Ekaterina Volkov: "و ناگهان دوست سابق خود را به نام"

Anonim

آشنایی

"شما می خندید، اما در مرحله اتفاق افتاد. داشا ساحالوا در نمایش "رقص با ستارگان" شرکت کرد و در طول پروژه، دوستان خود را با آندره انجام داد. او را به تئاتر ما دعوت کرد. آن شب عملکرد وجود داشت که ما هر دو را انجام دادیم. در فینال، زمانی که همه به تعظیم رفتند، یک مرد جوان در صحنه با گل ها افزایش یافت و به داشا نزدیک شد. من ایستاده بودم کنار او. در آن لحظه، یک لباس با یک کرست وجود داشت، که تا حد زیادی کمر را از دست داد و سینه را افزایش داد. آندره، به من نگاه کرد، گفت: "وای!" آنچه داشا پاسخ داد: "کارپوف، این" وای "نیست، بلکه فقط یک کرست نیست!" و سپس در اتاق پانسمان، دوست دختر به من گفت که این شریک رقص او است، و برنده شدن ، اضافه شده: "به هر حال، آن را رایگان است." به یاد داشته باشید، پس من خشمگین بودم: "و کسب و کار من چیست؟" اما من خودم متوجه شدم چقدر او را به من زد. ما در تئاتر ما عبور کردیم، جایی که او بعدا به کار خود ادامه داد، سلام کرد. اما من از آندره توجه خاصی به شخصم نداشتم و خودش نمیتوانست آن را در احترام خود نبیند. همه امتیازات بیش از "من" کمک کرد تا همان داشا را قرار داد. هنگامی که او به من گفت: "Volkova، به عنوان شما با من با Karpov رنج می برید! شما دوست دارید یکدیگر. این به جایی می رود، به طور مستقیم صحبت می کنند. و آنها از من نمی پرسند چگونه او آنجا بود، چگونه او آنجا بود. " من کمی گیج شدم، اما تصمیم گرفتم با هم کنار بیایم. من می گویم، آنها می گویند، هیچ کس برای دختر برای اولین قدم نیست. و پس از مدتی، اس ام اس به من از آندره می آید: "روز دوشنبه چه کاری انجام می دهید؟ من شما را به درس رقص دعوت می کنم. " در ابتدا، من حتی نمی فهمم که ما در مورد یک تاریخ صحبت می کردیم، من آن را به عنوان یک چالش در مورد تمرین تئاتری گرفتم. من هنوز شگفت زده شدم - چون روز من یک روز داشتم. هنگامی که تأیید کردم که پیشنهاد آندره با این کار ارتباط برقرار نکرده است، من ترسو و جواب دادم ... نه. و بلافاصله تلفن Sagalovo را به ثمر رساند. او گفت که چگونه از دیدار با Karpov نشدم. داشکا به طور خلاصه اظهار نظر خود را بیان کرد: "خوب، احمق!" صحبت با یک دوست، من به خوبی فکر کردم، به نام اندرو و گفت که من در روز دوشنبه منتشر شد. "

رابطه آنها عروسی را تغییر نداده و ظاهر یک کودک را تغییر نداده است. آنها همچنین شگفتی ها را به یکدیگر متصل می کنند، همانطور که در ابتدای رمان. عکس: بایگانی شخصی کاترین ولکوکا.

رابطه آنها عروسی را تغییر نداده و ظاهر یک کودک را تغییر نداده است. آنها همچنین شگفتی ها را به یکدیگر متصل می کنند، همانطور که در ابتدای رمان. عکس: بایگانی شخصی کاترین ولکوکا.

تاریخ اول

"ما رقصیم و عالی بود! موافقم، دعوت به سینما، به تئاتر، فقط راه رفتن - به نوعی خنده دار. و رقص - این چیزی است! به ذکر نیست که رقص فوق العاده نزدیک تر می شود. بنابراین، در اولین PA، که اندرو به من نشان داد، ما هنوز در "شما"، و در فرایند یادگیری، شما به طور غیر قابل شناسایی به "شما" تغییر یافتید. من به یاد می آورم، در پایان این درس مقدماتی، من یک تعریف از او را شنیدم: "و شما وارد نمی شوید!" اما به طور کلی، Andryushka عاشقانه است، و او برخی از خاص را برای هر جلسه ساخته شده است. هنگامی که من بعد از من سوار شدم، ماشین را گذاشتم و می گوید: "استراحت کنید، می توانید بخوابید. من می گویم زمانی که شما به محل می روید. " و او را از شهر بیرون آورد. و در برخی از روشن، یک آتش سوزی را طلاق داد و پیک نیک را ساخت. این چیزی بود که جادویی، فراموش نشدنی بود. حتی شام در رستوران فوق العاده ای نمی تواند با این وعده غذایی در چمن مقایسه شود. "

بازیگر ادعا می کند که او یک چالش دارد. عکس: بایگانی شخصی کاترین ولکوکا.

بازیگر ادعا می کند که او یک چالش دارد. عکس: بایگانی شخصی کاترین ولکوکا.

جمله

"آندره - به عنوان یک قاعده، توجه و مراقبت - در روز تولد من حتی تماس نگرفت. و هنگامی که تعداد او را به ثمر رساندم، از من فقط یک سوال پرسیدم: "آیا امروز برای من آمده اید؟" آن روز او یک شات از فصل بعدی "رقص با ستارگان" داشت. این شرم آور شد: چگونه او واقعا در مورد تعطیلات من فراموش کرد؟ اما از اصل، من هنوز هم به نظر میرسد برنامه را ضبط کرده ام. در پایان نمایش، او به من نزدیک شد و می گوید: "تبریک به روز تولد شما". و پاکت دست است، و در آن دو بلیط به پاریس. و عزیمت در همان شب. زمان باقی مانده تنها به خانه می آید، به سرعت جمع آوری و عجله به فرودگاه. به نظر می رسد که آندری تمام روز را نپذیرفت، زیرا او میترسید که بگوید که من برای تعجب آماده شدم. ما به پاریس رفتیم سفر فوق العاده بود. این یک شهر بسیار عاشقانه است و دو بار آن را احساس می کنید زمانی که شما با یکی از عزیزان خود می روید. و روز سوم اقامت در پایتخت فرانسه، آندره من را به یک رستوران هدایت کرد. ویژگی اصلی این است که حتی یک غذای فوق العاده و داخلی خیره کننده نیست، و خوانندگان کلی در آنجا کار می کنند. خدمت به مشتریان، آنها را به خوبی شناخته شده Arias و Neapolitan آهنگ ها. و در وسط شام، چندین خواننده به ما نزدیک شد، آنها شروع به خواندن برخی از Serenad زیبا کردند. آندره جعبه را با یک حلقه گرفت، آن را به من تحویل داد و گفت: "کاتا، من می خواهم شما را به همسر من تبدیل کنید. از من ازدواج کن! "می خواهم باور کنم، شما نمی خواهید، اما در آن لحظه همه چیز قبل از چشم من رفت، من به معنای واقعی کلمه بی حس. هنگامی که توانایی تحقق بخشیدن به آنچه اتفاق می افتد، من دیدم که پیشخدمت همه و آواز خواندن، و دیگر بازدید کنندگان رستوران، و مهمتر از همه، آندره - به من نگاه کنید منتظر پاسخ. البته، من گفتم "بله" و از بیش از حد احساسات جمع شده است. خوشحال بودم. و اطراف آن هماهنگی من را به عنوان اگر آنها بستگان ما و یا دوستان نزدیک بودند. پس از یک زمان، شوهرش به من گفت که او برای این روز آماده شده است: او یک طرح را اختراع کرد و به آرامی او را تجسم کرد. بلند یک حلقه را انتخاب کرد جدول در این رستوران باید در دو ماه پیش سفارش شود. این همه آندری است - او قبل از آن متوقف نخواهد شد، برای من یک معجزه واقعی برای من. "

Ekaterina Volkov:

"هنگامی که آندری جعبه را با یک حلقه گرفت و گفت:" همسر من باش! " - من به معنای واقعی کلمه بی حس هستم. " عکس: بایگانی شخصی کاترین ولکوکا.

درگیری ها

"ما از هیچ گونه درگیری های جهانی بوجود آمدیم. اما من مجبور شدم لحظات ناخوشایند را تحمل کنم. ما در حال حاضر حدود سه ماه ملاقات کرده ایم و این تصور این تصور بود که احساسات قوی مرتبط هستند، و نه فقط عشق یا اشتیاق موقت. و ناگهان او دوست سابق خود را نام برد. رابطه آنها تقریبا پنج سال طول کشید و مدت کوتاهی قبل از ملاقات ما شکست خورد. دختر شکایت کرد که او با ماشین مشکل داشت و از کمک خواسته بود. Andryushka نمی تواند او را انکار کند. او از برخی دیگر دیگران بازگشت. اگر معمولا وارد آپارتمان شوید، به من متصل شد، به نحوی به نحوی "سلام" را غرق کرد، و این آن است. به طور کلی، چنین چیزهایی بلافاصله احساس می شود. بله، و در چشم من، متوجه شدم که او با افکار من نبود. چند روز گذشت، اما هیچ چیز تغییر نکرده است. من شروع کردم به درک اینکه این وضعیت دوگانه نمی تواند به مدت طولانی ادامه یابد. او باید به نحوی حل شود. اما مهم نیست که چقدر سخت بود برای من، من قصد نداشتم آن را در نزدیکی خودم نگه دارم و آماده شدن برای صدایی که من فکر کردم: "لحظه ای آمد که شما باید تصمیم بگیرید که چه کسی از ما می خواهید بمانید. و ما فرصت دوم نخواهیم داشت. " من برای این گفتگو آماده بودم او به نظر می رسید خلق و خوی من را احساس کرد، نامیده می شود و ارائه می شود. من به یاد می آورم زمانی که او را دیدم، بلافاصله شروع کردم: "بنابراین، بنابراین ..." آندره قطع شد: "نه. اول، به من گوش کن. " او به من گفت که او را بسیار دوست داشت و انتخابش را انتخاب کرد. "

عروسی

"ما نهمین ماه آوریل را امضا کردیم - دقیقا یک سال قبل از اینکه تاریخ اول ما برگزار شد، که نقطه شروع روابط بیشتر بود. بنابراین، ما به نظر می رسید نمادین و عاشقانه برای بازی عروسی در این روز. چه کسی می داند، شاید زمانی که ما تصمیم می گیریم ازدواج کنیم، ما نیز این کار را نیز انجام خواهیم داد، نهم ماه آوریل. "

Ekaterina Volkov:

"چند تا اولتراسوند، جنس کودک نمی تواند متخصصان ما را نپذیرد. من مجبور شدم منتظر زایمان باشم. " Ekaterina Voronina، آندره کارپوف و دخترش الیزابت. عکس: vk.com

بارداری

"آندره اول حدس زد که من در موقعیت جالبی بودم. صادقانه، من حتی در ذهنم نبودم. ما در تعطیلات بودیم، و در اینجا من شروع به جذب غذا در مقادیر زیادی کردم. او کسی که خودش را تردید کرد، من به مجموعه ای از "Voronin" به شدت متصل شدم. سپس ما به مسکو بازگشتیم، گرمای دیوانه ایستادیم. بنابراین، خستگی، ضعف، برخی از رفاه نواضانسکی، من در مورد آب و هوا Cataclysms نوشتم. و به نحوی آندره می گوید: "و شما، مورد، باردار نیست؟" من هنوز خنده دادم: "بله، چی؟! این نمی تواند باشد. " اما معلوم شد که او درست بود. به هر حال، این بار دیگر صحبت می کند در مورد چقدر شوهرم توجه من است. بنابراین، او برخی از تغییرات رخ داده در من قابل توجه بود، من خودم آنها را از دست دادم. و هنگامی که همه چیز تایید شد، آندره خوشحال بود. در آن لحظه، به دلایلی، من به یاد می آورم چگونه یک بار، زمانی که ما هنوز ملاقات کردیم، به یک کافه تالین رفتیم، و یک زن در جدول بعدی نشسته بود و کاراکوس جذاب در کنار کالسکه بازی کرد. من با ظاهر او بسیار لمس شدم: "به عنوان اگر من می خواستم همان!" و Andryushka برداشت با یک نگاه جدی: "خواهد شد. و چه کسی می خواهید بیشتر - یک پسر یا یک دختر؟ "پس از آن، در آن زمان، احساس کردم که مردی که از آن می خواهم یک کودک را به دنیا آوردم. به نظر می رسد اولین بار ما به طور خاص تصمیم گرفتیم تا کنجکاوی ما را تحت تأثیر قرار دهیم. مهم نیست که چقدر اولتراسوند انجام شد، کف کودک نمیتوانست متخصصان را فراخواند. من مجبور شدم منتظر زایمان باشم و هنگامی که لیزا در جهان ظاهر شد، اندرو دختر بسیار خوشحال بود. اما من فکر می کنم او ناراحت نخواهد شد اگر ما یک پسر با فرزند دوم داشته باشیم. "

ادامه مطلب