت تور، به این دلیل که عملکرد گران و ضعیف است، هنرمندان زیادی هستند، مناظر خوب است. همه ما در مورد این رنج می بریم. (لبخند می زنم آنجا. و سپس متوجه شدم که کارآفرینان خوب چیست: بگذارید فقط دو نفر و مناظر وجود داشته باشند که از پشت آویزان هستند، اما ما به آن گوشه ها می رویم که تئاتر های بزرگ دریافت نمی کنند. و این عالی است زیرا مردم هنرمندان را دوست دارند. و اگر شما خجالت نکشید، به طور کلی عالی است. چقدر شادی در سالن، چقدر ما تشویق می کنیم، چقدر عشق! در طول عملکرد، تبادل انرژی می رود، و شما چهار برابر بیشتر از صرف شده است.

درباره استراحت

از تمام کلاس های یوگا من - مهمترین چیز برای من. او آرام می شود و من واقعا دوست دارم به گره زدن، طبخ. من موزاییک را دوست دارم. دختر به من رنگ کرد، بنابراین شروع به قرعه کشی کردم. به طور کلی، من عاشق همه چیز خلاق هستم. من فقط نمی توانستم بدون یک پرونده بنشینم من همچنین دوست دارم فیلم های خوب را در یک شرکت خوب تماشا کنم، اما من می توانم و تنها باشم. شراب قرمز و دانه، اگر روز بعد نیازی به آواز خواندن نداشته باشید.

ادامه مطلب