لیا نیوونتوا: "نقش مادربزرگ برای من بسیار مهم است"

Anonim

- لیا الکسایون، شما از دوران کودکی در تئاتر هستید، در صحنه سه سال گذشته بود. به یاد داشته باشید چیزی در مورد نقش شما؟

- چیزی را به یاد نمی آورم. سه سال پس از همه. (لبخند می زند.) فقط داستان های والدین در مورد آن.

- آنها می گویند شما در دوران کودکی به طور مداوم نقل مکان کرد. چرا پدر و مادر نشسته اند؟

- پدر من یک بازیگر، پادشاهی بهشت ​​دارم، او بیش از شش ماه دیگر با ما نیست. او یک هنرمند سزاوار بود. او نقش های پیشرو در تفلیس، ولگوگراد، روستوف-on-Don، در سامرا بازی کرد. اما شخصیت غیرقابل پیش بینی است ... او به دنبال کمال در این حرفه بود، به دنبال تئاتر خود بود. و به محض اینکه او احساس کرد که خسته کننده شد، به یک شهر دیگر منتقل شد و ما پشت سرش بودیم.

- هنگامی که تصمیم گرفتید به یک بازیگر تبدیل شوید، والدین چگونه به انتخاب شما واکنش نشان دادند؟

- آنها بسیار علیه بودند. در عوض، مادر همیشه از من، در هر گونه تظاهرات، خواسته ها را پشتیبانی می کند. و پدر، از آنجا که او بازیگر و می دانست این حرفه از داخل، فقط می خواستم از من محافظت کنم. او رویای من زبانها را درگیر کرد (من از مدرسه فرانسه فارغ التحصیل شدم)، و نه چیزهای دیگر. اما در درجه دهم من گفتم که من در مسکو به تئاتر رفتم. چه باید بکنم، او با من رفت. من فکر کردم کمی بعد می خواهم و ما بازگشت. اما من گیر کرده ام من شروع به جست و خیز من در دانشگاه های مختلف بیشتر و بیشتر، و پدر مجبور به اجرای اجرای خانه. او ترک کرد، من ماندم و وارد شدم

لیا نیوونتوا:

علاوه بر اجرای لیک Nifontova، آن را در فیلم های برجسته و پروژه های سریال اشغال شد. یکی از آنها فیلم "زندگی و سرنوشت" بود

عکس: قاب از فیلم

- از پایان مدرسه Schukinsky تئاتر Sachirikon را تغییر نداده اید. چگونه اتفاق افتاد؟

- من معمولا دائمی و داوطلب هستم علیرغم تمام مشکلات که در تئاتر بوجود می آیند، من آنها را به صورت فلسفی رفتار می کنم. اگر مشکلی وجود دارد، باید صبر کنید. مهمترین چیز این است که من کارگردان هنری من را احساس می کنم. ما می توانیم در برخی موارد با او مخالف باشیم، اما ما مردم یک خون هستیم. من دوست دارم که او این تئاتر را بسازد. چگونه او این حرفه را احساس می کند. بنابراین، خوب از خوب نیست به دنبال نیست.

- رابطه شما با تئاتر Moody، کنستانتین راکین، همیشه بی ابر بوده است؟

- هنگامی که ما چیزی را با هم ترکیب می کنیم، ما به طور طبیعی می توانیم بحث کنیم. اما من دوست ندارم در تمرینات ترسیم کنم. من عاشق همه هستم تا پاهایم را امتحان کنم همه آنچه که مدیر به من ارائه می دهد. ما تعداد زیادی اجرا را با هم انجام دادیم. من از او سپاسگزارم، زیرا او به من یک زمینه بزرگ برای نقش های مختلف در تئاتر می دهد.

- شما در تئاتر Arkady Isaakovich Raikina گرفتار شد، چه چیزی از برقراری ارتباط با او به یاد می آورد؟

- هنگامی که من آمدم، او آخرین عملکرد خود را "جهان خانه خود" منتشر کرد. من بلافاصله در یک مینیاتوری گرفته شدم. و فقط از یک فکر که من پشت صحنه ایستاده بودم و ببینید که چگونه آن را در مرحله Arkady Isaakovich کار می کند، نوعی احساس فوق العاده ای ایجاد شده است. من بسیار خوشحالم که او را پیدا کرد، زنده بود. و یک متشکرم از من متشکرم. از آنجا که تنها به لطف او، من یک اتاق در یک آپارتمان جمعی در مسکو کردم. او یک سند را با درخواست یک اتاق به عنوان یک بازیگر مبتدی جوان "Satiron" امضا کرد.

- برای سالهای زیادی، شما از صحنه تنها تئاتر Satirikon خود را درست کردید، او را با دیگران تغییر نداد. الان چه اتفاقی افتاد؟

"بله، من" به طرف رفتم. " این فرمول یوری گیمف در تئاتر مدرن است. او پیشنهاد کرد که شرکت کند خوشم می آید. این یک بازی مدرن است. او بسیار دقیق است، زیرا هیچ نوعی از بدبینی وجود ندارد که در حال حاضر در تئاتر ظاهر شد. ما همه تلاش می کنیم تا با خنده بپردازیم، ما می ترسیم که حس خوبی داشته باشیم. و در اینجا یک داستان ساده، خوب و دست زدن به "Matryoshki در دور زمین" است.

لیا نیفونتوا و آلکسی اورهلاک در ازدواج بیش از سی سال. و تقریبا دو سال مثل مادربزرگ با پدربزرگ

لیا نیفونتوا و آلکسی اورهلاک در ازدواج بیش از سی سال. و تقریبا دو سال مثل مادربزرگ با پدربزرگ

عکس: آرشیو شخصی Darya Ursulak

- به من بگویید صادقانه، شما هنوز هم میخ، آنها می گویند، در اینجا همسر سرگئی Ursulak است؟

- و چطور دیگر، همیشه خواهد بود! من، خدا را شکر، همسر! و این بسیار خوشحال است. بنابراین اجازه دهید آنها بگویند!

- دو شخصیت خلاقانه در خانواده خیلی زیاد نیست؟

- ما دیگر دو نفر نیستیم (خنده حضار) از آنجا که من در یک خانواده خلاق بزرگ شدم، برای من طبیعی است. در حال حاضر، اگر من یک خانواده فنی داشتم، من فکر می کنم سخت تر بود. و بنابراین - وضعیت طبیعی است. از آنجا که ما زندگی یکدیگر را بیست و چهار ساعت زندگی می کنیم. ما در مورد کار فراموش نمی کنیم، به خانه می آیند. پس از همه، ما علاقه مند هستیم. این همه بستگی به سر، از ذهن مردم که با یکدیگر زندگی می کنند. اگر آنها بر روی خودشان ثابت شده اند، مشکلات وجود خواهد داشت. و اگر آنها یکدیگر را بشنوند، اگر آنها یکدیگر را دوست داشته باشند، مهمتر از همه، همه چیز خوب خواهد بود. و شما باید رها کنید

"دختر شما Daria اولین بار فارغ التحصیل از Filfak Rggu، سپس مدرسه Shchukinsky." او در تئاتر به نام ویختنگوف، در حال حاضر - در Satiririkon بازی کرد. آیا او با انتخاب خود راضی است؟

- او خوشحال است. از آنجا که او درگیر بسیار پر جنب و جوش است. این مهمترین چیز است. هنگامی که شما کسب و کار خود را انجام می دهید، به مشکلات توجه نمی کنید. دشوار است زمانی که خسته کننده است. و او خسته کننده نیست. داشا با کار، دختر خجالت زده شد. او به خوبی انجام شده است! او خود را بر روی آجر زندگی خود را بدون گوش دادن به هر کسی.

- شما قبلا مادربزرگ هستید شما در این نقش هستید؟ به عنوان مثال، آیا می توانم بلافاصله به یاد داشته باشید که سال های نوه چیست؟

- سال های اولیانا و هشت. (می خندد.) و در مورد نقش مادربزرگ من ... هر کس معتقد است که من یک مادربزرگ دیوانه هستم، زیرا من در نوه من حل می شود. غیر ممکن نیست که حل شود من دوست دارم تماشا کنم که چگونه یک فرد ایجاد می شود، زیرا او سعی می کند چیزی بگوید، فکر کنید. این جالب است جالب است. بنابراین من این نقش را در زندگی ام بسیار مهم می دانم!

ادامه مطلب