جولیا آگوست: "برای من در وهله اول خانواده نیست، بلکه خلاقیت"

Anonim

- جولیا، شما یک دختر با یک براق خارجی دارید، دوران کودکی در نارووا استونی برگزار شد، و امروزه شهروندی دوگانه را راحت کرده اند ... در عین حال، با موفقیت، زنان رنگارنگ روسی و در یکی از مصاحبه ها حتی گفتند که شما می خواستید طاقچه را بپذیرید، که پس از خروج Mordyukova و Gundarere منتشر شد ...

- بنابراین من فقط این را نگفتم، این همکار شما سه سال پیش به اشتباه کلمات من را تفسیر کرد! او از من یک سوال پرسید، می توانم این طاقچه را که با خروج از این بازیگران بزرگ آزاد شده بود، بگیرم. من به او جواب دادم، البته، من می خواهم، اما برای این منظور شما باید نقش یک مقیاس مناسب داشته باشید. و سپس چند بار متفاوت نوشت ...

- با این حال، روسیه اصلی و اسرارآمیز بالتیک در شما آلی است ... Amplua بازی شما چیست؟

- من فکر می کنم که به این ترتیب، من هیچ نقشی ندارم واضح است که با توجه به سن و فاکتور دیگر نمی تواند جولیت را بازی کند، اما در عین حال من یک زمان شگفت انگیز برای آمدن زمانی که احساس قدرت زیادی دارم. من می دانم که به طرز وحشیانه ای به آرامی بازی می کنم، به عنوان مثال. و من به تظاهرات بسیار شدید ذات انسانی جذب شده ام.

- لارس فون تریر، احتمالا عشق ...

- آره! شاید، اگر این کارگردان درخشان با من آشنا بود، ما ممکن بود، شاید چیزی ... البته، اواخر برگمن کاملا مدیر من بود. من فیلم های خود را تحسین می کنم! وقتی آنها نگاه کردند، من احساس مطلق داشتم که از آنجا بودم. به طور کلی، من طرفدار سینمای اسکاندیناوی هستم.

- زندگی شما یک تایید روشن از نظریه است که مورد نظر تنها زمانی که آن را متوقف می شود بسیار مورد نیاز است. پس از فارغ التحصیلی از Ligitmik در سنت پترزبورگ، شما برای مدت طولانی کار کرده اید، و سپس این حرفه را ترک کردید، به مسکو نقل مکان کرد، از Rati فارغ التحصیل شد، مدیر دانشکده، سپس وارد بالاترین اسکریپت ها و مدیران شد، شروع به شلیک سینما کرد - "Sakura Jam"، "محورها"، "ستاره". و در اینجا فقط به عنوان یک بازیگر به توافق رسید ...

- من یک دوره زمانی داشتم که واقعا کاملا آگاهانه حرفه را ترک کردم. نه به خاطر ناراحتی او و نه به این دلیل که من کار نمی کردم. واقعیت این است که برای ده سال وزارتخانه در همان تئاتر، من فقط دو مدیر را دیدم، که من علاقه مند بودم. در نتیجه، من به وضوح متوجه شدم که من متوقف شدم. واضح بود که من می توانم یک بار دیگر نقش مهمی ایفا کنم، اما هنوز هم هنوز هم ایستاده ام. تخریب نگران بود، و سپس دوباره شروع به طراحی کرد. این نوعی تصعید خلاقانه بود. من روزانه به بوم رفتم من برخی از تصاویر عجیب و غریب گرافیک نوشتم: ماهی، که چهره های مردم بود؛ پرندگان با چهره های ماهی، و غیره و پس از آن تصمیم به تغییر زندگی خود را به شدت، به رغم این واقعیت که در آن زمان تنک وحشتناک بود. شاید من تحت تأثیر ورود به هزاره جدید قرار گرفتم. (لبخند می زند.)

جولیا آگوست:

فیلم "بلغور جوایز"، جایی که جولیا یکی از نقش های اصلی را بازی کرد، به یک احساس واقعی تبدیل شد و در جوایز 2010 در جشنواره فیلم ونیز و Kinotavra دریافت شد.

- من تصور می کنم که چقدر سخت بود که فردی را که روز بعد از فارغ التحصیلی به دانشگاه تئاتر رفت و از اولین بار آمد ...

- شما اشتباه می کنید اگر فکر می کنید احساس می کردم از این حرفه از دوران کودکی خوابیدم. من یک داستان متفاوت داشتم من تصمیم گرفتم دقیقا یک سال قبل از فارغ التحصیلی تصمیم بگیرم، و به لطف عشق. سپس من با یک پسر ملاقات کردم، ما در یک مدرسه هنر تحصیل کردیم، اما برای یک سال مسن تر بود، و زمانی که او به پیتر رفت تا به بازیگر عمل کند، من هنوز هم یک مدرسه هستم، من او را یک شرکت ساختم ، بودن در این محیط، متقاعد شد که او نزدیک به من است. و قبل از آن، من خودم را به طور انحصاری یک باستان شناس دیدم، به طور جدی درگیر تاریخ هستم. من به ویژه قرون وسطی و تاریخ جهان باستان را جذب کردم.

- و شما هنوز کتاب مقدس هستید؟

- قبل از آن بود حالا به میزان بسیار کمتر. در نوجوانی، من به معنای واقعی کلمه با یک ادبیات "بلع" خواندم. در طول سال، حداقل بیست کتاب را بخوانم. یک کتاب برای دو هفته تسلط یافته است. امروز وضعیت متفاوت است. من اغلب خواندن، اما به نحوی شما به طور پیوسته یا چیزی بیشتر است. به عنوان مثال، من به مدت طولانی "دکتر Zhivago" را بخوانم، اما پس از آن من واقعا او را درک نکردم. و دوباره رمان این تابستان، قبلا احساسات کاملا متفاوت را تجربه کرده است. فقط یک بار من نیاز به یک سطح جدید برای تحقق این کار، در حال حاضر آشنا کار. و به همین ترتیب، اغلب من در حال خواندن ادبیات حرفه ای هستم. همان رابرت Metka، که می آموزد نوشتن یک اسکریپت، ساخت طرح واقعی.

- در فیس بوک شما بسیار نازک و الهیات بنویسید. و چند اسکریپت در حساب شما؟

- به پایان رسید - سه. خیلی زیاد نیست به منظور نوشتن اسکریپت، زمان لازم لازم است. و آن را در کسری بود. اگر چه در آینده من قطعا می خواهم سینما را از طریق سناریوهای من حذف کنم. اما مرحله زندگی امروز من بسیار جالب است. من در حرفه عمل ناامید نبودم. و در برخی موارد، نقاشی های شگفت انگیز به من آمدند. اگر در ابتدای "صفر" من از پرونده مورد استفاده قرار گرفتم، در حال حاضر من واقعا در اطراف هیجان احساس می کردم. و البته، البته، نه تنها صرفا عمل می کند، بلکه به نقش آن نیز نگاه می کند. شرایط قهرمان آن را تولید نکنید، اما اقدام. و شخصیت های پوستر تشخیص نمی دهند. من موضوع را بازی می کنم در اصل، امروز من قبلا یک فرد کاملا متفاوت از قرن گذشته داشتم. کمی می تواند مرا بترساند

- در آخرین آثار، شما بر روی صفحه نمایش به طور کامل برهنه ظاهر می شود، و ما پس از همه Puritan تماشاگر داریم، و من آن را خوانده ام که در جایی در زنان ولادیوستوک به شما حمله کرده اند، تقریبا خجالتی، به شدت در حال چرخش بود ... به عنوان مخالف چنین واکنش ای بود چه استدلال پیدا می کند؟

- متاسفانه، افراد با چنین تفکر چرخشی هر ساله بیشتر و بیشتر می شود. البته، هنرپیشه ها وجود دارد که حتی در قرارداد نوشته شده است که آنها از صحنه های تخت اجتناب می کنند و در قاب نمی پوشند، اما من معتقدم که این غیر حرفه ای است. اگر صدای بازیگر یک ابزار است، سپس چهره و بدن نیز وجود دارد. چگونه می توانم در اینجا بازی کنم، و دیگر وجود ندارد، و شرایط کارگردان را قرار دهید؟! حتی عجیب است که چنین محدودیتی در افرادی که در مسیر خدمت به Mellengene قرار دارند، ظاهر می شود. معمولا چنین عفتی به سمت جلو حرکت می کند. من می توانم یک داستان پیشنهادی بگویم. من یک همکلاسی در سنت پترزبورگ، یک دختر زیبایی خیره کننده داشتم. و مدیر بزرگ Knut Eric Jonson، که به دنبال هنرپیشه برای فیلم به دختر روسی در طول جنگ در نروژ، به ما وارد شهر شد. و او خود را دوست دختر من پیدا کرد، بلافاصله بر نقش اصلی تایید کرد، شکی نیست. اما زمانی که او سناریوی ترجمه شده را خواند و متوجه شد که در یکی از صحنه هایی که آنها از دست دادن بی گناهی با یک مرد محبوب در یک قایق بازی می کنند، در پایین که فقط به عنوان معقول، ماهی تازه است، آن را خشمگین شد، و او رد شد . و دو سال پیش من بازیگر نروژی را دیدم، که این نقش را بازی کرد، معروف شد، جایزه "ققنوس" را دریافت کرد. و این دوست دختر تبدیل به یک بازیگر نشد - نه عمل او فکر کرد. اما، البته، صحنه های لباس پوشیدن باید توجیه شود، پیاده روی برهنه فقط خیلی احمقانه.

در طول هفته سینمای روسیه در نیویورک، جولیا زمان را به منظور احساس یک توریست ساده، که با جمعیت محلی خوشحال است ... عکس: گنادی Avramenko.

در طول هفته سینمای روسیه در نیویورک، جولیا زمان را به منظور احساس یک توریست ساده، که با جمعیت محلی خوشحال است ... عکس: گنادی Avramenko.

- شاید بازیگران در مورد یک زندگی شخصی نگران باشند، آنها رسوایی را با بعد از ظهر خود نمی خواهند ...

- این همه بی معنی است. شخصا، من هرگز ازدواج نخواهم کرد که چیزی را برای من دیکته کند، صحنه های حسادت و غیره راضی است.

- شما با شوهر فعلی بسیار خوش شانس هستید. آیا او یک هنرمند دارد؟

- آیا او می تواند باشد آندری بزرگ می شود، و کار ما در خانه حلق آویز می شود، که او پس از ارتش نوشت. اما او خیلی به شدت به ارمغان آورد که او علیه اراده پدر و مادرش نبود و به دانشگاه خلاق رفت، اما دیپلم معلم معلم را دریافت کرد. و افسوس - آندره اکنون نقاشی نمی کند. او واقعا یک انبار تکنولوژیکی از ذهن دارد، او یک برنامه نویس کار می کند، در یک زمان یک برنامه بسیار مفید برای مدیران دوم ایجاد کرد. به نظر من، بسیار کارآمدتر از گزینه های آمریکایی است. و حتی شگفت آور، برای معرفی این نوآوری منحصر به فرد در روسیه - یک مشکل بزرگ است.

- تحت چه شرایطی سرنوشت شما را به ارمغان آورد؟

- با کلاسیک: در سال 2000، ما شاهد عروسی دوستان هستیم. ما قبلا بزرگسالان را دیدیم و هر دو به تازگی از طلاق جان سالم به در بردند. و اگر آندره چهار ماه از لحظه ای از این رویداد داشته باشد، من تنها دو هفته دارم. و در اینجا در این وضعیت زخم، ما صحبت کردیم، نشسته کنار میز، احساس کرد که بستگان روح ها جدا نشدند. مکالمه ما تمام شب را ادامه داد و صبح ما به گالری Tretyakov رفتیم، تمام روز به راه افتاد، در شب او مرا در قطار به سنت پترزبورگ کشتیم، و سپس ما به پول عزیزم در مذاکرات تلفن شروع کردیم . آندره مسکوویچ، و او را به مدت سه سال متقاعد کرد تا به پایتخت حرکت کند. "و چه کاری باید انجام دهم؟!" - من پرسیدم. همانطور که می بینید، نشانه های سرنوشت را متوجه نمی شوم، حتی زمانی که آنها خیلی واضح هستند. (لبخند می زنم فقط برای معشوق او، عجله نمی شود. من از آن دسته از زنان هستم که برای اولین بار یک خانواده نیست، اما خلاقیت، و برای اطمینان، به این دلیل، من در خانواده ام خوب هستم - من بر روی آن برنده نیستم. من فکر می کنم اگر آن را به طور انحصاری در خانوارها متمرکز بود، به سختی خوب، اعتماد به روابط با شوهر و دختر من از اولین ازدواج. و آنها فوق العاده هستند! Polinte هجده ساله است و او در بازیگر نقش مکمل زن در مدرسه استودیویی MCAT تحصیل می کند. او در شهر مادربزرگ زندگی می کند، از جایی که راحت تر است به موسسه برسد، و ما و شوهر ما و سه سگ ما و ما در طبیعت زندگی می کنند، در یک خانه اجاره ای. با Polyna، ما اغلب ملاقات می کنیم و نمی توانیم صحبت کنیم. به بیرون، دختر من و من بسیار شبیه هستند، اما من آن را به عنوان ادامه من درک نمی کنم، اما من به عنوان یک فرد کاملا مستقل رفتار می کنم. ما یک دوست دختر با او هستیم. از تولد او، من در تلاش بودم که مادر خود را با مربیان در صدای من، یعنی فرزندم نپردازم. به نظر می رسد که برای روابط نزدیک، کل همکاری مهم است. ما دوست داریم با پلیا، هر دو بر روی مجموعه، و در آشپزخانه، غذا را طبخ کنیم. او به من کمک می کند تا کلیپ ها را شلیک کنید، ما چیزی را با هم ترکیب می کنیم ... اینجا، بگذارید بگوییم، من اخیرا یک کلیپ برای گروه رپ "25-17" انجام دادم، و پولینا به دنبال بازیگران من برای یک ویدیو بود. دختر من را تحسین می کند او قبلا توانسته است به من بیش از یک بار اثبات کند که در سال های جوان خود، یک سر منطقی بر روی شانه هایش و در بسیاری از جنبه ها حتی مادر بزرگتر است.

... و حتی از دور از غذای مفید خیابانی. عکس: Gennady Avramenko.

... و حتی از دور از غذای مفید خیابانی. عکس: Gennady Avramenko.

- او به قدم های شما رفت، آیا این را به طور کامل تایید کردید؟

- من برای Polina خوشحال هستم به عنوان مثال، او دید که بازیگر می تواند مانند آن باشد به نظر می رسد ناامید کننده است، و پس از آن فورا تبدیل به محبوب، و روشن نیست که دولت دیگر بستگی دارد. و او راه خود را برای هر نوبت آماده کرد. او می داند که در طول کلاچ لازم نیست ناامید شود، و شما باید انرژی را برای نوشتن سناریوها، به عنوان مثال، یا یک سرگرمی ارائه دهید.

- موفقیت شما به زودی نبود، زیرا ساختار شخصیت را نابود نکردم ...

- بله، من یک دختر دیر شده هستم و به معنای خاصی هستم، متاسفم که من سینما در جوانان دیده نمی شود. سپس من به اندازه کافی زیبا بودم و ناراحت شدم که این بافت از نقطه نظر هنری دستگیر نشده است. دختر من فقط در این مرحله است. دیروز به من گفته شد که او یک چهره پیش از انقلابی داشت و من خیلی خوب بودم ... هنوز هم در جوانانم، در ابتدای زندگی، زمانی که هنوز به طور کامل ظاهر نشده است، یک جذابیت اضافی وجود دارد که سینما به طور طبیعی باید باشد از صد درصد استفاده کنید.

- مدیران زن قدرتمند کوچک هستند. آیا شما احساس می کنید نیروهای بی حد و حصر برای ترویج جاه طلبی های خود را در این منطقه؟

- خودم را باور دارم. و در مسکو، به هر حال، من شروع به حداکثر رساندن به حداکثر ممکن کردم. در پایتخت، هنوز یک محیط گلدان غیر معمول زندگی می کند، فرصت های زیادی داده می شود، چشم انداز باز می شود. در مرکز گوگول، من در حال حاضر به عنوان یک بازیگر مهمان در اجرای "idiots" در لارس پس زمینه Trier و در "بیداری بهار" بازی می کنم. و در آینده من قصد دارم به عنوان یک مدیر تولید کنم. برنامه های تیراندازی سینمای خود نیز در دسترس هستند. من امیدوارم، روزی من یک جایزه را به عنوان یک مدیر دریافت کنم، اگر چه من آگاه هستم که در آگاهی انسان هنوز هم با بازیگر مرتبط است. (لبخند می زند.)

- با توجه به بیوگرافی شما، شما پروژه ها را انتخاب می کنید، هدایت شده توسط علاقه خلاقانه، و نه مالی ...

- نه واقعا. من بانوی گلخانه ای نیستم و خیلی خوب می دانم چه پولی پول می گیرد و خانواده ای را شامل می شود، بنابراین من نیز یک مسئله اقتصادی در اولویت دارم.

- آیا شما در پدرتان هستید، ویژگی های ملی مشخصی شما چیست؟

- هنگامی که همه چیز در اطراف سقوط، من فوق العاده آرام است. علاوه بر این، در یک مکان خالی، من می توانم وحشتناکی عاطفی، وحشت، اما در شرایط اضطراری، فاجعه شروع به فکر کردن به وضوح، منطقی، بی وقفه. وقتی پدرم در ناروا در حال مرگ بود، او مادر من را صدا زد: "تفنگ!" من در اتاق بعدی خوابیدم، من بیدار شدم، هنوز چیزی را نمی بینم، اما شنیده ام که مادرم شروع به خفه کرد، و آگاهی نهایی خیلی سریع آمد. به نظر می رسد من یخ زده و متوجه شدم که زمان زیادی پیش رو خواهد بود که باید جمع شود، زندگی می کنند. پدر شگفت انگیز بود ... افسر فیزیکدان-هسته توسط حرفه حرفه ای می تواند تبدیل به یک هنرمند، اما در سن پانزدهم به عنوان پسر دشمن مردم به لینک سقوط کرد و بعدا نمی توانست هر جا انجام دهد. بنابراین، سرنوشت به شیوه ای متفاوت توسعه یافته است. مثل مادر او می خواست به یک بازیگر تبدیل شود، اما دختر بزرگتر در خانواده بود، جایی که هفت کودک نمیتوانند چنین آزادی را بپردازند و به کار خود ادامه دهند. به نظر می رسد، رویای او را اجرا کردم.

- پدر یک فرد داشت که بی تفاوت بود، به راهبه ها در استونی کمک کرد، جنگ را به دست آورد، به طوری که آنها از کشور اخراج نشدند، و شما نژاد را به ارث برده اید - با مشکل دیگران عبور نکنید ...

"حداقل سعی می کنم این کار را انجام دهم." هنگامی که برخی از داستان ها به من چسبیده اند، مراحل خاصی را انجام می دهم. ما یک کسب و کار با صدای بلند در استونی داشتیم، زمانی که دختر روسی به مطالعه استونیایی رفت، در خانواده مستقر شد و سگ های خانگی خود را گاز گرفتند. چهره نوجوان به طور ناگهانی پوشیده شد، او از جراحی پلاستیک ساخته شده بود، اما گونه ای که بدون زخم شفا بود و مجددا مورد نیاز بود، مورد نیاز بود، که نمی توانست در استونی اجرا شود. من در مورد آن آموختم، احساس کردم که من نمی توانم کنار بیاورم وقتی که من در چنین شرایطی فرزند داشتم، و مجموعه ای از بودجه ها را برای درمان او در اروپا آغاز کردم. و ما مقدار لازم را به کل جهان جمع آوری کردیم. به تازگی من و در مسکو همین کار را برای یک کودک دیگر انجام دادم. دوستان من و من یک حراج خیریه را برگزار کردم، که هنرمندان بوم خود را گذاشتند. و این همه بیهوده بود.

- و کجا می توانم تصاویر شما را ببینم؟

- من هیچ چیز عملا سمت چپ ندارم - همه چیز خرد شده است. و ساعت های رایگان زمانی که شما می توانید هنری را انجام دهید، امروز وجود ندارد. در طول آخرین اوقات فراغت، من جعبه های چوبی را نقاشی کردم، لباس های چوبی ... نیاز به این وجود دارد، اما تشویق روزانه این امکان را نمی دهد. اگر چه زمانی که نگاه می شود بر روی رنگ های دروغین در قفسه سینه قرار می گیرد و می کشد ...

- صرف تعطیلات در بالتیک؟

- مطمئن باش! برای من، هیچ چیز بهتر از این است که در این دریای سرد بمانید. وقتی خیلی خسته شدم، به مادرم میروم برای من یک ذن واقعی وجود دارد. من به آنچه که باعث می شود رید، کپک، و باتری ها به طور کامل شارژ شود. درست است، من همچنین دوست دارم ماشین را بگیرم و به طور فعال سفر کنم.

ادامه مطلب